تحليلي بر منشور روحانيت

علي ذوعلم


آسيب‌شناسي نهاد روحانيت تنها در ارتباط با انقلاب اسلامي مطرح نشده‌است، بلكه مي‌توان گفت از زمان شكل‌گيري طبقه‌اي موسوم به روحانيون يا علماي شيعي در ابتداي دوران غيبت كبري، بحث تامل در راستي و درستي افراد و دستگاههاي مربوط به تحقيق، تعليم و تبليغ علوم ديني مطرح بوده‌است. پيدايش احياگران بزرگي چون شيخ طوسي، وحيد بهبهاني و شيخ‌مرتضي انصاري نيز در راستاي درست‌نگاه‌داشتن مشي اهالي علوم دين مورد توجه قرار مي‌گيرد.
اما در دوره‌هاي اخير، جنبش تنباكو به رهبري ميرزاي‌بزرگ، پاي روحانيت را به عرصه قدرت سياسي كشانده و پس از قرنها تقيه و تعطيل، اصلاحات بزرگ اجتماعي و سياسي را در سرلوحه وظايف روحانيون شيعه قرار داد. از همين‌جا بود كه قدرت سياسي نامكشوف در مرجعيت و روحانيت شيعه، بر قدرتهاي استبدادي و استعماري آشكار گشت و حوزه‌هاي ديني مورد دسيسه آنها قرار گرفت. وقوع انقلاب مشروطيت موضوع روحانيت سياسي شيعه را براي استعمارگران جدي‌تر ساخت و آنها را به هزارگونه نامردمي وادار نمود تا ضربه خود را بر اين نهاد كارساز و ريشه‌دار وارد سازند كه البته در اين راه موفق بودند و علاوه بر شهيد، مسموم و منزوي‌كردن زعماي بزرگ ديني، شور اصلاحگري و مجاهده را در ميان روحانيون خاموش كرده و حوزه‌ها را به متاركه و انزوا كشاندند. اما انقلاب اسلامي كه مقدمات بسياري براي تحقق آن صورت گرفته بود، جبران همه صدمات و لطمات پيشين بود و به قول حضرت امام(ره) فلسفه عملي تمامي فقه يعني حكومت را براي روحانيون فراهم كرد.

روحانيت شيعه با تحمل سالهايي مرارت‌بار و پر از رنج و محنت و پريشاني، موفق به براندازي كامل و نهائي نظام ستم‌پيشه و وابسته شاهنشاهي گرديد و با تكيه بر مبارزه عمومي مردم، نظام سياسي مبتني بر ديانت و فقاهت را پي‌افكند و اكنون سومين دهه از روزگار حكومت ارزشمند اسلامي را پشت سر مي‌گذارد.

ولي فتنه‌ها و دسيسه‌ها، كژرويها و كژانديشيها، سايه به سايه انقلاب و پديد‌آورندگان آن، پيش آمده و تا هم‌اكنون نيز پيرامون آن را فراگرفته است و راحتي خيال در عصر زمامداري بيم آن را به وجود آورده‌است كه اي‌بسا فرصتي براي دشمنان ايجاد كند تا ضربه‌اي فرود آورند. در عالم ورزش، قدرت با سلامت عجين است اما در دنياي سياست قدرت با تباهي همزاد و همراه مي‌باشد و هر لحظه ممكن است كه با ايجاد نخوت راه تباهي را بر زمامداران و اقتداريافتگان بگشايد.

از همين منظر است كه امام‌خميني(ره) را يكي از اصلاحگران بزرگ حوزه‌هاي علميه و بلكه بزرگترين آنها بايد دانست و در كردار و گفتار مصلحانه او درباب حوزه‌ها و روحانيون تعمقي به شگرفيِ هرچه‌بيشتر نمود. منشور روحانيت كه پيامي طولاني به روحانيون سراسر كشور از سوي حضرت امام در واپسين ماههاي زندگاني ايشان است، يكي از مهمترين پيامهاي ايشان و نيز از مهمترين منشورهاي چندساله انقلاب به شمار مي‌آيد كه به‌نوعي بايد آن را فصل‌الخطاب آسيب‌شناسي حوزه‌هاي ديني دانست. مقاله حاضر به تشريح و تبيين اين پيام تاريخي و شگفت‌ مي‌پردازد.

