قرآن مجيد به منظور استفاده همگاني از رهنمودهايش و درك
حقايقش، در بيان مفاهيم و معاني بلند خود و ابلاغ پيامهايش، شيوههاي خاصي به
كار برده و با قالب و شكلهاي متنوعي، با مردم ارتباط برقرار كرده است. يكي از
شيوههاي جالب قرآن در بيان مطالب خود، اين است كه پيش از بيان مطلب، مخاطب خود
را ندا مي دهد و با عنوان متناسبي از او نام ميبرد.
زبان آشناي فطرت
قرآن كريم كتابي است جهاني كه به منظور هدايت تمام انسانها از سوي خداوند عالي
و حكيم بر پيامبر هادي و امين صلياللهعليهوآله نازل شده است و به گونهاي
با مردم سخن ميگويد كه همگان از فهم آن بهره و نصيبي دارند.
خداوند سبحان به منظور جذب تمام انسانهايي كه در پهنه زمين و گستره زمان به سر
ميبرند، آن را كتابي آسان و قابل فهم براي همگان معرفي ميكند: «وَ لَقَدْ
يَسَّرْنَاالقُرْآنَ للذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» «ما قرآن را براي تذكّر
آسان ساختيم، آيا كسي هست كه متذكّر شود؟!». و اين آساني به دليل گويايي عبارات
و آشنا بودن پيام آن با زبان فطرت و دل است نه آنكه كتابي سبك و بيمغز است،
بلكه سخني استوار و پر مغز است، ولي در عين حال به دليل هماهنگي و آشنايي با
فطرت انسان، فهميدن آن و بهرهمندي از آن براي همگان آسان است، لذا به منظور
استفاده همگاني از رهنمودهايش و درك حقايقش، در بيان مفاهيم و معاني بلند خود و
ابلاغ پيامهايش، شيوههاي خاصي را به كار برده و با قالب و شكلهاي متنوّعي با
مردم ارتباط معنوي بر قرار كرده است.
يكي از شيوههاي قرآن در بيان مطالب خود اين است كه پيش از بيان مطلب، مخاطب
خود را ندا ميدهد و از او نام ميبرد . معلوم است كه اين روش از نظر رواني
تأثير زيادي در مخاطب دارد و او را به انديشيدن و تفكّر در محتواي خطاب و مطلب
ارائه شده، وادار ميسازد.
اين موضوع در علوم تربيتي و روانشناسي روشن شده كه وقتي متكلم نام مخاطب را به
صورت خطاب و ندا بيان كند، توجّه مخاطَب يا شنونده به سخنِ گوينده جلب ميشود و
او را از حواسپرتي و عدم توجّه به سخن نجات مي دهد.
وقتي به هنگام خطابه و سخنراني كسي را منادا قرار دهيم، با تمام حواس به سخن
گوينده توجّه كرده و پيام او را دريافت ميكند.
به هر حال ذكر نام يا صفت شنونده در سخن گوينده يكي از شيوههاي تجربه شده براي
جلب توجه اوست. قرآن كريم كه در بر گيرنده احكام و دستورات كاملترين دين الهي
است، شيوه بيان بسياري از احكام و حِكَم در آن به صورت خطاب است و بهترين و
زيباترين شاهد اين موضوع، وجود نداهاي فراوان در قرآن كريم است. برخلاف كتابهاي
علمي، فلسفي و يا قانوني كه مسائل و مضامين آنها به صورت عبارات و گزارشهاي
خبري بيان ميشود، در بسياري از آيات قرآن خطابهايي مانند: «يا
أَيُّهَاالذَّيِنَ آمَنُوا)، (يا اَيُّهَا النّاسُ»، «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ»،
«يا عِبادِ» و... يافت ميشود.
در قرآن كريم اگرچه بسياري از مفاهيم و احكام و داستانها به صورت قضيّه و خبر
بيان ميشود، ولي روح آن انشاء و خطاب است نه گزارش.
بهرهگيري از شيوه خطاب و ندا ثمراتي به دنبال دارد، مانند اين كه خداوند مردم
را متوجه كلام وحي ميكند، به آنها شخصيت ميدهد و از آنان انسانهايي متعهد و
مسوؤل ميسازد. ديگر اينكه، خداوند با خطاب و ندا، لذت حضور در حريم و محضر
خود را به مخاطبان ميچشاند تا هنگام فراگيري حقايق، معارف در قلب آنان مستقر
شود و هنگام عبادت عملي، خستگي در آنان اثر نكند.
از اينرو امام صادق عليهالسلام فرمودند: «لذّتي كه در نداي الهي است، خستگي و
رنج عبادت را برطرف ميكند». اينجاست كه انسان خود را در محضر مولاي خويش
مشاهده ميكند و ديگر فاصلهاي ميان او و خدا نيست و خداي سبحان همواره به او
نزديك است: «...نَحْنُ اَقْرَبُ إِلَيهِ مِنْ حَبْلِ الوَرِيدِ». «...ما به او
از رگ قلبش نزديكتريم!».
