حضرت عسكري(ع) طلايه‏دار عرفان و عبادت (2)

عبدالكريم پاك‏نيا


‏عبادت، ستايش و عشق به معبود همواره در فطرت همه انسانها وجود دارد و آنان در كوران حوادث و در هنگام بروز پيشامدهاي سخت و مشكلات طاقت‏فرساي زندگي، از اين موهبت فطري خويش بهره مي‏گيرند؛ به اين جهت در همه اديان و مذاهب براي عبادت جايگاه ويژه و آداب و رسوم خاصي منظور شده است. امّا از آنجايي كه برخي از انسانها راه و روش عبادت صحيح را نمي‏دانند و گاهي در اين وادي راه خطا مي‏پويند، خداوند متعال انبيا و اولياي خويش را مأمور نموده است كه راه صحيح عبادت، لوازم و آثار و موانع آن را به آحاد بشر بياموزند و راه و روش عشق ورزيدن به معبود حقيقي را به آنان نشان دهند.

در بخش نخست اين نوشتار كه به مناسبت شهادت امام حسن عسكري عليه‏السلام در ماه ربيع الاول ارائه گرديد، با گوشه‏هايي از سيره و سخن آن حضرت در زمينه عبادت و عرفان آشنا شديم، در اينجا نيز به نقل و توضيح فرازهايي ديگر از رهنمودها و رفتارهاي عبادي آن حجت الهي مي‏پردازيم:

مناجاتهاي دلنواز
سالكان حقيقت طلب و نيايشگران عاشق، صفاي باطن و راحتي روح بلند خود را در مناجاتهاي شبانه و خلوتهاي عارفانه با حضرت دوست مي‏دانند. آنان آرام جان غمناك و شفاي دل دردناك خويش را در راز و نياز با پروردگار عالميان مي‏يابند و چاره حل همه مشكلاتشان را به دست او مي‏بينند. اين عارفان بلند همت هرگز راحتي خود را جز در رضاي حضرت حق نمي‏طلبند و پيوسته در زير لب زمزمه مي‏كنند:

مهر رخت سرشت من خاك درت بهشت من

راحت من رضاي تو عشق تو سرنوشت من

امام عسكري عليه‏السلام در يك سخن عارفانه‏اي فرمود: «مَنْ اَنِسَ بِاللّه‏ِ اِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ؛1 هر كس با خداوند متعال انس بگيرد، از مردم وحشت مي‏كند.»

همچنان كه مولاي عارفان علي عليه‏السلام چنين بود؛ هنگامي كه معاويه از ضرار بن ضمره ليثي [يكي از ياران باوفا و از عاشقان علي عليه‏السلام ] در مورد حالات اميرمؤمنان سؤال نمود، او در فرازي از پاسخ خود حالات امام را چنين توصيف كرد: «يَسْتَوحِشُ مِن الدُّنْيا وَزَهْرَتِها وَيَسْتَأْنِسُ بِالَّيْلِ وَوَحْشَتِهِ؛2 علي عليه‏السلام از [دلبستگي] به دنيا و مظاهر آن وحشت مي‏نمود و با شب و وحشت آن كاملاً مأنوس بود.»

ناگفته پيداست كه منظور از انس با خدا و دوري از مظاهر غيرخدايي، گوشه‏گيري، انزواطلبي و رهبانيت نيست، بلكه منظور خلوت با پروردگار عالميان مي‏باشد كه سرچشمه تمام نيكيها، زيباييها و قدرتهاست. اساسا هر عمل اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در ارتباط با مردم كه در راستاي رضايت حضرت حق انجام مي‏گيرد، نوعي انس با خداوند و امري پسنديده و موجب خشنودي خداوند متعال خواهد بود.

امام حسن عسكري عليه‏السلام در فرازهايي از مناجات دلنشين خود با آفريدگار جهان هستي، چنين راز و نياز مي‏كند:

«يا مَنْ مَواعيدُهُ صادِقَةٌ، يا مَنْ اَياديهِ فاضِلَةٌ، يا مَنْ رَحْمَتُهُ واسِعَةٌ، يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ، يا مُجيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرّينَ، يا مَنْ هُوَ بِالْمَنْظَرِ الاَْعْلي، وَخَلْقُهُ بِالْمَنْزِلِ الاَْدْني...

فَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاهْدِني مِنْ عِنْدِكَ وَاَفِضْ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ وَانْشُرْ عَلَيَّ مِنْ رَحْمَتِكَ وَاَنْزِلْ عَلَيَّ مِنْ بَرَكاتِكَ اِنَّكَ اَنْتَ الرَّبُّ الْجَليلُ وَاَنَا الْعَبْدُ الضَّعيفُ وَشَتّانَ ما بَيْنَنا يا حَنّانُ يا مَنّانُ، يا ذَالْجَلالِ وَالاِْكْرامِ؛3

اي خدايي كه در وعده‏هايش راستگوست! اي آفريدگاري كه نعمتهايش افزون است! اي كسي كه سايه رحتمش گسترده است! اي دادرس دادخواهان! اي اجابت كننده دعاي بيچارگان! اي كسي كه در بالاترين مرتبه قرار داري و آفريده هايت در پايين‏ترين منزل جاي دارند!... بر محمد و آل او درود فرست و مرا خودت هدايت كن و فضل خودت را بر من افاضه كن و رحمت خود را بر من فراگير ساز و بركات خودت را بر من نازل گردان، همانا كه تو پروردگار بزرگ هستي و من بنده ضعيف و ناتوان؛ و چقدر تفاوت است بين من و تو، اي خداي مهربان و بخشاينده و اي صاحب جلالت و بزرگواري.»

دستورالعمل‏هاي عرفاني
حضرت عسكري عليه‏السلام در رهنمودها و دستورالعمل‏هاي مختلفي مردم را به رفتارهاي انساني و سلوك معنوي دعوت مي‏نمود. آن بزرگوار گاهي در نامه‏هاي خصوصي و عمومي مطالب خويش را به مشتاقان حقيقت عرضه مي‏داشت. يكي از دستورالعمل‏هاي امام عسكري عليه‏السلام كه براي جويندگان سعادت بويژه شيعيان راهگشا و قابل تأمل است، رهنمود آن حضرت در ضمن نامه‏اي به اسحاق بن اسماعيل نيشابوري4 از اصحاب مورد اعتماد آن وجود گرامي است؛ پيشواي يازدهم در فرازي از آن رهنمود چنين مي‏نگارد: «فَاعْلَمْ يَقينا يا اِسْحاقُ! اَنَّهُ مَنْ خَرَجَ مِنْ هذِهِ الدُّنْيا اَعْمي فَهُوَ في الاْخِرَةِ اَعْمي وَاَضَلُّ سَبيلاً، يَابْنَ اِسْماعيل! لَيْسَ تَعْمَي الاَْبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَي الْقُلُوبُ الَّتي فِي الصُّدُورِ، وَذلِكَ قَوْلُ اللّه‏ِ في مُحْكَمِ كِتابِهِ5 حِكايَةً عَنِ الظّالِم اِذْ يَقُولُ «رَبِّ لِمَ حَشَرْتَني اَعْمي وَقَدْ كُنْتُ بَصيرا قالَ كَذلِكَ اَتَتْكَ آياتُنا فَنَسيتَها وَكَذلِكَ الْيَومَ تُنْسي»6؛ اي اسحاق! يقينا بدان هر كس از اين دنيا نابينا [و گمراه] رود او در آخرت نيز نابينا و گمراه خواهد بود. اي پسر اسماعيل! مقصود از نابينايي، كوري چشم نيست، بلكه قلبهايي كه در اندرون سينه‏ها قرار دارد كور مي‏شوند و اين همان سخن پروردگار متعال است كه در كتاب محكم خويش از زبان ستمگري حكايت مي‏كند كه وي [هنگامي كه روز قيامت نابينا محشور مي‏شود با اعتراض به خداوند [مي‏گويد: «خداوندا! چرا مرا نابينا محشور كردي، در حالي كه در دنيا بينا بودم. خداوند مي‏فرمايد: همچنان كه در دنيا آيات ما به تو رسيد و آنها را به فراموشي سپردي، همينطور امروز تو از فراموش شدگاني».

دستاورد عبادت
سلوك عرفاني و عبادت، انسان را به سوي كمال مطلق سوق مي‏دهد و به همين جهت مي‏تواند دستاوردها و آثار مثبت فراواني را در زندگي انسان در پي داشته باشد. عظمت روحي، تعالي رواني و فكري، آثار جسمي، رفتاري و اجتماعي، مهار هوا و هوس، تقويت باورهاي توحيدي، ترقي نيروي ادراكي و معرفتي، توسعه افق فكر و انديشه انسان، بخشي از آثار عبادت راستين در پيشگاه آفريدگار هستي است.

