رازدار پدر
به مناسبت رحلت جانگداز حجت الاسلام والمسلمين «حاج سيد احمد خميني»
26 اسفند 73

آيت الله جوادي آملي


 حاج سيد احمد خميني يكي از بارز‌ترين مصداق‌هاي «يُحفَظُ المَرءُ فِي وُلدِه» بود و يكي از روشن‌ترين مصداق‌هاي «اَلوَلَدُ سِرُّ أبِيه». بعضي از افراد همه اسرار پدر را حفظ نمي‌كنند‌، مظهر نامي از نام‌هاي پدر‌اند‌. ولي برخي از فرزندان كه خلف صالحِ سالك‌اند، همه اسرار پدر را ظاهر مي‌كنند‌. اگر پدر مظهر اسم جامع حقّ بود‌، به نوبه خود در مسير انسان كامل گام برداشت‌، چنين پدري بسياري از اسماي الهي را داراست‌. مظهر عليم و قدير و رئوف و رحيم است‌؛ مظهر «أشِدّآءُ عَلَي الكُفّار» (1)، فِي مُوضِعِ النَقِمَه است و مظهر رأفت و رحمت و بِالمُؤمِنينَ رَئُوفٌ رَحِيم است و مانند آن. اين مظهريّت اسم أعظم در درجه اوّل مخصوص خاتم انبياء محمد مصطفي ـ صَلَّ اللهُ عَليه وَ آلِهِ وَ سَلَّم ـ و اهل بيت عصمت و طهارت ـ صلوات الله عليهم أجمعين ـ و انبياي اُولِي‌العَزم ـ عليهم‌السلام ـ است‌، بعد انبياي ديگر و سپس نوبت به اولياء و علماء ربّاني مي‌رسد‌. در اين مرحله سوّم كه تنزّل يافته مرحله اوّل و دوّم است‌، عالمان ربّاني پيدا مي‌شوند كه به نوبه خود خليفه‌الله‌اند‌. از اوّلين خليفه (كه به زبان حكمت اوّلين صادر است و به زبان عرفان اولين ظاهر) يعني پيغمبر ـ صَلَّ اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ـ ، و اهل بيت او تنزّل كنيم‌، از انبياي اُولِي العزم و ساير انبياي غير اُولِي‌العزم هم تنزّل كنيم‌، به ورثه انبياء كه همان علماء ربّاني‌اند مي‌رسيم‌. اگر علماي ربّاني ورثه انبيايند و اگر انبياء خليفه الهي‌اند و اگر خلفاي الهي مظهر اسم أعظم‌اند‌، پس به نوبه خود در مرحله سوّم بعضي از علماي ربّاني جامع جمال و جلال الهي خواهند بود و مي‌توانند خليفه حقّ باشند‌. اين گونه از افراد جزء نوادر‌اند‌. بعضي‌‌ خليفه پروردگار‌اند اما در بعضي از اسماء‌، ولي بعضي‌ خليفه الهي‌اند در همه اسماء‌، منتهي به نوبه خاص خود‌.

