مقدمه
زيباشناسي، بررسي و كشف علل انبساط نفس و انفعال احساس دروني و باطني انسان و
شناخت جهت جلب در قالب دانش هنر و روانشناسي است. زيباشناسي قرآن، شناسايي جمال
و هنر كلام و بيان قرآن و كشف علل و عوامل تاثيرگذار در انفعال احساسات دروني و
باطني انسان و كشش به آن است. اصول و مباني اين زيباشناسي، پيشفرضها و نگاههاي
بنيادين شناخت زيبايي قرآن است زيرا برخي قرآنپژوهان در بررسي عامل زيبايي
قرآن به فصاحت و بلاغت قرآن تاكيد كرده و همان را وسيله جذب و كشش دانستهاند،
و برخي به عوامل ديگر، در صورتي كه اين كشش به عوامل گوناگوني وابسته است و
نميتوان تنها به عاملي چون زيبايي واژهها و كلمات، با نوع به كارگيري و الفاض
فصاحت و بلاغت آن بسنده كرد و تحريك عقل و تخيل و تمايلات عالي انساني را نسبت
به اين كتاب مقدس به يك جهت محدود كرد آنچه مسلم به نظر ميرسد، ايجاد لذت و
انبساط و شوق در اثر خواندن و شنيدن است، تا جايي كه ميتوان تعبير كرد: شناخت
زيبايي قرآن، درك كردني و وصفناشدني است.
به عبارت ديگر زيباشناسي قرآن در صورتي ميتواند درست انجام گيرد كه شناخت از
ويژگيهاي قرآن حاصل گردد و ابعاد وجودي آن لحاظ گردد و اينگونه نباشد كه جنبه
ادبي و بيان آن برجسته شود و امور ديگر مغفول بماند.
بنابراين، بررسي زيبايي قرآن مانند هر چيزي متناسب با خودش مورد توجه
زيباييشناسان قرار گيرد چنانكه گاهي زيباييشناسي انسان است ،گاهي
زيباييشناسي در يك ساختمان هنري و معماري باستاني است. در يك تابلو نقاشي و با
يك آلبوم و فيلمسينمايي و گاهي درباره بخشي از طبيعت، كوهها، جنگلها و يا يك
باغ همراه با گلهاي گوناگون و در نهايت درباره يك كتاب ادبي، شعر، رمان و نثر
آهنگين است در هر كدام از اين مثالهايي كه زده شد تابع اصول و مباني، ظرفيتها و
توقعهايي است كه از آنها ميرود و چگونگي تمايل عالي انسان و ايجاد لذت و
شادابي را به وجود ميآورد هدف از اين بررسي منقح كردن جايگاه بررسي
زيباييشناسي و تعيين پيشفرضها، قلمرو ظرفيت و محدوده بررسي است از اين رو
بررسي اصول و مباني زيباشناسي، هم به ماهيت و چيستي زيباييشناسي ياري ميدهد و
هم در گفتمان قرآن، قلمرو زيباييشناسي را مشخص ميكند و هم در بحث
هماوردخواني، جايگاه تحدي قرآن را مشخص ميكند كه چه چيزي موجب يكتايي اين كتاب
شده و كساني كه بخواهند از باب معارضه و تحدي مانند اين كتاب را بياورند، بايد
با چه ويژگيهايي مانند قرآن مواجه شوند.
و از سوي ديگر، بررسي اين اصول و مباني، افق و چشمانداز زيباشناسي را معين
ميكند و در فربهتر كردن موضوع و تقويت جنبههايي از جاذبهها و كششهاي قرآن
به ويژه در بخشهاي معرفتي و هدايتي قرآن كه اساس هدف نزول را تشكيل ميدهد، كمك
ميكند.
