مقدمه
حقيقت آن است كه وقتى تصميم گرفتم اين موضوع را در قرآن بررسى كنم ترس و دلهره
سراپاى وجودم را فراگرفت؛ چه آن كه نمىدانستم آيا مىتوان با قرآن نيز مثل هر
كتاب ديگرى كه از گذشته اسلامى درخشان ما به عنوان ميراث فرهنگى به ما رسيده
برخورد كرد يا نه؛ زيرا قرآن كتابى نيست كه از جانب شخص خاصى تأليف و تدوين شده
باشد، «بلكه نيست جز وحى است كه وحى شود، آن فرشته نيرومند به رسول خدا - صلى
الله عليه و آله - فرا آموخت؛ آن توانمند كه راست بايستاد، و خود در افق اعلى
بود.»(1) ليكن با وجود اين، قرآن ميراث بزرگ اسلامى و قانونى است كه تا ابد
قدمهاى ما مسلمانان را در مسير هستى رهنمون مىشود. قرآن كتابى است كه
ويژگىها، عادات، و وجودمان را حفظ كرده است؛ چه آن كه رحمتى است براى جهانيان.
اما نسبت به عرب، اگر قرآن نبود، زبان ارجمند عربى به دست فراموشى سپرده و
نابود مىشد. چنان كه زبانهاى ديگر غير عربى كه ناطقان به آنها آن گاه كه مورد
هجوم، فشار و ظلم ملتهاى ديگر قرار گرفتند نابود شدند.
به علاوه اگر قرآن نبود، عرب از ظلمت جاهليت به نور اسلام هدايت نمىشد.
چيزى كه به من جرئت بخشيد تا در اين موضوع به پژوهش بپردازم آن كه پيشتر درباره
ويژگىهاى جانوران نوپيدا در قرآن كريم مطلب نوشتم، اما احدى به من اعتراض نكرد
و بر تعاملم با قرآن كريم خرده نگرفت كه پژوهش تو بر اين مبنا استوار شده كه
قرآن ميراثى علمى است؛ مضافاً بر اين كه دانشجويى از دانشكده رياض پژوهشى را
براى اخذ دانشنامه كارشناسى ارشد تقديم داشت كه موضوع آن حيوانات در قرآن كريم
بود.
مسئله ديگر كه مرا از پژوهش در اين موضوع باز مىداشت آن كه دوست داشتم كسى كه
متخصص گياهشناسى است چنين پژوهشى را عهده دار شود و در عمل نيز آن را به برخى
دوستانم از دانشمندان گياهشناسى عراقى پيشنهاد كردم، اما متأسفانه علاقهاى به
اين كار در آنان نديدم.
اكنون كه عنوان همايش ما «كشاورزى و خاك در ميراث علمى عربى» است،(2) اين پژوهش
ناقابل را تقديم مىدارم؛ با تأكيد بر بعد كشاورزى در گياهانى كه در قرآن
آمدهاند.
گياهان زراعى در قرآن
بيشترين يادكرد قرآن از گياهان، به گياهان زراعى اقتصادى اختصاص دارد، نه
گياهان صرف. به تعبير ديگر، آنچه از اسامى نباتات به طور كلى يافتهام اختصاص
به نباتات زراعى فراورى شده دارد كه انسان آن را به واسطه كاشت و داشت به دست
مىآورد و در راه آن كوشش مىكند.
اگر چه در قرآن، مواردى است كه در آنها اسامى گياهانى وارد شده كه نباتات
غيرزراعى هستند، مانند گياهان زينتى: روح و ريحان؛(3) گياهان سايه دار: «و
دانية عليهم ظلالها»(4) يا آن كه بدان مثل زده مىشود بر كوچكى حجم بذرهايش،
مثل «حبةٍ من خردل»(5) يا نباتات نگون بختى كه جهنميان آن را خوراك خود
مىسازند، مثل «شجرة الزقوم» كه در جحيم مىرويد، و ليكن اعم و بيشتر گياهان
ياد شده در قرآن همان گياهان زراعى هستند.
اشاره به گياهان زراعى در قرآن، تنها محدود به ياد كرد اسم گياه نيست، بلكه در
بيشتر اوقات به محصول آنها همچون «سنبله»، «حبّ»، «فاكهة»، «ثمرات» و گاه نيز
به اجزاى گياه اشاره شده است، مثل «جذع»، «فرع»، «زهرة»، «وردة»، «ليف»، و
«ورق». چنان كه اشاراتى به گياه به صورت عام نيز صورت پذيرفته، مثل «زرع»،
«نبت»، «حرث»، و «قطوف»؛ علاوه بر اشارات زيادى كه به عمليات كشاورزى صورت
گرفته است، مثل « استزراع»، « انبات»، « تلقيح»، «حصاد»، و «سَقْى».
در جدول زير شرح و تفصيل اين اشارات بيان شده است:
تعداد سورههايى كه به طرق مختلف از گياهان ياد كردهاند: 54 سوره ؛
تعداد آياتى كه در آنها به صراحت از گياه سخن رفته است: 137 آيه ؛
تعداد يادكرد «گياهان» بدون عنوان (با تكرار): 60 ؛
تعداد يادكرد اجزاى گياهان (با تكرار): 35 ؛
تعداد يادكرد محصولات و فراوردههاى گياهى (با تكرار): 37 ؛
تعداد اشاره به عمليات كشاورزى (با تكرار): 16 ؛
تعداد اشاراتى كه ارتباطى به كشاورزى دارند: 17 ؛
گياهانى كه به اسم در قرآن از آنها ياد شده عبارتند از:
نخيل: به تكرار (27 بار)، از آن و برخى فراوردهها و اجزاى آن چون «نوى»،
«رطب»، «جذع»، «طلع»، و «مسدّ» در قرآن ياد شده است؛ چه آن كه نخل، درخت عرب و
اهل بهشت است.
اعناب: 9 بار ؛
زيتون: 7 بار ؛
رمان: 3 بار ؛
گندم و فراوردههايش (فوم، سنبل، حصيد و خبز): 9 بار
قثائيات (قثاء، يقطين): 2 بار ؛
بقوليات (بقل، عدس): 2 بار ؛
سدر: 5 بار ؛
خردل: 2 بار ؛
أبّ: 1 بار ؛
اَثْل: 1 بار.
از گياهانى چون «بصل»، «تين»، «ريحان»، «كافور» و «ظلْح» فقط يك بار در قرآن
ياد شده است.
چنان كه به دو گياه غير معروف و مشخص نيز در قرآن اشاره شده است:
الف) : «و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين»
«[اى آدم و اى حوا] به اين درخت نزديك مشويد كه از ستمكاران خواهيد بود.»(6)
«درخت» در اينجا اسم عام است و ما از آن به « شجره آدم» ياد مىكنيم و مفسران
بر نوع آن اتفاق نظر ندارند و در تحديد آن چيزهايى را از باب مثال گفتهاند:
سنبله، كرمه، تين، كافور و...
