در چهارمين بخش از مصاحبه اختصاصی وب سايت مركز تعليمات
اسلامی واشنگتن با حجت الاسلام والمسلمين بحرينی ، ايشان به ارزیابی آینده فرهنگ غرب
و ناتوانی آن در تفسیر بعضی پدیده ها مثل انقلاب اسلامی می پردازند . بخش های
پیشین اين مصاحبه را می
توانيد در لينك های مربوطه ملاحظه نماييد .اينك توجه شما را به بخش چهارم اين گفتگو
جلب می كنيم .
* * *
- در قسمت پیشین مصاحبه مطالبی مربوط به حوزه علمیه قم و نظام آن و همچنین
تجربه شخص خود ازتحصیل و تدریس در حوزه را بیان کردید، با این تفاسیرآیا فکر
نمی کنید در زمان حاضرحوزه علمیه قم نیاز به اصلاحاتی داشته باشد؟
البته محسنات حوزه علمیه قم بی شمار است اما منصفانه که به
آن نگاه می کنیم باید بپذیریم که این سیستم علیرغم تمام نقاط قوت و برجستگی
هایی که دارد، دچار نقائصی هم هست که بخشی از این نقائص ناشی از هجمه فرهنگی
است که با الگوی یکپارچه سازی و با عنوان جهانی سازی فرهنگهای ریشه ای را هدف
گرفته است. این بحث جهانی سازی در ابعاد مختلف و دراشکال مختلف در سرتاسر جهان
درحال پیاده سازی است. دربخش فرهنگی، درحال متلاشی کردن فرهنگهای ریشه ای است،
فرهنگهای کهن را تهدید می کند وبه نابودی می کشاند.
شاید بزرگترین مشکل کشورهای دارای فرهنگ غنی نظیر ایران ، چین ، هند، مکزیک و
ترکیه در دنیای امروز این است که از فرهنگ کهن ریشه داری هستند که با بافت
فرهنگی، فرهنگ غالب امروز همخوانی ندارند. لذا این فرهنگها در معرض خطر جدی و
آسیب بیشتر هستند.
حوزه علمیه قم هم از آن دست فرهنگهای ریشه داری است که
باید خود را در مقابل این هجوم ایمن کند. اگر در راستای نوآوری ، این نهاد
فونداسیون بیش از هزارساله تاریخ حوزه را حفاظت نکند، دچار تغییرات زیادی خواهد
شد وآسیب های اساسی پیدا میکند. نوآوری و استفاده از ابزارهای لازم برای ارتقا
حوزه امری ضروری درجهان امروز است، اما پیاده کردن بسیاری از الگوهایی که حوزه
را از هویت خود دور می کند خطری جدی قلمداد می شود که بزرگان امر باید نسبت به
آن حساسیت نشان دهند. امروز وقتی مشاهده می شود حوزویان در عرصه های علمی جهان
برای اثبات بعضی از موضوعات استناد به سخنان بعضی از دانشمندان فلسفی غرب می
کنند و به آنها تکیه می دهند وبزرگان خویش را فراموش می کنند و غربیها را تکیه
گاه خود قرار می دهند موضوع غیر قابل تحمل می شود. این امری غیر قابل قبول است.
و این درحالی است که دنیا تشنه شنید مطالب بزرگان حوزه است .
شما امروز می بینید یک شاعر به نام مولوی کتابش بعد از
قرآن بیشترین فروش را در آمریکا دارد. وقتی که حوزه علمیه افرادی نظیر فیض
کاشانی صاحب کتاب مهجه البیضاء و کتب دیگر، افرادی نظیر ملا مهدی نراقی و ملا
احمد نراقی را دارد، ببینید چه تاثیراتی که می تواند بر دنیا بگذارد.
حوزه علمیه افرادی نظیر ملاصدرا و علامه طباطبایی را دارد. حرفهای اینها در
دنیای امروز قابل تدبر است. به جای اینکه به سخنان اینها در دنیا توسط حوزویان
عظمت داده شود، متاسفانه دچار نوعی تغافل فرهنگی می شویم که عظمت بزرگان را
فراموش کرده واز کنار آنها بی توجه می گذریم وخودرا به فلاسفه و اندیشمندان
غربی می سپاریم.