امام راحل ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در مرحله سوّم يعني بعد از انبياء و بعد از ائمه ـ عليهم‌السَّلام ـ در بين علماء كه ورثه انبياء و اوليايند‌، به نوبه خود خليفه حقّ بود و مظهر اين نام الهي‌. لذا يك فقيه عادل‌ و يك عالم عامل بود‌. هم در بحث‌هاي علمي مظهر عليم بود و هم در بحث‌هاي عملي مظهر قدير بود‌ و چون در راه دين گام برداشت و تمام هجرت و جهاد و اجتهاد‌اش براي اين بود كه «لِتَكُونَ كَلِمَهُ‌ اللهِ هِيَ العُلياء» (2) مظهر حيّ قيّوم شد‌. همان طوري كه بهشتي‌ها زنده‌اند و هرگز نمي‌ميرند‌، مردان الهي كه براي حفظ دين و احياي دين گام برداشتند و هر رنجي را براي دين تحمّل كردند نيز كلمه عُلياء مي‌شوند كه همواره باقي‌اند‌. علماي متعارف مشمول بيان نوراني امير بيان عليّ بن أبيطالب ـ عليه أفضل صلوات المُصلّين ـ هستند كه «اَلعُلَماءُ باقُونَ مَا بَقِيَ الدَّهر» (3) سرّاش آن است كه علماء ورثه انبياء و ائمه‌اند و كامل‌ترين وليّ خدا در عصر ما همان امام زمان ـ أرواحنا فداه ـ است كه از او به عنوان «بقيّه الله» ياد مي‌كنيم‌. آنچه ماندني و ماندگار و جاودانه است بقيّه الله است‌. در درجه اوّل و بالذّات‌، ذات أقدس إله است كه ماندني است: «هُوَ الباقي» در مظاهر و مصادر، بعد از انبياء و بعد از ائمه‌، نوبت به علماء مي‌رسد‌. علماي عالم عادل ، اينها باقي اند مَا بَقِيَ الدَّهر‌.

در بين اين علماء آنها كه به منزله ستاره قَدر اوّل آسمان وراثت هستند، كم‌اند‌. امام راحل در بين اين علماء به منزله آن ستاره فروزان و قَدر اوّل ستاره‌هاي درخشان گنبد ميناست‌. هر خليفه‌اي فرزنداني دارد‌. بعضي از فرزندها‌، فرزند جسماني پدر‌‌اند‌. بعضي از فرزندها‌، هم فرزند جسماني‌اند‌، هم فرزند روحاني‌. مثلاً عبد‌الله بن جعفر و موسي بن جعفر‌، اينها هر دو فرزندان امام صادق ـ سلام الله عليه ـ بودند‌. بعضي از برادران امام كاظم ـ سلام الله عليه ـ به پدرشان مي‌گفتند‌: من و موسي هر دو فرزند توايم‌. جدّ هر دوي ما يكي است‌. پدر هر دوي ما يكي است‌. ولي چه طور تو به موسي بيش از ما علاقمند‌اي‌؟ «ألَيسَ اَصلي وَ اَصلُهُ واحِداً وَ أبي وَ أبُوهُ واحِداً‌» آنگاه وجود مبارك امام صادق ـ سلام الله عليه ـ به اين فرزند گفت‌: «أنْتَ اِبْني وَ هُوَ مِنْ نَفسِي» فرمود‌: فرق شما دو برادر آن است كه تو فرزند مني‌، همان طوري كه هر پدري فرزندي دارد‌. ولي موسي از جان من است‌. يعني تو توان آن را نداري كه همه اسرار مرا اظهار و حفظ كني‌. ولي موسي ـ سلام الله عليه ـ اين توان را دارد كه همه اسرار مرا حفظ كند‌. بعضي از علماء اينچنين‌اند كه داراي فرزنداني‌اند كه اين فرزندان اسرار آنها را خوب درك مي‌كنند‌، بعد از درك ايمان مي‌آورند‌، بعد ‌از ايمان ‌آوردن در جان خود جاي مي‌دهند و بعد از جا دادن و تعبيه كردن نگه‌داري ‌و در هنگام عمل اظهار مي‌كنند‌.

