سخن آغازين:
از منظر فرهنگ وحياني قرآن، كمال غايي انسان تنها به وسيله عبادت
آگاهانه به دست مي آيد و هدف نهايي آفرينش جنّ و انس نيز ريشه در همين حقيقت
دارد1.
عبادت بارزترين جلوه ارتباط انسان با خداست، خداوندي كه در بينش حق باوران به
همه آفريده هاي خود احاطه كامل دارد. او همه جا حاضر و ناظر است و از همه چيز
به انسان نزديكتر و از هر چيزي بالاتر مي باشد. پروردگاري كه از اسرار دل
انسانها آگاه و از نجواهاي مخفيانه و تصميمهاي افراد باخبر است. مولاي عارفان
علي عليه السلام فرمود: «قَدْ عَلِمَ السَّرائِرَ وَخَبَرَ الضَّمائِرَ، لَهُ
الاِْحاطَةُ بِكُلِّ شي ءٍ، وَالْغَلَبَةُ لِكُلِّ شَي ءٍ وَالْقُوَّةُ عَلي
كُلِّ شَي ءٍ؛2
خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه چيز با خبر است، به همه چيز احاطه
دارد و بر همه چيز غالب و پيروز و بر هر شيئي تواناست.»
همچنين از منظر قرآن ارتباط انسان با چنين خداي قادر و قاهر و عالمي، ارتباطي
آسان و سهل الوصول است. همه كس در همه جا و در همه حال مي توانند با آفريدگار
خود نجوا كرده و راز دل خود را در ميان بگذارند و درهاي بيكران رحمت الهي را با
مناجات و دعا و نماز به روي خود بگشايند.
«وَاِذا سَأَلَكَ عِبادي عَنّي فَاِنّي قَريبٌ اُجيبُ دَعْوَةَ الدّاعِ اِذا
دَعانِ»؛3
«هرگاه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] من نزديكم و دعاي دعا كننده را
ـ هنگامي كه مرا مي خواند ـ اجابت مي كنم.»
بر اين اساس عبادت، ارتباط آسان انسان ناتوان با آفريدگار جهان است كه هر لحظه
اراده كند و خود را نيازمند پناهگاهي مطمئن و زوال ناپذير ببيند، مي تواند به
اين وسيله به قدرت لايزال آفريدگار هستي تكيه كرده و آرامش از دست رفته خود را
باز يابد. او با روي آوردن به عبادت آگاهانه، ارتباطي صميمانه با سرچشمه و پديد
آورنده نيكيها و زيبائيها برقرار نموده و كارسازترين سلوك را در زندگي انتخاب
مي كند.
سحر با باد مي گفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد كه واثق شو به الطاف خداوندي
دعاي صبح و آه شب كليد گنج مقصود است
بدين راه و روش مي رو كه با دلدار پيوندي
عبادت و سلوك معنوي دستآوردهاي ارزشمندي به بشر هديه مي كند. كسب بينشهاي
متعالي، رسيدن به عظمت روحي و رواني، به دست آوردن ملكه تقوي (بالاترين معيار
ارزش انسان)، صفاي باطن و آزادگي روح، دوري از زشتيها و گرايش به خوبيها، آثار
جسماني، بهداشتي، فردي و اجتماعي، نمونه اي از ره آورد رفتار عبادي افراد است.
افزون بر اين، مقامات معنوي همچون: اخلاص، توكل، اطاعت از خداوند، حضور قلب و
مواردي از اين قبيل نيز از ثمرات پربار عبادت و ارتباط با پروردگار متعال مي
باشد. در يك كلام بالاترين ارمغان عبادت و عرفان حقيقي، آزادي بي قيد و شرط
انسان از تمام تعلقات غير الهي و پناه گرفتن در سايه لطف حضرت حق مي باشد كه
وجود او را از ژ عبادت، ارتباط آسان انسان ناتوان با آفريدگار جهان است كه هر
لحظه اراده كند و خود را نيازمند پناهگاهي مطمئن و زوال ناپذير ببيند، مي تواند
به اين وسيله به قدرت لايزال آفريدگار هستي تكيه كرده و آرامش از دست رفته خود
را باز يابد.
تمام موجودات حتي فرشتگان، ارزشمندتر و شايسته تر مي نمايد و قلب و جان او را
در عشق ورزيدن به مبدأ كائنات تسخير مي كند و در نتيجه شمع وجودش در آسمان و
زمين مي درخشد.
