قرآن در مورد يازدهمين ويژگى ممتاز بندگان برجسته
خداوند, چنين مى فرمايد: ((والذين اذا ذكروا بآيات ربهم لم يخروا عليها صما و
عميانا))(1) از ويژگى هاى خاص بندگان ممتاز خدا اين است كه هرگاه آيات
پروردگارشان (يعنى آيات قرآن) به آنها گوشزد شود, كر و كور روى آن نمى افتند.
اين ويژگى از مهمترين ويژگى و عميق ترين شاخصه براى بنده ممتاز خدا است كه
رابطه نظرى و عملى خود را با قرآن, بزرگترين كتاب آسمانى, و يگانه معجزه
جاويدان پيامبر اسلام(ص) به طور عميق و استوار برقرار سازند آن گونه كه روح
پرطراوت قرآن در زندگيشان آشكار گردد. چنان كه امام باقر(ع) براساس اين آيه و
آيات ديگر قرآن فرمود:
قاريان قرآن سه گونه اند:
1 ـ كسى كه قرآن را تلاوت مى كند, ولى آن را وسيله كسب امور مادى و دوشيدن
شاهان (و صله گرفتن از آنها) قرار داده, و به وسيله آن بزرگى به مردم بفروشد و
خودنمايى كند
2ـ كسى كه هدفش از قرائت قرآن, حفظ حروف (و تجويد) آن است, اما حدود و قوانين
آن را تباه مى سازد, خداوند افراد اين گروه را زياد نكند 3ـ كسى كه قرآن را
تلاوت مى كند, و دواى قرآن را بر روى درد قلبش مى نهد (و قرآن را وسيله درمان
بيمارىهاى معنوى قرار مى دهد) با آن شب زنده دارى كند, و روزش را به تشنگى
(روزه) به سر آورد... ((فوالله لهولإ فى قرإ القرآن اعز من الكبريت الاحمر))
سوگند به خدا اين گروه در ميان قاريان قرآن از كبريت احمر , كمياب تر هستند.(2)
ما وقتى كه به آيات قرآن در رابطه با قرآن مراجعه مى كنيم در مجموع ـ جز در
موارد نادر ـ نتيجه مى گيريم كه ما نسبت به قرآن دو مسووليت بزرگ داريم;
1ـ شناخت محتواى قرآن
2ـ عمل به مفاهيم قرآن.
توضيح آن كه: در قرآن مجيد, واژه قرآن با همين لفظ 65 بار آمده , و تحت عنوان
كتاب , ده ها بار ذكر شده است. و با توجه به آياتى كه در آن از قرآن سخن به
ميان آمده, غالبا منظور شناخت قرآن و دريافت محتواى سازنده آن, سپس عمل به
دستورهاى قرآن است. چنان كه در آيه مورد بحث (73 فرقان)با تعبير هشدار دهنده به
اين مطلب تصريح شده كه نبايد رابطه شما با قرآن كورانه و كرانه باشد, بلكه بايد
با چشمى بينا و گوشى شنوا به قرآن توجه كرد, آن را به خوبى شناخت, و مزرعه روح
و روان را با آب قرآن آبيارى كرد. چنان كه در روايت آمده ابوبصير يكى از
شاگردان امام صادق(ع) از آن حضرت پيرامون اين آيه توضيح خواست, امام صادق(ع)
فرمود: ((مستبصرين ليسوا بشكاك))(3) از روى بصيرت و شناخت به قرآن روى كنند, و
در آن هيچ گونه شك و ترديد نداشته باشند.
بنابراين قرآن را از جهت نظرى بايد شناخت و يقين به مطالب آن پيدا كرد و اين از
ويژگى هاى بندگان ممتاز خدا است. در آيات ديگر قرآن نيز پيرامون دو مسووليت ياد
شده سخن به ميان آمده, براى روشن شدن بيشتر, نظر شما را به چند آيه ديگر جلب مى
كنيم. در مورد مسووليت نخست (شناخت قرآن) قرآن مى فرمايد: ((إفلا يتدبرون
القرآن إم على قلوب إقفالها;(4) آيا آنها در قرآن تدبر نمى كنند, يا بر
دلهايشان قفل نهاده شده است؟
اين آيه ما را با تإكيد به تدبر و تعقل و شناخت دستورها و مفاهيم قرآن دعوت مى
نمايد.
