ويژه نامه اي به مناسبت ميلاد باسعادت
 پيامبر اكرم (ص)

17 ربيع الاول سال عام الفيل معادل سال 570 ميلادى


 تبار خانوادگى پيامبر(ص)
از خصوصيات مهم پيامبر اسلام و ديگر انبياء الهى اصالت خانوادگى آنان است. هيچيك از انبياء الهى از خاندانى بدنام و فاسد و هرزه برنخاسته اند و همگى آنها به خوشنامى و كرامت اشتهار داشتند، كما اينكه بعد از تولد حضرت عيسى مردم به حضرت مريم گفتند:

«يا اخت هارون ماكان ابوك امرأ سوء و ما كانت امك بغيا:

اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت نيز بدكاره نبود.»

اين سيره مستمر انبياء و خاندان آنان بوده است كه همگى در بين مردم به پاكدامنى و كرامت نزاهت و خوشنامى مشهور بوده اند.

اما در ارتباط با توجيه اين امر مى توان به دو نكته اشاره كرد:

نكته اول: مسأله نقش وراثت و اثرگذارى والدين بر فرزندان مى باشد كه از امور غير قابل انكار است. به ديگر سخن، ظرفى كه نور مقدس انبياء را در بر مى گيرد و محيط مادى رشد و نمو آنها را فراهم مى كند، قطعا نبايد ظروفى ناپاك و آلوده باشد. در اين زمينه امام على (ع) در مورد پيامبر اكرم(ص) مى فرمايند:

«اشهد ان محمدا عبده و سيد عباده و كلما نسخ الله الخلق فرقتين جعله فى خيرهما، لم يسهم فيه عاهر و لاضرب فيه فاجر:

گواهى مى دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده او و سرور مخلوقات است. هر زمان خدا انسانها را به دو بخش تقسيم كرد، نور وجود آن حضرت را در بهترين آن دو به وديعه نهاد. در روند پيدايش او نه هيچ آلوده دامنى را سهمى است و نه هيچ هرزه اى را شركتى.»

اين كلام امام على(ع) اشاره به اين مطلب دارد كه همواره نور نبوى در سلسله اصلاب و ارحام طاهر از حضرت آدم تا حضرت عبدالله (پدر پيغمبر) انتقال يافته است. مرحوم شوشترى در بهج الصباغه به نقل از اعتقادات شيخ صدوق چنين مى آورد:«در رابطه با آباء و اجداد پيامير (ص) اعتقاد ما بر آن است كه همگى آنها از حضرت آدم تا پدر پيامبر مسلمان بوده اند.»

همچنين در روايتى از پيامبر اسلام منقول است كه حضرتشان فرمودند:

«اخرجت من نكاح و لم اخرج من سفاح من لدن آدم(ع).»

يعنى هيچ يك از آباء و اجداد و امهات پيامبر اكرم(ص) در طول تاريخ از مردان و زنان بدكاره نبودند، بلكه كرامت و پاكدامنى آنا ن همواره در بين خلق معروف و مشهور بوده است. در همين رابطه در زيارت وارث خطاب به سيدالشهداء(ع) عرض مى كنيم: «اشهد انك كنت نورا فى الاصلاب الشامخة و الارام المطهرة و لم تنجسك الجاهية بانجاسها و لم تلبسك من مدلهمات ثيابها.»

از كلام امام على(ع) نيز معلوم مى گردد كه نياكان پيامبر هم از حيث اعتقادات، از شرك و عقايد باطل مبرا بودند و هم از حيث پاكدامنى ، انسانهايى سالم و بدور از آلودگى هاى جنسى بودند.

و امانكته دوم در رابطه با لزو م شرافت نسب و اصالت خانوادگى انبياء، مسأله اثرگذارى پيام انبياء در بين انسانهاست، يعنى يكى از مسايل اثرگذار در تبليغ انبياء بر مردم، مسأله خو شنامى و پاكى و اصالت خاندان آنها مى باشد. زيرا سخن شخصى كه از خانواده اى بدسابقه و بدنانم برخاسته است، عموما براى مورد پذيرش واقع شدن با مشكل مواجه مى گردد. لذا انبياء الهى همگى بر خاسته از خانواده اى اصيل، مكرم و شرافتمند بوده اند. پيامبر مكرم اسلام (ص) نيز مستثناى از اين خصيصه نبودند. پيامبر از فرزندان «قصى و هاشم و عبدالمطلب» بوده و از شريف ترين عشيره عرب به شمار مى رفت به گونه اى كه بسيارى از قبايل برترى آنان را بر خود پذيرفته بودند. و شايد همين اهميت قريش و نزديكان پيامبر نزد عربها زمينه آن بود كه خداوند به پيامبر فرمان داد كه ابتدا اقرباء و نز ديكان خود را اندرز كند. زيرا اگر آنان دعوت اسلام را مى پذيرفتند قبايل ديگر آسان تر به اسلام متمايل مى شدند.

