حكم نماز جمعه در عصر غيبت از جمله مباحث مورد اختلاف است.
از اين رو فقها رساله هاى مستقلى در اين موضوع نگاشته اند.
مرحوم ملا محسن فيض كاشانى از جمله علماى برجسته اى است كه در اين موضوع، رساله
ابواب الجنان را نگاشته وبخش عمده آن، اثبات واجب عينى بودن نماز جمعه است.
وى رساله خود را در هشت باب - به تعداد درهاى بهشت - تنظيم كرده است:
باب اول: وجوب عينى نماز جمعه
باب دوم: شرايط و وظايف نماز جمعه
باب سوم: فضيلت نماز جمعه
باب چهارم: فضيلت روز جمعه و شب جمعه
باب پنجم: وظايف روز جمعه
باب ششم: فضيلت جماعت
باب هفتم: شرايط آداب نماز جماعت
باب هشتم: احكام نماز جماعت
فيض كاشانى در كتاب شهاب ثاقب به تفصيل در وجوب نماز جمعه بحث كرده است اما چون
به زبان عربى بود،ابواب الجنان را به فارسى نگاشت تا براى فارسى زبانان قابل
استفاده باشد.
از ميان هشت باب اين اثر، باب اول گسترده تر از ابواب ديگر است و ظاهرا هدف
اصلى نويسنده، نگارش اين بخش بوده است. اين باب داراى چهار فصل است. در فصل اول
با آيات قرآن و در فصل دوم با احاديث پيامبر - صلى الله عليه و آله - و در فصل
سوم از طريق سخنان ديگر معصومان - عليهم السلام - وجوب نماز جمعه اثبات شده است
ودر فصل چهارم ديدگاه هاى فقهاى بزرگ در باره وجوب عينى نماز جمعه گرد آمده
است.
اين رساله از روى نسخه خطى موجود در كتابخانه آيت الله العظمى گلپايگانى به
شماره 181/11 تحقيق شده است.
* به جهت رعايت امانت، رسم الخط متن نسخه خطى حفظ شده است. در اين متن مطابق
رسم الخط قديم زبان فارسى، دو حرف ك و گ به يك صورت نگاشته شده است.
* * *
بسم الله الرحمن الرحيم
سپاس و ستايش مر خداى را كه صوامع آسمان را به صنوف طاعت ملائكه پيراست، و
جوامع زمين را به صفوف جمعه و جماعت مؤمنين آراست، هر صنفى از آنان را به طاعتى
خاص سر افراخت، و هر يك از اينان را به عبادات كوناكون؛ مشرف ساخت، و درود
نامعدود بر روان خاتم انبيا و سرور اوليا و ساير ائمه هدى - صلوات الله عليهم -
كه به ترويج دين قويم و ترسيم شرع مستقيم قيام نمودند و به اجتماع در طاعات و
اقامت جمعه امر فرمود.
اما بعد، چنين كويد محسن بن مرتضى كه: اين نامه ايست از ما جماعت مؤمنان را در
بيان وجوب نماز جمعه و فرض عين بودن آن در جميع اعصار و امصار و به وادى و
اقطار بر جميع مكلفين سوى ذوى الاعذار و ذكر شرايط و آداب وفضيلت و ثواب و فضل
روز جمعه بر ساير روزها و وظايف اين روز مبارك و فضيلت نماز جماعت و شرايط و
آداب واحكام آن.
و باعث بر نوشتن اين نامه آن است كه جمعه و جماعت ركنى است عظيم در دين، مشتمل
بر تعظيم شعائر الله، واطاعت امر اله، و متابعت پيغمبر، و باز ايستادن از فحشا
و منكر، و بر خوردن مؤمنان به يكديكر، و برى شدن از نفاق، وپاك شدن از كناه و
شقاق، و محافظت بر اوقات صلوات و آداب آن، و مضاعف شدن اجر و ثواب آن، و تاليف
قلوب مؤمنان، و تحصيل محبت اخوان، و تعاون ايشان در امر دين و دنيا، و غير آن
از حكمت ها.
و بالجمله، نماز اول روزى كه مشروع شده بدين نحو مشروع شده و غير اين نحو
مستحسن نبوده مكر صاحبان اعذار راو جمعيت لفظ «اياك نعبد و اياك نستعين» شاهد
است برين. و با اين همه فوايد و منافع و با انواع تاكيدات و تشديدات كه در اين
امر آمده - چنان كه مذكور خواهد شد - تا آن كه تارك جمعه و جماعت را فاسق
ناميده اند، بلكه ميزان درشناختن عادل از فاسق اين امر را مقرر فرموده اند،
چنان كه در احاديث صحيحه وارد است.
اين ركن در ميان فرقه محقه اماميه نزديك است كه مندرس شود؛ چرا كه اكثر منسوبان
به علم اين طايفه از سعادت اين عبادت معرضند و محروم به سبب جهل به حقيقت آن يا
به جهت اعتياد ترك آن خلفا عن سلف به سبب تقيه كه درازمنه سابقه ميان ايشان
بوده و اقامت آن ميسر نمى بوده يا به واسطه دشوارى متابعت اقران يا از كاهلى و
تن پرورى يا ازمنافسه در سرورى يا به شومى نفاق و شقاق يا غير آن از رذايل
اخلاق تا آن كه اعظم تشنيعات مخالفين برايشان اين است و حق با مشنعين است.
و ما اكر چه قبل از اين رساله نوشته بوديم در بيان وجوب نماز جمعه و اطناب در
آن كرده موسوم به «شهاب ثاقب» ليكن چون آن به زبان تازى بود و از مطالب ديكر
خالى، همه كس نمى فهميد و به همه اين مهمات نمى رسيد. ثانيا، اين مختصر به لغت
فارسى نوشته شد تا نفعش اعم و ثوابش اتم باشد. تذكيرى است متفقهه را،
و...((330)) مترفهه را، اعلام به نهجى است مهجورانى را كه از اين سعادت عظمى و
غنيمت كبرى بى خبر و غافلند و اتمام حجتى است دورانى راكه خود را از ديدن اين
آيات و شنيدن اين دلالات بر نادانى و جهل داشته يا خود نادان و جاهلند.
مشتمل بر هشت باب «است» كه هر يك به منزله دريست از درهاى بهشت كه بر روى
مؤمنان مفتوح مى كردد و به آن داخل بهشت مى شوند و از اين جهت به «ابواب
الجنان» موسوم كشت. و چون مطلب باب اول بر قومى مشتبه بود، درآن باب، الفاظ
قرآن و حديث را ذكر كرديم با ترجمه، به خلاف ساير ابواب كه بر ترجمه اقتصار
نموديم. و من الله التوفيق.
باب اول - در بيان وجوب نماز جمعه و آن كه فرض عين است بر همه
هر مكلفى كه از اعذارى كه مذكور خواهد شد سالم باشد و اين حكم هم به قرآن ثابت
شده و هم به حديث پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - و هم با احاديث ائمه
معصومين - صلوات الله عليهم - و هم به كلمات فقهاى اماميه ازقدما و متاخرين كه
طريقه اهل بيت - عليهم السلام - را از دست نداده اند و قدم از جاده ايشان بر
نكرفته و ما اين چهارمدعا را در چهار فصل بيان كنيم، به توفيق خداى عزوجل.
فصل اول - در بيان وجوب نماز جمعه و فرض عين بودن آن از قرآن مجيد
در سوره جمعه مى فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا» اى كسانى كه كرويده ايد به
احكام شرع «اذا نودى للصلاة» چون ندا درداده شود براى نماز «من يوم الجمعة» از
روز جمعه «فاسعوا» بشتابيد به صرف همكى همت و تمامى رغبت «الى ذكرالله» به سوى
ياد كردن خداى، كه نماز جمعه است و خطبه، چنان كه قرينه مقام دلالت بر آن مى
كند و از احاديث اهل بيت - عليهم السلام - كه ذكر آن خواهد شد، مستفاد مى كردد
و از خطبه جمعه حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام -معلوم مى شود و مفسران نيز
برآن اتفاق كرده اند «وذروا البيع» و بكذاريد خريد و فروخت را «ذلكم» اين سعى و
ترك بيع «خير لكم» بهتر است شما را از معامله؛ زيرا كه در آن نفع باقى اخروى
است و آن بهتر است از سود فانى دنيوى «ان كنتم تعلمون»((331)) اكر هستيد كه مى
دانيد نفع را از ضرر، و تمييز مى كنيد ميان خير و شر.
و در سوره منافقين مى فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا» اى كروه مؤمنان «لا تلهكم»
مشغول نكرداند شما را«اموالكم» مال هاى شما «ولا اولادكم» و نه فرزندان شما «عن
ذكر الله» از ياد كردن خداى يعنى نماز جمعه و خطبه آن، چنان كه جمعى ازمفسران
كفته اند و امر بقراءت سورتين در اين نماز دلالتى برآن مى كند «و من يفعل ذلك»
و هر كه بكند اين كار را يعنى به مال و فرزند از حق بازماند «فاولئك» پس آن
كروه «هم الخاسرون»((332)) ايشان زيان كارانند كه به حقير فانى بازمانند ازعظيم
باقى.
