شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي
بي ترديد بزرگترين شاعري است که بعد از فردوسي
آسمان ادب فارسي را با نور خيره کننده اش روشن
ساخت و آن روشني با چنان تلألويي همراه بود که
هنوز پس از گذشت هفت قرن تمام از تاثير آن
کاسته نشده است و اين اثر تا پارسي برجاست
همچنان برقرار خواهد ماند.
تاريخ ولادت سعدي به قرينه ي
سخن او در گلستان در حدود سال 606 هجري است.
وي در آغاز گلستان چنين مي گويد:
« يک
شب تأمل ايام گذشته مي کردم و بر عمر تلف کرده
تأسف مي خوردم و سنگ سراچه دل را به الماس آب
ديده مي سفتم و اين ابيات مناسب حال خود مي
گفتم:
در اقصاي عالم بگشتم
بسي به سر بردم ايام
با هر کسي
تمتع به هر گوشه اي
يافتم
ز هر خرمني خوشه اي
يافتم
چو پاکان شيراز خاکي
نهاد
نديدم که رحمت بر اين
خاک باد
تولاي مردان اين پاک
بوم
برانگيختم خاطر از شام
و روم
دريغ آمدم زان همه
بوستان
تهيدست رفتن سوي
دوستان
به دل گفتم از مصر قند
آورند
بر دوستان ارمغاني
برند
مرا گر تهي بود از قند
دست
سخن هاي شيرين تر از قند هست
نه قندي که مردم به صورت
خورند
که ارباب معني به کاغذ برند»
به تصريح خود شاعر اين ابيات
، مناسب حال او و در تأسف بر
عمر از دست رفته و اشاره به پنجاه سالگي وي
سروده شده است و چون آنها را با دو بيت زير که
هم در مقدمه گلستان من باب ذکر تاريخ تأليف
کتاب آمده است:
هر دم از عمر مي رود
نفسي
چون نگه مي کنم نمانده بسي
اي که پنجاه رفت و در
خوابي
مگر اين پنج روز دريابي
خجل آن کس که رفت و کار
نساخت
کوس رحلت زدند و بار نساخت
خواب نوشين بامداد
رحيل
بازدارد پياده را
زسبيل...
قياس کنيم
، نتيجه چنين مي شود که در
سال656 هجري پنجاه سال يا قريب به اين از عمر
سعدي گذشته بود.
سعدي در شيراز در ميان
خانداني که از عالمان دين بودند ولادت يافت.
دولتشاه مي نويسد که: «
گويند پدر شيخ ملازم اتابک
بوده » يعني اتابک
سعدبن زنگي ، و البته
قبول چنين قولي با اشتغال پدر سعدي به علوم
شرعيه منافات ندارد. سعدي از دوران کودکي تحت
تربيت پدر قرار گرفت و از هدايت و نصيحت او
برخوردار گشت ؛ ولي در
کودکي يتيم شد و ظاهراً در حضن تربيت نياي
مادري خود که بنابر بعضي اقوال مسعود بن مصلح
الفارسي پدر قطب الدين شيرازي بوده
، قرار گرفت و مقدمات علوم
ادبي و شرعي را در شيراز آموخت و سپس براي
اتمام تحصيلات به بغداد رفت. اين سفر که مقدمه
ي سفرهاي طولاني ديگر سعدي بود
، گويا در حدود سال 620 هجري
اتفاق افتاده است ؛
زيرا وي اشاره اي دارد به زمان خروج خود از
فارس در هنگامي که جهان چون موي زنگي در هم
آشفته بود.
سعدي بعد از اين تاريخ تا
مدتي در بغداد به سر برد و در مدرسه ي معروف
نظاميه ي آن شهر به ادامه تحصيل پرداخت. چند
سالي را که سعدي در بغداد گذراند بايد به
دوران تحصيل و کسب فيض از بزرگترين مدرسان و
مشايخ عهد ، تقسيم کرد
و گويا بعد از طي اين مراحل بود که سفرهاي
طولاني خود را در حجاز و شام و لبنان و روم
آغاز کرد و بنا به گفتار خود در اقصاي عالم
گشت و با هر کسي ايام را به سر برد و به هر
گوشه اي تمتعي يافت و از هر خرمني خوشه اي
برداشت.
سفري که سعدي در حدود سال 620
آغاز کرده بود مقارن سال 655 با بازگشت به
شيراز پايان يافت. وفات سعدي را در مآخذ
گوناگون به سال هاي 690-691-
694 و
695 نوشته اند.
نکته مهمي که درباره سعدي
قابل ذکر است، شهرت بسياري است که در حيات
خويش حاصل کرد. پيداست که اين موضوع در تاريخ
ادبيات فارسي تا قرن هفتم هجري تازگي نداشت و
بعضي از شاعران بزرگ مانند ظهير فاريابي و
خاقاني در زمان حيات خود مشهور و در نزد
شعرشناسان عصرشان معروف بودند. اما گمان مي
رود که هيچ يک از آنان در شهرت ميان فارسي
شناسان کشورهاي مختلف از آسياي صغير گرفته تا
هندوستان ، در عهد و
زمان خود، به سعدي نرسيده اند و اينکه او در
آثار خويش چند جا به شهرت و رواج گفتار خود
اشاراتي دارد ، درست و
دور از مبالغه است.
از جمله شاعران استاد در عصر
سعدي که در خارج از ايران مي زيسته اند يکي
امير خسرو است و ديگر حسن دهلوي که هر دو از
سعدي در غزل هاي خود پيروي مي کرده اند و امير
خسرو از اينکه در «نوبت سعدي» جرأت شاعري مي
کرد خود را ملامت مي نمود.
