مفهوم تقوا
واژه تقوا در فرهنگ واژه شناسان از ريشه «وقايه» به مفهوم نگه داري
پديدهها در برابر آفتها و چيزهايي كه به آنها زيان و آزار ميرساند،
آمده است .
اين واژه ،در قلمرو آيات قرآن كريم و روايات پيشوايان اسلام ،نيز به
مفهوم خويشتن داري در برابر گناه و زشتي و گذشتن از مرزهاي مقررات و
تجاوز به حقوق و كرامت ديگران است. به همين جهت تقواي راستين يا
«كمال تقوا» آن است كه انسان نه تنها از مرز مقررات نگذرد و حقوق و
حرمت ديگران را آن گونه كه بايد رعايت نمايد، كه از نزديك شدن به
مرزهاي حقوق و حرمت ديگران نيز دوري جويد و در قلمرو انجام وظايف به
گونهاي بكوشد كه به انجام بايسته و شايسته كارها و تدبير تحسين برانگيز
امور، يقين پيدا كند .
به بيان ديگر ميتوان «تقوا» را هم به مفهوم احساس مسؤوليت عميق و خود
جوشي ژرف در برابر خدا، خلق ،خويشتن ،طبيعت و تاريخ نگريست و هم به
مفهوم يك نيروي جوشاننده و برانگيزاننده به سوي عدالت، آزادگي،
آراستگي به وفا و امانت و راستي و درستي و پاكي و بشر دوستي و مهر و
مردم خواهي و نيروي كنترل كننده و توانمند دروني ارزيابي كرد كه انسان
را در برابر فوران خواستهها، طغيان غرايز و آرزوها و كششها ياري ميكند .
رابطه تقوا با پيشرفت انسانها :
از مفاهيم بلند و معارفِ تمدن سازِ نهج البلاغه به روشني دريافت ميگردد
كه اصل پروا و پروا پيشگي باعث پيشرفت و شكوفايي فرد، عامل رشد و
بالندگي خانواده، راز ترقي و صعود جامعه و رمز پويندگي و پايندگي
تمدنهاست ؛ چرا كه تقوا به گونهاي كه وصف شد ،از سويي در فرد و جامعه
موجب احساس مسؤوليت در انجام شايستة امور و تدبير شؤون و رعايت حقوق
ديگران ميگردد و از دگر سو آنها را از شكستن مرزهاي مقررات و قوانين
عادلانه و انساني باز ميدارد .
تقوا از سويي باعث شكوفايي استعدادها و تواناييها و فزوني آگاهيها
،دانشها، بينشها و ژرفنگريهاميگردد و به انسان قدرت شناخت ميدهد و از
دگر سو او را در سركوبي شيطان و نيروي اهريمني ياري ميرساند .
همچين تقوا از سويي به انسان و جامعه انساني ثبات ،پايداري، پايمردي و
شكيبايي در برابر وسوسهها و مشكلات ميدهد و از دگر سو آنان را در
بهرهوري بهينه از امكانات و منابع و ذخاير ياري ميرساند .
تقوا و پروا پيشگي همچنين از سويي شادابي، طراوت، شور و شوق، اميد و
ايمان، روحيه استقلال طلبانه و آزادمنشانه و اعتماد به نفس ميدهد تا
همه موانع رشد و ترقي را از سر راه كنار زند و از دگر سو مهر و رحمت بي
پايان خدا و هماهنگي و همراهي ناچيزترين ذرّات تا عظيمترين كهكشانها را
يار و همراه انسان ميسازد .
علي (ع) در اين مورد ميفرمايند : «فانَّ تَقوي اللّه مِفتاحُ سَدادٍ، و
ذَخيرةُ مِعادٍ، و عِتقٌ من كُلّ مَلكَةٍ، و نَجاةٌ من كُلِّ هَلكَةٍ بها
يَنَجحُ الطّالِبُ، و يَنُجو الهارِبُ و تَنالُ الرَّغائِب...»
«هان اي مردم، راستي كه پرواي از خدا كليد گشايش هر دري است و ذخيرة
گرانبهاي سراي آخرت و وسيله آزادي از هر نوع بردگي و اسارت و سبب
نجات از هر نابودي و هلاكت . در پرتو تقوا، جويندگانِ رشد و تكامل، به
پيروزي بال ميگشايند و فراريان ،از بدبختي و نگونساري و انحطاط نجات
مييابند و هدفمندان و هدفداران و جامعههاي جوياي رشد و كمال به هر هدف
و آرزوي بلندي اوج ميگيرند.»