نيز مى فرمايد: ((و لقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مدكر))(5) ما قرآن را براى
تذكر , آسان ساختيم, آيا كسى هست كه متذكر شود؟ اين آيه حاكى است كه خداوند
قرآن را آسان و روان براى عموم نازل كرده, تا همه آن را بشناسند, و هدف از
شناخت آن, تذكر و تنبه و آموختن و عمل است. نيز مى فرمايد: ((و اذا قرى القرآن
فاستمعوا له و انصتوا لعلكم ترحمون))(6) هنگامى كه قرآن خوانده شود, گوش فرا
دهيد, و خاموش باشيد, شايد مشمول رحمت خدا شويد. اين آيه بيانگر آن است كه سكوت
در هنگام تلاوت آيات قرآن و دل بستن به آن, كليد فهم قرآن است, و بهترين ادب در
برابر قرآن آن است كه در برابرش سراپا گوش شنوا باشيم, و روح و روان خود را با
عطر ظاهر و باطن قرآن خوشبو و با طراوت سازيم.
و در مورد مسووليت دوم (عمل به قرآن) نيز نظر شما را به چند آيه ديگر قرآن جلب
مى كنيم, قرآن مى فرمايد: ((انما المومنون الذين اذا ذكر الله وجلت قلوبهم واذا
تليت عليهم آياته زادتهم ايمانا و على ربهم يتوكلون))(7) مومنان تنها كسانى
هستند كه هرگاه نام خدا برده شود, دلهايشان ترسان مى گردد, و هنگامى كه آيات او
بر آنها خوانده مى شود, ايمانشان فزونتر مى گردد و تنها بر پروردگارشان توكل
دارند.
آرى قلب مومنان در برابر قرآن, اين گونه خاشع و ترسان است, به گونه اى كه شنيدن
آيات قرآن موجب افزايش ايمان قلبى شده, و موجب رابطه استوار و تنگاتنگ مومن با
خدا مى گردد.
نيز مى فرمايد: ((يا ايها الناس قد جائتكم موعظه من ربكم و شفإ لما فى الصدور و
هدى ورحمه للمومنين))(8) اى مردم! كتابى از سوى صاحب شما (خدا) براى (نجات) شما
آمد كه مايه پند و شفاى دل هاى شما, و هدايت و رحمت براى مومنان است.
نيز مى فرمايد: ((كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الى النور))(9)
قرآن كتابى است كه آن را به سوى تو (اى پيامبر) فرستاديم, تا به وسيله آن مردم
را از تاريكى ها (ى شرك و جهل) به سوى روشنى نور (ايمان و عدل و آگاهى) درآورد.
تدبر در قرآن و عمل به آن از نظر على(ع)
در نهج البلاغه مطالب بسيار پيرامون شناخت قرآن و اجراى دستورهاى آن آمده و به
آن تإكيد شده, به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از آن جلب مى كنيم:
((و تعلموا القرآن فانه إحسن الحديث, و تفقهوا فيه فانه ربيع القلوب و استشفوا
بنوره فانه شفإ الصدور))(10) قرآن را فراگيريد كه بهترين گفته ها است, و در آن
بينديشيد كه بهار دل ها است, و از نورش شفا جوييد كه شفاى قلب ها است.))
((تالين لاجزإ القرآن يرتلوا ترتيلا يحزنون به إنفسهم, و يستشيرون به دوإ
دائهم, فاذا مروا بآيه تشويق ركنوا اليها طمعا و تطلعت نفوسهم اليها شوقا و
ظنوا إنها نصب اعينهم, و اذا مروا بآيه فيها تخويف إصغوا اليها مسامع قلوبهم, و
ظنوا إن زفير جهنم و شهيقها فى إصول آذانهم))(11) پرهيزكاران كسانى هستند كه
قرآن را شمرده با تدبر قرائت مى كنند, با آن جان خود را محزون مى سازند, و
داروى درد خود را از آن مى گيرند, هرگاه به آيه اى برسند كه در آن تشويق باشد,
با علاقه فراوان به آن روى مىآورند, و روح و جانشان با شوق بسيار در آن خيره
شود, و آن را همواره نصب العين خود مى سازند, و هرگاه به آيه اى برخورد كنند كه
در آن بيم باشد, گوش هاى دل خويش را براى شنيدن آن باز مى كنند, و صداى ناله و
به هم خوردن زبانه هاى آتش دوزخ با آن وضع ترسآورش در درون گوششان طنين انداز
است.