گرنور عشق حق به دل و جانت اوفتد
باللّه كز آفتاب فلك خوبتر شوي
از پاي تا سرت همه نور خدا شود
در راه ذوالجلال چو بي پا و سر شوي
از آنجا كه طي چنين مسير حساسي در وادي عبادت و عرفان نيازمند الگو و راهنما مي
باشد و بدون راهبر راستين و آگاه، انسان نه تنها سرگشته و حيران مي ماند بلكه
ممكن است افرادي سودجو و گروههايي فرصت طلب او را از صراط مستقيم هدايت، گمراه
كرده و الي الابد دچار هلاكت نمايند، پس براي سلوك عبادي و عرفاني شايسته است
راهنمايي در خور انتخاب كرده و پيروي نمود.
چه شايسته است كه براي وصول به سعادت حقيقي در اين مسير از سيره و سخن رهبران
الهي و پيشوايان معصوم عليهم السلام كه مطمئن ترين و كاملترين الگوي بشريت
هستند مدد بگيريم.
با توجه به نكات ياد شده و اهميت عبادت در زندگي انسان، كوشيده ايم در اين فرصت
،گذري بر حيات عبادي و عرفاني حضرت امام حسن عسكري عليه السلام داشته باشيم، به
اين اميد كه گفتار و رفتار عرفاني آن مظهر اسماء حسناي الهي، همچون نوري درخشان
در پيمودن راه حساس و پر خطر زندگي ما را رهنمون شود.
عبادت به چه معناست؟
عبادت و ستايش پروردگار يك مفهوم وسيع و فراگير دارد كه هر كار نيك و
مفيدي را كه با انگيزه خدايي انجام پذيرد شامل مي شود. يعني عبادت از دو ركن
اساسي تشكيل مي شود كه يكي نيت و دومي انجام عمل پسنديده است.
اساسا عبادت از ديدگاه اسلام از هنگام بلوغ بشر شروع شده و تا لحظه مرگ ادامه
مي يابد.
«وَاعْبُدْ رَبَّكَ حَتّي يَأْتِيَكَ الْيَقينُ»؛4 «پروردگارت را عبادت كن تا
لحظه يقين [مرگ] فرا رسد.»
با توجه به اين نكته، يك انسان مسلمان مي تواند تمام گامهاي خويش را كه در راه
زيستن بهتر و انجام اعمال پسنديده بر مي دارد، همه را براي خدا و با انگيزه
الهي همراه كند و به اين ترتيب در تمام لحظات عمر خود در حال عبادت باشد. او با
بهره گيري از سفره گسترده رحمت الهي، خود را در فضاي ملكوتي و نوراني عبادت
داخل كرده و با انجام هر عمل خيري به نيت تقرب الي اللّه گامي ديگر به سوي
تكامل برمي دارد و به اين ترتيب محبوب خدا شده و تمام وجودش خدائي مي شود.
خداوند متعال مي فرمايد: «ما يَزالُ عَبْدي يَتَقَّربُ اِلَيَّ بالنَّوافِلِ
حَتّي اُحِبُّهُ فَاِذا اَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذي يَسْمَعُ بِهِ و
بَصَرَهُ الّذي يُبْصِرُ بِهِ وَيَدَهُ الّذي يَبْطِشْ بِها وَرِجْلَهُ الَّتي
يَمْشي بِها؛5اِنْ دَعاني اَجَبْتُهُ وَاِنْ سَألَني اَعْطَيْتُهُ؛6
پيوسته بنده من به وسيله نافله ها و عبادتهاي مستحبي به من نزديك مي شود تا
اينكه محبوب من مي شود، وقتي كه محبوبم شد من گوش او مي شوم كه با آن مي شنود و
چشم او مي شوم كه با آن مي بيند و دست او مي شوم كه با آن عمل مي كند و پاي او
مي شوم كه با آن راه مي رود، اگر مرا بخواند او را اجابت مي كنم و اگر چيزي از
من بخواهد به او عطا مي كنم.»
امّا با اين حال برخي اعمال عبادي جلوه بيشتري دارند و سفر به مقصد حقيقي انسان
را سريعتر مي نمايند. حضرت عسكري عليه السلام مي فرمايد: «اَلْوُصُولُ اِلي
اللّه ِ سَفَرٌ لا يُدْرَكُ اِلاّ بِاِمْتِطاءِ اللَّيْلِ؛ رسيدن به لقاء اللّه
سفري است كه در آن نمي توان به مقصد رسيد مگر به وسيله شب زنده داري.»
يكي از عرفاي بزرگ در مورد اين حديث نكاتي فرموده است كه خالي از فايده نيست.
آن بزرگوار مي فرمايد: از اين حديث استفاده مي شود كه:
1 ـ وصول به لقاي حق ممكن است و ممتنع نيست.
