رابطة روح و جسم
روح انساني با پيوند به مبدأ خويش كه همان نفخة رحماني است، قالب تن را در
سيطرة خود گرفته و بدان سوي ميراند كه رضايت دوست در اوست. روح سالم همواره
بدن سالمي را همراهي ميكند. به عبارتي ديگر، روح سالم در بدن سالم است. امروز
دانشمندان علوم پزشكي و روانشناسي بر اين باورند كه بيشتر بيماريهاي جسماني
علل رواني دارند. شماري از اختلالات عروقي و دماغي، سردردهاي كششي، زخم معده،
بيماريهاي قلبي، دستگاه گوارشي، ريوي، پوستي، غدد داخلي و ... نتيجه هيجانات،
اضطرابها و نگرانيهاي مداوم روحي ميباشد. (صانعي،/100-40)
دكتر «كارل» مينويسد:
«هر يك از فعل و انفعالات روحي در اعضاي بدن تأثير مستقيم دارد؛ مثلاً به طوري
كه همه ميدانيم، در نتيجه اضطراب و نگراني زياد، تغييرات بزرگي در گردش خون
ايجاد ميشود؛ خوشحالي زياد، پوست صورت را سرخ و خشم و غضب و ترس آن را سفيد
ميكند ... فكر زياد ميتواند طبيعت خون و مزاج صاحب آن را عوض كند؛ ناراحتي
زندگي، تحريكات پي در پي و نداشتن خيال راحت، حالاتي در روح انسان پديد
ميآورد كه تعادل معده و رودهها و گردش خون را به هم ميزند ... بعضي از
پزشكان عقيده دارند كه غصههاي طولاني و نگرانيهاي مداوم، باعث بيماري سرطان
ميشود... .» (الكسيس كارل،/92)
امروز دانش پزشكي، بيماريهاي عفوني و ميكروبي و جراحات وارده از صدمات را به
خوبي ميتواند درمان نمايد، ولي در معالجة بيماريهاي جسماني كه علل رواني
دارند، مدت درمان را بسيار طولاني و گاه ناموفق نشان ميدهد. زيرا در اين نوع
بيماريها، علت بيماري مربوط به روابط ناسالم مادي بدن با دنياي خارج از آن
نيست، بلكه در روابط ناسالم اخلاقي و معنوي خارجي با بدن انسان است. به بياني
ديگر، علت بيماري، استفاده از غذاي فاسد و مضرّ يا پرخوري و امثال آن نيست،
بلكه ناشي از عوامل غير مادي يا امواج نامرئي است كه سلسله اعصاب بدن انسان در
ارتباط با دنياي خارج از آن متأثّر ميباشد؛ همانند ترس از آزمونهاي كلاسي و
دانشگاهي، در حاليكه هنوز يك ماه به زمان آن مهلت باقي است و نگراني و اضطرابِ
مادر به دليل تأخير فرزندش در رسيدن از مدرسه و ديگر نگرانيهايي كه از آميزش
تخيّلات ذهني و احتمالي انسان با محيط خارجي به وجود ميآيد، در حالي كه هنوز
چيزي واقع نشده است؛ و تأثيرپذيري انسان از واقعههايي كه در محيط بيروني او
اتفاق ميافتد.
انسان گاه با ديدن صحنهاي يا شنيدن خبري به شدت ميگريد و گاه با ديدن صحنهاي
و شنيدن خبري به شدت ميخندد، در حالي كه اين صحنهها و اخبار در همگان تأثير
يكساني ندارد، چه بسا تأثير همان صحنهها در افراد ديگر، درست برعكس آن باشد.
خبر مرگ پادشاه ستمگري كه اطرافيان و دار و دستهاش را به شدت ميگرياند،
جامعهاي را به شادماني و پايكوبي وا ميدارد. پس نوع ارتباطات بدن انسان با
دنياي خارج و نوع امواجي كه از ذهن انسان فرستاده ميشود و يا از محيط ميگيرد،
چگونگي واكنش مادي انسان را تنظيم مينمايد؛ چنانكه گاه عصبانيتي، انسان را
ميگرياند و گاه ميخنداند؛ يا بسا خوشحالي كه انسان را ميخنداند و گاه
ميگرياند.
دل و دماغ، با توجه به تعاملات روحي انسان با محيط خارجي، چگونگي واكنشهاي
جسماني را در وجود انسان تنظيم ميكند.
نقش ارتباطات معنوي در انسان
يكي از مؤثرترين روابطي كه انسان با محيط خارجي خود ميتواند داشته باشد،
ارتباط انسان با ماوراي هستي و پروردگار جهانيان است. چنين ارتباطي، در تنظيم
حالات روحي انسان در برخورد با عوامل بيروني و انواع هيجانات و نگرانيها به
قدري عميق عمل مينمايد كه يكي از عوامل پيشگيري بيماريهاي رواني يا روان
درماني به شمار ميرود.
خواندن قرآن، نماز و دعا آنگاه كه آگاهانه و با حضور قلب انجام ميگيرد، قلب
انسان را به نيرو و قدرت بينهايت خالق هستي پيوند ميزند و آرامشي را ايجاد
مينمايد كه بهبود دهندة بسياري از نابسامانيها و ناملايمات روحي انساني است.
الكسيس كارل در اين باره ميگويد:
«دعا و نماز، قويترين نيرويي است كه انسانها ميتوانند ايجاد كنند ... نيرويي
است كه همانند جاذبه زمين وجود حقيقي دارد ... دعا و نماز چون راديوم، منبع
مشعشعي است كه خود به خود توليد ميشود.
از راه دعا بشر ميكوشد نيروي محدود خود را با متوسل شدن به منبع نامحدودي چون
خدا افزايش دهد. وقتي كه ما دعا ميخوانيم، خود را به قوه محركه پايانناپذير
كه تمام كائنات را به هم پيوسته است، متصّل و مربوط ميكنيم. ما دعا ميكنيم كه
قسمتي از آن نيرو به حوائج ما اختصاص داده شود. به صِرف همين استدعا، نواقص ما
تكميل ميشود و با قدرتي بيشتر و حالتي بهتر از جاي بر ميخيزيم.
هر وقت با شور و حرارت، خود را در دعا و نماز مخاطب ميسازيم، هم روح و هم جسم
خود را به وجهي احسن تغيير ميدهيم ... دعا كردن همچون دم زدن و آشاميدن
هيچگاه شرمآور نيست. اجتماعاتي كه احتياج به نياش و دعا را در خود كشتهاند،
از فساد و زوال مصون نخواهند بود. آثار دعا و نيايش واهي و خيالي نيست... دنياي
علم از دنياي نيايش متفاوت است، اما با آن متباين نيست. نتايج دعا و نيايش را
ميتوان از روي علم دريافت، زيرا نيايش نه تنها بر روي حالات عاطفي، بلكه بر
روي كيفيات بدني نيز اثر ميكند و گاهي براي مدتي، بيماري را بهبودي ميبخشد.