پيشينه زيباشناسي
پيشينه گفتمان زيباييشناسي به قدمت تاريخ اعجاز قرآن كريم است. نخستين محور
زيباشناسي، نظم قرآن بود كه آن را ابراهيم بن سيار معروف به نظام (م224) مطرح
كرد. وي مساله فصاحت و بلاغت عرب را ميشناخت و از اديبان عصر خود بود و
ميشناخت كه چگونه عرب در نظم و نثر چيرگي دارد براي نظام، اين پرسش مطرح شد كه
چگونه عرب نتوانست بمانند قرآن بياورد، او نظريه اعجاز صرفه را مطرح كرد، تا
نشان دهد كه با همه چندگانگي و پاشاني بودن قرآن، از نظم و اعجاز ويژهاي
برخوردار است و به اين كتاب زيبايي مخصوص بخشيده كه غيرقابل معارضه است جاحظ
(م255) شاگرد وي نيز كار استاد خود را دنبال كرد، هر چند كه او ديدگاه استادش
درباره صرف را نميپذيرفت، اما او كتاب نظمالقرآن را به همين جهت نگاشت تا
يادآوري كند كه برجستگي و ويژگي قرآن را به عامل بيروني مانند صرفه برنميگردد
و خود اين كتاب داراي نظم بيمانند است (زركشي، البرهان، ج2، ص93).
در مرحلهاي پس از طرح اين نظريه، دانشمند ديگري برخاست او ابوسليمان حمدبن
محمد خطايي بستي (م388) است. بستي، كه اصالتاً افغاني بود ولي در بغداد
ميزيست، با تاكيد بر بلاغت قرآن، محوريت حلاوت و جاذبه را فخامت الفاظ قرآن
قرار داد و همچنين فصاحت قرآن و زيبايي و در نهايت جاذبه قرآن را در تاثير نفوس
برجسته كرد. (ثلث رسائل في اعجاز القرآن، ص13).
پس از اين مرحله به بعد بود كه گفتمان اعجاز قرآن و زيباشناسي اين كتاب ابعاد
گسترهاي پيدا كرد، مثلا ابوعيسي رماني (م386) به شرايط و موقعيت كتاب اشاره
ميكند و وجوهي را كه بيانگر اعجاز قرآن است مورد مداقه قرار ميدهد و به هفت
وجه اشاره ميكند (همان، ص16).
اين آهنگ ادامه مييابد و كساني به وجوه متنوعتري اشاره ميكنند و افزون بر
نكات ابوعيسي رماني به حسن تاليف و تناسب كلمات، صورت نظم شگفتآور، اسلوب ويژه
مخالف با اسلوب كلام عرب و تاثير خاص قرآن در ناتوان كردن مخاطبان ميپردازد
(قاضي عياض، الشفا به تعريف حقوق المصطفي، فصل سوم، ص268).
به هر حال بررسي زيباشناسيهاي قرآن همچنان تا امروز ادامه مييابد. قرآن
پژوهاني بر محوريت خاصي از ابعاد وجوه قرآن تاكيد ميكند و آن را دليل بر
زيبايي آن و سند نبوت و پيامبر برميشمارند تا جايي كه برخي اين زيباشناسي را
قابل شناخت و غيرقابل توصيف ميدانند (يدرك و لايوصف).
(البرهان في علوم القرآن، ج2، ص226-238).
اهميت بررسي مباني
نكته مهم براي به توافق رسيدن درباره جهت زيبايي و بيمانندي قرآن، بررسي اصول
و مباني اين زيباييشناسي است بدون تنقيح مباني و معلوم كردن اينكه وحي الهي از
چه ويژگيهايي برخوردار است. عبارت «من مثله» (بقره 23) روشن نميشود وگرنه هر
كسي با تنظيم چند تكه عبارت از اينجا و آنجا ميگويد، من مانند قرآن را
آوردهام، درحالي كه اگر به صورت و ظاهر عبارت توجه شود، گفته ميشود مانند
قرآن است، اما صرفنظر از اينكه بسا درست كردن متني تقليدي و كپيبرداريكردن
از قرآن باشد، از جاذبه و كشش و اثرگذاري قرآن به عنوان كتابي خاص غفلت شده است
به همين دليل در اين مقاله به مواردي اشاره ميگردد كه اصول و مباني شناخت
شناسانه زيبايي قرآن را تشكيل ميدهد. هر كسي كه بخواهد درباره اصول
زيباييشناسي سخن بگويد، بايد در قلمرو موضوع بررسي كند، نميتواند از موضوعات
عام و كلي درباره جمال قرآن سخن بگويد، اما ناظر به ويژگيهاي موضوع نباشد كشف
علل و عوامل تاثيربخش وابسته به شناخت جايگاه موضوع و جهتهاي تشكيلدهنده
زيبايي است.