2 ـ رسيدن به حضور حق با حركت و سلوك امكان دارد نه با سكون و تحجّر.
3 ـ راه وصول سخت و طولاني است و وسيله اي كارساز و مركبي راهوار همانند
سحرخيزي مي طلبد.
4 ـ عبادتهاي شبانه نيرومندتر و سريعتر از عبادتهاي روزانه انسان را به مقصد مي
رساند7.
به همين جهت حضرت عسكري عليه السلام در پيامي كه به علي بن بابويه قمي (پدر شيخ
صدوق) فرستاده است، بر اين نكته تأكيد ورزيده و مي فرمايد: «وَعَلَيْكَ
بِصَلاةِ اللَّيْلِ، فَاِنَّ النَّبيَّ صلي الله عليه و آله اَوْصي عليّا عليه
السلام فَقالَ: ياعَلِيُّ عَلَيْكَ بِصَلاةِ اللَّيْلِ، وَمَنْ اِسْتَخَفَّ
بِصَلاةِ اللَّيْلِ فَلَيْسَ مِنّا، فَاعْمَلْ بِوَصِيَّتي وَآمُرْ جَميعَ
شيعَتي حَتّي يَعْمَلُوا عَلَيْهِ؛8
بر تو باد كه نماز شب بخواني، همانا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله به علي
عليه السلام وصيت نموده و فرمود: اي علي! بر خودت نماز شب را لازم بدان! و كسي
كه خواندن نماز شب را سبك بشمارد از ما نيست. [اي علي بن بابويه!] به وصيت من
عمل كن و به جميع شيعيان من نيز فرمان بده كه چنين كنند.»
دستآوردهاي شب زنده داري
در طول تاريخ بزرگان زيادي از عالمان وارسته و مؤمنين به حق پيوسته كسب
بينشهاي متعالي، رسيدن به عظمت روحي و رواني، به دست آوردن ملكه تقوي (بالاترين
معيار ارزش انسان)، صفاي باطن و آزادگي روح، دوري از زشتيها و گرايش به خوبيها،
آثار جسماني، بهداشتي، فردي و اجتماعي، نمونه اي از ره آورد رفتار عبادي افراد
است.
به اين توصيه حضرت عسكري عليه السلام عمل نموده و از شب زنده داري و سحرخيزي
نتايج سودمند و توفيقات چشمگيري را نصيب خود كرده اند. در اينجا با چند تن از
اين پاسداران حريم دل، ديداري تازه كرده و تجديد خاطره مي كنيم:
1 ـ عالم بزرگوار مرحوم محمد تقي مجلسي، پدر بزرگوار علامه محمد باقر مجلسي در
خاطرات خود مي گويد: در يكي از شبها پس از اينكه از نماز شب و تهجد سحري فارغ
شدم، حال خوشي برايم ايجاد شد و از آن حالت فهميدم كه در اين هنگام هر حاجت و
درخواستي از خداوند نمايم، اجابت خواهد شد، فكر كردم چه درخواستي از امور دنيا
و آخرت از درگاه خداوند متعال نمايم كه ناگاه صداي گريه فرزندم محمد باقر در
گهواره اش بلند شد و من بي درنگ به خداوند متعال عرضه داشتم: پروردگارا! به حق
محمد و آل محمد، اين كودك را مروّج دينت و ناشر احكام پيامبر بزرگت قرار ده و
او را به توفيقاتي بي پايان موفق گردان.9
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند
اين همه شهد و شكر كز سخنم مي ريزد
اجر صبري است كز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحر خيزان بود
كه زبند غم ايام نجاتم دادند
و اين چنين بود كه دعاي اين عارف سحرخيز به اجابت رسيد و
فرزند دانشمندش آنچنان توفيقاتي در ترويج دين و نشر احكام پيامبر به دست آورد
كه موافق و مخالف را به حيرت واداشت، تا جائي كه امروزه هيچ پژوهشگري در حوزه
دين و علوم اسلامي از تأليفات اين عالم وارسته و سخت كوش بي نياز نمي باشد.
