مقدمه
حرم مطهر امام رضا(ع) در طول زمان، رخدادهای تلخ و شیرین فراوانی را شاهد بوده
است.
این بنای بزرگ مذهبی، رنجها و گواراییهای بسیاری را چشیده تا به وضعیت كنونی
خود رسیده است. یكی از مهمترین حوادثی كه حرم مطهر هشتمین امام شاهد آن بوده،
واقعه معروف به (توپ بستن گنبد مطهر) است
پس از
تشكیل ژاندرمری مخصوص خزانه داری كل ایران توسط مورگان شوستر آمریكایی، دولت
روسیه كه این اقدام را مخالفت مطامع خود در ایران میدانست، طی اولتیماتومی به
دولت ایران، خواستار اخراج شوستر از ایران و نیز استخدام اتباع خارجی با
اجازهی دُوَل روس و انگلیس شد. در پی ردّ این اولتیماتوم دخالتآمیز توسط مجلس
شورای ملی، قوای روسی مستقر در تبریز وارد قزوین شدند. همچنین یكی از دست
نشاندگان دولت روس در مشهد به نام یوسف هراتی به تحریك روسها، شورشی مصنوعی در
مشهد به پا كرد. قوای روس نیز به بهانهی این كه جانِ اتباع آنها در خطر است
به شهر مقدس مشهد وارد شدند و سپس برای تهدید دولت ایران و نیز بیاحترامی به
عقاید و احساسات مذهبی مردم، حرم مطهر امام رضا(ع) را به توپ بستند و جنایتی
دیگر آفریدند.
در ماجراي به توپ بستن حرم كه به دليل اغتشاشات مردم
عليه اعلاميه روسها به راه افتاده بود، سپاهيان روس بنا به درخواست
«كنيتاژدابيژا» قنسول وقت دولت روسيه ، وارد مشهد شده و درباغ خوني و
سايرعمارات دولتي اطراف محل دژباني مستقر شدند واز اين اماكن گنبد مطهر و مسجد
جامع گوهرشاد را با توپ گلوله باران كردند ومردم متحصن در آستان قدس رضوي را به
خاك خون كشيدند.
در اثر شلیك توپخانه، به سَردَرها و گلدستههای
حرم رضوی، خسارات فراوانی وارد آمد. همچنین خزانهی حضرتی را به بانك روس
منتقل كرده و اشیای قیمتی حرم را به غارت بُردند. پس از آن، مقداری از اموال را
برگردانده ولی متولی حرم را با تهدید به مرگ وادار كردند كه تصدیق كند كه تمام
خزانه را تحویل گرفته است. علاوه بر این، عدهی بسیاری از مردم مشهد در این
تهاجم وحشیانه كشته و مجروح شدند.
علت و چگونگى
علت و چگونگى توپ بستن حرم مطهر رضوى را بايد در
سياست روس و انگليس در ايران جستجو كرد. لذا براى
دريافت علل اصلى كه كمتر در بين مردم شهرت دارد به اسناد محرمانه يك افسر
انگليسى كه در ستاد فرماندهى انگليس در هندوستان عضويت داشته استناد مىكنيم:
برطبق عهدنامه۱۹۰۷ روس و انگليس بيشتر خطه خراسان به اضافه مشهد، جزو منطقه
نفوذ روسيه شد و از آن تاريخ به بعد روسيه بيش از پيش سعى مىكرد موقعيت خود
را در آن تثبيت كند. انقلاب ملى مشروطيت در سالهاى ۱۳۲۵ و1327 ه . ق و نتايج
حاصله از آن بهانه اى به دست روسها داد تا بسيارى از نيروهاى خود را به منظور
سركوبى مشروطه خواهان به خراسان گسيل دارند.
از آن كه مشهد يكى از مراكز مليون بود، تعداد گاردهاى كنسولگرى روس در
آوريل۱۹۰۹ مطابق با ۱۳۲۷ ه . ق به بيش از ۷۵ قزاق افزايش يافت. در ژوئن همان
سال به بهانه وجود اغتشاش هاى تازه تعداد يكصد قزاق ديگر به مشهد اعزام شدند.
