نماد ايثار و مقاومت
خرمشهر شهرى است به وسعت تمام ايران و برابر تمامى ارزشهايى كه شهيدان براى
پايدارى آن خون پاك خويش را نثار كردند. در روز آزادى خرمشهر، بهروز مرادى شهيد
سرافراز اين شهر بر روى تابلوى ورودى آن چنين نوشت: به خرمشهر خوش آمديد جمعيت
36 ميليون نفر، يعنى خر مشهر تمام ايران است و كربلاى خونرنگ اين مرز و بوم
مىباشد و در آغوش خود پنجاه هزار نخل سرجدا دارد كه هر كدام نشانه رحمتى هستند
بر اين ديار.
در اين شهر خونين، در هر كوى و برزن آن، آلالهاى سرخ
پرپر گرديده است تا شهر براى بار ديگر رنگ سبز خرّمى به خود گيرد، نماد ايثار و
مقاومت را مىتوان در اين ناحيه نظارهگر بود، نخلهاى آن مأذنههاى بلند تاريخ
استوارى، پايدارى و شجاعت اين سرزميناند كه اگر به سخن درآيند از فداكارى دلير
مردانى به خون خفته حكايت مىكنند و آن روزهاى پرالتهاب را ترسيم خواهند نمود،
اين درختان از ايامى حكايت مىكنند كه در هر قدم و هر لحظهاى پيكر شهيدى بر
زمين آرام گرفت و روح پاكش به سوى عرش و ملكوت پرواز كرد، نخلهاى بى سر خرمش
هر زبان گوياى مظلوميت و غربت بسيجيان اين شهرند كه در هميشه تاريخ در گوش ما
زمزمه خواهند كرد:
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
خرمشهر همان شهر عشقى است كه بسيارى از سالكان حماسه
آفرين با قطرات خون خويش آن را پيمودند و يك شبه راه صدساله را در نورديدند:
اين طايفه از تبار عشقند همه
جان سوخته از شرار عشقند همه
ديباچه عمرشان به خون رنگين است
زنهار كه پاسدار عشقند همه
خرمشهر قبل از جنگ تحميلى در رديف يكى از مناطق ممتاز
ايران و حتى خاورميانه به شمار مىرفت اين ديار بركرانه اروند رود و همسايه
ديوار به ديوار آبادان از تمامى امكانات مناسب براى يك زندگى پوياى شهرى
استفاده مىكرد، راه آهن پرتحرّك و فعّال كه مبدأ راه آهن جن وب بود، فرودگاه
بزرگ و بينالمللى كه روزانه متجاوز از شصت پرواز در آن انجام مىگرفت. بندرى
فعّال و استراتژيك كه سرآمد بنادر ايران و حتى منطقه آسياى جنوب غربى بود،
صاحبان كشتىها علاقه داشتند براى باربرى و توقّف در اسكلههاى رودخانه اين شهر
لحظاتى در اين سامان بياسايند. بندرى كه شاهرگ حياتى ورود و خروج و چرخه اقتصاد
ايران بود. شهرى با مساجد با صلابت، حسينيههاى متعدّد، مردمانى مشتاق به
خاندان طهارت به نحوى كه خرمشهر را به نجف ثانى مبدّل كرده بود، شهرى با بهترين
آب آشاميدنى كه كشاورزى نيز در آن رونق فزاين دهاى داشت. اين بندر سوق الجيشى
دوبار توسط استعمارگران به اشغال در آمد، يكى توسط دولت عثمانى در سال 1262 ه.ش
(1883 ميلادى) و ديگر در سال 1235 ه.ش (1856 م) كه متجاوزان انگليسى آن را
متصرف گرديدند.(1)
مردمى صميمى و متدين در اين شهر روزگار مىگذرانيدند تا
آن كه رژيم بعثى حاكم بر عراق آسايش آنان را با تحريك استعمار جهانى و براساس
محاسبهاى غلط، برهم ريخت. توفان تهاجم
ماهها پيش از يورش و تهاجم سبعانه رژيم استبدادى حاكم بر عراق، خرمشهر دستخوش
بحرانهاى سياسى و امنيتى بود، قواى مهاجم از مدّتها قبل نيروهاى خود را براى
فتح اين شهر ساماندهى نموده و با توزيع سلاح و مهمات و تشديد تبليغات سياسى و
روانى زمينه را براى به رهبردارى از نيروهاى موسوم به خلق عرب آماده كرده
بودند. درگيرىهاى مرزى كه در گذشته كم و بيش رخ مىداد در نيمه اول سال 1359
ه.ش شكل شديدى به خود گرفت و در حجم و فواصل آن تغييرات محسوسى بوجود آمد و
همين امر سبب اعزام بخشى از نيروهاى سپاه به مرز خرّمشهر گر ديد.