1- شناخت جايگاه قرآن در جذب مخاطب
نخستين اصل در بررسي زيباشناسي قرآن، توجه به اهداف نزول قرآن و شناخت جايگاه
قرآن به عنوان كتابي هدايتي و تربيتي است. از آن هنگام كه پيامبر گرامي، آيات
را براي مردم مكه تلاوت ميكرد، چه آناني كه مسلمان شده بودند و چه آنهايي كه
در جبهه مقابل قرار داشتند و قرآن را ميشنيدند ميدانستند كه حضرت نميخواهد
درباره يك متن ادبي مسابقه بگذارد، نميخواهد يك نوشته ادبي را به رخ آنها
بكشاند او از پيامي معنوي و الهي سخن ميگويد، مردم را به توحيد دعوت ميكند،
به اخلاق و انسانيت راهنمايي ميكند و از رفتارهاي زشت جاهلي مذمت ميكند. هر
چند اين سخنان در قالب الفاظ زيبا، آهنگين، فصيح و بليغ ارائه شده، اما آنچه
مهم است، جاذبه و كشش اين گفتهها در عصر خود به عنوان كتابي در مقام تعليم و
تربيت است قرآن هيچگاه زيباييهاي صوري قرآن را به رخ مخاطبان نكشيده است، بلكه
اين مخاطبان بودهاند كه جذبه قرآن را دريافته و تاثير دروني و چيرگي بر دلها و
برانگيختن وجدان را يادآوري كردهاند، اين جاذبه اختصاصي به مسلمانان نداشته،
بلكه كفار و مشركان كه از در مخالفت سخن گفتهاند از اين كتاب به عنوان چيزي كه
انسانها را مسحور ميكند ياد كردهاند: و يقولوا سحر مستمر (قمر (54):2) و
گوينده سحر دايم است « فقال ان هذا الا سحر يوثر» (مدثر (74):24) و گفت اين
قرآن چيزي جز سحري كه به برخي آموختهاند نيست. تاثير بر دلها و جاذبه آن، چيزي
نبوده كه قرآن بخواهد بر آن مانور برود، بلكه دريافت مخاطبان بوده است. شايد
نخستين كسي كه به اين ويژگي قدرت بر جذب اشاره دارد، خطايي (م385) بوده كه در
كتاب بيان اعجاز القرآن مينويسد: «و قد يوجد لبعض الكلام عذويه في السمع و
هشاشه في النفس لا توجد مثلها لغيره منه» (ثلاث رسائل، ص24)
گاهي در برخي كلام گوارايي در گوش و شادماني در درون يافت ميشود، كه مانند آن،
در غيرش ديده نميشود.
هر چند وي اين ويژگي را به بلاغت قرآن مربوط ميكند، اما آنگاه كه درباره آن
سخن ميگويد، از انحصاري بودن و بيبديل بودن آن سخن ميگويد كه در كلام بليغان
عرب يافت نميشود، در صورتي كه اگر تنها فن بلاغت مطرح بود، بايد با آوردن
مانند بلاغت قرآن كه محال هم نيست، اين مثليت تامين شده باشد. 1 از اين رو نكته
مهم را در اين جهت ميداند كه علت جاذبه و شيفتگي و تاثير در دلها و ايجاد لذت
و شيريني و تكان دادن و خشوع از ناحيه لفظ با معنا نيست، بلكه از مجموع عواملي
است كه اثر ميگذارد و به شناخت جايگاه قرآن به عنوان كتابي آسماني بازميگردد
به همين دليل درباره اين كتاب آن همه كتاب، رساله و مقاله نگاشته ميشود و
ميليون ميليون انسان شيفته ميشوند، اما درباره نوشتههايي كه به عنوان معارضه
مطرح ميشود، حتي براي خود آنان چنين جذابيتي ندارد و در خودشان شوقي و نشاطي
ايجاد نكرده است. به همين دليل قرآن درباره تاثير نفسي خودش ميگويد:
لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشيته الله (حشر،21)
يا درباره جن آمده است كه شيفته قرآن شدند و گفتند: «انا سمعنا قراناً عجباً
يهدي الي الرشد فامنا به» (جن، 1-2) تني چند از جنيان گوش فرا داشتند و گفتند
راستي ما قرآني شگفتآور شنيديم كه به راه راست هدايت ميكند.
