نقش قوه سامعه در آموزش قرآن كريم ‌ ‏

ابوالفضل خوش‏منش


چكيده
در بسيارى از آيات قرآن «سمع‏» بر «بصر» مقدم شده و در پاره‏اى از آيات و روايات سمع به معناى فهم آمده‏است . اين نكات حاكى از برترى سمع بر بصر و نقش ممتاز آن در فهم و يادگيرى است . يادگيرى قرآن به طريق سمعى از ديرباز در ميان صحابه و طبقات بعدى تاكنون كمابيش رواج دارد . برخى از مهمترين امتيازات اين روش بر روخوانى فراگيرى آن در عموم مردم اعم از كودك و جوان و پير، و باسواد و بى سواد و نيز سهولت‏يادگيرى و پايدارى آن است . نتايج پژوهش‏ها نيز همين نكات را تاييد مى‏كند .

1. مقدمه
قرآن كريم از آغاز نزول خود، قلوب خيل مشتاقان را به سوى فراگيرى خود كشيده‏است و تعليم حكيمانه پيامبر اكرم (ص) و معلم بزرگ قرآن، مكتب استوار آموزش قرآن كريم را بنياد نهاده است . مسلمانان، يكى پس از ديگرى قرآن را فرا گرفته و به ديگران آموخته‏اند . تعليم و ترويج قرآن كريم از همان آغاز و در زمانى كوتاه، شورآفرينى و آثار شگرف خود را نشان داده است و مسلمانان در قرائت و فراگيرى معارف قرآنى، خود را قرين توفيق مى‏يافته‏اند . آموزش رسول گرامى اسلام (ص) داراى ويژگى‏ها و اركانى بوده كه اگر در زمانهاى ديگر نيز فراهم آيد، همان آثار گذشته را خواهد داشت . هر زمانى قرائت و تعليم قرآن كريم فاقد شورآفرينى و سهولت و اثربخشى اوليه بود، بايد دانست كه مانع و خللى در راه فراگيرى حفظ قرآن بروز كرده‏است و آن مانع را بر اثر مداقه فراوان بايد جست و برطرف كرد .

در كشور جمهورى اسلامى ايران در طول بيست‏سال گذشته بى‏وقفه با تهيه و عرضه انواع و اقسام شيوه‏نامه‏هاى آموزشى قرآن كريم در سطوح و مراكز گوناگون رسمى و غيررسمى مواجه بوده‏ايم . اين نوآوريها كه اغلب دلسوزانه و مخلصانه است، هم‏اكنون نيز ادامه دارد . تعيين ميزان اقتران اين شيوه‏ها به موفقيت و مطلوبيت ره‏آورد آنها، نيازمند تحقيق جداگانه‏اى است . جاى تحقيقى كارشناسانه از اين دست‏خالى است; لكن نظرى اجمالى به آنچه در محافل تعليم و ترويج رسمى و غير رسمى قرآن كريم مى‏گذرد، وضعيتى را نشان مى‏دهد كه با كمال مطلوب فاصله‏اى فراوان دارد .

اين در حالى است كه با رفتن به سراغ مبدا فراگيرى قرآن كريم در حال حاضر و مقايسه آن با شيوه تعليم قرآن كريم در زمان پيامبر اكرم (ص)، تفاوتى آشكار و تعيين‏كننده مى‏يابيم كه عبارت از اهميت دادن زمان آن حضرت به نقش قوه شنوايى يا «سمع‏» و بى‏توجهى اين زمان به در حال حاضر است . چيزى كه به كارگيرى صحيح آن مورد تاكيد آيات و روايات و دانش بشرى نوين است; ولى متاسفانه در حال حاضر از جايگاه شايسته و واقعى خود به كنارى نهاده شده‏است . در اين تحقيق كوشيده شده نقش و اهميت «سمع‏» در حد مجال و از ديدگاه سه منبع مذكور مورد بررسى قرار گيرد .