اين عبارات با بيان بسيار روشن دو مسووليت ما (يعنى شناخت قرآن و عمل به
دستورهاى آن) را دعوت مى كند, و بيانگر آن است كه آيات قرآن بايد همواره در
قلوب مومنان اثر بگذارد, و باعث تحول فكرى و عملى شده و موجب رشد و ارتقإ گردد.
در غير اين صورت, براى ما كتابى بى خاصيت خواهد بود, بلكه گاهى موجب خسران ما
است, چنانكه در قرآن مى خوانيم: ((ولا يزيد الظالمين الا خسارا))(12) و ستمگران
را جز خسران و زيان نمى افزايد. چرا كه به قول شاعر:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره زار خس
آن كسانى مى توانند از انوار قرآن بهره بردارى صحيح كنند كه تصميم بر پرهيزكارى
داشته باشند, و خمير مايه وجودشان آميخته با جهل, شرك, ظلم و نفاق نشده باشد,
وگرنه همين صفات رذيله موجب مى شود كه نه تنها مجذوب نور قرآن نمى شوند, بلكه
مثل شب پره به ستيز با نور مى پردازند به عنوان مثال يك غذاى نيروبخش را اگر به
عالم مجاهد و دانشمند مبارزى بدهيم, از آن نيروى كافى براى تعليم و تربيت و
جهاد در راه حق مى گيرد, ولى همين غذاى نيروبخش را اگر به ظالم بيدادگرى بدهيم,
از نيروى آن براى ظلم بيشتر استفاده مى كند. تفاوت در غذا نيست, تفاوت در مزاج
ها و طرز تفكرها است.
نتيجه اين كه قرآن نه تنها يك نسخه شفابخش دائمى براى افراد آماده است, بلكه يك
داروى اثربخش براى همه دردهاى فردى, اجتماعى, اخلاقى و... است , داروى شفابخشى
كه هرگونه نابسامانى ها و ناهنجارى هاى گوناگون را به جهانى پر از طراوت,
اعتدال , و زيبايى و سلامتى مى سازد. به قول شاعر:
عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد
كه دار الملك ايمان را مجرد بينداز غوغا
عجب نبود گر از قرآن نصيبت نيست جز حرفى
كه از خورشيد جز گرمى نبيند مرد نابينا
اميرمومنان على(ع) روزى بعضى از يارانش را كه بهره بردارى صحيح و استوار از
قرآن كرده بودند, و به شهادت رسيده بودند مانند: عمار ياسر, ابن تيهان و
ذوالشهادتين را به عنوان برادر ياد كرد, آنگاه بر اثر غم جانكاه فراق آنها, دست
بر محاسن شريف خود كشيد, و مدتى طولانى گريه جان سوز كرد, سپس فرمود: ((إوه على
اخوانى الذين تلوا القرآن فاحكموه))(13) آه و حسرت بر ديدار آن برادرانم, همان
ها كه قرآن را تلاوت مى كردند, و به كار مى بستند و در زندگى خود تثبيت و
استوار مى ساختند. آن حضرت در اين عبارت به شش ويژگى آنها اشاره كرد, ولى
نخستين ويژگى آنها را رابطه عميق فكرى و عملى آنها با قرآن ذكر نمود. بنابراين
از نظر اميرمومنان على(ع) شاگرد ويژه و ممتاز اسلام كسى است كه رابطه عميق و
نيك با قرآن داشته باشد.