در پى طراحى تهاجم نظامى عراق به سرزمين ايران، لشكر تقويت شده 3 زرهى عراق پس
از آن كه تيپ 33 نيروى مخصوص نيز تحت امر آن قرار گرفت در تاريخ 31 شهريور 1359
به دنبال ده روز درگيرى در مرز خرمشهر و هم زمان با حمله سراسرى، يورش خود به
اين شهر را آغاز كرد.
مأمو ريت تصرّف و پاكسازى خرمشهر را به گردانهاى هشتم
و نهم از تيپ مذكور واگذار كرده بودند، اين نيروها بر مبناى القاءات فرماندهى
سپاه سوم مدافعان شهر را اندك و فاقد روحيه پنداشتند و تصوّر مىكردند كه
مأموريت استيلا بر اين شهر را حداكثر طى چند ساعت و با موفقيت به پايان خواهند
رساند. امّا مقاومت جانانه و دليرانه رزمندگان اسلام كه خود حماسهاى بىنظير
در تاريخ سالهاى دفاع مقدّس به شمار مىآيد. ضمن كند كردن سرعت پيشروى دشمن و
نيز وارد آوردن ضايعات و خسارات قابل توجّه، هشدارى بود به فرماندهان ارتش بعث
عراق كه ورو د به خانه شيران چندان هم كه گمان مىكردند سهل و ساده نبود.
دشمن بعثى كه در ابتدا تصرّف اين شهر را بسيار ساده و
در دسترس پنداشته بود و بر همين اساس تنها دو گردان مخصوص را جهت اجراى مأموريت
مزبور اختصاص داده بود، عملاً ناگزير گرديد به منظور مقابله با مدافع ين سلحشور
و مظلوم خرّمشهر بيش از دو لشكر را بكار گيرد. بدين ترتيب رزمندگان اسلام طى 34
روز جنگ تمام عيار با دشمن تا بُن دندان مسلح تا آخرين لحظات با مقاومت و
جانفشانى خود، حديثى حماسى و انقلابى و در عين حال غمانگيز و مظلومانهاى را
رقم زدند و تاريخى پرا فتخار و درخشان از خويشتن برجاى نهادند. آرى پس از سى و
چهار روز نبرد تن به تن، خانه به خانه اقلّيتى مظلوم و شجاع با اكثريتى متوحش و
متجاوز، سرانجام خونين شهر در سوم آبان 1359 به اشغال ناجوانمردانه ارتش بعث
عراق درآمد و در شامگاه سوم آبان به مدافعين دستور عقب نشينى داده شد و از
اوايل بامداد روز بعد، آخرين مدافعين با عبور از كارون به سوى بخش جنوبى خرمشهر
عقب نشست.