در ژوئيه ۱۹۱۱ ميلادى مطابق با ۱۳۲۹ ه . ق مشهد درگير مساله بازگشت محمدعلى شاه
قاجار گرديد كه از سلطنت خلع شده بود و به روسيه تبعيد گرديده بود. پرنس دبى
جا ژنرال كنسول روس در خراسان تقاضاى اعزام نيروهاى بيشترى كرد. در ژانويه۱۹۱۲
مطابق ۱۳۳۰ ه . ق دو گردان از تفنگداران تركستان و چهار ستون از قزاق ها و
واحدهاى توپخانه به قوچان و مشهد اعزام شدند، شورشهايى كه در مشهد ادامه
مىيافت بايستى به تحريك چند آژانس نيرومند خارجى بوده باشد و در۳۰مارس ۱۹۱۲
مطابق با محرم سال۱۳۳۰ه . ق با بمباران مسجد گوهرشاد و حرم مطهر توسط نيروهاى
روس اغتشاش به اوج خود رسيد و عده زيادى از زوار در اثر بمباران كشته شدند و به
علت تصرف دو روزه حرم توسط سپاهيان روس خرابى و خسارات زيادى به بار آمد. گنبد
مطهر بر اثر اصابت گلوله هاى توپ شكست و شكاف برداشت و در ۱۸ محل گلوله هاى
توپ گنبد مطهر را سوراخ نمود و نيز گلوله ها زيادى هم به خشتهاى طلا اصابت كرد
و مشهد دچار غوغاى عجيبى شد.
گزارش به توپ بستن حرم
مطهر امام رضا(ع)
مرحوم محمدتقی مدرس رضوی در كتاب سالشمار وقایع مشهد ص226، شرح آن رخداد را
چنین گزارش می دهد:
"در اوایل محرم 1330، قشون روس سواره و پیاده با
توپخانه و... از دروازه بالاخیابان وارد شدند و از كوچه چهار باغ به ارگ رفتند.
تا چند روز به همین ترتیب قشون وارد می شد و در ارگ و سربازخانه ها و منازل
اطراف ارگ، سكنی می گرفتند. چندی بعد، قنسول روس جمعی از معاریف را دعوت كرد و
اظهار داشت علت ورود قشون روس، برای عدم امنیت از نظر حفظ تبعه و رعایای روس
است و مقصود دیگری نداریم.
"بعد از این وقایع، قضیه یوسف خان و سید محمد طالب الحق
پیش آمد كه آن هم آنچه مظنون و بلكه نزدیك به یقین است، این است كه محرك آنها
روسها بوده اند. سید محمد طالب الحق از تهران تبعید شده و چندی بود به مشهد
آمده بود. یوسف خان هراتی كه مقصر و مدت شش ماه در مدرسه میرزا جعفر متحصن بود
و ابداً جرأت خارج شدن از آستانه را نداشت، به واسطه رابطه محرمانه كه با قنسول
روس اخیراً پیدا كرده بود، از مدرسه و آستانه خارج شد و در محله سرشور نزدیك
قبرستان میرهوا، مجلسی تشكیل داد و مردم را به سلطنت محمدعلی شاه دعوت كرد و
كاغذی نوشت مبنی بر این كه ما اهالی خراسان مشروطه نمی خواهیم و احمدشاه را به
سلطنت نمی شناسیم و محمد علی شاه را می خواهیم و ورقه را به حضار داد كه مهر
كنند، تا این كه جمعی را به گرد خود جمع و از آنها پذیرایی می كرد. "چند روز از
این قضیه نگذشت كه نایب علی اكبر نوغانی و سیدمحمد طالب الحق، با عده ای در
محله نوغان مجلسی آراستند و طالب الحق در آن مجلس نطقی كرد مبنی بر نخواستن
مشروطه و برچیده شدن ادارات و غیره... ضمناً، افراد این دو مجلس با یكدیگر وارد
مذاكره شدند و اندك اندك كارشان بالا گرفت و در یك روز یوسف خان با همراهان و
سید با بستگان خویش از مركزی كه داشتند با علم و بیرق حركت و به مسجد گوهرشاد
ورود كردند. بعد از اجتماع در مسجد، طالب الحق به منبر رفت و به مردم اطمینان
داد وحشت نكنید و نترسید، ما می خواهیم محمد علی شاه به ایران مراجعت كند و
بساط مشروطه را برچیند. از طرفی، یوسف خان نیز به منبر رفت و او هم از همین
مقوله نطقهایی كرد. اندك اندك، به عده مسجدیان افزوده می شد و دو دسته شدند.
