مفهوم سپرده بانكي
منظور از سپرده بانكي، سپرده نقدي است كه نزد بانك ها وديعه ميگذارند و بانك
ها نيز متعهد ميشوند كه هنگام درخواست مشتري يا بر اساس شروط معيّني معادل آن
را برگردانند.
.1شهيد صدر وديعه را چنين تعريف ميكند:
صورت هاي مختلف سپرده درمفهوم بانك ربوي، پولي است كه به يكي از گونه هاي سپرده
گذاري نزد بانك به وديعه گذاشته ميشود و به اين ترتيب سپرده ديداري2 يا سپرده
مدت دار شكل ميگيرد. اثر مترتّب، اين است كه بانك ملتزم ميشود تا براساس
توافق ميان بانك و مشتري، هنگام مطالبه مشتري يا بعد از مدت معين، وجه معين از
پول رايج را به مشتري يا به كسي كه معرفي ميكند، بپردازد.
به اين نوع سپرده هاي بانكي معمولا "سپرده هاي ناقص"
ميگويند؛ چون بانك مجبور نيست هنگام درخواست مشتري، عين همان پولي را كه مشتري
وديعه گذارده است، به مشتري برگرداند و مشتريان نمي توانند آن پول رايج و
قانوني را كه بانك به آنها ميپردازد رد كنند.
3.استاد زرقا سخني شبيه مطلب فوق درباره خصوصيات وديعه گفته است.
4روشن است كه تعريف شهيد صدر از وديعه، دقيق تر از تعريف قبلي است.
بدين گونه دانستيم كه سپرده بانكي داراي خصوصيات زير است:
1. درسپرده اكتفا به پول هاي نقدي ميشود كه به بانك ها داده ميشود.
2. سپرده گاه ديداري و گاه مدت داراست.
3. سپرده(وديعه) عملياتي را نمودار ميسازد كه با توجه به شروط خاصّي لازم شده
است.
4. بانك ميتواند از پول هاي رايج، معادل آن را بپردازد بدون اين كه ملزم باشد
عين همان پول داده شده به بانك را بپردازد.
5. بانك حق همه گونه تصرف در آنها را دارد؛ چون سپرده ها ملك بانك هستند.
6. سودهاي حاصل از سرمايهگذاري سپردهها متعلق به بانك است.
7. بانك تحت هرشرايطي ضامن معادل سپرده هاست.
اهميت اقتصادي سپرده ها
درعمليات بانكي
اهميت اقتصادي سپرده ها به اختصار چنين است:
1. سپرده ها از ابزارهاي مهم پرداخت تعهدات بانك ها هستند، هرچند كه قانون پولي
به آن تصريح نكرده باشد؛ از اين رو معامله بر سپرده ها ازطريق به كارگيري چك
گسترش يافته است و روشن است كه افزايش وسايل پرداخت در صحنه اقتصاد مايه سرعت و
سهولت مبادلات درزندگي اقتصادي ميشود.
2. سپرده هاي بانكي غالبا نمودار اموالي هستند كه از نظر اقتصادي تأثير گذار
نيستند. بي تأثيري آنها يا به دليل كمي آنهاست و يا به اين دليل است كه راه
ورود آنها به شكل موءثّر، در زندگي اقتصادي ناشناخته است؛ حال آن كه اگر به
واسطؤ وديعه گذاردن وارد عرصؤ بزرگ سرمايه گذاري شوند قادر خواهند بود بودجه
طرح هاي بزرگ را تأمين كنند.
3. سپرده هاي بانكي اين امكان را به بانك ميدهند تا بيش از مقدار سپرده ها خلق
اعتبار كنند و اين اعتبار نيز بار ديگر سپرده هاي بانكي را به وجود ميآورد.
به اين ترتيب وسايل پرداختي كه جايگزين پول هاي نقد هستند، افزايش مييابند و
اين امر موجب گسترش حركت تجاري ميشود. بدين گونه روشن ميشود كه سپرده هاي
بانكي بيت الغزل درآمد بانكي و محور اساسي در فعاليت هاي اقتصادي، تجاري و...
هستند.
5سپرده در فقه اسلامي
سخن دراين زمينه بسيار است و ما در اين جا به مقدار نياز و اجمال بسنده
ميكنيم. معمولا بحث فقهي درمورد سپرده، گاه برعقد، گاه برموجبات ضمان و گاه
برتوابع مسأله متمركز ميشود.
نسبت به عقد، گفته شده: عقد وديعه، لفظ يا درحكم لفظ است كه اقتضاي نيابت درحفظ
را دارد. در انشايي بودن ربط بين قبول و ايجاب، اختلافي وجود ندارد و اين عقد
از قبيل اباحهاي نيست كه درآن ربط بين دو قصد ايجاب و قبول لحاظ نمي شود.
بنابراين اگر كسي خواست مالي را وديعه بگذارد و ديگري هم قبول كرد قابل بايد آن
را حفظ كند و درصورت اضطرار وديعه گذار، حفظ آن برهركس كه توان آن را دارد واجب
كفايي است. درغير اين صورت، خود عقد مزبور جزء عقود مستحب است؛ چون مشتمل
برتعاون ميباشد.
اگر مال بدون تفريط تلف شد يا آن را قهرا و به اجبار از وي گرفتند چيزي متوجه
گيرندؤ وديعه نيست؛ چون وي امين است و عموم "علي اليد ما أخذت حتّي توءدّي" با
قاعدؤ عدم ضمان فرد امين، تخصيص ميخورد.
عقد وديعه از جانب هردو طرف عقد جايز است و درآن
اختلافي نيست و اين عقد با مرگ يا جنون هريك از دو طرف باطل ميشود كه در اين
صورت عين، دردست وديعه گير امانت خواهد بود و واجب است آن مال را به مالك يا
ولي مالك برگرداند.