و باز روشنگري ميكند كه :
«ذِمَّتي بما اَقولُ رَهينةٌ وَ اَنَا به زعيمٌ اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ
الْعِبَرُ عَمّا بين يَديْهِ مِنَ المَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التقوي' عن
تَقَحُّمِ الشُّبُهَاتِ...»
جانم در گرو سخني است كه ميگويم و خود ضامن آن هستم ،بي گمان آن
جامعه و مردمي كه از عملكرد پيشينيان و پيامدهاي دردناك و نابودكنندة
آن عبرت آموزند، پرواي از خدا آنان را از فرو رفتن در ستم و گناه و
كردارهاي ناشايسته و بدبختيزا باز ميدارد...
مردم! به هوش باشيد كه گناهان و زشتيها و عملكرد بيدادگرانه به سان
مركبهاي سركش و لجام گسيختهاي هستند كه ظالمان و گناهكاران بر آنها
نشستهاند و به قعر دوزخ و نگونسازي ،سرنگونشان خواهند كرد ؛ چرا كه اين
خاصيت گريزناپذير ستم و گناه است كه از هر گناه و زشتي، زشتي و بيدادي
ديگر پديد ميآيد...
اما پرواي از خدا به سان مركبهاي آرام و راهواري هستند كه صاحبانشان
بر آنها نشسته و زمام آنها را در دست دارند و آنان را تا دل بهشت پيش
ميبرند» .
و اعلان مينمايد كه:« فَمَن اَخَذَ بالتقوي' عَزَبَتْ عنه الشّدائدُ...
وَ وَبَلَتْ عَليهِ البَرَكَةَ بَعْدَ اِرذاذِها».
«پس آن كس كه به دامن تقوا چنگ زند، فشارها و سختيهايي كه به او
نزديك شدهاند ،دور گردند و تلخيها شيرين ، موجهاي متراكم ناراحتيها از
هم گشوده ،و مشكلات پياپي و خسته كننده، آسان شوند. شكوه و عظمت و
بزرگيِ از دست رفته به سان دانههاي درشت باران بر او فرو بارند و مهر و
رحمتِ گسستة خدا از او، دگرباره شامل حالش گردد ؛ نعمتها پس از فرو
نشستن به جوشش آيند و بركاتِ كم شده به فراواني و گستردگي بر او
ببارند».
و روشنگري ميفرمايند كه: « اَلا' فَصُونُوه'ا و تَصَوَّنوا به'ا»
«پروا را پاس داريد و به وسيله آن و در پناه آن ،براي خود و جامعه و
دنياي خود، معنويت و آسيب ناپذيري پديد آوريد»
آن حضرت ، هنگام بدرقه يكي از ياران خود ـ ابوذر غفاري ـ كه به جرم
نظارت بر عملكرد دولت ،فرمانِ تبعيدش صادر شده و همگان به قطع رابطه با
او دستور يافته بودند، ضمن بدرقة آن آزادة آواره فرمود :
«يا اَباذَر! انّك غَضِبّتَ لِلّه فَاُرُج مَن غَضِبتَ لَهُ... وَ لَوْ
اَنَّ السماواتِ و الاَرضينَ كانتا عَلي عَبدٍ رَتْقاً، ثمّ اتَّقَي اللّهَ،
لَجَعَلَ اللّهُ مِنُهم'ا مَخْرَجاً...»
«هان اي اباذر! تو به خاطر خدا، استبداد و انحصار خشم گرفتي و انتقاد
كردي، پس به همان قدرتي كه به خاطر خشنودي او خشم گرفتي ،اميد بند...
اين دنياداران از خيرخواهي و حق گويي و نقد و نظارت تو بر قدرت و دولت،
از دنيايشان ترسيدند، اما تو از دين و تقواي خود از آنها دوري جستي و
ترسيدي... اگر دروازههاي آسمانها و زمينها بر روي فرد وجامعهاي بسته
شود ،اما آن فرد و جامعه از خدا پروا كنند و بر اساس احساس مسؤوليت عمل
نمايند، خداوند راهي براي آنان خواهد گشود...»
و در خطبهاي ديگر ميفرمايند:« اُوصيكُم عبادَاللّه بِتقوَي اللّه
فَاِنّها الزِمّامُ و القِوامُ... »
«هان اي بندگان خدا! شما را به تقوا و احساس مسؤوليت سفارش ميكنم ؛
چرا كه پرواي از خدا زمام كارهاي شايسته و خداپسندانه و اساس و قوام
زندگي سعادتمندانه است .