2. جايگاه قوه سامعه در آيات قرآن كريم
در آيات قرآن كريم، به صراحت در مورد به كارگيرى «سمع‏» در امور آموزشى سخن گفته نمى‏شود; اما نحوه تعبير قرآن كريم در مورد مقوله «سمع‏» به صورتى است كه ما را متوجه اهميت و جايگاه اين حس در ادراك و فراگيرى مى‏كند . يكى از شيوه‏هاى بيان قرآن كريم در مورد «سمع‏» تقديم آن بر «بصر» در مواضع گوناگون است [احقاف/26] ; مانند:

«قل هو الذى انشاكم و جعل لكم السمع و الابصار و الافئدة قليلا ما تشكرون [ملك/23] ; بگو: او كسى است كه شما را پديد آورد و گوش و چشم و دل برايتان قرار داد . اندكى سپاس مى‏گزاريد» .

3. اهميت ‏سمع از ديدگاه حديث
اهميت‏سمع در احاديث نيز مورد تاكيد قرار گرفته است . امام رضا (ع) در روايتى به‏صراحت، گوش را دروازه قلب مى‏خواند; آنجا كه مى‏فرمايد:

. . . فملك الجسد القلب و حصن الجسد و حرزه الاذنان . لايدخلان على الملك الا مايوافقه لانهما لايقدران ان يدخلا شيئا حتى يوحى الملك اليها فاذا اوحى الملك اليها لترك الملك منصتا له حتى يسمع فيه فيجيبه بما يريد فيترجم عنه اللسان بادوات كثيرة .

فرمانروايى بدن انسان، قلب است و حزر و حصار آن گوشهايند . اين دو بر پادشاه چيزى را وارد نميكنند كه با آن موافق نباشد; زيرا پيش از اشاره پادشاه به آن دو نمى‏توانند، چيزى را وارد سازند و اگر پادشاه به آن دو اشاره كند، پادشاه خود سراپا گوش خواهد شد تا به آنچه مايل است، پاسخ دهد و زبان نيز با ابزارهاى فراوانى آن را تعبير و تفسير مى‏كند (1).

در حديثى از حضرت اميرالمومنين عليه‏السلام، نيز چنين نقل شده است:

راس العلم التواضع و بصره البرائة من الحسد و سمعه الفهم و لسانه الصدق و قلبه حسن النية، و عقله معرفة اسباب الامور (2)

در اين بخش حديث كه در اينجا نقل شده است، ضمن تشبيه اركان مختلف علم به هر يك از اعضاى بدن، «فهم‏» به مثابه «گوش‏» علم دانسته شده است .

4. حكمت تقديم «سمع‏» بر «بصر» در قرآن كريم
بدون شك فهم بشرى قادر به احاطه كامل بر حكمتهاى آيات و عبارات قرآن كريم نيست; لكن از آنجا كه همه ما به تدبر در قرآن كريم امر شده‏ايم، بايد در حد توان و ظرفيت‏خويش در حكمت آيات قرآنى انديشه كنيم . تدبر در آيات مختلفى كه در آنها الفاظ و مفاهيم سمع و بصر آمده، اين نكات را به دست مى‏دهد:

الف - «سمع‏» دروازه قلب است . حسى كه رابطه مستقيم با قلب و روح انسانى دارد، حس شنوايى است (3). دروازه‏بودن گوش براى قلب، امرى است كه در روايت، چنان‏كه خواهيم ديد، مورد تصريح قرار گرفته‏است . رابطه خاص اين دو مقوله از آيات قرآنى نيز به نحو بارزى قابل استظهار است . اين رابطه حتى در آياتى كه «قلب‏» ، «سمع‏» و «بصر» در آنها كنار يكديگر و با هم آمده، محفوظ و ملحوظ است; چنان كه مى‏فرمايد:

«ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة [بقره/7] ; خدا بر دلها و گوششان مهر نهاد و بر چشمانشان پرده‏اى است‏» .

«اقرايت من اتخذ الهه هويه و اضله الله على علم و ختم على سمعه و قلبه و جعل على بصره غشاوة، فمن يهديه من بعد الله افلا تذكرون [جاثيه/23] ; آيا او را كه خواهش خود را خداى خويش ساخت و خدا او را از روى آگاهى گمراه كرد و بر گوش و قلبش مهر نهاد و بر چشمش پرده زد، ديدى؟ چه كسى پس از خدا او را راهنمايى خواهد كرد؟ آيا پند نمى‏گيريد؟

در آيه زير نيز ارتباط قلب و سمع به صورتى زيبا و با رعايت اين ظرافت‏بيان‏شده‏است . اين آيه از قلب شروع مى‏شود و به «سمع‏» منتهى مى‏گردد:

«ا و لم‏يهد للذين يرثون الارض من بعد اهلها ان لو نشاء اصبناهم بذنوبهم و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; آيا براى آنان كه زمين را پس از ساكنانش به ارث مى‏بردند، آشكار نشد كه اگر مى‏خواستيم به سبب گناهانشان به عذاب گرفتارشان مى‏گرديم و بر دلهايشان مهر مى‏زديم; چنانكه كه نشنوند» ؟

ارتباط يادشده در آيه زير نيز به نحوى قابل مشاهده است:

«ان فى ذلك لذكرى لمن كان له قلب او القى السمع و هو شهيد [ق/37] ; به راستى در آن پندى است‏براى كسانى كه دلى دارند يا در حالى كه شاهدند، گوش فرا مى‏دهند» .

در بسيارى از آيات نام «سميع‏» بر ديگر نامهاى الهى (عليم، بصيرو قريب) مقدم آمده‏اند .

5. به كارگيرى گوش و زبان در فراگيرى قرآن در ميان اصحاب
از عبدالله مسعود روايت‏شده است كه گفت: «بر پيامبر هفتاد سوره از قرآن را خواندم و قرائت آنها را از دهان او فرا گرفتم; در حالى كه زيد "ذو ذوآبتين" (داراى دو دسته موى بافته بر روى سر; يعنى بچه) بود و با كودكان بازى مى‏كرد و بقيه قرآن را بر بهترين اين امت و عادلترين آنان از لحاظ قضاوت پس از پيامبر امت، يعنى على بن ابى‏طالب قرائت كردم‏» (4).

شيوه «سمعى‏» تعليم قرآن كريم، يكى از ويژگى‏هاى تعليم نبوى بوده و اين موضوع در طول قرن‏ها ادامه يافته است . با توجه به آنچه درباره نحوه جمع قرآن و ميزان آشنايى مردم با هنر خواندن و نوشتن گذشت، روشن مى‏گردد، اهميتى كه به اين جنبه داده مى‏شده، در محروميت مردم از سواد و نبود نوشت‏افزار ريشه نداشته‏است; همچنانكه تا قرن‏ها بعد و تا همين ازمنه اخير، فراوانى لازم نوشت‏افزار در بسيارى از جاها، نقش قوه سامعه را از بين نبرده است . هر جا نيز اين نقش و اهميت، مورد كم‏توجهى قرار گرفته، دير يا زود آثار منفى به دنبال داشته‏است .

گفته مى‏شود، يكى از دلايل محروميت دوباره اندلس (اسپانيايى فعلى) از اسلام، آن بود كه اعراب فاتح به منظور تسريع قرآن آموزى و نيز اجبار سازى آن، براى نخستين‏بار از شيوه روخوانى استفاده كردند; يعنى شيوه بصرى را به جاى روش سمعى تعليم قرآن معمول كردند . در نتيجه، مسلمانان نوآموز آن سامان، قرآن را زمانى فرا مى‏گرفتند كه اهميت لازم را نيافته بودند و روش كارا و زنده تعليم قران، جاى خود را به شيوه‏اى ناكارآمد داد (5).

دكتر محمدسالم محسين، محقق پركار عرب، كتاب محققانه‏اى به نام «معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ‏» تدوين كرده و در آن، شرح حال بيش از چهارصد حافظ قرآن را آورده است . بيشتر اين گروه تا قرن پنجم و شمار كمترى تا قرن نهم زيسته‏اند . تمامى اين گروه در قرائت‏سماعى از استاد خود با هم مشتركند و قرآن را از اين طريق فراگرفته‏اند . دكتر سالم محسين، استادان قرائت و سلسله سند قرائت هر يك را ذكر كرده است . بررسى زندگى تك‏تك اين حفاظ، نشان مى‏دهد كه اخذ سماعى قرائت و عرضه آن، همواره وجود داشته و وفور وسايل كتابت در قرون متمادى، به جايگاه اصيل آن، لطمه‏اى وارد نساخته است . همچنين آنچه از مطالعه اين كتاب به دست مى‏آيد، اين است كه اين گروه در اصل قاريان و مقريان قرآن ناميده مى‏شدند و اطلاق «حافظ‏» بر آنان، نسبت‏به مصطلحات قبلى جديدتر است (6).