2 ـ آيت اللّه العظمي مرعشي نجفي، بزرگ فرهنگبان ميراث اهل بيت عليهم السلام ،
در بيشتر علوم اسلامي صاحب نظر بود و تأليفات ارزشمند ايشان ـ كه نزديك به 150
اثر در موضوعات مختلف است ـ گواه روشني بر اين حقيقت است. كرامات معنوي، دريافت
بيش از چهارصد اجازه اجتهادي و روايتي از علماي بزرگ اسلامي، تدريس متجاوز از
67 سال در حوزه علميه قم و نجف، تربيت هزاران شاگرد و تأسيس صدها مدرسه علمي،
مسجد، حسينيه و مراكز فرهنگي، رفاهي و درماني و ايجاد بزرگترين و مشهورترين
كتابخانه در جهان اسلام از جمله توفيقات اين فقيه فرزانه مي باشد. او اين همه
توفيقات را از هفتاد سال مناجاتهاي سحري و دعاهاي نيمه شبي و كرامات اهل بيت
عليهم السلام مي داند و با تأكيد تمام وصيت مي كند كه: «سجاده اي كه هفتاد سال
بر روي آن نماز شب به جا آورده ام با من دفن شود.10»
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر رفت
باقي همه بيحاصلي و بي خبري بود
هر گنج سعادت كه خدا داد به حافظ
از يمن دعاي شب و ورد سحري بود
3 ـ آيت اللّه شهيد مرتضي مطهري، يكي ديگر از عالمان وارسته اي است كه تمام
توفيقات خود را مرهون عبادت خالصانه و ارتباط حقيقي با مبدأ جهان آفرينش است.
آن شهيد والا مقام و قهرمان ميدانهاي علم و انديشه و عمل بر اين باور بود كه:
«ما يك سلسله لذتهاي معنوي داريم كه معنويت ما را بالا مي برد. براي كسي كه اهل
تهجد و نماز شب باشد، جزء صادقين، صابرين و مستغفرين بالاسحار باشد، نماز شب
لذت و بهجت دارد...[آنان] به لذتهاي مادّي كه ما دل بسته ايم هيچ اعتنا
ندارند... آدمي اگر بخواهد از چنين لذتي بهره مند شود، ناچار از لذتهاي مادي
تخفيف مي دهد تا به آن لذت عميق معنوي برسد.11»
استاد مطهري رحمه الله عميقا به اين گفتار خود اعتقاد داشت و چنان به مناجاتهاي
سحري دلبسته بود و از لذتهاي معنوي آن سرمست مي شد كه زمزمه هاي عاشقانه اش
ديگران را نيز متأثر مي ساخت.
حضرت آية اللّه خامنه اي رهبر معظم انقلاب اسلامي در خاطرات خود آورده است:
«مرحوم مطهري يك مرد اهل عبادت، اهل تزكيه اخلاق و روح بود.
هر شبي كه ما با مطهري بوديم، اين مرد نيمه شب تهجد با آه و ناله داشت، يعني
نماز شب مي خواند و گريه مي كرد، به طوري كه صداي گريه و مناجات او افراد را از
خواب بيدار مي كرد... بله، ايشان نماز شب مي خواند همراه با گريه، با صدايي كه
از آن اتاق مي شد آنرا شنيد!12»
4 ـ علامه عارف مرحوم سيد علي آقا قاضي نيز سعادت دنيا و آخرت را در سحرخيزي و
نماز شب مي دانست. آن يگانه دوران و استاد اخلاق و عرفان، نه تنها خود به اين
گفتار عامل بود، بلكه شاگردانش را نيز در فرصتهاي مناسب به اين عمل توصيه و
ترغيب مي كرد. علامه طباطبائي مي فرمايد: چون به نجف اشرف براي تحصيل مشرف شدم،
يك روز در مدرسه اي ايستاده بودم كه مرحوم قاضي از آنجا عبور مي كردند، چون به
من رسيدند دست خود را روي شانه من گذاردند و گفتند: «اي فرزند! دنيا مي خواهي
نماز شب بخوان، و آخرت مي خواهي نماز شب بخوان.13»
حضرت عسكري عليه السلام در يكي از سخنان گهر بار خويش به فوائد رواني و جسماني
شب زنده داري اشاره فرموده و آرامش روحي و جسمي را يكي از دستاوردهاي سحرخيزي
مي داند و مي فرمايد: «سحر خيزي لذت خواب را بيشتر مي نمايد و گرسنگي (روزه
داري) لذت خوراك را افزايش مي دهد.14»
اهميت دادن به نماز
نماز در سيره و سخن حضرت عسكري عليه السلام همانند پدران بزرگوارش
جايگاه ويژه اي دارد، در اين زمينه چند روايت را مي خوانيم:
الف) ابوهاشم جعفري15 مي گويد: روزي به حضور حضرت عسكري عليه السلام داخل شدم و
مشاهده كردم آن حضرت مشغول نوشتن است. در همين موقع وقت نماز داخل شد. آن
بزرگوار از كار نويسندگي دست كشيده و براي اقامه نماز به پا خواست. من با شگفتي
تمام ديدم كه قلم بر روي كاغذ همچنان حركت مي كرد و مي نوشت تا اينكه كار كتابت
كاغذ به پايان رسيد. من به شكرانه اين كرامت به سجده افتادم و امام از نماز
برگشته و قلم را بدست گرفته و به مردم اجازه ورود داد16.
