آينه‏داران غدير

محمد عابدى


زنان راوى غدير
شواهد موجود در كتب تاريخى گوياى اين حقيقت است كه پيامبر اكرم(ص) از آغاز رسالت‏با رويكرد عمده زنان به آيين توحيدى روبرو شد. اولين پذيرنده اسلام (خديجه)، (1) اولين شهيده (سميه) (2) و بانوانى كه از سابقين و مهاجران شمرده مى‏شدند (3) نمونه روشنى از مشاركت زنان در عرصه‏هاى اجتماعى را به نمايش مى‏گذارند.

حضور زنان در حجة الوداع بارزترين و ماندگارترين نوع شركت در صحنه‏هاى اجتماعى است. اخبار فراوانى كه به وسيله راويان زن از اين مراسم عظيم نقل شده، گوياى تلاش گسترده زنان در پاسدارى از اين ميراث مقدس است. دستاوردهاى بانوان در عرصه اخبار غدير به دو گروه عمده تقسيم مى‏شود:

الف. اخبار زنان صحابى
در سال دهم هجرى، با اعلام پيامبر(ص)، مؤمنان بسيارى از شهرهاى مختلف به سوى مدينه روان شده، در حومه شهر مسكن گزيدند و به انتظار موسم حج نشستند; حجى كه بعدها به حجة‏الوداع، حجة‏الاسلام، حجة‏البلاغ، حجة‏الكمال، حجة‏التمام شهرت يافت. پيامبر اكرم(ص) روز شنبه، پنج‏يا شش روز قبل از آغاز ذى‏حجة، از مدينه حركت كرد. در اين سفر همه زنان و اهل بيت پيامبر با وى همراه بودند. (4) گروهى از اين بانوان حديث غدير را نقل كرده‏اند; كه نام و روايتشان چنين‏است:

1. حضرت زهرا(س)
حضرت فاطمه زهرا(س) يگانه يادگار رسول اكرم(ص) است، كه همچون ديگر اهل بيت(عليهم السلام) بارها به يادآورى واقعه غدير پرداخت. نگاهى به سخنان آن بزرگوار جايگاه وى در عرصه اخبار غدير را آشكار مى‏سازد:

گروهى از انصار، براى توجيه خطاى خويش، به ايشان گفتند: اگر مطالب شما را قبل از بيعت‏با ديگران مى‏شنيديم با غير على بيعت نمى‏كرديم. حضرت فرمود:

آيا پدرم در روز غدير براى كسى جاى عذر باقى گذاشت؟ (5) و نيز در جواب محمود بن‏لبيد كه پرسيده بود: آيا از سخنان پيامبر دليلى بر امامت على داريد؟

فرمود: شگفتا، آيا روز غدير را فراموش كرديد؟!

محمود بن‏لبيد گفت: آن روز چنان بود ولى از آنچه به شخص شما اشاره شده، بگوييد.

حضرت فرمود: خدا را شاهد مى‏گيرم، شنيدم [پيامبر] فرمود: على بهترين كسى است كه در ميان شما جانشين خود قرار مى‏دهم. على(ع) امام و جانشين بعد از من است و دو فرزندم حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين امامان نيك‏اند. اگر از آنان اطاعت كنيد، شما را هدايت‏خواهند كرد و اگر با آنان مخالفت ورزيد، تا قيامت اختلاف در ميان شما حاكم خواهد بود. (6)

روايتى با سند بسيار دقيق و مشهور بيان مى‏دارد كه دختر بزرگوار پيامبر حديث غدير را چنين بيان فرمود:

قال رسول الله(ص): «من كنت وليه فعلى وليه و من كنت امامه فعلى امامه.» (7)

رسول خدا(ص) فرمود: هر كه من سرپرست اويم على سرپرست اوست و هر كه من امام او هستم على امام اوست. احتجاجى از فاطمه زهرا به وسيله چند تن از زنان به اين صورت روايت‏شده است:

قالت: انسيتم قول رسول الله(ص) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله: انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام. (8)

آيا سخن رسول خدا(ص) در روز غدير خم را فراموش كرده‏ايد، كه فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست و آيا سخنش را فراموش كرده‏ايد كه فرمود: تو نسبت‏به من مانند هارون نسبت‏به موسى هستى. حضرت فاطمه زهرا(س) عمر خويش را در راه اثبات ولايت اميرمؤمنان به انصار و مهاجرين صرف نمود و سرانجام نيز در همين راه به شهادت رسيد و سيده شهيدان ولايت نام گرفت.

