شهرها انگشترند و (قم) نگين
قم, هماره حجت روي زمين
تربت قم, قبله عشق و وفاست
شهر علم و شهر ايمان و صفاست
مرقد (معصومه) چشم شهر ما
مهر او جانهاي ما را كهربا
دختري از اهل بيت آفتاب
وارث در حيا, گنج حجاب
در حريمش مرغ دل پر مي زند
هر گرفتار آمده, در مي زند
هر دلي اينجاست مجذوب حرم
جان, اسير رشته جود و كرم
اين حرم باشد ملائك را مطاف
زائران را ارمغان, عشق و عفاف
آستان بوسش بسي فرزانگان
معرفت آموز
, از اين آستان
ديده پاكان به قبرش دوخته
عصمت و پاكي از آن آموخته
حوزه قم هاله اي بر گرد آن
فقه و احكام خدا را مرزبان
قم هميشه رفته راه مستقيم
بوده در مهد هدايتها مقيم
قم نمي بيند مگر خواب قيام
تيغ قم بيگانه باشد از نيام
شهر خون, شهر شرف, شهر جهاد
شهر فقه و حوزه, علم و اجتهاد
هر كجا را هرچه سيرت داده اند
اهل قم را هم بصيرت داده اند
نقطه قاف قيامند اهل قم
برق تيغ بي نيامند اهل قم
اهل قم
, از اول ولايت داشتند
در دل و در ديده
, (آيت ) داشتند
سر نمي سودند, جز بر پاي دين
دل نمي دادند الا بر يقين
دين
, مطيع امر مولا بودن است
راه را با رهنما پيمودن است
دختر (موسي بن جعفر) را درود كز عناياتش تراويد اين سرود