گذشت زمان، بسياري از حوادث، ديدگاهها و نظريات را كهنه و كمرنگ مي‌سازد و نگاهي به فرازونشيبهاي تاريخي نشان مي‌دهد كه بخش بزرگي از رويدادها و تحولاتي كه در زمان خود از جايگاه موثر و دامنه گسترده‌اي برخوردار بودند، به‌تدريج از محل توجه و اعتبار ساقط گرديده و در زير غبار گذر زمانه، بي‌رنگ و بي‌اثر شده‌اند. با اين‌وجود، البته رويدادها و ديدگاههايي نيز يافت مي‌شوند كه نه‌تنها چنين تاثري را از گذشت زمان نمي‌پذيرند، بلكه هر روز بيش‌ازپيش، نقش واقعي‌شان هويدا مي‌گردد و در محك تجربه نسلها و عصرهاي بعد، جايگاه و اهميت آنها هرچه بيشتر تثبيت و روشني مي‌يابد. گذشته از پيامهاي آسماني و حقايق بلندي كه از طريق وحي در اختيار انسانها قرار گرفته و پس از سده‌ها و هزاره‌ها، همچنان مخاطبان بيشتري ‌يافته‌است، بوده‌اند فرزانگان برجسته بشري كه ديدگاهها و آموزه‌هاي آنان نيز كم‌وبيش از غبار كهنگي مصون ‌مانده‌است. يكي از اين فرزانگان كه نسل ما از توفيق درك حضور او برخوردار شد و سرمشقهاي فراواني از او آموخت، حضرت امام‌خميني‌(ره) است. او پايه‌گذار چرخشي عميق و گسترده در جان و جهان ما بود و حجاب ضخيم ناشي از تحريف و تحجر را از چهره نوراني اسلام ناب برگرفت و ريشه‌هاي كهن ظلم و ظلمت را در پرتو احياء دين حق در جامعه ما بركند و پيام بعثت خاتم(ص) را براي جهان معاصر بازخواني كرد. حقيقتا برخي از پيامها و آموزه‌هاي حضرت امام(ره)، چنان پرنكته و عميق است كه امروز، اعتبار و ارزش آنها اگر افزايش نيافته باشد، قطعا كاهش هم نيافته‌است. اما غفلت و عبور سطحي از اين پيامها و آموزه‌ها و دچارآمدن نخبگان و انديشمندان به روزمرگيها و هياهوهاي معمول و متداول، مجال تامل و درنگ در آنها را از جامعه سلب مي‌كند و اجازه نمي‌دهد كه حكمت الهي و چاره‌ساز آن فرزانه بي‌نظير معاصر، در متن ذهن و زندگي ما نهادينه و ريشه‌دار گردد. ازاين‌رو بازخواني و بازكاوي انديشه‌هاي امام راحل از خلال اين پيامها و تحليلها، امري ضروري به‌نظر مي‌رسد؛ چراكه زمانه ما سخت بدان نياز دارد و تلاش براي كاربردي‌‌‌كردن اين انديشه‌ها، مي‌تواند راه شكل‌گيري و بازآفريني تمدن نوين اسلامي را هموار سازد.

سوم اسفند ماه سال1367، تاريخي است كه در ذيل يكي از پيامهاي مهم و پرنكته امام‌(ره) و در كنار امضاي ايشان مشاهده مي‌شود. به قطع نمي‌توان گفت كه صدور اين پيام در اين تاريخ معين، اتفاقي بوده يا حساب‌شده، اما به‌هرحال ولو اتفاقي هم بوده‌ باشد، اتفاق جالبي به‌نظر مي‌آيد؛ چراكه از سويي در سوم اسفند (حوت) 1299.ش بود كه دور جديدي از دخالتهاي بيگانگان در سرنوشت جامعه و كشور ما رخ داد، كه با شيوه‌اي نو و در پوشش اقدام براي تامين امنيت و پيشرفت كشور، با طراحي دولت بريتانيا و كارگزاران داخلي آن در قالب يك كودتا شكل گرفت و به استقرار ديكتاتوري پهلويها و انزواي فرهنگ ملي و ارزشهاي الهي ما انجاميد و ازسوي‌ديگر، محتواي اصلي اين پيام نيز به‌گونه‌ا‌ي عوامل و شرايط فكري، سياسي و اجتماعي‌اي را مورد بازكاوي و ريشه‌يابي قرار مي‌دهد كه درواقع زمينه‌ساز وقوع اين رويداد شوم در سوم حوت آن سال (1299.ش) به شمار مي‌آيند. لذا مي‌توان گفت اين پيام، هشداري براي پيشگيري از تكرار چنان رويدادي در آينده دور يا نزديك اين مرز و بوم بوده‌است.