برادر بزرگ و بزرگوار مرحوم حاج سيّد احمد آقا‌، مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي خميني ـ رضوان الله تعالي عليه ـ را (كه ساليان متمادي در صِحابت ايشان به محضر امام ـ رضوان الله عليه ـ مي‌رفتيم و آنجا درس مي‌خوانديم) اين چنين يافتيم كه كاملاً اسرار امام را درك كرده بود، ايمان آورده بود و حفظ كرده بود و توان اظهار داشت. چنين فرزندي سرّ پدر است و چنين فرزندي مايه حفظ پدر‌. اگر گفتند‌: «اَلوَلَدُ سِرُّ أبيه» و اگر گفتند‌‌: «يُحفَظُ المَرءُ فِي وُلدِهِ» درباره چنين فرزنداني است‌. بعد از او مرحوم حاج سيّد احمد آقا ـ رضوان الله تعالي عليه ـ به نوبه خود سرّ پدر را حفظ كرد و پدر در حيات او محفوظ ماند‌. پدري در حيات فرزند محفوظ است كه چنين فرزندي سرّ پدر را درك كند‌‌، ايمان بياورد‌، در جان خود تعبيه و هنگام عمل اظهار كند‌. اگر اين مراحل چهارگانه را طي كرده است‌، هم مي‌تواند سرّ پدر باشد‌، هم پدر در حيات چنين فرزندي محفوظ است و اين كار هر كسي نيست.

همانطوري كه ائمه ـ عليهم السَّلام ـ فرزندان فراوان داشتند‌، امّا همه فرزندان آنها يكسان نبودند‌، علماء هم ممكن است فرزنداني داشته باشند و همه فرزندان آنها يكسان نباشد‌. يكي از بركاتي كه خدا به اين امام راحل ـ رضوان الله تعالي عليه ـ داد كه «أصبَغَ عَلَيهِ نِعَمَهُ ظاهِرَهً وَ باطِنَه» اين بود كه اين دو فرزند بزرگوارش حافظ سرّ او بودند و آن امام راحل در حيات اينها محفوظ ماند‌. شما وقتي به نوشته‌هاي علمي مرحوم آيت الله حاج آقا مصطفي نگاه مي‌كنيد‌‌، مي‌بينيد تفكّرات امام در معقول و منقول در نوشتار آن بزرگوار هست‌. وقتي حيات پر بركت‌ آن بزرگوار را نگاه مي‌كنيد‌‌، مي‌بينيد تا ‌آنجا كه مقدور بود مصاحِب امام بود‌، شاگرد امام بود‌، يار امام بود و اميد امام‌.