ب) عقيد خادم مي گويد: هنگامي كه حضرت عسكري عليه السلام در بستر بيماري بود و
واپسين لحظات حيات خويش را مي گذرانيد، مقداري داروي جوشانده خواست، ما آنرا
آماده كرده و به محضرش آورديم، امام متوجه شد كه وقت نماز صبح رسيده است،
فرمود: مي خواهم نماز بخوانم، سجاده حضرت را در بسترش گسترديم، امام از خادمه
ايكه در آنجا حضور داشت آب وضو را گرفته و بعد از اينكه با آن آب وضوي كاملي را
به جا آورد، آخرين نماز صبح را در همان بسترش خواند و لحظاتي بعد روح بلند آن
حضرت به عالم بالا عروج نمود17.
ج) شيخ طوسي از حضرت عسكري عليه السلام روايتي نقل مي كند كه در آن به جا آوردن
پنجاه و يك ركعت نماز در هر روز يكي از نشانه هاي شيعيان راستين شمرده شده است.
طبق اين روايت، يك مؤمن واقعي نه تنها در هر روز 17 ركعت نمازهاي واجبش را به
جا مي آورد بلكه خواندن سي و چهار ركعت نافله هاي آنرا نيز بر خودش لازم مي
شمرد. متن روايت چنين است: «عَلاماتُ الْمُؤمِنينَ خَمْسٌ: صَلوةُ الاِحْدي
وَالْخَمْسين، وَزيارَةُ الاَرْبَعينِ، وَالتَّخَتُّمُ في الْيَمينِ،
وَتَعْفيرُ الْجَبينِ، وَالْجَهْرُ بِبِسْمِ اللّه ِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ؛18
علامت اهل ايمان پنج تا است: بجاي آوردن 51 ركعت نماز [در هر روز]، خواندن
زيارت اربعين، قرار دادن انگشتر [مجاز] در انگشتان در دست راست، ماليدن پيشاني
[در هنگام سجده] بر خاك و بلند گفتن بسم اللّه الرحمن الرحيم [در حال قرائتِ
نماز].»
در توضيح فراز اول روايت لازم است به اين نكته اشاره شود كه مقصودِ حضرت از 51
ركعت نماز، 17 ركعت نمازهاي واجب و 34 ركعت نوافق آنهاست. البته نافله به
نمازهاي مستحبي مي گويند امّا چون براي نافله هاي نمازهاي واجب تاكيد فراوان
شده و بويژه در مورد نافله هاي شب سفارش بيشتري صورت گرفته است، به اين جهت در
اين روايت انجام آنها در كنار نمازهاي فريضه يكي از نشانه هاي اهل ايمان و
شيعيان اعلام شده است.
ترتيب آنها همچنانكه در كتابهاي فقه و حديث و دعا آمده است در غير روزهاي جمعه
اين چنين مي باشد: نافله نماز صبح دو ركعت و قبل از فريضه خوانده مي شود. نافله
نماز ظهر هشت ركعت و پيش از نماز ظهر، نافله عصر همانند ظهر هشت ركعت و قبل از
فريضه مي باشد و نافله نماز مغرب چهار ركعت، بعد از فريضه مغرب بوده و نافله
نماز عشاء بعد از فريضه و دو ركعت نشسته خوانده مي شود و يك ركعت محسوب مي
گردد، و يازده ركعت هم نافله شب است كه وقت آن از نصف شب تا اذان صبح مي باشد.
با اين حساب 34 ركعت نافله و 17 ركعت فريضه جمعا 51 ركعت نماز براي مؤمنين در
هر روز منظور شده و در اين حديث بدان اشارت رفته است.