هجوم غافل گيرانه دشمن و اين كه شهروندان خرمشهرى
تاكنون جنگى تمام عيار آن هم با سلاحهاى مدرن روز نديده بودند به مردم امان آن
را نداد كه حتى لباسهاى خود را به همراه ببرند و اصولاً حوادث به شكلى بود كه
به كسى اجازه نمىداد در فكر اموال و حتّى حفظ جانش با شد، روزهاى آغازين
تهاجم، اين شهر را به فضايى آغشته به آتش و خون مبدّل ساخت. خمپارهها و خمسه
خمسههاى دشمن رعب و هراس ايجاد مىنمود، حتى بيمارستانها از جنايات بعثىها
مصون نبود، بدين گونه خرمشهر خونين شهر شد. مدافعان شهر با سازماندهى نيروهاى
مردمى به دفاع پرداختند، خيانت و نفاق داخلى نيز به آشفتگى اوضاع دامن مىزد و
وقعى به درخواستهاى فرمانده شجاع و دلير سپاه خرمشهر شهيد محمد جهان آراء
نمىگذاشت.
فرمانده سپاه وقت خوزستان - على شمخانى - با توجّه به
اين كه اقدامات مكرّر سپاه منطقه براى تهيّه امكانات، تجهيزات و نيروى لازم،
براى نجات خرمشهر نتيجهاى نداد و از جانب مسؤولين همكارى لازم به عمل نيامده
بود و علاوه بر خرمشهر، آبادان نيز در معرض سقوط قرار داشت، در روز سوّم آبان
1359 طى نامهاى به دست اندكاران اجرايى چنين نوشت:
و انزلنا الحديد فيه بأس شديد، مسؤولين، مسلمين به داد
ما برسيد، چه بگويم كه شما را به تحرّك وادارم، اين را بگويم كه از 150 پاسدار
خرمشهر تنها سىنفر باقى مانده است و ما مىتوانيم خونين شهر را با سىخمپاره
براى مدّتى نگه داريم و امروز سى تفنگ نداريم و در حالى كه اين سازمان رسمى
شناخته شده كشور از نظر سلاح در مضيقه نگاه داشته شده است برخى جريانهاى ضد
انقلاب و منافق با امكانات فراوان بر عليه ما بسيج گرديدهاند. اسراى پاسدار يا
از پشت تيرباران شدهاند يا زير تانكها له گرديدهاند. پناهندگان عراقى همواره
ترس نيروهاى دشمن را از پاسداران انقلاب به عنوان يك معجزه الهى مطرح مىكنند.
سلاح را به دست صالحين بدهيد، تا بحال دشمن حسرت گرفتن يك اسلحه كمرى را از
پاسداران به دل داشته و خواهد داشت، ما شهداى زنده فراوان داريم، ما برپا
دارندگان كربلاى سى روزه خونين شهريم، ما بهشت را زير سايه شمشيرها مشاهده
مىكنيم، شهداى 25 روزه ما هنوز دفن نشدهاند.(2)
محسن رضايى - فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامى
- نيز خاطرنشان نموده است. نيروهاى سپاه و داوطلب مردمى با كمك عدّهاى از
برادران ارتشى با توجّه به محدوديتهاى بنى صدر در خرمشهر مقاومت مىنمودند.
دشمن فكر نمىكرد وقتى خرمشهر در محاصره است نيرويى بتواند با تنها پل آن كه
زير بمباران شديد است اين كار را صورت دهد اگرچه همه مىدانستند با آن حجم
تهاجم خرمشهر در حال سقوط است ولى مقاومت نيروهاى حزب اللهى همچنان ادامه داشت
و همين مقاومت جدّى مانع از پيشروى دشمن گرديد و موجب شد متجاوزان نتوانند به
سرعت آبادان و اهواز را تسخير كنند، نظر سپاه اين بود كه نبايد شهرها را از دست
داد و اين كه بنى صدر مىگفت: زمين بدهيم و زمان بگيريم مورد قبول نبود زيرا
مقاومت در شهرها تأثير جدّى در سست نمودن تصميم دشمن و خنثى كردن نقشههاى آنان
داشت و اين موضوع به اثبات رسيد و تحليل گران اعلام نمودند با وجود حملههاى
شديد متجاوزين، به اهداف خود نرسيدهاند زيرا خرمشهرى كه در 12 كيلومترى مرز
است به سهولت تصرّف نشد و با اين وصف چطور بعثىها مىخواهند نواحى مركزى ايران
را به تصرّف درآورند همين كه سپاهيان صدامى، مدّت 35 روز پشت دروازه هاى
خرمشهر توقف كردند، دشمن حساب كار خود را كرد، آنها فكر نكرده بودند كه مردم