مخاطب اين پيام، «روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمه جمعه و جماعات»‌ هستند؛ يعني همان قشري از جامعه كه گرچه ريشه در تاريخ هزاروچهارصدساله پس از اسلام دارند، اما كناره‌گيريِ بخش عظيمي از آنها از عرصه سياست و جامعه و فقدان يا ضعف احساس وظيفه‌اي جدي دراين عرصه ــ در اندازه‌ها و سطوح متفاوت ــ ميدان را براي تاخت‌و‌تاز حاكمان قلدرمآب و نفوذ بيگانگان فراهم ساخت. حضرت امام(ره) پيام خود را در تاريخي صادر مي‌كردند كه حدود هفتادسال از آن توطئه شوم حوت1299 مي‌گذشت اما صرفا پس از سپري‌كردن دورانهاي سخت و دشوارِ خودسازي، تجربه‌ و تلاش مبارزاتي و اجتماعي بود كه حاكميت مردمي و دينيِ برخاسته از انقلاب در جامعه قابليت استقرار يافت و ريشه‌هاي استبداد داخلي و نفوذ استعماري بيگانه بركنده‌شد و لذا جهت‌گيري پيام امام بسيار حساب‌شده و آگاهانه مي‌نمايد؛ چراكه قشر مخاطب اين پيام و نيز جامعه، اگر به غفلتها و آسيبهايي كه اين قشر در معرض آن هستند توجه نكنند، چه‌بسا بازهم زمينه‌هاي اجتماعي و فرهنگي توطئه‌هايي از نوع كودتاي سياه1299 فراهم شود و حاصل همه مجاهدتها، شهادتها و افتخارآفرينيهاي روحانيت و حوزه‌ها، به مصادره ديگران درآيد و مسير استقلال، آزادي، مردم‌سالاري ديني و پيشرفت همه‌جانبه كشور، دچار تحريف و انحراف گردد. درواقع، بيان امام‌خميني(ره) كه تصريح مي‌كنند «حال بحث اين است كه براي جلوگيري از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزه‌ها چه بايد كرد؟»، اين حدس را تقويت مي‌نمايد كه انتخاب سوم اسفند براي صدور اين پيام، چندان‌هم اتفاقي نبوده‌است.

اين پيام را مي‌توان چكيده تحليل و ديدگاه امام(ره) درباره روحانيت و حوزه‌ها و نيز حاوي فهرست دغدغه‌ها و نگرانيهاي ايشان درباره اين قشر موثر جامعه دانست؛ كماآنكه به‌درستي نيز عنوانِ «منشور روحانيت» به خود گرفت و در عداد مهم‌ترين پيامهاي امام درآمد. امام در اين پيام آخرين توصيه‌ها و هشدارها را به نسلهاي آينده حوزه‌ها و روحانيت ابلاغ مي‌كند و حاصل تجربيات طولاني و دشوار خود را در برابر گرايشها و لايه‌هاي انحرافي، وابسته، متحجر و مقدس‌نماي حوزه‌ها در اختيار آنان قرار مي‌دهد. در آن زمان هيچ تصور نمي‌شد كه در فاصله صد روز پس از صدور اين پيام، امام بزرگوار رحلت خواهد كرد و دشوارتر از آن، پيش‌بيني اين احتمال بود كه يك ماه پس از صدور اين پيام، قائم‌مقام رهبري عزل گردد. در حقيقت حضرت امام(ره) براي پيشگيري از وقوع آسيبهاي پيش‌بيني‌شده در اين پيام، اقدامِ به‌ظاهرتلخي را انجام مي‌دهد تا تضميني براي حفظ و سلامت آينده نظام و جهت‌گيريهاي اصولي و انقلابي آن باشد. ضمن آن‌كه در همان زمان نيز انتشار اين پيام بسيار مهم تلقي شد و همچون پيام امام به گورباچف و حكم امام درباره سلمان رشدي ــ كه در فاصله كوتاهي پيش از صدور اين پيام صادر شده بود ــ بازتاب گسترده‌اي يافت و مورد توجه و تحليل نخبگان و آگاهان جامعه قرار گرفت.