«غانم قدورى حمد» نيز در كتاب «رسم المصحف‏» شيوه فراگيرى اصحاب پيامبراسلام را نقل دهان به دهان قرآن كريم مى‏شمارد . اين مطلب در كتاب «تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه‏» نيز به چشم مى‏خورد. (7) در واقع نه فقط عادت اهل قرآن در طول تاريخ بر اخذ سماعى قرآن كريم استوار بوده است، بلكه فراگيرى صحيح قرآن راهى جز اين ندارد .

6. اهميت و جايگاه سمع در امر آموزش از ديدگاه دانش بشرى
دانش بشرى نيز به فراخور پيشرفت‏خود توانسته‏است، به برخى از رمزها و رازهاى شنوايى و جايگاه بلند آن در آموزش دست‏يابد . محمد عثمان نجاتى در كتاب خود با عنوان «علم النفس فى حياتنا اليوميه‏» درباره علل تقديم سمع بر بصر در آيات قرآن كريم، به ذكر مواردى از ديدگاه دانش بشرى پرداخته است . وى مى‏گويد:

1. گوش در ادراك حسى و يادگيرى و تحصيل علوم از چشم مهمتر است . زيرا يادگيرى زبان و تحصيل علوم در صورت از دست دادن بينايى براى انسان امكان‏پذير است; ولى اگر شنوايى از دست‏برود، يادگيرى زبان و تحصيل دانش مشكل خواهدبود . يكى از دلايلى كه نشان دهنده اهميت تاثير گوش در ادراك و آموزش است، (8) اين است كه قرآن، آن را به تنهايى كنار عقل ذكر كرده است تا بفهماند، ميان گوش و عقل رابطه محكمى وجود دارد:

«و قالوا لو كنا نسمع او نعقل كنا فى اصحب السعير [ملك/10] ; و گفتند: اگر گوش فرا مى‏داديم يا انديشه مى‏كرديم، در ميان آتشيان نبوديم‏»

همچنين در بسيارى از آيات قرآن «سمع‏» به معناى فهم و تدبر و تعقل به كار رفته‏است; نظير:

«و انا لما سمعنا الهدى آمنا به [جن/13] ; و ما چون هدايت را دريافتيم، به آن گرويديم‏» .

«و نطبع على قلوبهم فهم لايسمعون [اعراف/100] ; و بر دلهايشان مهر مى‏نهيم; چنان كه نفهمند» .

2. حس شنوايى به طور مستقيم و بدون هيچ فاصله‏اى پس از تولد به كار مى‏افتد; زيرا نوزاد، به محض تولد مى‏تواند صداها را بشنود; حال آنكه ديدن اشيا براى او به طور واضح پس از گذشت مدتى ممكن مى‏شود .

3. حس شنوايى وظيفه خود را هميشه و بدون توقف انجام مى‏دهد; در حالى كه حس بينايى، گاهى از انجام وظيفه باز مى‏ايستد; مثل وقتى كه انسان مى‏خوابد; اما صدايى شديد مى‏تواند، او را از خواب بيدار كند . به همين دليل است كه خداوند، در داستان اصحاب كهف ذكر كرده است كه بر گوشهاى آنان مهر زديم تا در خواب عميق فرو روند و هيچ صدايى نتواند بيدارشان كند .

فضربنا على آذانهم فى الكهف سنين عددا [كهف/11].

4. حس شنوايى (گوش) همه وقت و همه جا چه در روشنايى و چه در تاريكى مى‏شنود; اما حس بينايى (چشم) تنها در روشنايى مى‏بيند. (9)

در اين جا ذكر يك نكته بى‏مناسبت نيست و آن، اين كه قرآن گوش را به صورت مفرد ذكر مى‏كند; ولى چشم را در اكثر آيات به صورت صيغه جمع (ابصار) مى‏آورد . اين خود يكى از نشانه‏هاى اعجاز در روش قرآن است .

