بسمالله الرحمن الرحيم
غدير تجليگاه ولايت اعظم
واقعه آسماني و بسيار پر اهميت غدير از جهات گوناگون و ابعاد مختلفي قابل بررسي و
تأمل است. اما به نظر ميرسد آنچه مقدم بر همي ابعاد بايد مورد توجه قرار بگيرد، آن
است كه غدير قبل از آنكه محلّي براي اعلام ولايت و وصايت اميرالمؤمنين (عليه
السلام) باشد، محلي براي تجلي ولايت اعظم رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود. به
عبارتي ديگر غدير مهمترين موقعِ محكِ اطاعت پذيري مردم، نسبت به ولايت پيامبر (صلي
الله عليه و آله) بود، تا پذيرش ولايت علي ابن ابيطالب (عليه السلام).
اگر بخواهيم در غدير به غربت وصي پيامبر (صلي الله عليه و آله) نگاه كنيم، بايد پيش
از آن به غربت خود پيامبر (صلي الله عليه و آله) بنگريم. غربتي كه ناشي از نتيجه آن
امتحان بزرگ بود. در واقع بايد بگوييم غدير اساساً زمان اوج غربت ولايت پيامبر (صلي
الله عليه و آله) بود، قبل از آنكه آغاز غريبي اميرالمؤمنين (عليه السلام) باشد.
مهمترين سند اين سخن همان كلام محوري رسول خدا (صلي الله عليه و آله) در سخنراني
غدير است كه فرمود: " مَن كُنتُ مُولاهُ فهذا عَليٌّ مُولاه " ابتدا بر ولايت خود
تأكيد ميفرمايد و سپس به ولايت علي (عليه السلام) تصريح ميكند. لازمه اين معنا آن
است كه: هر كه ولايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) را نپذيرفته باشد، طبيعتاً
ولايت علي (عليه السلام) را هم نخواهد پذيرفت.
با كلمه " مَن كُنتُ مولاه " در واقع ابتدا رسولخدا (صلي الله عليه و آله) از مردم
پرسيدند، چه كسي مرا به مولايي قبول دارد؟ چه كسي است كه بر شما از خودتان به
خودتان حق دارتر است؟ اولا دعوا بر سر همين موضوع بود و اتّفاقاً بر سر همين موضوع
هم باقي ماند، يعني ولايت رسولخدا (صلي الله عليه و آله).
خداي متعال به جاي آنكه خود با آيهاي در قرآن به معرفي صريح ولايت و وصايت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) بپردازد، كار معرفي علي (عليه السلام) را به پيامبرش
(صلي الله عليه و آله) واگذار ميكند. درست است كه پيامبر (صلي الله عليه و آله)
آنچه را بر زبان جاري ميكند همه به دستور خداوند متعال است. چرا كه فرمود: " ما
يَنطِقُ عَنِ الهَوي اِن هُوَ الاوَحيٌ يُوحي". امّا گاهي اوامر خدا صريحا و
مستقيما در آيات قرآن آمده است و پيامبر (صلي الله عليه و آله) آن را براي مردم
قرائت ميكند و در نهايت آن را شرح ميدهد. گاهي اوامر الهي بايد از طريق بيان
مبارك رسولالله (صلي الله عليه و آله) به مردم برسد؛ و مردم از او بشنوند مانند
آنچه در جزئيات بعضي از احكام، و مصاديق برخي ديگر از اوامر الهي اينچنين عمل
ميشد. و مردم هم عموماً با چنين رويهاي آشنا بودند.
در واقع خداوند به رسول خود اينگونه دستور داده است كه چون بر مردم واجب است كه امر
تو را اطاعت كنند و چون اطاعت امر تو همان اطاعت امر من است، پس تو به آنها امر كن
كه ولايت علي ابن ابيطالب (عليه السلام) را بپذيرند. خداوند متعال خواسته است حكم
ولايت و وصايت اميرالمؤمنين از زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله) به مردم برسد.
اين شيوي ابلاغ، با توجه به همه حساسيتهايي كه درباره اين موضوع وجود داشت، زمينه
امتحان بزرگ مردم درباره ميزان تبعيت از فرمان رسول خدا (صلي الله عليه و آله) شد.
اما حكمت اينكه چرا خداوند اساسا معارف و احكام دين خود را دو قسمتي كرده است،
بخشي از آنها را خود صريحاً در كتاب مقدس بيان ميكند و بخشي از آنها را به عهده
پيامبر خود ميگذارد، و او بايد به بيان و انشاء آنها بپردازد، موضوع بسيار مهم و
قابل تأملي است كه بايد در جاي خود مورد بررسي قرار بگيرد. و بعد، اين كه چرا اعلام
وصايت و امامت علي (عليه السلام) در آن بخش قرار گرفته است كه پيامبر بايد رأساً آن
را به مردم ابلاغ كند خود موضوع قابل توجه ديگري است كه در بردارنده رازها و رمزهاي
بيشماري است و نبايد از آن گذشت؛ و در مجال ديگري بايد به آن پرداخت.