2. ام‏سلمه
حضور زنان پيامبر، از جمله ام‏سلمه (9) در مراسم غدير، در كتب مختلف مورد تاكيد قرار گرفته است. (10) صاحب روضة‏الصفا مى‏گويد: «چون حضرت رسول خدا(ص) در غدير خم حديث «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» در شان اميرمؤمنان فرمود پس از منبر فرود آمد و در خيمه خاص خود نشست و فرمود كه اميرمؤمنان در خيمه ديگر بنشيند بعد از آن طبقات خلائق را فرمود تا به خيمه على(رض) رفتند و زبان به تهنيت على(ع) گشادند. چون مردم از اين امر فارغ شدند امهات مؤمنين به فرموده آن حضرت نزد على رفتند و او را تهنيت دادند». (11)

ام‏سلمه يكى از دو زن پيامبر(ص) است كه حديث غدير را روايت كرده است. او ماجراى غدير را چنين باز مى‏گويد:

اخذ رسول الله(ص) بيد على بغدير خم فرفعها حتى راينا بياض ابطيه فقال «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» ثم قال «ايها الناس انى مخلف فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى و لن يفترقا حتى يردا على الحوض‏». (12)

در غدير خم رسول خدا(ص) دست على(ع) را بالا برد، تا آنجا كه سفيدى زير بغلش را ديديم، آنگاه فرمود: هر كه من مولاى او هستم پس على مولاى اوست.

بعد فرمود: اى مردم، من دو چيز گرانبها در ميان شما بر جاى مى‏گذارم كتاب خدا و عترتم. اين دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا وقتى در حوض به من برگردند.

ام‏سلمه از معدود كسانى است كه بعد از وفات نبى اكرم(ص) در خط ولايت اميرمؤمنان باقى ماند. او به فرزنش چنين وصيت كرد. «يا بنى الزمه فلا و الله ما رايت‏بعد نبيك صلى الله عليه و آله اماما غيره‏»; پسركم، همراهش [على] باش. به خدا قسم، بعد از پيامبرت امامى غير او نديدم. (13) ام‏سلمه روايات ديگرى نيز، در باره اميرمؤمنان، از پيامبر اكرم(ص) نقل كرده است. (14)

3. اسماء بنت عميس
او به دليل تقرب به اهل بيت روايات فراوانى نقل كرده است; تنها حدود شصت روايت از پيامبر اكرم(ص) دارد كه بسيارى از آنها در منزلت اميرمؤمنان است. (15) اسماء از سابقين در اسلام است و از جمله افرادى است كه قبل از آنكه مردم در خانه ارقم ايمان بياورند به همراه همسرش جعفر به خدمت پيامبر آمد و اسلام اختيار نمود و به همراه جعفر به حبشه مهاجرت كرد. بعد از شهادت جعفر طيار به عقد ابوبكر در آمد و از وى صاحب (محمد) شد در آن زمان كه همسر خليفه دوم بود توطئه قتل وصى پيامبر(ص) را با هوشيارى و ايثار تمام خنثى نمود. وى همواره از محبان و ملازمان فاطمه زهرا(س) بود او بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) از جمله زنان على(ع) شد. فرزندش محمد را چنان تربيت كرد كه از مريدان و مخلصان اميرمؤمنان شد. زمانى كه در حجة‏الوداع شركت جست همسر ابوبكر بود. و محمد بن‏ابى‏بكر نيز در مسير حجة‏الوداع متولد شد. ابن‏عقده در كتاب ولايت‏حديث غدير را از او روايت كرده است. (16) اسماء همچنين از راويان حديث ردالشمس (17) به شمار مى‏رود.