نكته مهم و قابل توجه همين تاكيد بر «يهدي الي الرشد» است. يعني شگفتي قرآن، در
تاثيرپذيري فروتني، خشوع و از هم پاشيده شدن (كوهها) و جنيان به خاطر دعوت به
راه راست كردن است. يعني محوريت جايگاه قرآن.
به همين دليل اين نوشته و كتاب با همه ابعاد و جهات لفظي و محتوايي بيبديل
مانده است و تاكنون كسي نتوانسته كتابي عرضه كند كه مورد توافق حتي غيرمسلمانان
باشد كه در مقام تحدي و مبارزهطلبي چنين تاثيرگذار و تحولآفرين بوده باشد و
آنگونه كه قرآن ايجاد جاذبه كرده و اثر دروني گذاشته، آن نوشتهها بتواند اثر
بگذارد، كساني خواستهاند بگويند تشخيص مثليت قرآن مبهم است، داوري آن به خود
مسلمانان واگذار شده در صورتي كه مثليت قرآن، همانندي به لحاظ ظاهر و معناست و
نيازي نيست كه مسلمانان داوري كنند، بلكه چنانچه افكار عمومي اهل تخصص داوري
كنند و بگويند اين نوشته مانند قرآن است، كافي است.
جاذبه قرآن، مهمترين اصل شناخت شناسانه در بررسي زيباييهاي قرآن است. از
اينرو در كلام امام صادق به اين نكته تاكيد شده است.
«لان القرآن حجته علي اهل الدهر الثاني، كما هو حجته علي الدهر الاول، فكل
طائفه تتلقاء غضاً جديداً، و لان كل امريء في نفسه متي اعاده و فكر فيه، تلقي
منه في كل مره علوماً غضه، و ليس هذا كله في الشعر والخطب (ابن عطيه، المحرر
الوجيز، ج1، ص36).
چگونه قرآن كريم بر مردم نسل جديد حجت است، آنگونه كه در نسلهاي پيشين سند
آسماني بودن آن بود، چون هر دستهاي طروات جديدي را درمييابد و هر كدام در
درون خود درمييابد آنگاه كه مرور ميكند و ميانديشد، به نكته جديدي ميرسد،
در حالي كه اين ويژگي در شعر و خطبههاي عرب ديده نميشود. بنابراين، جذب مخاطب
در شناخت جايگاه قرآن اهميت بسزايي دارد و زيباشناسي در صورتي درباره اين كتاب
صادق است كه ويژگي جذب قرآن را ناديده نگيريم، ويژگي كه موجب ايجاد تمدني در
جهان بشريت و فرهنگ اسلامي گرديد و در سايهسار اين كتاب، همه دانشهاي اسلامي
شكل گرفت در نظر بگيريد، ادبيات عربي با همه رونق و گسترشي كه در عصر نزول
داشت، تا جايي كه عربها ويژگي و برجستگي قرآن را ادبيات آن ميدانستند و تا
قرنها مساله اصلي اعجاز قرآن را فصاحت و بلاغت آن ميشمردند با آمدن قرآن، دانش
ادبيات به شكل شگفتانگيزي رشد و تكامل يافت و شاخههاي گوناگوني، چون علم
معاني، بيان و بديع تنوع پيدا كرد. اگر زبان عربي پيش از نزول قرآن با گويشها و
قواعد گوناگون در بستر قبيلهها مختلف جزيرهالعرب به كار برده ميشد، اما پس
از نزول قرآن به تدريج لهجه معيار، لهجه قرآن شد و همين لهجه حاكميت يافت تا
آنجا كه دستور زبان و صرف و نحو عربي بر مبناي مطالعه قرآن كريم و توجه به
كاربردهاي آن شكل گرفت. اگر نبود جذب و كشش قرآن، هرگز در بعد زبان نميتوانست
چنين مبنايي زباني قرار گيرد و قرآن عامل و حافظ بقاي زبان عربي شود.