حفظ وديعه، براساس عرف و عادت است؛ مثلا حفظ حيوان با غذا دادن به آن و حفظ
گياه به آبياري آن است.
فقها درمورد وديعه احتياط ميكنند وحتي از برخي كارها
كه معمولا مردم نسبت به حاجات خود انجام ميدهند مانند همراه خود از منزل خارج
كردن و امثال اين مورد را منع كرده اند و اگر مالك مكاني را معيّن كرده باشد
لازم است درهمان مكان نگه دارند؛ بلكه برخي احتياط كرده اند وحتّي اجازه
ندادهاند وديعه را از محل تعيين شده به جاي محفوظ تر انتقال دهند.
از آن جا كه درهردو طرف عقد، كمال شرط است، لذا وديعؤ طفل و مجنون صحيح نيست
مگر با اذن ولي او.
هرگاه وديعه گذار نشانه هاي مرگ را درخود ديد، واجب است شاهد بگيرد.
درصورت مطالبؤ وديعه گذار، رد وديعه دراوّلين زمان ممكن، واجب است.
ازجمله موارد موجبات ضمان، افراط و تفريط را ذكر كرده اند بلكه گاهي از اين دو
به "تقصير" تعبير ميكنند. دليل ضمان اين است كه دراين صورت، خيانت درمقابل
امانت و درمقابل اطمينان ـ كه درنصوص، سبب يا عنوان عدم ضمان قرارداده شده است
ـ صدق ميكند و فقها مصاديق زيادي را براي اين مفهوم ذكر كرده اند.
فقها در اطراف مسأله، متعرض مسائلي شده اند؛ از جمله:
ـ اگر بترسد درصورت اقامت، وديعه تلف شود، سفر با آن جايز است.
ـ تنها با برگرداندن وديعه به وديعه گذار يا وكيل او برائت ذمّه حاصل ميشود.
مسائل ديگري نيز مطرح است كه مجال ذكر آنها نيست؛ زيرا تأثيري در فهم حقيقت
وديعه ندارند و تنها طرح اين مسأله لازم است كه اگر از ابتدا بنا برتصرف
دروديعه باشد، حكم تصرفي كه موجب نابودي عين وديعه ميشود، چيست؟
فقها نسبت به تصرفاتي كه بالذات متلف نيستند اگر با رضايت مالك باشد، اختلاف
دارند كه آيا آن عاريه است يا اباحؤ درتصرف بدون عوض؟
امّا اگر از ابتدا بدون هيچ توافق قبلي، نيت تصرف در وديعه را داشته باشد صاحب
جواهر از قول شهيد در مسالك چنين نقل ميكند:
اگر هنگام گرفتن وديعه، نيت تصرف در وديعه را داشته باشد و با اين قصد آن را
بگيرد، مطلقا ضامن وديعه است؛ زيرا آن را به صورت امانت نگرفته است، بلكه
براساس خيانت گرفته است.
درمورد تأثير استمرار نيت در استدامؤ اخذ ـ چنان كه در ابتداي اخذ موءثّر است ـ
دو وجه وجود دارد:
1. در هردو مورد، يد مقرون به نيتي كه موجب ضمان است، تحقق دارد [ولذا ضامن
است].
2. با وجود قصد خيانت هنوز عملي را مرتكب نشده است و موجب ضمان بودن مجرد قصد
هم مشكوك است[ولذا ضامن نيست].
صاحب جواهر براين مطلب تعليقه اي زده است:
فرق آشكار است ميان اين كه قصد انتفاع داشته باشد با اين فرض كه قبض از جانب
مالك باشد و بين عزم با اين نيت كه قبض براي خودش باشد؛ زيرا بالضروره غصب تنها
درمورد دوم صادق است.
6در مورد تصرفات تلف كننده چنان كه در مورد پول چنين است، اگر بر اين گونه
تصرفات درضمن عقد توافق شده باشد عقد وديعه به قرض تبديل ميشود؛ زيرا حقيقت
قرض تملك با ضمان است.
اقسام سپرده هاي بانكي
به سپرده هاي بانكي باز ميگرديم تا در پرتو آنچه گذشت به تطبيق فقهي آنها
بپردازيم. بدين منظور در ابتدا لازم است اقسام سپرده هاي بانكي را بشناسيم.
معمولا سپرده هاي بانكي را به سه دسته تقسيم ميكنند:
اول ـ سپردؤ جاري: سپردؤ جاري پول هايي هستند كه با اين قصد به بانك ها سپرده
ميشوند تا در هنگام نياز بتوانند آن را بگيرند. اين نوع سپرده، داراي دو ويژگي
است:
1. هميشه دردسترس هستند ومي توان آنها را مطالبه كرد.
2. معمولا بانك ها سودي براي آنها نمي پردازند.
دوم ـ سپردؤ سرمايه گذاري(سپرده براي انجام كار): اين نوعسپرده مبالغي هستند
كه با اين قصد نزد بانك ها وديعه گذاشته ميشوند كه درآمد مستمري از آنها به
دست آيد يا اين كه چه بسا هدف، سرمايه گذاري موقت است تا زماني كه اين امكان
برايش فراهم شود كه خود مباشرتا آنها را به كارگيرد. اين گونه سپرده ها ويژگي
هاي زير را دارند:
1. بايد دست كم تا مدت معيني، نزد بانك بمانند،
2. مبلغ معيني به عنوان درآمد سرمايهگذاري بابت آنها دريافت ميشود.