چند نمونه از بهره بردارى صحيح از قرآن
از آن هنگام كه قرآن نازل شده تاكنون نمونه هاى بسيار وجود دارد كه افرادى تحت
تإثير عميق قرآن قرار گرفته و با بهره بردارى صحيح, آگاهانه و آميخته با عمل از
قرآن, تحول فكرى و عملى پيدا كردند و تولد جديد پيدا نموده و در پرتو نور قرآن,
همه ظلمت و تاريكى ها را از صفحه روح و روانشان زدودند, در اينجا نظر شما را به
چند نمونه جلب مى كنيم:
1ـ ابوذر غفارى مى گويد يك شب رسول خدا(ص) براى عبادت برخاست, همه آن شب را با
ذكر اين آيه و تإمل در آن گذراند. ((ان تعذبهم فانهم عبادك, و ان تغفر لهم فانك
إنت العزير الحكيم))(14) اگر اين ها را عذاب كنى, اين ها بندگان تواند, و اگر
آنها را بيامرزى پس تو توانا و حكيم هستى. (نه كيفر تو نشانه بى حكمتى است و نه
بخشش تو نشانه ضعف است) پيامبر(ص) آن شب پيوسته اين آيه را تا صبح تكرار(15) مى
كرد.
2ـ ام عقيل يكى از زنان باديه نشين و مسلمان بود, رابطه بسيار نيكى با قرآن
داشت, روزى در خانه مشغول آشپزى و كارهاى خانه بود, به او خبر دادند كه يكى از
پسرهايت در بيرون خانه بر اثر رميدن شتر, و برخورد با او كشته شده است. او در
آن روز دو نفر مهمان داشت, براى آن كه آنها ناراحت نشوند, چيزى به آنها نگفت,
از آنها پذيرايى نمود و غذاى آنها را داد. آنها پس از خوردن غذا, با خبر شدند و
از روحيه عالى ام عقيل تعجب كردند. وقتى كه مهمانان رفتند, چند نفرى براى تسليت
نزد او آمدند, ام عقيل به آنها گفت: ((آيا در ميان شما كسى هست كه با آيات قرآن
به من تسليت بگويد, و خاطر مرا آرام كند؟)) يكى از حاضران اين دو آيه را خواند:
((و بشر الصابرين الذين اذا إصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون
اولئك عليهم صلوات من ربهم و رحمه...))(16) بر صبر كنندگان مژده بده, آنان كه
وقتى دچار مصيبت مى شوند, گويند ما از آن خداييم, و به سوى او باز مى گرديم,
اين ها مشمول درودها و رحمت پروردگارشان هستند, و از هدايت يافتگان مى باشند.
ام عقيل با شنيدن اين آيه آن چنان تحت تإثير قرار گرفت كه آرامش يافت و اضطراب
و پريشانيش برطرف گرديد, بى درنگ برخاست و وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند, پس
از نماز دست هايش را به سوى آسمان بلند كرد, و با خشوع و تسليم خاص عرض كرد:
((خدايا! فرمانت به ما رسيد, آن را دريافت كردم, اينك صبر مى كنم, تو نيز
پاداشى را كه به صابران وعده دادى, به من عطا فرما.))(17) آرى اين است انس و
عمل به قرآن, كه موجب تحول فكرى و تغيير روحيه شده و انسان را در برابر حوادث
ناگوار, صبور و مقاوم مى كند.
3ـ پيامبر اكرم(ص) روزى اين آيات را خواند ((ان فى خلق السماوات والارض واختلاف
الليل والنهار لايات لاولى الالباب...))(18) در آفرينش آسمان ها و زمين, و رفت
و آمد شب و روز, نشانه هايى براى صاحبان خرد است... آنگاه فرمود: ((ويل لمن
لاكها بين فكيه و لم يتإمل فيها)) واى بر كسى كه اين آيات را در دهان گردش دهد
و بچرخاند, ولى در آن نينديشد و تإمل نكند.(19)
4ـ مفسر بزرگ اسلام, شهيد راه خدا سعيد بن جبير در يكى از شب ها اين آيه را كه
مربوط به نداى خدا در قيامت است خواند: ((وامتازوا اليوم إيها المجرمون))(20)
اى گنهكاران! امروز شما از صالحان جدا شويد. از آغاز شب تا صبح همين آيه را
خواند و در آن تإمل نمود و گريه كرد.(21)
5ـ فضيل بن عياض در قرن دوم مى زيست و از سر دسته هاى دزدها و غارتگران بود,
شبى قداره خود را برداشت با اين تصميم كه به خانه اى برود و به حريم ناموس
ديگرى كه در آن خانه بود تجاوز كند, از ديوار خانه بالا رفت و خود را به درون
حياط افكند, در همين حال ناگاه صداى دلنشين همسايه آن خانه را شنيد كه قرآن مى
خواند و اين آيه را تلاوت مى كند: ((الم يإن للذين آمنوا إن تخشع قلوبهم لذكر
الله و ما نزل من الحق))(22) آيا وقت آن نرسيده است كه دل هاى مومنان در برابر
ذكر خدا, و آنچه از حق نازل كرده است خاشع گردد؟ فضيل آن چنان تحت تإثير اين
آيه قرار گرفت, كه تحول عظيمى در او رخ داد, وطوفان شديدى در روح و روانش وزيد
به گونه اى كه 180 درجه تغيير كرد, همان دم با توبه حقيقى دست نياز به سوى خداى
بى نياز دراز كرده, در حالى كه اشك مى ريخت عرض كرد ((يا رب قد آن; پروردگارا!