كيفيّت خطاب و وسعت آن
نداهاي الهي در قرآن گاهي با واسطه است مانند: «قُلْ يا اَيُّهَا الكافِرُونَ»
«بگو: اي كافران!». كه خداوند پيامبر اكرم را مخاطب و واسطه ميان كلام خود و
مردم قرار داده است و پيام خود را از طريق آن حضرت به مردم ميرساند و گاهي
بدون واسطه است مانند: «...يا موسي لا تَخَفْ اِنّي لا يَخافُ لَدَيَّ
المُرْسَلوُنَ» «...اي موسي! نترس، كه رسولان در نزد من نميترسند!». البته اين
ندا در لفظ، بدون واسطه است وگرنه در نزول تمام آيات قرآن، پيامبر واسطه ميان
كلام وحي و مردم بوده است.
نداي بيواسطه نشانه آن است كه بين خداي سبحان و انسان رابطهاي مستقيم وجود
دارد و خداوند انسان را بهطور مستقيم مورد لطف قرار ميدهد، ولي انسانِ غافل
يا جاهل به سوءِ اختيار خود، رابطه خويش با خدا را قطع يا ضعيف ميكند و از لطف
الهي محروم ميشود. نداها و خطابهاي قرآن اختصاص به زمان و افراد خاصي ندارد،
بلكه در همه دورهها و براي همه اَعصار و نسلها زنده و حاضر است.
از اين رو گفتن «لبّيكَ» هنگام خطاب (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا) از آداب
تلاوت قرآن است و اين نشانه مستقيم و زندهبودن نداهاي قرآني است وگرنه لبيك
گفتن به ندايي كه زمانش سپري شده باشد، نميتواند جدّي و از روي حقيقت باشد. پس
نداي بيواسطه (يا ايّها الناس) نشانه رابطه ناگسستني عبد و مولاست و تا از طرف
انسان اين رابطه قطع يا ضعيف نشود، از طرف خداوند همچنان پابرجاست. هر ندا و
خطابي به اندازه ديد منادي و مخاطب وسعت دارد و منادي گاهي انسان است كه با چشم
ظاهر، تنها حاضران را ميبيند و به آنان خطاب ميكند. و گاهي خداوند سبحان است
كه انسانهاي آينده را نيز ميبيند. و به آنان خطاب ميكند.
حضرت علي عليهالسلام ميفرمايد: خداوند پيش از تحقّق معلوم، عالم بوده است:
«عالمٌ اِذْ لا مَعْلومٌ» «عالم بوده، آنگاه كه معلومي وجود نداشت».
از آنجا كه همه انسانهاي كنوني و آينده مشهود خداوند هستند، نداهاي قرآني همه
آنان را در بر ميگيرد. خطاب (يا ايُّها الناسُ) مانند خطابهاي عادي نيست،
بلكه دعوتي است همگاني كه شامل مؤمنان، كافران، منافقان، اهل كتاب و ملحدان نيز
ميشود ولي بُعد خطاب متفاوت است.
مراتب خطاب
خطابهاي قرآني داراي اوج و حضيض و نيز داراي مراتب متوسط است؛ پايينترين آن،
تعبير «يا ايّها النّاس» است كه در قرآن حدود بيست بار تكرار شده و يك خطاب
جامع و عمومي است و نشان ميدهد كه قرآن مخصوص نژاد و قبيله و قشر خاصي نيست،
بلكه همگان را در اين دعوت شركت مي دهد. در منطق قرآن وقتي مخاطبان، توده مردم
هستند، خداوند ربوبيّت خويش را در قالب ذكر نعمتهاي مادي و ظاهري بيان ميكند؛
نعمتهايي كه حيوانات نيز با انسان در بهرهبرداري از آن شريكند و با تعبيرهاي
لطيفي مانند: «كُلُوا وَ ارْعَوا أَنْعامَكُمْ...»«هم خودتان بخوريد، و هم
چهارپايانتان را در آن به چرا ببريد!...». يا «متاعا لَكُمْ وَ لأِنعامِكُمْ»
«تا وسيلهاي براي بهرهگيري شما و چهارپايانتان باشد!». از آنها ياد ميكند.