و جاى ديكر مى فرمايد: «حافظوا على الصلوات» محافظت نماييد بر نمازها «والصلاة
الوسطى»((333)) وبه تخصيص نماز وسطى كه نماز جمعه است به قول بعضى و فريضه آن
وقت است به قولى ديكر كه شامل نمازهاى ظهر ساير ايام نيز باشد.
فصل دوم - در بيان وجوب نماز جمعه و فرض عين بودن آن از حديث پيغمبر صلى الله
عليه و اله و سلم
مخالف و مؤالف در كتب خود روايت كرده اند از آن حضرت كه فرمود: «كتب عليكم
الجمعة و فريضة واجبة الى يوم القيمة» ((334)) نوشته شد بر شما نماز جمعه و
فريضه شد فريضه واجبه تا روز قيامت.
و نيز فرمود: «الجمعة واجبة على كل مسلم» نماز جمعه واجبست بر هر مسلمانى «الا
اربعة» مكر چهار كس: «عبد مملوك او امراة او صبي او مريض»((335)) بنده كه ملك
يا زن يا كودك يا بيمار. و نيز فرمود در بعضى خطبه ها: «ان الله فرض عليكم
الجمعة» به درستى كه حق تعالى فرض كردانيد بر شما نماز جمعه را «فمن تركها» پس
هر كه ترك كند آن را «في حياتى» در ايام حيات من «او بعد موتي» يا بعد از موت
من «وله امام عادل» واو را باشد پيشنمازى عادل «استخفافا بها» و اين ترك او از
جهت سبك دانستن و سهل شمردن او باشد اين نماز را «اوجحودا بها» يا از روى انكار
باشد آن را «فلا جمع الله شمله» پس جمع مكرداناد خداى عزوجل پراكندكى او را
«ولا بارك الله له في امره» و بركت مدهاد خداى تعالى مر او را در كار او «الا و
لا صلاة له» آكاه باشيد كه نمازى نيست مر او را «الا و لازكاة له» آكاه باشيد
كه زكاتى نيست مر او را «الا و لا حج له» آكاه باشيد كه حجى نيست او را «الا و
لاصوم له» آكاه باشيد كه روزه نيست او را «الا و لابر له» آكاه باشيد كه نيكويى
نيست و طاعتى نيست او را «حتى يتوب»((336)) تا آن كه توبه كند.يعنى هيچ يك از
عبادات و طاعات او به درجه قبول نمى رسد و هر چند بسيار كند تا آن كه توبه كند
از ترك نماز جمعه و به آن بكرود و به جاى آورد.
و نيز فرمود: «من ترك ثلاث جمع متعمدا من غير علة» از روى عمد، بى باعثى ضرورى
«ختم الله على قلبه» مهر كرد خداى تعالى بر دل او «بخاتم النفاق»((337)) به آن
كه دل او خالى باشد از ايمان و اظهار ايمان كند به زبان، يعنى دل اوبسته شد به
حيثيتى كه ايمان را درو راهى نماند.
و نيز فرمود: «لينتهن اقوام» بايد كه باز ايستند البته قومى چند «عن ودعهم
الجمعات» از وا كذاشتن ايشان نمازهاى جمعه را «او ليختمن الله على قلوبهم» يا
بايد كه مهر كند البته خداى تعالى بر دل هاى ايشان «ثم ليكونن من
الغافلين»((338)) پس بايد كه باشد البته از جمله غافلان.
و اخبار نبويه درين باب بسيار است.
فصل سيم - در بيان وجوب نماز جمعه و فرض عين بودن آن از احاديث ائمه معصومين
صلوات الله عليهم اجمعين
مشايخ ثلاثه ما كه صاحبان كتب اربعه حديث اند، اعنى شيخ ابوجعفر محمد بن يعقوب
كلينى و شيخ ابوجعفر محمدبن على بن بابويه قمى و شيخ ابو جعفر محمد بن حسن بن
طوسى - رضوان الله عليهم - در كتاب كافى و كتاب من لايحضره الفقيه و كتاب تهذيب
با اسناد صحيح از حضرت امام محمد باقر - صلوات الله عليه - روايت كرده اند كه
آن حضرت فرمود: «فرض الله على الناس» فرض كردانيد حق تعالى بر مردمان «من
الجمعة الى الجمعة» از روز جمعه تا روزجمعه «خمسا و ثلاثين صلاة» سى و پنج نماز
را «منها صلاة واحدة» از آن جمله يك نماز است «فرضها الله في جماعة»فرض كردانيد
خداى تعالى آن را كه در جماعت بكذارند «و هي صلاة الجمعة» و آن نماز جمعه است
«و وضعها عن تسعة» و فرو كذاشت آن را از نه كس «عن الصغير و الكبير» از خوردسال
و پير سال خورد «والمجنون» و ديوانه «و المسافر» وكسى كه سفر كرده باشد «و
العبد» و بنده «والمراة» و زن «و المريض» و بيمار «و الاعمى» و كور «و من كان
على راس فرسخين»((339)) وكسى كه بوده باشد بر سر دو فرسخ يعنى از موضعى كه نماز
جمعه در آن مى كذارند.
و در كافى و تهذيب با اسناد صحيح روايت كرده اند از حضرت امام جعفر صادق - عليه
السلام - كه فرمود: «ان الله«عزوجل» فرض» به درستى خداى عزوجل فرض كرداند «في
كل سبعة ايام» در هر هفت روز «خمسا و ثلاثين صلاة» سى و پنج نماز را «منها
صلاة» از آن جمله نمازيست «واجبة على كل مسلم ان يشهدها» واجب است بر هر
مسلمانى كه حاضر شود آن را «الا خمسة» مكر پنج كس «المريض و المملوك و المسافر
و المراة و الصبي»((340)) بيمار و بنده ومسافر و زن و كودك.
و در كتاب من لايحضره الفقيه با اسناد صحيح روايت كرده كه از حضرت امام محمد
باقر - عليه السلام - پرسيدند:«على من تجب الجمعة» بر كه واجبست نماز جمعه؟
«قال: على سبعة نفر من المسلمين» فرمود: بر هفت كس ازمسلمانان «و لا جمعة لاقل
من خمسة احدهم الامام» و نماز جمعه نيست كمتر از پنج كس را كه يكى از ايشان پيش
نمازباشد، يعنى تا پنج نباشد جايز نيست و تا هفت نباشد واجب نيست «فان اجتمع
سبعة» پس اكر مجتمع شدند هفت كس «ولم يخافوا» و نترسيدند يعنى تقيه بر ايشان
واجب نبود «امهم بعضهم و خطبهم»((341)) امامت مى كند بعضى ازايشان ايشان را و
خطبه مى خواند.
و در تهذيب و استبصار با اسناد صحيح از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام -
روايت كرده كه فرمود: «يجمع القوم يوم الجمعة» به تشديد ميم، يعنى نماز جمعه مى
كذارند قوم در روز جمعه «اذاكانوا خمسة فما زاد» چون پنج كس باشند يا بيشتر «و
ان كانوا اقل من خمسة» و اكر كمتر از پنج كس باشند «فلا جمعة لهم» پس نماز جمعه
نيست ايشان را«والجمعة واجبة على كل احد» نماز جمعه واجبست بر همه كس «لا يعذر
الناس فيها» معذور نيستند مردمان در آن «الاخمسة» مكر پنج كس «المراة و المملوك
و المسافر و المريض و الصبي».((342))
و نيز در تهذيب با اسناد صحيح از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود: «اذا كانوا
سبعة يوم الجمعة» چون هفت كس باشند روز جمعه «فليصلوا في جماعة» پس بايد كه در
جماعت نماز بكذارند يعنى نماز جمعه بكذارند، به دليل اشتراط عدد مخصوص و آدابى
كه مذكور مى شود «و ليلبس البرد» و بايد كه برد بپوشد، يعنى پيش نماز، و برد
جامه ايست نفيس كه آن را ردا مى كرده اند «و العمامة» و عمامه بر سر كيرد
«وليتوكا على قوس اوعصا» و بايد كه تكيه كند بر كمانى ياعصايى «وليقعد قعدة بين
الخطبتين» و بايد كه بنشيند نشستنى ميان هر دو خطبه «و يجهر بالقراءة» و بلند
كند قراءت را«ويقنت في الركعة الاولى منهما قبل الركوع»((343)) قنوت بخواند در
ركعت اول از آن دو ركعت پيش از ركوع.
و نيز در هر دو كتاب به اسناد صحيح روايت كرده از آن حضرت كه فرمود: «اذاكان
القوم في قرية» چون باشند قومى دردهى «يصلون الجمعة اربع ركعات» جمعه را چهار
ركعت مى كذارند «فان كان لهم من يخطب» پس اكر كسى باشد ايشان آن را كه خطبه
تواند خواند «جمعوا» نماز جمعه مى كذارند «اذا كانوا خمسة» چون پنج كس باشند «و
انما جعلت ركعتين لمكان الخطبتين»((344)) و دو ركعت به جهت آن شده كه دو خطبه
هست بدل آن دو ركعت ديكر.