اين كيفيات هر چه قدر غيرقابل درك باشد، بايد به واقعيت آن معترف بود. نيايش به
آدمي نيروي تحمّل غمها و مصائب را ميبخشد و انسان را اميدوار مينمايد.»
(صانعي،/216-215)
قرآن و آرامش روحي
در ميان اديان الهي، اسلام، بهترين، محكمترين و دقيقترين وسيله ارتباط با
ماوراي طبيعت را در دسترس دارد كه همانا قرآن كريم است. در اديان ديگر اگر
مفهوم ارتباطات معنوي و نوع اذكار و اوراد و مناسك مذهبي، ساخته و پرداخته ذهن
بشري است ـكه دشواري ارتباط را به دنبال داردـ، در اسلام، حقيقت
انكارناپذيري است كه آموزههاي وحياني در اختيار مسلمانان قرار داده و سهولت و
آساني ارتباط معنوي را فراهم نموده است. در ارتباط با خداي جهانيان، الفاظ و
معاني قرآني كه كلام الهي است، از تأثيرگذاري بيشتري نسبت به ديگر الفاظ و
معاني بشري برخوردار ميباشد.
سخن گفتن با دوست با سخناني كه او دوست دارد، تنها با خواندن قرآن ميسّر است كه
سخن اوست و دست تحريف را به ساحتش رخنه و راهي نبوده است.
ورود به ساحت قرآن كه پناهگاه محكم و قلعه متبرّك الهي است، آن چنان فضاي اميد،
اعتماد و اطمينان را در دل ايجاد ميكند كه ديگر هيچ رنج و دردی را ياراي
مقابله و دوام با آن نميباشد؛
(اَلا بِذِكرِ اللهِ تَطمَئنُّ القُلوبُ) (رعد/ 28)
«آگاه باشيد كه دلها با ذكر و ياد خداوند آرامش مييابد.»
بديهي است كه بهترين ذكرها همانا قرآن است:
(وَ هذا ذِكرٌ مُباركٌ أنزَلناهُ ...) (انبياء/50)
«اين [قرآن] ذكر مباركي است كه نازل كرديم.»
(اِنّا نَحنُ نَزَّلنَا الذِكرَ وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ) (حجر/9)
«ما قرآن را فرو فرستاديم و قطعاً نگهدار آنيم.»
اميد به زندگي بهتر و اميد به آينده بهتر، يكي از مهمترين ابزاري است كه از
نگرانيها كاسته و شادابي و طراوت روحي را در انسان زنده نگه ميدارد. به ويژه
آنجا كه اميد از جانب خداي قادر و توانا و مهربان نويد داده شود و با بندة خود
چنين نجوا نمايد:
(لا تَقنَطوُا مِنَ رَحمَهِ اللهِ اِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنوُبَ جميعاً)
(زمر/53)
«از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را ميآمرزد.»
و از زبان حضرت يعقوب چنين ميفرمايد:
(لا تَايئَسُوا مِن روحِ اللهِ انَّهُ لا يَايئَسُ مِن رُوحِ اللهِ اِلاّ
القَوْمُ الكافِروُنَ) (يوسف/87)
«(در پيدا كردن يوسف) از رحمت خدا مأيوس نشويد كه تنها گروه كافران از رحمت خدا
مأيوس ميشوند.»
بديهي است صدور بيمه نامهاي با اين صراحت و عطوفت از سوي خداوندي كه به هر
چيزي قادر و توانا ميباشد، نه تنها بيماريهاي روحي را درمان مينمايد، بلكه
از پديد آمدن آن هم جلوگيري ميكند.
قرآن درماني در قرآن
قرآن، علاوه بر اينكه خود را ماية آرامش، تسلي خاطر و اميدواري معرفي مينمايد،
در آياتي هم به شِفا بودن خود تصريح دارد؛ چنان كه گاه به بیماریافزایی خود
نيز اشاره ميكند.
آنچه در اين جستار مورد توجه است، اين است كه قرآن كدام دردها را درمان ميكند
و كدام بيماريها را شدت ميبخشد؟
1. شفا بخشي قرآن
قرآن، شفابخشيِ خود را تنها در بخش امراض قلبي اعلام ميكند، آن هم نه قلب
صنوبري شكل كه به عنوان «تلمبه خانه خون» در بدن عمل مينمايد، بلكه به معناي
«مركز تفكر و انديشه» و «مركز شناختهاي غير حسّي و غير عقلي». دليل بر اين
معنا، آيات زيادي است كه در قرآن آمده است:
(اِنَّ في ذلِكَ لَذِكري لِمَن كانَ لَهُ قَلبٌ) (ق/37)
«در اين (سرگذشت اقوام گذشته) تذكّري است براي آن كس كه عقل دارد.»
بديهي است كه همگان داراي قلب ميباشند و كسي كه قلب ندارد، اصلاً حيات ندارد
تا چيزي را درك كند. پس كاملاً آشكار است كه منظور خداوند متعال از قلب،
شناختهاي عقلي است.
(وَ مَن يَكتُمها فَاِنَّهُ آثٍمٌ قَلبَهُ) (بقره/283)
«كسي كه (شهادت را) كتمان كند، قلب او گناهكار است.»
(لَهُم قُلوبٌ لا يَفقَهوُن بِها ...) (اعراف/179)
«آنان قلبهايي دارند كه با آن نميفهمند.»
(وَ لَمّا يَدخُلِ الايمانُ في قُلوُبكُم) (حجرات/14)
«(عربهاي باديهنشين گفتند: ايمان آوردهايم، بگو: شما ايمان نياوردهايد، ولي
بگوييد اسلام آوردهايم) در حالي كه هنوز ايمان، وارد قلب شما نشده است.»
و دهها آية ديگر كه حاكي از اين است كه قلب در قرآن به معناي مركز پمپاژ خون
نيامده، بلكه به معناي مركز درك و احساس غيرمادي آمده است و از قلب با واژه
«فؤاد» ياد نموده است.
پس با اين معناي از قلب، ميتوان فهميد كه منظور از «شفاء» در آيات زير چيست:
(قد جاءَتكُم موُعِظَهٌ مِن رَبِّكُم وَ شِفاءٌ لِما في الصُّدُورِ) (يونس/57)
«اي مردم! اندرزي از سوي پروردگارتان براي شما آمده است، و درماني براي آنچه در
سينههاست.»
(و نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفاءٌ و رَحمَهٌ للمُؤمِنينَ) (إسراء/82)
«و از قرآن آنچه شفا و رحمت است براي مؤمنان نازل ميكنيم.»