سوم ـ سپرده هاي پس انداز: اين نوع سپرده از يك سو شبيه سپرده هاي جاري هستند؛
چون ميتوان در هرلحظهاي از آنها برداشت كرد واز سوي ديگر شبيه سپرده هاي ثابت
هستند؛ چون بانكها سودهايي را براي پس انداز كنندگان درنظر ميگيرند، اين نوع
سپرده ها داراي سه ويژگي هستند:
1. هرگاه پس انداز كنندگان بخواهند ميتوانند آنها را برداشت كنند،
2. برخي قيود، مانع برداشت از آنها به هرطريقي ميشوند؛ مانند اين كه سپرده
گذار ناچار است درهرنوبت، دفترچؤ پس انداز خود را هنگام برداشت ارائه دهد و نيز
بايد هميشه مقداري از پس انداز خود را ـ كه به گفته ءشهيد صدر7 عادتا بيش از ده
درصد نيست ـ درحساب خود باقي بگذارد و اين براي سهولت برداشت از حساب است. و
اين ده درصد كل حساب پس انداز به عنوان سپردؤ جاري تلقي ميشود و لذا هيچ سودي
به آن تعلق نمي گيرد بلكه بانك آن را به عنوان قرض نگه ميدارد. بنابراين،
سپردؤ پس انداز داراي ويژگي سومي است:
3. بانك ها از منبع سپرده هاي پس انداز، به سپرده گذاران ميپردازند.
در ادامه، تطبيق شرعي سپرده هاي سه گانؤ مذكور را ـ اگر چنين تطبيقي امكان پذير
باشد ـ بررسي ميكنيم.
تطبيق سپرده هاي حساب جاري
برخي از اقتصاد دانان مسلمان، سپرده هاي جاري را به مفهوم دقيق كلمه، وديعؤ
شرعي ميدانند. دكتر امين ميگويد:
اگر سپردؤ ديداري، وجهي باشد كه نزد بانك گذاشته ميشود و سپرده گذار ميتواند
هرزمان كه بخواهد از آن برداشت كند، بي ترديد اين مورد، حقيقتا مصداق وديعه
است. امّا اين كه بانك معمولا عادت دارد كه درآن تصرف كند، اين نوع تصرف يك
جانبه از سوي بانك، ربطي به وديعه گذار ندارد و موجب نمي شود كه وي از ارادهاش
برگردد و آن را از ايداع به قرض تفسير كند.
بنابراين هرگز قصد سپرده گذار از اين نوع سپرده گذاري تبديل به قرض نمي شود.
چنان كه بانك هم اين سپرده را به عنوان قرض نمي پذيرد؛ زيرا بانك ـ برخلاف
سپردؤ مدت دار ـ براي حفظ سپردؤ ديداري، درخواست اجرت(حق العمل) ميكند. ديگر
اين كه بانك به شدت از تصرف دراين سپرده، خودداري ميكند و هنگام مطالبؤ آن،
فوري باز ميگرداند و اين خود دليل اين است كه بانك هنگام تصرف در سپرده، اين
عمل را از موضع استفاده از فرصت انجام ميدهد كه مستند به يك مبناي قانوني
همچون قرض نيست.
علاوه برآنچه گفتيم، اين نكته نيز مطلب بالا را تأكيد
ميكند كه حتي اگر فرض كنيم سپرده گذار به طور ضمني و عرفي به بانك اجازه داده
است تا در اموال حساب جاري تصرف كند باز هم انگيزؤ وي را در سپرده گذاري تغيير
نمي دهد. آنچه از فرقؤ مالكي به جا مانده كه تصرف در مثليات را اگر قادر به رد
آن باشد جايز ميدانند(هرچند كه آن را مكروه ميشمارند بلكه اشهب حتي قائل به
كراهت هم نشده است) موءيد اين است كه آنها هم مطلب فوق را پذيرفته اند.
8ملاحظه ميشود كه اموال حساب جاري به مفهوم دقيق شرعي، وديعه شمرده ميشوند؛
به دليل :
1. قصد سپرده گذار؛ زيرا سپرده گذاران قصد قرض نمي كنند.
2. دريافت اجرت و حق العمل توسط بانك براي حفظ سپرده؛ چنان كه در بانك هاي
سودان چنين است.
3. خودداري بانك از به كارگيري اين وجوه؛ زيرا بانك از موضع استفادؤ از فرصت در
آنها تصرف ميكند.
امّا ظاهرا حساب جاري، از موارد قرض است؛ زيرا از خصايص وديعه، بقاي عين وديعه
است و تصرف در آن، خصوصا تصرفاتي كه از بين برندؤ عين مال هستند به اجماع همؤ
مذاهب اسلامي جايز نيست(مگر آنچه از مالكيه نقل شده كه تصرف را مكروه ميدانند)
خصوصا اگر وديعه از درهم و دينار، يعني از نقود باشد. حال آن كه از همان ابتدا
بنا گذاشته شده كه بانك بتواند به طور مطلق دراموال حساب جاري تصرف كند مگر
مواردي كه استثنا شده باشد و اين امري طبيعي است و بانك هم از موضع استفادؤ
فرصت، عمل نمي كند. امّا احتياط بانك در تصرف دراموال حساب جاري به خاطر طبيعت
اموال حساب جاري است كه بايد همواره پول نقد موجود باشد تا بتواند در هر لحظه
به برداشت احتمالي پول پاسخ گويد. در غير اين صورت وجهؤ بانك در معرض خطر قرار
ميگيرد بلكه حتّي به طور قانوني ميتوان از بانك، پول را مطالبه كرد. بنابراين
حتي طبق مذهب مالكي نيز امكان ندارد سپردؤ جاري را بر وديعه تطبيق داد. بدون شك
سپردؤ جاري، قرض كامل است؛ چون تصرف در آن استثنا ندارد.
امّا نيّت و انگيزؤ سپرده گذاري درواقع از دو عامل ناشي
ميشود:
1. دربانك هاي ربوي چنين است[كه حساب جاري را به عنوان وديعه تلقي ميكنند].