2- اثرگذاري معنوي
اصل ديگري كه در بررسي شناخت جايگاه قرآن اهميت جدي پيدا ميكند و زيباشناسي را
محوريت ميبخشد، اثرگذاريهاي معنوي قرآن است. عارفان مسلمان از دير ايام بر اين
موضوع تاكيد فراواني داشتهاند، تا جايي كه برخي از قرآنپژوهان به اثرگذاريهاي
معنوي قرآن به صورت ويژهاي پرداختهاند به عنوان نمونه ابواسحاق ثعلبي (م427)
كتابي دارد به نام قتل القرآن، وي در اين كتاب به كساني اشاره ميكند كه در اثر
انس با قرآن دگرگون و كشته و مردم اين كتاب شدهاند و زندگاني آنان زير و رو
گشته است قرآن كريم نيز اين ويژگي را يادآور شده است.
در جايي ميفرمايد:
«الله نزل احسن الحديث كتاباً متشابهاً مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشون ربهم
ثم تلين جلودهم و قلوبهم الي ذكرالله» (زمر، 23).
خداوند، زيباترين سخن را به صورت كتابي متشابه، كه متضمن وعده و وعيد است نازل
كرد. آنان كه از پروردگارشان ميهراسند، پوست بدنشان از آن به لرزه ميافتد،
سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم ميگردد.
اين آيه، به مساله زيباييشناسي قرآن اشاره دارد و تاكيد ميكند كه زيباترين
سخن را نازل كرده، هم اثرگذاريهاي معنوي و هم تحولآفريني را يادآوري ميشود
آري ويژگي قرآن چنين است كه مخاطب خود را تحتتاثير قرار ميدهد و در دل آنها
خشوع و خضوع ايجاد ميكند.
در جايي ديگر نيز جنبه ديگري از موضوع را يادآور ميشود:
«و اذا سمعوا ما انزل الي الرسول تري اعينهم تقيض من الدمع مما عرفوا من
الحق».(مائده، 83).
و چون انچه را به سوي اين پيامبر ناز ل شده بشنوند. ميبيني بر اثر آن حقيقتي
كه شناختهاند، اشك از چشم ايشان سرازير ميشود.
اين ويژگي، در عصر حاضر در تحقيقات ميداني در شنيدن قرآن و تاثيرگذاري آن بر
دلها و اثرات روحي و رواني آن حتي در كاهش دردها نشان داده شده و در اين زمينه
رسالههاي دانشگاهي تاليف شده است. 2
در زمينه تاثيرگذاريهاي معنوي قرآن سخنهاي بسيار ميتوان بيان كرد، كافي است كه
به تاثير قرآن در ميان جزيره العرب در عصر نزول اشاره شود كه چگونه تحول ژرفي
به وجود آورد و در اصلاح انديشه و رفتار آنان موثر افتاد تا جايي كه مردم جاهل،
عقبمانده، بيسواد، متعصب و جنگطلب و كينهورز را به انسانهايي نرم و آرام
تبديل كرد، قرآن چنان اشخاص را به سوي معنويت، اخلاق، گذشت و فداكاري سوق داد
كه با خواندن قرآن حاضر به انجام هر كاري بودند و از جان و مال خود ميگذشتند.
3
3- هدفمندي زيباييشناسي
يكي از مباني مهم زيباييشناسي قرآن، تاكيد بر هدفمندي است درباره هر هنري
ميتوان گفت: هنر براي هنر است زيبايي براي زيبايي است زيبايي براي ايجاد لذت و
سرگرمي و پركردن اوقات فراغت است ميتوان درباره يك رمان، قصه و ذكر حكايت،
هنرمندي و زيباييشناسي آن را به تنهايي مورد بررسي قرار داد و از اين زاويه
داوري كرد، اما درباره قرآن، چون اساس دعوت قرآن، هدايت و دل دادن مخاطب به
پيامهاي الهي و معنوي است، نميتوان زيبايي و هنرمندي را در قالبهاي محدود مادي
و هنري آن تعريف كرد، چون قرآن تنها كتاب ادبي، فن و بلاغت نيست. تا با آن
كتابها برابري كند.
اگر در قرآن عبارتهاي زيبا و دلنشيني بيان شده و تمامي اصول و تكنيكهاي سخن به
كار گرفته شده، اما باز ميتواند قابل رقابت باشد، آن گاه درباره جنبه زيبايي
قرآن سخن گفت كه از اصل هدفمندي و زيبايي براي تاثيرگذاري غافل نباشيم و مثليت
قرآن را با اصلي به عنوان هدفمندي در تركيب كلمات و چينش آيات قرآن افزون كنيم.