حضرت على(ع) به برترى و برجسته بودن عشيره و نسب رسول اكرم(ص) اشاره كرده و مى فرمايند:

«كان رسول الله(ص)...اكرمهم (الناس) عشيرة: عشيره و قبيله پيامبر گرامى ترين قبايل بود.»

و در جاى ديگر فرموده اند:

«اكرم خلق الله حسبا: پيامبر در ميان خلق خدا داراى گرامى ترين اصل و نسب بود.»

چنانچه از كتب تاريخ بر مى آيد، قبيله قريش كه پيامبر از ميان آنها برخاست در ميان عرب شرافت و عزتى خاص را دارا بوده و معمولا با عناوين آل الله، جيران الله و سكان حرم الله مشهور بوده اند و مردم همه آنها را به عنوان بزرگ و شريف قبول داشتند.

امام على (ع) در موارد متعدد ديگرى از نياكان پيامبر گرامى اسلام سخن به ميان آورده اند و در تمامى آن موارد بر طهارت و كرامت مولد پيامبر (ص) و دامانى كه در آن باليده اند، تاكيد كرده اند. اكنون آنچه را درباره نياكان و بنياد پاك و مطهر آن بزرگوار، مولى(ع) گفته اند بااندكى توضيح و شرح مى آوريم:

«حتى افضت كرامة الله سبحانه و تعالى الى محمد(ص) فاخرجه ممن افضل المعادن منبتا، ئو اعز الارومات

مغرسا ، من الشجرة التى صدع منها انبيائه، و انتجب منها امناءه... و شجرته خيرالشجر، نبتت فى حرم و سبقت فى كرم، لها فروع طوال، و ثمر لاينال...»

در اين خطبه اما م (ع) پس از ذكر طهارت و كرامت و نز اهت اصلابت و ارحامى كه سلسله انبياء در آنها رشد كرده و باليدند، مى فرمايد:

«سرانجام كرامات الهى به حضرت پيامبر (ص) منتهى شد، پس او را از بهترين معدن و از ريشه دارترين و اصيل ترين خانواده ها بركشيد، از درختى كه انبياء الهى از آن متفرع و امينان الهى از آن انتخاب شدند... درخت آن حضرت بهترين درختهاست كه در حرم روئيد و در كرامت باليد، درختى كه داراى شاخه هاى بلند و سر به آسمان كشيده و ميوه هاى دست نيافتنى مى باشد.»

در شرح عبارت «شجرته خير الشجر...» اينگونه آورده اند كه مراد از«شجره» حضرت ابراهيم يا هاشم و يا وجود خود حضرت پيامبر(ص) است و مراد از «حرم» مكه مى باشد و مراد از «فروع» ائمه و اهل بيت و ذريه آن حضرت هستند، و مراد از «ثمر» علوم و اخلاق آن حضرت و ائمه معصومين هستند كه دست انسان از درك حقيقت آنها كوتاه مى باشد، و هر كس نمى تواند ادعاى نيابت آن را داشته باشد و ظاهرا امام على(ع) در اين جمله به غاصبين خلافت متعرض گرديده اند كه در جريان سقيفه در جواب قريش كه خود را شجره نبى مى پنداشتند، حضرت فرمودند: «احتجوا بالشجرة و اضاعوا الثمرة».

در اين خطبه حضرت(ع) به اصل و نسب پاك و تبار مقدس پيامبر اكرم(ص) اشاره نموده اند .

