ارديبهشت با ادبيات گره خورده است؛ در اين ماه 15 مناسبت ادبي
در تقويم به چشم ميخورد كه از آن جمله ميتوان به روزهاي بزرگداشت سعدي، شيخ
بهايي، فردوسي، عمر خيام و سالروز تولد قيصر امينپور، سيمين دانشور، احمدرضا
احمدي و درگذشت مهرداد اوستا، اقبال لاهوري، سهراب سپهري و ملكالشعراي بهار
اشاره كرد.
همچنين با نگاهي به روزهاي ارديبهشت ماه ميتوان به
تولد شاعران و نويسندگاني چون «عليمحمد حقشناس»، «يدالله رؤيايي»، «جمال
ميرصادقي» و «جعفر مدرسصادقي»اشاره كرد.
اول ارديبهشت ماه به طور هم زمان روز بزرگداشت «سعدي»، روز درگذشت
«اقبال لاهوري»، «سهراب سپهري» و «ملكالشعراي بهار» است.
سعدي
شيخ مصلحالدين مشرفبن عبدالله، مشهور به «سعدي» شيرازي در سال 600 هجري قمري
يا در نيمه نخست قرن ششم هجري در شيراز ديده به جهان گشود. پدر او در دستگاه
ديواني «اتابك سعدبن زنگي» -فرمانرواي فارس- كار ميكرد. آنچه مسلم است اين كه
او از خاندان علم و دانش بوده چناكه گفته است «همه قبيله من، عالمان دين
بودند».
«سعدي» نوجوان بود كه پدر خود را از دست داد و سپس به توصيه اتابك فارس براي
ادامه تحصيل به بغداد رفت و در نظاميه و مراكز علمي ديگر آنجا دانش آموخت و از
حجره مدرسه و كمك هزينه تحصيلي كه مديران مدرسه «نظاميه» ميپرداختند، بهره
بسيار برد و بيشتر اوقات خود را به درس و بحث گذراند.
وي به هنگام اقامت در بغداد، از محضر استاداني چون «شيخ ابوالفرج جوزي» و «شيخ
شهابالدين سهروردي» بهره برد. در آن زمان، زادگاه «سعدي» كه از تيررس حمله
مغولان و ويراني تاتارها به دور مانده بود، اندكي بعد دستخوش هرج و مرج، ناامني
و تركتازي قبايل شمال شرقي ايران گرديد، چنان كه خود او ميگويد:«جهان درهم
افتاده چون موي زنگي».
«سعدي» پس از فراغت از تحصيل به سفر پرداخت و راهي سرزمينهاي ديگر گشت و به
قول خود، در اقاليم غربت سالياني به سر برد. اين سير و سفر، نزديك سي سال به
طول انجاميد، از جمله از هندوستان و مغرب و روم ديدن كرد. اگر در «كليات» سعدي
كه شامل «بوستان» و «گلستان» است، دقت كنيم؛ ردپا و مكانهايي را كه به آنجا
سفر داشتهاست، ميتوان ديد. از جمله اين مكانها در كتاب «گلستان» ميتوان
به: سفر به حجاز و مكه، دمشق، بيابان قدس و طرابلس و حلب، بصره، اسكندريه،
كوفه، جزيره كيش، كاشغر، ديار بكر، ديار مغرب، بلخ و باميان، اشاره داشت.
«بوستان» و «گلستان» كه نتيجه عمري جهانگردي و تجربه اندوزي و مشاهدات «سعدي»
بوده، گنجينه ارزشمندياست از نكتههاي اجتماعي و اخلاقي و راه و روش بهتر
زيستن. در كتاب «گلستان»، سعدي با زيباترين شكل و در نهايت متانت و استواري،
كلام را با شوخي و مزاح در همآميخته، چنانكه خود او ميگويد: «داروي تلخ
نصيحت، به شهد رأفت برآميخته تا طبع ملول از دولت قبول، محروم نماند».
كتاب«گلستان» كه شاهكار نثر فارسي و سرآمد همه آثار منثور فارسي است، در يك
ديباچه و هشت باب به نثر مسجّع نوشته شده است. غالب نوشتهها، كوتاه و داستان
گونه و مملو از پندهاي اخلاقي است. «سعدي» نثر مسجع را از نظر زيبايي و كوتاهي
كلام به اوج خود رسانده است و هنوز كسي نتوانسته با او در اين مورد برابري كند.