مردان بزرگي در عالم، راز موفقيتهاي بي‏شمار خود را در پرتو همين رفتار معنوي جستجو مي‏كردند. يكي از مهم‏ترين شخصيتها كه از افتخارات دنياي اسلام به شمار مي‏آيد، دانشمند پر آوازه ايراني، شيخ الرئيس ابوعلي سينا است.

او داراي نبوغ فوق العاده و صاحب انديشه‏هاي ارزشمندي بود و آن چنان در كسب علم و دانش پيشرفت نمود كه در دوران نوجواني سرآمد دانشوران عصر، در تمام علوم رايج زمان خود گرديد و از اساتيد معاصر بي‏نياز شد. بو علي سينا با همه موفقيتها و موقعيتهايي كه در زندگي نصيبش شده بود، راز حل مشكلاتش را در عبادت و عبادتگاهها مي‏جست.

او در خاطرات خود آورده است: «شب و روز جز به تحصيل علم به چيز ديگري نمي‏انديشيدم و به غير از فهميدن به چيز ديگري توجه نداشتم، و به همين طريق پيش مي‏رفتم، تا اينكه حقيقت هر مسئله‏اي براي من مسلّم مي‏شد و هرگاه در مسئله‏اي حيران بودم و يا نمي‏توانستم قضيه را بفهمم، به مسجد پناه مي‏بردم، نماز مي‏گزاردم و خالق هستي را ستايش مي‏كردم، در اين حال معماي من حلّ و مشكل برطرف مي‏شد.7»

در اينجا به يكي از مهم‏ترين آثار عبادت در زندگي حضرت عسكري عليه‏السلام مي‏پردازيم:

پيوند با ابديت
انسانهاي وارسته با دست‏يابي به مقام اطاعت و عبادت، از قيد و بند اسارتها و بردگيهاي دروني و بروني رهايي يافته،به قله‏هاي رفيع عظمت روحي و آزادي حقيقي مي‏رسند. بندگان راستين حق كه پيامبر اكرم صلي‏الله‏عليه‏و‏آله و ائمه هدي عليه‏السلام در رأس آنها قرار دارند، با ساييدن پيشاني خضوع در برابر قدرت لايزال حضرت باري تعالي به درجاتي از عظمت و شكوه دست مي‏يابند كه هرگز در مقابل الهه شرك و كفر و مظاهر مادي و رهبران زر و زور و تزوير، ذرّه‏اي احساس شكست و تحقير و ترس نمي‏كنند و به غير از خداوند عالميان فرمانروايي را نمي‏شناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غير خدا كوچك مي‏نمايد و اينجاست كه به ابديت پيوسته و مشمول خطاب خداوندي مي‏شوند كه:

«عَبدي اَطِعْني اَجْعَلُكَ مَثَلي، اَنَا حيٌّ لا اَمُوتُ اَجْعَلُكَ حَيّا لا تَمُوتُ، اَنَا غَنيٌ لا اَفْتَقِرُ اَجْعَلُكَ غَنّيا لا تَفْتَقِرُ، اَنَا مَهْما اَشَاءُ يَكُونُ اَجْعَلُكَ مَهْما تَشاءُ يَكُونُ؛8

بنده من! مرا اطاعت كن تا تو را جلوه‏اي از خودم قرار دهم، من زنده و ابدي هستم تو را نيز زنده و ابدي گردانم، من غنّي بي‏نياز هستم تو را نيز غني گردانم، كه نيازمند نباشي، من هر چه بخواهم انجام مي‏شود تو را نيز چنين قرار دهم كه هر چه بخواهي انجام شود.»