(قاتلوُهُم يُعَذِبْهُم اللهُ بِاَيديكُم وَ يُخزِهِم و يَنصُركُم عَلَيهِم و
يَشفِ صُدُورَ قومٍ مؤمنين) (توبه/14)
«با آنان بجنگيد تا خدا به دست شما عذابشان كند و خوارشان سازد و شما را بر
آنان نصرت دهد و دلهاي مؤمنان را درمان نمايد.»
(قُل هُوَ للَّذينَ آمَنوا هُديَ وَ شِفاءٌ) (فصلت/44)
«بگو: اين (قرآن) براي كساني كه ايمان آوردهاند هدايت و درمان است.»
در احاديث و روايات رسيده از معصومان: نيز شفاي دلها به معناي آرامش روحي،
تقويت اخلاقي و افزايش معرفت در گرويدگان به دين خدا آمده است. عباراتي از حضرت
علي7در نهجالبلاغه چنين است:
«و استَشفُوا بِنُورِهِ فَانَّهُ شِفاءُ الصُّدور» (نهجالبلاغه، خطبه110)
«از نور قرآن شفا بجوييد كه درمان دلهاي بيمار است.»
«فَاِنّ فيهِ شِفاءً مِن اَكبَرِ الدّاء و هو الكُفرُ و النّفاقُ، و الغَيُّ و
الضّلالُ» (همان، خطبه 176)
«همانا در قرآن شفاي بزرگترين بيماريها، يعني كفر و نفاق و گمراهي و ضلالت
است.»
بنابراين قرآن براي معالجه و درمانِ نفسِ انسانهاي مؤمن، زدودن نابسامانيهاي
روحي، تقويت هنجارهاي دروني و تأمين و تثبيت مايههاي ايماني در قلب، داروي
شفابخشي است كه از سوي خداوند عالميان تجویز شده است.
بديهي است بيماريهاي جسماني هم كه در اثر ناملايمات روحي پديد آمده باشد، به
موازات درمان روحي، شفا يافته و از ميان خواهد رفت.
2. بیماریافزایی قرآن
قرآن مجيد به همان مقداري كه بيماريهاي روحي و رواني مؤمنان را درمان ميكند،
بر بيماريهاي روحي و رواني كافران و انكاركنندگان آيات الهي ميافزايد. آيات
زير دليل بر اين مدعاست:
(وَ الّذينَ لا يُؤمِنُونَ في آذانِهِم وَقرٌ وَ هُوَ عَلَيهِم عَميً)
(فصلت/44)
«و كساني كه ايمان نميآورند، در گوشهاي (دل) آنان سنگيني است و قرآن برای
آنان ماية كوري است.»
(وَ اَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَتْهُم رِجساً إلي رِجسِهِم)
(توبه/125)
«ولي كساني كه در دلهايشان بيماري (نفاق) است، (قرآن) بر پليديشان، پليدي
افزود.»
(وَ لَقَد صَرَّفنا في هذَا القُرآنِ لِيَذَّكَّرُوا وَ ما يَزيدُهُم اِلّا
نُفُوراً) (إسراء/41)
«به تحقيق ما در اين قرآن (حقايق را) گوناگون بيان كرديم تا پند گيرند، ولي جز
بر نفرتشان نميافزايد.»
(وَ نُنَزِّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُوَ شِفآءٌ وَ رَحمَهٌ لِلمُؤمِنين و لا
يَزيدُ الظالمينَ اِلاّ خَساراً) (إسراء/82)
«از قرآن آنچه براي مؤمنان شفا و رحمت است نازل ميكنيم، ولي ستمگران را جز
زيان نميافزايد.»
بنابراين بيماريهاي جسماني نيز كه به دنبال بيماري قلبي و روحي پديد ميآيد،
آنان را فرا ميگيرد.
قرآن درماني در روايات
گفتيم كه قرآن خواني واقعي و ياد خدا، در اثر زدودن انواع نگرانيها،
اضطرابها، ترسها، نااميديها و اندوهها از قلب و روان انسان، بيماريهاي
ناشي از آن را در روح و روان درمان نموده و انسان را به آرامش رواني سوق ميدهد
و به دنبال آن، بيماريهاي جسماني را كه منشأ رواني دارند برطرف ميسازد.
در كتابهاي روايي و تفسيري، موارد زيادي ميتوان يافت كه سورهها، آيات و
دعاهاي بسياري را براي درمان شماري از بيماريهاي رواني و جسماني اختصاص
دادهاند و قرآن را در حد يك مغازه عطاري و داروخانهاي به تصوير كشيدهاند كه
جاي تأمل بسيار دارد.
ما در اين مقال، بررسي دعاهاي وارده را به مجالي ديگر موكول مينماييم، اما در
رابطة با سورهها و آيات قرآني، ناگزير از بيان مواردي ميباشيم كه اميد است
روشنگري اهل قرآن را به دنبال داشته باشد.
خواص آيات و سورههاي قرآني كه در آيينة روايات بازتاب يافته است، علاوه بر
خواص اخروي و معنوي، خواص مادي و طبّي آنها را نيز بیان کرده است. چنانكه در
پيش گفتيم، منكر خواص آيات قرآني نيستيم و تا حدي كه ميتوان از قرآن تأييد
گرفت، بيترديد ميپذيريم، اما استفاده از قرآن به عنوان شربت مُسَكّن، قرص
سرماخوردگي، كپسول آنتيبيوتيك، داروي ضد درد و تب و حساسيت، رفع بيخوابي، بند
آمدن خون دماغ، نفوذ در دربار پادشاهان، فروش كالاهاي پسمانده، شوهر دادن
دختران، جلوگيري از ورود حشرات به انبار غله، مصونيت از تمام دردها، شناخت دزد
و غيره را كه در روايات آمده است، تأمل برانگيز دانسته و در گنجايش اين جستار،
برخي را مورد بحث و بررسي قرار ميدهيم.
سوره حمد، داروي تمام دردها به جز مرگ!
«عن اسماعيل بن أبان يرفعه الي النبي9قال: قال رسول الله9لجابر بن عبدالله: يا
جابر! ألا أعلّمك أفضل سورة أنزلها الله في كتابه؟ قال: فقال جابر: بلي بأبي
أنت و امي يا رسول الله علّمينها، قال: فعلَّمه الحمدالله امّ الكتاب؛ قال: ثم
قال له: يا جابر ألا أخبرك عنها؟ قال: بلي بأبي أنت و أمي فاخبرني، قال: هي
شفاء من كلّ داء الاّ السّام يعني الموت.» (عيّاشي،1/34)
«رسول اكرم9به جابر فرمود: آيا بهترين سورهاي را كه خدا در كتابش فرستاده به
تو بياموزم؟ جابر گفت: بلي ـپدر و مادرم فداي تو باد يا رسول اللهـ به من
بياموز. پس رسول اكرم سوره حمد را كه ام الكتاب است به او آموخت. سپس فرمود: اي
جابر! دوست داري از ويژگي آن براي تو بگويم؟ گفت: بلي پدر و مادرم فداي تو
باد. حضرت فرمود: اين سوره شفاي هر درد و بيماري است جز مرگ.»