د) حضرت عسكري عليه السلام در يك روايتي به درجات اهل نماز اشاره كرده و
فرمودند: زماني كه بنده به سوي جايگاه نمازش مي رود تا نماز بخواند خداي عزوجل
به ملائكه اش مي فرمايد: «آيا بنده مرا نمي بينيد كه چگونه از همه خلائق بريده
و به سوي من آمده است، در حالي كه به رحمت و جود و رأفت من اميدوار است؟ شما را
شاهد مي گيرم كه رحمت و كرامت خود را مخصوص او گردانيدم.19»
يادي از نماز خوبان
از امام حسن عسكري عليه السلام در ذيل آيه «وَيُقيمُونَ الصَّلوةَ»
داستاني در مورد نماز ابي ذر نقل شده است كه مروري بر آن در اينجا مناسب مي
نمايد. امام حسن عسكري عليه السلام فرمود: روزي حضرت ابوذر غفاري به محضر رسول
خدا صلي الله عليه و آله آمده و عرضه داشت: يا رسول اللّه ! من در حدود 60 رأس
گوسفند دارم و نمي خواهم بخاطر آنها هميشه در باديه باشم و از فيض محضر شما
محروم شوم و همچنين دوست ندارم آنها را به يك شباني بسپارم تا به آنها ستم كرده
و حقوقشان را رعايت نكند؛ تكليف من چيست؟
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: فعلا برو و گوسفندانت را بچران. ابي ذر
طبق فرمان پيامبر به صحرا رفت و در روز هفتم به نزد پيامبر آمد. رسول خدا صلي
الله عليه و آله از وي سؤال كرد: اي اباذر! گوسفندانت را چه كردي؟ او پاسخ داد:
يا رسول اللّه گوسفندان من قصّه شگفت انگيزي دارند! پيامبر فرمود: اي اباذر مگر
چه شده؟ چه قصه اي؟ اباذر در پاسخ اظهار داشت: يا رسول اللّه ! من مشغول نماز
بودم، گرگي به گوسفندانم حمله كرد، پس گفتم: خدايا نمازم، خدايا گوسفندانم! در
آن حال من متحير بودم كه نمازم را بشكنم و از گوسفندان دفاع كنم يا نمازم را
ادامه دهم. ادامه نماز را انتخاب كردم، در اين حال شيطان مرا وسوسه كرد و به من
گفت: اي اباذر! چه مي كني؟ اگر گرگ گوسفندانت را هلاك كند و تو همچنان نمازت را
ادامه دهي در دنيا سرمايه اي براي زندگي ات نخواهد ماند. به شيطان پاسخ دادم:
براي من ايمان به وحدانيت خداوند و ايمان به رسالت حضرت محمد صلي الله عليه و
آله و ولايت برادرش علي عليه السلام و دشمني با دشمنان آن بزرگواران بهترين
سرمايه است كه باقي خواهد ماند؛ بعد از اينها هر چه از من فوت شود اهميتي
ندارد. در اين حال نمازم را ادامه دادم و گرگ يكي از گوسفندانم را ربود، امّا
با حيرت تمام ديدم كه در آن لحظه شيري پيدا شد و گرگ را كشته و آن گوسفند را از
چنگال وي رهانيده و به داخل گله بازگردانيد. سپس مرا مورد خطاب قرار داده و [با
زبان فصيحي[ گفت: اي اباذر! نمازت را با خيال راحت ادامه بده، خداوند تبارك و
تعالي مرا مأمور كرده كه از گوسفندانت مواظبت نمايم تا اينكه از نماز فارغ شوي.
من نماز را به پايان رساندم در حالي كه حيرت و تعجب تمام وجودم را فرا گرفته
بود و خدا مي داند كه چه حالي داشتم. در اين موقع شير به نزدم آمده و به من
گفت: «اِمْضِ اِلي مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله فَاَخْبِرْهُ اِنَّ اللّه َ
تَعالي قَدْ اَكْرَمَ صاحِبَكَ اَلحافِظَ لَشَريعَتِكَ وَوَكَّلَ اَسَدا
بِغَنَمِهِ يَحْفِظُها؛ نزد حضرت محمد صلي الله عليه و آله برو و به آن حضرت
خبر بده كه: خداوند متعال دوست تو را كه از شريعتت پاسداري مي كرد گرامي داشت و
براي گله اش شيري را به محافظت گماشت.» با شنيدن اين ماجرا، همه حاضران از قصه
اباذر شگفت زده شدند.
پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: اي اباذر! راست گفتي و به يقين من،
علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام به راستي تو و قصه ات ايمان آورديم.