حضرت عسكري عليه‏السلام نمونه بارزي از چنين بندگان شايسته و ممتاز الهي بود كه خداوند نيز همه چيز را در اختيار او نهاده و مطيعش گردانيده بود. به چند گزارش در اين زمينه توجه كنيد:

1. هنگامي كه آن وجود گرامي را به يك زندانبان خشن و قسي القلب به نام نحرير سپردند، آن مرد ستم‏پيشه طبق دستور سركردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذيتش ذرّه‏اي فرو گذاري نكرد. همسر نحرير وي را از اين عمل باز داشته و با يادآوري مراتب عبادت ،اطاعت و پرهيزگاري امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذيت و شكنجه حضرت عسكري عليه‏السلام ترسانيده، پيوسته سعي مي‏كرد كه از فشارهاي نحرير بر امام عليه‏السلام بكاهد؛ امّا سخنان وي نه تنها در آن زندانبان زشت سيرت هيچ گونه تأثيري نداشت، بلكه وي تصميم گرفت حضرت امام حسن عليه‏السلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «بركة السباع» و در ميان حيوانات درنده و وحشي رها ساخت و هيچ گونه ترديدي نداشت كه آن حضرت به دست حيوانات وحشي كشته خواهد شد؛ امّا بعد از لحظاتي به همراه همكارانش مشاهده كرد كه امام عسكري عليه‏السلام در گوشه‏اي به نماز ايستاده و حيوانات وحشي گرداگرد حضرت با كمال خضوع و احترام سر به زير انداخته‏اند. در اينجا بود كه امام را فورا از آن محل بيرون آوردند و به منزلش بردند.9

در زيارت آن حضرت بااشاره به اين واقعه مهم چنين مي‏خوانيم:

«وَبِالاِمامِ الثِقّة اَلْحَسَنِ بِنِ عَليٍّ عليه‏السلام اَلَذَّي طُرِحَ لِلّسِباعِ فَخَلصْتَهُ مِنْ مَرابِضِها؛10

خدايا تو را به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علي عسكري عليه‏السلام كه در ميان درندگان افكنده شد و تو او را از ميان حيوانات وحشي نجات دادي.»

2. محمد بن اسماعيل علوي مي‏گويد: «امام عسكري عليه‏السلام را زماني در نزد علي بن اوتامش11 كه يكي از دشمنان سرسخت آل محمد صلي‏الله‏عليه‏و‏آله بود، زنداني كردند. او مردي زشت خو و بدسيرت [بود] و با خاندان علي عليه‏السلام عداوتي ديرينه داشت. از طرف خليفه به او دستور داده بودند كه هر چه مي‏تواند امام عليه‏السلام را اذيت كند و بر او سختگيري نمايد. امّا ابهّت، هيبت و جلالت امام عليه‏السلام و حالات عرفاني و معنوي آن حضرت چنان آن مرد شقاوت‏پيشه را متحول كرد ـ بااينكه حضرت عسكري عليه‏السلام بيش از يك روز در زندان او نبود ـ كه صورت خود را به احترام حضرتش بر خاك مي‏نهاد و سر خود را بالا نمي‏گرفت، و همراهي يك روزه اين مرد با پيشواي يازدهم،رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسكري عليه‏السلام را در منظر او نيك‏ترين مردم قرار داد.12»

3. احمد بن خاقان در مورد عظمت روحي و جاذبه وصف‏ناپذير حضرت عسكري عليه‏السلام مي‏گويد: «در شهر «سُرَّ مَن رَأي» هيچ كس از علويان راهمچون حسن بن علي بن محمد بن الرضا، نه ديدم و نه شناختم.

در وقار، سكوت، عفاف، بزرگواري و كرامت در ميان خاندانش و نيز در نزد سلطان و تمام بني هاشم همتايي نداشت. از هيچ يك از بني هاشم، سران سپاه، نويسندگان، قاضيان، فقيهان، دبيران، وزيران، فرماندهان و ديگر افراد، درباره حسن بن علي سؤالي نكردم، مگر آنكه او را نزد آنان در نهايت بزرگي و ارجمندي يافتم. مقام بلند، سخنان نيك، اطاعت و عبادت و معنويت، احترام در ميان فاميل و ساير بزرگان، از جمله ويژگيهايي بود كه من از زبان آنان در ستايش حسن بن علي شنيدم. بعد از اين، ارزش و مقام وي در نظرم بزرگ آمد و فهميدم كه دوست و دشمن او را به ديده احترام مي‏نگرند و مي‏ستايند.13»

و اين همه تكريم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود. همچنان كه خودش فرمود: «ما تَرَكَ الْحَقَّ عَزيزٌ اِلاّ ذَلَّ وَلااَخَذَ بِهِ ذَليلٌ اِلاّ عَزَّ؛14

هيچ عزيز و صاحب شوكتي از حق فاصله نگرفت، مگر اينكه خوار شد و هيچ خوار و كوچكي به حق نپيوست، مگر اينكه عزيز وگرامي شد.»