به‌نظر مي‌رسد جز بخشهايي از اين پيام كه ناظر به اهميت و نقش دفاع مقدس و دوران هشت‌ساله جنگ تحميلي است و در آن شرايط ذكر اين مسائل براي رفع ابهامها و ازبين‌بردن برخي ترديدها و تشكيكها درباره عملكرد نظام در اين عرصه ضرورت مي‌يافت، بخش مهم و اصلي پيام همان است كه هنوز به‌درستي و عميق خوانده نشده و مخاطبان اصلي آن، (روحانيون و حوزه) توجه بايسته‌اي را كه انتظار مي‌رود بدان مبذول نداشته‌اند.

مخاطب رسمي اين پيام، حوزه‌هاي علميه و روحانيت است ولي مراكز و دستگاههاي فرهنگ‌ساز و رسانه‌هاي موثر ــ كه در آگاهي‌بخشيدن و ارتقاء قدرت تحليل اجتماعي و فرهنگي جامعه نقش بي‌بديلي ايفا مي‌كنند ــ نيز در شمار مخاطبان اين پيام‌ قرار مي‌گيرند؛ چراكه بدون تصحيح و تعميق نگرش جامعه نسبت به روحانيت و رشد باور و اطمينان توده‌هاي مردم، به ويژه نسل آينده، به اين پايگاه اصيل و استوارِ اسلام ناب و نيز بدون تقويت قدرت تشخيص سره از ناسره و روحاني اصيل از روحاني‌نما در آحاد جامعه، هرگز نمي‌توان زمينه‌هاي آسيبها و نگرانيهاي مذكور در اين پيام را از ميان برداشت. به تعبير امام(ره)، «گرچه كار مشكل است، ولي چاره چيست؟ بايد فكري كرد» و همه نهادها، دستگاهها و شخصيتهايي كه موظف به چاره‌انديشي براي رفع كاستيها و آسيبها هستند، قاعدتا در شمار مخاطبان اين پيام‌ به حساب مي‌آيند.

نكات اصلي و محوري پيام

الف ــ جايگاه و نقش علمي و اجتماعي روحانيت:
يادآوري نقش برجسته حوزه‌هاي علميه و علماي متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع، نخستين محور مهم اين پيام مي‌باشد كه اين يادآوري، درواقع پاسخي است به يك پرسش مهم مبني بر اين‌كه ضرورت و كاركرد نهاد روحانيت و حوزه‌هاي علميه چيست و چه عوامل و دلايلي استمرار اين نهاد ديني را توجيه و تبيين مي‌كند؟ در اين راستا، حضرت امام (ره) به جايگاه و نقش بارز حوزه‌هاي علميه در عرصه علمي و اجتماعي ــ البته به اجمال و اختصار ــ اشاره مي‌كنند: «ترديدي نيست كه حوزه‌هاي علميه و علماء متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع، مهم‌ترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجروي‌ها بوده‌اند. علماء بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نموده‌اند تا مسائل حلال و حرام الهي را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند. اگر فقهاء عزيز نبودند معلوم نبود امروز چه علومي به‌عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل‌بيت عليهم‌السلام به خورد توده‌ها داده بودند. جمع‌آوري و نگهداري علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين عليهم‌السلام و ثبت، تبويب و تنقيح آنان . . . كار آساني نبوده‌است.»

ايشان ضمن اشاره به دشواريهاي فراوان و امكانات اندكي كه براي اين مجاهدت و تلاش علمي فراهم بوده، شاخه‌هاي متعدد علمي ــ فقه، فلسفه، رياضيات، نجوم، اصول، كلام، حديث، رجال، تفسير، عرفان، ادبيات و . . . ــ را كه حوزه‌هاي علميه و علماء متعهد بدان پرداخته‌اند نام مي‌برند و نتيجه مي‌گيرند كه طريقه علماي سلف براي بررسي عميق و همه‌جانبه علوم اسلامي بايد استمرار يابد.