ب) : «ان شجرة الزقوم طعام الاثيم»(7)
اين درخت نيز نزد مفسران شناخته شده نيست.
گياه ديگرى كه در عنوان آن اختلاف شده «فوم» است.(8) برخى گفتهاند كه فوم،
همان گندم و نان در زبان بنى هاشم و عنوان قديمى حنطه (گندم) است.
اما گياه، «فوم» گياهى معمولى است و در آن حرف «ث» به «ف» تبديل شده (ثوم)(9) و
شايد اين صحيحتر باشد؛ چه آن كه به «بصل»؛ يعنى پياز و گياهان زراعى نزديك
است.
جدولى كه در پايان اين نوشتار آمده، محل ذكر اسامى گياهان و اجزاء و
فراوردههاى گياهى را در قرآن به ما نشان مىدهد.
برخى ملاحظات ديگر
1 - قرآن كريم به پديده زيستشناسى بسيار مهمى در كشاورزى اشاره كرده و آن
اهميت بادها در عمل بارورى است. قرآن از اين پديده به عنوان «لواقح» ياد كرده
است؛ يعنى بادهايى كه با انتقال بذرهاى لقاح از گلى به گلى يا از درختى به
درختى ديگر بارورى گياهان را به انجام مىرسانند.
2 - قرآن كريم، در بيشتر اوقات فراوردههاى گياهى گياهان را ياد آورده مىشود،
مثل «رطب» و «رحيق» و گاه با يادكرد اسم محصول بر گياه رهنمون مىشود، مثل
«اعناب»، «زيتون»، «تين» و «خردل»؛ چنان كه اسامى اجزاى گياهان نيز فراوان در
قرآن ياد شده است، مثل «جذع»، «ورق»، «فرع»، «زهرة»، و «وردة».
3 - از غلات كه مهمترين گياهان داراى كربوهيدرات هستند(10) در قرآن اسمى
نيامده است؛ به جز گندم كه از آن با عنوان «فوم» - بنابر قول برخى مفسران - ياد
شده است؛ اگر چه در قرآن كلمات و اسامى زيادى به كار رفته كه بر گندم و جو
دلالت دارند، مثل «سنبله»، «خبز» و «حصيد» كه هر كدام از آنها فراوردههاشان
بيشتر از گياهان ديگر است و جز در اين فراوردهها استعمال نمىشوند.
4 - هر آن چه از گياهان و فراوردههاشان در قرآن ياد شده بيشتر به گياهان زراعى
باز مىگردد يا به گياهانى كه در جزيرة عربى يا سرزمينهاى مجاور و نزديك بدان
در نواحى شمال و شرق و غرب فراوان است. اما محصولاتى كه در صدر اسلام در
سرزمينهاى عربى شناخته شده نبود، از آنها ذكرى در قرآن نيامده است؛ چنان كه
همه انواع مركبات يا برخى اصناف آنها كه در آن دوره در شرق هند و شرق دور
مشهور بوده است، ولى در عين حال در جزيره عربى شناخته شده نبود و اعراب و
مسلمانان بعدها با آنها آشنا شده و اقدام به كشت و پرورش آنها كردهاند، در
قرآن ياد نشده است.
5 - قرآن با تعبيرى اشارى عسل را «رحيق»(11) معرفى مىكند و اين اشاره علمى
درستى است؛ چه آن كه رحيق مختوم - آنچه كه به كمال خود رسيده باشد - همان عسل
است.
گياهان زراعى
آنچه در پى مىآيد، بررسى گذراى گياهانى است كه ذكرشان در قرآن كريم رفته است:
1 - نخيل
نخل، به خانواده palmaceae تعلق دارد كه به 140 گونه و 1200 نوع مىرسد. در
مناطق استوايى و شبه استوايى به عمل مىآيد و از گياهان هميشه سبز و حجيم محسوب
مىشود. آنچه در اين جا در پى آنيم نخل خرماست.
نخيل از درختان مثمر با پيشينهاى كهن است كه نياكان عراقى [ما] از 5000 سال
پيش آن را مىشناختند. محل اصلى كشت آن جزيرة العرب بوده است و به وفور در
منطقه خليج فارس و شبه جزيرة عربى و شمال افريقا انتشار يافته است.
نخل خرما به آب كمى احتياج دارد؛ كمتر از هر محصول ديگرى، اما به حرارت زياد و
رطوبت كمتر نيز محتاج است. چنين نيازمندى هايى به وفور در جزيرة العرب كه موطن
اصلى نخيلات است، يافت مىشود. نخل تا 200 سال عمر مىكند و مناسبترين شيوه
تكثير آن قلمه زدن (نهال كارى) است.
قرآن كريم از برخى اجزاء و فراوردههاى نخل همچون «رطب»، «نوى»، «جذع»، «طلع» و
«ليف» ياد كرده است؛ چيزهايى كه پرورش دهندگان نخيلات از همه آنها بهره
مىبرند.
2 - اعناب
به خانواده vitaceae تعلق دارد. اين خانواده 500 نوع انگور را در دو منطقه
استوايى و معتدل شامل مىشود. بزرگترين انواع آن معرّشات هستند كه ساقههاى آن
بر زمين و درختان و داربستها مىخزند يا بالا مىروند. همچنين از اعناب محسوب
مىشود آن كه به عنوان كروم معروف و هم اكنون ميوه هايش در همه جا پراكنده است؛
انگورهاى لذيذى كه ماده اوليه بسيارى از انواع شراب است. مصريان از 6000 سال
پيش به كشت انگور اشتغال دارند.
3 - زيتون
گياه زيتون به خانواده زيتونيان oleaceae تعلق دارد. از گياهان ديگرى كه به اين
خانواده باز مىگردد و در سرزمينهاى ما شناخته شده است « نارون» يا درخت پشه
مىباشد كه گياهى است برگ ريز با رشدى سريع و گاه آن را« لسان الطير» نيز
مىناميم.
زيتون، درختى هميشه سبز است كه در بسيارى از سرزمينها از پنجاب گرفته تا مراكش
مىرويد.
كشت زيتون به منظور ميوه هايى است كه از آنها روغن براى خوردن، صنعت و پزشكى
استحصال مىگردد.
زيتون در كشورهاى عربى و نيز از سواحلى كه از تركيه تا مراكش در دورترين نقطه
جنوب غربى امتداد دارد، كشت مىشود. زيتون، گياه و ميوهاى در دسترس و معروف و
مهم در كشورهاى عربى است.
4 - رُمّان (انار)
انار به خانواده punicaceae تعلق دارد.