اكنون وقت خشوع در برابر تو فرارسيده است.)) او همان لحظه به خانه اش بازگشت,
در مسير راه شنيد كاروانى در حال حركت است بعضى از آن كاروان مى گويند: تا صبح
نشده به سرعت از اينجا برويم تا دژخيمان فضيل ما را غارت نكنند. فضيل خود را به
آنهامعرفى كرد, و به آنها قول داد كه در امان هستيد, آرى فضيل اين گونه به قرآن
احترام كرد, و نداى قرآن را با گوش جان شنيد, و بر سراسر قلبش استوار ساخت, از
پارسايان و بندگان ممتاز خدا شد, به مكه كوچ كرد, و در جوار خانه خدا اقامت
نمود , و در آنجا به سير و سلوك و تربيت افراد ادامه داد تا روز عاشوراى سال
187 هـ.ق در همانجا از دنيا رفت.(23)
اين ها نمونه هايى از عباد الرحمن هستند كه به راستى قرآن را شناختند و به
دستورهاى آن عمل كردند, و روح و روانشان را با آيات نورانى قرآن, جلا بخشيدند.
در برابر اين ها كوردلانى نيز بودند و هستند كه آيات قرآن را مى خوانند ولى به
جاى نور, بر تيرگى قلبشان مى افزايد. همچون خوارج نهروان, كه نيمه شبى كميل بن
زياد همراه اميرمومنان على(ع) از يكى از كوچه هاى كوفه عبور مى كردند, كميل
صداى يكى از آنها را كه (آيه 9 زمر) قرآن را تلاوت مى كرد شنيد, او را نمى
شناخت, تحت تإثير صداى حزين او قرار گرفت كه با خود گفت: ((اى كاش مويى از بدن
او بودم و همواره صداى قرآن را از او مى شنيدم.)) حضرت على(ع) با اين كه گفته
كميل را نشنيد دريافت كه كميل فريب آن صدا را خورده به او فرمود: صداى پر اندوه
اين خواننده و قارى قرآن تو را حيران و شگفت زده نكند, چرا كه او از دوزخيان
است, و بعد از مدتى راز اين سخن را به تو خواهم گفت.))
پس از مدتى جنگ نهروان رخ داد, همان قارى به جنگ على(ع) آمد و در اين جنگ كشته
شد, كميل در ركاب على(ع) مى جنگيد, حضرت على(ع) كميل را كنار لاشه آن خارجى
آورد, سر شمشيرش را بر سر او نهاد و فرمود: ((اى كميل! آن كسى كه در آن شب آيه
قرآن را با آن سوز و گداز مى خواند, همين شخص بود.))
كميل سخت تكان خورد , و به اشتباه خود پى برد, در حالى كه بسيار ناراحت شده
بود, خود را بر روى پاى على(ع) انداخت و مى بوسيد, و از خدا طلب آمرزش كرد.(24)
اين گونه افراد (خوارج) همان كور و كرانى هستند كه با چشم و گوش بسته با قرآن
برخورد مى كنند, ولى عباد الرحمن بر عكس آنها از روى آگاهى, چشم و گوش دل خود
را دريچه هاى استوار براى تابش انوار قرآن بر صفحه دل قرار داده, و همواره اين
دريچه ها را به روى قرآن مى گشايند.
