قبلا گفتیم كه نخستین حكمت و نصیحت لقمان به پسرش توحید
و خداشناسی بود كه زیربنای همه كمالات، معارف و ارزشها به حساب میآید. حال،
به تشریح دومین حكمت و نصیحت او میپردازیم. او به فرزندش چنین میگوید: «یا
بنی انها ان تك مثقال حبة من خردل فتكن فی صخرة او فی السماوات او فی الارض یات
بها الله ان الله لطیف خبیر; پسرم! اگر به اندازه سنگینی خردلی (كار نیك یا بد)
باشد، و در دل سنگی یا در (گوشهای از) آسمانها و زمین قرار گیرد، خداوند آن
را به حساب میآورد و حاضر میسازد، خداوند دقیق و آگاه است.» (1)
در این آیه دو مطلب مهم مطرح است:
1- مساله وسعت احاطه و علم و قدرت خدا، كه بخشی از خداشناسی است و بیانگر نظم و
حساب گری دقیق خدا میباشد.
2- مساله حساب رسی بنده خدا، یعنی او باید به اعمال خود توجه داشته باشد، و
همواره به حساب رسی اعمال خود بپردازد و با حسابرسی دقیق، رفتار خود را با
فرمان خدا هماهنگ كند و بداند كه در دنیا و آخرت، حساب دقیقی در كار است و روزی
او را به پای حساب میكشند و او به نتیجه اعمال خود (از خوب و بد) در دنیا و
آخرت خواهد رسید.
خردل، گیاهی است كه دانههای بسیار ریز مانند دانههای خشخاش دارد و در آیه
فوق، اشاره به این است كه اعمال انسان، اگرچه بسیار كوچك باشد گم نمیشود، بلكه
در معرض حسابرسی دقیق الهی قرار میگیرد.
مساله دقیق حساب گری خداوند به گونهای است كه اگر ذرهای از اعمال انسان در دل
سنگی یا در گوشه آسمانها و زمین باشد، خداوند آن را حاضر میكند. با توجه به
عظمت آسمانها و وسعتشگفتانگیز آنها، به اهمیتحساب رسی خداوند بیشتر پی
میبریم. امروز علم كیهانشناسی ثابت كرده، كه فاصله بعضی از ستارگان ثابت
آسمان نسبتبه زمین به قدری زیاد است كه میلیونها سال نوری لازم است تا نور
آنها به زمین برسد، با توجه به این كه سرعتسیر نور در هر ثانیه سیصد هزار
كیلومتر است، حال اگر اندكی از اعمال انسان در گوشهای از همین ستارگان كه
آنقدر با زمین فاصله دارند باشد، خداوند آن را نزد او حاضر میكند. بنابراین،
این نصیحت لقمان، بسیار هشدار دهنده و خطیر است و باید همچون آژیر بلند خطری،
بیداربخش و تكان دهنده باشد. عظمت وسعت آسمانها را با یك مثال میتوان بهتر
فهمید، نور خورشید تقریبا در هشت دقیقه به زمین میرسد و فاصله مركز خورشید با
زمین 24 میلیون فرسنگ است. اینك با توجه به وسعت دوری فاصله ستارگان ثابتبا
زمین، میتوانید عظمت وسعت آسمانها را دریابید.
لقمان با یادآوری عظمت احاطه علمی خدا و عظمت قدرت او و عظمتحساب گری دقیق او،
به فرزندش هشدار میدهد كه مراقب اعمال خود باشد و با نظم و حساب دقیق، خود را
كنترل كند تا هنگام بروز حساب گری خدا - كه چهره كامل آن در قیامت آشكار میشود
- روسفید باشد و به جای روسیاهی، مورد تشویق و پاداش الهی قرار گیرد.
حساب گری در آیات دیگر قرآن
در قرآن در موارد دیگری نیز مساله وسعتبیكران علم خدا و حساب گری او عنوان
شده است، از جمله در آیه 3 سبا میخوانیم:
«لا یعزب عنه مثقال ذرة فی السماوات ولا فی الارض ولا اصغر من ذلك ولا اكبر الا
فی كتاب مبین; به اندازه سنگینی ذرهای در آسمانها و زمین، از علم او دور
نخواهد ماند، و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر، مگر این كه در كتابی آشكار (لوح
محفوظ) ثبت است. »
وقتی كه واژه حساب را در قرآن بررسی میكنیم، میبینیم كه این واژه به شكلهای
مختلف 47 بار در قرآن آمده است كه در هشت مورد آن خداوند به عنوان «سریع
الحساب» معرفی شده، یعنی حساب رسی او سریع، بدون كندی و با سرعت انجام میشود.