به عنوان نمونه درباره داستانهاي قرآن آنگاه كه از بعد هنري آن سخن گفته ميشود
و محتواي اين داستانها در قالب عبارات زيبا برجسته ميشود، به اين معنا نيست كه
زيبايي آن در داستانسرايي و جلوههاي ادبي و هنري آن موضوع زيباييشناسي است
داستانهاي قرآن را بايد با تاكيد بر روش آموزشي و بيان اندرزها و ذكر عقايد و
اخلاق ضميمه كرد و مثليت قرآن با اين جنبه از كلام تلفيق گردد، زيرا داستانهاي
قرآني متناسب با شان اين كتاب آسماني بيان شده و رويدادهاي واقعي ترسيم شده و
اينكه كساني خواستهاند، واقعي بودن و مستند بودن را ناديده بگيرند، با هدفمندي
را غيربرجسته كردهاند، بيشتر با كتابهاي غيرالهي سازگار است، با داستانهاي
تخيلي و رمانتيك سازگار است از اين رو به نظر اينجانب تحدي قرآن درباره ذكر
داستانها، تنها در نقل اخبار گذشتگان، واقعي بودن، زيبايي بيان و حتي جذبه و
انفعال دروني از بعد مادي آن نيست، بلكه هدفمندي در جاي جاي اين داستانها و
حضور جدي معنا و مفهوم معنوي است حتي تكرارهاي داستاني و چندگانه بيان شدن
آنها، موجز و تفصيلي ذكر شدن آنها، در قالب هدفمندي توجيهپذير است.
4- ساختار هندسي
زيباييشناسي قرآن كريم مبتني بر اصل ديگري است كه برخاسته از ساختار ويژه زبان
قرآن است اين ساختار، بيانگر نظم و پيوند ميان موضوعات در شكل سازوارهاي
شدهاي از مفاهيم است بر اين اساس مفاهيم قرآن كريم در يك نظام معنيشناختي
قرار دارد كه به كارگيري واژه در يك نظام چندجانبه معني دار خواهد بود.
از اين رو براي كشف معنا، افزون بر روشن ساختن جايگاه واژه در فرهنگ لغت و
قرآن، بايد واژه را در حوزهاي از واژههاي ديگر و در تركيب ميان كلمات جستجو
كرد و ساختار هندسي آن را به دست آورد، در اين صورت شناختشناسي زيبايي قرآن در
سايه ساختار هندسي با ارائه موضوع منسجم و سيستمي در كنار موضوعات و مفاهيم،
معنا و مفهوم پيدا ميكند. با اين روش ميتوان ميدانهايي از مفاهيم را نشان داد
كه ارتباط هر يك با موضوعات ديگر را روشن ميكند و ژرفايي كلام را نمايان
ميسازد؛ چون يكي از جنبههاي مهم «مثليت قرآن» را بايد در عمق معاني آن در نظر
گرفت و وقتي اين عمق روش ميشود كه كلمات در نظام ارگانيك تعريف شود. نظريه
پيوستگي، در توصيف ياد شده، از سنج مناسباتي نيست كه قدما مانند بقاعي (م885)
در كتاب «نظم الدرر في تناسب الايات والسور»، و برخي ديگر مانند سيوطي (م910 م)
در «تناسق الدرر في تناسب الايات والسور» مطرح كردهاند. زيرا در اين نوع
پيوستگي، نه سخن از سوره است و نه سخن از آيه، بلكه سخن از معني بخشي خاص
مفاهيم و كلمات و تعيين جايگاه آن در قرآن است در اين روش، هدف كشف معاني و درك
پيام وحي است، لذا همواره معطوف به ساختار كلمات درارتباط با ديگر واژهها است.
اين مطالعه بر اين اصل استوار است كه مفاهيم به كار رفته در قرآن نوعي پيوند در
جهانبيني دارد و از پشتوانهاي عقيدتي و فرهنگي برخوردار است و بدون پژوهش
گسترده و معني شناسانه در كل قرآن چنين دركي حاصل نميگردد.