بعد از رحلت او‌، نوبت به اين بزرگوار كه مي‌رسد‌، مي‌بينيد اين بزرگوار، هم در زمان حيات برادر بزرگ و بزرگوارش در خدمت پدر و امام بود‌‌، يار و ياور امام بود‌ و هم بعد از ارتحال آن برادر بزرگوار كار آن برادر را هم به عهده گرفت و آثار امام را در همه اين ابعاد ياد شده حفظ كرد‌. هم در سلامت امام تلاش و كوشش كرد‌‌، هم در هجرت امام سهم به سزايي داشت‌، هم در مصاحبت امام سهم به سزايي داشت و هم در نشر آثار امام در زمان خود امام سهم به سزايي داشت و هم پس از ارتحال امام در نشر آثار علمي ايشان سعي بليغ داشت‌. اين در حقيقت امامت امام را خوب درك كرد و امام در چنين فرزندي محفوظ بوده است‌. او به نوبه خود عالم وارسته ‌بود‌، به نوبه خود از علوم حوزوي برخوردار بود‌، شَمّ سياسي قابل قبولي داشت كه بخشي از آن را كسب مي‌كرد و بخش ديگر را به ارث برده بود، يك مجموعه‌اي از چهره انقلابي امام راحل را در خود مجسّم كرده بود. او هم تلاش مي‌كرد‌، «لِتَكُونَ كَلِمَهَ‌ اللهِ هِيَ العُلياء» و همان‌ طوري كه رحلت برادر بزرگ و بزرگوارش مايه شكوفايي انقلاب شد‌، ما از ذات أقدس إله مسئلت مي‌كنيم رحلت او را مايه شكوفايي كلمه عُلياي انقلاب قرار بدهد‌‌. يعني مايه صدور انقلاب و تثبيت انقلاب اسلامي در خارج از محدوده‌هاي ايران قرار بدهد‌. شرّ استكبار را به بركت اين ارتحال به خود مستكبران برگرداند‌. آنها كه سانحه سنگين و غم‌بار رحلت برادر بزرگ و بزرگوار ايشان را در سال 56 هجري شمسي به ياد دارند‌، مي‌دانند كه چه اثر به سزايي در پيشبرد اهداف انقلاب داشت‌. ما همان انتظار را از ذات أقدس إله داريم كه‌: خدايا‌! اكنون كه دعا براي ماندن او را به اجابت نرساندي‌، دعا براي جاودانه بودن آثار او را به اجابت برسان تا نام امام و ياد امام در اين رحلت بيش از پيش همچنان محفوظ بماند‌. اگر علماء باقي‌اند‍‌، اگر اين عالم حافظ اسرار امام و حافظ امامت امام و حافظ ولايت ولي امر مسلمين بود‌‌، بهترين راه براي باقي ماندن‌اش آن است كه ثمره انقلاب در خارج محدوده‌هاي ايران بيش از پيش ظهور كند‌. چون هر كاري از ذات أقدس إله ساخته است و چيزي مي‌تواند جهان‌گير باشد كه مرهون طبيعت نباشد‌. عالمي مي‌تواند حيات يا ممات او جهان‌گير باشد كه او در رهن جهان طبيعت نباشد‌. زيرا موجودي كه در گرو طبيعت است پيام ماوراء طبيعي نخواهد داشت و اگر پيام ماوراء طبيعي از كسي شنيده نشد‌، تأثير ماوراء طبيعي هم ندارد‌. طبيعت از طبيعت متأثر نيست‌، مگر زود‌گذر‌. امّا طبيعت از ماوراء طبيعت اثر مي‌پذيرد و همچنان مي‌ماند و تنها كسي مي‌تواند اثر را در سطح طبيعت نگه دارد خداست و اگر كاري خدائي نبود‌، نمي‌ماند‌. چون تنها چيزي كه مي‌ماند صبغه الهي و وجه خداست‌. «كُلُّ شِيءٍ هالِك إلا وَجهَهُ» (4) «يا كُلُّ مَنْ عَلَيها فان‌، وَ يَبقي وَجهُ رَبِّك ذُوالجَلالِ وَالإكرام». (5)

آخرين خاطره‌اي كه از اين بزرگوار داريم همان خاطره‌اي است كه تقريباً ده روز قبل از رحلت ايشان اتّفاق افتاد، يعني حضور ايشان در مجلس خِبرگان رهبري، در اوّلين جلسه سخناني داشت‌، بعد از تمام شدن آن جلسه اوّل يعني قبل از ظهر در مراسم افتتاح سدّ پانزده خرداد (كه نوع مسؤولين بلند پايه نظام اسلامي و اعضاي محترم مجلس خِبرگان رهبري شركت كردند‌) شركت كرد‌‌، آنجا خوش درخشيد‌، آخرين ديدار ما‌ آن بود و ديگر اين بزرگوار را بعد از آن ده روز نديدم تا در جماران‌، وقتي وارد آن اتاق مخصوص بيمارستان شماره 2 بقيّه الله شدم‌ كه ايشان را با آن وضع ديدم‌، بسيار متأثّر شدم‌.