4. ام‏هانى بنت ابى‏طالب (سلام‏الله عليهما)
او فاخته نام دارد (18) و خواهر اميرمؤمنان(ع) است. ام‏هانى از راويان (19) و اصحاب (20) پيامبر اكرم بود پيامبر ضمن حديثى او را «يكى از بهترين مردم‏» خواند. (21) اين بانوى گرانقدر احاديثى چون ثقلين (22) و غدير را از پيامبر اكرم(ص) روايت كرده است. او در باره واقعه غدير مى‏گويد:

رسول خدا(ص) از حج‏بازگشت، تا در غدير خم فرود آمد، سپس برخاست و در گرماى سوزان چنين گفت: [اى مردم هر كه من مولاى او هستم، پس على مولاى اوست. خدايا، هر كه او را دوست دارد، دوست‏بدار و هر كه با او دشمنى كند، دشمن بدار; هر كه او را زبون سازد، زبون گردان و هر كه او را يارى كند، يارى كن]. (23)

5. عايشه دختر ابى‏بكر
او در شمار زنان پيامبر اكرم (24) و حاضران در حجة‏الوداع جاى داشت. در كتب مختلف اهل سنت روايت غدير از وى نقل شده است. ابن‏عقده در «حديث ولايت‏» روايت او را نيز ذكر مى‏كند. (25)

بررسى موضعگيريهاى وى و تطبيق آن با عملكرد ام‏سلمه همسر ديگر پيامبر گرامى كه در تاريخ از خود بر جاى نهاده و تحقيق در انگيزه‏ها، تعيين جهت‏گيريها و موقعيت‏هاى آن دو مى‏تواند براى بانوانى كه امروز در مقابل امواج سهمگين و بنيانكن سياست‏بازى تبليغات رنگارنگ و هدفدار و شعارهاى برخاسته از مطامع نفسانى و دنيوى دنياداران قرار دارند نمونه‏هايى تجربه شده و تاريخى و الگويى عملى و آكنده از راهكارهاى مذهبى و سياسى باشد.
6. فاطمه دختر حمزة بن‏عبدالمطلب

او از صحابه مشهور پيامبر(ص) است و ابن‏عقده و منصور رازى حديث غدير را از وى نقل كرده‏اند. (26)

7. همسر زيد بن‏ارقم
از جمله كسانى كه حديث غدير را روايت كرده‏اند زيد بن‏ارقم و نيز همسر وى مى‏باشد علامه طباطبايى ضمن نام بردن از گروه كثيرى كه روايت (من كنت مولاه فعلى مولاه) را نقل كرده‏اند به ايشان نيز اشاره مى‏كند. (27)
ب. روايات زنان تابعى و ...

در ميان روايات غدير روايتى با ده سند به چشم مى‏خورد كه همه راويانش زن هستند. نام اين بانوان چنين است:

1. الشيخة ام محمد زينب ابنة احمد بن‏عبدالرحيم المقدسيه.
2. فاطمه دختر امام موسى بن‏جعفر(ع)
3. زينب دختر امام موسى بن‏جعفر(ع)
4. ام‏كلثوم دختر امام موسى بن‏جعفر(ع)
5. فاطمه دختر جعفر بن‏محمد الصادق(ع)
6. فاطمه دختر محمد بن‏على(ع)
7. فاطمه دختر على بن‏الحسين(ع)
8. فاطمه دختر حسين بن‏على(ع)
9. سكينه دختر حسين بن‏على(ع)
10. ام‏كلثوم دختر فاطمه زهرا(س)

اين گروه از فاطمه‏زهرا(سلام‏الله‏عليها) نقل كرده‏اند كه حضرت فرمود:

«انسيتم قول رسول الله(ص) يوم غدير خم، من كنت مولاه فعلى مولاه و قوله انت منى بمنزلة هارون من موسى عليهما السلام.» (28)

آيا سخن رسول خدا(ص) در روز غدير را فراموش كرديد، كه فرمود: هر كه من مولاى او هستم على مولاى اوست. و [آيا] گفتارش را [فراموش كرديد كه فرمود]: [اى على،] جايگاه تو در برابر من مانند جايگاه هارون در برابر موسى است.

11. عايشه بنت‏سعد
عايشه بيشتر روايتهايش را از پدرش سعد (29) بن‏ابى وقاص نقل مى‏كند و نزد ابن‏حجر از راويان موثق به شمار مى‏رود. (30) او روايت غدير را، از زبان پدرش چنين بازگو مى‏كند:

«كنا مع رسول الله(ص) بطريق مكة و هو متوجه اليها (كذا فى النسخ و الصحيح و هو: متوجه الى المدينه) فلما بلغ غدير خم وقف للناس ثم رد من تبعه و لحقه من تخلف فلما اجتمع الناس اليه قال: ايها الناس من وليكم؟ قالوا: الله و رسوله. ثلاثا ثم اخذ بيد على فاقامه ثم قال «من كان الله و رسوله وليه فهذا وليه اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه‏». (31)