درختان انار نيز در كشورهاى عربى و اسلامى پراكندهاند و ساكنان اين كشورها
علاوه بر استفاده از ميوه انار از پوست ميوهها در صنعت و پزشكى به منظور پوست
پيرايى استفاده مىكنند.
5 - بقوليات (سبزىها)
عنوان «بقوليات» از اسم يكى از محصولات آن يعنى «باقلا» گرفته شده است. اين
گياهان به خانواده بقوليات (سبزىها) كه امروزه )fabaceae(leguminasaeناميده
مىشود، تعلق دارند و شامل گياهان علفى يك ساله و دايمى و درختچهها و بيشه
زاران و درختان مىشود. مشهورترين نوع معروف از اين گياهان، مجموعهاى از
باكترىها را كه به جنس )rhizobium( تعلق دارد در ريشههاى خود پناه مىدهند،
اين باكترىها ازت موجود در هوا را از طريق منافذ خاك گرفته به ازت مركب قابل
حل در آب تبديل كرده سپس ريشههاى گياهى در خاك آن را جذب مىكند.
اين باكترىها بر گياهان تأثيرى ندارند، بلكه به صورت همزيستى با گياهان روزگار
مىگذرانند.
از مشهورترين محصولات اين خانواده (سبزىها) مىتوان به باقلا، نخود فرنگى،
لوبيا سبز، بادام زمينى، سويا، ماش، عدس و نخود اشاره كرد.
همچنين به اين خانواده تعلق دارد غلاف ميوه، شبدر - به عنوان غذاى حيوان - و از
بوتهها مىتوان از خاربن، پنج انگشت، اقاقيا، خلّر و درختچههاى روتينون
(ديرس) و خارمغيلان ياد كرد.
از نظر ارزش اقتصادى، خانواده سبزىها پس از خانواده غلات قرار دارد و 500 جنس
و 12000 نوع را در بر مىگيرد كه بخش اعظم آن به مواد غذايى سرشار از پروتئين
تبديل مىشود؛ از اين رو سبزىها براى انسان و حيوان نقش حياتى دارند؛ چنان كه
در مراحل كشت نيز به منظور تقويت زمين زراعتى براى خاك مفيدند.
قرآن كريم يكى از انواع اين خانواده را به نام ياد كرده و آن « عدس» است.(12)
عدس، سبزى يك ساله و محصولى زمستانى است. دانههايش از بهترين انواع غذاهاى
انسانى است. عدس از روزگاران دراز در نواحى مديترانه و آسياى غربى كشت مىشود.
6 - قِثّاء (خيار)
آنچه كه ما بدانها گياهانى از خانواده خيارها لقب مىدهيم. اين گياهان مجموعه
بزرگى هستند كه به خانواده cucurbitaceae تعلق دارند و شامل محصولاتى چون
هندوانه، خربزه، خيار و كدو - خورشتى و تنبل - مىشوند.
چنان كه ملاحظه مىكنيد، اينها گياهان پر اهميتى در كشاورزى هستند؛ چه آن كه
شامل گياهانى يك ساله هستند كه مولد غذاى انسانند و بسيارى از آنها محصولاتى
هستند كه مردم آنها را به صورت تازه و خام يا پخته به مصرف مىرسانند؛ علاوه بر
آن كه از تخم آنها نيز استفاده مىكنند و در كشورهاى عربى و اسلامى فراوان مصرف
مىشوند.
نظر به اهميت و طبيعت تر و تازه آنها و درصد بالاى آبى كه در بردارند از
روزگاران كهن كشت مىشدهاند. كشت خربزه از حدود 4000 سال پيش در عراق مرسوم
بوده است و به همين دليل داراى انواع و اجناس فراوانى است ؛ به عنوان مثال در
عراق حدود 25 نوع خربزه فقط يافت مىشود. بيشتر انواع زراعتى اين خانواده، به
ويژه در مناطق گرم، بهارى و تابستانى است.
در اين خانواده حدود 90 جنس وجود دارد كه شامل تقريبا 700 نوع مىشود. در عراق
18 نوع آن به خوبى به عمل مىآيد.
قرآن كريم يكى از اين انواع را به نام ياد كرده و آن بوته كدوست(13) كه ميوهاش
حجيم و بزرگ بوده و بسيارى از مواد غذايى را در خود دارد؛ حتى گونه هايى كه به
منظور تغذيه مناسب نيستند در طب كاربرد دارند، مانند «حنظل».
در حدود 40 درصد زمينهاى كشاورزى كه به سبزى كارى اختصاص دارند، در آنها
سبزىهاى خانواده خيارها كشت مىشوند.
7 - بصل (پياز)
پياز به خانواده سوسنىها liliaceae تعلق دارد و سوسن هلندى، سير و تره فرنگى و
برخى گونههاى ديگر از اين خانواده است. اينها گياهانى هستند كه به داشتن
پيازهاشان معروفند. اين پيازها در حقيقت اجزاى رشد كننده اين گياهان زير سطح
خاك است كه مواد غذايى در آنها جمع مىشود، از اين رو حكم انبارهاى غذا را
دارند.
اين گياهان، گياهانى يك ساله و بيشتر هستند؛ برگهايشان معمولا غيرمركب و
ريشهها قاعدهاى و متوازن است. گويا اسم « بصل» از زبان عربى به زبان عبرى راه
يافته است؛ چه آن كه در زبان عبرى به آن «بيزالم» مىگويند. شايد هم عكس اين
گفته صحيح باشد.
اسم پياز در قرآن كريم در آيات مرتبط به بنى اسرائيل وارد شده است.(14)
پياز از گياهان كهنسال بوده و در بسيارى از زبانها به ويژه زبانهاى شرقى
چندين اسم دارد، و همين نكته بر پيشينه زراعتش دلالت مىكند. خاستگاه نخستين
پياز خاورميانه است.
در مناطق خشك عراق حدود 28 نوع پياز وجود دارد كه به اهلى و وحشى تقسيم
مىشوند.
8 - حنطه (گندم)
گندم به خانواده گندميان Gramineae كه امروزه poaceae ناميده مىشود، تعلق
دارد.
گندم از مهمترين خانوادههاى گياهى براى انسان از جهت شمولش بر فراوانى گياهان
چراگاهى و گياهان توليد كننده كربوهيدرات است.
در عراق يكصد گونه از آن كه شامل 250 نوع است، يافت مىشود.
در قرآن كريم از ميان اين خانواده به گندم - كه از غلات است - و از «اَبّ»
(سبزه، علف) ياد شده است.(15) اسم حنطه (گندم) به صراحت در قرآن نيامده بلكه از
آن به عنوان « فوم»(16) تعبير شده و برخى مفسران معتقدند كه در زبان بنى هاشم
منظور از فوم، گندم است، و آن اسم قديمى گندم محسوب مىشود؛ چه آن كه در قرآن
اشاراتى به گندم يا مشابه آن از خانواده گندميان زير دو عنوان «سنبله»(17) و
«خبز»(18) نيز وارد شده است.