واژه «مسجّع» به معناي آواز بال كبوتر است و در صنعت ادبي به نثري گفته ميشود
كه شبيه شعر است و داراي وزن.
از ويژگيهاي كار «سعدي» اين است كه بسيار آگاهانه به بزرگان و حاكمان پند و
اندرز ميدهد، چنانكه هيچكس به اندازهي او، پادشاهان، حاكمان، صاحبان قدرت و
زر و زور را به مهرباني و رعيتنوازي دعوت نكرده و به وظيفه خويش آگاه
نساخته است. سفرهاي فراوان به ديگر نقاط، ديد او را به جهان و جهانيان
گستردهتر ساخت، به گونهاي كه فقط به مردم فارس و يا ايران نميانديشد، بلكه
جهاني را مد نظر داشت. بر همين مناسبت كه نظريهي بشردوستي و انساني او در
ترجمهي بيت «بنيآدم اعضاي يكديگرند/كه در آفرينش ز يك گوهرند» بر سردر تالار
جامعه ملل در «ژنو» نقش بسته است.
عالم مطلوب «سعدي» بر اساس عدالت و دادگستري نهاده شده. او پيشرفت هر حكومتي را
در پيوند با مردم و طريقت را نيز در خدمت به خلق ميداند و با زيركي و هوشياري،
خردمندانه ميكوشد پادشاه را قبل از هر فرد ديگر به وظيفه رعيتپروري و
مردمداري خويش آگاه سازد.
راز محبوبيت «سعدي» در سادگي و شيوايي كلام اوست. او انديشه خود را با زباني
بسيار ساده و روان، اما موزون و هنرمندانه به نظم كشيده است. بدون ترديد، اين
خود يكي از بزرگترين عواملي بوده كه زبان فارسي به همت و شيوه پسنديده و
استوار او، در خلال دست كم هفت سده، دگرگوني نيافته و به همان اندازه قابل فهم
و درك و كمنظير و برگزيده است.
«سعدي» پس از نگارش «بوستان» كه در سال 656 بود، تا زمان درگذشت خويش، يعني
زماني نزديك به كمتر از چهل سال، به خلق آثار ديگري در زمينه نظم و نثر
پرداخت. در نظم، به سرودن غزليات، قصايد و ترجيعات و در زمينهي نثر، به نوشتن
آثاري چون «مجالس پنجگانه»، «نصيحةالملوك»، «رساله عقل و عشق» و «تقريرات
ثلاثه» همت گماشت.
«عبدالعلي دستغيب» منتقد ادبي بر اين باور است: «اروپا، ادبيات فارسي را با شعر
«سعدي» شناخت. بعد از آغاز دوره رنسانس، اروپاييها به شعر «سعدي» توجه كردند و
آثار او به زبانهاي اروپايي ترجمه شد. كساني چون «لافونتن»، جنبههاي داستاني
آثار او را در كارهاي خود تأثير دادند و افرادي چون «مونتسكيو»، «لامارتين» و
حتي «ويكتور هوگو» به جنبههاي شعر «سعدي» توجه كردند.
«گلستانِ» «سعدي» زماني كه به فرانسه ترجمه شد، نهضت رمانتيسم فرانسه و بعد
اروپا را تحت تأثير قرار داد. شعرايي چون «پوشكين» در روسيه و «امرسون» در
آمريكا نيز تحت تأثير اشعار «سعدي» بودهاند.»
سهراب سپهري
سهراب سپهري پانزدهم مهرماه 1307 در كاشان متولد شد و چند ماهي پيش از كودتاي
28 مرداد، در خردادماه 1332 دوره نقاشي دانشكده هنرهاي زيبا را به پايان
رسانيد؛ علاقه به شعر و نقاشي در سهراب به موازات هم رشد كرد، چنان كه پا به
پاي مجموعه شعرهايي كه از او به چاپ ميرسيد، نمايشگاههاي نقاشي او هم در
گوشه و كنار تهران برپا ميشد و او گاهي در كنار اين نمايشگاهها شب شعري هم
ترتيب ميداد؛ تلفيق شعر و نقاشي در پرتو روح انزوايي و متمايل به گونهاي
عرفان قرن بيستمي، هم به شعر او رقت احساس و نازكبيني هنرمندانهاي
ميبخشيد و هم نقاشي او را به نوعي صميميت شاعرانه نزديك ميكرد.