با رسول خدا در راه مكه بوديم و او به سوى مكه توجه داشت. (در نسخه‏هاى صحيح مى‏خوانيم كه به مدينه توجه داشت.) وقتى به غدير خم رسيد، ايستاد; آنان كه جلو بودند بازگشتند و آنان كه عقب مانده بودند، رسيدند. مردم پيرامونش گردآمدند و حضرت فرمود:

اى مردم، سرپرست‏شما كيست؟ حاضران سه بار گفتند: خدا و پيامبرش. آنگاه دست على را بلند كرد و فرمود: هر كه خدا و رسول او سرپرستش هستند، اين سرپرست اوست. خدايا، هر كه او را دوست دارد، دوست‏بدار و آن كه با او دشمنى مى‏ورزد، دشمن بدار.

عايشه بنت‏سعد حديث ديگرى نيز از پدرش روايت كرده، كه ولايت على(ع) را آشكار مى‏سازد:

«سمعت ابى يقول: سمعت رسول الله(ص) يوم الجحفه فاخذ بيد على فخطب فحمد الله و اثنى عليه ثم قال: ايها الناس انى وليكم قالوا صدقت‏يا رسول الله ثم اخذ بيد على فرفعها فقال: هذا وليى و يؤدى عنى دينى و انا موالى من والاه و معادى من عاداه.» (32)

شنيدم پدرم گفت كه، رسول خدا(ص) در روز جحفه دست على(ع) را گرفت، سپس خطبه خواند، خداى را سپاس گفت، ستايش كرد و فرمود: اى مردم، من ولى شما هستم. گفتند: راست گفتى، اى رسول خدا(ص). سپس دست على را گرفت و بالا برد و فرمود: اين جانشين من است و دين مرا ادا مى‏كند. من دوست‏دار كسى هستم كه او را دوست‏بدارد و دشمن كسى هستم كه با او دشمنى ورزد.

12. دارميه حجونيه كنانيه
او از شيعيان معروف و بسيار مشهور حضرت اميرمؤمنان بوده به نحوى كه آوازه‏اش تا بدان حد پيچيده بود كه معاويه موقع ورود به مكه از وى سراغ گرفت اين موضوع خود به خوبى مى‏تواند نمايانگر فعاليتهاى مؤثر و ارزنده اين بانوى شيعه و محب اهل بيت‏باشد (ما تنها به آن بخش از سخنان وى كه مربوط به غدير مى‏شود مى‏پردازيم) (33) آنچه از گفتگوى او و معاويه بر جاى مانده است را زمخشرى در كتاب «ربيع الابرار» چنين باز مى‏گويد:

سالى معاويه به حج رفت و از زنى كه به نام دارميه حجونيه، كه سياه چهره و تنومند بود، سراغ گرفت وقتى او را نزد معاويه آوردند، پرسيد: اى دختر حام، چگونه‏اى؟

گفت: خوبم، حام نيستم، از قبيله بنى‏كنانم.

گفت: راست گفتى، آيا مى‏دانى چرا تو را فرا خواندم؟

- سبحان الله! من غيب نمى‏دانم.

- خواستم بپرسم چرا على را دوست دارى و با من دشمنى مى‏ورزى؟

- آيا از پاسخ معافم مى‏دارى؟

- نه.

- حال كه نمى‏پذيرى مى‏گويم; من على را به خاطر عدالتش و تقسيم يكسانش دوست داشتم و با تو دشمنى مى‏ورزم چون با آن كه براى حكومت از تو سزاوارتر بود، جنگيدى و در پى چيزى برآمدى كه براى تو نيست. با على دوستى ورزيدم به خاطر ولايتى كه رسول خدا(ص)، در روز غدير خم در مقابل چشم تو، براى او اقرار گرفت، به خاطر آنكه به بيچارگان محبت مى‏ورزيد و دينداران را بزرگ مى‏داشت و .... (34)