البته استفاده از دانش دیگران امری مطلوب است اما در صورتی
که در آن بخش خود ما از غنا برخوردار نباشيم . صرف تکیه به نام آنها و جملات آنها برای
اثبات خود امر قابل قبولی نیست واین همان بی هویتی و دور شدن از اصل است.
ما دارای ادبیات بسیار غنی هستیم. ادبیاتی که شاید مناط استفاده اش در ادبیات
هیچ کشور دیگری ما به ازا نداشته باشد. ما بر روی بزرگترین مهد و گستره دانش
علوم انسانی قرار گرفته ایم. ما فرهنگی به قدمت تاریخ بشر داریم اما متاسفانه
فرهنگ غالب امروز به نوعی کشورهای امثال ما را از هویت فرهنگی خویش دورمی کند.
دانشگاههای ما امروزه نیاز به دانش علوم انسانی بسیار بالایی دارند اما
متاسفانه دراین قرن گذشته که دانشگاه درایران ایجاد شده است، ما فقط وارد کننده
و مصرف کننده بوده ایم واز تولیدات خود غافل بوده ایم. در دانشگاههای ماعلوم
انسانی یک محصول وارداتی از غرب بود. در طی این مدت تمامی تراوشات دانش علوم
انسانی غرب به سمت دانشگاههای ما سرازیر شد و ارتباط دانش علوم انسانی ایرانی
که قبل از آن ریشه در حوزه های علمیه داشت و دانشمندان ایرانی در مکتبخانه های
دینی پرورش پیدا کرده بودند به کلی قطع شد که اثرات و تبعات این اتفاق به خوبی
درحال حاضر قابل مشاهده است. این درحالی است که امروزه تغییر الگوی بسیاری از
زمینه های علوم انسانی را به راحتی در دانشگاهها بر نمی تابیم واسوه و الگوی ما
دراین بخش کسانی هستند که اندیشه غالب را در این قرن ایجاد کرده اند حال آنکه
ما می توانستیم در این بخش تاثیر شگرف و بزرگی را با توجه به پیشینه خود به
دنیا ارائه کنیم. اما غافل شدیم و عقب ماندیم. اتوبان یکطرفه ای ایجاد شد و
دانشهای آنها در همه ابعاد به سمت ما سرازیر شد.
در پکن مسجدی است به نام نیوجیه که دو
ایرانی هشتصد سال قبل که به چین مهاجرت کردند وقبرشان هم در همان
مسجد است، آن را بنا کردند(1). یکی از
بخارا و یکی از قزوین به چین رفتند و معارف اسلام ودین اسلام را
دراین سرزمین ترویج کردند. این مسجد واقع در خیابان نیوجیه بعنوان
قدیمی ترین مسجد و آثار تاریخی پکن نیز قلمداد می شود. آنچه که من
از نزدیک مشاهده کردم بنایی بزرگ بود دارای چندین ساختمان و
حیاطهای متعدد نو و بخشهای نمازخانه مردانه وزنانه. |
|
مسجد دارای وضوخانه، محل آموزش طلاب، دفتر برای انجام
امور شرعی مثل ازدواج وطلاق مسلمانان است وبعد از گذشت این همه سال هنوز پویایی
وشادابی دارد. این همان فرهنگ اصیل است. جالب اینکه مسلمانان چینی برای اینکه
نشان بدهند مسلمان هستند کلاه های سفیدی بر سر می گذارند تا مشخص باشند و
همدیگر را در اجتماعات و جامعه تشخیص دهند. اگر به زبان تکلمشان دقت کنید کلمات
فارسی متعددی را در میان مکالمه روزمره شان متوجه می شوید که بسیاری از این
کلمات حتی برای خود چینی های غیر مسلمان نامفهوم و ناشناخته است. جالب است
برایتان بگویم که حتی چینی های مسلمان موقع نیت نماز، به زبان فارسی و بالهجه
چینی قصد و نیت خود را بیان می کنند. به زبان فارسی و با لهجه چینی می گویند دو
رکعت نماز صبح می خوانم و بعد نماز را به زبان عربی می خوانند. چرا ما که آن
زمان می توانستیم فرهنگی مثل چین را متاثر کنیم الان ساکت و بی تحرک نشسته ایم.
روزگاری بود که ما فرهنگ خود را به دنیا ارسال می کردیم
واز یک فرهنگ ریشه دار و بسیار عمیق برخوردار بودیم امروز دچار شرایطی شدیم که
صرفا به گذشته خود می بالیم اما در نوسازی گذشته خود وعرضه آن به دنیا امروز
کمرنگ هستیم.
