لقمان در ششمین نصیحتخود به پسرش چنین میفرماید: «...
واصبر علی ما اصابك ان ذلك من عزم الامور; با استقامت و صبور باش، كه این از
كارهای مهم و اساسی است.» (1)
در همه كتابهای آسمانی، و گفتار همه پیامبران و اولیاء خدا و امامان (ع) با
تاكیدهای فراوانی، به صبر و استقامتسفارش شده است، به طوری كه آن را اكسیر
اعظم و كیمیای كلیدی مشكلات دانستهاند، و ضد آن عجز و ضعف و سست عنصری را موجب
انحرافات و بدبختیهای ویرانگر میدانند به قول مولانا:
صد هزاران كیمیا حق آفرید
كیمیایی همچو صبر آدم ندید
صبر و استقامت از واژه هایی است كه در قرآن با تعبیرات
گوناگون، بیش از دویستبار آمده است، و از مفاهیم بسیار مهمی است كه در سرلوحه
دستورهای سرنوشتساز قرآن قرار گرفته است، در حدی كه پاداش صابران، صلوات و
درودهای پی در پی خداوند معرفی شده، و آنها به عنوان هدایتیافتگان نامیده
شدهاند، خداوند پس از آن كه به پیامبر (ص) میفرماید: «به صابران مژده بده»
پاداش آنها را چنین بیان میكند: «اولئك علیهم صلوات من ربهم ورحمة واولئك هم
المهتدون; آنها كسانی هستند كه الطاف و درودها و رحمت پروردگارشان، شامل حالشان
شد، و آنها هدایتیافتگان هستند.» (2)
لقمان (ع) در بسیاری از حكمت هایش، مساله صبر و استقامت را مطرح كرده، و از
انسانها خواسته كه از این نیروی استوار و پرتوان معنوی كمال استفاده را بكنند،
و در پرتو آن به كمالات عالی در همه عرصهها و جنبهها نایل شوند، از جمله در
آیه مورد بحث، فرزندش را به استقامت در برابر حوادث تلخ روزگار و مصایب شكننده،
دعوت نموده و تذكر میدهد كه مساله صبر و استقامت، بسیار بسیار مهم است كه هرگز
نباید آن را در زندگی فراموش كرد. و ممكن است جمله «من عزم الامور» اشاره به
این باشد كه صبر و استقامت نیاز به عزم و جزم، و اراده قاطع و محكم دارد، و
بدون آن، انسان نمیتواند به موهبت صبر و ستقامتبرسد، چنان كه اهللغت، صبر را
به مفهوم عزم و اراده و تصمیم قوی برای انجام كار معنی كردهاند. (3)
تجزیه و تحلیل
همان گونه كه تجربه و تاریخ نشان داده، و ما هر روز و شب میبینیم، مشكلات و
دشواریها و آزارها بسیار است، گاهی بر اثر اختلاف خانوادگی، گاهی از ناحیه
همسایهها نسبتبه همدیگر، زمانی در كوچه و خیابان، زمانی در صف نانواییها و
صفهای دیگر، و وقتی در میان تاكسیها و اتومبیلها و شنیدن زخم زبانها، و وقت
دیگر بر اثر بیماریها ودر بیمارستانها، و مساله فقر و افزایش تشكیلات و
تشریفات در مسایلی مانند ازدواج، و گاهی بر اثر بحثهای سیاسی، و جنگهای
زورمندان دنیا، و به استضعاف كشیدن مستضعفان و... در همه جا عوامل مصائب و
رنجهابه صورتهای گوناگون دیده میشود و گاهی از نتایجبلاهای آسمانی و زمینی،
مانند زلزلهها، طوفانها، سیلها، و صاعقهها و خلاصه به فرموده حضرت علی (ع)
«الدنیا دار بالبلاء محفوفة; دنیا خانهای است كه به رنج وبلا پیچیده شده است»
(4) در این شرایط برای حفظ آرامش فردی و اجتماعی، و داشتن اعصاب آرام و زدودن
هرگونه تنش، باید از خصلت صبر و استقامت استمداد كرد و در پناه آن خود را آرامش
بخشید، وگرنه بیصبری نیز مزید بر لتشده، و باعث تنشها و استرس و دغدغههای
خاطر مضاعف خواهد شد، و زندگی سالم را به زندگی تیره وتار و آزار دهنده
تبدیل خواهد كرد، و روشن است كه آثار و بازتابهای چنین وضع روحی، ناهنجاریهای
مختلف در ابعاد گوناگون خواهد شد، از این جهت میتوان گفت این نصیحت لقمان،
عمیقترین و پر ارزشترین نصیحتها است كه باید در راس نصایح سازنده قرار گیرد،
چرا كه اگر صبر و حوصله نباشد، هر روز با دعوا و نزاع و كشمكش روبرو خواهیم شد.