به هر حال، گندم از محصولات زمستانى است كه مردم از روزگاران دور با كشت آن
آشنا بودهاند.
9 - خردل
خردل به خانواده چليپاپيان cruciferae تعلق دارد، همچنين «شاهى» لهانه،(19) كلم
قمرى، كلم، شلغم، و ترب به همين خانواده باز مىگردد.
خردل، گياه يك ساله آسيايى است كه با فصول سرد سازگار است. از بذر آن به عنوان
ادويه (ديگافزار) استفاده مىشود؛ چنان كه داروى خارجى تسكين دهنده درد و
داروى بندآورنده استفراغ نيز محسوب مىشود.
قرآن كريم از دانه خردل به عنوان ضرب المثل در كوچكى حجم ياد كرده است.(20)
10 - ريحان (مورد)
به آن گياه «ياس»(21) نيز گفته مىشود وبه خانواده myrtaceae تعلق دارد.
خانواده ريحانها درختچهها و بوته هايى را در بر مىگيرد كه به واسطه غددى كه
در برگهايشان موجود است، روغنهاى معطر را مىپراكنند. مورد، گياهى اقتصادى و
زينتى است كه به ندرت يافت مىشود و از آن به اسم در قرآن كريم ياد شده
است.(22)
11 - تين (انجير)
انجير به خانواده توتها moraceae تعلق دارد و حدود 550 گونه را شامل مىشود كه
حدود 1000 نوع آن در مناطق استوايى و معتدل كشت مىشود. درخت توت خود از انواع
اين خانواده محسوب مىشود.
درخت انجير داراى ميوه هايى لذيذ و مغذى است و نزد عرب و مردم مشرق زمين شناخته
شده است. برخى از مفسران در تعيين برگهايى كه آدم و حوا با آن خود را
پوشانيدند بر اين عقيدهاند كه آن برگها، برگ درخت توت يا انجير بوده است.
گياه انجير، تنها گياهى است كه سورهاى از قرآن كريم بدان نام گذارى شده است؛
اگر چه يكى از سورهها نيز به اسم جزيى از اجزاى نخل نام گزارى شده، و آن سوره
«مسد» است كه به معناى «ليف درخت خرما» مىباشد - كه خود جزيى از نخل است - .
در مقابل، پنج سوره به اسم حيوانات نام گذارى شده است:
نمل (مورچه) ؛ نحل (زنبور عسل) ؛ عنكبوت ؛ انعام (چهار پايان) ؛ بقره (گاو
ماده)
12 - گياه سدر
اين گياه كه چهار مرتبه نامش در قرآن كريم تكرار شده(23) به خانواده
rhamnaeتعلق دارد. سدر گياهى شرقى است كه در كشور عراق فراوان است و به سادگى
از طريق بذر تكثير مىشود. سدر، گونههاى مختلفى دارد و ميوهها شان هم متفاوت
است؛ برخى از آنها لذيذ و زود هضم مىباشد و برخى پست و بى ارزش.
به طور كلى ميوههاى سدر از ارزش غذايى كمى برخوردار بوده و هسته ميوه آن بزرگ
و سخت است. به وفور در زمينهاى حاصل خيز و نواحى صحرايى يافت مىشود و مقاومت
خوبى در برابر آب و هواى نامساعد دارد. تمامى اين ويژگىها از آن، درختى معروف
و عزيز نزد عرب و مردم شرقى ساخته است.
13 - گياه اثل(24)
اين گياه به خانواده tamaricaceae تعلق دارد و همان گياه «گز» است. برگهايش
كوچك است و در نواحى صحرايى و مناطق پر آب و علف مىرويد و سايه آرامشى را براى
قافلههاى خسته از صحرانوردى فراهم مىآورد؛ چنان كه برگهاى سادهاش يكى از
غذاهايى است كه به خوراك شتران مىرسد.
14 - طلح (= خار مغيلان)(25)
طلح به خانواده mimosaceae تعلق دارد كه يكى از خانواده بقوليات (سبزىها)
محسوب مىشود. طلح از گياهان ساقه دار (درختى) و درختچهاى محسوب مىشود.
برگهاى پرمانند و مركب دارد و گاه خارهايى نيز در آن ديده مىشود. از مثالهاى
ديگر اين دسته از گياهان بايد از اقاقيا، ياسمن هندى و درخت ابريشم هندى ياد
كرد.
اين گياهان بيشتر در مناطق گرم مىرويند، گياهانى هستند كه فوايد اقتصادى زيادى
دارند؛ برخى مثل اقاقيا مولد «صمغ عربى» هستند و برخى ديگر از پوستشان در صنعت
پوست پيرايى استفاده مىشود و بعضى نيز در صنعت عطر سازى (اسانس) به كار
مىآيند؛ علاوه بر آن كه گياهان سايهدار و داراى چوب [براى سوخت] نيز محسوب
مىشوند.
15 - كافور(26)
اين گياه به خانواده mytaceae تعلق دارد و گياه شناسان مىگويند كه اسم علمى
كافور eucalyptus glabulus است، كه در اين صورت از گونههاى گياهى اكاليپتوس كه
به واسطه بوى معطر شديدشان معروفند، محسوب مىشود؛ هم از اين جهت مسلمانان از
كافور جهت خوشبوسازى كالبد مردگان پس از غسل استفاده مىكنند.
خاستگاه گياهان اكاليپتوس كشور استرالياست؛ عجيب آن كه عرب و مسلمانان از
روزگاران دور با آن آشنا هستند؛ حال آن كه كشف قاره استراليا به 300سال
نمىرسد. اين مسئله سبب مىشود تا در خاستگاه آن دچار شك و ترديد شويم. يا شايد
عرب و مسلمانان به جزاير نزديك استراليا كه اكاليپتوس در آنها مىروييده دسترسى
داشتهاند و از آن جزاير اين درختچهها را وارد كردهاند.
سخن پايانى
از آنچه گذشت به روشنى آشكار مىشود كه قرآن كريم به گياهان، به ويژه گياهان
زراعى كه داراى منافع اقتصادى هستند توجه زيادى نشان داده است؛ و آن جا نيز كه
متعرض گياهان غيرزراعى شده، اهداف خاصى چون تشويق يا ترساندن [بندگان ]را در
نظر داشته است.