آثار سعدي به دو دسته ي آثار
منظوم و آثار منثور تقسيم مي شود. آثار منثور
وي خاصه شاهکارش گلستان
، داراي هشت باب است:
به نام خداوند جان
آفرين
حکيم سخن در زبان
آفرين
خداوند بخشنده
دستگير
کريم خطا بخش پوزش پذير
عزيزي که هر کز درش سر
بتافت
به هر در که شد هيج
عزت نيافت
سر پادشاهان
گردنفراز
به درگاه او بر زمين
نياز
نه گردنکشان را بگيرد به
فور
نه عذرآوران را براند
به جور
و گر خشم گيرد ز کردار
زشت
چو باز آمدي ماجرا در
نوشت
اگر با پدر جنگ جويد
کسي پدر
بي گمان خشم گيرد بسي
و گر بنده چابک نباشد به
کار عزيزش
ندارد خداوندگار
و گر بر رفيقان نباشي
شفيق به
فرسنگ بگريزد از تو رفيق
و گر ترک خدمت کند
لشکري شود
شاه لشکر کش از وي بري
دو کونش يکي قطره از بحر
علم
گنه بيند و پرده
پوشد به حلم
اديم زمين سفره عام
اوست بر
اين خوان يغما چه دشمن چه دوست
اگر بر جفاپيشه
بشتافتي
که از دست قهرش امان يافتي؟
بري ذاتش از تهمت ضد و
جنس
غني ملکش از طاعت جن
و انس
پرستار امرش همه چيز و
کس
بني آدم و مرغ و مور و مگس ...
در رأس آثار منظوم سعدي يکي
از شاهکارهاي بلا منازع شعر فارسي قرار دارد
که در نسخ کهن ، کليات
"سعدي نامه" ناميده شده و بعدها به "بوستان"
شهرت يافته است. اين منظومه در اخلاق و تربيت
و وعظ و تحقيق است در ده باب: 1- عدل
2- احسان
3- عشق
4- تواضع
5- رضا
6- ذکر
7- تربيت
8- شکر
9- توبه
10- مناجات
تاريخ اتمام منظومه گلستان را
سعدي بدينگونه آورده است:
به روز همايون و سال
سعيد
به تاريخ فرخ
ميان دو عيد
ز ششصد فزون بود و پنجاه و
پنج که پر دُر شد
اين نامبردار گنج
و بدين تقدير کتاب در سال 655
هجري به اتمام رسيد اما تاريخ شروع آن معلوم
نيست و تنها از فحواي سخن گوينده در آغاز
منظومه معلوم مي شود که آن را پيش از بازگشت،
به فارسي سرود.
آثار ديگر سعدي قصائد عربي
است که حدود هفتصد بيت مشتمل بر معناي غنائي و
مدح و نصيحت است و قصائد فارسي او که در موعظه
و نصيحت و توحيد و مدح پادشاهان و رجال دوره ي
او مي باشد.
شهرتي که سعدي در حيات خود به
دست آورد بعد از مرگ او با سرعتي بي سابقه
افزايش يافت و او به زودي به عنوان بهترين
شاعر زبان فارسي و يا يکي از بهترين و
بزرگترين شعراي درجه اول زبان فارسي شناخته شد
و سخن او حجت فصحا و بلغاي فارسي زبان قرار
گرفت. اين اشتهار سعدي معلول چند خاصيت در
اوست: نخست آنکه وي گوينده اي است که زبان
فصيح و بيان معجزه آساي خود را تنها وقف مدح و
يا بيان احساسات عاشقانه و امثال اين مطالب
نکرد بلکه بيشتر، آن را به خدمت ابناء نوع
گماشت و در راه سعادت آدميزادگان و موعظه آنان
و علي الخصوص راهنمائي گمراهان به راه راست،
به کار برد و در اين امر از همه شاعران و
نويسندگان فارسي زبان موفق تر و کامياب تر
بود. دوم آنکه وي نويسنده و شاعري با اطلاع و
جهانديده و سرد و گرم روزگار چشيده بود و همه
تجاربي را که در زندگاني خود اندوخته بود، در
گفتارهاي خود براي صلاح کار همنوعان بازگو کرد
تا در هدايت آنان به راه راست موفق تر باشد.
سوم آن که وي سخن گرم و لطيف خود را در نظم و
نثر اخلاقي و اجتماعي خويش همراه با امثال و
حکايات دلپذير که جالب نظر خوانندگان باشد
بيان کرد و آنان را تنها با نصايح خشک و
مواعظه ملال انگيز از خود نرنجانيد. چهارم
آنکه وي در مدح و غزل، هر دو راهي نو و تازه
پيش گرفت، در مدح، بيان مواعظ و انديشه هاي
حکيمانه ي خود را از جمله مباني قرار داد و در
غزل و اشعار غنائي خويش هم هر جا که ذوق او
حکم کرد از تحقيق و بيان حکم و امثال غفلت
نورزيد. پنجم آنکه سعدي در عين وعظ و حکمت و
هدايت خلق، شاعري شوخ و بذله گو و شيرين بيان
است و در سخن جد و هزل خود آنقدر لطايف به کار
مي برد که خواننده خواه و ناخواه مجذوب او مي
شود و ديگر او را رها نمي کند. ششم آنکه وي در
گفتار خود از بسياري مثل هاي فارسي زبانان که
از ديرباز رواج داشت استفاده کرده و آنها را
در نظم و نثر خود گنجانده است و علاوه بر اين،
سخنان موجز و پرمايه و پر معناي او گاه چنان
روشنگر افکار و آرمان هاي جامعه ايراني و
راهنماي زندگاني آنان افتاده است که به صورت
ساير امثال در ميان مردم رايج شده و تا روزگار
ما، خاص و عام، آنها را در گفتارها و نوشته
هاي خود به کار برده اند.
منبع:
سايت
تبيان