البته باید توجه داشت كه این قانون استثنائاتی دارد، ودر مواردی باید به عنوان
دفاع از حق قفل صبر و سكوت را شكست.
اقسام صبر
صبر و استقامت دارای انواع و اقسام مختلف است، مانند صبر در برابر گناه، صبر در
راه اطاعت، صبر در برابر مصائب سخت، ولی لقمان در این نصیحت، صبر در برابر
مصیبتها را مطرح نموده است، كه یكی از شعبههای مهم استقامت است و چنین صبری
منشا توان مندی و استواری و قوت قلب شده، و همین آثار درخشان، انسان را در
موارد دیگر صبر، كمك میكند، و سرچشمه بركات عظیم دیگر خواهد شد، و ممكن است
منظور لقمان همه اقسام صبر است، چرا كه عواملی كه موجب گناه یا سستی در اطاعت
میشود، نیز مصیبت است.
به هر حال با توجه به این كه مصایب روزگار، بسیار فراوان و طاقت فرسا است، كه
اگر صبر واستقامت در برابر آنها نباشد، انسان به صورت موجودی عاطل و باطل
درمیآید و در برابر هر كار، زانوی عجز بر زمین میزند، و روح و جسمش را در
پرتگاه سقوط و هلاكت قرار میدهد.
یكی از سختیها، میدان جنگ، و خطر كشته شدن و زخمی شدن است، هرگاه انسانی كه در
برابر این سختی، صابر نباشد، فرار را بر قرار ترجیح میدهد، و یا جزء سیاهی
لشگر است و كاری از او ساخته نیست، ولی اگر صبر و استقامت داشته باشد توان و
روحیه او چندان برابر میشود، به جای یك نفر میتواند ده نفر از دشمن را از پای
درآورد، چنان كه خداوند در قرآن میفرماید: «ان یكن منكم عشرون صابرون یغلبوا
مئتین; و هرگاه بیست نفر از شما با استقامتباشند، بر دویست نفر غلبه كند.» و
نیز در قرآن آمده طالوت نماینده اشموئیل پیامبر (ص) با گروهی اندك ولی صابر و
با استقامتبه جنگ لشگر جالوت به فرماندهی جالوت رفتند، در حالی كه دعایشان این
بود:
«ربنا افرغ علینا صبرا وثبت اقدامنا وانصرنا علی القوم الكافرین; پروردگارا!
پیمانه استقامت را بر ما بریز (و ما را سرشار از صبر قرار بده) و گامهای ما را
استوار بدار، و ما را بر كافران پیروز گردان.» (5) آنها با این روحیه در یك جنگ
نابرابر، جالوت و لشكرش را در هم شكسته و بر آنها پیروز شدند، چرا كه آنها
معتقد به خدا و معاد و نتیجه استقامتبودند، و با اعتقاد محكم میگفتند: «كم من
فئة قلیلة غلبت فئة كثیرة باذن الله والله مع الصابرین; چه بسیار گروههای
كوچكی (در پرتو استقامت) بر گروههای عظیمی پیروز شدند، و خداوند با استقامت
ورزان است.» (6)
ایوب الگوی قرآنی برای صبر در برابر حوادث
قرآن برای تدریس و تعلیم خصلت صبر و استقامت در برابر حوادث تلخ ودشوار، گاهی
از سرگذشتهای پیامبران پیشین استفاده نموده، و بخشی از زندگی سازنده آنها را
به عنوان نماد عینی و الگوی حقیقی نشان داده، تا ما نیز زندگی خود را با آنها
هماهنگ نموده و از آن درس صبر و استقامتبیاموزیم، یكی از آنها حضرت ایوب (ع)
است. حضرت ایوب (ع) بر اثر كشاورزی و دام داری، در آغاز ثروت كلانی به دست آورد
و زندگیش سرشار از نعمتهای الهی از هر جهتشد، او همواره شكر خدا میكرد، تا
این كه ابلیس به او حسد برد، به خدا عرض كرد: «اگر ایوب این همه شكر نعمت
میكند، به خاطر نعمت هایی است كه بر او ارزانی داشتهای، مرا بر او مسلط كن،
تا معلوم شود كه مطلب همین است كه گفتم.» خداوند برای این كه این ماجرا سندی