توشيهكو ايزوتسو(م1993م/1371ش) دو كتاب در زمينه قرآن دارد كه ميان قرآنپژوهان
بيش از آثار ديگر او موردتوجه قرار گرفته، خدا و انسان در قرآن، مفاهيم اخلاقي
در قرآن. وي دراين دو كتاب به دنبال كشف ساختار هندسي خدا و انسان و مفاهيم
اخلاقي با اصل پيوستگي ميان مفاهيم كليدي و پيدا كردن ميدانهاي معني شناختي آن
از واژههاي اصلي قرآن است او نگرشي جامع و سازواره از كل مفاهيم قرآن را در
اين روش دنبال ميكند و به حق دريافته كه طرح معارف قرآن در يك حركت
معنيشناختي سيستماتيك قابل شناسايي است، زيرا خود تصريح ميكند كه كاوش در
واژگان، حاصل تلاشي است در شبكهاي پيچيده و وسيع از ارتباطات چندجانبه ميان
كلمات (خدا و انسان در قرآن، ص34).
بنابراين، زيباييشناسي قرآن مجيد، مبتني بر شناخت كشف لايههاي كلام و دريافت
پيام است و اين در صورتي عملي خواهد بود كه زبان قرآن و نظام معنايي پيوسته آن،
شناسايي شود و عمق معاني و جنبههاي ناشناخته آن كه همواره در تفسير درباره كشف
و پردهبرداري آن سخن ميرود، شناسايي شود.
5- هماهنگيهاي لفظي و معنايي قرآن
بارها گفتيم، در گفتمان زيباييشناسي قرآن، بيشترين تاكيد بر محور فصاحت و
بلاغت اين كتاب است، در حالي كه جنبههاي ديگري هم وجود دارد كه با زيبايي قرآن
رابطه وثيقي دارد به عنوان نمونه از هماهنگي آوايي قرآن ميتوان ياد كرد هماهنگ
بودن از نظر به كارگيري حروف، به كارگيري واژهها، نظم منطقي حاكم بر آيات و
سورهها، مثلاً در مورد به كارگيري حروف، برخي از سورههاي قرآن با حروف و آهنگ
واحدي چون الف، ي، هـ، ر، د، س ختم ميشود، مانند پايان آيات سوره مريم كه با
الف تمام ميشود زكريا، حفيا، شقيا، وليا، رضيا، سميا، و برخي با دو حرف يا سه
حرف مانند ون، ياون، چنانكه قسمتي از سوره انبياء بدين گونه ختم شده است
حافظين، راحمين، عابدين، صابرين، صالحين، ظالمين، مومنين، وارثين، و برخي با
حروف و آهنگي متنوعتر كه البته بيش از همه «ن» در انتهاي آيات قرآن كريم به
چشم ميخورد و به پايان آيات، آهنگي مخوصص و دلنشين و شنيدني بخشيده و موجب
خوشخواني اين كتاب و جاذبه آن گرديده است. 4
اينكه قرآن از نظر موسيقيپذيري بيهمتا و در قالب، وزن و قاعدهاي است كه به
راحتي ميتوان آن را بيصدا و با صدا به شكل مطلوبي خواند، مورد تاييد همه
آشنايان به قرآن است اين روش هر چند در كتابهاي ديني و ادعيه رعايت ميگردد و
ميتوان شيوه عام كتابهاي مقدس ديني دانست، اما از آنجا كه در بحث اعجاز قرآن
بيشتر بر محور فصاحت و بلاغت سخن گفته ميشود و هماهنگي هاي لفظي و تاثير آن در
جاذبه كمتر برجسته ميشود، بايد اصلي در زيباييشناسي قرآن را موسيقي قرآن
دانست كه به آن جاذبه فوقالعاده بخشيده است.
شايد به دليل همين خصوصيت است كه قرائت قرآن رواج و گسترش يافته و در جوامع
اسلامي برنامههاي جلسات قرائت و حفظ و مسابقات يك عادت حسنه شده است، تا آنجا
كه مساله خواندن قرآن در زندگي فرد و جامعه اسلامي نوعي حظ و التذاذ دروني پديد
آورده و احساس و كششي استثنايي ايجاد كرده است، به گونهاي كه افراد هر چند
معاني آن را ندانند، از خواندن آن لذت ميبرند، خشوع و توجه به خدا پيدا
ميكنند.