بررسي روايت
اين روايت از چند لحاظ مورد اشكال است:
1. راوي آن اسماعيل بن ابان، شخصي مجهول و ضعيف ميباشد. (مامقاني،9/350)
2. روايت مرفوع است كه سلسله اسناد آن مشخص نيست.
3. خبر واحد است.
4. متن آن مخدوش به نظر ميرسد، زيرا سورة حمد از نخستين سورههاي قرآن است كه
در مكه نازل شده و مسلمانان در نمازهاي روزانه خود آن را قرائت ميكردند. ياد
دادن آن به جابر كه در هجرت پيامبر9به مدينه از كودكان انصار بود، چه مفهومي
ميتواند داشته باشد؟!
با توجه به موارد ياد شده، روايت مذكور از نظر اهل حديث روايت ضعيفي بوده و
قابل اعتنا و استناد نميباشد.
آياتي از سوره بقره، براي بيمه شدن در برابر بديها و شيطان!
«عن عمرو بن جميع رفعه إلي علي2 قال: قال رسول الله9: من قرأ اربعين آيات من
اول البقره و آية الكرسي و آيتين بعدها، و ثلاث آيات من آخرها لم ير في نفسه و
أهله و ماله شيئا يكرهه، و لا يقربه الشّيطان و لم ينس القرآن.» (عياشي،1/43)
«از پيامبر خدا9روايت شده كه فرمود: هر كس چهل آيه از اول سوره بقره، آية
الكرسي، دو آيه بعد از آن و سه آيه از آخر آن سوره را بخواند، هرگز در خودش و
خانوادهاش و مالش بدي و ناراحتي نبيند و شيطان به او نزديك نميشود و هرگز
قرآن را فراموش نميكند.»
بررسي روايت
1. راوي حديث عمرو بن جميع است كه اهل حديث او را در رديف راويان مجهول و روايت
او را ضعيف ميشناسند. (خويي، 13/83 – 81)
2. روايت به صورت مرفوع نقل شده و سلسله سند آن مشخص نيست.
3. خبر واحد است.
4. متن روايت كه به سخن رمّالان شبيهتر است، ساختگي بودن آن را برملا
مينمايد.
5. با متن قرآن سازگاري نداشته و قرآن خود در همين سوره بقره چنين چيزي را رد
مينمايد، آنجا که ميفرمايد:
(و لَنبُلوَنَّكم بِشَيءٍ مِنَ الخَوفِ و الجُوعِ و نَقصٍ منَ الاَموالِ و
الأنفُسِ و الثَّمراتِ وَ بَشِّرِ الصّابرين) (بقره/100)
«قطعاً همة شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، كاهش در مالها و جانها و ميوهها
آزمايش ميكنيم؛ و بشارت ده به استقامتكنندگان.»
از اين رو، در حالي كه تنها يكي از موارد بالا براي ضعيف و غيرقابل اعتنا بودن
روايت كفايت ميكند، ديگر موارد ياد شده هم هنگامي كه او را كمك مينمايند،
ساختگي بودن آن را بيشتر نمایان ميكند.
سوره آل عمران، داروي ضد سقط جنين و ضد ريزش ميوههاي درخت!
«روي عن النبي9انّه قال: مَن قَرَأ هذه السوره اعطاه الله بكلّ حرف اماناً من
حرّ جهنّم، و إن كتبت بزعفران و علّقت علي امرأة لم تحمل، حملت بإذن الله
تعالي، و ان علّقت علي نخل او شجرة يرمي ثمرة او ورقة أمسك الله تعالي.»
(بحراني،1/269)
«از پيامبر روايت شده است كه هر كس سوره آل عمران را تلاوت كند، خداوند به هر
آيهاي از آن، اماني از آتش جهنم به او عطا مينمايد؛ و اگر به زعفران نوشته و
به زني كه حمل خود را نگه نميدارد آويزان نمايند، حملش را به اذن خداوند نگه
ميدارد؛ و اگر به درختي كه ميوه يا برگ خود را نگه نميدارد آويزان كنند، به
اذن خداوند نگه ميدارد.»
بررسي روايت
1. اين حديث به صورت مرسل وارد شده و هيچ يك از راويان آن مشخص نميباشند.
2. خبر واحد است.
3. زعفران در عربستان زمان پيامبر خدا9كالاي نايابي است كه دسترسي به آن بسيار
مشكل بوده است، تا چه رسد به اينكه سوره آل عمران بدان نوشته شود.
4. نوشتن آن در اوراق عصر رسالت كه حجم زياد و سنگيني را ميطلبيد، و آويختن آن
از زن حامل در آن هواي گرم و خشك عربستان، چگونه ممكن بوده است؟ علاوه بر آنها
از چه موقع و چند روز و چند ماه ميبايست آويخته ميشد تا مؤثر واقع ميگرديد.
همان طور براي درخت؟!
حال بر فرض وارد نبودن دلايل اخير، تنها دليل اول و دوم براي ضعيف بودن و قابل
اعتنا نبودن روايت بسنده مينمايد.
سوره حمد و اخلاص، داروي تمام بيماريها!
«عن محمد بن جعفر النرسي عن محمد بن يحيي الارمني عن محمد بن سنان عن سلمة بن
محرز عن الباقر7قال: كلُّ من لم تُبرئْْهُ سورة الحمد و قل هو الله أحد لم
يُبرئه شيءٌ و كلّ علّة تبرأ بهاتين السّورتين.» (حر عاملي،4/874)
«حضرت امام باقر7فرمودند: هر كسي را كه سوره حمد و سوره اخلاص شفا ندهد، چيز
ديگري او را شفا نخواهد داد؛ و هر دردي با اين دو سوره درمان مييابد.»
بررسي روايت
اين روايت هم همانند روايت قبلي به دليلِ داشتن راويان مجهول در سلسله گويندگان
آن و به دليل خبر واحد، ضعيف بوده و قابل اعتنا نميباشد.
سوره «يس» علاج همه دردها و بيماريها!
«ابوبكر عن النبي9انّه قال: ... من كتبها ثم شربها أدخلت جوفه ألف دواءٍ و ألف
نور و ألف يقين و ألف بركة و ألف رحمة و نزعت عنه كل داء و علّة.» (طبرسي، مجمع
البيان، 7-8/646)
«از پيامبر خدا9رويات شده كه فرمودند: هر كس سوره ياسين را بنويسيد و سپس آن را
بخورد، هزار دارو، هزار نور، هزار يقين، هزار بركت و هزار رحمت به بدن او وارد
شده و همة بيماريها و دردها از او كنده ميشود.»
بررسي روايت
اين روايت با توجه به مرسل بودن، مشخص نبودن سلسله راويان آن، خبر واحد بودن و
تعارض با نصوص قرآني، از اخبار ضعيف به شمار رفته و قابل اعتنا نميباشد.