2. سپردؤ حساب جاري به وديعه نزديك تر و شبيه تر است؛ زيرا در هر لحظه ميتوان
آن را به طور كامل دريافت كرد. و نيز به اين دليل كه سپردؤ جاري نزد بانك محفوظ
ميماند و به همان نتيجؤ وديعه منجر ميشود مگر اين كه هنگام تطبيق شرعي اين
عقد، نيّت مذكور با علم دو طرف به اين كه اين مال به مجرد تسليم به بانك، تحت
تصرف كامل بانك قرار ميگيرد، مطلقا هماهنگي ندارد بلكه اين علم با قرض هماهنگ
است نه با ايداع، حتي اگر عنوان ايداع برآن گذاشته شود. اين مورد نظير سپرده
هاي ثابتي هستند كه در بانكهاي ربوي، قرض محسوب ميشوند حتي اگر عنوان ايداع
برآنها گذاشته شود. بنابراين معتبر درعقود، قصد و معناست نه الفاظ و مباني.
اگر بپذيريم سپرده هاي جاري وديعه هستند لازم است بگوييم كه تصرف بانك يا موجب
انتقال اموال به ذمؤ بانك ميشود يا اين كه مجرد تصرف درمال مودع و سپرده گذار
است.
اگربگوييم به ذمؤ بانك منتقل ميشود، به معناي استقراض خواهد بود كه دراين صورت
گوياي اين نكته است كه وديعه از ابتدا مجمل بوده است؛ زيرا قصد بانك از اول،
تصرّف درآنها بوده است و به اعتبار اين عقد مانند يك مالك كامل درحساب جاري
تصرف ميكند ـ بلكه بانك ها بدون درخواست اجرت براي خدمات، اقدام به افتتاح
حساب هاي جاري و عرضؤ خدمات ميكنند و اگر بانكي درخواست اجرت كند، نشانؤ ضعف
آن است ـ تا از جريان يافتن پول كه حساب هاي جاري آن را تأمين ميكنند، استفاده
كنند.حتي اگر اين بانك ها، غير ربوي باشند، اقدام به سهيم شدن در مضاربه يا
هرعقد شرعي ديگر ـ كه مستلزم سرمايؤ اوليه از جانب بانكهاستـ ميكنند و
سرمايه اي كه بانك ها وارد مضاربه و ديگر عقود ميكنند، از حساب هاي جاري قرض
ميگيرند و بانك ها درنهايت سهم مشروع خود را از سود براساس آنچه وارد مضاربه
كرده اند دريافت ميدارند.
امّا اگر بانك قصد انتقال به ذمؤ خود را نداشته باشد لازم است اين اموال و
سودهاي مشروع آنها را به مودع برگرداند؛ زيرا وي ـ براساس قاعدؤ ثبات ملكيت ـ
مالك اصل مال است. كندري، از قدماي فقهاي اماميه، ميگويد:
هرگاه كسي با مال وديعه تجارت كند سود و زيان براي مودع است.
9در اين زمينه، امام خميني در مسألؤ ششم از بحث اعمال بانك ها مينويسد:
اگر آنچه به بانك ها داده ميشود بدون اذن درتصرف، به عنوان وديعه و امانت
باشد، بانك حق تصرف درآنها را ندارد و اگر تصرف كند ضامن است. ولي اگر اذن در
تصرف بدهد بانك ميتواند در آنها تصرف كند و همچنين اگر رضايت به تصرف بدهد،
درهردوصورت، آنچه بانك به او ميدهد حلال است، مگر اين كه اذن در تصرف ناقل، به
تملك با ضمان برگردد كه دراين صورت گرفتن زياده براساس قرارسود، حرام است، ولي
قرض صحيح است و ظاهرا سپرده هاي بانكي از اين قبيل هستند. پس آنچه وديعه و
امانت ناميده ميشود درواقع قرض است و درصورت قرار نفع گذاشتن، سود حرام خواهد
بود.
10ظاهرا سخن حضرت امام به هر دو نوع وديعه ـ يعني وديعؤ عيني و وديعؤ نقدي ناظر
است. ايشان اجازه ميدهد كه با اذن مالك، بانك در ازاي عوض، در وديعؤ عيني تصرف
كند. امّا اگر اين تصرف منجر به تملك شود ـ چنان كه در نقود چنين است ـ وديعه
به قرض باز ميگردد و دراين صورت دريافت سود، جايز نخواهد بود و در نتيجه ايشان
فتوا به قرض بودن هر دو نوع سپرده هاي بانكي (سپرده هاي جاري و ثابت) ميدهد.
موءلف كتاب مستند تحرير الوسيله تعليقه اي براين فتوا
دارد كه ظاهرا تقرير درس حضرت امام است:
دليل فتوا اين است كه قرار دادن پول در بانك ـ چنان كه متداول است ـ همراه با
رضايت در انواع تصرفات حتي تصرفات ناقله است و تصرفات ناقله توسط بانك، به
عنوان مبادله دراموال صاحب پول نيست؛ زيرا اگر چنين بود لازمهاش بازگشت سود
تجارت ها به صاحب پول بود؛ زيرا عوض داخل ملك كسي ميشود كه معوّض ازملك او
خارج شده است. علاوه بر اين كه بانك سود ها را براي خود برمي دارد و اين كار
بانك صحيح نيست مگر اين كه پول باضمان، به تمليك بانك در آمده باشد.
امّا اگر بانك در پول، تصرفات ناقله انجام دهد، پول از امانت و وديعه خارج و در
واقع تبديل به قرض ميشود. بنابراين وديعه ناميدن اين اموال، يا به اين دليل
است كه در ابتدا وديعه بوده است و يا به اين دليل است كه پرداخت پول به بانك
تنها به مصلحت مستقرض(بانك) نيست بلكه به مصلحت مقرض مودع هم هست؛ زيرا بانك با
اين ايداع از سرقت يا تلف شدن اموال جلوگيري ميكند. از اين رو ايداع ناميده
شده است و الاّ در واقع هميشه يا غالبا قرض است.