مرحله متوسط خطاب «يا ايّها الذين آمنوا» و بالاتر از آن «اولي العلم» و
«اوليالأبصار» است كه مخاطب خداوند، مؤمنان هستند. بنابراين خداوند ربوبيّت
خود را در قالب ذكر نعمتهاي معنوي و باطني مانند: ارسال رسل، انزال كتب،
نبوّت، امامت، ولايت و... بيان ميكند كه انسان در اين مرحله از خطاب در رديف
فرشتگان قرار ميگيرد؛ چنانكه در آيه شريفه (شَهِدَ الّلهُ اَنَّهُ لا اِلهَ
اِلاّ هُوَ وَ المَلائِكَةُ وَ اُولُوالعِلْمِِ قائِما بِالقِسْطِ...)
«خداوند،(با ايجاد نظامِ واحدِ جهانِ هستي) گواهي ميدهد كه معبودي جز او نيست
و فرشتگان و صاحبان دانش، (هركدام به گونهاي بر اين مطلب) گواهي ميدهند،
درحالي كه (خداوند در تمام عالم) قيام به عدالت دارد...». كه سخن از شهادت بر
وحدانيّت حق است، انسان در رديف فرشته قرار گرفته است. و بالاخره عاليترين
مرحله خطاب و ندا «يا ايّها الرسولُ» و «يا ايّها النبيُّ» است كه وجود مقدس
پيامبر اسلام صلياللهعليهوآله مورد خطاب خداي سبحان قرار گرفته است.
رايج ترين ندا و خطاب
در قرآن
معمولترين خطاب در قرآن كريم همان خطاب به مؤمنان است كه با تعبير (يا ايّها
الّذين آمنوا...) شروع ميشود. اين تعبير در قرآن كريم هشتاد و هفت مورد ذكر
شده كه نخستين آن آيه (يا ايُّها الذين آمنوُا لا تَقُولوا راعِنا وَ قُولُوا
انْظُرْنا وَاسْمَعوُا...) و آخرينِ آن آيه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
تُوبُوا إِليَ الّلهِِ تَوْبَةً نَصوُحا) ميباشد.
اين تعبير منحصرا در آياتي است كه در مدينه نازل شده است و در آيات مكّي اثري
از آن نيست؛ شايد به اين دليل كه با هجرت پيامبر صلياللهعليهوآله به مدينه
وضع مسلمانان تثبيت شد و به صورت يك جمعيت ثابت و صاحب نفوذ در آمدند و از
پراكندگي نجات يافتند، لذا خداوند آنها را با عبارت «يا ايّها الذين آمنوُا...»
مخاطب قرار داده است.
اين تعبير ضمنا نكته ديگري در بر دارد و آن اينكه، حال كه شما ايمان آوردهايد
و در برابر حق تسليم شدهايد و با خداي خود پيمان اطاعت بستهايد، بايد به
مقتضاي اين پيمان، به دستورهايي كه پشت سر اين جمله ميآيد، عمل كنيد و به بيان
ديگر: ايمان شما ايجاب ميكند كه اين دستور را به كار ببنديد.
قابل توجه اينكه، در بسياري از كتب اسلامي از جمله منابع اهل تسنّن، از پيامبر
صلياللهعليهوآله چنين نقل شده است كه فرمودند: «ما اَنْزَلَ اللّهُ آيةً
فيها «يا ايّها الذين آمنوا» اِلاّ و عليُّ رأسُها و اميرُها»؛ (خداوند هيچ
آيهاي از قرآن كه «يا ايّها الذّين آمنوا» در آن باشد، نازل نكرده مگر اينكه
حضرت علي عليهالسلام رئيس و امير آن است. يا به عبارت ديگر: يكي از مصاديق
بارز و در رأس مخاطبان، آيه «يا ايّها الذّين آمنوا...» حضرت علي عليهالسلام
است.
وجوه خطاب و ندا
خطابهاي قرآن از لحاظ ساختار و نوع جمله بيشتر در قالب امر، نهي، شرط، تعجّب،
استفهام، ندا، تمنّي، ترجّي و خبر بيان شده است.
«ابن الجوزي» در كتاب «النفيس» خود گفته است كه خطاب در قرآن پانزده وجه دارد.
«ابن القيّم» ميگويد:
«در خطاب قرآن دقت كن ميبيني پادشاهي كه همه چيز از آنِ اوست، چگونه بندگانش
را نصيحت ميكند و آنان را به آنچه سعادت و رستگاريشان در آن است، رهنمون
ميسازد و در آن ترغيب و تشويقشان ميكند و خود را با اسمها و صفاتش به آنان
معرفي ميكند و با نعمتها و لطفهايش زمينه دوستي با آنان را فراهم ميسازد،
نعمتهايش را به بندگانش يادآور ميشود و آنچه مايه تماميت نعمتش هست، به آنان
امر ميكند و از خشم و نقمتش آنان را بر حذر ميدارد و دوستان خود را به خاطر
كارهاي نيك و اوصاف پسنديده مدح ميكند و دشمنانش را به جهت كارهاي بد مذمّت
ميكند و مثَلها ميزند و دلايل و براهين متنوّع ميآورد، راستگو را تصديق
ميكند و دروغگو را تكذيب، حق را ميگويد و راهنمايي ميكند و به خانه سلامت در
آخرت دعوت مينمايد، نعمتهايش را تذكّر ميدهد و از خانه هلاك و عذاب برحذر
ميدارد. او لطيفترين عتابها را نسبت به دوستانش بيان ميكند و در عينحال
لغزشهايشان را ميبخشد و گناهانشان را ميآمرزد و از هر اندوهي نجاتشان ميدهد
و اوست وليّ آنان كه جز او وليّ و ياوري ندارند و او بهترين مولي و بهترين ياور
بندگان خويش است».