مىتوانند در مدّت كوتاهى سازماندهى شوند و آن چنان پايدارى و رشادت نشان
دهند.(3)
آرى خرمشهر، حكايت مقاومت روزهاى نخست جنگ تحميلى و
سرگذشت سلحشورانى است كه با دست خالى، متجاوز مسلح را در بيش از يك ماه نبرد به
روز سياه نشاندند و جسم خود را سنگر كردند تا از كيان اسلامى و سرزمين ايران
دفاع كنند. ارتش بعثى در فكر تصرّف سريع اين شهر و از آنجا محاصره و تسخير
آبادان بود، همچنين رؤيايى هجوم همه جانبه به دشتهاى خوزستان و سيطره بر اهواز
را در ذهن مخدوش خويش مىپرورانيد امّا هيچ وقت فكر نمىكرد در خرمشهر تلفات
سنگينى را متحمل شود و چون موفق نشدند از طريق جاده شلمچه و صد دستگاه و
انبارهاى عموم ى، بندر شهر را تصرّف كنند ناگزير گرديدند شهر را دور بزنند كه
در آنجا هم مردم چون سدى استوار در برابر دشمن قرار گرفتند. با كدام معيار
مىتوان جنگ نابرابر تفنگ را با سلاحهاى سنگين و پيشرفته و ارتشى كار آزموده و
تعليم ديده به قياس نشست و اگر نبود خيانت كسا نى كه دل در تعلّقات دنيا داشتند
و مشغول هواى نفس بودند دشمن كينه توز براى هميشه نابود ومأيوس مىگرديد. وقتى
بخشى از خرمشهر اشغال گشت دلاوران، سنگرهاى مقاومت را به آن سوى كارون و اروند
بردند و به انتظار روزهاى فتح و ظفر نشستند البته آنان از خيانت منافقين و
ليبرالها كه به ظاهر براى دفاع از انقلاب آمده بودند و در باطن مىخواستند
مقاومت نيروهاى ارزشى را مخدوش سازند، رنج فراوان مىبردند.
طلوع صبح صادق
خرمشهر قهرمان پس از 35 روز مقاومت قهرمانانه، به دست دژخيمان بعثى اشغال شده
است، 575 روز از تسخير ديار لالههاى خونين مىگذرد، در و ديوار شهر به خون پاك
جوانان غيور آغشته گرديده است عطر دلانگيز گلهاى بهارى طراوتى خاص را ترسيم
نموده است. از زمان تجا وز و سرانجام زمين گير شدن دشمن در مناطق اشغالى تا
آغاز تهاجم گسترده رزمندگان اسلام كه به آزادسازى مناطق اشغالى منتهى گرديد، يك
سال و نيم طول كشيد. طى اين مدت اساساً تداوم حضور نيروهاى اشغالگر در نواحى
جنوب غربى و غرب ايران بر اين فرض قرار داشت كه نيروهاى مسلّح ايران فاقد
قابليت و توانايى لازم براى انهدام و بيرون راندن آنها از مناطق متصرفه
مىباشد. ضمن اين كه طى اين مدّت تحرّك چشمگيرى كه منجر به آزادسازى اين مناطق
بشود صورت نگرفت و همين امر در شگلگيرى ذهنيت دشمن مؤثر بود، همچنين اميدوارى
دشمن به تحولاتى كه در جبهه داخلى تحت عنوان تلاشهاى جبهه متحد ضد انقلاب به
رهبرى بنىصدر صورت مىگرفت منجر به اين تلقى گرديده بود كه تأثيرات ناشى از
بىثباتى داخلى به هيچ وجه امكان سازماندهى مناسب نظامى را براى جمهورى اسلامى
ايران فراهم نخواهد آورد بنابراين تحولاتى كه منجر به آزادسازى مناطق اشغالى شد
از يك سو باورها و اميدهاى دشمن را كه با تكيه بر آنها بر تداوم حضور در نقاط
متصرفه اصرار داشت درهم ريخت. از سوى ديگر اوضاعى را پديد آورد كه دشمن
مىبايست در مورد استمرار حضور خود در نواحى اشغالى و يا عقب نشينى از اين
مواضع تصميم مقتضى اتخاذ مىكرد شرايطى چون نقش بارز و برجسته فرماندهى كلّ
قوا، تغيير اوضاع داخلى، تحول روحى و معنوى مردم، گسترش سازمان رزم سپاه،
همكارى و هماهنگى نيروهاى ارتشى و سپاهى، خلاقيت و ابتكار در صحنههاى نبرد كه
با اخلاص و فداكارى رزمندگان توأم گرديد و نيز عدم درك دشمن از وضع جديد، اوضاع
حاكم بر جبهههاى نبرد را دگرگون ساخت و ايران با بيرون راندن دشمن از مناطق
اشغالى توان سياسى نظامى خود را به نمايش گذاشت.