11امّا شهيد صدر مينگارد:
پول هايي كه نزد بانك ها گذاشته ميشود نه وديعؤ كامل هستند ـ چنان كه در مورد
حساب هاي جاري گفته ميشود ـ ونه وديعؤ ناقص ـ چنان كه درمورد حسابهاي سپردؤ
ثابت گفته ميشود ـ بلكه آنها قرض هايي هستند كه يا هميشه لازم الوفا هستند يا
در طي مدت معين و محدودي چنين هستند؛ زيرا ملكيت سپرده گذار درنهايت نسبت به
پول، زايل ميشود و بانك تسلط برتصرف پيدا ميكند... و اين مطلب با طبيعت وديعه
سازگار نيست. اطلاق وديعه بر اين پول ها صرفا به اين دليل است كه از نظر تاريخي
در ابتدا به شكل وديعه ظهور كرده اند ولي در اثر تجارب بانك ها و گسترش عمليات
آنها به قرض تبديل شدهاند، ولي از نظر لفظي همچنان وديعه برآنها اطلاق ميشود،
هرچند مضمون و محتواي فقهي اصطلاحي خود را از دست دادهاند. وموضع بانك داري
بدون ربا درمقابل اين سپردهها ـ كه بانك ربوي متقاضي آنهاست ـ براساس تفكيك
بين سپردههاي ثابت و سپرده هاي جاري استوار است. از اين رو سپردههاي جاري را
به عنوان قرض ميپذيرد بدون اين كه در قبال آنها سودي بپردازد و سپردههاي ثابت
را به عنوان وديعه با همان معناي فقهي ميپذيرد ليكن ودايعي نيستند كه به بانك
ها سپرده شوند و بانك ها صرفا نيابت درحفظ آنها را داشته باشند، بلكه در اين
صورت علاوه بر وديعه بودن، مودع به بانك وكالت ميدهد تا در آنها با اجراي عقد
مضاربه تصرف كند.
بدين ترتيب محتواي فقهي قبول وديعه هاي بانكي از سپرده گذاران توسط بانك غير
ربوي بر اساس ثابت يا جاري بودن سپرده ها، متفاوت ميشود.
امّا درمورد استيفاي اين قرض يا برداشت از آن و تطبيق
فقهي آن، ملاحظه ميشود كه از حساب جاري نزد بانكهاي موجود، تعبير به ديون
متقابل ميشود. از اين رو سپرده ها نشانگر پشتوانؤ مالي مشتري داين هستند و نيز
نشانگر وجهي هستند كه مشتري از موجودي مديون (بانك) برداشت ميكند.
حساب جاري از نظر غربي ها عقد مستقلي شمرده ميشود كه
فاقد حقوق نقدي با ويژگيهاي فردي است و تبديل به اعدادي ميشود كه در نهايت،
موجودي داين را كه بايد به او داد، نتيجه ميدهد؛ زيرا حقوق غرب تهاتر بين حساب
داين و حساب مديون را نيازمند به قرار مورد قبول دو طرف ميداند؛ در حالي كه در
فقه اسلامي(بنابر نظر اماميه و حنفيه) اين تهاتر بين حساب هاي بستانكاري و
بدهكاري، قهري است، بلكه اصلا نمي توان آن را ناديده گرفت؛ زيرا حق غير قابل
اسقاطي است و اين امكان نيز وجود دارد كه عمل برداشت از حساب را به عنوان
استيفاي دين تفسير كرد و اين تفسير را شهيد صدر ترجيح ميدهد و اگر بدون موجودي
برداشت كند، اين برداشت، انشاي دين جديد به نفع بانك برعهدؤ مشتري خواهد بود.
12پس روشن ميشود كه اين گرايش ـ يعني قرض دانستن وديعه درچنين شرايطي ـ گرايش
عمده نزد فقهاي مذاهب مختلف است.
در كتاب كشف القناع ـ كه براساس مذهب حنبلي تأليف شده ـ
آمده است كه وديعه با اذن به استعمال، عاريؤ مضمونه است.13 چنان كه درمغني ابن
قدامه آمده كه اگر فردي درهم و دينار را عاريه بگيرد تا خرج كند قرض است.14
سمرقندي از فقهاي حنفي گويد:
هرچيزي كه تنها با مصرف كردنش ميتوان از آن استفاده كرد، در حقيقت قرض است ولي
مجازا عاريه ناميده ميشود.
15همچنين شمس الائمؤ سرخسي ميگويد:
عاريؤ درهم و دينار و پول قرض است؛ چون عاريه دادن، اذن درانتفاع است و انتفاع
از نقود ممكن نيست مگر با مصرف عين آنها و لذا عاريه گيرنده مأذون درمصرف است.
16به نظر ميآيد كه حقوق رسمي نيز درمسألؤ وديعه تحوّل يافته است. از استاد
ريبر حقوق دان فرانسوي نقل شده كه وي به رغم تفسير وديعه به امانت محفوظ، امّا
آن را صرفا يك تصور نظري ميداند؛ زيرا امانت بودن با جواز تصرف بانك درپول
متعارض است و از اين رو به اين ديدگاه گرايش دارد كه سپردؤ بانكي وديعؤ ناقص يا
نادر است؛ درحالي كه برخي ديگر پيشنهاد ميكنند كه عقد وديعه داراي صفت جديدي
باشد و اين همان است كه استاد علي بارودي دركتاب القانون التجاري اللبناني،
صفحؤ 288 تأييد ميكند؛ زيرا وي مودع را كسي ميداند كه اقدام به ايداع كرده تا
اموالش محفوظ بماند ليكن بانك را نيز از تصرف درآن محروم نكرده است.
استاد سامي حمود برسخن ريبر اشكال ميكند كه توسّل به
اين راه حل درصورتي شايسته است كه امكان نداشته باشد آن را با راه حل ديگري
مانند قرض تفسير كنيم. و برابرگفتؤ استاد علي جمال الدين، حقوق فرانسه غالبا به
اين تفسير گرايش دارد؛ چون وضعيتي را مراعات ميكند كه غالبا درعمل رخ ميدهد و
اين همان تفسير قانون مصر است. درمادؤ 726 آمده است:
هرگاه وديعه، مقداري پول نقد يا چيز ديگر باشد كه به واسطؤ استعمال از بين
ميرود و گيرندؤ وديعه مأذون درتصرف باشد، چنين عقدي قرض شمرده ميشود.