پس عيد غدير روز ولايت دو امام است. يكي امامت و ولايت اعظم نبيّ مكرم اسلام (صلي
الله عليه و آله) كه در اوج خود به منصي ظهور رسيد؛ و ديگري امامت اميرالمؤمنين
(عليه السلام) كه به همه مردم اعلام شد. در حقيقت ما عيد غدير را به دو دليل جشن
ميگيريم. يكي عاليترين تجلي ولايت رسولالله(صلي الله عليه و آله) و ديگري
فراگيرترين اعلام رسمي ولايت علي وليالله (عليه السلام).
ولايت رسول الله اعظم (صلي الله عليه و آله)
ممكن است تعبير ولايت رسولخدا (صلي الله عليه و آله) تا حدودي ناآشنا به نظر برسد.
چون معمولاً مفهوم ولايت براي مؤمنان، يادآور معناي ولايت امامان معصوم (عليه
السلام) است. ولي ميدانيم پيامبران الهي عموماً و خاتم النبيين خصوصاً از مقام
امامت هم برخوردار بودهاند. آنجا كه خداوند متعال ميفرمايد: " مَا اَرسَلنَا مِن
رَسُولٍ اِلّا لِيُطاعَ بِاِذنِ اللهِ " اشاره به همين مقام ولايت دارد. و وقتي
بارها به اطاعت آخرين رسولش در كنار اطاعت خودش امر ميكند و ميفرمايد " اَطيعُوا
اللهَ وَ اَطِيعُوا الرَّسُولَ " به ولايت رسولالله (صلي الله عليه و آله) مستقلا
تصريح دارد.
همچنانكه پيامبر گرامي (صلي الله عليه و آله) نيز قبل از بيان حكم ولايت علي ابن
ابي طالب (عليه السلام)، به امر ولايت خود تصريح فرمودند: "يَا أَيُّهَا النَّاسُ
مَنْ وَلِيُّكُمْ وَ أَوْلَى بكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَقَالُوا اللَّهُ وَ
رَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ
مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ ..."
معناي ولايت رسولخدا (صلي الله عليه و آله) اين است كه او ميتواند به ما فرمان
بدهد و لزوم تبعيت از فرمان او براي ما در به اندازه ضرورت اطاعت از خداوند متعال
است. او صاحب اختيار ماست و اداره امور زندگي ما در اختيار او قرار داده شده است.
پس او ميتواند براي بعد از خود امامي منصوب نمايد حتي اگر خدا صريحا به او نفرموده
باشد اين كار را انجام بده و يا چه كسي را منصوب كن. اگر چه در واقعي غدير آنچه
اعلام شد طبق دستور مؤكد و مشخص خداوند متعال بود و اين مطلب را بارها پيامبر اكرم
(صلي الله عليه و آله) تصريح فرمودند.
تأكيد قرآن بر ولايت پيامبر است يا جانشينان او؟
سبب شهرت اين آيه كريمه قرآن "يا اَيُّّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اَطيعُوا اللهَ وَ
أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِي الاَمرِ مِنكُم" در بين مؤمنان به ولايت امامان
معصوم (عليه السلام)، بيشتر وجود لفظ " اُولي الأمر" است؛ و توجه ما بيشتر معطوف به
دلالت آيه بر ولايت اوليالامر و تعيين مصداق آن در كلمات رسول خدا (صلي الله عليه
و آله) است؛ كه در جاي خود امر لازمي است. اما ذيل اين آيه كريمه بايد پيش از
پرداختن به لزوم اطاعت از اولي الامر، به اطاعت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله)
توجه شود.
در اين آيه قرآن كلمه " أَطِيعُوا" دو بار تكرار شده؛ يك بار پيش ازكلمه مقدس "
الله" و بار ديگر پيش از كلمه مبارك " الرَّسُول". با اينكه ممكن بود با يكبار گفتن
"اطيعوا" كلمه رسول را به خدا عطف نمود. همچنانكه در جمله بعدي كلمي اوليالامر به
رسول عطف شده است. و حتي ممكن بود هر سه كلمه پس از يكبار اطيعوا پشت سرهم بيايند و
بر يكديگر عطف شوند.
اما اينكه يك بار فرموده است كه از خدا اطاعت كنيد و دوباره فرموده است از رسول
اطاعت كنيد، نشانه تأكيد ويژه خداوند متعال بر اطاعت رسول است و نشان ميدهد اطاعت
رسول خدا (صلي الله عليه و آله) آنچنان هم در ميان مردم بيمسئله نيست.