برای رهروان حق گردد، به ابلیس این اجازه را داد، كوتاه سخن آن كه ابلیس پس از
این تسلط، تمام دامها، باغها، زراعتها، فرزندان، و خانههای ایوب (ع) را
نابود كرد، ایوب (ع) در همه حالات با استقامت محكم در برابر حوادث بسیار سنگین
و پررنج، استقامت نمود، و هم چنان به شكر الهی ادامه داد، بلكه در برابر آن
حوادث دشوار، بر درجات مقام شكر او میافزود. (7) ایوب (ع) در این حال شدید، سر
بر سجده مینهاد و با خدا چنین راز و نیاز میكرد: «ای خدای آفریننده شب و روز،
برهنه به دنیا آمدم، و برهنه به سوی تو میآیم، پروردگارا تو به من نعمت دادی،
و تو از من باز پس گرفتی، بنابراین هرچه تو بخواهی خشنودم.» پس از آن همه
گرفتاریها، این بار حضرت ایوب (ع) به درد شدید پا مبتلا شد، ساق پایش زخم
گردید، به طوری كه قدرت حركت نداشت، هفتیا هفده سال با این وضع گذراند، ولی هم
چنان مثل كوهی استوار، به شكرگزاری ادامه داد، او نه در نهان و نه آشكار، و نه
در دل و نه در زبان و عمل، هرگز اظهار كوچكترین نارضایتی نكرد، آری این است
نتیجه درخشان صبر و استقامت كه پایه شكر و وصول به مقام رضا است، زبان حال او
در پیشگاه خداوند این بود:
تو را خواهم نخواهم نعمتت گر امتحان خواهی
در رحمتبه رویم بند و درهای بلا بگشا
او چند همسر داشت، همه آنها یكی پس از دیگری بر اثر
بیصبری، او را تنها گذاشته و رفتند، تنها یكی از همسرانش به نام رحمه ماند،
ولی كاسه صبر او نیز پس از مدتی لبریز شد، ایوب را تنها گذاشت و رفت، ایوب تنها
در بیابان با آن همه بلا و درد، همچنان صبر
و استقامت و شكر نمود، در كنار خود هیچ گونه غذاو آب ندید، گرسنه و تشنه در
چنین حالی به سجده افتاد، و با كمال ادب به خدا چنین عرض كرد: «ربه انی مسنی
الضر وانت ارحم الراحمین; پروردگارا! بدحالی و مشكلات به من رو آورده، و تو
مهربانترین مهربانان هستی.» در این هنگام دعای ایوب (ع) به استجابت رسید،
بلاها رفع شد و نعمتهای فراوان جای گزین بلاها گردید، و بر اثر استقامت و شكر،
آب از دست رفته به جوی خود بازگشت، و بر اثر صبر، چهره درخشان ظفر نمایان
گردید. (8) قرآن با تعبیر «...و ذكری للعالمین» پس از ذكر ماجرای صبر و شكر
ایوب (ع) اعلام میدارد كه زندگی این شخصیت، الگو و مایه تذكر و عبرت برای
جهانیان است، آری خداوند این مدال پرافتخار را در كل جهان به ایوب (ع) عطا
فرمود: «انا وجدناه صابرا نعم العبد انه اواب; ما ایوب را صابر و استوار
یافتیم، چه بنده خوبی كه بسیار بازگشت كننده به سوی خدا بود.» (9)
فرازهایی از صبر پیامبر (ص) و امامان (ع)
1- هیچ پیامبری مانند پیامبر اسلام (ص) در راه ابلاغ رسالت، آزار و رنج ندید،
كه خود در سخنی میفرماید: «ما اوذی نبی مثل ما اوذیت; هیچ پیامبری مانند من در
راه رسالت، آزار و رنج ندید.» (10) در عین حال در تمام زندگی درخشانش، حتی یك
مورد پیدا نمیشود، كه اظهار ضعف و عجز كرده باشد، و یا در حركتخود سستی نموده
باشد، بلكه چون كوهی استوار، با صبر و حوصله بیبدیل به راه خود ادامه داد،
مثلا در جنگ احد با سختترین مصیبت مثل مصیبتشهادت عمویش حضرت حمزه (ع) مواجه
شد، سراسر بدن حضرت علی محبوبترین انسان مورد علاقهاش را پر از زخم دید،
دندانهایش شكست و قسمتهایی از بدنش مجروح گردید، اما همه این حوادث تلخ را با