پنج آیه از قرآن هم روز قیامت را به عنوان «یوم الحساب» خوانده است. (2) كه
این نام یكی از مشهورترین نامهای قیامت است و اصولا قیام قیامتبه خاطر آن
است; در آیه 47 سوره انبیاء میخوانیم: «ونضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا
تظلم نفس شیئا وان كان مثقال حبة من خردل اتینا بها وكفی بنا حاسبین; ما
ترازوهای عدل را در روز قیامتبرپا میكنیم، پس به هیچ كس كمترین ستمی
نمیشود، و اگر به مقدار سنگینی یك دانه خردل (كار نیك و بدی) باشد، ما آن را
حاضر میكنیم، و كافی است كه ما حساب كننده باشیم.»
كوتاه سخن آنكه مساله نامههای اعمال، میزان و ثبت اعمال توسط دو فرشته رقیب و
عتید كه در قرآن به طور مكرر، از جمله در آیه 18 سوره «ق» مكرر آمده، همه
بیانگر حساب گری و حساب رسی دقیق خداوند در قیامت است. بنابراین، نباید از
مساله حساب و كتاب غافل ماند.
حسابگری از نظر روایات
در روایات اسلامی و گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) از حساب رسی و مساله حساب و
كتاب، بسیار سخن به میان آمده است، به عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب
میكنیم:
رسول خدا (ص) فرمود: «حاسبوا انفسكم قبل ان تحاسبوا; قبل از آن كه شما را به
پای حساب رسی بكشانند، خودتان را به حساب بكشید.» (3)
امیرمؤمنان علی (ع) میفرماید: «قیدوا انفسكم بالمحاسبة; خود و رفتار خود را با
حساب رسی كنترل كنید.» (4)
و از سخنان رسول خدا (ص) است: «اكیس الكیسین من حاسب نفسه; زیركترین زیركها
كسی است كه خود را حساب رسی كند. » (5)
امام صادق (ع) فرمود: «حق علی كل مسلم یعرفنا ان یعرض عمله فی كل یوم و لیلة
علی نفسه فیكون محاسب نفسه، فان رای حسنة استزاد منها، و ان رای سیئة استغفر
منها لئلا یخزی یوم القیامة; به هر مسلمانی كه ما را میشناسد، (و امامت ما را
پذیرفته) سزاوار است كه هر روز و هر شب، كردارش را نزد خود مورد بررسی قرار
دهد، اگر آن را نیك یافتبر آن بیفزاید و اگر آن را گناه یافت، از آن استغفار و
توبه كند تا در قیامت رسوا نگردد.» (6)
یكی از مسایل كه در روایات متعدد آمده، مساله عرض اعمال بر پیامبر (ص) و امامان
(ع) است كه این موضوع نیز در جای خود بیانگر حساب و كتاب دقیق استبه طوری كه
حتی اعمال ما را در طول هفته چند بار به محضر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)
عرضه میكنند. دراین باره در اصول كافی شش روایت آمده است در روایت اول از امام
صادق (ع) میخوانیم: «تعرض الاعمال علی رسول الله، اعمال العباد، كل صباح
ابرارها و فجارها فاحذروها، و هو قول الله تعالی: اعملوا فسیری الله عملكم و
رسوله; در هر بامداد، كردار بندگان نیكوكار و فاسق، بر رسول خدا (ص) عرضه
میشود، پس (از كردار ناشایسته) برحذر باشید، و همین است معنی سخن خدا (در قرآن
آیه 105 توبه) : بگو عمل كنید، خداوند و فرستاده او و مؤمنان اعمال شما را
میبینند.» (7) درباره عرض اعمال بر امامان (ع) نیز، در این باب، چند روایت ذكر
شده است. (8)
در جلسه باشكوهی كه در مكه بین هارون الرشید و امام كاظم (ع) برگزار شد، هارون
در ضمن چند سؤال از امام پرسید: «دین چیست؟ حقیقت دین را برایم شرح بده؟»
امام كاظم (ع) اعدادی را برشمرد فرمود: دین یعنی همین اعداد! هارون خنده
استهزاآمیزی كرد و گفت: من از شما درباره دین میپرسم، شما چند عدد ریاضی را
ردیف كرده و برای من برمیشمری؟
امام كاظم (ع) فرمود: «اما علمت ان الدین كله حساب; آیا نمیدانی كه همه دین،
حساب است؟»
سپس برای تایید سخنش آیه 48 سوره انبیاء را قرائت فرمود، كه آن آیه قبلا ذكر
شد.
تجزیه و تحلیل درباره حسابگری
محاسبه و حساب گری، یعنی اینكه انسان با توجه عمیق و مراقبت دائم، كردار خود را
تحت نظر بگیرد و آن را با دستورهای اسلامی هماهنگ كند و مواظب باشد كه در
كارهایش، از صراط مستقیم منحرف نگردد.