تخيل آزاد، سوررئاليسم خفيف، جستوجوي روابط متعارف اشياء و مفاهيم آميخته با
خيالپردازي، از مشخصههاي آشكار شعر سپهري است. همين ويژگيهاست كه در نظر
برخي وي را به تمايلات سبك هندي و قابليت مقايسه با بيدل دهلوي، شاعر عارف و
خيالپرداز سده دوازدهم هند نزديك كرده است.
سفرهاي سهراب به غرب و شرق عالم و ديدار از رم، آتن، پاريس و قاهره، تاج محل و
توكيو براي او بيشتر سلوك روحي و معنوي و سير در انفس به حساب ميآمد تا گشت و
گذار و جهان ديدگي و سير در آفاق.
پيشتر از آن كه به هند و ژاپن سفر كند با فكر و انديشه بودايي و سلامت عارفانه
پيشينيان آشنايي داشت، اين سفر آشنايي و علاقه او را ژرفتر كرد و در مجموع به
هنر او سيرتي عارفانه و پارسايانه بخشيد.
سفر به ژاپن را كه به قصد آموختن حكاكي روي چوب آغاز كرده بود، به او چيزهايي
ديگر نيز آموخت؛ اين كه شعرهاي سهراب سپهري را گاهي در حال و هواي "هايكو"
يافتهاند، اين كه سپهري به داشتههاي خود خرسند و به شهر و ديار و طبيعت
رهاي اطراف شهر خود كاشان پاي بند است، هر چند اندك ميتواند نتيجه تاثير اين
گونه سفرها باشد، چنان كه توجه او به طبيعت هم در نقاشي و هم در شعر نيز از اين
تاثير بلكي دور نمانده است.
او چشم به طبيعت داشت و از پيرامونيان خود، كه شايد تنها اندكي از آنان از
صداقت و صميميت انساني بالايي برخوردار بودند، پرهيز ميكرد: به سراغ من اگر
ميآييد/ نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد/ چيني نازك تنهايي من.
علاقه سهراب به هنر و مكتبهاي فلسفي شرق دور، معروف است. اين علاقه را وي با
آگاهي توام كرده بود. او به مطالعه در فلسفه و اديان بسيار علاقمند بود.
سهراب ابتدا در دهه 1330 به عنوان نقاشي نوپرداز به شهرت رسيد، كار شعر را هم
از همان ايام آغاز كرده بود. نخستين مجموعه شعر او «مرگ رنگ» در سال 1330 به
چاپ رسيد. «زندگي خوابها» را در سال 1332 و «آوار آفتاب» و «شرق اندوه» هر دو
را به سال 1340 عرضه كرد. در اين مجموعههاي نخستين او، گهگاه طنين صداي نيما
يوشيج به گوش ميرسيد؛ اما مجموعههاي بعدي؛ يعني «صداي پاي آب»، «مسافر» و به
ويژه «حجم سبز» كه در سال 1346 انتشار يافت، هيچ صدايي جز صداي آشناي خود او
نيست؛ هر چند برخي در واپسين شعرهاي سپهري رنگي از زبان انديشه فروغ را ديده و
در نتيجه از پارهاي جهات شهرت آن دو را قابل مقايسه دانستهاند.
شعر سهراب در ابتدا با انكار و انتقاد مواجه شد. شاعران و منتقدان ملتزم پيش از
انقلاب، شعر و شيوه شاعري او را نكوهيدند و او را منفينگر، بيمسئوليت و
رويگردان از جامعه و مردم معرفي كردند. اما سهراب بيتوجه به اين نكوهشها و
جار و جنجالها به كار خود ادامه داد و سر به شعر و نقاشي خود فرود آورد.