و نيز در هر دو كتاب به اسناد صحيح از امام محمد باقر يا امام جعفر صادق -
عليهما السلام - روايت كرده كه شخصى پرسيد: «عن اناس في قرية» از جماعتى مردمان
كه در دهى باشند «هل يصلون جماعة؟» آيا نماز به جماعت مى كذارند؟«قال: نعم»
فرمود: بلى «يصلون اربعا اذا لم يكن لهم من يخطب»((345)) چهار ركعت مى كذارند
چون نباشد مر ايشان راكسى كه خطبه تواند خواند دو ركعت مى كذارند؛ چه همه كس را
توانايى خطبه خواندن نيست خصوصا اهل ده را.
و نيز در هر دو كتاب به اسناد صحيح از امام محمد باقر - عليه السلام - روايت
كرده كه فرمود: «الجمعة واجبة على من ان صلى الغداة في اهله ادرك الجمعة» نماز
جمعه واجبست بر كسى كه اكر نماز صبح را در خانه خود بكذارد نمازجمعه را در
تواند يافت «و كان رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم - انما يصلي العصر في
وقت الظهر في سائر الايام» و بود رسول خداى كه مى كذارد نماز عصر روز جمعه را
در وقت نماز پيشين روزهاى ديكر «كي اذا قضوا الصلوة مع رسول الله - صلى الله
عليه و اله وسلم -» تا آن كه چون از نماز فارغ شوند با رسول خداى «رجعوا الى
رحالهم قبل الليل»بركردند و به منزلهاى خود برسند پيش از آن كه شب در آيد «و
ذلك سنة الى يوم القيامة»((346)) و آن سنتى است تا روزقيامت، يعنى تا روز قيامت
هر كه نماز جمعه كذارد چنين مى كند.
و نيز در تهذيب به اسناد صحيح از آن حضرت روايت كرده كه فرمود: «من ترك ثلاث
جمع متوالية» هر كه ترك كند سه نماز جمعه پياپى را «طبع الله على قلبه»((347))
مهر كرد خداى بر دل او.
و در روايت ديكر آمده بعد از اين كلام: «فان ترك من غير علة ثلاث جمع» پس اكر
ترك كرد بى باعثى ضرورى سه جمعه را «فقد ترك ثلاث فرائض» پس به تحقيق ترك كرد
سه فريضه را «ولايدع ثلاث فرائض من غير علة» و وا نمى كذارد سه فريضه را بى
ضرورتى «الامنافق»((348)) مكر كسى كه به دل ايمان نداشته باشد و به زبان اظهار
كند.
و نيز در تهذيب و استبصار به اسناد صحيح از زراره روايت كرد كه كفت: «حثنا ابو
عبدالله - عليه السلام» ترغيب كرد مارا امام جعفر صادق - عليه السلام - «على
صلاة الجمعة» بر نماز جمعه «حتى ظننت انه يريد ان ناتيه» تا اين كه كمان كردم
كه اراده دارد كه به نزد او بياييم و با او نماز بكذاريم «فقلت: نغدو عليك؟» پس
كفتم: فردا بياييم؟ «فقال: لا انماعنيت عندكم»((349)) فرمود: نه خواستم كه پيش
خود نماز بكذاريد. و اين به جهت آن بود كه آن حضرت در زمان تقيه بود و نمى
توانست كه خود نماز جمعه بكذارد مكر با مخالفين، ليكن اصحابش را در آن اوقات
مقدور بود كه پنهان بكذارد.
و نيز در هر دو كتاب به اسناد موثق روايت كرده از عبدالملك بن اعين كه كفت:
حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - به من كفت: «مثلك يهلك و لم يصل فريضة
فرضها الله» مثل تويى هلاك شود و نكذارده باشد فريضه را كه خداى تعالى فرض
كردانيده «قلت: كيف اصنع» كفتم: چون كنم؟ «قال: صلوا جماعة يعنى صلاة
الجمعة»((350)) فرمود: نماز درجماعت بكذاريد يعنى نماز جمعه را بكذاريد.
و نيز در هر دو كتاب و كتاب كافى به اسناد حسن روايت كرده اند از حضرت امام
جعفر صادق - عليه السلام - كه فرمود: «الجمعة واجبة على من كان منها على راس
فرسخين» نماز جمعه واجب است بر هر كسى كه بر سر دو فرسخ باشد از آن «فان زاد
على ذلك» پس اكر بيشتر باشد «فليس عليه «شىء»»((351)) پس «چيزى» نيست برو.
و در كتاب من لايحضره الفقيه و تهذيب به اسناد حسن روايت كرده از آن حضرت كه
فرمود: «اذا كان بين القريتين ثلاثة اميال» چون ميان دو ده سه ميل مسافت باشد،
يعنى يك فرسخ «فلا باس ان يجمع هؤلاء و يجمع هؤلاء»((352)) پس باكى نيست كه
نماز جمعه بكذارند اينها على حده و اينها على حده.
و در كافى و تهذيب و استبصار به اسناد حسن روايت كرده اند كه از آن حضرت
پرسيدند از كسى كه خطبه را در نيافت روز جمعه «قال: يصلي ركعتين» فرمود: دو
ركعت نماز مى كذارد «فان فاتته الصلاة فلم يدركها فليصل اربعا» پس اكر نمازجمعه
فوت شد او را چنان كه هيچ از آن ادراك نكرده چهار ركعت مى كذارد. «و قال: اذا
ادركت الامام قبل ان يركع الركعة الاخيرة فقد ادركت الصلاة» و فرمود: چون
دريافتى امام را پيش از ركوع آخر پس نماز جمعه را دريافته «و ان انت ادركته بعد
ما ركع» و اكر دريافتى او را بعد از آن كه ركوع آخر كرده بود «فهي الظهر
اربع»((353)) پس فريضه تو نماز پيشين است چهار ركعت.
و در كتاب من لايحضره الفقيه به اسناد صحيح از آن حضرت روايت كرده كه فرمود در
نماز عيدين: «اذا كان القوم خمسة او سبعة» چون قوم پنج يا هفت باشند «فانهم
يجمعون الصلاة كما يصنعون يوم الجمعة»((354)) پس به درستى كه به جماعت مى
كذارند نماز را.
فصل چهارم - در بيان وجوب نماز جمعه و فرض عين بودن از قول فقهاى معتبرين
اماميه - قدس الله اسرارهم -
فقهاى اماميه دو قسمند: قسمى آنانند كه در جميع احكام شرعيه از اصول و فروع،
مستند به قرآن و احاديث اهل بيت - عليهم السلام - مى باشد و در تصانيف خود از
قول ثقلين تجاوز نمى نمايند، مثل متقدمان ايشان كه در ازمنه ائمه معصومين -
عليهم السلام - يا نزديك به آن بوده اند، از اصحاب ايشان كرفته تا شيخ ابوجعفر
طوسى - رحمه الله - وجمعى از اواخر متاخرين كه متابعت ايشان كرده اند، از اواخر
زمان شيخ زين الدين عاملى كرفته تا حال - شكر اللهمساعيهم جميعا - و بر مصنفات
ايشان اعتماد تمام هست و سخنان ايشان هركز نمى ميرد؛ زيرا كه قول ايشان مستندبه
اجتهاد و راى نيست بلكه نقل از خدا و رسول خداست كه متبدل و متغير نمى شود تا
روز قيامت؛ چنان كه درحديث وارد است كه «حلال محمد حلال الى يوم القيمة و حرامه
حرام الى يوم القيمة»((355)) يعنى حلال محمد حلال است تا روز قيامت و حرام او
حرامست تا روز قيامت. كسى به راى و اجتهاد تغيير آن نمى تواند داد و كلمات
ايشان دروجوب عينى نماز جمعه در جميع امصار و اعصار متفق و موافق قرآن و حديث
است و در مصنفات خود تصريح به آن كرده اند از روى جزم و قطع بى ترددى و شكى و
شبهه. و عبارات صريحه بيست كس از اين قسم را در اين حكم دركتاب شهاب ثاقب كه در
تحقيق اين مطلب نوشته ايم، نقل كرده ايم اكر خواهند از آن جا بطلبند.
و قسمى ديكر آنانند كه در بعضى از فتاوى مستند به قرآن و حديث مى باشند و بعضى
ديكر را با اجتهاد و راى حكم مى كنند و تابع ظن خود مى شوند و كلام اكثر ايشان
در اين مسئله مشعر است به تردد در حكم و اضطراب در آن بااختلاف بسيار؛ كاه مى
كويند: حضور سلطان عادل يعنى امام معصوم - عليه السلام - شرط است يا كسى كه
منصوب باشد از قبل او.