سوره سجده، داروي بيماريهاي قلبي!
«من خواص القرآن، روي عن النبي9: ... و من كتبها في اناء و غسله و عجن به
عجيناً ثم سحقه واسفة كل من به وجع الفؤاد زال عنه و برء بإذن الله تعالي.»
(بحرانی،2/105)
«پيامبر اكرم9 فرمودند: هر كس سورة سجده را در ظرفي بنويسد و آن را شسته و با
آبش خمير درست بكند و به روي پوست كسي كه بيماري قلبي دارد بكشند، بيماري او به
اذن خداوند برطرف ميشود.»
بررسي روايت
1. اين روايت را تفسير البرهان از كتاب خواص القرآن نقل كرده است. كتاب خواص
القرآن، از كتابهايي است كه در قرن دهم نوشته شده است. به نظر ميرسد كه اين
روايت از توليدات همان قرن بوده باشد، زيرا در كتابهاي پيشين، سابقهاي از آن
ديده نميشود.
سابقه اين روايات و بيشتر روايات مشابه آن به حدود قرن نهم و دهم هجري
برميگردد كه نويسندگان چنين كتابهايي، آنها را از اهل ذكر و عرفان [صوفيان] و
حكماي هند اخذ كردهاند. (نك: آقا بزرگ تهراني، الذريعه، 7/270و273).
2. از سلسله راويان حديث هيچ كدام مشخص نبوده و روايت به صورت مرسل ضبط شده
است.
3. خبر واحد است.
4. متن آن از لحاظ عقلي مورد پذيرش نميباشد.
از اين رو نه تنها روايت بسيار ضعيفي ميباشد، بلكه در ساختگي بودن آن هم چندان
ترديدي نميتواند كرد.
سوره نصر؛ وسیله پیروزی بر دشمنان
«من قرأ «اذا جاء نصرالله» في نافلة او فريضة نصره الله علي جميع اعدائه.»
(طبرسي، مكارمالاخلاق، 2/217)
«هر كس سورة نصر را در نماز واجب و مستحب بخواند، خداوند او را بر دشمنانش
پيروز ميكند.»
بررسي روايت
1. اين روايت بدون ذكر نام از امام معصوم و بدون سند وارد شده است.
2. اين روايت در كتاب «فقهالرضا» هم كه منتسب به امام رضا7است، بدون سند آمده
است. اهل حديث، كتاب فقهالرضا را كتابي مجهول الحال دانسته و انتساب آن به
امام رضا7را مردود ميدانند. (جوادي آملي،/166)
3. اين روايت در تعارض با آيات قرآني است؛ زيرا قرآن براي پيروزي بر دشمنان،
جهاد با جان و مال در راه خدا3، مقاومت4 و مجهز شدن به سلاح و مهمات5 را لازم
دانسته است، نه ذكر و اوراد را به تنهايي!
4. اگر پيامبر9يا امامان: گويندة آن هستند، چرا خود عمل نكردهاند و در جنگهاي
احد، صفين، مَسكِن (جبهه جنگ امام حسن7با معاويه)، كربلا و ... به پيروزي ظاهري
نرسيدند؛ و امامان ديگر كه همگي مقهور بنياميه و بنيعباس بودهاند، چرا با
خواندن اين سوره پيروزي نيافتند و به دست دشمنان خود شربت شهادت نوشيدند؟!
دلايل ضعف و ساختگي بودن روايات مذكور و مشابه آنها
اين روايات كه به عنوان «مشت نمونه خروار» آورده شد، نشان ميدهد كه در ميان
روايات مربوط به خواص درمانيـجسماني قرآن با روايات معتبري مواجه نيستيم. حتي
در فضيلت و خواص بسيار مبالغهآميز معنوي سورههاي قرآني هم وضعيتي بهتر از آن
را مشاهده نميكنيم، هر چند روايات صحيح و معقولي در بين آنها يافت ميشود.
روايات در باب فضيلت سورههاي قرآن را غالباً به «ابي بن كعب» نسبت دادهاند.
اين روايات به دلايل زير ضعيف و مجعولند.
1. ابي بن كعب هر چند از اصحاب پيامبر9و از كاتبان وحي است، ولي تصريحي در
توثيق او وارد نشده است.
2. اين روايات غالباً به صورت مرسل غريب المتن6 و موقوف7 وارد شدهاند.
3. مضمون آنها غالباً با قرآن و عقل در تعارض ميباشند.
4. خبر واحد هستند.
5. در تاريخ به ساختگي بودن آنها اعتراف شده است.
ابن جوزي چنين گزارش ميكند:
«روي عن المؤمل بن اسماعيل حدثني شيخ بفضائل سورة القرآن الذي يروي عن ابي بن
كعب فقلت للشيخ: من حدّثك؟ فقال: حدّثني رجل بالمدائن و هو حيّ، فصرت اليه.
فقال حدّثني شيخ بالواسط و هو حيّ. فصرت اليه. فقال حدثني شيخ بالبصره، فصرت
اليه. فقال حدّثني شيخ بعبادان فصرت اليه. فأخذ بيدي فأدخلني بيتاً فإذا فيه
قوم من المتصوّفة و معهم شيخ فقال: هذا الشيخ حدّثني، فقلت: يا شيخ! من حدّثك؟
فقال: لم يحدّثني احد ... ولكنّا رأينا الناس قد رغبوا عن القرآن فوضعنا لهم
هذا الحديث ليصرفوا قلوبهم الي القرآن ...!!!» (رفيعي،/153)
«از مؤمل بن اسماعيل روايت شده است كه گفت: شيخي مرا روايت كرد به فضايل
سورههاي قرآن كه از ابي بن كعب رسيده. گفتم: چه كسي تو را حديث نمود؟ پاسخ
داد: مردي در مدائن كه در قيد حيات است. آنجا رفتم و پرسيدم: چه كسي تو را حديث
نمود؟ گفت: شيخي در واسط كه زنده است. به واسط رفتم، گفت: شيخي در بصره. به
بصره نزد او رفتم، گفت: شيخي در عبادان. نزد او رفتم، دست مرا گرفت و وارد
منزلي كرد كه در آنجا گروهي از صوفيان به همراه شيخي بودند. گفت: اين شيخ مرا
حديث نموده است. به آن شيخ گفتم: چه كسي تو را حديث نمود؟ گفت: هيچ كس، ما
ديديم مردم از قرآن روي گردانند، اينها را وضع نموديم تا قلبهايشان جذب قرآن
شود.»
در نقل ديگري به ميسرة بن عبد ربه گفتند: اين احاديث را از كجا آوردهاي؟ گفت:
«وضعته اُرغّب الناس فيه» (علامه اميني،5/268)؛ آنها را براي تشويق مردم به
قرآن ساختهام.»