وقتي خداوند به فرشتگانش دستور مي‌دهد كه بيوت بعضي از علماي ربّاني را روشن نگه بداريد‌‌، ما هم بكوشيم پيام اين هاتف غيب را خوب گوش دهيم، چون همه اين درها به چهره ما گشوده است‌، فقط كوبه در را بكوبيم تا صداي آشنا به گوشمان برسد‌. در اَمالي نقل مي‌كند كه دَرِ بهشت گرچه باز است‌، ولي بهشتيان به احترام وقتي وارد درِ بهشت مي‌شوند كه «مُفَتَّحَهٌ‌ لَهُمُ الأبواب» (6) در مي‌زنند‌. وقتي كوبه دَر بهشت به سينه در بهشت مي‌خورد‌‌، «طَنَّتْ وَ قالَتْ يا علي‌!» صداي كوبه درِ بهشت اين است‌: (‌يا علي‌)‌! استاد علامه طباطبايي كه روحش با علي بن أبيطالب ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ محشور باشد در شرح اين حديث چنين مي‌فرمود‌: مي‌دانيد چه طور صداي كوبه در بهشت علي است‌؟ براي آنكه وقتي مهمان به دم در رسيد‌، در زد‌، صدايي دارد‌. صداي او اين است كه صاحب خانه را طلب مي‌كند‌. اگر در خانه‌اي علي باشد و صاحب آن خانه علي باشد‌، مهماني به دَم درِ خانه بيايد‌ و كوبه در را به سينه در بزند‌، يا به اصطلاح امروز زنگي بزند‌، كسي از درون بگويد‌: كيست‌؟ كه را مي‌خواهي‌؟ مهمان مي‌گويد‌: من علي را مي‌خواهم كه صاحب خانه است تا به اجازه صاحب خانه وارد خانه بشوم‌. بيان استاد علامه طباطبايي ـ رضوان الله تعالي عليه ـ در شرح اين حديث نوراني كه صدوق نقل كرد اين است‌: بهشت با ولايت اداره مي‌شود و علي كليد‌دار درِ بهشت است‌. علوي بودن‌، وَلوي بودن‌، اهل بيتي بودن‌، حسني و حسيني بودن‌، سجادي و باقري و صادقي و كاظمي و رضوي بودن‌، نقوي و تقوي و عسكري و مهدوي بودن‌، محمّدي و فاطمي بودن ـ صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين ـ انسان را به بهشت مي‌رساند‌. لذا در بهشت نام اهل بيت است‌.