و كاه مى گويند: اكر سلطان عادل يا منصوب آن نباشد اصح آن است كه نماز جايز است
به جهت آن كه در احاديث صحيحه وارد است كه هركاه جماعتى در دهى باشند و در ميان
ايشان كسى باشد كه خطبه تواند خواند نماز جمعه مى كذارند. و كاه مى كويند: در
زمان غيبت امام، وجوب اين نماز ساقط است، به جهت آن كه اين شرط مفقود است
امااستحباب ساقط نيست. و كاه مى كويند: در زمان غيبت، مجتهد قايم مقام امام است
و بنابر اين بايد كه وجوب ساقط نشود. و كاه مى كويند: وجود مجتهد در كار نيست و
حضور عدل كافى است و ترغيبات ائمه معصومين - صلوات الله عليهم - در احاديث جارى
مجراى نصب ايشان است كسى را كه امامت تواند كرد و خطبه تواند خواند هر كه باشد.
وكاه مى كويند: پيش نمازى بايد، كه مجتهد باشد. و كاه مى كويند: حضور مجتهد يا
اذن او مى بايد و اكر چه پيش نمازديكرى باشد. و كاه مى كويند: وجوب اين نماز در
حين غيبت امام تخييرى است نه عينى. و كاه مى كويند: در اين هنكام جايز نيست. و
كاه مى كويند: حضور سلطان عادل را تفسير به استيلا و سلطنت امام معصوم مى كنند.
و كاه به ظهور او واكرچه تقيه كند. و غير از اين اقوال مختلفه و كلمات متناقضه
كه مستند ايشان در آنها متشابهات است كه عقول و آرا برآن متفق نمى تواند شد مكر
آن كه بعضى در آن تقليد بعضى كنند و قومى تابع قومى شوند، همچنان كه كرده اند و
چون اين طايفه رخصت نداده اند كه بعد از موت ايشان كسى به قول ايشان عمل نمايد
ما را چه لازم است كه متعرض سخنان ايشان شويم خصوصا كلام خدا و رسول خدا و ائمه
هدى - صلوات الله عليه و عليهم - و كلام فقهاى معتبرين كه قولشان زنده است در
دست داريم متفق الكلمه بى تردد و شك و شبهه و لله الحمد.
باب دوم - در بيان شرايط و وظايف نماز جمعه
شرايط وجوب نماز جمعه سالم بودن مكلف است از انوثت و بندكى و سفر و بيمارى و
پيرى و كورى و دورى به دوفرسخ و كمتر بودن از پنج كس و بيم فتنه و فساد. و
شرايط صحت آن خواندن دو خطبه است و به جماعت كذاردن ودور بودن به يك فرسخ از
نماز جمعه ديكر.
و شرط كسى كه امامت كند زياده بر شرايط امام نمازهاى ديكر، آن است كه خطبه
تواند خواند و بصيرتى در وجوب اين نماز داشته باشد؛ چه در اين اعصار بر جمعى
مشتبه است و اينها كه كفتيم، از احاديثى كه در باب سابق ذكر كرديم، معلوم شد. و
ساير شرايط امام را در باب شرايط جماعت ذكر خواهيم كرد. ان شاءالله.
و هر مكلف كه نماز جمعه از او ساقط است، چون حاضر شود بر او واجب مى شود، سواى
زن. و بعضى را ثواب بيشتراست، چون مسافر و بعضى را كمتر است، چون زن.
و اما وظايف و آداب نماز كه بعضى واجب و بعضى مستحب است، تقديم خطبتين است بر
نماز و با طهارت بودن خطيب و به منبر برآمدن او بعد از اذان يا به منبر نشستن
تا مؤذن فارغ شود و تكيه كردن او به عصا يا كمان يا شمشير، وعمامه را بر
سرداشتن و ردا بر دوش افكندن و روى به مردمان كردن و سلام بر ايشان كردن وقت
استقرار بر منبر و رو كردن مردمان به او و نزديك منبر آمدن ايشان و كوش
فراداشتن و سخن نكفتن در اثناى خطبه و نماز نكذاردن و مشتمل بودن هر دو خطبه بر
حمد خدا و شهادتين و ثناى پيغمبر و آل او و پند مردمان و خواندن سوره كوتاه يا
آيه مفيده وفاصله كردن ميان هر دو خطبه به نشستن به قدر خواندن سوره توحيد و
سخن نكفتن در آن نشستن و دعاى ائمه معصومين -صلوات الله عليهم - و استغفار براى
مؤمنين و مؤمنات در خطبه دوم و بلند كردن قراءت در نماز و سوره جمعه در ركعت
اول و سوره منافقين در دوم خواندن و قنوت در اول پيش از ركوع و در دوم بعد از
ركوع خواندن. اين است وظايف مختصه به اين نماز سوى وظايف مشتركه ميان همه
نمازها. و بالله التوفيق.
باب سيوم - در بيان فضيلت نماز جمعه
در فضيلت اين نماز همين كافى است كه بهترين عبادات و طاعات است بعد از ايمان و
معرفت؛ چه در احاديث صحيحه ثابت شده است كه بهترين عبادات بعد از معرفت، نماز
است. اكر مقبول شد همه مقبول است و اكر مردود كشت همه مردود.((356)) و ثابت شده
كه بهترين نمازها نماز يوميه است و بهترين نمازهاى يوميه نماز وسطى است ونماز
وسطى نماز جمعه است يا نماز ظهر. و نماز ظهر روز جمعه كه بهترين روزهاست و
حسنات در او مضاعف است نماز جمعه است. پس بهترين عبادات بعد از ايمان نماز جمعه
باشد.
و در كتاب من لايحضره الفقيه از پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت
كرده كه هر كه به نماز جمعه آمد و ايمان داشت به آن و ثواب آن را از خداى عزوجل
توقع داشت عمل خود را از سر بكيرد يعنى از كناهان پاك مى شود.
و در كتاب امالى از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه هيچ
قدمى سعى نكرد به نماز جمعه مكر آن كه حرام كرد خداى عزوجل بدن او را بر
آتش.((357))
و در كتاب كافى به اسناد صحيح روايت كرده از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام
- كه فضيلت داده خداى عزوجل روز جمعه را بر غير آن از روزها و به درستى كه بهشت
آراسته مى شود در روز جمعه و درهاى آسمان كشوده مى شود از براى بالا رفتن عمل
هاى بندكان در روز جمعه.((358))
و نيز در كتاب كافى به اسناد صحيح روايت كرده از حضرت امام محمد باقر - عليه
السلام - كه در روز جمعه ملائكه مقربين نازل مى شوند با كاغذهاى سيمين و قلم
هاى زرين. پس مى نشينند بر درهاى مساجد بر كرسى هاى نور ومى نويسند مردمانى را
كه پيشى مى جويند به نماز جمعه بر قدر منزلت ايشان اول دوم تا آن كه امام به
منبر برآيد و چون امام به منبر برآمد صحيفه ها را در هم مى پيچند و فرود نمى
ايند در هيچ روزى مكر روز جمعه.((359))
و در روايتى ديكر از آن حضرت منقول است كه هر كه به نماز جمعه برود در ساعت
اول، مثل آن است كه شترى قربان كرده باشد و هر كه در ساعت دوم برود مثل آن است
كه كاوى قربان كرده باشد و هر كه در ساعت سيوم برود مثل آن است كه كوسفندى شاخ
دار قربان كرده و هر كه در ساعت چهارم برود مثل آن است كه مرغ خانكى قربان كرده
باشد وهر كه در ساعت پنجم برود مثل آن است كه تخم مرغى هديه كرده باشد و چون
امام به منبر برآيد صحيفه ها در هم پيچيده شود و قلم ها برداشته شود و ملائكه
مجتمع شوند نزد منبر براى شنيدن ذكر يعنى خطبه. پس هر كه بعد از آن به مسجد آيد
نيامده است او مكر براى حق نماز و او را از فضيلت پيش آمدن بهره نيست.((360))
و ساعت اول تا طلوع آفتاب است و دوم تا بلند شدن آن و سيوم تا پهن شدن شعاع آن
بر وجهى كه قدم ها كرم شود درزمين و چهارم و پنجم بعد از چاشت بلند تا زوال.
و بعضى از علما كفته اند كه در قرن اول وقت سحر و بعد از صبح راه ها پر از
مردمان مى بوده كه به ازدحام و چراغ مى رفته اند به جامع. و اول بدعتى كه در
اسلام حادث شد ترك زود رفتن به جامع بود در روز جمعه.