تحمل و شكیبایی، بر خود هموار كرد، تا آنجا كه بعضی از اصحاب به او گفتند:
«برای دشمن نفرین كن» در پاسخ فرمود: «اللهم اهد قومی فانهم لایعلمون; خدایا
قوم مرا به راه راست هدایت فرما، چرا كه آنها نادان هستند.» (11)
پیامبر (ص) پس از آن كه پسرانش به نامهای قاسم و عبدالله (طاهر) كه مادرشان
حضرت خدیجه (س) بود، در مكه از دنیا رفتند، پیامبر (ص) از آن پس دیگر دارای پسر
نشد، تا این كه در سال هشتم هجرت از یكی از همسرانش به نام ماریه قبطیه دارای
پسری شد كه نام او را ابراهیم گذاشت، ولی او پس از یك سال و ده ماه و هشت روز
از دنیا رفت، پیامبر (ص) اورا در بقیع به خاك سپرد (12) برای پیامبر (ص) این
مصیبتبسیار بزرگ بود، آن چنان كه اگر بر كوه وارد میشد، كوه را متلاشی
میكرد، قطرات اشك از چشمانش سرازیر شد ولی فرمود: «چشم میگرید و قلب غمگین
میشود، ولی چیزی (به خلاف شكر و صبر) كه موجب خشم خدا شود نمیگویم.» به علی
(ع) فرمود: به داخل قبر برود و بدن ابراهیم را دفن كند، علی (ع) دستور پیامبر
(ص) را اجرا نمود، جمعی از اصحاب گفتند: این كه پیامبر (ص) خودش وارد قبر نشد
بیانگر آن است كه داخل شدن پدر به درون قبر فرزندش روا نیست، پیامبر (ص) به
آنها فرمود: «چنین كاری حرام نیست، ولی من از این ایمن نیستم كه شخصی فرزندش
بمیرد و پیكر او را داخل قبر نهد، و در داخل قبر كفن را رد كند و چشمش به چهره
فرزندش بیفتد، و در این هنگام بر اثر القائات شیطان بیصبری و بیتابی نماید، و
در نتیجه پاداشش در پیشگاه خداوند نابود گردد.» (13)
2- پس از رحلت رسول خدا (ص) ماجراهای بسیار تلخی نسبتبه خاندان آن حضرت رخ
داد، كه حضرت علی (ع) در بحرانیترین شرایط قرار گرفت، از یك سو فراق پیامبر
(ص) از سوی دیگر شهادت زهرا (س) از سوی سوم غصب مقام رهبری و هتاكیهای شكننده،
در عین حال آن حضرت با صبر انقلابی، همه ناملایمات را بر خود هموار كرد، و
فرمود: «فرایت ان الصبر علی هاتا احجی، فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی;
دیدم صبر و تحمل به عقل و خرد نزدیكتر است، از این رو با این كه (بر اثر حوادث
سخت) همچون كسی بودم كه خاشاك چشمش را پر كرده، و استخوان راه گلویش را گرفته
صبر و استقامت نمودم.» (14)
شاید بعد از پیامبر اسلام (ص) هیچ كس مانند حضرت علی (ع) با مصایب و رنجها
مواجه نشد، ولی هرگز اظهار عجز و ضعف نكرد، و به فرموده امام صادق (ع) آن حضرت
در موارد طاقت فرسا برمیخاست و نماز میخواند (و درپناه نماز به خود آرامش
میبخشید) و این آیه را تلاوت میفرمود: «واستعینوا بالصبر والصلاة; از صبر و
نماز یاری جویید.» (15)
3- امام حسین (ع) در سختترین شرایط روز عاشورا، خطاب به یاران فرمود: «صبرا یا
بنی عمومتی، صبرا یا اهل بیتی، لا رایتم هوانا بعد هذا الیوم ابدا; ای
پسرعموهایم و اهل خانهام، صبر كنید، كه بعد از امروز هرگز ناراحتی نخواهید
دید.» (16)
و خودش آن چنان صبور و استوار بود كه حمید بن مسلم خبرنگار كربلا میگوید:
«فوالله ما رایت مكثورا قط قد قتل ولده و اهل بیته واصحابه، اربط جاشا، و لا
امضی جنانا منه; سوگند به خدا هرگز مرد مغلوب و گرفتاری را ندیدم كه فرزند و
خاندان و یارانش كشته شده باشند، و در عین حال دلاورتر و استوارتر از آن حضرت
باشد.»