17ضمان حساب هاي جاري
خلاصه آنچه گفتيم اين است كه بانكهاي ربوي درحقيقت سپرده هاي جاري و ثابت را
به عنوان قرض ميگيرند و رباي آن را ميپردازند.
بانكداري بدون ربا، سپرده هاي جاري را به عنوان قرض ميپذيرد ولي سپردههاي
ثابت را به عنوان قرض نمي گيرد بلكه ممكن است آنها را به عنوان وديعه قبول كند
و بانك هم وكيل باشد تا اين سپرده ها را وارد عقود مشروعي مانند مضاربه و
مشاركت و غير آن كند. دراين صورت بانك واسطه اميني با احكام خاصّ خود خواهد
بود.
بنابراين طبيعي است كه بانك ضامن حساب هاي جاري باشد وا ين ضمانت بيانگر سهامي
است كه اموال حساب جاري درآن مشترك است؛ زيرا حسابهاي جاري قرض هايي برذمؤ
بانك هستند، ولي تصور ضمانت سپردهگذاران نسبت به حساب هاي جاري معنا ندارد، نه
سپرده گذاران حساب هاي جاري و نه سپرده گذاران حساب هاي ثابت؛ زيرا آنها هيچ
دخالتي درموضوع ندارند.
سوءال: آيا ميتوان اموال سپردؤ حساب هاي جاري را به عنوان رهن يا ضمان مورد
استفاده قرار داد؟
جواب: بعد از قرض خواندن اين اموال، ديگر مجالي براي اين سوءال نسبت به رهن نمي
ماند و حتي اگر آنها را وديعه بدانيم ـ چنان كه درمورد سپردههاي مدت دار چنين
است ـ باز هم ظاهرا مجالي براي چنين سوءالي وجود ندارد؛ زيرا شرط رهن، عين بودن
است؛ چنان كه قبض از طرف مرتهن نيز درآن شرط است.
شهيد ثاني يادآور شده است:
بنابر اين كه قبض شرط نباشد، مانعي از صحت رهن دين وجود ندارد. علامه در تذكره
حكم را براشتراط قبض و عدم اشتراط قبض بنا گذاشته است و فرموده است كه اگر
دررهن قبض را شرط بدانيم، رهن دين صحيح نيست؛ زيرا قبض دين امكان ندارد.
18دراين جا اگر عينيت و قبض را شرط ندانيم، ميتوان رهن را تصور كرد. ولي اگر
خود بانك، مرتهن باشد ميتوان گفت كه در اين جا قبض حاصل است و اشكال آن كمتر
از حالتي است كه مرتهن شخص ثالثي باشد.
امّا مراد از به كارگيري وديعه به عنوان ضمان، روشن نيست. اگر منظور اين است كه
بانك ـ به اعتبار سپرده هاي نقد در نزدش ـ [آن مال وديعه را به عنوان] ضمان از
جانب مودع بداند به واسطؤ ديني كه بر ذمّؤ مودع است يا عملي كه مودع بايد انجام
دهد و امثال اين موارد، دراين صورت هرگونه ضمان را تفسير كنيم ـ خواه ضمان، نقل
حق ازذمه به ذمه باشد چنان كه اماميه ميگويد يا ضمّ ذمه به ذمه باشد چنانچه
ديگران ميگويند ـ مانعي از اين كار وجود ندارد و در هر صورت اگر ضمان به اذن
مضمون عنه باشد بانك درازاي هر زياني كه متوجه او شده است، با اتكا به سپرده
هاي جاري و ثابتي كه نزد بانك است ميتواند به مضمون عنه(مودع) رجوع كند. درغير
اين صورت اگر ضمان به اذن مضمونء عنه نباشد، بانك حق تصرف درهيچ يك از سپرده ها
را ندارد. بنابراين حكم در سپردههاي جاري و ثابت ظاهرا يكي است.
سوءال: آيا ميتوان اموال سپرده گذار درحساب جاري را مسدود كرد تا حقوقي را كه
بانك به واسطه ءعمليات ديگري برعهدؤ وي دارد، تصفيه كند؟ به عبارت ديگر آيا
بانك حق مسدود كردن حسابها و اجراي تهاتر را دارد؟
جواب: قبلا آن جا كه به تطبيق فقهي نسبت به حساب جاري پرداختيم، گفتيم كه حساب
جاري چه به صورت دو حساب جاري بين بدهكار و طلبكار باشد و چه به معناي استيفاي
حساب جاري واحدي باشد، ديني است برذمؤ بانك براي وديعهگذار. پس اگر بانك مستحق
وجهي برعهدؤ وديعه گذار شد، به طور طبيعي و قهري، تهاتر محقق ميشود ـ البته
طبق ديدگاه راجح نزد اماميه و حنفي ـ بدون اين كه نياز به عقد يا اتفاق سابقي
بين بانك و مشتري باشد يا بدون اين كه نياز به رجوع به دادگاه باشد.
بنابر اين حساب جاري به مقدار حق مورد بحث مسدود ميشود
و به طور طبيعي در صورت وجود مشابهت بين دوحق، مقاصّه و تهاتر برقرار ميشود.