و شيخ صدوق - رحمه الله - در كتاب دعائم الاسلام از حضرت امير المؤمنين - عليه
السلام - نقل كرده كه مردمان درآمدن به نماز جمعه سه قسم اند: مردى به جهت سخن
كفتن و جدال كردن مى آيد و حظ او از جمعه همان است، ومردى ديكر وقتى مى آيد كه
امام خطبه مى خواند پس اكر حق تعالى خواهد او را ثواب دهد و اكر خواهد محروم
كرداند، و مردى ديكر حاضر مى شود پيش از بر آمدن امام به منبر و نماز مى كذارد
آن مقدار كه مقدر شده باشد براى اوبا توجه و سكون تا آن كه امام به منبر بر آيد
و نماز منقضى شود پس نماز جمعه براى او كفاره است ميان او و جمعه ديكر سه روز
ديكر. و اين به جهت آن است كه حق تعالى مى فرمايد كه: هر كه حسنه كرد او را ده
مثل آن است.((361))
و به روايتى ديكر از آن حضرت منقول است كه هر كه نزديك شد به امام و كوش داشت و
خطبه را شنيد و سخن لغونكفت او راست دو نصيب از اجر و هر كه دور نشست و كوش
داشت و شنيد و سخن لغو نكفت او راست يك نصيب ازاجر و هر كه نزديك شد به امام و
كوش نداشت و سخن لغو كفت بر او است دو نصيب از وزر و هر كه به رفيق خودكفت: سخن
مكو او سخن كفته است و هر كه سخن كفت نماز جمعه او را ثوابى نيست، يعنى در
اثناى خطبه. بعد از آن فرمود: همچنين شنيده ام از پيغمبر شما كه مى كفت.((362))
و به روايتى ديكر از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - منقول است كه: هر كه
بشويد - يعنى جامه و بدن را - وغسل جمعه كند و زود بكند و زود به مسجد برود و
به نزديك امام بنشيند و كوش بدارد به خطبه و سخن نكويد دراثناى آن او راست به
هر كامى كه برداشته مثل اجر عبادت يك ساله كه روزها روزه داشته باشد و شب ها به
عبادت برخاسته باشد.((363))
و در كتاب دعائم آورده كه حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - پاى برهنه به
نماز جمعه مى رفت «براى بزرگداشت آن» و نعلين را به دست «چپ» مى كرفت و مى
فرمود: اين موطن خداست.((364))
و در كتاب مذكور از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده كه
فرمود: در شدت كرما به نماز جمعه رفتن، حج فقراى امت من است.((365))
و در تهذيب از حضرت امام صادق - عليه السلام - از پدرش از جدش روايت كرده كه:
اعرابى به خدمت حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - آمد كه او را قليب
مى كفتند. پس كفت: يا رسول الله، به درستى كه من چند نوبت مهياى حج شدم و ميسرم
نشد. آن حضرت فرمود: اى قليب، ملازم شو نماز جمعه را كه آن حج مساكين
است.((366))
و در كتاب امالى از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت كرده كه هر
مسافرى كه نماز جمعه بكذارد از روى رغبت و محبت، به آن ببخشد حق تعالى او را
اجر صد نماز جمعه كه مقيم بكذارد.((367))
و احاديث در اين باب زياده از آن است كه نقل توان كرد. به همين دوازده حديث
اكتفا مى كنيم. ولله الحمد.
باب چهارم - در فضيلت روز جمعه و شب جمعه
بدان كه حق - سبحانه و تعالى - مخصوص كردانيده اهل هر ملتى را به روزى از
روزهاى هفته كه در آن روز تقرب جويند به او به عبادتى خاص و آن روز را عيد
ايشان كردانيده و فضيلت داده به روزهاى ديكر در آن ملت؛ چنان كه شنبه را براى
يهود و يك شنبه را براى نصارى و جمعه را به اين امت مخصوص كردانيده و در آن
عبادتى خاص فرموده مسلمانان را كه آن نماز جمعه و استماع خطبه است كه بهترين
عبادات است ايشان را و ليكن اكثر مردمان در اين روزكاربه جهت امورى كه در صدر
كتاب مذكور شد از اين سعادت بى بهره اند.
و در كتاب كافى از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت كرده كه طلوع
نكرد آفتاب به هيچ روزى كه فاضل ترباشد از روز جمعه.((368))
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه: خداى تعالى بركزيد از
هر چيزى، چيزى را، پس بركزيد از روزها روز جمعه را.((369))
و از حضرت امام رضا - عليه السلام - روايت كرده كه: رسول خداى - صلى الله عليه
و آله و سلم - فرمود كه: جمعه سيد ايام است. مضاعف مى كرداند حق تعالى در او
حسنات را و محو مى كرداند سيئات را و بلند مى كرداند درجات راو اجابت مى كند
دعوات را و مى برد به بركت او از دل ها، غم ها و اندوه هاى سترك و قضا مى
كرداند در او حوايج بزرك و اين روز زياده شدن آزادان و رهانيدكان خداست از آتش
دوزخ. رعايت نكرد اين روز را هيچ كس از مردمان ونشناخت حق و حرمت آن را مكر آن
كه ثابت و لازم شد بر حق تعالى كه بكرداند او را از آزادان و رهانيدكان از آتش.
پس اكر بميرد در اين روز يا در اين شب شهيد بميرد و ايمن مبعوث شود. و سبك
نشمرد هيچ كس حرمت اين روز را وضايع نكردانيد حق آن را مكر آن كه ثابت و لازم
شد بر خداى عزوجل كه او را بسوزد در آتش جهنم مكر آن كه توبه كند.((370))
و به اسناد صحيح از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - منقول است كه ساعتى كه
در او دعا مستجاب مى شود، روز جمعه از وقت فارغ شدن امام است از خطبه تا آن كه
صفوف آراسته شود و ساعت ديكر از آخر روز است تا غروب آفتاب.((371)) و به روايتى
ديكر صحيح آمده كه وقت زوال است.((372))
و در كتاب من لايحضره الفقيه از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت
كرده كه فرمود: به درستى كه خداى عزوجل ندا مى كند هر شب جمعه از بالاى عرش از
اول شب تا آخر: آيا نيست بنده مؤمنى كه بخواند مرا از براى آخرت و دنياى خود
پيش از طلوع صبح تا او را «اجابت كنم؟» آيا نيست بنده مؤمنى كه بازكشت كند به
سوى من ازكناهان خود پيش از طلوع صبح تا توبه او را بپذيرم؟ آيا نيست بنده
مؤمنى كه تنك كرده باشم بر او روزى را، بطلبد ازمن زياده كردن روزى پيش از طلوع
صبح تا زياده كنم روزى او را و فراخ كردانم بر او؟ آيا نيست بنده مؤمنى بيمار
كه بطلبد از من كه شفا دهم او را پيش از طلوع صبح تا عافيت ببخشم او را؟ آيا
نيست بنده مؤمنى محبوس مغموم كه بطلبد از من كه برهانم او را از حبس تا خالى
كنم راه او را؟ آيا نيست بنده مؤمنى مظلوم كه «قبل از طلوع صبح» بطلبد ازمن كه
داد او از ظالم بخواهم تا يارى كنم او را و داد او بخواهم؟ فرمود: هميشه ندا مى
كند به اين نهج تا صبح طلوع كند.((373))
و در حديثى ديكر از حضرت امام رضا - عليه السلام - روايت كرده كه: خداى عزوجل
فرشته را مى فرستد به آسمان دنيا هر شب در ثلث آخر شب و در شب جمعه از اول شب.
پس مى فرمايد او را تا ندا كند: آيا سايلى هست تا بخشش كنم او را؟ آيا تائبى
هست تا بپذيرم توبه او را؟ آيا طلب آمرزش كننده هست تا بيامرزم او را؟ اى طالب
خير، روى به ماكن و اى طالب شر، ترك اين هوا كن. همچنين ندا مى كند تا صبح، پس
باز مى كردد به جاى خود از ملكوت.((374))
و از حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - روايت كرده كه شب جمعه شبى است نمايان
و روشن و روز جمعه روزى است درخشنده و هر كه شب جمعه مرد، او راست براتى از
فشارش قبر و هر كه روز جمعه مرد او راست براتى ازآتش.((375))
و احاديث در اين باب بسيار است بر اين هفت اقتصار كرديم. و الحمدلله.
باب پنجم - در وظايف روز جمعه
بهترين عبادات در روز جمعه بعد از فرايض، صلوات بر پيغمبر است. صلى الله عليه و
آله و سلم.
در كتاب كافى از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه: شب جمعه
ملائكه نازل مى شوند به عددمورچه هاى خورد و در دست ايشان قلم ها است از زر و
كاغذهاست از سيم، نمى نويسند تا شب شنبه مكر صلات برپيغمبر - صلى الله عليه و
آله و سلم، پس بسيار كن از آن. و فرمود: سنت است كه صلات بر پيغمبر و اهل بيت
اوبفرستى هر روز جمعه هزار نوبت و در روزهاى ديكر صد نوبت.((376))
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت كرده كه: هيچ چيز كه به آن
عبادت خداى كنند در روز جمعه دوست تر باشد نزد من از صلات بر محمد و آل محمد [،
نيست].((377))
و نيز از آن حضرت روايت كرده كه: بايد زينت كند هر يك از شما و بيارايد خود را
روز جمعه؛ غسل كند و بوى خوش كند و محاسن را شانه نمايد و خوش بو كند و پاكيزه
ترين جامه ها بپوشد و مهياى نماز جمعه شود و بايد كه در اين روزآرام دل و
آرميدكى بدن با او باشد و بايد كه نيكو كند عبادت پروردكار خود را و بكند از
خير آنچه استطاعت آن داشته باشد. پس به درستى كه خداى عزوجل نظر مى كند بر زمين
تا آن كه مضاعف كرداند حسنات او را.