حس سامعه صداهايى را كه از تمام جهات مى‏رسد، دريافت مى‏كند; در حالى كه چشم فقط وقتى مى‏تواند ببيند كه انسان خواسته باشد و چشم را به طرف چيزى كه مى‏خواهد به آن بنگرد، بگرداند (10) و اگر در مكانى، افرادى جمع باشند و صدايى به وجود آيد، همگى تقريبا همان صداها را به طور يكسان مى‏شنوند . در صورتى كه همين عده يك چيز را از زواياى مختلف مى‏توانند ببينند; به همين دليل ديدنشان نسبت‏به آن چيز به طور يكسان و شبيه هم نخواهد بود . نيز ممكن است، آنان در همان لحظه در جهتى كه به آن مى‏نگرند، اشياى مختلفى را ببيند . علاوه بر اين، هرگاه صدايى كه به طور مستقيم از جايى به سمت ما مى‏آيد، امواج صوتى آن در يك زمان به هر دو گوش مى‏رسد و شدت تاثير بر پرده هر دو گوش يكسان است; اما اگر به چيزى كه در برابر ما قرار دارد بنگريم، صورتى كه از آن بر شبكيه چشم راست نقش مى‏بندد با آنچه كه در شبكيه چشم چپ نقش مى‏بندد، فرق دارد; چون چشم راست اشيا را از طرف راستشان مى‏بيند; حال آنكه چشم چپ آنها را از طرف چپشان مى‏نگرد. (11)

تحقيقات جديد فيزيولوژيك نيز ثابت كرده است كه نوزاد در برابر صداهاى بلند عكس‏العمل نشان مى‏دهد; ولى در مقابل صداهاى كوتاه و ضعيف بى‏تفاوت است . اين تحقيقات همچنان روشن كرده است كه تا ماه ششم ولادت شكل اشيا در چشم نوزاد به صورت واضح ظاهر نمى‏شود; زيرا رشد ساختمان شبكيه چشم، تنها در پايان شش ماهه اول تولد كامل مى‏شود .

مصطفى محمود، نويسنده مصرى نيز درباره دقيق‏تر و پچيده‏تر بودن دستگاه شنوايى نسبت‏به دستگاه بينايى مى‏نويسد: «دستگاه شنوايى مى‏تواند، مفاهيم مجرد را نظير موسيقى درك و در حالت تداخل نغمه‏هاى گوناگون در يكديگر، هر يك از آنها را به تنهايى و جدا از ديگرى تميز دهد . همانگونه كه مادر مى‏تواند در يك لحظه صداى گريه فرزندش را ميان انبوهى كودك ديگر تشخيص دهد. (12)

ويژگى مهم ديگرى كه همچنان گوش را در مرحله برتر قرار مى‏دهد، قابليت كارآيى اين دستگاه عجيب، حتى در زمانى است كه انسان در خواب به سر مى‏برد . پژوهشگران دانشگاه «جان هاپكتز» در نشست‏ساليانه انجمن عصب‏شناسى آمريكا در «مينيالوپيس‏» اعلام كردند كه دو ناحيه را در مغز شناسايى كرده‏اند كه به پردازش اصوات در موقع خواب مى‏پردازد . ناحيه‏اى در جلوى مغز قادر است، مشخص كند كه آيا يك صدا نمايانگر بروز يك مشكل است‏يا نه . محقق اين طرح مى‏گويد: «مغز، موقعى كه ما خوابيده‏ايم، هوشيار است . وى توانسته‏است، ناحيه هوشيار را در مغز مشخص كند . اين ناحيه بر اثر صداهايى كه موقع انجام آزمايشها به گوش مى‏رسد، تحريك مى‏شود . از اين دو ناحيه يك ناحيه در بالاى گوش و ناحيه ديگر در بالاى چشم قرار گرفته است .

ناحيه جلوى مغز با ناحيه استدلال در مغز است، در ارتباط است . اين قسمت از مغز در موقع خواب اصوات را مى‏شنود و صداها را تصفيه مى‏كند و سر و صداى بى‏خطر را مانند صداى هواپيما از صداى خطرناك مثل شكستن شيشه تشخيص مى‏دهد . اين تحقيق همچنين ثابت مى‏كند، موقع بيدارى تنها ناحيه اطراف گوش نسبت‏به صداها هوشيار است; اما موقع خواب قسمت ديگر نيز وظيفه شنيدن را به عهده مى‏گيرد. (13)

7. نقش قوه سامعه در حافظه
در حافظه انسان نيز نقش قوه سامعه بالا و ممتاز است; با اين توضيح كه به طور كلى حفظ هرگونه معلومات در حافظ طى سه مرحله انجام مى‏گيرد: 1 . رمزگردانى; 2 . اندوزش; 3 . بازيابى .