در روایات آمده كه شخصی از امیرمؤمنان علی (ع) پرسید: محاسبه یعنی چه؟ و انسان
چگونه باید به حساب رسی خود بپردازد؟
آن حضرت در پاسخ چنین فرمود: «وقتی صبح شد و انسان دوباره به كارهای روزمره
ادامه داد، شب كه فرا رسید، به وجدان خود رجوع كند و خطاب به آن بگوید: ای
وجدان! امروز بر عمر تو گذشت و هرگز دیگر باز نمیگردد، و خداوند از تو در مورد
این روز كه در چه راهی به مصرف رساندی سؤال میكند كه چه عملی انجام دادی؟ آیا
خدا را یاد كردی و از او شكر گزاری نمودی، و حق برادر مؤمنت را ادا كردی؟ و
اندوهش را برطرف ساختی؟ و در غیاب او آبرویش را حفظ نمودی؟ و پس از مرگ او،
حرمت او را در میان بستگانش نگهداشتی؟ و از موقعیتخود برای او بهره بردی؟ و
مسلمانی را یاری كردی؟ چه كار نمودی؟ ... اگر وجدان او در پاسخ او بگوید:
كارهای نیك انجام دادهام، پس خدا را به بزرگی یاد نموده و سپاسگزاری كند، ولی
اگر در پاسخ از گناه خود سخن گفت، استغفار و توبه نماید.» (9)
رسول خدا (ص) فرمود: «انسان از پرهیزكاران نخواهد شد، مگر اینكه به شدت خود را
به حساب بكشد، همانند حساب رسی شدید شریك از شریك خود، و در این محاسبه دریابد
كه آیا غذایش و نوشیدنی هایش و لباسش از كجا آمده؟ آیا از راه حلال یا حرام؟»
(10)
برهمین اساس علمای اخلاق شیوه محاسبه را این گونه ترسیم نمودهاند: هنگامی كه
مؤمن صبح از خواب برخاست تا شام باید پنج مرحله را بپیماید: 1- مشارطه 2-
مراقبه 3- محاسبه 4- معاتبه 5- مكافئه یعنی: نخستبا خود شرط كند و عهد ببندد
كه گناه نكند، سپس لحظه به لحظه مراقب باشد كه مبادا گناهی از او سر زند و عهدش
شكسته شود. پس از آن، هنگام شب، حساب رسی كند كه آیا گناهی از او سر زده یا نه؟
اگر دید گناهی كرده، خود را مورد سرزنش قرار داده و با عتاب و نكوهش نفس اماره
توبه كند. و در مرحله پنجم، چالش به وجود آمده از گناه را با كارهای نیك و
مناسب جبران كند. بنابراین حسابگری در مرحله چهارم، مقدمه توبه و جبران و
ترمیم خواهد شد، چنان كه امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: «ثمرة المحاسبة صلاح النفس;
میوه و نتیجه حساب گری، پاك سازی و بهسازی روح و روان است.» (11)
محدث خبیر شیخ عباس قمی (ره) از شیخ بهایی (ره) نقل میكند: یكی از پارسایان به
نام «ثوبة بن صمه» همواره خود را محاسبه میكرد و حسابرسی مینمود. روزی به
حساب گری خویش پرداخت و به خود گفتشصتسال از عمرت گذشته است، كه 21500 روز
خواهد شد، سپس با خود گفت: وای بر من! اگر روزی یك گناه كرده باشم 21500 گناه
كردهام، جواب خدا را چه بدهم، با این حساب گری آن چنان ناراحتشد كه فریاد
كشید و بر زمین افتاد و هماندم از دنیا رفت. (12)
نیز نقل میكند: «احمد بن ابی الجواری» كه از پارسایان ممتاز بود، استادی به
نام «ابوسلیمان دارانی» داشت، ابوسلیمان از دنیا رفت، پس از گذشتیك سال، در
عالم خواب او را دید و احوال او را پرسید و خطاب به او گفت:
«ای استاد! خداوند پس از مرگ تو، با تو چگونه رفتار نمود؟» ابوسلیمان در پاسخ
گفت: «ای احمد! روزی در كنار باب الصغیر (دمشق) عبور میكردم، پیرمردی را دیدم
كه پیشاپیش شتری كه بار بر پشتش بود حركت میكرد، من چوب كوچكی از آن بار
گرفتم، نمیدانم با آن خلال دندان كردم و یا آن را به دور افكندم، از آن هنگام
كه مردهام تاكنون، در مورد این كار (كه چرا بدون اجازه آن پیرمرد، چوبی از بار
او گرفتهام محاسبه و بازخواست میشوم.»