سید با همراهان خود كه همه مسلح بودند در مسجد و قسمتی از بازار سرشور و یوسف
خان در صحن نو در سراچه روی حوض انبار سكنی گرفت و كسانش در صحن و حجرات منزل
كردند. این حجرات را دیوانخانه و شربتخانه و... نامیدند و همه روزه یوسف خان
تفنگداران خود را پشت بام صحن با طبل و شیپور می فرستاد و به آنها مشق نظامی می
داد و بعد از آن برای مردم نطق می كرد كه عنقریب شاه وارد مشهد می شود. شما
نترسید. ما پول داریم، تفنگ و بمب و نارنجك داریم.
سید نیز نطق می كرد و از مشروطه و مشروطه خواهان تنقید
می كرد و آنها را بی دین می خواند و اهالی خراسان را به این اساس تشویق و ترغیب
می كرد. تا این كه در اواخر صفر، كار یوسف خان بالا گرفت و تقریباً راتق و فاتق
قسمتی ازشهر بود. هر كه را می خواست مضروب و یا حبس می كرد و پول می گرفت و در
موقع حركت با طبل و فشنگ و...
تمام را به سردار می پرداخت و معلوم نبود این وجوه از كجا به وی می رسد. به كلی
امنیت از شهر سلب شده بود، به حدی كه اهالی دایماً متوحش و پریشان بودند.
"در همین بین، محمد قریش آبادی كه یك نفر از اشرار و
قطاع الطریق وقت بود، پس از آن كه درخارج شهر با قراسورانهای دولتی دو سه ساعتی
جنگید و آنها را شكست داد، به مشهد وارد و با كسان خود به یوسف خان ملحق و از
طرف وی به سالار ملی ملقب شد. پس از ورود مؤمی الیه، یوسف خان قوی شد و اعلام
كرد باید ادارات برچیده شود و گرنه خودمان به ادارات حمله و اساس آن را ویران
می كنیم. پس از این اعلان، منشی نظام رئیس نظمیه به رؤسای كمیساریا امر كرد كه
از خود دفاع كنند. لذا طرفین مشغول به سنگربندی شدند و مسجدیان مناره های مسجد
و گلدسته های صحن عتیق و سردرهای صحنین و بازار بزرگ را سنگر كردند. كمیسرها
نیز سنگرها ترتیب دادند. كمیسر سرشور مناره مسجد شاه و اول بازار را سنگر كرد و
همچنین سایرین، و از خود دفاع می كردند و تقریباً یك ماه و نیم طول كشید كه
طرفین شبها را از اول شب تا صبح به طرف یكدیگر شلیك می كردند و به كلی سلب
آسایش و راحت و امنیت از اهالی شده بود و استراحت و خواب از خوف و ترس بخصوص از
اشخاصی كه مختصر تمولی داشتند، به كلی سلب شده بود. اشخاصی كه قادربودند از شهر
خارج شده و آنان كه در شهر بودند، تقریباً حالت عزلت و انزوا اختیار كردند. كار
كم كم به جایی رسید كه كسبه و تجار دكاكین را بستند و باب معامله مسدود شد و
درب حرم مطهر را نیز از اول شب می بستند و قبل از آفتاب باز می شد. چهارشنبه
هفدهم ربیع الاول، شورشیان به كمیساریای پایین خیابان حمله بردند و پس از زد و
خورد مختصری، عده ای از اعضا را دستگیر كردند و به صحن آورده محبوس ساختند و
چندین حمله دیگر نیز كردند. من جمله، در یك حمله كه روز جمعه نوزدهم همین ماه
بود، در حدود سی نفر كشته شدند. در اواخر ماه، كار بی نظمی و اغتشاش خیلی بالا
گرفت. كمتر شبی بود كه منازل یا دكانی به سرقت نرود. از آن جمله، دكان یك نفر
از رعایای روسیه واقع در بالاخیابان بود. این مسأله باعث شد قنسول روس علناً
دخالت و اقدام كرد و بهانه به دست آورد. لذا روسها دو توپ و مسلسل آوردند روی
مغازه، یكی از رعایای خود كه متصل به كوچه شیخ محمدتقی و مقابل گنبد مطهر است،