همچنين مشاهده مىشود كه قرآن كريم از يادكرد گياهان زراعى متداول در جزيرة
العرب و سرزمينهاى همجوار آن جز به ندرت خارج نشده و بر گياهان شناخته شده نزد
ساكنان آن تأكيد ورزيده است؛ اهتمام كردن بدين امر به حدى است كه به برخى از
آنها يعنى «تين» و «زيتون» سوگند ياد كرده است.(27)
[چنان كه مرسوم عرب در زبان زيباى عربى آوردن وصفهاى متعدد براى اشيا است]
قرآن نيز براى گياهان صفاتى را متذكر شده كه روح انسان عربى از شنيدن آن به
شادى مىگرايد، بنگريد:
«والنخل ذات الاكمام»(28)
«نخل با خوشههاى غلاف دار.»
«و من النخل من طلعها قنوان دانية»(29)
«از شكوفه درخت خرما خوشه هايى است نزديك به هم.»
«... تساقط عليك رطباً جنياً»(30)
«... تا بر تو خرماى تازه فرو ريزد.»
نيز در اشاره به « جنات» «حدائق»، «انهار»، «اشجار»، «ثمار» و « فواكه» به
تفصيل گراييده تا [مؤمنان] را به برخوردارى از نعمت هايش در زندگى دنيا تشويق
كند و نعمتهايش را در آخرت - كه انتظارش را مىكشند - فراياد آورد و بر آتش
اشتياقشان دامن زند.
چنان كه از برخى گياهان به منظور ترساندن [مردم] سخن گفته است.(31) بىگمان
بدترين چيزى كه انسان از آن وحشت مىكند نابودى، خشكسالى و تلف شدن محصول است؛
از اين رو قرآن برخى نمونهها از اين امور را كه امتهاى پيشين بدان مبتلا
شدهاند، يادآور شده است.(32)
همچنين آنچه را كه كافران در آخرت به عنوان غذا به مصرف مىرسانند مثل «شجرة
الزقوم» و سايه گاههايى كه بدان پناه مىبرند: «ظل من يحموم»(33) ياد كرده
است.
چه آن كه ياد كرد مفصل « جنان»، « انهار» و «ثمرات» براى انسان عربى ساكن در
جزيرة العرب كه گرفتار صحراهاى كويرى و خشك و به طور طبيعى محروم از اين
نعمتها و خيراتى است كه گياهان زراعى مولد آنند، مايه شادمانى و سرور اوست.
انسانى كه محروم از نعمتى است، يادكرد آن نعمت، او را شيفته و مسرور مىسازد؛ و
چه مىخواهد انسانى محروم، بيشتر از آن كه در دل جنات و نعيم و ميوهها به سر
برد و در سايه درختان و گلها و شكوفهها در حالى كه همه عمر يا بيشتر آن را
سپرى كرده است، چنان كه حطيئه در وصف چنين مردمى مىگويد:
...مَا اغتَذَوا خُبزَ مِلَّةٍ...
وَ مَا عرفوا للبُرِّ مُذ خُلِقُوا طَعماً...
«نان دينى را نخوردهاند.... و از هنگام خلقت [هيچ گاه] طعم گندم را
نچشيدهاند... .»
يا آن چنان هستند كه حضرت ابراهيم خليل - عليه السلام - گفته بود:
«ربنا انى اسكنت من ذريتى بواد غير ذى زرع...»(34)
«پروردگارا! من [يكى از] فرزندانم را در درهاى بى كشت... سكونت دادم.»
قرآن كريم از گياهان مختلف يا اجزاى آنها در مواضع متعدد كه با غرض و هدف او
سازگار باشد، ياد كرده است. اين يادكردها يا به منظور تشويق يا به منظور
ترسانيدن [مردم] درباره باغها (بهشتها) و ميوهها و رودخانهها يا زقوم -
درختى در جهنم - است؛ يا اين يادكرد تذكرى است براى انسان كه نعمتها و فضل
پروردگارش را بر خود از ياد نبرد؛ به اين كه چگونه هر آنچه را كه براى خوراك و
پوشاك نياز داشته برايش مهيا كرده است.
اين احسان هايى كه خداى عز و جل به سبب گياهان زراعى به انسانها كرده، پيشگام
تمام چيزهايى است كه از اهميت زيادى [نزد انسان] برخوردار است؛ خواه براى
فراوردى غذا مثل انگور، زيتون، انجير، انار، خرما و عسل يا گياهان زينتى و سايه
دار و روح و ريحان و گل و شكوفه.
چنان كه قرآن به اين گياهان مثل زده است:
«كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و فرعها فى السماء...»(35)
«سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشهاش استوار و شاخهاش در آسمان است.»
«و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثثت من فوق الارض ما لها من قرار»(36)
«و مثل سخنى ناپاك چون درختى ناپاك است كه از روى زمين كنده شده و قرارى
ندارد.»
«مثقال حبة من خردل»(37)
«اگر [عمل] هموزن دانه خردلى باشد.»
«و لو انما فى الارض من شجرة اقلام»(38)
«اگر آنچه درخت در زمين است قلم باشد... .»
بيشترين ياد كرد را از ميان درختان در قرآن، درخت نخل - كه درخت جزيرة العرب و
مسلمانان صدر اسلام است - به خود اختصاص داده است؛ خواه اين يادكرد مستقيما به
ذكر اسم يا محصول يا اجزاى آن باشد.
عجيب نيست كه نخل بخش بيشترى از يادكرد را به خود اختصاص داده است ؛ چه آن كه
نخل به صورت مطلق هميشه همراه انسان عرب و مسلمانان صدر اسلام بوده است، حتى
پيش از آن كه دين مقدس اسلام در شرق و غرب عالم انتشار يابد.