او به قضاوت ديگران كاري نداشت. گويي ميدانست روزي فرا خواهد رسيد كه شعرش
قبول عام پيدا ميكند. از اين رو آرام و بيسر و صدا سر به كار خويش داشت و
آنچه را كه به اشراق و ادراك هنري دريافته بود. به پرده رنگ و به واژهاي به
نرمي آب و لطافت آبي آسمانها تسليم ميكرد، برترين ويژگي شعر سهراب غناي آن از
نظر جوهر شعري است، چيزي كه در آثار كمتر شاعري به اين زلالي ميتوان يافت.
سپهري روز اول ارديبهشت ماه 1359 در اثر ابتلاي به بيماري سرطان خون درگذشت. با
آن كه شعر وي حاوي فضيلتهاي گمشده انساني بود در زمان حياتش مقبوليت عام پيدا
نكرد، اما بعد از انقلاب و به ويژه از دهه 1360 به بعد گروهي از شاعران و
منتقدان به شعر وي روي آوردند و بر شعرش نقد و تفسير نوشتند.
ملك الشعراي بهار
ميرزا محمدتقي بهار (1266-1330 ش) انديشمند، نويسنده، محقق، روزنامهنگار،
استاد دانشگاه و شاعر در مشهد متولد شد. پدر وي ملك الشعراي آستان قدس رضوي بود
.بهار تحصيلات مقدماتي را نزد پدر آموخت و علوم ادبي و عربي متداول زمان خود را
از استادان مشهور خراسان چون اديب نيشابوري فراگرفت.
وي در نوجواني پدر خود را از دست داد و از همان موقع شعر ميسرود. بعد از مرگ
پدر و به فرمان مظفرالدين شاه، لقب ملك الشعرايي
آستان قدس رضوي را يافت.
وي در نهضت مشروطهطلبان مجاهدتها كرد. در سال 1328 قمري هفتهنامه نوبهار را
نشر داد. در سال 1333 قمري از طرف مردم مشهد به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب
شد و رهسپار تهران گرديد و در سال 1336 قمري انجمن ادبي دانشكده را با مجله
دانشكده كه منتسب به همان انجمن بود، تاسيس كرد و در همان سال به تجديد انتشار
روزنامه نوبهار همت گماشت.
بهار در سال 1338 قمري مديريت روزنامه ايران را كه غير رسمي بود، عهدهدار شد و
از طرف مردم تهران دو بار به نمايندگي مجلس شوراي ملي انتخاب گرديد و در سال
1324 شمسي به وزارت برگزيده شد.
وي در دانشكده ادبيات تهران تا پايان عمر تدريس ميكرد و در تهران وفات يافت و
در گورستان ظهيرالدوله به خاك سپرده شد. از او آثار زيادي به جا مانده است كه
از آن جمله «سبك شناسي»، «تاريخ احزاب سياسي»، «مجموعه مقالات» و «ديوان اشعار»
وي را در دو جلد ميتوان نام برد.
اقبال لاهوري
علامه محمد اقبال لاهوري متولد 22 فوريه 1873 ميلادي در شهر سيالكوت از ايالت
پنجاب هند و متوفي به سال 1317 هـ . ش (20 صفر 1357، 21 آوريل 1938 ميلادي)،
تحصيلات خود را ابتدا، به رسم معمول زمان، با آموختن قرآن كريم در مكتبخانه
شروع كرد و پس از اتمام دوره مكتبخانه وارد كالج آسيايي اسكاچ شد و تحصيلات
ابتدايي و متوسطه را در آنجا گذرانيد.
در همين ايام سرودن شعر را آغاز كرد. بعد از پايان اين دوره، در رشته فلسفه در
دانشگاه لاهور ثبت نام كرد و از محضر سر تامس آرنولد بهره برد. دوره فوق
ليسانس اين رشته را با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پايان رساند، موفق
به دريافت يك قطعه مدال علمي گرديد، و در رشتههاي تاريخ، فلسفه، و علوم به
استادي برگزيده شد.