امّا برخي از منافقين كه در حدود 20 نفر بودند، گفتند: محمد صلي الله عليه و
آله با اباذر تباني كرده اند كه ما را بفريبند. ما بايد خودمان او را تعقيب
كنيم و ببينيم آيا واقعا شيري در هنگام نماز از گله اباذر محافظت مي كند؟ آنها
آمدند و با چشمان خود ديدند كه اباذر در حال نماز است و شيري گله او را مي
چراند و از آنها مواظبت مي كند. هنگامي كه اباذر دوباره به حضور رسول اللّه صلي
الله عليه و آله شرفياب شد، پيامبر صلي الله عليه و آله خطاب به وي فرمود: «يا
اَباذَرٍ اِنَّكَ اَحْسَنْتَ طاعَةَ اللّه ِ، فَسَخَّرَ اللّه ُ لَكَ مَنْ
يُطيعُكَ في كَفِّ الْعَوادي عَنْكَ، فَاَنْتَ اَفْضَلُ مَنْ مَدَحَهُ اللّه ُ
عَزَّوَجَلَّ بِاَنَّهُ يُقيمُ الصَّلاةَ؛ اي اباذر! تو اطاعت خدا را به نحو
احسن انجام دادي و خداوند كسي را براي پاسباني گوسفندانت در تسخير تو درآورد كه
در وسط بيابان از تو اطاعت مي كند، پس تو گرامي ترين كسي هستي كه خداوند متعال
او را به اينكه نماز اقامه مي كند ستوده است!20»
سجده و حالتهاي ملكوتي
بندگان راستين الهي از هنگامي كه حلاوت عبادت و عبوديت و نيايش با
پروردگار عالميان را چشيده اند، سعادت و عزت خود را در سجده هاي عاشقانه و
خضوعهاي خاكسارانه در پيشگاه حضرت حق مي بينند. آنان آرامش، نشاط و سرور دل را
در تعظيم حضرت رب العالمين جستجو مي كنند و بر اين باورند كه سجده نزديكترين
حالات يك عبد در حضور معبود است. جبين بر خاك سائيدن و در دل شبهاي تار زمزمه
عشق سر دادن عادت هميشگي مردان خداست. آنان در اين حال نوراني مي شوند و از
ميان فرشيان به سوي عرشيان پرواز مي كنند و در آن حال است كه: «عَظُمَ
الْخالِقُ في اَنْفُسِهِمْ وَصَغُرَ ما دُونَهُ في اَعْيُنِهِمْ؛21 تنها
آفريدگار جهان در نظر آنان بزرگ است و ماسوي اللّه در منظرشان كوچك و حقير مي
باشد.»
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب
تا در اين پرده جز انديشه او نگذارم
در اينجا چند روايت در مورد عبادتهاي عاشقانه و سجده هاي
طولاني حضرت عسكري عليه السلام را مي خوانيم:
1 ـ محمد شاكري از همراهان امام عسكري عليه السلام در توصيف سيره عبادي ـ
عرفاني آن حضرت مي گويد: او در محراب عبادت مي نشست و سجده مي كرد در حالي كه
من پيوسته مي خوابيدم و بيدار مي شدم و مي خوابيدم در حالي كه او در سجده بود.
او كم خوراك بود. برايش ميوه هايي مي آوردند، او يكي دو دانه از آنها را مي
خورد و مي فرمود: محمد! اينها را براي بچه هايت ببر22.
2 ـ عده اي از عوامل خليفه عباسي نزد زندانبان امام عسكري عليه السلام ـ كه
شخصي به نام صالح بن وصيف بود ـ آمده و به او گفتند: هر چه مي تواني بر ابو
محمد عليه السلام سخت بگير و هيچگونه آسايشي برايش نگذار! صالح بن وصيف در پاسخ
آنان گفت: چه كنم؟ دو نفر از بدترين و شرورترين مأمورانم را براي وي گماشته
بودم، اينك هر دو در اثر معاشرت با ابو محمد عليه السلام نه تنها او را به ديده
يك زنداني نمي نگرند، بلكه در عبادت و نماز و روزه به جايگاه رفيعي دست يافته
اند. سپس دستور داد تا آن دو را حاضر كردند، عوامل خليفه به آن دو گفتند: واي
بر شما، مگر شما را چه شده كه در مورد اين مردِ زنداني كوتاهي مي كنيد؟ آنان
اظهار داشتند: در مورد شخصي كه روزها روزه مي گيرد و تمام شب را به عبادت و
سحرخيزي سپري مي كند، چه بگوئيم؟ او با كسي غير از خدا همسخن نمي شود و به غير
عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال به كار ديگري نمي پردازد. هنگامي كه به
ما مي نگرد اركان بدنمان مي لرزد و هيبت و جلالت او تمام وجودمان را فرا مي
گيرد. عوامل عباسي وقتي چنين ديدند با نااميدي و حسرت تمام آنجا را ترك
گفتند23.