جدول زير محلهاى اسامى گياهان و هر آنچه را كه ارتباطى به گياهان در قرآن كريم
دارد، نشان مىدهد:
نام سوره شماره آيه نام گياهان و آنچه بدانها مربوط است ابتداى آيه و
بخشهايى از آن
بقره 22 ثمرات «الذى جعل لكم... فاخرج به من الثمرات رزقاً»
بقره 25 ثمرة «و بشر الذين آمنوا... كلما رزقوا منها من ثمرة رزقاً»
بقره 35 شجرة «و قلنا يا آدم اسكن... و لاتقربا هذه الشجرة»
بقره 61 بقل، قثاء، فوم، عدس، بصل «و اذا قلتم يا موسى... مما تنبت الارض من
بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها»
بقره 71 تثير الارض، تسقى الحرث «قال انه يقول... لاتثير الارض و لاتسقى
الحرث»
بقره 126 ثمرات «و اذ قال ابراهيم... و ارزق اهله من الثمرات»
بقره 155 ثمرات «و لنبلونكم بشىء من الخوف... الثمرات»
بقره 205 حرث «و اذا تولى... و يهلك الحرث و النسل»
بقره 223 حرث «نسائكم حرث لكم فأتوا حرثكم»
بقره 261 سنابل، سنبله، حبه «مثل الذين ينفقون... انبتت سبع سنابل فى كل
سنبلة مأة حبة»
بقره 266 نخيل، اعناب، ثمرات «ايود احدكم... من نخيل و اعناب... من كل
الثمرات»
آلعمران 13 الحرث «زين للناس حب الشهوات... و الحرث»
آلعمران 37 انبَتَ و نبات فتقبلها ربها... و انبتها نباتاً حسناً»
آلعمران 117 حرث «مثل ما ينفقون من... اصابت حرث قوم»
انعام 59 ورقه، حبه، رطب، و يابس «و ما تسقط من ورقة... و لاحبة فى ظلمات
الارض و لارطب و لايابس»
انعام 95 حب، نوى «ان الله خالق... الحب و النوى»
انعام 99 نبات، خضر، حب، النخل، طلع، اعناب، جنات، زيتون، رمان، ثمر «هو الذى
انزل... فاخرجنا به نبات كل شىء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا... و من النخل
من طلعها قنوان... و جنات من اعناب و الزيتون و الرمان...انظروا الى ثمره»
انعام 136 حرث «جعلوا لله ما ذرأ من الحرث»
انعام 138 حرث «و قالوا هذه انعام و حرث»
انعام 141 جنات، نخل، زرع، زيتون، رمان، ثمر، حصاد «و هو الذى انشأ جنات... و
النخل و الزرع مختلف اكله و الزيتون و الرمان... كلوا من ثمره... و آتوا حقه
يوم حصاده...»
اعراف 19 شجرة «و يا آدم اسكن... و لاتقربا هذه الشجرة»
اعراف 20 شجرة «فوسوس لهما الشيطان... عن هذه الشجرة»
اعراف 22 شجرة، ورق «فدلاهما بغرور... فلما ذاق الشجرة... و طفقا يخصفان
عليهما من ورق... الم انهكما عن هذه الشجرة»
اعراف 57 ثمرات «و هو الذى يرسل الرياح... فاخرجنا به من كل الثمرات»
اعراف 58 نبات «و البلد الطيب يخرج نباته باذن ربه»
اعراف 130 ثمرات «و لقد اخذنا آل فرعون... و نقص من الثمرات»
يونس 24 نبات، حصيد «انما مثل الحياة الدنيا... فاختلط به نبات الارض فجعلناه
حصيداً»
هود 100 حصيد «ذلك من انباء القرى نقصه عليك منها قائم و حصيد»
يوسف 36 خبز «و دخل معه السجن فيتان... احمل فوق رأسى خبزاً»
يوسف 43 سنبلات «و قال الملك انى ارى... سبع سنبلات خضر»
يوسف 46 سنبلات «يوسف ايها الصديق... و سبع سنبلات خضر»
يوسف 47 تزرعون، حصدتم، سنبل «قال تزرعون... فما حصدتم فذروه فى سنبله»
يوسف 49 يعصرون «ثم يأتى من بعد ذلك عام... و فيه يعصرون»
يوسف 59 كيل «و لما جهزهم بجهازهم...انى اوفى الكيل»
يوسف 60 كيل «فان لم تأتونى به فلاكيل لكم عندى»
يوسف 63 كيل «فلما رجعوا الى ابيهم قالوا يا ابانا منع منا الكيل»
يوسف 65 كيل «و لما فتحوا متاعهم... و نزداد كيل بعير»
يوسف 88 كيل «فلما دخلوا عليه... فأوف لنا الكيل»
رعد 3 ثمرات «و هو الذى مد الارض... و من كل الثمرات»
رعد 4 جنات، اعناب، زرع، نخيل «و فى الارض قطع متجاورات و جنات من اعناب و زرع
و نخيل»
ابراهيم 23 جنات «و ادخل الذين آمنوا... جنات تجرى...»
ابراهيم 24 شجرة، فرع «المتر كيف... كلمة طيبة كشجرة طيبة اصلها ثابت و
فرعها فى السماء»
ابراهيم 26 شجرة «و مثل كلمة خبيثة كشجرة خبيثة اجتثت من فوق الارض»
ابراهيم 32 ثمرات «الله الذى خلق السماوات... فاخرج به من الثمرات»
ابراهيم 37 زرع، ثمرات «ربنا انى اسكنت... بواد غير ذى زرع...و ارزقهم من
الثمرات»
حجر 19 انبتنا «والارض مددناها... و انبتنا فيها من كل شىء موزون»
حجر 22 واقح «و ارسلنا الرياح لواقح...»
حجر 45 جنات «و ان المتقين فى جنات و عيون»
نحل 10 شجر «هو الذى انزل... و منه شجر»
نحل 11 نبت، زرع، زيتون، نخيل، اعناب، ثمرات
«نبت لكم به الزرع و الزيتون و النخيل و الاعناب و من كل الثمرات»
نحل 67 ثمرات، نخيل، اعناب، سكر «و من ثمرات النخيل و الاعناب تتخذون منه
شكراً»
نحل 68 شجر «و اوحى ربك الى النحل... و من الشَّجَر»
نحل 69 ثمرات «ثم كلى من كل الثمرات»
اسراء 60 شجرة «واذ قلنا لك... و الشجرة الملعونة فى القرآن»
اسراء 91 جنة، نخيل، عنب «او تكون لك جنة من نخيل و عنب»
كهف 23 جذع، نخلة «فاجاء المخاض الى جذع النخلة»
كهف 32 جنتين، اعناب، نخل، زرع «و اضرب لهم مثلا... جنتين من اعناب و
حففناهما بنخل و جعلنا بينهما زرعا»
كهف 33 جنتين «كلتا الجنتين آتت اكلها»
كهف 34 ثمر «و كان له ثمر»
كهف 35 جنت «و دخل جنته»
كهف 39 جنت «و لولا اذ دخلت جنتك»
كهف 40 جنت «فعسى ربى أن يؤتين خيرا من جنتك»
كهف 42 ثمر «و احيط بثمره»
كهف 45 نبات «و اضرب لهم مثل الحياة الدنيا... فاختلط به نبات الارض»
كهف 107 جنات «ان الذين آمنوا...لهم جنات الفردوس»
مريم 25 جذع، نخلة، رطب «و هزى اليك بجذع النخلة تساقط عليك رطبا جنيا»
طه 53 نبات «الذى جعل لكم الارض...ازواجا من نبات شتى»
طه 53 نبات «الذى جعل لكم الارض... ازواجاً من نبات شتّى»
طه 71 جذوع، نخل «قال ءآمنتم له... و لاصلّبنّكم فى جذوع النخل»
طه 80 من (ترنجبين) «يا بنى اسرائيل... و نزلنا عليكم المن و السلوى»
طه 120 شجرة «فوسوس اليه الشيطان... هل ادلك على شجرة الخلد»
طه 121 ورق، جنة «فاكلا منها... و طفقا يخصفان عليهما من ورق الجنة»
طه 131 زهرة «و لا تمدن عينيك...زهرة الحياة الدنيا»
انبياء 15 حصيد «فما زالت تلك دعواهم حتى جعلناهم حصيدا»
انبياء 47 حبة، خردل «و نضع الموازين القسط...و ان كان مثقال حبة من خردل»
انبياء 78 حرث «و داوود و سليمان اذ يحكمان فى الحرث...»