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت كرده كه از او پرسيدند از
تفسير «فاسعوا الى ذكر الله»، فرمود: عمل كنيد و تعجيل نماييد پس به درستى كه
روز جمعه روزى است كه تنك كردانيده اند آن را بر مسلمانان و ثواب اعمال درآن به
قدر تنكى آن است بر ايشان و حسنه و سيئه مضاعف است در او، يعنى وظايف عبادت در
اين روز بسيار است ووقت كم. پس هر كه خود را بر عبادت بدارد و همكى همت خود را
صرف آن كند ثواب او مضاعف مى شود.
و فرمود: به خداى قسم كه اصحاب پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - تجهيز
نماز جمعه را روز پنجشنبه مى كرده اند به جهت آن كه روز تنكى است بر مسلمانان.
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه: كرفتن از شارب و چيدن
ناخن ها و شستن سر به خطمى روز جمعه، درويشى را مى برد و روزى را زياده مى
كرداند.((378))
و در روايتى ديكر آمده كه شستن سر به خطمى هر جمعه امان است از پيسى و
ديوانكى.((379))
و در روايت ديكر آمده كه كرفتن شارب و ناخن ها از جمعه تا جمعه امان است از
خوره.((380))
و در روايتى ديكر آمده كه هر كه بكيرد از ناخن ها و شارب خود هر جمعه و بگويد
وقتى كه مى كيرد: «بسم الله و بالله وعلى سنة رسول الله صلى الله عليه و آله
وسلم» نيفتد از او ناخنى و مويى الا آن كه بنويسد حق تعالى به آن ثواب آزاد
كردن بنده و بيمار نشود مكر به مرض موت.((381))
و در كتاب من لايحضره الفقيه از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت
كرده كه: غسل پاكيزكى و كفاره است از گناهان از جمعه تا جمعه ديكر.((382))
و از حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - روايت كرده كه چون مى خواست كه سرزنش
كند كسى به عجز مى فرمود: تو عاجزترى از كسى كه غسل جمعه را ترك مى كند؛ چه كسى
كه غسل جمعه كند هميشه در پاكيزكى است تا جمعه ديكر.((383))
و در بوى خوش به كار بردن در اين روز مبارك، تاكيد بسيار شده و در كتاب مذكور،
از حضرت امام رضا - عليه السلام -روايت كرده كه: سزاوار است مرد را كه وا
نكذارد اين كه مس كند چيزى را از بوى خوش در هر روز، اكر ميسر نشود يك روز در
ميان و اكر ميسر نشود در هر جمعه وانكذارد آن را.((384))
و نافله يوميه در روز جمعه بيست ركعت است زياده بر روزهاى ديكر به چهار ركعت:
شش ركعت در اوايل روز و شش ركعت ديكر بعد از آن به ساعتى و شش ديكر بعد از آن و
دو ركعت نصف النهار. و اكر شش يا هشت را بين الفرضين بكذارند هم نيكو است. و در
بعضى روايات بيست و دو و در بعضى هيجده نيز آمده است.
و از حضرت صاحب الامر - عليه السلام - منقول است كه بهترين وقتى از براى نماز
جعفر كذاردن اوايل روز جمعه است.((385))
و در كافى روايت كرده كه هر كه بعد از نماز عصر روز جمعه بكويد: «اللهم صل على
محمد و آل محمد الاوصياءالمرضيين بافضل صلواتك و بارك عليهم بافضل بركاتك و
السلام عليه و عليهم و رحمة الله و بركاته» بنويسد خداى تعالى براى او صد هزار
حسنه و محو كند از او صد هزار سيئه و قضا كند به جهت او صد هزار حاجت و بلند
كرداند مر او را صد هزار درجه.((386))
و اذكار و دعوات، و تلاوت سوره هاى خاص در اين روز بسيار است از مواضعش بطلبند
كه اين رساله كنجايش ذكر آن ندارد.
باب ششم - در فضيلت جماعت
حق - سبحانه و تعالى - در قرآن مجيد امر فرموده به جماعت همچنان كه امر فرموده
به نماز آن جا كه مى فرمايد: «واقيموا الصلاة و آتوا الزكاة و اركعوا مع
الراكعين»((387)) يعنى به پاى داريد نماز را و بدهيد زكات را و ركوع كنيد با
ركوع كنندكان، يعنى در جماعت نماز بكذاريد و استحباب جماعت در نماز يوميه از
ضروريات دين است.
و در تهذيب به اسناد صحيح از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده
كه: نماز جماعت زيادتى داردبر نماز تنها به بيست و چهار درجه كه بيست و پنج
باشد.((388))
و در كافى و تهذيب به اسناد حسن روايت كرده اند از زراره كه كفت: سؤال كردم از
امام جعفر صادق - عليه السلام -آنچه مردمان روايت مى كنند كه نماز در جماعت
فاضل تر است از نماز مرد تنها به بيست و پنج نماز.
فرمود: راست كفتند. كفتم: «براى» دو كس جماعت است؟ فرمود: بلى، ماموم در جانب
راست امام مى ايستد.((389))
و در هر دو كتاب به اسناد صحيح از زراره و فضيل روايت كرده اند كه از حضرت امام
جعفر صادق - عليه السلام - پرسيديم كه: نماز در جماعت فريضه است؟ فرمود: نماز
فريضه است اما اجتماع فرض نيست در همه نمازها و ليكن سنت است هر كه ترك كند اين
سنت را به جهت اين كه رغبت نداشته باشد در آن و در جماعت مسلمانان، نمازى نيست
او را.((390))
و نيز به اسناد صحيح از آن حضرت روايت كرده اند كه حضرت پيغمبر - صلى الله عليه
و آله و سلم - فرمود: نمازى نيست كسى را كه نماز نمى كذارد در مسجد با مسلمانان
مكر او را علتى باشد.((391))
و فرمود: جايز نيست غيبت مكر كسى را كه نماز در خانه خود كذارد و رغبت بكرداند
از جماعت ما و هر كه رغبت بكرداند از جماعت مسلمانان، واجب است هجران او و چون
او را نزد امام مسلمان برند بيم كند او را و بترساند پس اكر حاضر شد جماعت را و
الا بسوزاند بر او خانه او را.((392))
و از حضرت امام محمد باقر - عليه السلام - روايت كرده كه: نمازى «نيست» كسى را
كه حاضر نشود نماز جماعت را ازهمسايه هاى مسجد مكر كسى كه بيمار باشد يا شغلى
داشته باشد.((393))
و از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده كه فرمود قومى را
كه: بايد شما حاضر شويد مسجد را يابايد كه بسوزانم بر شما منزل هاى شما
را.((394))
و نيز فرمود: هر كه نماز پنجكانه را در جماعت بكذارد پس كمان همه خيرى به او
ببريد.((395))
و نيز از آن حضرت روايت كرده كه روزى بعد از نماز صبح متوجه اصحاب شد پس جماعتى
را نام برد و پرسيد كه:ايشان در نماز حاضر بودند؟ كفتند: نه يا رسول الله.
فرمود: غايبند؟ كفتند: نه يا رسول الله. فرمود كه: آكاه باشيد كه نمازى نيست كه
بر منافقان سخت تر باشد از اين نماز و نماز خفتن.((396)) و اكر مى دانستند چه
فضيلت است دركذاردن اين دو نماز به جماعت مى آمدند و اكر چه برود سر نيسان بايد
آمد((397)) يعنى چنان كه اطفال راه مى روند.
و نيز فرمود كه: هر كه نماز صبح و خفتن را در جماعت بكذارد پس او در امان خداست
و هر كه ظلم بر او كند پس خدارا ظلم كرده است و هر كه حقير شمرد او را، خدا را
حقير شمرده است.((398))
و در تهذيب از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه حضرت پيغمبر
- صلى الله عليه و آله و سلم - خواست كه بسوزاند قومى را كه در خانه هاى خود
نماز مى كذاردند و به جماعت حاضر نمى شدند. پس كورى آمد وكفت: يا رسول الله،
چشم ندارم و بسيار است كه اذان را مى شنوم و كسى نيست كه مرا بياورد به جماعت و
نماز با تو.آن حضرت فرمود: از منزل خود به مسجد ريسمانى ببند و به جماعت حاضر
شو.
و در بعضى روايات آمده هر كه چهل روز در جماعت نماز بكذارد چنان كه تكبير احرام
او در جماعت فوت نشود دوبرات از براى او مى نويسند: براتى از نفاق و براتى از
آتش.((399))
و شيخ زين الدين - عليه الرحمه - در شرح ارشاد روايت كرده از شيخ ابو محمد جعفر
بن احمد قمى نزيل رى كه او دركتاب امام و ماموم روايت كرده به اسناد متصل به
ابى سعيد خدرى كه او كفت كه: حضرت پيغمبر - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود
كه: آمد به نزد من جبرئيل - عليه السلام - با هفتاد هزار فرشته بعد از نماز
پيشين؛ پس كفت: اى محمد، به درستى كه پروردكار تو سلام مى رساند و دو هديه به
جهت تو فرستاده.