ديگر علماي علوم قرآني گفتهاند كه خطابهاي قرآن بر بيش از سي وجه است كه
ذيلاً به اكثر آنها اشاره ميكنيم:
1. خطاب عام كه منظور از آن عموم مردم است: «يا أَيُّهاَ النّاسُ إِنّا
خَلَقْناكُمْ...».
2. خطاب خاص كه منظور از آن، فرد، يا گروهي خاص است: «يا أَيُّهاَ الرَّسُولُ
بَلِّغْ...».
3. خطاب جنس، مانند «يا أَيُّهاَ الإِنْسانُ ما غَرَّكَ..».
4. خطاب نوع، مانند: «يا بَنِي اِسْرائِيلَ اذْكُرُوا...».
5. خطاب عين، مانند: «يا مُوسي لا تَخَفْ...».
6. خطاب مدح، مانند: «يا أَيُّهاَ الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ
وَ الصَّلاةِ...».
7. خطاب ذمّ، مانند: «يا أَيُّها الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَعْتَذِرُوا
اليَوْمَ...».
8. خطاب تكريم، مانند «يا أَيُّها النَّبِيُّ اتَّقِ اللّهَ..».
9. خطاب خشم، مانند: «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ العَزِيزُ الكَرِيم».
10. خطاب اهانت، مانند: «...كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِينَ».
11. خطاب جمع با لفظ مفرد، مانند «يا أَيُّها الإِنسانُ إِنَّكَ كادِحٌ...».
12. خطاب مفرد با لفظ جمع، مانند: «يا أَيُّها الرُّسُلُ كُلُوا
مِنَالطَّيِّبات». كه اين خطاب به پيامبر صلياللهعليهوآله است به تنهايي؛
زيرا كه هيچ پيامبري معاصر و بعد از آن حضرت نبوده است.
13. خطاب فرد به لفظ دو، مانند: «اَلْقِيا فِي جَهَنَّمَ». كه خطاب به نگهبان
جهنم است.
14. خطاب به دو تن با لفظ مفرد، مانند: «فَمَنْ رَبُّكُما يا مُوسي». يعني يا
موسي و يا هارون، و در آن دو وجه است.
يكي اين كه فرعون خطابش را به تنهايي متوجه موسي گردانيد تا پرورش دادنش را
يادآور شود. دوم اين كه او صاحب رسالت و معجزات بوده و هارون به تبَعِ آن حضرت
قرار داشته است.
15. خطاب تهييج، مانند: «وَ عَليَ اللّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ
مُؤْمِنِينَ».
16. خطاب مهرباني، مانند: «يا عِبادِي الَّذِينَ أَسْرَفُوا...».
17. خطاب محبت، مانند: «يا بُنَيَّ اِنَّها إِنْ تَكُ...».
18. خطاب تعجزي، مانند: «فَأْتُوا بِسُورَةٍ ...».
19. خطاب تشريف و آن در هر جاي قرآن كه با خطاب «قُلْ» آمده باشد.
20. خطاب تكويني، مانند: «ثُمَّ اسْتَوي إِليَ السَّماءِ وَ هِيَ دُخانٌ فَقالَ
لَها وَ لِلأَرْضِ ائْتِيا طَوْعا أَوْ كَرْها». كه اين خطاب، خطاب تكويني و
متوجه مجموعه نظام آفرينش است.
21. خطاب اِنعام و يادآوري نعمت، مانند: «كُلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ».
22. خطاب تسويه، مانند: «اِصْبِرُوا أَوْ لا تَصْبِرُوا».
23. خطاب تكذيب، مانند: «قُلْ هَلُمَّ شُهَداءَكُمُ الَّذِينَ يَشْهَدُونَ
أَنَّ اللّهَ حَرَّمَ هذا..».
24. خطاب عبرت، مانند: «اُنْظُرُوا إِلي ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ...».
25. خطاب تعجّب، مانند: «أَسْمِعْ بِهِمْ وَ أَبْصِرْ..». و خطابها و نداهاي
ديگر.
منبع:
درسهايي از مكتب اسلام ، شماره 497