رمزگردانى تنها به معنى به حافظه سپردن اطلاعات نيست; بلكه عبارت از اندوختن آنها به شكل معين يا به صورت رمزى معين در حافظه است . پژوهش نشان مى‏دهد كه مى‏توان اطلاعات را به يكى از اين صورت‏ها در حافظه كوتاه‏مدت رمزگردانى كرد: يا ديدارى است، از قبيل تصوير ذهنى حروف، كلمات و ارقام يا صوتى است، مانند صداى نامهاى موارد مزبور و يا بخشى از آن مبتنى بر تداعى معانى ميان موارد مذكور است; با وجود اين وقتى سعى مى‏كنيم اطلاعات را از راه مرور ذهنى، - (rehersal) يعنى تكرار پياپى آنها در ذهن - فعال نگاه داريم، به نظر مى‏رسد، رمز صوتى را ترجيح مى‏دهيم . حتى اگر براى مواد كلامى از رمز ديدارى نيز استفاده كنيم، اين رمز به سرعت محو مى‏شود و رمز صوتى جاى آن را مى‏گيرد. (14)

8. اهميت ‏به كارگيرى قوه سامعه در تعليم و تعلم قرآن كريم
پس از آن چه درباره جايگاه خاص قوه سامعه و اهميت آن در امر آموزش و فراگيرى معلومات و ارتباط مستقيم آن با قلب بيان شد، نوبت توجه به آن در بعد عمل، در امر تعليم و تعلم قرآن كريم مى‏رسد .

بنا كردن بنيان پر اهميت آموزش قرآن كريم بر شنوايى، آثار و بركات فراوانى دارد . يكى از اين موارد زير نفوذ گرفتن مستقيم قلب، مركز فرماندهى وجود انسانى و به دست دادن آموزشى زنده و پويا است . دستاورد ديگر رخت‏بر بستن هراس‏هايى است كه از غلط خواندن قرآن دامنگير خيل مشتاق قرآن‏آموز شده و مى‏شود و حتى خيل عظيمى از ايشان را از محافل و مجالس تعليم و ترويج قرآن طرد مى‏كند .

القاى آيات قرآن كريم به قرآن‏آموز بايد به صورت سمعى باشد و اين القا چندان تكرار گردد كه آيات قرآن كريم بر دل قرآن‏آموز نقش بندد و تا زمان عدم تحقق كامل اين حالت، بصر نبايد استعمال و كاربرد بيابد .

در چنين روشى با سواد و بى‏سواد، كوچك و بزرگ، زن و مرد، همه و همه يكسان و در يك صف مى‏توانند به فراگيرى آيات قرآن بپردازند; آيات آن را زمزمه كنند و با انواع مشقتها در تبديل علائم نوشتارى رسم الخطهاى زبان حاضر به علائم صوتى - كه جز يك روخوانى كم‏اثر و بريده از روح و قلب را به دست مى‏دهد مواجه نباشند .

شايد به اين نكته نيز كمتر توجه كرده‏ايم كه به كارگيرى روخوانى قرآن كريم و وا داشتن قرآن‏آموز به كلنجار رفتن در ابتداى كار با انواع و اقسام علايم و حروف و زير و زبر، به غلط خواندن وى منجر مى‏شود و تصحيح قرائت وى توسط مربى، معلم، داور و جز آنان، آثار بسيار سوئى را در اعماق روح و جان وى بر جا خواهد گذاشت و در بلند مدت، وى را به سمت لكنت زبان و افسردگى (15) و فرار از قرآن و اسلام سوق خواهد داد .

همچنان كه اشاره شد، به كارگيرى قوه سامعه و بلكه اولويت دادن به آن، امرى بوده كه در طول قرن‏ها در سراسر عالم پهناور اسلام مورد عمل بوده و هم اكنون نيز در بسيارى از مناطق نظير كشورهاى آفريقايى كه قرآن كريم به صورت سنتى تدريس مى‏شود، به كار گرفته مى‏شود . در كشور عزيز ما نيز تا چند دهه پيش، يعنى هنگام رونق مكتبخانه‏هاى سنتى اين روش وجود داشت و مكتبخانه‏ها توانستند، به نحوى بسيار مطلوب با كمترين امكانات ميراث غنى و عظيم فرهنگى مانند قرآن كريم و ديوان حافظ و گلستان سعدى و جز آن را به كودكان اين مرز و بوم منتقل و بدين وسيله از آنها پاسدارى مى‏كنند. (16) بسيارى از پيران امروز همان كودكان ديروز و گواه عملكرد و ميزان موفقيت اين مكتبخانه‏هايند; مراكزى كه با ورود نظام جديد آموزشى به همراه بسيارى از گنجينه‏هاى عظيم ملى و فرهنگى ديگر از ميان رفت .