حوزه بزرگترین وظیفه اش درحال حاضر نوسازی با تکیه بر سنتهای خود است. یقینا
سیستم امروز حوزه برای دنیا جذابیت های بسیاری دارد که با استفاده از فناوریهای
روز دنیا می توان دانشهای حوزه ودسترسی ها را ارتقا داد.
استاندارد کردن کتابهای درسی و دوره های آموزشی نیاز به
قدمهای بلند تری دارد. حوزه در کوتاه کردن زمان تحصیل سطح نیز باید به دنبال
روشهای جدیدی باشد. حوزه در پرورش عالمان مبلغ به زبانهای مختلف تکلیف بزرگی
دارد. ما در دنیا نزدیک به ششصد میلیون اسپانیولی زبان داریم درحالیکه در پرورش
عالمان ووعاظ مسلط به زبان اسپانیولی گامهای بلندی برنداشته ایم.
در پرورش مبلغین انگلیسی زبان هم قدمهای ما کافی نیست. بیش از یک میلیارد چینی
زبان در دنیا وجود دارد درحالیکه این زبان نیز چندان مورد توجه قرار نگرفته
است.
حوزه باید به طور جدی بیاندیشد که بنا دارد حقیقت تفکر اسلام ناب را به دنیای
امروز عرضه کند . ارائه این حقیقت با میزان عملکرد امروزی عملی نیست واگر
عزممان جدی است با این میزان فعالیت نمی تواینم جوابگو باشیم.
خلاصه شدن در بحثهای صرفا قیل وقالی فقهی و تمرکز
بسیاری از انرژیها در این مقوله با این همه نیرو و صرفا در این مسیر وعدم تمرکز
در برآوردن نیازهای دنیای امروز مشکلی اساسی قلمداد می شود. البته این بدان
معنا نیست که هیچ قدمی برداشته نشده است، اما باید دانست که تارسیدن به مقصود
راه بسیار زیادی در پیش است .
- تجربه زندگی درغرب وشناسایی الگوهای رایج غربی چه دریچه جدیدی را فراروی شما
گشوده است؟
ببینید روح فرهنگ غالب دنیا امروز نشاندن انسان به جای خدا است. البته
انسان خلیفه خدا است اما نه به این شکلی که در غرب پیاده واجرا می شود. اگر در
گذشته به عنوان مثال راههایی که برای مسافرت بشر داشت این راهها ساد ومالرو بود
و به تبع آن راههای شیطان نیز برای ورود به درون انسان مانند راه اسب و قاطر
همان راه مالرو بود. بشر امروز هرچه بیشتر در تکنولوژی و پیشرفت خود توسعه
یافته است راههای ورود شیطان به انسان هم توسعه پیدا کرده است. همینطور که راه
ابزاری بشر از مالرو به جاده ها و اتوبانها و آزادراهها مبدل شده است، راه ورود
ابلیس به انسان نیز اتوبانی شده است. در غرب به منزل می روی، تلویزیون را که
باز می کنی انواع تبلیغاتی که اتوبان ابلیس به درون انسان است پیش روی و چشمانت
پدیدار می شود. اگر همه جهد دارند که همواره بشر را به مصرفگرایی تبلیغ کنند.
هرکانال را می زنی به رادیو گوش می کنی ، مشاهده می کنی که بعد مادی انسان
درحال تقویت است. آنقدر که بعد مادی و جسمی بشر مورد توجه است از بعد معنوی خبری نیست .
در واقع به نوعی فراموشی خدا گریبانگیر حاکمیت فرهنگ غربی شده است.
دانشمندان ادیان ابراهیمی در مغرب زمین از انحراف بشر و چرخش از خدا محوری به
فرد محوری دچار نگرانی قابل توجهی هستند. آنها بسیار تلاش می کنند اما استدلال
کلیسا و کنیسه و قدرت آنها درتغییر این بینش بسیار ضعیف است.
در بخش استدلالی آن توانایی لازم و شایستگی در میان اهالی این ادیان به چشم نمی
خورد. همینجا است که اسلام می تواند جلوه گر شود و حرف اساسی بزند. استدلال
اسلام استدلالی نیست که دچار ضعف باشدو آنچه که دچار ضعف است ارائه و نحوه
ارائه استدلال است که ما متاسفانه از ابزار لازم دراین ارائه برخوردار نیستیم.