و در فرازی از مناجات خود در لحظات شهادت به خدا عرض میكرد: «صبرا علی قضائك
یا رب; پروردگارا! بر قضای تو صبر و استقامت میكنم.» (17)
4- مفضل بن عمر یكی از شاگردان برجسته امام صادق (ع) پسری به نام اسماعیل داشت،
كه از دنیا رفت، امام صادق (ع) فرزندش موسی بن جعفر (ع) را نزد او برای تسلیت
فرستاد، و فرمود: «سلام مرا به مفضلبرسان و بگو: مصیبت مرگ فرزندم اسماعیل را
به من خبر دادند، صبر كردم، تو هم مانند ما صبر كن، ما هر كاری را كه خدا اراده
كند، همان را میپسندیم، و تسلیم فرمان او هستیم.»
هنگامی كه امام صادق (ع) در بستر رحلت قرار گرفت، یكی از اصحاب به بالینش آمد،
وقتی كه بدن رنجور و اندام لاغر امام را دید بیاختیار گریه كرد، امام به او
فرمود: چرا گریه میكنی؟ او عرض كرد: آیا من شما را با این وضع بنگرم و گریه
نكنم؟ امام فرمود: «گریه نكن، همه نیكیها به مؤمن عرضه میشود، اگر كسی كه
مؤمن باشد همه اعضایش قطعه قطعه شود، برای او خیر است، و اگر مالك شرق و غرب
شود نیز برای او خیر است.» (18)
5- حضرت زینب (س) قهرمان صبر و استقامت اگر در ماجرای كربلا گریه میكرد، گریه
عاطفی و فریاد دادخواهی و نهی از منكر، و رسوا نمودن دشمن بود، او آن چنان صابر
و شاكر و توانمند بود كه در مجلس شاهانه ابن زیاد، با كمال قاطعیت گفت: «ما
رایت الا جمیلا; جز زیبایی چیز دیگری ندیدم... ای پسر مرجانه به روز قیامت توجه
كن و ببین در آنجا چه كسی مغلوب است و چه كسی پیروز.» (19)
سخنان زینب (س) در آن مجلس، آن چنان شورانگیز و پرهیجان بود، كه ابن زیاد برای
حفظ آرامش ظاهری، مجبور شد كه دستور دهد آن حضرت و همراهانش را در كنار مسجد
كوفه، در یك محوطه بستهای زندانی كردند. (20)
6- امام حسن عسكری (ع) در نامهای كه برای علی بن بابویه قمی (متوفای 329)
نوشت، چندین بار او و شیعیان را به صبر و استقامت دعوت میكند، در یك فراز
میفرماید: «بر تو باد به صبر و انتظار فرج» و در فراز دیگر میفرماید: «ای
شیخ و مورد اعتماد من، صبر كن و همه شیعیانم را به صبر و استقامت فراخوان.»