سوءال: آيا ميتوان سپرده سرمايه گذاري بانكي را به عنوان حصه اي از مشاركت
تصور كرد؟
جواب: اگر سپردؤ ثابت بانكي را به عنوان قرض تفسير كنيم دراين صورت قرض، ربوي و
حرام خواهد بود. دراين صورت هيچ راهي براي تصحيح آن وجود ندارد. امّا راه تفسير
ديگري وجود دارد و آن اين كه اين گونه سپرده ها را وديعه با مفهوم فقهي آن در
نظر بگيريم و به بانك وكالت داده شود تا از جانب صاحب وديعه درآن تصرف كند و آن
را سرمايه گذاري كند.دراين هنگام بانك اقدام به وارد كردن وجوه در ميدان بزرگ
سرمايهگذاري ميكند واز خلال اين سرمايه گذاري به نيابت از سپرده گذاران وارد
عقود اسلامي ميشود. دراين صورت هر مبلغ سپردهاي در همه فعّاليت هاي آن ميدان
بزرگ سرمايه گذاري به ميزان خودش و به اندازؤ مقدار زماني كه نزد بانك ميماند
شريك ميشود.
در اين صورت سه طرف درعمليات سرمايه گذاري شريك ميشوند كه عبارتند از: سپرده
گذاران، سرمايه گذاران و بانك كه به عنوان واسطه بين دو طرف و به عنوان وكيل
صاحبان سپرده ها عمل ميكند.
طبيعي است كه دراين صورت بانك همچنين به عنوان صاحب سرمايه به واسطؤ حصه اي
ازسرمايه اش و آنچه از جريان وجوه نقد ـ كه توسط حساب هاي جاري تأمين ميشود ـ
دراختيار بانك است وارد عمل ميشود؛ زيرا ما اين وجوه را قرض دانستيم و ملك
بانك محسوب ميشوند.
شهيد صدر براي وكيل شدن بانك از جانب سپرده گذاران شرايطي ذكر كرده است:
1. سپرده گذار بايد با ملزم شرعي، ملتزم شود تا سپردؤ خود را مدت معيني ـ كه
كمتر از چند ماه نباشد ـ نزد بانك نگه دارد. اين كار را ميتوان درعقد وكالت
انجام داد هر چند در ضمن عقد وديعه نمي توان چنين كرد؛ زيرا عقد وديعه عقد جايز
است.
2. بايد سپرده گذار با نوع عقدي كه بانك براي انجام عمليات سرمايه گذاري انتخاب
ميكند موافق باشد.
3. سپرده گذار سپردؤ ثابت بايد يك حساب جاري نزد بانك افتتاح كند(اين شرط، قابل
حذف است.)
همؤ اين شرايط به اين منظور است كه بانك همؤ نتايج مورد انتظار خود را به دست
آورد. همچنين وي از شرايطي سخن ميگويد كه از قدرت بانك بر تضمين انگيزه هايي
كه سپرده گذاران را ترغيب به سپرده گذاري ميكند، حكايت دارد. آن شرايط عبارتند
از:
الف) ضمانت سپرده توسط بانك؛
ب) درآمد؛
ج) قدرت بانك برباز گرداندن وجوه در پايان مدت.
آن گاه شهيد صدر بيان ميدارد كه جايز است تضمين سرمايه از جانب بانك صورت گيرد
نه از جانب سرمايه گذاران؛ زيرا گاه چنين تضميني از جانب سرمايه گذاران ممكن
نيست؛ چنان كه در عمليات مضاربه چنين است. بدين جهت دربخش ملحقات كتاب البنك
اللاربوي، بحثي فقهي دربارؤ اين موضوع، مطرح ميكند و در پايان مينويسد:
بنابر اين كه فرض ضمانت از جانب عامل مضاربه با وجود مشاركت داشتن عامل از جانب
مالك درسود، هماهنگ نيست، در متن رساله چنين گفتيم:
ضمانت را شخص ثالثي غير از عامل و مالك ـ يعني بانك ـ انجام ميدهد و اين
ميتواند يا به واسطؤ انشاي ضمانت درعقد خاصي صورت گيرد يا اين كه آن را به
گونؤ شرط نتيجه در ضمن عقد ديگري شرط كند و خود بانك اگر چه بر سپرده اي كه
ميگيرد امين به معناي اعمّ است و از جانب سپرده گذاران وكيل در مضاربه با
تجّار است، ليكن روشن كرديم كه فرض ضمان بر شخص امين با آن معنايي كه ما تحقيق
كرديم، طبق قاعده صحيح است و اشتراط ضمان به گونؤ شرط نتيجه نافذ است... همان
گونه كه ميتوان اشتراط بربانك را به گونه ءشرط فعل درضمن عقد ديگري تصوير كرد؛
به اين صورت كه سپرده گذار درضمن عقدي شرط كند كه بانك وجهي مساوي با خسارتي كه
بر اثر مضاربه متوجه سپرده اش ميشود، به او بپردازد.
19شهيد صدر در مورد درآمد، به جاي درآمدي كه سود آن تضمين شده است، روشي شرعي
را پيشنهاد ميكند كه عبارت است از: قراردادن درصد معيّني از سود كه سپرده گذار
ميتواند به عنوان صاحب سرمايه آن را به طور علي الحساب برداشت كند و چون درآمد
سپرده گذاران به نتايج طرح ها وابسته است كه اين برخلاف سود ربوي است، لذا
ايشان تأكيد ميكند كه اين سپردهها چون آميخته با سپرده هاي بزرگ ميشوند
صاحبان اين سپرده ها را مثلا به عنوان مضارب وارد همؤ مضاربه هايي ميكند كه با
گروه هاي مختلف منعقد كرده است. از اين رو احتمال عدم سود جدا كم ميشود و
طبيعتا لازم است كه درصد مقرّر از سود جايگزين اين احتمال باشد و بتواند در
برابر بانكهاي ربوي، اموال سپرده گذاران را جذب كند. همچنين اموري را پيشنهاد
ميكند كه موجب ميشوند تا بانك بتواند درخواست هاي برداشت را هنگام فرا رسيدن
زمان مقرّر پاسخ گويد.