حج 5 انبتت «يا ايها الناس... اهتزت و ربت و انبتت»
حج 15 جنات «ان الله يدخل الذين آمنوا... جنات»
حج 18 شجر «المتر ان الله... و الشجر و الدواب...»
حج 23 جنات «ان الله يدخل الذين آمنوا...جنات تجرى...»
حج 56 جنات «الملك يومئذ لله...فالذين آمنوا و عملوا الصالحات فى جنات
النعيم»
حج 63 مخضرة «المتر ان الله...فتصبح الارض مخضرة»
مؤمنون 19 جنات، نخيل، اعناب، فواكه «فأنشا لكم به جنات من نخيل و اعناب لكم
فيها فواكه كثيرة»
مؤمنون 20 شجرة، تنبت، دُهن «و شجرة تخرج من طور سيناء تنبت بالدهن...»
نور 35 شجرة، زيتونة، زيت «الله نور السموات و الارض... يوقد من شجرة مباركة
زيتونة... يكاد زيتها يضىء»
فرقان 10 جنات «تبارك الله الذى... جنات تجرى...»
شعراء 7 انبتنا «او لم يروا الى الارض كم انبتنا فيها»
شعراء 147 جنات «فى جنات و عيون»
شعراء 148 زرع، نخل، طلع «و زروع و نخل طلعها هضيم»
نمل 60 انبتنا، حدائق، تنبتوا، شجر «امن خلق السموات...فانبتنا به حدائق ذات
بهجة ما كان لكم ان تنبتوا شجرها...»
قصص 30 شجرة «فلما اتياها نودى... فى البقعة المباركة من الشجرة»
قصص 57 ثمرات «و قالوا ان نتبع الهدى معك... يجبى اليه ثمرات كل شى ء»
لقمان 16 حبة، خردل «يا بنى انّهاان تك مثقال حبة من خردل»
لقمان 27 شجرة، اقلام «و لو انما فى الارض من شجرة اقلام»
سجده 27 زرع «او لم يروا...فنخرج به زرعا»
سبأ 16 جنت، اثل، سدر «فاعرضوا فارسلنا... و بدلناهم بجنتيهم جنتين ذاوتى اكل
خمط و اثل و شىء منى سدر قليل»
فاطر 27 ثمرات «المتر ان الله... فأخرجنا به ثمرات»
يس 33 حب «و آية لهم الارض الميتة...و اخرجنا منها حبا»
يس 34 جنات، اعناب، نخيل «و جعلنا فيها جنات من نخيل و اعناب»
يس 35 ثمر «ليأكلوا من ثمره»
يس 36 تنبت «سبحان الذى خلق...مما تنبت الارض»
يس 42 فواكه «فواكه و هم مكرمون»
يس 57 فاكهة «لهم فيها فاكهة...»
يس 80 شجر «الذى جعل لكم من الشجر الاخضر نارا»
صافات 62 شجرة، زقوم «اذلك خير نزلا ام شجرة الزقوم»
صافات 64 شجرة «انما شجرة تخرج فى اصل الجحيم»
صافات 65 طلع «طلعها كأنه روؤس الشياطين»
صافات 146 انبتنا، شجرة، يقطين «و انبتنا عليه شجرة من يقطين»
ص 46 ضغث (مشتى تركه) «و خذ بيدك ضغثا فاضرب به»
ص 51 فاكهة «متكئين فيها بفاكهة كثيرة»
زمر 21 زرع «المتر ان الله انزل...يخرج به زرعا»
فصلت 47 ثمرات، اكمام «اليه يرد علم الساعة و ما تخرج من ثمرات من اكمامها»
شورى 20 حرث «من كان يريد حرث الآخرة نزدله فى حرثه و من كان يريد حرث الدنيا
نؤته منها»
شورى 22 روضات، جنات «ترى الظالمين مشفقين... فى روضات الجنات»
زخرف 73 فاكهة «لكم فيها فاكهة كثيرة»
دخان 25 جنات «كم تركوا من جنات و عيون»
دخان 26 زرع «و زروع و مقام كريم»
دخان 42 شجرة، زقوم «ان شجرت الزقوم...»
دخان 52 جنات «فى جنات و عيون»
دخان 55 فاكهة «يدعون فيها بكل فاكهة آمنين»
محمد 15 جنة، ثمرات «مثل الجنة التى وعد المتقون...و لهم فيها من كل الثمرات»
فتح 5 جنات «ليدخل المؤمنين و المؤمنات جنات»
فتح 17 جنات «ليس على الاعمى حرج...يدخله جنات تجرى...»
فتح 18 شجرة «لقد رضى الله... اذ يبايعونك تحت الشجرة»
فتح 29 زرع، شطء، (شكوفه، پاجوش) «محمد رسول الله... كزرع اخرج شطئه»
ق 7 انبتنا «و الارض مددناها... و انبتنا فيها من كل زوج بهيج»
ق 9 انبتنا، جنات، حب، حصيد «و نزلنا من السماء... فانبتنا به جنات و حب
الحصيد»
ق 10 نخل، طلع «و النخل باسقات لها طلع نضيد»
ذاريات 15 جنات «ان المتقين فى جنات و عيون»
طور 17 جنات «ان المتقين فى جنات و نعيم»
طور 22 فاكهة «و امددناهم بفاكهة و لحم مما يشتهون»
نجم 14 سدرة «عند سدرة المنتهى»
نجم 16 سدرة «اذ يغشى السدرة ما يغشى»
قمر 20 اعجاز، نخل «تنزع الناس كأنهم اعجاز نخل منقعر»
قمر 55 جنات «ان المتقين فى جنات و نهر»
رحمان 6 نجم، (بوته)، شجر «و النجم و الشجر يسجدان»
رحمان 11 فاكهة، نخل، اكمام «فيها فاكهة و النخل ذات الاكمام»
رحمان 12 حب، ريحان «والحب ذو العصف و الريحان»
رحمان 37 ورده «فاذا انشقت السماء...فكانت وردة كالدهان»
رحمان 46 جنتان «و لمن خاف مقام ربه جنتان»
رحمان 48 افنان (شاخساران) «ذواتا افنان»
رحمان 52 فاكهة «فيها من كل فاكهة زوجان»
رحمان 62 جنتان «و من دونهما جنتان»
رحمان 68 فاكهة، نخل، رمان «فيها فاكهة و نخل و رمان»
واقعه 12 جنات «فى جنات النعيم»
واقعه 20 فاكهة «و فاكهة مما يتخيرون»
واقعه 28 سدر «فى سدر مخضود»
واقعه 29 طلح «و طلح منضود»
واقعه 32 فاكهة «و فاكهة كثيرة»
واقعه 32 فاكهة «و فاكهة كثيرة»
واقعه 52 شجر، زقوم «لاكلون من شجر من زقوم»
واقعه 63 تحرثون «افرأيتم ما تحرثون»
واقعه 64 تزرعون، زارعون «أانتم تزرعونهام نحن الزارعون»
واقعه 72 شجرة «أانتم انشأتم شجرتهما»
واقعه 89 ريحان، جنت «فروح و ريحان و جنت نعيم»
حديد 12 جنات «يومترى المؤمنين...جنات تجرى...»