محدث قمی پس از نقل این نامه، مینویسد: در این نامه، بسیار سخن از صبر و
استقامتبه میان آمده، زیرا استقامت پیامدهای درخشانی دارد، از جمله به فرموده
امام باقر (ع) : «بهشتبه رنجها و استقامت، پیچیده شده است.» (یعنی با تحمل
رنجها و استقامت در برابر بلاها، میتوان به مقامات بهشت رسید)
سپس دو شعر از امیرمؤمنان علی (ع) را ذكر مینماید كه فرمود:
انی وجدت و فی الایام تجربة
للصبر عاقبة محمودة الاثر
و قل من جد فی امر یطالبه
فاستصحب الصبر الا فاز بالظفر
آنگاه میفرماید معنی این دو شعر در فارسی چنین است:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند
بر اثر صبر، نوبت ظفر آید
بگذرد این روزگار تلختر از زهر
بار دگر روزگار چون شكر آید
برای تكمیل سخن، حكایتبوذر جمهر را یادآوری میكند كه
روزی شاه ایران (انوشیروان) بر بوذرجمهر (حكیم خبیر آن عصر) غضب كرد و او را در
خانه تاریك، زندانی نمود، و فرمان داد تا او را در آن جا به غل آهنین ببندند،
بوذرجمهر چند روز در این حال سختباقی ماند، انوشیروان اشخاصی را نزد او فرستاد
كه از احوال او جویا شوند، ولی آنها وقتی نزد او میآمدند، او را با چهره گشاده
و شاد میدیدند، از او پرسیدند علت چیست كه شاد هستی؟
بوذرجمهر در پاسخ گفت: من معجونی تركیب یافته از شش چیز درست كردهام، كه در
پناه آن، شاد هستم، پرسیدند آن معجون چیست؟ گفت: آن معجون از این شش چیز تركیب
یافته: 1- اطمینان به خدا 2- مقدرات الهی انجام میشود 3- صبر و استقامت 4- اگر
صبر نكنم، از بیتابی كاری ساخته نیست 5- فكر كردم كه سختتر از این حالی كه
اكنون در آن هستم نیز وجود دارد 6- از این ستون تا ستون دیگر فرج است! این خبر
به انوشیروان رسید، انوشیروان او را آزاد نموده و احترام بسیار به او كرد. (21)
پاسخ به یك شبهه یا سؤال
میپرسند: دستور به صبر و تحمل، یك دستور مخدر است، زیرا مثلا اگر ظالمی به
انسان ظلم كند و ما صبر كنیم، موجب گستاخی بیشتر ظالم خواهد شد، كمونیستها نیز
یكی از اشكالاتشان به اسلام و دین همین بود میگفتند: دین انسان را به صبر و
تحمل در برابر ظالمان و استثمارگران دعوت كرده، پس دین مانند افیون، مخدر است.
پاسخ این كه: در اینجا مثل موارد متعدد دیگر، تحریف حقایق شده است، واژه صبر كه
به معنی عزم و اراده قاطع و استقامت در برابر تلخیها و در برابر ظلم و ستم
است، درستبه عكس به معنی عجز و تسلیم تحریف شده است، اگر ما به لغت و آیات
قرآن و گفتار معصومین (ع) رجوع كنیم، میبینیم كه صبر و استقامت، موجب
ظلمستیزی و طاغوت زدایی است، نه موجب امضای ظلم و تثبیت طاغوت است.
بنابراین چنین شبههای یك نوع غلط اندازی و اشتباه افكنی است. چرا كه اسلام با
كمال صراحت دستور میدهد: «فقاتلوا التی تبغی حتی تفیء الی امر الله; با طبقه
ستمگر نبرد كنید تا تسلیم فرمان خدا شود.» (22)
و علی (ع) میفرماید: «لن تقدس امة لا یؤخذ للضعیف فیها من القوی غیر متعتع;
هرگز امتی كه حق ضعیفان را از زورمندان با قاطعیت نگیرد، پاك و پاكیزه
نمیشود.» (23) و قبلا ذكر شد كه قرآن نیروی انسان با استقامت را ده برابر
نیروی انسانی كه استقامت ندارد میداند، با توجه به این امور، به بیاساس بودن
چنین شبههای آشكار میگردد.
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت اول : توحید و خداشناسی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دوم : حسابرسی و
حسابگری
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت سوم : برپا داشتن نماز
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى چهارم و پنجم : امر به معروف و نهی از منكر
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت ششم : صبر و استقامت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هفتم : تواضع و فروتنی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى هشتم و نهم : پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دهم : اعتدال و انضباط در صدا و صوت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت يازدهم : بهره بردارى صحيح از قرآن
پىنوشتها
1 . لقمان (31) آیه13 .
2 . علامه مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص107 .
3 . حج (23) آیه 31، و در آیه 41 سوره عنكبوت نیز نظیر این تشبیه آمده است .
4 . كامل ابن اثیر، ج2، ص542 .
5 . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص552 .
6 . همان، ص551 .
7 . توبه (9) آیه28 .
8 . نساء (4) آیه 48 .
9 . بحار، ج3، ص14 .
10 . بحار، ج3، ص206 و 207 .
11 . همان، ج72، ص92 .
12 . اصول كافی، ج2، ص398 .
منبع:
ماهنامه پاسداراسلام ، شماره 243, 244