20درخور توجه است كه سپرده هاي پس انداز را از يك سو ميتوان از سپرده هاي ثابت
دانست به اعتبار احتمال ثبات آنها چون برداشت از سپرده هاي پس انداز دشوار است
به خلاف سهولتي كه در برداشت از حساب هاي جاري وجود دارد ولذا دراين صورت به
اعتبار اين كه سپرده هاي پس انداز به عنوان مشاركت وارد عمليات سرمايه گذاري
ميشوند مبالغي به آنها افزوده ميشود؛ چنان كه سپرده هاي پس انداز را ميتوان
همچون حساب هاي جاري به عنوان قرض محسوب كرد كه دراين صورت درآمدزا نخواهند
بود.
الگوي بانكداري غير ربوي در ايران اين گونه است كه
سپرده هاي پس انداز را قرض الحسنه اعلان ميكند و سودي به آنها تعلق نخواهد
گرفت، امّا درعوض بانك هاجوايزي را به عنوان هديه به صاحبان حساب هاي پس انداز
ميدهند و بانك ها احيانا درصورت بالا بردن مبالغ پس انداز شده و افزايش مدت
بقاي اين مبالغ دربانك ها، نوبت هاي جايزه را بالا ميبرند تا موجب تشويق اين
گونه پس اندازها شوند.
اگر اين روش متضمن وعده اي الزامي به دادن سود به سپرده گذاران نباشد، هيچ
اشكالي درآن وجود ندارد.
سوءال: آيا سپرده گذار ميتواند بخشي از اموال خود را قبل از پايان مدت از حساب
سرمايه گذاري برداشت كند؟
جواب: هرقدر زمان ماندن سپرده ها نزد بانك بيشتر باشد، امكان بيشتري فراهم
ميشود تا پروژه هاي سرمايه گذاري با بازدهي بيشتر به اجرا درآيند. البته بانك
بايد در طول دوره هاي معيّني امكان برداشت پول را براي سپرده گذاران فراهم كند؛
زيرا همه سپرده گذاران استمرار سرمايه گذاري را بر به دست آوردن وجوه درضمن
دوره هاي كوتاه تر ترجيح نمي دهند.
بنابراين بانك ميتواند مدت كوتاه تري را براي ابقاي سپرده ها تعيين كند، به
گونه اي كه اگر سپرده گذار در طول اين مدت همؤ مبلغ يا بخشي از آن را درخواست
كند، شايستگي خود را براي دست يابي بربخشي از سودها از دست بدهد، به اين اعتبار
كه اين مدت كوتاه تر، زمان متوسطي است كه به نظر كارشناسان بانك اين امكان وجود
دارد كه در طي آن مدت، اين سپرده وارد عرصه سرمايه گذاري شود. پس مانند اين است
كه سپرده در اين مدت به كارگرفته نشده است. بنابراين حتي اگر فرض كنيم كه واقعا
اين سپرده درخلال اين مدت تاحدي در سرمايه گذاري ها مشاركت يافته است، ولي آنچه
موجب ميشود سخن فوق را بگوييم، برداشت پول زود هنگام توسّط سپرده گذار در آن
مدت معيّن است و طبق شرط مزبور اين عمل مقتضي آن است كه وي شايستگي دريافت بخشي
از سود خود را از دست بدهد و تعيين اين مدت، تضمين كننده كمترين حدّ مطلوب است.
امّا پس از آن، بانك غير ربوي ميتواند روش هايي را براي برداشت ارائه كند؛ به
اين اعتبار كه اين زمان ها به طور طبيعي درزمان واحد فرا نمي رسند و نيز بسياري
از سپرده گذاران براي گرفتن سود بيشتر، سپرده خود را مدت طولاني تري نزد بانك
ميگذارند؛ چنان كه بار و سنگيني برداشت هاي وجوه نيز بر طرح هاي زيادي توزيع
ميشود.
همچنين اين امكان وجود دارد كه بانك در پروژه هايي
اقدام به سرمايهگذاري كند و نيز شروطي براي سرمايه گذاران تعيين كند تا بتواند
دراوقات معيّني جريان نقدينگي را براي مواجهه با شرايطي خاصّ تأمين كند.
به هرحال، خود بانك، درآينده به واسطه ءسرمايه اش و نيز
به سبب وجوه فراهم شده توسط حساب هاي جاري به جاي سپرده گذاراني كه سپرده هاي
خود را بيرون كشيده اند، مينشيند و سهم سود آنها را خود تصاحب ميكند.
پاورقي ها:
1ـ عمليات بانك ها از نظر قانوني، علي جمال الدين عوض، ص17.
2ـ به حساب هاي جاري و مانند آن گفته ميشود.
3ـ البنك اللاربوي، سيد محمد باقر صدر، ص84.
4ـ قراءات في الاقتصاد الاسلامي، ص330.
5- الودائع النقديه، حسن عبدالله امين، ترجمؤ فارسي، ص169.
6- جواهر الكلام في شرح شرائع الاسلام، بيروت، ج27، ص141.
7- البنك اللاربوي، ص65.
8- الودائع النقديه، ص207ـ208.
9- ينابيع الفقهيه، بيروت، ج17، ص132.
10ـ تحرير الوسيله، امام خميني، ج2، ص616.
11ـ مستند تحرير الوسيله، بخش مسائل مستحدثه، ص116.
12ـ البنك اللاربوي في الاسلام، ص84ـ88.
13ـ البهوتي، مصر، 1947، ج4، ص141.
14ـ المغني، قاهره، چاپ سوم، ج5، ص207ـ208.
15ـ تحفة الفقهاء، دمشق، چاپ اوّل، ج3، ص284.
16ـ بدائع الصنائع في ترتيب الشرائع، قاهره، ج8، ص3899.
17ـ ر.ك: الأعمال المصرفية بمايتفق و الشريعة الاسلاميه، سامي حسن احمد حمود،
ص264.
18ـ شرح لمعه، ج4، ص66.
19ـ البنك اللاربوي، ص204.
20ـ همان، ص32ـ40.
منبع: نشريه
فقه اهل بيت ، شماره 25