13. حسنيه
او در خانه امام صادق(ع) پرورش يافته بود و از شاگردان مكتب وى شمرده مى‏شد. (35) حسنيه، با استعداد سرشارش، در مناظرات مختلف، كه توسط هارون‏الرشيد ترتيب داده مى‏شد، شركت جسته و از مقام ولايت دفاع مى‏كرد. در يكى از اين مناظره‏ها از فردى، كه ابراهيم خوانده مى‏شد، پرسيد: آيا در هيچ جاى تفاسير شما آمده است كه در حجة‏الوداع رسول خدا(ص) به امر پروردگار، در غدير خم، فرود آمده، اين آيه را: (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالتك). با بيمناكى براى مردم تلاوت كرد و سپس آيه والله يعصمك من الناس نازل شد و [آيا در تفاسير شما آمده است كه پس از نزول «والله يعصمك من الناس‏» پيامبر خدا دست على بن‏ابى‏طالب را گرفت; بر منبرى، كه از جهاز شتر ساخته بودند، برآمد و گفت: من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و العن من ظلمه. آنگاه، اين آيه نازل شد: «اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا. »

ابراهيم سر به زير افكند، حسنيه علماء را مخاطب ساخت و آنان را به جان هارون سوگند داد. حاضران، كه خود را در مقابل هارون‏الرشيد مى‏ديدند، لب به تاييد گشودند. ابو يوسف گفت: بيشتر صحابه و مفسران تصريح كرده‏اند كه اين آيه در باره على بن‏ابى‏طالب نازل شده است و حديث من كنت مولاه فعلى مولاه نيز مشهود است.

حسنيه پرسيد در باره «انما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكوة و هم راكعون‏» چه مى‏گوييد؟ ابو يوسف گفت: به اجماع امت در باره على بن‏ابى‏طالب است.

آنگاه حسنيه با شگفتى پرسيد: ... احكام و نصوص الهى را وا مى‏نهيد و بيعت روز غدير را ناديده مى‏گيريد؟! (36)

14. عميرة بنت‏سعد بن‏مالك
او نيز از تابعين شمرده مى‏شود. عميره، اهل مدينه و خواهر سهل ام‏رفاعه ابن‏مبشر بود. او از راويان حديث غدير است و در سلسله سند حديث «مناشده‏» اميرمؤمنان(ع) قرار دارد.

15. ام‏المجتبى علويه
او حديث غدير را از عدى بن‏ثابت نقل كرده است و ابن‏عساكر در تاريخ خود از حديث وى ياد مى‏كند. (37)

16. فاطمه بنت على بن‏ابى‏طالب(ع)
او دختر على بن‏ابى‏طالب(ع) است و مادرش ام‏ولد مى‏باشد. برقى در رجال خود وى را از راويان امام حسن(ع) مى‏داند (38) و در تهذيب‏الاحكام از راويان اميرمؤمنان(ع)، ابى‏حنيفه، اسماء بنت‏عميس (39) شمرده شده است. حديث منزلت (40) و ردالشمس (41) از جمله روايات اوست. وى حديث غدير را از ام‏سلمه نقل نموده است. (42)

«اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول: على خير من اخلفه فيكم و هو الامام و الخليفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب ائمة ابرار لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهديين و لئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيمة‏».
 