در همين حال، فراگيري زبان فارسي و عربي را نيز وجهه همت خويش قرار داد. اقبال،
كه در عرصه شعر و ادب در شبه قاره از نوادر به شمار ميرود، سرودههاي خود را
در خدمت بيداري و آگاهي تودهها و دميدن روح آزادي در ملل اسلامي و بيدار ساختن
آنان از خواب گران قرار داد. ناله يتيم اولين اثر وي بود كه آن را در سال 1899
ميلادي در جلسه ساليانه انجمن حمايت الاسلام در لاهور خواند. سال بعد در همين
انجمن منظومع ديگري را با عنوان خطاب يتيم به هلال عيد فطر قرائت كرد كه باعث
شهرت وي شد.
علاوه بر اين در 1901 ميلادي نخستين كتاب خود را در زمينه اقتصاد به زبان اردو
تاليف كرد. سپس به توصيه سر تامس آرنولد براي ادامه تحصيلات عازم اروپا شد، و
سه سال در آنجا به مطالعه و تحصيل پرداخت. در دانشگاه كمبريج در رشته فلسفه
پذيرفته شد و در آنجا با پروفسور مك تيگارت، از طرفداران سرشناس هگل، پروفسور
ادوارد براون و پروفسور رينولد نيكلسون، از مسترشقان به نام، آشنا شد.
پس از اخذ مدرك فلسفه اخلاق از كمبريج وارد دانشگاه مونيخ در آلمان شد و رساله
دكتراي خود را با عنوان «سير فلسفه در ايران» تدوين كرد، و مدتي نيز به جاي
پروفسور آرنولد در دانشگاه لندن به تدريس زبان و ادبيات عرب پرداخت.
اقبال از ميان متفكران غرب به آثار لاك، كانت، هگل، گوته، تولستوي، و از شرقيان
به اشعار مولوي دلبستگي خاصي داشت. در ايام تحصيل در اروپا تحولات عمدهاي در
وي پديدار شد؛ قبل از هر چيز، علاقهمندي بيش از حدش به زبان و ادبيات فارسي
بود به گونهاي كه بعدها زبان فارسي را براي بيان آراء و افكار خود برگزيد.
ديوان شعر وي به طور عمده به اين زبان تدوين گشته است.
پس از آن، اقبال به تدريج از يك شاعر وطني به شاعري اسلامي ـ جهاني تحول يافت،
تا جايي كه به اعتقاد بسياري از متفكران وي يكي از نخستين مناديان اتحاد بين
كشورهاي اسلامي به شمار ميرود.
وي در ماه اوت سال 1908 ميلادي به وطن بازگشت و رياست بخش فلسفة دانشكده دولتي
لاهور را عهدهدار شد و در عين حال به امر وكالت نيز ميپرداخت.
اقبال در 1926 ميلادي به عضويت مجلس قانونگذاري پنجاب انتخاب شد. منازعات و
كشمكشهاي متعدد ميان مسلمانان و هندوها و عشق به آزادي وي را به شركت در
فعاليتهاي سياسي علاقمند كرد تا اينكه در 1930 ميلادي، در جلسه ساليانة حزب
مسلم ليگ در احمدآباد، پيشنهاد تشكيل دولت پاكستان را مطرح كرد.
عشق و علاقة وافر اقبال به سرزمين، تمدن و فرهنگ اسلامي ايران در تمامي آثار و
سرودههاي وي هويداست، عشقي نشات گرفته از مايه هاي ايمان ديني؛ تا بدانجا كه
تهران را امالقراي دوم جهان اسلام ميدانست.
عليمحمد نقوي. نويسنده و متفكر معاصر شبه قاره، در كتاب ايدئولوژي انقلابي
اقبال، اقبال را معمار تجديد بناي تفكر اسلامي و طراح نهضت ضد غربزدگي و منادي
شعار بازگشت به قرآن و بازگشت به خويش در جهان اسلام ميداند.
وي ميگويد: هدف اقبال با تكيه بر مذهب و به طور اخص اسلام، تبديل آن از صورت
يك عقيدة شخصي، انگيزة روحي، و نظام اخلاقي كه تنها در قالب رابطة دروني فرد با
خدا مطرح ميگردد، به يك “ايدئولوژي“ است كه تمامي ابعاد وجودي انسان، اجتماع،
و حيات مادي و معنوي را در بر دارد.
اقبال در سال 1317 هجري شمسي بدورد حيات گفت.
منبع:
خبرگزاري فارس