نتيجه اين كه بياييم به راستى با قرآن آشتى كنيم, تا آن را معلم خود در دنيا و
شفيع خود در آخرت قرار دهيم. و با اين كار در صف عبادالرحمن (بندگان ممتاز خدا)
سرو قامت بايستيم, تا مشمول شكايت رسول خدا(ص) نشويم كه در قيامت به خدا عرض مى
كند: ((يا رب ان قومى اتخذوا القرآن مهجورا))(25) اى پروردگار من! قوم من قرآن
را متروك و رها ساختند.
پايان سخن را با گفتار دلنشين اميرمومنان على(ع) در اين راستا مىآراييم, آنجا
كه فرمود: ((بدانيد كه قرآن شفاعت كننده اى است كه شفاعتش پذيرفته, و گوينده اى
است كه سخنش تصديق مى گردد, آن كس را كه قرآن در قيامت شفاعتش كند, قطعا موردغ
شفاعت قرار خواهد گرفت. و هر كس كه قرآن از او شكايت كند, گواهيش بر ضد او
پذيرفته مى شود. در روز قيامت گوينده اى صدا مى زند: آگاه باشيد! امروز هر كس
گرفتار بذرى است كه افشانده, و در گرو نتيجه كارى است كه انجام داده, جز آنان
كه بذر قرآن افشانده اند, ((فكونوا من حرثته واتباعه, واستدلوه على ربكم
واستنصحوه على انفسكم, واتهموا عليه آرائكم, واستغشوا فيه إهوائكم;(26) از بذر
افشانان و پيروان قرآن باشيد, با قرآن, خدا را بشناسيد, و خويشتن را با آن
اندرز دهيد و (هرگاه نظر شما بر خلاف قرآن بود) خود را متهم كنيد, و خواسته هاى
خويش را در برابر قرآن, نادرست بشمريد.
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت اول : توحید و خداشناسی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دوم : حسابرسی و
حسابگری
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت سوم : برپا داشتن نماز
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى چهارم و پنجم : امر به معروف و نهی از منكر
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت ششم : صبر و استقامت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هفتم : تواضع و فروتنی
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت هاى هشتم و نهم : پرهیز از رفتار و راه رفتن مغرورانه
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت دهم : اعتدال و انضباط در صدا و صوت
حكمت هاى دهگانه لقمان در قرآن ، حكمت يازدهم : بهره بردارى صحيح از قرآن
پىنوشتها
1 . سوره فرقان (25) آيه73.
2 . شيخ كلينى, اصول كافى, ج2, ص627.
3 . شيخ كلينى , روضه الكافى, ص178, حديث199.
4 . سوره محمد (47) آيه24.
5 . سوره قمر (54) آيه17.
6 . سوره اعراف (7) آيه204.
7 . انفال, (8) آيه2.
8 . يونس(10) آيه57.
9 . ابراهيم (14) آيه1.
10 . سيد رضى, نهج البلاغه, خطبه110.
11 . نهج البلاغه, خطبه193.
12 . اسرإ (17) آيه82.
13 . نهج البلاغه, خطبه182.
14 . مائده(5) آيه118.
15 . المحجه البيضإ, ج2, ص237.
16 . بقره (2) آيه156 و 157.
18 . محدث قمى , سفينه البحار, ج2, ص7 (واژه صبر)
19 . آل عمران (3) آيه 190 تا 194.
20 . علامه طبرسى, مجمع البيان, ج2, ص554 (ذيل آيات مذكور)
21 . يس (36) آيه 59.
22 . المحجه البيضإ, ج2, ص237.
23 . حديد (57) آيه16.
24 . سفينه البحار, ج2, ص369 (واژه فضيل) ; وفيات الاعيان, ج;2 ص215.
25 . سفينه البحار, ج2, ص497 (واژه كميل).
26 . فرقان (25) آيه30.
27 . نهج البلاغه, خطبه176.
منبع:
ماهنامه پاسداراسلام ، شماره 233ـ ارديبهشت 1380