عبادت و تفكر
عبادت كننده‏اي كه در طول زندگي از قوه تفكر و نيروي عقلاني خود بهره نگيرد، از اعمال معنوي و عبادتهاي خويش سود چنداني نخواهد برد؛ چرا كه ارزش و مراتب عالي اعمال، بستگي به معرفت هر شخص نسبت به معبود خود دارد و معرفت نيز حاصل نمي‏شود، مگر اينكه انسان با ديده عقل و انديشه و دلي بيدار در قدرت و شكوه لايزال آفريدگار هستي بنگرد و در زواياي حيرت‏انگيز و شگفت آور اين جهان باعظمت و آفريده‏هاي متنوعي كه در گستره اين عالم پهناور، طبق نظم خاص خود حركت مي‏نمايند و به دنبال اهداف خاصي سير مي‏كنند، بينديشد.

عبادتي كه توأم بامعرفت باشد، هيچ‏گاه غرور آور نخواهد بود؛ بلكه هر چقدر شناخت و معرفت به معبود بالاتر رود، خضوع و تواضع در عبادت مضاعف گرديده، احساس لذت انس بيشتر خواهد شد و اينجاست كه عبادت كنندگان با معرفت به همراه سرور و زينت عبادتگران، حضرت زين العابدين عليه‏السلام اين زمزمه را سر خواهند داد كه: «سُبْحانَكَ ماعَبَدْناكَ حَقَّ عِبادَتِكْ؛15

معبودا! تو پاك و منزهي، ما حق عبادت تو را بجاي نياورديم.»

با توجه به اين نكات، گفتار خردمندانه حضرت عسكري عليه‏السلام را بايد به دقت به گوش جان سپرد كه فرمود:

«لَيْسَتِ العِبادَةُ كَثْرَةَ الصيّامِ وَ الصَّلوةِ وَاِنَّمَا الْعِبادَةُ كَثْرَةُ التَّفَكُّرِ في اَمْرِ اللّه‏ِ؛16

عبادت [كامل] به بسياري روزه و نماز نيست، همانا عبادت تفكر بسيار در امر خداوند است.»

(بخش اول)


پى‏نوشت‏ها:
1. عدة الداعي، ص194؛ شمس الضحي، ص594.
2. عده الداعي، ص195.
3. مصباح المتهجد، ص227؛ مهج الدعوات، ص277.
4. اسحاق بن اسماعيل نيشابوري از بزرگان شيعه و از محدثين مورد اطمينان در نزد ائمه اهل بيت عليهم‏السلام بود.امام عسكري عليه‏السلام در تجليل از مقام وي فرمود: «فَاتَمَّ اللّه‏ُ يا اِسْحاقُ عَلي مَنْ كانَ مِثْلَكَ ـ مِمَّنْ قَدْ رَحِمَهُ اللّه‏ُ وَبَصَّرَهُ بَصيرَتَكَ ـ نِعْمَتَهُ، وَقَدَّرَ تَمامَ نِعْمَتِهِ دُخُولَ الجَنَّةِ؛ اي اسحاق! خداوند نعمت خود را براي هر كسي كه مثل توست ـ كه خدا به او مهر ورزيده و همچون تو او را بينايش گردانيده ـ كامل گرداند و تمام نعمت خود را با بهشت رفتن مقدر فرمايد.»(مهج الدعوات، ص63 ـ 67)
5. طه/125 و 126.
6. تحف العقول، ص 484؛ معجم رجال الحديث ج ج، ص 222.
7. زندگي ابوعلي سينا، ص29.
8. الجواهر السنيه، ص361.
9. الارشاد، ج2، ص334؛ شمس الضحي، ص595.
10. مفتاح الفلاح، ص176؛ بحارالانوار، ج83، ص354.
11. در كافي نام اين مرد علي بن نارمش ثبت شده است.
12. كشف الغمه، ج3، ص286؛ اصول كافي، باب مولد ابي محمد الحسن بن علي عليه‏السلام ، حديث 8.
13. الارشاد، ج2، ص321؛ اصول كافي، باب زندگاني امام عسكري عليه‏السلام حديث اول.
14. تحف العقول، ص489.
15. صحيفه سجاديه، ص35.
16. تحف العقول، ص 488.


منبع: مبلغان ، خرداد 1382، شماره 42