پى‏نوشتها:
1. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، دار احياء التراث العربى، بيروت، 1412ق، ج‏62، ص 309 .
2. محمدرضا حكيمى، الحيات، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1368 ش، ج‏2، ص‏335، به نقل از بحارالانوار، ج‏78، ص‏6 .
3. ر . ك: عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى قرآن مجيد، عبدالله جوادى آملى به مركز نشر فرهنگى رجاء، چ‏14، 1366 ش، ج‏4، ص‏64 .
4. مجلسى، پيشين، ج 89، ص 49 .
5. محمدعلى لسانى فشاركى، طرح جامع آموزش زبان قرآن كريم، به كوشش مهدى غفارى، مركز تحقيقات دانشگاه امام صادق (ع)، تهران، 1375 ش، ص 13 .
6. ر . ك: محمد سالم محسين، معجم حفاظ القرآن عبر التاريخ، 1ج، بيروت، دارالجيل، 1412ق .
7. محمد طاهربن عبدالقادر كردى مكى، تاريخ القرآن و غرائب رسمه و حكمه، مطبعة مصطفى البابى الحلبى و اولاده، قاهره، چ‏2، 1372 ق، ص 112 و 175 .
8. براى بررسى بيشتر كاركردهاى زبان و نقش آن در تفكر رك: على اكبر شعارى‏نژاد، روان‏شناسى رشد، انتشارات اطلاعات، تهران، 1364ش، ص‏159 و اتوكلاين برگ، روان‏شناسى اجتماعى، ترجمه على محمد كاردان، شركت‏سهامى انديشه، تهران، 1342ش، ج‏1، ص‏47، لوسمنوويچ ويگوتسكى، انديشه و زبان، ترجمه ا . صبورى، نشر نوين، تهران، چ‏1، 1361 ش.
9. محمد متولى شعراوى، معجزة القرآن، بيروت، 1405ق، ج‏1، ص 95- 98 .
10. مصطفى محمود، القرآن محاولة لفهم عصرى، مصطفى محمود، دارالمعارف، قاهره، 1395 ش، ص 251، به نقل از القرآن و الاعجاز العلمى، ابراهيم محمد اسماعيل .
11. محمد عثمان نجاتى، قرآن و روان‏شناسى، ترجمه عباس عرب، بنياد پژوهشهاى آستان قدس رضوى، 1364ش، ص 89 .
12. محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، جامعه مدرسين حوزه علميه قم، چ‏1، 1415ق، ج‏5، ص 55، به نقل از القرآن محاولة لفهم عصرى، ص‏251 .
13. روزنامه اطلاعات، 30 تير 1377 ش .
14. ريتال . اتكينسون، ريچاردس، اتكينسون، ارنست ر . هيلگارد، زمينه روان‏شناسى، ترجمه گروه مترجمان، زير نظر و به ويراستارى دكتر محمدتقى براهنى، انتشارات رشد، تهران، 1369 ش، ج‏1، ص 403 تا 405 .
15. درباره ارتباط تصحيح گفتارى با مسائل عاطفى و لكنت زبان و . . . رك: ايلين ميويس هترينگتون، روان‏شناسى كودك از ديدگاه معاصر، ترجمه جواد ظهوريان و گروه مترجمان، معاونت فرهنگى آستان قدس رضوى، مشهد، 1373 ش، ص‏260 و جمعى از مؤلفان، روان‏شناسى رشد، انتشارات سمت، تهران، 1370، ص‏260 .
16. درباره اين مكتبخانه‏ها مراجعه كنيد به: مجله «سلام بچه‏ها» ، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، سال پنجم، ش‏7، مهرماه 1373ش، ص‏10- 15 و على شريعتى، «مكتب، نظام تعليم و تربيت اسلامى‏» ، ويژه نامه «مكتبخانه‏» مجله رشد معلم، سال سوم، ش‏5، بهمن 1363، و شمس‏الدين رحمانى، فرهنگ و زبان، انتشارات برگ، تهران، 1368ش، ص‏162 و 163 .


منبع: صحيفه مبين شماره 22