در ساعت 30 دقيقه بامداد دوم فروردين 1360 عمليات فتح
المبين با رمز مبارك يا زهرا(سلام اللّه عليها) آغاز گرديد و در مدت ده روز طى
چهار مرحله در غرب دزفول، شوش و نيز منطقه غربى رودخانه كرخه انجام پذيرفت كه
طى آن 2500 كيلومتر مربع از خاك ايران اسلامى شامل دهها بخش و روستا و جاده مهم
دزفول - دهلران آزاد گرديد. و شهرهاى دزفول، انديمشك، شوش و برخى مراكز مهم از
تيررس آتش توپخانه دشمن خارج گشت. دشمن پس از اين عمليات بلافاصله تخريب مناطق
مسكونى خرمشهر را بطور جدّى آغاز كرد و به گونهاى كه صداى انفجارهاى مهيب بطور
مكرّر از شرق رودخانه كارون شنيده مىشد. احداث استحكامات در داخل شهر و نحوه
تخريب و مين گذارى آن، به منظور ممانعت از ورود نيروهاى اسلام به داخل شهر از
ناحيه شمال و شرق به طور جدّى دنبال شد و در واقع اشغالگران مىخواستند اين شهر
را به دژى مستحكم و غير قابل نفوذ تبديل نمايند و به هر نحو ممكن از باز
پسگيرى آن جلوگيرى كنند. در پى پيروزى كامل نيروهاى مسلّح ايران در عمليات
مزبور راهبرد هجوم از طرف رزمندگان برآيند تكميلى خود را طى كرد، با روشن شدن
راهبرد ادامه دفاع مقدس، طرح عملياتى به مراتب بزرگتر و وسيعتر از عمليات فتح
المبين آماده اجرا شد. انتخاب منطقهاى همچون جنوب اهواز در جادهاى به طول 130
كيلومتر، حد فاصل بين اهواز - خرمشهر و محورهاى گستردهاى از غرب اهواز تا جنوب
و از جنوب تا شرق آن عظمت كمنظير اين عمليات را به اثبات مىرساند، منطقهاى
كه كاملاً مسطح بوده و داراى موانعى چون رودخانه و نخلهاى گسترده است كه به
لحاظ نظامى و نبردهاى زمينى، بسيار خطرناك و آسيبپذير براى نيروهاى عمل كننده
مىباشد، امّا به لطف خداوند و تلاش نيروهاى سلحشور، تمامى مراحل آن با پيروزى
كامل به انجام رسيد.