كفتم: كدام است آن دو هديه؟ كفت: سه ركعت نماز وتر و نماز پنجكانه در جماعت.
كفتم: اى جبرئيل، چه ثواب است امت مرا در جماعت؟ كفت: اى محمد، چون دو كس باشند
نويسد حق تعالى براى هر يك از ايشان به هر ركعتى ثواب صد و پنجاه نماز و چون سه
كس باشند نويسد براى هر يك به هر ركعتى ثواب ششصد نماز و چون چهار كس باشند
نويسد براى هر يك به هر ركعتى هزار و دويست نماز و چون پنج كس باشند نويسد براى
هر يك از ايشان به هر ركعتى دوهزار و چهارصد نماز و چون شش كس باشند نويسد براى
هر يك از ايشان به هر ركعتى دوهزار و چهارهزار وهشتصد نماز و چون هفت كس باشد
نويسد براى هر يك از ايشان به هر ركعتى نه هزار و ششصد نماز و چون هشت كس باشند
نويسد براى هر يك از ايشان به هر ركعتى نوزده هزار و دويست نماز و چون نه كس
باشند نويسد براى هريك از ايشان به هر ركعتى سى و شش هزار و چهار صد نماز و چون
ده كس باشند نويسد براى هر يك از ايشان به هرركعتى هفتاد و دو هزار و هشتصد
نماز و چون زياده بوده باشند پس اكر آسمان ها همه مداد((400)) كردد و درختان
همه قلم شود و جن و انس كاتب باشند با فرشتكان نتوانند كه ثواب يك ركعت ايشان
را بنويسند. اى محمد، يك تكبير كه مؤمن ادراك كند با امام، بهتراست از ششصد
هزار حج و عمره و بهتر است از دنيا و آنچه در دنياست به هفتاد هزار بار وركعتى
كه مؤمن با امام كذارد بهتر است از صد هزار دينار كه تصدق كند بر مساكين. و
سجده كه سجود كند مؤمن با امام در جماعت بهتر است از صد هزار بنده كه آزاد كند.
و شيخ شهيد - عليه الرحمه - از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل
كرده كه فرمود: اكر ترا پرسند ازحال كسى كه به نماز جماعت حاضر نمى شود، بكو:
نمى شناسم او را.
و احاديثى كه در فضيلت نماز جماعت آمده بيش از آن است كه توان شمرد و ما بر اين
چهارده حديث اقتصار مى كنيم و از بسيار حديثى مستفاد مى شود كه نماز در جماعت
كذاردن ميزانى است از براى شناختن عادل از فاسق و ثواب حضور جماعت مخالفان مثل
ثواب حضور جماعت مؤمنان است الا آن كه اعتماد بر قراءت ايشان نمى بايد كرد بلكه
خود آهسته مى بايد قراءت كرد.
باب هفتم - در شرايط آداب نماز جماعت
رط است در امام نماز كه بر مذهب ائمه اثنا عشر - سلام الله عليهم - باشد و
متجاهر به فسق نباشد يعنى آشكارافسق نكند بلكه به خير و طاعت معروف باشد و
نمازها را در جماعت كذارد و سالم باشد از خوره و پيسى و طعن درنسب و حد شرعى و
باديه نشينى و ندانستن قراءت و عاجز بودن از ايستادن مكر آن كه همه آن جماعت
اين عيوب داشته باشند و بايد كه مسائل نماز را از ائمه معصومين - صلوات الله
عليهم اجمعين - فرا كرفته باشد و اكر چه به چندواسطه باشد و مكروه آن جماعت
نباشد.
و اولى آن است كه ده كس به ده كس اقتدا نكند: آزاد به بنده و رها به بندى و
صحيح به مفلوج و بينا به كور خصوصا درصحرا و كسى كه فضيلتى دينى داشته باشد به
كسى كه آن را يا مثل آن را نداشته باشد و كسى كه وضو كرده باشد به كسى كه تيمم
كرده باشد و كسى در شهر خود باشد يا قصد اقامت كرده باشد به كسى كه مسافر باشد
و در عكسش نيزروايتى هست و صاحب مسجد يا خانه به بيكانه.
و مستحب است كه اول صف ها را راست كنند و درست بدارند بر وجهى كه دوش ها برابر
هم باشد در وقت ايستادن وزانوها برابر هم باشد در وقت نشستن و رخنه ها را پر
كنند و پيوسته سازند. و بهترين جاى ها جايى است كه به امام نزديك تر باشد و صف
اول بهتر است از صف دوم و همچنين تا صف آخر مكر در نماز جنازه كه صف آخر بهتر
است ازصف پيش تر و همچنين تا صف اول و جانب راست صف بهتر است از جانب چپ آن
مقدار كه صف اول بهتر است ازدوم. و سزاوار آن است كه در جاى بهتر، مردمان بهتر
باشند يعنى كسانى كه زيادتى علمى يا عملى، صالح يا عقلى كامل داشته باشند. و
نزديك امام مردمان زيرك هوشيار باشند كه اكر حرفى فراموش كند يا در ماند به
يادش آورند ومردان بر زنان، و آزادان بر بندكان مقدم بايستند و كسى تنها نايستد
مكر در صف پيش جا نباشد كه در آن هنكام برابرامام مى ايستد.
و شرط است كه صف ها آن مقدار از هم دور نباشند كه كام نتوان كذاشت و حايلى در
ميان نباشد كه مانع ديدن باشدمكر ميان مردان و زنان و پيشى نجويند بر امام در
فعل يا قول يا مكان بلكه با او باشند يا پست تر، و پست تر بهتر است واكر سبقت
كند به عمد يا به سهو بركردد و در مكان پست تر بايستد و اكر ماموم يك كس باشد
جانب راست بايستد و اكرزن باشد پست تر هم بايستد و بايد كه در نمازى كه بلند
خوانده مى شود قراءت را كوش كند اكر امامى باشد كه اقتدا به او توان كرد والا
آهسته قراءت كنند و اكر هيچ نشنوند خود آهسته بخوانند و در نماز آهسته ذكر كنند
هر ذكرى كه خواهند و اكر هيچ نكويند نيز جايز است ليكن ذكر اولى است.
و امام را مستحب است كه همه ذكرهاى نماز را به مامومان بشنواند مكر شش تكبير
اول نماز را با دعاهاى آن كه آهسته مى كويد و مامومان بايد كه هيچ او را
نشنوانند و چون امام «و لا الضآلين» كفت يا «سمع الله لمن حمده» ايشان
بكويند:«الحمدلله رب العالمين».
و مستحب است كه امام تابع ضعيف ترين مردمان شود در درازى و كوتاهى نماز و هر يك
در تسليم قصد ديكرى نيزبكند با آنچه مى كرد از قصد ملائكه و انبيا - عليهم
السلام - و تمام روى را به جانب راست كند در اين هنكام و اكرجانب چپ ماموم كسى
باشد يك تسليم ديكر بگويد و بدان جانب نيز روى كند.
اين است وظايف و آداب مختصه به جماعت سوى وظايف و آداب مشتركه. و لله الحمد.
باب هشتم - در احكام نماز جماعت
جماعت در جمعه و عيدين فرض است و در ساير فرايض سنت مؤكد است خصوصا يوميه و
خصوصا جهريه وخصوصا صبح و خفتن و در نوافل مشتبه است و اولى ترك جماعت است در
آن.
و هر كه به ركوع امام رسيد بعد از نيت و تكبير احرام آن ركعت را ادراك كرده است
با فضليت جماعت و آن را ركعت اول خود حساب مى كند و بعد از تسليم امام باقى را
به جاى مى آورد اكر مانده باشد و اكر در سجده آخر برسد تابع شود و تشهد بخواند
ليكن تسليم نكويد و بر خيزد و تمام كند بى آن كه از سر كيرد.
و امام، اكر در اثناى نماز بيابد كه كسى به مسجد آمد مستحب است كه مقدار ركوع
را دوچندان كند تا او برسد و اكراحتمال راه مى دهد كه كسى بعد از ركعت اول ملحق
شده باشد در دو ركعت آخر قراءت كند تا آن كه نماز او ماموم ازقراءت خالى نماند
و ماموم را نيز مستحب است كه در دو ركعت اول قراءت كند اكر دو ركعت آخر امام
باشد چه شايدكه امام قراءت نكند.
و مستحب است امام را كه نايبى پيش بدارد از مامومان تا نماز را با قوم تمام كند
اكر او را عارضى رو دهد كه قطع نمازبايد كرد و اكر نكند مامومان بكنند به اشاره
و مكروهست كه آن نايب كسى باشد كه ركعت اول را در نيافته باشد.