مسایلی که ما رابه خود سرگرم کرده است و از اهداف بزرگ دور کرده است لا تعد ولا
تحصی است و این خطری است که باید به آن توجه کرد.
|
در حوزه جوانان امروز مشکل اساسی، جایگزین شدن الگوهای غیر واقعی به جای
الگوهای واقعی است. جانشین شدن مجاز به جای حقیقت است و این است که باعث تزلزل
فرهنگ عظیم ما می شود. جوان درابعاد گوناگون چه درابعاد علمی و چه درابعاد
اجتماعی و چه درابعاد سیاسی مجازها را در اغلب جاها الگوی خود قرارداده است واز
حقیقت ها فاصله گرفته است. از اینجا است که باید این آسیب شناسی صورت بگیرد. ما
متاسفانه امروز دچار فرهنگی شده ایم که الگوهای غیر واقعی را جانشین الگوهای
واقعی کرده است وجوانها را ازحق وحقیقت دور کرده است. |
- آینده این فرهنگ غرب را چگونه ارزیابی می کنید. فکر می کنید فرهنگ غرب چه راه
حلی برای عبور از بحران دارد؟
غرب راهی جز بازگشت به معنویت ندارد. هر چه در بعد صنعت وتکنولوژی پیشرفت
بیشتری کرده است از معنویت فاصله گرفته است. عدم هماهنگ کردن معنویت با
تکنولوژی، معنویت با پیشرفت، باعث انحطاط وسقوط غرب در بعد ارزشهای انسانی شده
است. فرهنگی که ناشی از لیبرالیزم است طوری به انسان غربی تزریق شده است وجای
گرفته که انسان غربی درآمد زایی بیشتر و پول درآوردن بیشتر ومصرف بیشتر را هدف
اساسی حیات خویش در این دنیا قرارداده است. ارزشهای الهی درلابه لای چرخ دنده
های این تفکر متلاشی شده است.
امروزه مساله ربا اساس زندگی غرب را متلاشی کرده است. اکثر درآمد افراد در
اقساط ووامهای ربوی قرار می گیرد. زنجیر ربا انسانها را اسیر خود کرده است.
شاید کسی که درایران زندگی می کند، نتواند به سادگی پی به راز تحریم ربا ببرد
اما کسی که درغرب است خوب می فهمد که ربا با زندگی انسان چه می کند. وقتی با
آدم غربی از حرمت ربا و نگاه قرآن به این مقوله صحبت می کنیم می گوید این دوای
درد ودرمان نظام مالی منحط غرب است. سیستم كارت های اعتباری و وام های مسكن و
ماشين و غيرو زنجیری است که توده جامعه غرب را در خود اسیر
کرده است و این برای فردی که درایران زندگی می کند، شاید قابل هضم نباشد.
این یک هشدار جدی است. ریلهای ساختاری که درایران پایه
گذاری می شود اگر بر نگاه دینی استوار نباشد یقینا در آتیه نزدیک به همین
سرانجام می رسد وزنجیر بندگی کمپانی ها و موسسات وبانکها، افراد را در اسارت
خود قرار می دهد.
آنچه که نیاز جدی جامعه غرب
است، دیانت است. پرواز جامعه غرب مشکلش در یک بال بودن است. پرواز
با یک بال یعنی سقوط. هرچند درجامعه غرب متدینین معتقد ودین باوران
زیادی هستند اما سیستم با نگاه غیر الهی طوری طراحی شده که تلاشهای
اینها راه به جایی نمی برد. اگر تزکیه وتربیت انسانی مقدم بر
ارتقاء عملی انسانی نباشد، هر جامعه ای دچار انحطاط و اضمحلال
خواهد شد. جدا کردن دین از زندگی چنین آفاتی را دارد. |
|
- به آفت جدایی دین از زندگی وسکولاریسم اشاره کردید، آینده سکولاریسم را چگونه
می بینید ؟
این گونه نیست که امورغیر دینی قابل عنایت وتوجه دین نباشد
بلکه به عبارتی دیگر، هر امری از اموری که انسان روزمره با آن سروکار دارد در
طبقه بندی نگاه دینی قرار می گیرد. نمی توان سیاستی را یا فرهنگی یا جامعه ای
یا اقتصادی را طراحی کرد و از قضاوت دین ونگاه دین مصون نگه داشت. هر چقدر
فاصله سیاستها و فرهنگ ها از دیانت و ارزشهای دینی بیشتر باشد خطر و آفات آن
برای بشریت بیشتر است. لذا سکولاریسم که زاییده لیبرالیزم است هر چند محبوب
بسیاری از معاصرین قلمداد می شود اما آتیه و آینده ای ندارد و محتوم به فنا است.