سفارش ما به بازماندگان اين فقيد سعيد و عزيز سفر كرده آن است‌: اينك دَرِ امامت‌ و ولايت‌، دَرِ عالم ربّاني شدن و و وارث انبياء شدن به روي شما باز است‌. اگر اين كوبه را به سينه اين در بزنيد‌، طَنَّتْ وَ قالَتْ يا خميني‌! صداي اين در اين است‌: (‌يا خميني‌)‌! صاحب اين نظام و وارث اين نظام اين مرد الهي است‌. متوّلي اين نظام اين مرد الهي است‌. اين مرد الهي همه اين بركات را از علي و اولاد علي به ارث برد‌، آنها از پيغمبر به ارث بردند‌، پيغمبر هم از ذات أقدس إله به ارث برد‌. چون خداوند بهشت را و فردوس را ميراث بهشتيان قرار داد‌. امامت و ولايت را ميراث انسان‌هاي كامل قرار داد‌، علم ربّاني را ميراث شاگردان ائمه قرار داد‌. آنها كه «يَرِثُونَ الفِردُوس» (7) در آخرت‌، در دنيا هم «يَرِثُونَ الوِلايَهِ‌ وَالإمامَه» منتها آن ولايت و امامتِ‌ با عصمت مخصوص اهل بيت عصمت و طهارت ـ صلوات الله و سلامه عليهم أجمعين ـ است‌. وقتي از آن مرحله گذشتيم‌، در محدوده عدالت رسيده‌ايم‌، آنگاه مي‌توان گفت‌: «وَاجعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ اِماماً» (8) اين راه براي همه باز است‌. امّا براي فرزندان خميني كبير به صورت صراط مستقيم گشوده‌‌تر است آنها نزديكتر‌اند و اين كوبه در همواره «طَنَّتْ وَ قالَتْ يا خُميني‌!» استقلال مملكت در يك كاخي است‌، در اين كاخ را بزنيد‌‌، صداي كه را مي‌شنويد‌؟ چه صدايي را مي‌شنويد‌؟ تماميّت أرضي اين مملكت به صورت يك بُنيان مرصوص است‌‌، زنگ اين بنيان مرصوص را بزنيد نام خميني به گوشتان مي‌رسد و اگر وحدت اسلامي را به صورت يك بنيان مرصوص ترسيم و تصوير كنيد‌، زنگ اين در را بزنيد، «طَنَّتْ وَ قالَتْ يا خميني‌!» و اگر مَجد و عظمت اين ملّت را به صورت يك بناء رفيعي ترسيم بكنيد‌، بخواهيد زنگ اين در را بزنيد‌، «طَنَّتْ وَ قالَتْ يا خُميني‌!» و عزّت از دست رفته كه اكنون نصيب امّت اسلامي در سراسر جهان شد‌، اگر او را بخواهيد به صورت يك مجموعه‌اي در‌آوريد و دَري براي او ترسيم بكنيد و كوبه‌اي براي اين در تصوير كنيد و اين كوبه را به صدا در‌آوريد‌، «طَنَّتْ وَ قالَتْ يا خميني‌!» چه بهتر كه قبل از اينكه ديگران اين زنگ را به صدا در‌آورند‌، فرزندان صالح سالك اين بيت عزيز و عظيم اين زنگ را به صدا در‌آورند‌. راه باز است‌. «وَجعَلنَا لِلْمُتَّقِينَ اِماماً». خداوند به ما فرمود‌: از شما خواستن و از فرشتگان من بخشودن‌! در مسايل مادّي به ما فرمودند‌‌: «كُنْ ذَنَباً وَ لا تَكُنْ رَأساً» به اين فكر نباش كه رئيس باشي‌، دنبال باشي بهتر است تا جلو باشي‌. بار بر دوش تو نباشد‌. در مسايل مادّي‌، در مسايلي كه احياناً ممكن است با عشوه‌گري‌هايش انسان را وادار كند كه بگويد‌: رَبَّنَا غَلَبَتْ عَلَيْنَا شِقوَهٌ (9) ممكن است انسان به جايي برسد كه خدا بگويد‌: إنَّهُ عَمَلٌ غِيرُ صالِح (10) ولي در مسايل معنوي به ما گفتند‌: سعي كنيد جلو برويد‌. «فَاستَبِقُوا الخِيرات» (11) باشيد‌، «سارِعُوا إلي مَغْفِرَهٍ» (12) باشيد‌، اوّل سرعت بگيريد‌، سارِعُوا‌. وقتي سرعت گرفتيد چون هيچ مزاحمتي نيست‌، بعد سبقت بگيريد‌. وقتي سبقت گرفتيد‌، برگرديد و ديگران را به راه وادار كنيد‌. آنگاه امامت ديگران را بپذيريد‌. «وَاجعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ اِماماً» اين يادگار امام راحل در همه مراحل اين چنين بود‌. ما اميدواريم اين بيت معزّز و معظّم همچنان باقي و برقرار و پايدار و استوار باشد تا نام خميني كبير در پرتو نام قرآن و عترت تا ظهور ولي عصر ـ أرواحنا فداه ـ بماند و همواره آثار او جاودانه در ولايت و رهبري اين نظام تجلّي كند‌.


پي نوشتها:
(1) سوره فتح / آيه 29
(2) سوره توبه / آيه 40
(3) نهج‌البلاغه / كلمات قصار / 147
(4) سوره قصص / آيه 88
(5) سوره الرحمن / آيه 37
(6) سوره ص / آيه 50
(7) سوره مؤمنون / آيه 11
(8) سوره فرقان / آيه 74
(9) سوره مؤمنون / آيه 106
(10) سوره هود / آيه 46
(11) سوره بقره / آيه 148 ـ سوره مائده / آيه 48
سوره آل عمران / آيه 133


منبع: برگرفته از بيانات آيت الله جوادي آملي به مناسبت رحلت مرحوم حاج سيد احمد خميني ـ ره اسفند‌ماه 1373 ، از طر يق پايگاه اطلاع رساني رسا