البته قرآنپژوهان ازديرباز به اين ويژگي قرآن پرداخته و يكي از وجوه اعجاز
قرآن را همين مساله هماهنگيهاي لفظي و آهنگين بودن قالب و وزن كلمات و مطابقت
داشتن با طبع و تاثير در نفوس دانسته و مباني و مقاماتي براي موسيقي قرائت قرآن
قائل شدهاند (تهران، ميرزا مهدي، مباني موسيقي قرائت قرآن، ص55، ابوزهره،
المعجزه الكبري، ص92).
نمونه ديگر، نظم معنايي است، چينش كلمات كه هر هوشمند نكتهيابي ميتواند از
نوع چيدن و تركيب و پيوند واژهها در كنار يكديگر از جهت زيبايي، صورت، مفهوم،
ظرفيت و همخواني با واژههاي ديگر را دريابد، نظم به گونهاي است كه هيچ
واژهاي را نميشود جايگزين ديگري كرد. اين نظم و هماهنگي را ميتوان از جهت
زيبايي و غيرزيبايي ظاهر واژه و آهنگ و برگزيدن واژههاي مترادفي كه نقيض آنها
معنايي ديگر دارد و با ظرفيت و فراگيري آنها متفاوت است مشاهده كرد. (دراين
باره ر.ك: ايازي، قرآن اثري جاويدان، ص22-24).
البته جنبههاي ديگري از هماهنگيهاي لفظي و معنايي وجود دارد، با ذكر
نمونههايي در اين نظم روشنگر زيباييشناسي ميباشد كه به همين اندازه بسنده
ميشود و تفصيل و توضيح بيشتر ابعاد مثليت قرآن را به فرصتي ديگر موكول ميكنم
و از خداوند متعال درخواست موفقيت در خدمت به قرآن را طلب ميكنم.
پى نوشتها:
1- سيدمرتضي در كتاب الموضح عن جهه اعجاز القرآن، ص36، 38، 45، به صراحت يادآور
ميشود كه هيچكدام يك از اين وجوه به تنهايي، دليل بر اعجاز نميشود.
2- به عنوان نمونه ر.ك: بررسي يمزان تاثير آواي قرآن بر كاهش درد بيماران،
نيكبخت نصرآبادي، دانشگاه تربيت مدرس (چكيده پاياننامههاي علوم قرآن، ص30)
مجله بينات، شماره 11، ص34.
3- در اين باره ر.ك: ايازي، قرآن اثري جاويدان ص46.
4- در اين باره: ر.ك: احمد عبدالمجيد محمد خليفه، نهايات الآيات القرنيه بين
اعجاز المعني و روعه الموسيقاء قاهره، مكتبه الاداب، 1426هـ.
فهرست منابع
1- ابن عطيه محمدبن الحق، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، بيروت،
دارالكتب العلميه، تحقيق عبدالسلام عبدالشافي محمد، ط1، 1413هـ.
2- ابوزهره، محمد، المعجزه الكبري، قاهره، دارالفكر العربي.
3- ايازي، سيدمحمد علي، چهره پيوسته قرآن، قم، هستينما، 1381ش.
4- ايازي، سيدمحمد علي، قرآن اثري جاويدان، كتاب مبين، 1383 ش.
5- ايزوتسو، توشيهكو، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران، شركت
انتشار، 1362 ش.
6- تهراني، ميرزا مهدي، مباني موسيقي قرائت قرآن، تهران، نشر زلال، 1374ش.
7- حديثي، طاهر، چكيده پاياننامههاي علوم قرآني، تهران، سازمان چاپ و
انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1376 ش.
8- زماني، جرجاني، بستي، ثلاث رسائل في اعجاز القرآن، تحقيق محمد زغلول سلام،
قاهره، دارالمعارف بمصر، ط2، 1387 هـ.
9- زركشي، بدالدين، البرهان في علوم القران، بيروت، دارالكتب العلميه، تحقيق
يوسف مرعشلي، 1997م.
10- علم الهدي، سيدمرتضي، الموضح، عن جهه اعجاز القرآن، مشهد، بنياد پژوهشهاي
آستان قدس رضوي، تحقيق رضا انصاري، 1383 ش.
11- قاضي عياش بن موسي، الشفا به تعريف حقوق المصطفي، قاهره، مكتبه دارالنراث،
1425 هـ.
منبع:
خبرگزاري شبستان