عبادتها، ذكرها و سجده هاي آن حضرت آن چنان عاشقانه و پر سوز و گداز بود كه در
و ديوار و ساير موجودات و حتي دشمنانش را متأثر مي ساخت و اين همان مصداق آيه
شريفه است كه در مورد حضرت داود عليه السلام مي فرمايد: «يُسَبِّحْنَ
بِالْعَشِيِّ وَالاِشْراقِ»24؛ «كوهها [به همراه حضرت داود عليه السلام ] هر
شامگاه و صبحگاه تسبيح مي گفتند.»
حضرت عسكري عليه السلام همواره در مورد سجده هاي طولاني به شيعيانش توصيه كرده
و مي فرمود: «اوصيكُمْ بِتَقْوَي اللّه ِ وَالْوَرَعِ في دينِكُمْ
وَالاِْجْتِهادِ للّه ِ... وَطُولِ السُّجُودِ؛25 شما را به پارسايي، پرهيزگاري
در دينتان و تلاش براي خدا... و انجام سجده هاي طولاني سفارش مي كنم.»
سجده هاي طولاني و خاكساري در برابر حق آثار ارزشمندي براي بندگان خدا جوي به
همراه دارد و نزديكترين و ميانبرترين راه به سوي حق زماني است كه انسان سر بر
آستان ربوبي گذاشته و نهايت بندگي خود را به نمايش مي گذارد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله روزي مشغول تعمير خانه اش بود و مردي از آنجا
عبور مي كرد. از نزديك آمده و عرضه داشت: يا رسول اللّه ! من بنّايي بلدم، آيا
به شما كمك كنم؟ پيامبر صلي الله عليه و آله به او اجازه داد. بعد از اتمام
كار، حضرت رسول صلي الله عليه و آله به او فرمود: حالا در مقابل زحمت خود از ما
چه مي خواهي؟ بنّا بلافاصله گفت: بهشت مي خواهم. رسول اللّه لحظه اي سر به
پايين انداخت و سپس پيشنهاد او را پذيرفت. هنگامي كه مرد با خوشحالي تمام از
پيامبر صلي الله عليه و آله جدا شد، حضرت او را صدا كرده و فرمود: «يا عَبْدَ
اللّه ِ! اَعِنّا بِطُولِ السُّجُودِ؛26 اي بنده خدا! [البته] تو هم ما را با
سجده هاي طولاني ياري كن!»
(بخش دوم)
پىنوشتها:
1. «وَما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِيَعْبُدُونَ»؛
«جن و انس را جز براي عبادت خلق نكردم.» (ذاريات/56).
2. نهج البلاغه، خطبه 86.
3. بقره/ 186.
4. حجر/ 99.
5. الغدير، ج1، ص408.
6. بحارالانوار، ج72، ص155.
7. بحارالانوار، ج75، ص380؛ الانوار البهيه، ص319.
8. مستدرك الوسائل، ج3،ص63؛ الامامة و التبصره، علي بن بابويه قمي، ص162.
9. الفيض القدسي، ص11.
10. وصيتنامه الهي ـ اخلاقي، ص22.
11. حق و باطل، ص170.
12. سرگذشتهاي ويژه، ص88.
13. مهرتابان، ص26.
14. بحارالانوار، ج75، ص369 و 379.
15. داود بن قاسم بن اسحاق بن عبداللّه بن جعفر ابن ابي طالب كه به ابوهاشم
جعفري نيز معروف است، يكي از ياران نزديك و مورد اطمينان امام حسن عسكري عليه
السلام مي باشد. وي به خاطر انتسابش به جناب جعفر طيّار (برادر گرامي
اميرمؤمنان عليه السلام ) جعفري لقب گرفته است. او از سرشناسان قبيله خود در
بغداد و همنشين چهار امام معصوم ـ (امام رضا، امام جواد، حضرت هادي و امام
عسكري عليهم السلام )ـ بوده و از اين گراميان حديث نقل كرده است،
16. بحارالانوار، ج50، ص304.
17. كمال الدين، ص473؛ بحارالانوار، ج50، ص331.
18. مصباح المتهجد، ص788؛ وسائل الشيعه، ج14، ص478. البته در كتاب وسائل الشيعه
در فراز اول روايت «صلوة الخمسين» آمده است.
19. جامع احاديث الشيعه، ج4، ص22.
20. تفسير امام العسكري عليه السلام ، ص72 به بعد؛ بحارالانوار، ج81، ص231،
232، 233، با تلخيص.
21. نهج البلاغه، فرازي از خطبه همام.
22. بحارالانوار، ج50، ص253.
23. كشف الغمه، ج3، ص290.
25. تحف العقول، ص487.
26. وسائل الشيعه، ج6، ص378.
منبع:
مبلغان ،اردیبهشت 1382، شماره 41