از اين رو به اطمينان آورترين رشتهها و پيوندهاي تقوا چنگ زنيد و به
پرواي حقيقي آراسته گرديد تا شما را به سرمنزل آرامش و امنيت خاطر و به
منزلگاههاي گسترده و توسعه يافته و دژهاي استوار و تسخيرناپذير و دنياي
عزّت و سرفرازي و شكوه برساند.»
و نيز ميفرمايند:« اعلَموا عِبادَاللّه اَنَّ التَّقوي' دارُ حصنٍ عَزيزٍ»
«بندگان خدا! بدانيد كه پرواي واقعي ،خانه و سرايي است به سان دژهاي
استوار...»
و در جاي ديگر ميفرمايند:« و اعلَموا اَنَّه مَنْ يَتَّقِ اللّه يَجَعل
له مَخرجاً مِنَ الفِتَنِ و نوراً من الظُّلَمِ...»
«مردم! بدانيد آن فرد و جامعهاي كه تقوا پيشه سازدو مسؤولانه رفتار كند،
خدا براي رهايي از فتنهها وگرفتاريها راهي برايش ميگشايد و در دل
ظلمتها ،نوري برايش قرار ميدهد و او را در آنچه دوستميدارد ،ماندگاري
ميبخشد...»
با اين بيان معلوم شد كه از ديدگاه نهج البلاغه ،اصل تقوا و آراستگيِ
بايسته و شايسته به صفت پرواپيشگي در همة ابعاد و صحنههاي زندگي، يكي
از علل اساسي پيروزيها، كاميابيها و سرفرازيهاست و اين، اصلي است
قطعي و تخلفناپذير .
ممكن است گاه به دليل برخي كاستيها و ناخالصيها يا برخي موانع
سهمگين بر سر راه، اين پيروزي، سريع و پر شتاب پديد نيايد ، اما به هر
حال پيروزي و شكوفايي و پيشرفت جامعههاي آراسته به پروا و تقواي
شايسته و واقعي، حكم قطعي و محتوم خداوند و راز صعود و ترقي جامعههاست
. و اين واقعيتي است كه علاوه بر نهجالبلاغه، انبوه آيات قرآني و
تجربههاي تاريخي نيز بر آن گواهي ميدهند .
ويژگيهاي تقواي راستين
تقوا و پرواي موردِ نظرِ نهج البلاغه كه داراي اين آثار سازنده و اوج
بخش و انسان پرور است و راز رشد و پيشرفت جامعهها و مايه ماندگاري
قدرتها و دولتهاست، پرواي راستين است نه دروغين ؛ و اين پروا داراي
ويژگيهايي است كه ذيلاً به برخي از آنها اشاره مينمائيم :
1ـ پرواي راهنما، نه گمراهگر
پرواي رشد دهندهاي كه از آن سخن رفت، پروايي است كه دليل و راهنماي
فرد و جامعه به سوي راستي، درستي، ايمان، عدالت، آزادي، رستگاري،
شناخت صواب از ناصواب و حقيقت از سراب است، نه ابزار فريب و گمراهگري:
«... اِن تتقوا اللّه يَجعلْ لكُم فُرقاناً...»
اما پرواي فريب، آن پروايي است كه با هر دروغ و جنايتي نه تنها
ميسازد، كه براي رسيدن به هواهاي جاهطلبانه ،آن را زيركي و هوشمندي
ميشمارد . و نه تنها ايمان و پروا، كه همه واژههاي مقدس و ارزشهاي
والاي ديني را ابزار فريب و تخدير قرار ميدهد .
به همين جهت اگر به تاريخ بنگريم، چهرههايي را كه هيچ رابطهاي با
تقوا، ايمان، آزادي و عدالت نداشتهاند، مييابيم كه بر فراز منبرها و
خطبه جمعهها و پشت تريبونهاي رسمي و دولتي، مردم را به تقوا
ميخواندند و سفارش به آن مينمودند .
و در كنار اين خودكامگان سياهكار، عالمان و روشنفكران دنيا طلب و ظاهربين
و سطحي و خمود را نيز مييابيم كه ابزار سلطة آنان هستند و جنايتهاي
وحشتناك آنان را توجيه ميكنند و آنان را اهل دين، و سايه خدا جا
ميزنند تا پايههاي استبداد را استوار سازند. اين، تقواي فريب است و
عامل تخدير و انحطاط .
حضرت امير مؤمنان ـ علي عليه السلام ـ در هشدار از اين پرواي دروغين
ميفرمايند :
«قَصَمَ ظَهري عالمٌ متتهّكٌ و جاهِلُ مُتنسّك ؛ فالجاهِلُ يَغُشُّ الناسَ
بِتَنَسّكِهِ وَ العالمُ يُنفِرهُم بِتَهتُّكِهِ...»