گويا خداوند متعال به مردم ميگويد؛ رسول من حرفهايي براي شما دارد كه صريحا در
قرآن كريم نيامده است و مستقيما امر من محسوب نميشود اما از آنجا كه او از روي هوا
حرف نميزند بلكه هر سخني ميگويد عين وحي است " مَا يَنطِقُ عَنِ الهَوَي، إن هُوَ
اِلّا وَحيٌ يوُحَي" اوامر او مانند اوامر من واجب الاطاعه است. پس تأكيد قرآن كريم
در اين آيه بر توجه نمودن به اطاعت از رسول است. واقعيت هم همين است؛ اگر از رسول
خدا اطاعت كامل ميكردند ديگر دعوايي بر سر اطاعت از اوليالامر و تعيين مصاديق آن
و پنهان نمودن اوامر صريح رسول گرامي (صلي الله عليه و آله) باقي نميماند.
پس آنچه كه در روز غدير غريب ماند، ولايت اميرالمؤمنين (عليه السلام) نبود، بلكه
قبل از آن و مهمتر از آن ولايت رسول خدا (صلي الله عليه و آله) بود. و اين امري
بود كه با كمال تأسف بايد گفت قبل از آن هم سابقه داشت و بيسابقه نبود. كساني كه
در عصر حضور و حاكميت پيامبر (صلي الله عليه و آله) و هنگام صدور فرامين او صريحاً
از او ميپرسيدند: اين فرمان خداست يا فرمان خودت، پيداست بعد از او با فرمانهايش
چه ميكنند.
اشارات و تصريحات قرآن به غربت ولايي پيامبر (صلي الله عليه و آله)
بايد دانست شخص رسول الله (صلي الله عليه و آله) نبود كه غريب بود بلكه او در آن
زمان در اوج شهرت، محبوبيت و اقتدار اجتماعي قرار داشت، ولي شخصيت ولايي پيامبر
(صلي الله عليه و آله) غريب بود. يعني اينكه از او به عنوان رسولي كه اطاعت اوامرش
واجب است و ولايتش مطاع است كمتر تبعيت ميشد. حتي شخصيّت نبوي رسولالله (صلي الله
عليه و آله) هم غريب نبود چون بسيار شده بود كه هنگام بيان يك امر ديني از او
ميپرسيدند، آيا اين سخن خداست يا حرف خود توست اين سؤال آنچنانكه تاريخ نشان
ميدهد آن زمان سؤال نسبتا رايجي بود و گواه بر اين مدعاست كه برخي از مردم به
سهولت بين فرمان خدا و رسول (صلي الله عليه و آله) تبعيض قائل ميشدند. البته كار
به همينجا ختم نميشد بلكه بسياري اوقات با پيامبر (صلي الله عليه و آله) به بحث و
جدل نيز ميپرداختند و براي تغيير رأي رسولخدا (صلي الله عليه و آله) اصرار
ميورزيدند.
جا دارد براي اثبات غربت ولايي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) به آيهاي از قرآن
نگاه كنيم: "وَ إِذا قيلَ لَهُم تَعالَوا إِلي ما أَنزَلَ اللهُ وَ اِلي الرَّسُولِ
رَأَيتَ المُنافِقينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُوداً" يعني: " هنگامي كه به آنها گفته
ميشود به سوي آنچه خداوند نازل كرده و به سوي پيامبر(صلي الله عليه و آله) بياييد
منافقين را ميبيني كه از تو اعراض ميكنند". اينكه چرا از ما انزل الله هر چند به
ظاهر اعراض نميكنند ولي از اطاعت از رسول اعراض ميكنند موضوع جالب توجه و مهمي
است.
بيماري و مرض منافق، اين است كه ميگويد ما با كتاب خدا مشكلي نداريم بلكه با حرف
رسولخدا (صلي الله عليه و آله) مشكل داريم. در نتيجه بر سر راه ما انزل الله سدّ
ايجاد نميكند و حتي شايد مردم را دعوت به قرآن خواندن هم مينمايد ولي به فرمايش
قرآن از اطاعت پيامبر(صلي الله عليه و آله) ايجاد سر باز ميزنند.
عظمت ولايت رسولخدا (صلي الله عليه و آله) و نيز غربت ولايت او به اندازهاي است و
در قرآن كريم آنقدر سخن از آن به ميان آمده كه ديگر نوبت به سخن صريح از ولايت
اميرالمؤمنين (عليه السلام) نميرسد. در واقع خـداوند با سخن از ولايت رسولش، از
ولايتي سخن گفته كه اگر مورد ظلم و انكار واقـع نميشد، ولايت اميرالمؤمنين (عليه
السلام) نيز به راحتي پذيرفته ميشد و دعوايي بر سر آن نبود.
منبع:
خبرگزاري فارس