منطقه عمليات بيت المقدس با وسعت 5400 كيلومتر مربع از
شمال به كرخه نور و هويزه، از جنوب به اروند رود و خرمشهر، از شرق به رود كارون
و از غرب به هور العظيم و دژ مرزى عراق محدود مىگرديد، نقاط حسّاس و راهبردى
كه در طرح اين عمليات وجود داشت عبارت بودند از: بندر خرمشهر، اروند رود، جفير،
رود كرخه نور، جاده آسفالته اهواز - خرمشهر و رود كارون كه در بين آنها خرمشهر
منطقهاى بود كه به دليل اشغال هيجده ماهه، دشمن بعثى به تصور باطل خود، آن را
تسخيرناپذير تلقى مىكرد و با استفاده سياسى از اشغال اين شهر، مىكوشيد خود را
اداره كننده و فاتح اصلى جنگ نشان دهد و از اين رهگذر اقتدار خود را در عرصه
نظامى به جهانيان ثابت كند.
عمليات بيت المقدس در سه مرحله صورت گرفت، مرحله اوّل
در ساعت سى دقيقه بامداد 10 ارديبهشت 1361 با رمز على بن ابيطالب(عليه السلام)
در منطقه عملياتى جنوب غربى اهواز و شمال خرمشهر آغاز گشت. نيروهاى پياده با
عبور برق آسا از مواضع گوناگون و با انهدام جنگ افزار ها و استعدادهاى ارتش
متجاوز 800 كيلومتر مربع از خاك اشغال شده را آزاد كردند و يگانهاى زرهى با
استفاده از پلهاى شناور از كارون عبور كرده، به غرب آن مىرسند. نفرات پياده و
شكارچيان تانك با حمايت يگانهاى زرهى خود را به بخش هايى از جاده مهم اهواز -
خرمشهر مىرسانند و سرانجام رزمندگان با به هلاك رسانيدن تعداد زيادى از
بعثىها در اطراف خرمشهر به تثبيت مواضع مىپردازند.
دومين مرحله از عمليات، در تاريخ 16 ارديبهشت 1361 با
هجومى گسترده از محور جنوب و شمال منطقه آغاز شد در محور جنوبى قسمت هايى از
جادهاى كه توسط پاتك دشمن اشغال شده بود آزاد گرديد و رزمندگان اين بار موفق
شدند كليه خطوط را در دست گيرند، قواى مسلّح با درهم ك وبيدن اشغال گران لحظه
به لحظه به پيروزىهاى خود مىافزايند و دژهاى به ظاهر تسخيرناپذير دشمن يكى پس
از ديگرى با نداى تكبير و هجوم بىامان فتح مىشوند نيروهاى عمل كننده پس از
نبردهاى سنگين از شمال منطقه درگيرى، از محور كرخه عبور كرده، به حوالى مرزهاى
بين المللى مىرسند و با جهشى بلند از جاده اهواز - خرمشهر و استقرار در 17
كيلومترى نوار مرزى، شهر هويزه را از تصرف دشمن آزاد مىنمايند. پادگان حميد،
جاده مورد اشاره، ايستگاه حسنينه و جفير نيز به تصرف سپاهيان اسلام درآمد.