نوح بن ابی مريم يزيد ابوعصمه (متوفاي 173 هجري) كه شيخ كذّابي بوده و همانند
معلي بن هلال در فضایل سورههاي قرآن 140 حديث وضع كرده است، (همان،/269) چنين
ميگويد:
«ان رأيت الناس قد اعرضوا عن القرآن و اشتغلوا بفقه ابي حنيفه و مغازي محمد بن
اسحاق فوضعت هذا الحديث حسبه.» (همان،/275)
«من ديدم مردم از قرآن اعراض كرده و سرگرم به فقه ابوحنيفه و مغازي محمد بن
اسحاق شدهاند، از اين رو اين روايات را به عنوان عمل خداپسندانه ساختهام!»
شهيد مطهري در باب اينكه «هدف وسيله را توجيه نميكند»، اين گونه بيان ميكند:
«... آيا براي هدف مقدس از هر وسيله ولو وسايل نامقدس و پليد ميتوان استفاده
كرد يا نه؟ براي هدف مقدس از وسيله مقدس بايد استفاده كرد، نه از وسيله نامقدس
و پليد. مثلاً براي اينكه مردم را هدايت و راهنمايي كند، ميآيد حديثي از
پيغمبر يا امام جعل ميكند، در حالي كه غرض شخصي ندارد، بلكه غرضش هدايت مردم
است، ولي فكر ميكند كه اگر چنين حديثي را از پيغمبر يا امام براي مردم نقل
كند، مردم بهتر ميپذيرند. مثلاً [با خود ميگويد] مردمي كه اين قدر غيبت
ميكنند و حرف لغو ميزنند، خوب است براي اينكه غيبت نكنند و حرف لغو نگويند،
من بيايم حديثي جعل كنم در فضيلت فلان دعا، كه مردم اين حديث را بخوانند و به
جاي حرف لغو و بيهوده، بروند دعا بخوانند، يا در ثواب قرآن بگويم اگر فلان سوره
قرآن را چهل بار پشت سر يكديگر بخوانيد فلان اثر را دارد ...
در تاريخ خيليها بودهاند كه چنين كاري كردهاند... و من مكرر در كتابها
خواندهام. اين حديث را از اُبيّ بن كعب8 نقل ميكنند در فضايل مخصوص قرائت
سورههاي قرآن. مثلاً براي خواندن سوره «سبح اسم» فضيلت خاصي ذكر ميكنند؛
سوره «هل اتيك حديث الغاشيه» فضيلت و ثواب ديگري؛ سوره «لم يكن الذين كفروا»
ثواب ديگري؛ سوره «بقره» ثواب ديگري، سوره «آل عمران» ثواب ديگري؛ براي هر كدام
يك چيزي گفتهاند، همه هم از پيغمبر روايت شده. شخصي رفت از آن كسي كه اين حديث
را روايت ميكرد پرسيد: آخر چطور است كه فقط تو اين حديث را روايت ميكني و يك
نفر ديگر غير از تو روايت نكرده؟ گفت: راستش را بخواهيد من اين حديث را براي
رضاي خدا جعل كردم؛ ديدم مردم در مجالس كه مينشينند، شروع ميكنند به
افسانهها و تاريخ جاهليت را نقل كردن و اشعار جاهليت را خواندن. ديدم وقت مردم
دارد بيهوده تلف ميشود. براي اينكه به جاي اين كار بيهوده، مردم را وادار به
تلاوت قرآن كنم، آمدم اين حديث را از زبان پيغمبر گفتم، اينكه عيبي ندارد!»
(مطهري،/ 108- 106)
آري! حديث، دوران درازي را سپري كرده كه در آن، حديثسازي، هم از سوي دشمنان و
هم از سوي دوستان ناآگاه شدت گرفته است، چنانكه هزاران هزار حديث جعل نموده و
در كتابهاي حديثي وارد كردهاند. (علامة اميني،5/293- 288)
آري! حديث، دوراني را سپري كرده كه در آن، مجتهدان عابد، زاهدان شب زندهدار و
گريهكنندگان در هنگام تلاوت قرآن، دروغگوترين افراد در حديثسازي شدند و
«قربة الي الله» از زبان پيامبر و ائمه:حديث جعل كردند؛ و چه بسا كه بر آنها
سند ساختند و آنها را به ثقات از راويان منتسب كردند. (همان،/277- 275)
آري! حديث دوراني را سپري كرده كه در آن، يحيي بن سعيد قطّان ميگويد: «ما رأيت
الصالحين في شيء اكذب منهم في الحديث» (همان،/275)؛ صالحان را در چيزي دروغگوتر
از حديثگويي نديدم.
و قرطبي ميگويد: «به احاديث و اخبار نادرستي كه حديث سازان در فضيلت سورههاي
قرآن و اعمال ديگر ساختهاند، نبايد التفات كرد!» (همان)
حديثسازي در قرآن درماني
حديثسازي در قرآندرماني، وضعيتي اسفبارتر از حديثسازي در فضايل سورههاي
قرآني دارد، زيرا در فضايل سورههاي قرآني، احاديث معتبري كه با قرآن و عقل در
تعارض نيستند ميتوان يافت، در حالي كه در روايات قرآندرماني، نه تنها به
روايت صحيح و معتبري كه موافق قرآن و عقل باشد نميتوان رسيد، بلكه زمان و محل
پيدايش اين احاديث هم بسيار تأملبرانگيز است!
احاديث قرآن درماني ـبه جز بسيار اندكي از آنهاـ سابقهاي بيش از هشت قرن را
نشان نميدهند. بعضي از توليدات قرن هشتم هجرياند كه غالباً در حلقههاي
صوفيانهـحكيمانة شبه جزيره هندوستان توليد شدهاند. ابوعبدالله يافعي
(768-668ق) آنها را از حكماي هندي اخذ نموده و در كتاب «خواصالقرآن»9 خود
جمعآوري كرده است. (آقا بزرگ تهراني،7/273) ديگران، بيشتر از آن كتاب و ترجمه
آن استفاده نموده، سپس سخنان و تجربيات برخي از عالمان و عارفان را هم بر آن
افزودهاند، چنانكه گويي حديث مينويسند و حديث ميگويند!
بزرگان اهل حديث، همچون فيض كاشاني (م1090ق)، شيخ حرّ عاملي (م1104ق) و علامة
مجلسي (م.1111ق) آن روايات را در كتابهاي روايي خود وارد نكردهاند. اين كار
شايد به دلايل زير بوده است:
1. دانشمندان ياد شده به كتاب «خواصالقرآن» دسترسي نداشتهاند.
2. به دليل مستند نبودن آن، اعتمادي بر آن نكردهاند.
3. به ساختگي بودن آن اطمينان يافتهاند.
4. منابع روايي آنان كتب شيعي بوده، در حالي كه اين كتاب نوشتة تميمي شافعي
ميباشد.