نصب كردند و از همان روز نظامیان روس به عنوان حفظ اموال رعایای روس در شهر و
معابر متفرق شدند واطراف دكاكین تبعه خارجه و كاروانسرای بانك، پست نظامی
گذاشتند. اهالی پس از دیدن این وقایع در فكر خود بر آمده، برای هر محله و كوچه
از برای خود مستحفظ تعیین كردند و كوچه ها را درب نشانیدند. دراین بین، قنسول
روس اعلانی منتشر كرد كه شورشیان خلع اسلحه و متفرق شوند و بدانند كه محمدعلی
شاه به ایران نخواهد آمد. چنانچه متفرق نشوند، به قوه قهریه آنها را متفرق می
كنیم. بر اثر این اعلان، یوسف خان اظهار كرد كه من خبر صحیح دارم كه همین روزها
شاه خواهد آمد و ما اكنون در مقام تهیه پذیرایی هستیم. اول ربیع الثانی كه
مطابق بود با عید نوروز و جمعی از یوسف خان درخواست كردند كه این ایام عید
عملیات را متاركه كند تا مردم بتوانند دید و بازدید عید را انجام دهند،
مشارالیه نیز قبول و اعلانی خطی به همین مضمون منتشر كرد. ولی روز یكشنبه چهارم
ماه، رئیس كمیساریای نوغان را در بالاخیابان اشرار به قتل رسانیدند و طرف
بعدازظهر، به كمیساریای پایین خیابان و سرشور و عیدگاه حمله كردند و جمعی كشته
شدند. پس از كشته شدن رئیس كمیسری، جمعی از تبعه روس به قنسولخانه رفتند و
امنیت شهر را خواستار شدند.
دیگر جای تأملی برای قنسول نبود. بذری كه پاشیده بود،
سبز شد و موقع استفاده رسید.
لذا علی الظاهر با والی مذاكره و پیشنهاد كرد یا فوراً شهر را امن و اشرار را
متفرق كند و یا استعفا بدهد تا ما اشرار را متفرق كنیم. ركن الدوله بر اثر این
پیش آمدها استعفای خود را به مركز تقدیم كرد. مؤلف "انقلاب طوس" می نویسد:سپس
قنسول روس با اجازه از مركز اعلان داد هر كس تفنگ و ششلول و اسلحه به قنسولخانه
تسلیم كند و بلیت بگیرد. تمام اعیان و اشراف مضمون اعلان را پذیرفتند. به این
مستمسك فرمانده روس از قوای شهری كاست. بعد هم به اسم این كه حقوق پس افتاده
اجزای نظمیه را می خواهم، تمام صاحب منصبان و مستخدمین را احضار و سپس همه را
خلع اسلحه كرد. البته صحنی ها و مسجدی ها وقعی به این اعلان نگذاشتند و خلع
اسلحه نشدند.
اعلانی دیگر نشر داد كه اگر تا سه روز دیگر شورشیان خلع
اسلحه و متفرق نشوند، مجبوراً آنها را به قوه قهریه متفرق می كنم. روابط
محرمانه در بین آنها بود. باز هم به این اعلان اعتنایی نگذاشتند. روسها كه موجب
اصلی این حوادث بودند، از یك طرف شورشیان را به اقامت در مسجد و صحن حفظ
سنگرهای خود تشویق می كردند و از طرف دیگر اهل شهر را آگاه می كردند كه اگر
شورشیان از محل خود خارج و تسلیم نشوند، ابنیه آستانه و مسجد را توپ خواهیم زد.
تا این كه دو ساعت به غروب شنبه دهم، از طرف بالا خیابان و پایین خیابان و بانك
شاهنشاهی و گل خطمی به طرف آستان قدس توپهای شرپنلی بنای آتش فشانی گذاردند و
از طرف مسجدیان دفاع می شد. ولی معلوم است یك عده افراد معمولی با قشون منظم و
توپخانه چه می توانند بكنند. بالجمله، تا نیم ساعت از شب، توپ شرپنلی و مسلسل
بام به صحن داخل شدند و مسجد را تصرف و با مسلسل میان حرم شلیك كردند. عده
زیادی كه در حرم و رواقها پناه برده بودند، مقتول شدند.