حضرت على(ع) در خطبه ديگرى با عبارات و تعبيرات زيبا و رسا از طهارت و نزاهت اصلاب و ارحام و دامانى كه رسول اكرم(ص) در آن باليده اند و از بنياد پاك آن بزرگوار سخن گفته چنين فرموده اند:

«اشهد ان محمدا عبده و رسوله المقر فى خير مستقر، المتناسخ فى اكارم الاصلاب و مطهرات الارحام، المخرج من اكرم المعادن محتدا و افضل المنابت منبتا من امنع ذورة و اعز الارومة من الشجرة التى صاغ الله منها انبيائه وانتجب منها امناءه الطيبة العود المعتدلة ،العمود الباسقة، الفروع الناضرة، الغصون اليانعة، الثمار الكريمة الحشاء، فى كرم غرست، فى حرم انبتت، و فيه تشعبت و اثمرت و عزت و امتنعت فسمت به و شمخت...:

شهادت مى دهم بر اين كه محمد(ص)بنده و رسول خداست، رسولى كه اقامتگاه او بهترين جايگاه است و از كريمترين اصلاب و پاكترين ارحام خارج شده، از حيث اصالت، از گرامى ترين معدن برخاسته است و از حيث باليدن، در برترين رويشگاهها پرورش يافته است، او در منيع ترين بلنديها و دست نيافتنى ترين درختها ريشه دارد، درختى كه انبياء الهى از آن متفرع گرديده و امينان پاك عود و راست قامت الهى ازآن برگزيده شده اند،درختى كه شاخه هايش بلند و سر به آسمان كشيده و زيبا است و ميوه هايش گرانمايه و به سر حد كمال رسيده اند. درختى كه در كرامت كاشته شده و درحرم روييده و شاخه و ميوه دارد.»

ميلاد پيامبر اكرم(ص)
سرانجام پس از قرنها، انتظار عالم خلقت به سر آمد و بزرگ هدايتگر انسانها پا به عرصه و جود نهاد. برترين مخلوق خدا ظاهر شد، باران «رحمة للعالمين» باريدن گرفت، چشمه رافت و هدايت فيضان كرد و نور محمدى عالم ملك و ملكوت را منور نمود. در شهرى كه شرافتش را از و لادت او دريافت كرد، چشم به جهان گشود :

«لا اقسم بهذا البلد ، و انت حل بهذا البلد:

اى پيامبر چون تو در اين شهر هستى به اين شهر قسم مى خورم.»

امام على(ع) در رابطه با مكان تولد پيامبر فرموده اند: «مولده بمكة»

مكه اين شهر امن خدا، زادگاه آخرين سفير الهى بر خلايق گرديد. شهرى كه بواسطه دعاى ابراهيم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حيوان و انسان گرديد:«و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمنا»

تعبير قرآن در آيات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد كه مكه به خاطر اقامت پيامبر در اين شهر و تولدشان درآن، شرافت يافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.

ولادت رسول اكرم را در عام الفيل معادل سال 570 ميلادى گفته اند. روز ولادت ايشان 17 ربيع الاول بود .

امام على (ع) در خطبه اى ميلاد پيامبر(ص) را اينگونه توصيف مى كنند:«كريما ميلاده» پيامبرى كه براى كرامت بخشيدن به انسانها مبعوث شده و غايت بعثت او انحصار در تتميم مكارم اخلاقى دارد، ميلاد او نيز همواره با كرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.

برنامه انبياء تكريم انسانهاست. و چون دين اسلام اتم و اكمل اديان است و پيامبر -اكرم انبياء- براى تتميم كرامتها پا به عرصه وجود نهاده است، لذا در عالم وجود، ميلادى كريم تر از اين ميلاد رخ نداده است.چ

با ميلاد پيامبر(ص) حوادث شگرف و تحولات عجيبى در زمين و آسمان پديد آمد. در روايتى از امام صادق(ع) نقل شده كه ابليس در آسمان هاى هفتگانه رفت و آمد مى كرد وقتى عيسى(ع) متولد شد ابليس از سه آسمان محروم گرديد، و در چهار آسمان ديگر آمد و شد داشت و با تولد پيامبر اكرم(ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گرديد و ستارگان آسمان، شيطان را از آسمان مى راندند.

حوادثى نيز در زمين رخ داد. از جمله آنها به لرزه درآمدن ايوان كسرى و فرو ريختن چهارده كنگره آن، خاموش شدن آتشكده فارس، خشك شدن درياچه ساوه، سرنگون شدن بتها و اتفاقات ديگرى كه در كتب تاريخ اسلام به تفصيل بيان شده است.

دوران كودكى تا بعثت پيامبر اكرم(ص)
ازآنجاييكه دوران كودكى، دوران شكل گيرى شخصيت، منش و خصوصيات اخلاقى و رفتارى هر فردى اسات،لذا كودك در اين دوران نياز به مراقبت ويژه و تربينت صحيح و سالم دارد.