اما در قرون بعد، بحراني در «البرهان» و محدث نوري در «مستدرك الوسائل» بدون
توجه به وضعيت حديثي آنها، برخي از روايات آن كتاب را نقل كردهاند و در دو دهه
اخير نيز شديداً با افزايش چنين كتابهايي در پيشخوان كتابفروشيها مواجه هستيم
كه از همان كتاب «خواصالقرآن» يا «تحفة الغرائب»10 و «خواصالآيات»11 اقتباس
كردهاند و چه بسا مطالب زيادي كه جنبة حديثي هم ندارد بر آنها افزودهاند. به
دو نمونه در زير توجه فرماييد:
1. براي پيدا كردن چيز دزديده شده:
«شب جمعه يا جمعه يا روز آن رو به قبله فاتحه خوانده شود، بعد شروع كند به سورة
انعام تا آيه «مثل ما اوتي رسل الله» و بدون فاصله برخيزد دو ركعت نماز كند. در
هر ركعت هفتاد حمد، هفت آيةالكرسي و هفت «انا اعطيناك» بخواند و بعد از فراغ
به همان نحو رو به قبله بخواند «الله اعلم حيث ...» تا آخر سوره، بخواهد دزد
برده را بياورند.» (روستا،/117)
2. جهت رفع حالت تهوّع
صاحب جامعالادعيه آورده: «اگر كسي حالت تهوع داشته و بسيار قي نمايد، اين آيه
شريفه را بنويسد و بشويد و به او دهد كه بخورد، شفا يابد: «وَ مَن نُعَمّرهُ
نُنكسّه في الخلق أفلا تعقلون». (حسيني غياثي،/121)
و دهها خواص ساختگي ديگر كه انسان از ساحت قرآن كريم بر بيان آنها شرم
مينمايد.
نتيجه
قرآن نسخة شفا بخشي است كه دلهاي ايماني را با جاذبههاي الهي و معنوي به
زندگي نيكو و حيات طيّبه نويد ميدهد. در قاموس قرآن، سلامت انساني در سلامت
روحيـمعنوي او خلاصه شده است. بيماري تن به عوامل طبيعي و مادي بستگي دارد كه
گريزي از آن نيست و گريبان هر كسي را ميگيرد و چه بسا كه ماية آزمايش و امتحان
الهي ميباشد.
بيماريها دو گونهاند: بيماريهاي رواني و بيماريهاي جسماني؛ و اين بيماريها
گاه متأثر از يكديگرند و چه بسا بيماريهايي كه علل رواني دارند و با درمان آن
بيماري رواني، بيماري جسماني پديد آمده از آن هم بهبود مييابد.
قرآن به فرمودة خود، شفا دهندة دلهاست. بديهي است دلهايي كه با خواندن و عمل
كردن به قرآن به تزريق ايماني ميرسند، از بيماريهاي روحي زيادي در امان
ميمانند و به آرامشي ميرسند كه بازدارنده بسياري از بيماريهاي رواني و
جسماني است. اما اين گونه هم نيست كه افراد مؤمن از امراض طبيعي و از ويروسهاي
پراكنده در محيط در امان باشند، بلكه به دلايل گوناگوني بيمار ميشوند و
نيازمند طبيب و دارو ميگردند.
خداوند متعال براي هر چيزي سببي آفريده و اقتضاي مشيّتش بر آن است كه جريان
امور از طريق همان اسباب تعيين شده انجام پذيرد و هر دري با كليد مخصوص خود
گشوده شود، مگر اينكه اعجازي در كار بوده باشد كه مراحل و موقعيتهاي خاص خود
را ميطلبد.
حضرت امام صادق7 میفرمايد: «أبي الله أن يُجري الاشياء الا بالاسباب فجعل لكلّ
شيءٍ سبباً و جعل لكلّ سبب شرحاً و جعل لكلّ شرح مفتاحاً و ...» (محمد بن حسن
صفار،/6)
«خداوند پرهيز دارد از اينكه كارها را از مجراي غير طبيعي خود اجرا نمايد. از
اين رو براي هر چيزي سببي، و براي هر سببي گشايشي، و براي هر گشايشي كليدي قرار
داده است.»
كليد پيشگيري از بيماري، رعايت برنامههاي بهداشتي، و كليد درمان بيماريهاي
جسماني، استفاده از داروهاي ويژه آنهاست، هر چند كه نقش دعا و ذكر به همراه
مصرف دارو انكارناپذير ميباشد.
اما استفاده از سورهها و آيات قرآني صرفاً به جاي عمل جراحي و داروي تببر،
رفع سردرد، مسهل، دفع يبوست، خوابآور، رفع ديابت و ... جز به وهن اسلام نخواهد
انجاميد.
رواياتي كه برخي از كتابها در باب قرآندرماني وارد نموده و بدان استناد
كردهاند، از لحاظ علم حديثشناسي فاقد اعتبار و اعتنا بوده و وضعيت روايي آنها
به قدري مخدوش مينمايد كه جز ساختگي بودن آنها حاصل نميگردد.
1. قرآن كريم
2. اصفهاني، محمد تقي بن محمد باقر؛ خواص الآيات، تهران، انتشارات ادبيه،
1345ش.
3. اميني، عبدالحسين؛ الغدير، بيروت، دارالكتب العربي، 1387ق.
4. بحراني، سيد هاشم؛ البرهان في تفسير القرآن، بيروت، دارالهادي، 1412ق.
5. تهراني، آقابزرگ؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه، بيروت، دارالاضواء، بيتا.
6. جمعي از نويسندگان؛ تفسير نمونه، زير نظر ناصر مكارم شيرازي، قم، دارالكتب
الاسلامية، بيتا.
7. جمعي از نويسندگان؛ دايرة المعارف بزرگ اسلامي، زير نظر كاظم موسوي
بجنوردي، تهران، مركز دايرة المعارف بزرگ اسلامي، 1369ش.
8. جوادي آملي، عبدالله؛ كتاب الخمس (تقرير ابحاث سيد محمد محقق داماد)، قم،
دارالاسراء، 1376ش.
9. حسيني غياثي، سيد محمد رضا؛ مفاتيحالحاجات، قم، انتشارات صحفي، 1376ش.
10. حر عاملي، محمد بن حسن؛ وسائل الشيعه، تصحيح و تعليق: عبدالرحيم رباني
شيرازي، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1391ق.
11. خويي، سيد ابوالقاسم؛ معجمالرجال الحديث، بيروت، بینا، 1403ق.
12. رفيعي محمدی، ناصر؛ درسنامه وضع حديث، قم، مركز جهاني علوم اسلامي، 1384ش.
13. روستا، محمد رضا، شفاخانه قرآن، بیجا، مهتاب، 1379ش.
14. شعراني، ميرزا ابوالحسن؛ المدخل الي عذب المنهل، تحقيق: رضا استادي، قم،
بینا، 1373ش.
15. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی؛ التوحيد، تصحيح و تعليق: سيد هاشم حسيني
تهراني، قم، مؤسسة النشر الاسلامي، 1357ش.
16. ابن بابویه (صدوق)، محمد بن علی؛ ثوابالاعمال و عقابالاعمال، ترجمه: علي
اكبر غفاري، كتابخانه صدوق، 1363ش.
17. صانعي، صفدر؛ آرامش رواني و مذهب، قم، پيام اسلام، 1350ش.
18. صفار، محمد بن الحسن؛ بصائر الدرجات، تعليقات: ميرزا محسن كوچه باغي
تبريزي، تبريز، بينا، 1381ق.
19. طبرسي، فضل بن حسن؛ مجمع البيان، بيروت، دارالمعرفه، 1408ق.
20. طبرسي، فضل بن حسن؛ مكارمالاخلاق، ترجمه: سيد ابراهيم ميرباقري، تهران،
انتشارات فراهاني، 1355ش.
21. عياشي، محمد بن مسعود؛ تفسير العياشي، بيروت، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات،
1411ق.
22. كاشاني، ملا فتحالله؛ منهجالصادقين، تصحيح و تعليق: حاج ميرزا ابوالحسن
شعراني، كتابفروشي اسلامية، 1347ش.
23. كارل، الكسيس؛ انسان موجود ناشناخته، ترجمه: عنايت، بيجا، انتشارات
شهريار، بيتا.
24. كوفي، محمد بن محمد بن اشعث؛ الجعفريات (الاشعثيات)، تهران، مكتبة نينوا
الحديثه، بيتا.
25. مامقاني، عبدالله؛ تنقيح المقال في علم الرجال، قم، مؤسسة آل البيت، 1424ق.
26. مجلسي، محمد باقر؛ بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق.
27. مطهري، مرتضي؛ سيري در سيره نبوي، قم، صدرا، 1386ش.
28. نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آل البيت، 1408ق.
1. (هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِين)(يونس/57)؛(هُدًى وَرَحْمَةً
لِلْمُحْسِنِينَ)(لقمان/3)؛ (وَهُدًى وَرَحْمَةً وَ بُشْرَى
لِلْمُسْلِمِينَ)(نحل/89)؛(لِيَجْزِيَ قَوْمًا بِمَا كَانُوا
يَكْسِبُونَ)(جاثيه/14)؛ (تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى
عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا)(فرقان/1)
2. شيخ صدوق اين روايت را از علي بن الحسين7نقل ميكند. (ثواب الاعمال، /234)
3.(وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ)(توبه/41)
4.(يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً
فَاثْبُتُوا)(انفال/45)؛(ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا)(نحل/110)
5.(وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ
الْخَيْلِ)(انفال/60)
6. حديث غريب المتن، حديثي است كه از طبقه نخستين فقط يك تن آن را نقل كرده
است.
7. موقوف: حديثي كه به صحابه برسد، خواه سلسله سند آن متصل باشد يا در بين قطع
شده باشد.
8. علامة شعراني ميگويد: گروهي گويند حديث ابي بن كعب در قرائت هر يك از سور
قرآن، ضعيف و مجعول است و جمعي ايراد ميكنند كه چرا بزرگان مفسرين، اين حديث
فضایل را در تفاسير آوردهاند. اما ايراد، صحيح نيست، چون پيغمبر9 فرمود: هر كس
چيزي از ثواب شنيد و بدان عمل كرد، بدان ثواب ميرسد، هر چند چنان نباشد كه او
شنيده است و حديث «ابي» چنان نيست كه يقين به دروغ بودن آن داشته باشيم.
(شعراني، منهج الصادقين، 1/ پاورقي صفحه56)
جالب است كه مرحوم شعراني در كتاب ديگرش بر اين باور است كه يك پنجم احاديث كتب
شيعه، جعلي و وضعي است. (شعراني، المدخل الي عذاب المنهل، /27و44)
با اين حال هنگامي كه روايتي از لحاظ علم حديثشناسي و ظواهر آيات مجعول نشان
ميدهد، چه اميد ثوابي بر آن مترتب ميباشد؟
9. اين كتاب را «شيخ احمد سكاكي طبسي» با نام «الدرالنظيم في خواص القرآن
العظيم» در سال 926ق به فارسي ترجمه كرده است (الذريعه، 8/83). بنا به نوشته
شيخ آقا بزرگ تهراني كتاب ديگري نيز در حدود 990ق به همان نام توسط نويسنده
ناشناسي به زبان فارسي نوشته شده و در مقدمه، آن را به يافعي تميمي نسبت داده
است كه در تطبيق آن با متن عربي، معلوم ميشود كه انتساب آن به يافعي واقعيت
ندارد. زيرا يافعي از مردم يمن بوده و تمام عمر خود را در حجاز و شام و قاهره
گذرانده است و آشنايي او با زبان فارسي بسيار بعيد است. ضمناً سبك نگارش آن از
لحاظ ادبي به سبك صفوي نزديكتر ميباشد و با سبك قرن هشتم همخواني ندارد. (نك:
الذريعه، 8/85-83)
10. تفسير «تحفة الغرائب» نوشته محمد بن ابي سعيد هروي (م1200ق) است كه در يك
جلد به زبان فارسي نوشته شده است. اين تفسير گزيدهاي از تفسير «جواهرالقرآن»
احمد بن محمد تميمي است كه با افزودههايي در 12 باب تدوين يافته است. عناوين
ابواب دوازدهگانه آن چنين است:
1. آيات و خواص سورههایی در كشف قلوب و صفاي باطن.
2. آيات و خواص سورههایی در طلب جاه و منصب عالي.
3. آيات و خواص سورههایی در گشايش كارها و فتح رزق و فتوحات.
4. آيات و خواص سورههایی در دفع امراض و بيماريها.
5. آيات و خواص سورههایی در دفع سحر و جن و مانند اينها.
6. آيات و خواص سورههایی در دفع دشمنان و حسودان.
7. آيات و خواص سورههایی در اداي قرض و حفظ بدن.
8. آيات و خواص سورههایی در دفع حرام خوردن و ناسزا گفتن.
9. آيات و خواص سورههایی در اظهار دفاين و معادن.
10. آيات و خواص سورههایی در تسخير ارواح و جن.
11. آيات و خواص سورههایی در محبت و الفت ميان طالب و مطلوب.
12. آيات و خواص سورههایی در اوراد متفرقه به هر نيّت! (نک: سايت انديشه قم و
الذريعه، 3/456)
11. اين كتاب، نوشته محمد تقي بن محمد باقر اصفهاني (م1331يا1333ق) است كه در
سال 1299ق، بدون آوردن هيچگونه سندي، نوشته شده و در صفحه2 يادآوري نموده است
كه اين كتاب مطابق اهل ذكر و عرفان نقل شده است.