پى‌نوشت‌ها:
1- در باره اسلام خديجه اين سخن اميرمؤمنان به تنهايى كافى است كه فرمود: «لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله و خديجه و انا ثالثهما» نهج‏البلاغه خطبه 192 (قاصعه).
2- كانت‏سميه ام عمار بن‏ياسر و ابوه ياسر ممن عذب فى الله تعالى فصبرا و ارادتهما قريش على ان رجعا عن الاسلام الى الكفر فابيا فضرب ابوجهل سمية بحربة فى قبلها فماتت... اعيان‏الشيعه، ج‏7 ، ص‏319.
3- رياحين‏الشريعة، ج 2، ص 305.
4- الغدير ج 1، ص‏9.
5- خصال صدوق، ج 1، ص‏173; عوالم، ج 11، ص‏467. «هل ترك ابى يوم غدير خم لاخذ عذرا» تاكيد مورخان بر اين كه اهل بيت پيامبر(ص) از جمله حاضرين در غدير بودند مبين اين مطلب است كه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز در بين آنان حضور داشته است. زيرا مورخان حضور زنان پيامبر را به طور مستقل بيان كرده و گفته‏اند كه امهات مؤمنين همراه پيامبر بودند بنابراين از طرفى فاطمه زهرا(س) داراى چنان شخصيت‏برترى است كه در صورت عدم حضور وى در غدير بايد بتوان رواياتى دال بر آن يافت كه ظاهرا وجود ندارد از اين روى مى‏توان گفت كه ايشان نيز در بين جمع حاجيان در حجة‏الوداع حضور داشته است.
6- بحارالانوار، ج‏36، ص‏353 و 354; اسمى المناقب، ص 32; نهج‏الحياة، ص 38.
7- احقاق الحق، ج 2، ص 460. در فيض الغدير، ص 391 به نقل از ينابيع الموده حديث را چنين نقل كرده است «قالت: قال رسول الله(ص) من كنت وليه فعلى وليه و امامه‏».
8- الغدير، ج 1، ص‏197; «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» احقاق الحق، ج‏6، ص 282; ارجح المطالب، ص 571 و 448. صاحب فيض الغدير توضيحى بر احتجاج حضرت فاطمه دارد (فيض الغدير، ص 390).
9- ام سلمه دختر ابى‏اميه بن‏المغيرة مخزومى است مادرش عاتكه دختر عبدالمطلب است او دختر عمه پيامبر و همسر وى بود و در سال 65 هجرى وفات يافت. (اعلام خصال صدوق، ص 301)
10- معارج النبوة، ج 2، ص 318.
11- فيض الغدير، ص 388 -389.
12- الغدير، ، ج 1، ص‏17 و 18; ملحقات احقاق الحق، ص‏53; معجم رجال الحديث، ج‏23، ص‏177.
13- اعلام النساء، ص 651; بصائر الدرجات، ص‏183، ح 4.
14- مانند «من سب عليا فقد سبنى و من سبنى فقد سب الله تعالى‏» (المستدرك على الصحيحين، ج‏3، ص 121) و «قال رسول الله(ص) كانى دعيت فاجيب و انى تارك فيكم الثقلين احدهما اكبر من الاخر كتاب الله عز و جل حبل ممدود من السماء الى الارض و عترتى اهل بيتى فانظروا كيف تخلفونى فيهما». اعلام‏النساء، ص 634 نقل از امالى شيخ طوسى، ج 2، ص 92; كشف‏الغمه، ج‏2، ص 32، ارجح المطالب، ص 338، از طريق ابن‏عقده.
15- اعيان الشيعه، ج‏3، ص 408; جامع الرواة، ج 2، ص 455; خلاف طوسى، ج 1، ص 5.
16- الغدير، ج 1، ص‏17.
17- امالى مفيد، ص 55 و56; ارشاد مفيد، ص‏163 و 164. مجموعه فضايل و عنايات اسماء بنت عميس به اهل بيت(ع) در ضمن مقاله‏اى مستقل در شماره‏هاى آينده به خوانندگان گرامى ارائه خواهد شد.
18- اعيان الشيعه، ج‏3، ص 488.
19- رجال برقى، ص 60.
20- رجال شيخ طوسى، ص‏33.
21- تنقيح المقال، ج‏3، ص‏73; معجم رجال الحديث، ج‏23، ص 881.
22- اعلام النساء، ص 488; ارجح المطالب، ص‏337.
23- «رجع رسول الله(ص) من حجة حتى نزل بغدير خم ثم قام خطيبا بالهاجرة فقال: ايها الناس [من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و اخذل من خذله و انصر من نصره] ينابيع المودة، ص 40; اعلام النساء، ص‏489. روايت غديرى فاخته را در الغدير، ج 1، ص 18 و احقاق الحق، ج 2، ص‏463 ببينيد.