حديد 20 نبات «اعلموا انما الحياة الدنيا... اعجب الكفار نباته»
مجادله 22 جنات «لاتجد قوما... و يدخلهم جنات تجرى...»
حشر 5 لينة (درخت خرما) «ما قطعتم من لينة»
منافقون 4 خشب «و اذا رأيتهم تعجبك... كانهم خشب مسندة»
طلاق 11 جنات «رسولا يتلوا عليكم... يدخله جنات تجرى...»
تحريم 8 جنات «يا ايها الذين آمنوا...و يدخلكم جنات تجرى...»
قلم 22 حرث «ان اغدوا على حرثكم ان كنتم صارمين»
حاقه 7 اعجاز، نخل «سخرها عليهم سبع ليال...كانهم اعجاز نخل خاوية»
حاقه 23 قطوف (ميوه) «قطوفها دانية»
نوح 12 جنات «و يمددكم باموال...و يجعل لكم جنات...»
نوح 17 انبتت، نبات «و الله انبتكم من الارض نباتا»
جن 15 حطب «و اما القاسطون فكانوا لجهنم حطبا»
انسان 5 كافور «ان الابرار يشربون...كان مزاجها كافورا»
انسان 14 ظلال، قطوف «و دانية عليهم ظلالها و ذللت قطوفها تذليلا»
انسان 17 زنجبيل «و يسقون فيها كأسا كان مزاجها زنجبيلا»
مرسلات 42 فواكه «و فواكه مما يشتهون»
نبأ 15 حب، نبات «لنخرج به حبا و نباتا»
نبأ 16 جنات «و جنات الفافا»
نبأ 32 حدائق، اعناب «حدائق و اعنابا»
نازعات 31 مرعى «اخرج منها ماءها و مرعاها»
عبس 27 فانبتنا، حب «فانبتنا فيها حبا»
عبس 28 عنب، قضب «و عنبا و قضبا»
عبس 29 زيتون، نخل «و زيتونا و نخلا»
عبس 30 حدائق «و حدائق غُلباً»
عبس 31 فاكهة، اب «و فاكهة و ابا»
مطففين 25 رحيق «يسقون من رحيق مختوم»
بروج 11 جنات «ان الذين آمنوا...لهم جنات تجرى...»
اعلى 4 مرعى «و الذى اخرج المرعى»
غاشيه 6 ضريع(خارخشك) «ليس لهم طعام الا من ضريع»
تين 1 تين، زيتون «و التين و الزيتون»
مسد 4 حطب «و امرأته حمالة الحطب»
مسد 5 مسد «فى جيدها حبل من مسد»
پىنوشتها:
1) سوره نجم (53) آيات 5 - 7.
2) اين مقاله در همايش «ندوة التربة و الزراعة عند العرب» كه توسط مركز احياى
ميراث علمى عربى، وابسته به دانشگاهبغداد در مورخه 27 و 28/1/1988 برگزار شد،
ارائه شد.(مترجم)
3) سوره واقعه (56) آيه 89.
4) سوره دهر (76) آيه 14 : «سايههاى درختان به آنان نزديك است.»
5) سوره انبياء (21) آيه 47.
6) سوره بقره (2) آيه 35 ؛ سوره اعراف (7)آيه 19.
7) سوره دخان (44) آيه 43.
8) هر دانهاى كه از آن نان پزند.
9) به معنى سير.
10) carbohydrate ، گروهى از تركيبات آلى شامل شكر، نشاسته، سلولزو مانند آنها
كه از كربن، هيدروژن، و اكسيژن تشكيل شدهاند و از منابع مهم غذايى جانورانند
كه در نتيجه فتوسنتز در گياهان توليد مىشوند؛ هيدرات كربن.
11) ناب و بى درد.
12) ر.ك: سوره بقره(2) آيه 61.
13) ر.ك: سوره صافات (37) آيه 146.
14) ر.ك: سوره بقره (2) آيه 61.
15) ر.ك: سوره عبس (80) آيه 31.
16) ر.ك: سوره بقره (2) آيه 61.
17) ر.ك: سوره بقره (2) آيه 261 ؛ سوره يوسف (12) آيه 47.
18) ر.ك: سوره يوسف (12) آيه 36.
19) در معجمهاى مختلف معناى محصلى براى آن يافت نشد. (مترجم)
20) ر.ك: سوره انبياء (21) آيه 47 ؛ سوره لقمان (31) آيه 16.
21) در متن «ياس» آمده كه صحيح نيست، بلكه «آس» به معناى ريحان و مورد است.
(مترجم)
22) ر.ك: سوره رحمان (55) آيه 12.
23) ر.ك: سوره سبأ (34) آيه 16 ؛ سوره واقعه (56) آيه 28 ؛ سوره نجم (53) آيات
14 و 16.
24) ر.ك: سوره سبأ(34) آيه 16.
25) ر.ك: سوره واقعه (56) آيه 29. «طلح» به معناى درخت موز نيز است.
26) ر.ك: سوره انسان (76) آيه 5.
27) ر.ك: سوره تين (95) آيه 1.
28) سوره رحمان (55) آيه 11.
29) سوره انعام (6) آيه 99.
30) سوره مريم (19) آيه 25.
31) ر.ك: سوره دخان (44) آيه 43 ؛ سوره صافات (37) آيه 65.
32) ر.ك: سوره هود (11) آيه 48 ؛ سوره اسراء (17) آيه 16 ؛ سوره احقاف (46) آيه
25.
33) سوره واقعه (56) آيه 43.
34) سوره ابراهيم (14) آيه 37.
35) سوره ابراهيم (14) آيه 24.
36) سوره ابراهيم (14) آيه 26.
37) سوره انبياء (21) آيه 47.
38) سوره لقمان (31) آيه 27.
منبع:
فصلنامه فرهنگ جهاد ، شماره 46