و شرط نيست كه نماز امام و ماموم يكى باشد يا در عدد موافق باشد، پس هر كدام كه
فارغ شوند تسليم مى كويند پيش از ديكرى و اكر بر ماموم تشهد واجب باشد و بر
امام نباشد ماموم تشهد بخواند تنها و به امام ملحق شود و در عكس آن ناتمام
بنشيند و متابعت امام بكند در تشهد خواندن. و اكر كسى تنها نمازى كذارده باشد و
بيابد كسى را كه با او آن نمازرا به جماعت توان كذارد مستحب است كه اعاده كند و
اكر در اثناى نماز باشد عدول نيت به نافله كند و دو ركعت تمام كند و باز واجب
را از سر بكيرد.
و اكر خللى در شرايط نماز امام ظاهر شود بعد از فراغ واجب نيست بر او كه
مامومان را اعلام كند بلكه خود اعاده مى كند و نماز ايشان صحيح است.
و مستحب است كه از جاى نماز بر نخيزد تا آنهايى كه در اثناى نماز رسيده اند
نمازهاى خود را تمام كنند.
خاتمه:
در كتاب من لايحضره الفقيه از حضرت اميرالمؤمنين - عليه السلام - روايت كرده كه
هر كه به مسجد آمد شد كند،مى رسد به او يكى از هشت چيز: برادر مؤمنى كه يارى او
كند در راه حق يا علم تازه كه باعث ترقى او شود يا آيه محكمى و نشانه ظاهرى كه
راهبر شود او را به سوى حق يا رحمتى كه در انتظار آن بوده باشد يا كاهى كه او
را باز دارد ازهلاكت يا باعث شود بر هدايت يا ترك كناهى از روى ترس يا حيا.
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه كسى از ايشان پرسيد
كه: اقل آنچه جماعت به آن حاصل شود چند كس است؟ فرمود: مردى و زنى و اكر كسى
حاضر نشود به مسجد، مؤمن تنها جماعت است؛ به جهت آن كه چون اذان و اقامت كفت
نماز مى كذارد در پس او دو صف از ملائكه.((401))
و در كتاب مذكور مى كويد كه چون باران يا سرمايى سخت باشد جايز است كه در خانه
نماز بكذارند و به مسجد نروندبه جهت آن كه پيغمبر - صلى الله عليه و سلم فرمود:
«اذا ابتلت النعال فالصلاة في الرحال.»((402))
و از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - روايت كرده كه: باكى نيست كه نماز
جمعه را واكذارى در باران.
اين است آنچه اراده داشتيم كه ذكر كنيم در اين نامه. والحمدلله تمت، الخير عمت،
و صار تاريخ التصنيف فتحت ابواب جناننا و الحمد لله على يد اضعف الضعفاء ابن
محمد كاظم محمد رضا الملقب ب - «ثنا» عفى عنهما فى عاشر شهر ....((403)).
پي نوشتها:
330- يك كلمه خوانا نيست.
331- جمعه، آيه 9.
332- منافقون، آيه 9.
333- بقره، آيه 238.
334- .ر.ك: وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، قم آل البيت، چاپ دوم، 1414 ق، ج7، ص301.
335- ر.ك: وسائل الشيعه، بيروت، دار احياء التراث العربى، ج5، ص6.
336- عوالى اللئالى، ابن ابى جمهور احسائى (م 880 ق)، تحقيق مرعشى و مجتبى عراقى،
قم، چاپ اول 1403 ق،ج2،
ص54.
337- ر.ك: وسائل الشيعه، آل البيت، ج7، ص302.
338- عوالى اللئالى، ج1، ص163.
339- كافى، كلينى (م 329 ق)، تحقيق على اكبر غفارى، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم،
1388 ق، ج3، ص419×من لا
يحضره الفقيه، شيخ صدوق (م 381 ق)، تحقيق على اكبر غفارى، قم، جامعه مدرسين، چاپ
دوم، 1404 ق،ج، ص409×
تهذيب الاحكام، شيخ طوسى (م 460 ق) تحقيق سيد حسن خرسان، دار الكتب الاسلاميه،
چاپچهارم، 1365 ش، ج3،
ص2.
340- كافى، ج 3، ص 418 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 19.
341- ر.ك: وسائل الشيعه، ج 7، ص 304.
342- استبصار، شيخ طوسى، تحقيق سيد حسن خرسان، دار الكتب الاسلاميه، چاپ چهارم،
1363 ش، ج 1، ص419 ×
تهذيب الاحكام، ج 3، ص 239.
343- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 245.
344- ر.ك: استبصار، ج 1، ص 420 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 239.
345- استبصار، ج 1، ص 419 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 238.
346- استبصار، ج 1، ص 421 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 238.
347- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 238.
348- محاسن، احمد بن محمد بن خالد برقى (م 274 ق)، تحقيق سيد جلال الدين حسينى، دار
الكتب الاسلاميه، ج1، ص 85.
349- استبصار، ج 1، ص 420 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 239.
350- همان مدارك.
351- كافى، ج 3، ص 419 × استبصار، ج 1، ص 421.
352- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 426.
353- استبصار، ج 1، ص 421 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 160 × كافى، ج 3، ص 427 (در مدرك
اخير به جاى((انت))،
((كنت)) است).
354- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 522.
355- بصائر الدرجات، محمد بن حسن صفار (م 290 ق)، تحقيق محسن كوچه باغى، تهران،
مؤسسه اعلمى، 1404ق،
ص 168 × الفصول المهمه، شيخ حر عاملى، تحقيق محمد قائينى، مؤسسه معارف اسلامى امام
رضا (ع)، چاپاول، 1418
ق، ج 1، ص 643.
356- بحار الانوار، علامه مجلسى (م 1110 ق)، بيروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم 1403 ق،
ج 10، ص 394.
357- امالى شيخ صدوق، قم، مؤسسة البعثه، چاپ اول، 1417 ق، ص 449.
358- ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 3، ص 4 × وسائل الشيعه، ج 7، ص 385.
359- ر.ك: وسائل الشيعه، ج 7، ص 347.
360- ر.ك: فتح الوهاب، زكريا انصارى (م 926 ق)، بيروت، دار الكتب العلميه، چاپ اول،
1418 ق، ج 1، ص 137.
361- دعائم الاسلام، قاضى نعمان مغربى (م 363 ق)، تحقيق آصف بن على اصغر، دار
المعارف، 1383 ق، ج 1، ص182.
362- الحدائق الناظره، محقق بحرانى (م 1186 ق)، تحقيق محمد تقى ايروانى، قم، جامعه
مدرسين، ج 10، ص 196.
363- مسند احمد (م 241 ق)، بيروت، دار صادر، ج 4، ص 10.
364- دعائم الاسلام، ج1، ص182.
365- همان، ج 1، ص 181.
366- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 237.
367- امالى شيخ صدوق، ص 60#61.
368- كافى، ج 3، ص 413 و 416.
369- همان، ج 3، ص 413.
370- كافى، ج 3، ص 414.
371- وسائل الشيعه، ج 7، ص 352 × تهذيب الاحكام، ج 3، ص 235.
372- مستدرك الوسائل، ميرزا حسين نورى (م 1320 ق)، قم، آل البيت، چاپ دوم، 1408 ق،
ج 6، ص 41.
373- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 421.
374- همان.
375- همان، ج 1، ص 423.
376- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 4 × وسائل الشيعه، ج 7، ص 387.
377- كافى، ج 3، ص 429.
378- ر.ك: كافى، ج 6، ص 491.
379- همان، ج 3، ص 418 و ج 6، ص 504.
380- تحرير الاحكام، علامه حلى (م 726 ق)، تحقيق ابراهيم بهادرى، قم، مؤسسه امام
صادق (ع)، چاپ اول، 1420ق، ج 1، ص 71. گرفتن ناخن در اين ماخذ نيست.
381- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 237.
382- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 112.
383- ر.ك: كافى، ج 3، ص 42.
384- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 425.
385- وسائل الشيعه، ج 8، ص 56.
386- كافى، ج 3، ص 429.
387- بقره، آيه 43.
388- ر.ك: تهذيب الاحكام، ج 3، ص 265.
389- كافى، ج 3، ص 371.
390- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 24.
391- من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 39 × استبصار، ج 3، ص 13 × تهذيب الاحكام، ج 6، ص
241.
392- ر.ك: همان مدارك.
393- وسائل الشيعه، ج 8، ص 291.
394- همان.
395- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 376.
396- نماز خفتن: نماز عشا.
397- تهذيب الاحكام، ج 3، ص 25.
398- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 377.
399- الكامل فى ضعفاء الرجال، عبداللّه بن عدى (م 365 ق)، بيروت، دار الفكر، 1409
ق، ج 3، ص 19.
400- مداد: مركب.
401- من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 376.
402- همان، ج 1، ص 377.
403- تاريخ تحرير از كتاب پاك شده اما در فهرست نسخههاى خطى كتابخانه ج 1، ص 42،
تاريخ كتاب سال 1115نوشته شده است.
منبع:
مجله فقه فارسى شماره 31