محدث قمی (ره) پس از نقل این ماجرای عجیب میگوید: آیه قرآن این حكایت را تصدیق
میكند، آنجا كه خداوند از قول لقمان به پسرش میفرماید: «انها ان تك مثقال حبة
من خردل...» بنابراین، اگر گناه به اندازه خردلی باشد، محاسبه خواهد شد. (13)
نیز این مطلب را تایید میكند سخنی كه از امام صادق (ع) روایتشده است: «اتقوا
المحقرات من الذنوب، فانها لاتغفر; از گناهان حقیر و ریز پرهیز كنید (و آنها را
سبك نشمارید) كه مرتكبین آنها (بدون توبه) آمرزیده نشوند.»
زید شحام، (یكی از شاگردان امام) میگوید: از امام صادق (ع) پرسیدم: گناهان
حقیر و ریز چیست؟
در پاسخ فرمود: «الرجل یذنب الذنب، فیقول طوبی لی لو لمیكن لی غیر ذلك; شخصی
گناه میكند و میگوید: خوشا به حال من كه غیر از این، گناه ندارم.» (14)
نیز رسول خدا (ص) برای این كه مساله حساب رسی را به شاگردان و مسلمانان
بیاموزد، (به نقل امام صادق (ع)) روزی همراه یاران در سفری به بیابانی بیآب و
علف فرود آمدند و به یاران فرمود: بروید هیزمی بیاورید (تا آتش روشن كنیم و غذا
بپزیم) یاران عرض كردند: اینجا سرزمین خشكی است و هیچ هیزمی نیست. رسول خدا (ص)
فرمود: بروید هر مقدار یافتید بیاورید.
یاران رفتند و چوبهای خشكیده را از بیابان جمع نموده و به حضور پیامبر (ص)
آورده به زمین ریختند، در حال، هیزم بسیار انباشته گردید. پیامبر (ص) به آنها
فرمود: «هكذا تجتمع الذنوب; گناهان این گونه روی هم انباشته میشوند.»
سپس فرمود: «از گناهان ریز (و به گمان شما ناچیز و حقیر) برحذر باشید، كه همه
آنها دارای حساب و كتاب است و انباشته خواهد شد.» (15)
در روایت دیگر صفوان میگوید: بین عبدالله بن حسن (نواده امام حسن مجتبی (ع))
با امام صادق (ع) نزاعی (در امور سیاسی) پیش آمد و جمعیت زیادی اجتماع كردند و
فریادهای آنها بلند شد، تا این كه شب فرا رسید و از هم جدا شده و متفرق شدند.
صبح زود از خانه بیرون آمدم، در مسیر راه ناگاه امام صادق (ع) را در كنار در
خانه عبدالله دیدم كه به كنیز عبدالله میفرمود: به عبدالله بگو جعفر بن محمد،
كنار در، شما را میخواهد. كنیز پیام امام را به عبدالله ابلاغ كرد، عبدالله از
خانه خارج شد، امام را محزون دید، پرسید: چرا محزون هستی؟ امام فرمود: پس از
نزاع با تو به خانه رفتم، شب این آیه قرآن را تلاوت كردم: «والذین یصلون ما امر
الله به ان یوصل ویخشون ربهم ویخافون سوء الحساب» (16) تحت تاثیر قرار گرفتم،
گویی این آیه را نخوانده بودم. اینك برای آشتی آمدهام. آن گاه همدیگر را در
آغوش گرفته و گریه كردند.» (17)
این است معنی حسابرسی و حسابگری.
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت اول : توحید و خداشناسی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دوم : حسابرسی و
حسابگری
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت سوم : برپا داشتن نماز
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى چهارم و پنجم : امر به معروف و نهی از منكر
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت ششم : صبر و استقامت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هفتم : تواضع و فروتنی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى هشتم و نهم : پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دهم : اعتدال و انضباط در صدا و صوت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت يازدهم : بهره بردارى صحيح از قرآن
پىنوشتها
1. لقمان، آیه 16.
2. ابراهیم، آیه41، ص، آیه16، 26، 53، غافر، آیه27.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج70، ص73.
4. غرر الحكم، میزان الحكمة، ج2، 405.
5. بحار، ج70، ص70.
6. همان، ج78، ص279.
7. محدث كلینی، اصول كافی، ج1، ص219.
8. همان، ص219 و 220.
9. بحار، ج70، ص70.
10. همان، ج77، ص86.
11. غرر الحكم، میزان الحكمة، ج2، ص409.
12. محدث قمی، سفینة البحار، ج1، ص488 (واژه ذنب)
13. همان، ص250 (واژه حسب)
14. اصول كافی، ج2، ص287.
15. همان، ص288 (به طور اقتباس) .
16. یعنی: خردمندان كسانی هستند كه پیوندها و صله رحم را كه خداوند به آن دستور
داده انجام میدهند، و از پروردگارشان میترسند، و از بدی حساب رسی (قیامت) بیم
دارند. (رعد، آیه21)
17. تفسیر نورالثقلین، ج2، ص494.