سومين مرحله عمليات كه با رمز مبارك محمد بن عبداللّه
(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) در ساعت 30/12 دقيقه بامداد اول خرداد 1361 آغاز
گشت كه در نخستين ساعات خاكريزهاى اول و دوم دشمن در منطقه نور و شلمچه توسط
لشكر نصر سقوط كرد و لشكر فجر از نهر عريض عبور نمود ، با فشار گاز انبرى
نيروهاى ايرانى، ارتش بعثى به سرعت به سوى پل تداركاتى اروند رود گريخت و حدود
پنج هزار نفر اسير و تعداد زيادى تانك و نفربر منهدم و يا به غنيمت درآمد،
رزمندگان، خصوص لشكر امام حسين (عليه السلام) پلهاى تداركاتى اروند رود را
تصرّف و يا من هدم كردند و با اين عمليات درخشان حلقه محاصره تكميل گرديد. در
گرماگرم جنگ لشكر نصر سپاه پاسداران به تعقيب پس مانده متجاوزان پرداخت و با
موشك باران شديد آنها را درهم كوبيد. نيروهاى هوايى قهرمان و شجاعان هوانيروز
با بمباران مكرر عقبه و شكار هواپيماهاى دشمن و نيز تانكهاى آنان، عرصه را بر
آنها تنگ نمودند. به هنگام ظهر اوّلين درگيرى براى ورود به خرمشهر انجام شد و
به رغم مقاومت سرسختانه بعثىها، قواى اسلام پس از سه روز نبرد خونين در ساعت
50/13 بعداز ظهر سوم خرداد 1361، خرمشهر را از چنگال متجاوزان آزاد نمود، ر
زمندگان پس از پاك سازى شهر به تعقيب دشمن پرداختند و آنها را تا محور شلمچه -
بصره وادار به فرار نمودند.(4)
آرى به تعبير قرآن كريم: فَوَقَعَ الحَقُ وَ بَطَلَ
ماكانوا يَعمَلُون، فَغُلِبُوا هُنا لِكَ و انقَلِبُوا صاغِرين، عَسى رَبُّكُم
اَن يُهلِكَ عدوّكُم و يَستَخلِفكُم فِى الاَرضِ فَيَنظُر كَيف تَعمَلُون(5)؛
يعنى: پس حق به ثبوت رسيد و كارهاى آنان باطل شد. در ه مان جا مغلوب شدند و
خوار و زبون بازگشتند، اميد است كه پروردگارتان دشمنان شما را هلاك كند و شما
را در روى زمين جانشين او نمايد، آنگاه بنگرد كه چه مىكنيد.
پژواك پيروزى
هنوز سه روز از آغاز سومين ماه از دومين سال جنگ نگذشته بود كه طبل پيروزى
نواخته شد و سرزمين خسته خرمشهر كه به دليل خونهاى پاك جوانان غيور خود خونين
شهر نام گرفته بود در آغوش مام وطن جاى گرفت و بدين گونه 575 روز پس از تجاوزى
ناجوانمردانه توسط ديو سي رتان سيه روز، صبح ظفر فرا رسيد و اشك شوق بر
گونههاى مشتاقان حقيقت جارى شد، موج پيروزى بر كوى و برزن شهرها و روستاهاى
ايران جارى شد، كارون همچنان پايدار و مقاوم پيش مىرفت و اروند رود خروشانتر
از هميشه مىخراميد.
امام خمينى در فراز پيامى كه به مناسبت عمليات بيت
المقدس و فتح خرمشهر صادر فرمودند، نوشتند: «سپاس بىحد برخداوند قادر كه كشور
اسلامى و رزمندگان متعهد و فداكار آن را مورد عنايت و حمايت خويش قرار داد و
نصر بزرگ خود را نصيب ما فرمود و با يقين به آن كه «ما ا لنصر الّا من عند
اللّه» از فرزندان اسلام و قواى سلحشور و مسلح كه دست قدرت حق از آستين آنان
بيرون آمد و كشور بقية اللّه الاعظم ارواحنا لمقدمه الفدا را از چنگ گرگان
آدمخوار كه آلت هايى در دست ابرقدرتان خصوصاً آمريكاى جهانخوارند بيرون آورد و
نداى اللّه اكبر را در خرمشهر طنين انداز كرد و پرچم پر افتخار لا اله الّا
اللّه را بر فراز آن شهر خرّم كه با دست پليد جنايتكاران... به خون كشيده شد و
خونين شهر نام گرفت تشكر كنم.»(6)
فتح خرمشهر ثمراتى ثمين به دنبال داشت زيرا موقعيت