انبياء الهى نيز از اين امر مستثنى نبوده و از آن جايى كه اينان، بالاخص حضرت رسول اكرم(ص) در دستگاه خلقت براى اهداف بلندى خلقت يافته و قدم به عرصه وجود نهاده بودند، لذا تحت تربيت و مراقبت خاص الهى قرار داشته و توسط ملايكه و فرشتگان الهى مراقبت مى شدند. به اين حقيقت در رواياتى تاكيد شده است. امام محمد باقر(ع) در تفسير آيه شريفه «الا من ارتضى من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا» فرموده اند:

خداوند براى پيامبرانش فرشتگانى را مى گماشت تا اعمالشان را احصاء كرده و رسالتشان را به آنها ابلاغ كنند و در رابطه با پيامبر اسلام(ص) نيز خداوند فرشته اى بلند مرتبه را از هنگام از شير گرفته شدن پيامبر به بعد بر او متوكل كرد تا او را به سوى خوبيها و فضايل اخلاقى رهنمون ساخته و از بديها و رذايل اخلاقى باز دارد و بارها اتفاق مى افتاد كه فرشنه مذكور در زمان جوانى و قبل از رسيدن به مقام رسالت، او را با كلام «السلام عليك يا محمد يا رسول الله» خطاب مى كرد و حضرت مى پنداشت كه اين صدا از سنگ و زمين برمى خيزد، لذا تفحص و تامل مى كرد و چيزى نمى ديد.»

على (ع) نيز در اين باره فرموده اند:

«لقد قرن الله به(ص) من لدن ان كان فطيما اعظم ملك من ملائكة يسلك به طريق المكارم و محاسن اخلاق العالم ليله و نهاره...

هنگامى كه از شير گرفته شد خدا بزرگترين فرشته از فرشتگانش را شب و روز همنشين او فرمود تا اينكه راههاى بزرگوارى را پيمود و خويهاى نيكوى جهان را فراهم نمود.»

و از ائمه معصومين عليهم السلام در تفسير آيه «و كذلك اوحينا اليك روحا من امرنا ما كنت تدرى ما الكتاب و لا الايمان» روايت شده است كه فرموده اند: اين روحى كه خداوند در اين آيه از آن نام مى برد، مخلوقى بزرگتر از جبرئيل و ميكائيل است كه همراه پيامبر بوده و وى را راهنمايى نموده و راه صواب را نشانش مى داد و بعد از پيامبر نيز همراه ائمه معصومين بود.

و از آثار مراقبتهاى الهى اين بود، كه حضرت رسول از سنين آغازين حياتش موحد بود و بدون محافظه كارى، دشمنى اش را با بتها اعلام مى نمود، از گوشت حيواناتى كه در مقابل بتها و به نام بتها ذبح مى شد، تناول نمى كرد. مراقب رفتار و كردارش بود. هرگز با مردم مكه و بزمهاى شبانه و عيش و نوشهاى آنها ميانه اى نداشت، مانند ساير كودكان به تفريح و لهو و لعب توجهى نمى نمود. آداب و رسوم خرافى كه ميان اعراب جاهلى و به خصوص مردم مكه و قريش معمول بود، او را رنجور مى ساخت. لذا از آنها كنار مى گرفت و روى به خارج شهر مينهاد و در افكار عميقى فرو مى رفت.

و لذا حضرت اميرالمؤمنين(ع) پيامبر اكرم(ص) را اينگونه توصيف مى كند:،

«خير البرية طفلا و انجبها كهلا و اطهر المطهرين شيمة:

در كودكى شايسته ترين مخلوق و در سن كهولت نجيب ترين و كريمترين آنان بود، اخلاقش از همه پاكان، پاكتربود.» به هر ترتيب واضح است، براى كسى كه جهت اتمام مكارم اخلاق مبعوث شده است، لازم است خودش در مكارم اخلاق يكه آفاق باشد و لذا پيامبر اسلام در محاسن اخلاقى يگانه دوران بود، به طورى كه دشمنان نيز به كمالات و محسنات اخلاقى وى معترف بودند.

پيامبر گرامى اسلام(ص) در دوران قبل از رسالت، به صداقت و امانت و عقل و فطانت معروف و مشهور بود، او را به نام«محمد امين» مى خواندند، به صداقت و امانتش اعتماد فراوان داشتند، در بسيارى از كارها به عقل او اتكامى كردند.

آرى، تاريخ پرافتخار حيات پيامبر اكرم از كودكى تا بعثت، سراسر بر پاكى نفس و طهارت باطن، آراستگى ظاهر و عزت و كرامت حضرتش گواهى مى دهد.


منبع: برگرفته از .shahroudi.net