24- عايشه در سال‏57 در مدينه درگذشت و در بقيع دفن شد. (اعلام خصال صدوق، ص 315)
25- الغدير، ج 1، ص 48; احقاق الحق، ج 2، ص 460.
26- الغدير، ج 1، ص 58.
منصور بن‏حسين آبى معروف به ابوسعد صاحب كتاب نثرالدرر متوفى قرن پنجم كتابى به نام حديث‏الغدير نوشته و بنا به گفته مناقب ابن شهرآشوب اين كتاب راويان حديث غدير را بر حسب حروف الفبا برشمرده است. «غدير در آينه كتاب، ص‏79»
27- الميزان فى تفسير القرآن، ص‏59.
28- روايت فوق را حافظ بزرگ ابوموسى مدينى در كتاب خود آورده است. او مى‏گويد: اين حديث‏سلسله‏دار است. زيرا هر يك از فاطمه‏ها از عمه خود روايت كرده‏اند و اين روايت پنج‏خواهر برادر است كه هر يك از ديگرى نقل كرده‏اند. رك: اسنى المطالب فى مناقب على بن‏ابى‏طالب‏»، شمس الدين ابوالخير الجزرى، ص 32; احقاق الحق، ج 21، ص‏26 و27; بحارالانوار، ج‏36، ص‏353; عوالم، ج 11، ص 444; اثبات الهدى، ج 2، ص‏553 و ج‏3، ص‏127; اعلام النساء المؤمنات، ص 578 و مسند فاطمه معصومه(سلام الله عليها)، سيد على‏رضا سيد كبارى، ص‏56 (چاپ نشده).
29- ابواسحاق سعد بن‏ابى‏وقاص در سال 54 - 58 و عايشه بنت‏سعد در سال‏117 وفات يافتند. نسايى روايت وى را نقل كرده است. به خصائص نسايى، ص‏3 مراجعه شود.
30- التقريب، ابن‏حجر، ص‏473.
31- الغدير، ج 1، ص 38- 41; خصائص نسائى، ص 18 و 25.
عايشه بنت‏سعد احاديث ديگرى راجع به فضايل اميرمؤمنان دارد; به اسنى المطالب، ص 52 و ملحقات احقاق الحق، ص‏189 و 190 رجوع كنيد.
32- الغدير، ج 1، ص 38 - 41.
33- دارميه حجونيه از زنان فاضل، خردمند و فصيح بود. او استدلالى قوى داشت و در خط ولايت استوار بود. روايت او را ابن‏عبدربه در عقد الفريد از سهل بن‏ابى‏سهل تميمى از پدرش نقل كرده است.(عقد الفريد، ج 1، ص 352; بلاغات النساء، ص 72)
34- متن كامل مباحثه دارميه حجونيه را در كتب ذيل بخوانيد:
بلاغات النساء، ص 72; العقد الفريد، ج 1، ص 162; صبح الاعشى، ج 1، ص‏259; الغدير، ج 1، ص‏209; اعلام النساء المؤمنات، ص‏333; اعيان الشيعه، ج‏6، ص 364.
35- رياض العلماء، ج 5، ص 704. او فاضل، عالم، مدقق و آگاه به اخبار و آثار بود.
36- اين متن در حلية المتقين، بخش مناظرات حسنيه، ذكر شده است. در باره موضوع مناظره حسنيه اختلاف است. سيد محسن امين در اعيان الشيعه، ذيل كلمه «حسنيه‏» مى‏گويد: اين [مناظره] از اختراعات ابوالفتوح رازى است. مرحوم خوانسارى در روضات الجنات اين مناظره را ذكر كرده است و شيخ آقابزرگ در ذريعه مى‏نويسد:
الحسنيه: رسالة فى الامامة تنسب الى مؤلفها و هو بعض الجوارى من بنات الشيعة فيها مناظراتها مع علماء المخالفين فى عصر هارون‏الرشيد. (الذريعه، ج‏7، ص 200، رقم‏89; نقل از اعلام‏النساء، ص 300 تا 301). براى تحقيق بيشتر در باره شخصيت‏حسنيه به تنقيح المقال، ج‏3، ص‏247; رياض العلماء، ج 5، ص‏407; روضات الجنات، ج 1، ص‏153; الذريعة، ج‏7، ص 200 و ج 4، ص‏97 و ج 25، ص‏296 و ج 5، ص 105 و 145 و 161; من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 75. معجم رجال الحديث، ج‏23، ص‏187 رجوع كنيد. خلاصه‏اى از مطالب كتب فوق در اعلام النساء ص 300 تا 302 آمده است.
37- الغدير، ج 1، ص 70.
38- پيام غدير، عذرا انصارى، ايشان روايت را از تاريخ دمشق، باب تاريخى على بن‏ابى‏طالب(ع) ص 51 نقل نموده‏اند.
39- رجال برقى، ص 60; معجم رجال الحديث، ج‏23، ص‏197، رقم‏15659.
40- تهذيب التهذيب، ج‏12، ص 470.
41- اعيان الشيعة، ج 8، ص‏39 - ملحقات احقاق الحق ; ص‏262
42- همان، ص 54.
 

منبع: ماهنامه كوثر شماره 2