نظامى و استراتژيكى جنگ تحميلى را وارد مرحلهاى تازه نمود و نيروهاى اسلام با
تكرار تهاجمات گسترده و بىامان خود در مراحل بعدى پيروزىهايى ديگر را براى
ملت مسلمان به ارمغان آوردند، با اين فتح غرور آفرين خون ى تازه در شريانهاى
اين سرزمين جارى گرديد و سلحشوران مسلمان با روحيه بسيار قوىتر از گذشته به
ادامه دفاع از مرزهاى اين كشور و تداوم عمليات و باز پسگيرى مناطق اشغالى از
چنگال دشمن متجاوز پرداختند. كمر رژيم بعثى عراق در اين عمليات درخشان درهم
شكست و از آن پس حاميان وى در منطقه كمكهاى خود را چندين برابر افزايش دادند تا
او را براى مدّتى ديگر بر سرپا نگه دارند، آمريكاى جهانخوار و ساير ابرقدرتها
نيز حساب كار خود را كردند آنان كه قبل از فتح خرمشهر تصوّر مىنمودند عراق
خواهد توانست پس از پيروزى بر ايران جايگز ين رژيم دست نشانده سابق ايران گردد
و حافظ منافع آنان در منطقه شود اما با اين پيروزى تمامى معادلات سياسى آنان
درهم ريخت و بعد از آن تمام تلاش آنان معطوف به حفظ صدام و جلوگيرى از سقوط او
گرديد. از اين جهت سوم خرداد سال 1361 همواره در تاريخ كشور ايران اسلام ى
يادآور حماسهاى پرشور و فراموش نشدنى و تداعى كننده رشادتها و فداكارىهاى
دليران اين مرز و بوم بوده و خرمشهر به عنوان سمبل مقاومت در تاريخ دفاع مقدس
به شمار آمد و به فرمايش مقام معظم رهبرى حضرت آية اللّه خامنهاى «حماسه (آزاد
سازى) خرمشهر و عمليات عظيم بيت المقدس در تاريخ اين كشور خواهد ماند، هم در آن
روزى كه اين حادثه اتفاق افتاد و هم هر وقتى كه اين گونه حوادث براى افكار مردم
تشريح بشود و توضيح داده بشود. اين جور حوادث وسيلهاى مىشود براى تجديد حيات
ملّى، براى آسان كردن راه عزت و عظمت يك ملّت».(7)
در خاتمه بايد از حماسه آفرينان به خون خفتهاى كه در
اين فتح بزرگ نقشى ارزشمند داشتند يادى نمود: شهيد صياد شيرازى، شهيد حسين
خرازى، شهيد حاج محمد ابراهيم همت، شهيد مهندس حاج محمود شهبازى، شهيد محمد
جهان آراء، شهيد حسن باقرى(غلامحسين افشردى)، شهيد احمد با بايى، شهيد بهمن
نجفى، شهيد على اصغر بشكيده، شهيد حبيب اللّه مظاهرى، شهيد احمد متوسليان، شهيد
بهروز مرادى، شهيد سيد عبدالرضا موسوى و...اين نوشتار را با رباعى ذيل به پايان
مىبريم:
آزاد شدى ولى نه آسان به خدا
آباد شدى ولى نه از آب و هوا
آزاد شدى و خرّم آباد شدى
با خون شهيدان و دم روح خدا(8)
پىنوشتها:
1. بررسى مراكز فرهنگى شهرهاى استان خوزستان، كتاب دوم خرمشهر،
ص 16 - 14.
2. برگى از حماسه (ويژه بيستمين سالروز حماسه آزاد سازى خرمشهر)، خرداد 1381، ص
11
3. گفتگو با سردار سرلشكر محسن رضايى، روزنامه ايران، سال اول، شماره 88، ص 8.
4. مجله پيام انقلاب، شماره 85، 7 خرداد 1363، ص 14، روزنامه اطلاعات 3 خرداد
1378، شماره 21630، ص 4 و 5، كارنامه عمليات سپاه اسلام در هشت سال دفاع مقدس،
سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، ص 25 26؛ گذرى بر دو سال جنگ، دفتر سياسى سپاه
پاسداران انقلاب اسلامى، ص 16 0 - 139.
5. سوره اعراف، آيات 118، 119، 129.
6. روزنامه اطلاعات، شماره 22202، ص 2(بخش ضميمه)
7. برگى از حماسه، ص 2.
8. شعر از ابوالفضل فيروزى متخلّص به نينوا مىباشد.
منبع: مجله
پاسدار اسلام ، شماره 270 خرداد 83