«عالم بي پروا و دريده، و جاهل زاهدنما و افراطي پشت مرا شكستند، نادان
ظاهربين و سطحي نگر بمقدس مآبي خود، مردم را ميفريبد و دانشمند بي پروا
و دريده با كردار زشت خويش مردم را از دينميگريزاند» .
پيامبر گرامي اسلام نيز در اين باره هشدار دادهاند :
«سيكون بَعدي اَمَراء يُعطونَ الحكمةَ علي منابرهم و قلوبهِم أنتَنُ من
الجيفِ»
«پس از من فرمانرواياني خواهند آمد كه بر فراز منبرهاي خود سخنان
حكيمانه و زيبا ميگويند، اما دل و وجودشان گندزاتر از مردار عفونت زده
است» .
2ـ پرواي آگاهي و بينش
پرواي مورد نظر نهج البلاغه، پرواي بينش است و آگاهي ؛ نه جهالت ،كج
انديشي، جمود، سطحي نگري و دنبالهروي. تجسم اين پروا را قرآن نشان
ميدهد ،كه فرد و جامعه آراسته به آن چگونه در كوران فتنهها و
وسوسهها، به بركت آن به بينش ميرسند و راه مييابند :
«انّ الَّذين اتَّقَوا اذا مَسَّهُمْ طائفٌ من الشيطان تذكّروا فاذا هم
مُبصرونَ »
«در حقيقت كساني كه از خدا پروا دارند، چون وسوسهاي از جانب شيطان
بديشان رسد، خدا را به ياد آرند و به ناگاه بينا شوند» .
اما پرواي فريب ؛ ظاهري است بدون عمق و محتوا و افراط كاري است در
گفتار و آداب و رسوم، بدونِ بينش و نگرش به هدفها و آرمانها و پيامها و
جهتهاي آن. اميرمؤمنان ـ علي عليه السلام ـ در وصف اينگونه افراد
ميفرمايند :
«به سان خر آسيابان هستند كه به دور خود ميچرخند و راه به جايي
نميبرند».
تجسم بارز و علني پرواي فريب ، خوارج هستند كه در خشك مغزي و تاريك
انديشي و جمود و خودـ محوري در تاريخ مشهورند .
آنان، پيشانيهايشان از طول سجدهها پينه بسته بود و در زانوهايشان آثار
نماز نمايان ؛ لباسشان ساده و كهنه بود و قيافههايشان ، چابك و آماده و
(براي پيكار در راه خدا) در عين حال دلها و زبانها خشن و تند و افراطي،
و عملكردها سخت ظالمانه و تجاوزكارانه .
3ـ پرواي امنيت بخش، نه اسارت آور
از پروا دو برداشت و دو تصوير ارائه شده است :
يك برداشت، پروا را انزواطلبي، كنارهگيري از عرصة زندگيِ اجتماعي و گريز
از محيط ميداند. اما برداشت ديگر، آن است كه فرد و جامعه بايد به
ميدان برود و همه جا حضور داشته باشد و تدبيري بينديشد و به روح و جان و
قلب و اخلاق و ايماني آراسته گردد كه مصونيت پيدا كند و به ديگران نيز
مصونيت ببخشد. آن يكي پرواي اسارت آور و محدودساز است و اين يكي پرواي
ايمني بخش و رشد دهنده .
حضرت اميرمؤمنان ـ علي عليه السلام ـ ميفرمايند:« ألا' فَصونوه'ا و
تَصَوَّ نوابها...»
«به هوش باشيد كه هم حق پروا را پاس داريد و هم به وسيله آن براي
خود امنيت و مصونيت در برابروسوسهها و عوامل سقوط پديد آوريد» .
4ـ پرواي پايداري، نه گريز
پرواي اوج بخش و رشد دهنده كه راز پيروزي و سرفرازي جامعههاست، پرواي
پايداري و ستم ستيزي است نه پرواي فرار و گريز از برابر ستم كاريها و
حق كشيها و... .
چنان كه حضرت اميرمؤمنان ـ علي عليه السلام ـ در بيان روشنگر و زيبايي
ميفرمايند :
«اِنّ الجِهادَ بابٌ مِن أبواب الجنّة... و هُو لباسُ التقّوي'... »
«جهاد و تلاش در راه حق، دري است از درهاي بهشت كه خدا آن را به روي
دوستان ويژهاش گشوده است و جامه پروا و پرواپيشگي است كه برتن آنان
پوشيده است...» .
منبع:
balaghah.net