- آینده جوامع انسانگرای غربی چیست و نیاز به دین دراین جوامع را چگونه می
بینید؟
در آتیه نزدیک تنفر از سکولاریسم درجهان مشاهده خواهدشد.
این که ندای دینداری در غرب این قدر جذاب است این که اسلام جذابترین دین
دردنیای معاصر قلمداد می شود اینکه اسلام عرصه های مختلف غرب را در نوردیده است
به دلیل نیاز حقیقی بشر امروز به دین ودینداری است. تنها دارویی که بشر امروز
را آرامش می بخشد دیانت است. حال آنکه اکمل دستورات دینداری دراسلام قابل
مشاهده است. در طول تاریخ هم فرهنگها و تمدنها از دل ادیان بیرون آمده اند. این
طور نبوده که فرهنگها به اعتقادات و تفکرات مذهبی فرد کار نداشته باشند. بسیاری
از فرهنگها ساخته بینشهای دینی هستند. شما درهمین چین اگر بررسی کنید یا درهند
مطالعه کنید این امر را به وضوح مشاهده می کنید.
اما آنجایی که فرهنگها با نفسانیات انسان عجین شده، آلودگی
های غیر قابل توصیفی به بار آورده است. بعضی از فرهنگها دارای پیچیدگی های قابل
توجهی هستند که فرهنگ ما ایرانیان مصداق بارز آن است. قضاوت درباره فرهنگ
ایرانی وشناخت فرهنگ ایرانی کار آسانی برای سیستم های تفکری امروز دنیا نیست به
همین دلیل است که از تحلیل صحیح انقلاب اسلامی بازمانده اند. هنوز ارزیابی
دقیقی از بعد دینداری وعجین شدن دین با رفتارهای مختلف جامعه ایران عقب هستند.
- چرا غرب علیرغم اینهمه پیشرفت در زمینه علوم انسانی در تفسیر بعضی پدیده ها
مثل انقلاب اسلامی نا توان است؟
بزرگترین اشتباه غرب درباره ایران این است که تصور می کند حرکت مردمی
ایران درسال ۵۷ صرفا حرکتی سیاسی بود. درحالیکه این حرکت، ادامه و بقای آن و
استمرار و قوت گیری آن به بُعد ملکوتی و معنوی ایرانی ها است که این بُعد برای
جامعه غرب ناشناخته است و
علیرغم تبلیغات بسیار گسترده ای که در تخریب چهره آن صورت می پذیرد، اما در
لایه های جان غربیان، حقانیت این حرکت محرز است.
با هر غربی که صحبت و گفتگو می کنی، وقتی که عمق به حرفهای او توجه می کنی،
مشاهده می کنید که به یک حقیقت ناشناخت ای از مجموعه ما توجه یافته است که این
حقیقت ناشناخته را تعبیر به اسپریچوالیتی (Spirituality) می کند (كه به فارسی ما می توانيم آنرا مترادف روحانيت ، معنويت ، عالَم روحاني
و يا روحيه مذهبي بدانيم ).
در این تبلیغات بزرگ رسانه ای علیه یک حرکت، تنها وجود عنصر توجه به حق است که
باعث نفوذ حقانیت این دین در لایه های وجودی تک تک غربیان شده است واین هنری
است که خداوند متعال در جهانی سازی دین خود قرار داده است...
ادامه این مصاحبه را در بخش پنجم که به زودی آماده می شود
مطالعه نمایید.
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
پي نوشت:
1- نام اين دو ، شیخ احمد برتانی و دیگری عبدالدین علی بوده است . آنها در زمان
قدیم با طی مسافت طولانی از سرزمین فارس برای تبلیغ دین اسلام وارد چین شدند و به
ترتیب در سال های 1235 و 1238 از دنیا رفتند و در سرزمین چین دفن گردیدند. برای آشنايی بيشتر با مسجد نيوجيه مطالعه مقاله در
اين لينك توصيه می گردد .