"منتخب التواریخ" تقریباً به این مضمون می نویسد:در این
وقت مرتضی قلی خان متولی باشی در حرم بود. چون وضع را این طور دید دستمال سفیدی
از یكی از درهای حرم بیرون كرد وسایر مردمان نیز صدای امان بلند كردند و امان
خواستند. لذا شلیك موقوف شد. پس از آن، روسها داخل رواقها و حرم مطهر گردیدند و
مردم را خارج و در گوشه صحن پس از تفتیش توقیف كردند. اسرا تا صبح در صحن محبوس
بودند. بعد از آفتاب به آنها امر شد كه مقتولین حرم و رواق را بردارند و در
گوشه صحن طرف مدرسه عالی فاضلیه جعفری جمع كنند. پس از اتمام، عده ای از اسرار
را مرخص كردند. مقتولین را اجازه دفن ندادند. و هیچ كس را اجازه ورود به صحنین
نبود. باری درب تمام عمارات آستانه را از قبیل كشیكخانه و تحویلخانه و كتابخانه
و سایر عمارات و حجرات را با بیل و كلنگ شكستند و داخل شدند. سید طالب الحق
گرفتار شد.
عصر سه شنبه 13 قنسول روس و عبدالحمید خان قنسول انگلیس
با شاه صاحب برای بازدید به آستانه آمدند. تولیت آستانه و بعضی از رؤسا هم در
آستانه مشرف بودند. بعضی مذاكرات میانشان شد وبالاخره قنسول روس از تولیت و
رؤسای حاضر نوشته گرفت كه از اسباب آستانه هیچ به غارت نرفته است. البته، به جز
تفرقه اشرار دیگر مقصودی نبود و همین مضمون را قنسول اعلان داد. روز سه شنبه
صحن عتیق و حرم و مسجد را روسها به تصرف خدمه دادند و خودشان به صحن جدید رفتند
و تا روز نوزدهم در آن جا بودند و بعد آن جا را تخلیه كردند و به كلی از آستانه
خارج شدند. مؤلف "انقلاب طوس" می نویسد:تعدادی گلوله های توپ بولمطر و گرناد به
گنبد مطهر و دیگر مواضع مقدسه زده شد:گنبد مطهر آنچه تشخیص داده شد، غیر از
گلوله های بولمطر گلوله و گرناد هفده عدد، ایوان طلای مسجد جامع گلوله گرناد نه
عدد، ایوان مقصوره مسجد جامع گلوله گرناد یازده عدد، سردر ایوان صحن جدید گلوله
گرناد سه عدد، سردر كارخانه خدام یازده عدد، گنبد مسجد جامع گلوله گرناد یازده
عدد، صحن جدید و عتیق و همچنین ایوان عباسی و صحن كهنه نیز چند تیر خالی شده
بود كه خرابی فاحشی وارد آورد. عدد گلوله های توپ كه به اطراف مسجد و صحنین
خالی شده بود از تحت احصا خارج بوده است.عدد كشته شدگان آن روز گویا چهارصد و
پانزده نفر بوده، غیر از مجروحان كه بعدها فوت كردند و یا اشخاصی كه خود را از
ترس به چاه انداختند. از قراری كه گفته می شد، از روسها هم سی و چهار نفر كشته
شده بودند. نیر الدوله، احكام مؤكدی صادر كرد كه مسببان انقلاب را كه بالاخره
منجر به توپ بستن آستان قدس شده اند، دستگیر كند. لذا، چند روز پس از ورود،
دعوتی از اعیان شهر و اشراف و اعضای آستانه كرد و در همان مجلس اظهار كرد كه
باید خرابی های آستانه كه بر اثر بمباران قشون روس وارد شده است، به فوریت
تعمیر و حضار و دیگران باید كمك كنند و اعانه بدهند. خود نیرالدوله گویا سی
هزار تومان داد و تا مبلغ صد الی صد و ده هزار تومان اعانه برای ترمیم خرابی از
مدعوین و غیر مدعوین جمع آوری كرد. پس از آن، حاج معاون التجار و حاجی معین و
حاج عبدالرحیم را به ترشیز و یكی از دو نفر از اهال علم را كه در انقلاب دخالت
داشتند، با جمعی دیگر به اطراف تبعید كرد. سپس امر به تعمیر آستانه مقدسه داد.
روز شروع به تعمیر را كه قبلاً اطلاع داده بودند، متولی باشی و عموم مستخدمین
آستانه و معمارها و عمله جات حاضر بودند خود نیرالدوله به آستانه حاضر شد و پشت
بام حرم مطهر رفت و امر كرد ظرف گچی حاضر كردند، آستینهای خود را بالا زد و
اولین خشت و گچ تعمیر گنبد مطهر را به دست خود كار گذاشت.
منبع:
صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران و روزنامه قدس