جايگاه و نقش اجتماعي روحانيت مساله ديگري است كه حضرت امام(ره) به آن مي‌پردازند: «صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيه‌گاه محرومان بوده است . . . آنان در هر عصري از اعصار براي دفاع از مقدسات ديني و ميهني خود مرارتها و تلخيهايي متحمل شده‌اند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها، زندانها و اذيت و آزارها و زخم‌زبانها، شهداء گرانقدري را به پيشگاه مقدس حق تقديم نموده‌اند . . . در هر نهضت و انقلاب الهي و مردمي علماي اسلام اولين كساني بوده‌اند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است . . . علماء اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايه‌داران و پول‌پرستان و خوانين نرفته‌اند . . . روحانيتٍ متعهد، به خون سرمايه‌داران زالو‌صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتي نداشته و نخواهد داشت.»

باتوجه به همين نقش و جايگاه علمي و اجتماعي است كه به تعبير امام(ره): «راستي اگر كسي فكر كند كه استعمار، روحانيت را با اين‌همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقيب نكرده و نمي‌كند، ساده انديشي نيست؟»

ب ــ افشاء و طرد روحانيون وابسته و متحجر:
توجه و تاكيد بر نقش برجسته و جايگاه موثر حوزه‌هاي علميه و روحانيت، مانع از آن نيست كه واقعيتهاي تلخ و جريانهاي منحرف و يا اشخاص وابسته به بيگانگان كه در ميان حوزه‌ها و روحانيان نفوذ مي‌كرده‌اند، نقد و طرد شوند و لذا حضرت امام‌(ره) پس از بيان ويژگيهاي مثبت و خدمات شايان روحانيت، مي‌گويند: «البته اين بدان معني نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم؛ چراكه روحانيون وابسته و مقدس‌نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند در حوزه‌هاي علميه.» درواقع بايد گفت: امام راحل(ره) و ديگر چهره‌هاي برجسته و شاخص عرصه‌هاي دانش، مجاهدت و پارسايي ــ كه همواره نمادهاي حقيقي حوزه‌ها و روحانيت بوده‌اند ــ بيش از ديگران به تبيين و افشاي نقش مخرب و بازدارنده جريانهاي انحرافي و اشخاص منحرف در مراكز حوزوي و كسوت روحانيت پرداخته‌اند و با تعابير تند و صريح، حساب آنان را از حوزه‌ها و روحانيت اصيل و متعهد جدا كرده‌اند. در اين پيام نيز اين تفكيك و تبيين به‌صراحت مورد تاكيد قرار گرفته‌است؛ زيرا به همان اندازه كه روحانيت پاكباخته و پارسا در هدايت مردم و حراست از كيان استقلال و سربلندي جامعه نقش داشته است، كژانديشان، ساده‌لوحان و منحرفانِ روحاني‌نما هم در انحراف توده‌ها و بازكردن راه مستبدان و استعمارگران ــ به عنوان يك آلت و ابزار ــ تاثير منفي و تخريبي داشته‌اند. از‌همين‌رو، هشدار امام(ره) را بايد جدي گرفت و از سوءاستفاده‌‌هاي پيچيده و حساب‌شده از عنوان و سلك روحانيت ــ براي نفوذ در جامعه و فريب مردم ــ غافل نشد؛ چراكه دشمن شكست‌خورده، با هوشياري و حيله‌گري درصدد جبران شكستهاي خويش است و براي اين منظور، سنگرهاي مقاوم و قدرتمند جامعه را بيش‌ازهرچيز هدف قرار مي‌دهد: «آن‌قدر كه اسلام از اين مقدسين روحاني‌نما ضربه خورده‌است، از هيچ قشر ديگر نخورده‌است . . . ولي طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس‌مآبي و دين‌فروشي عوض شده‌است. . . .»

امام با ذكر نمونه‌هايي از نفوذ بيگانگان در ذهنيت و فرهنگ حوزه‌ها، مهم‌ترين حركت استعماري را القاء شعار جدايي دين از سياست مي‌دانند و هشدار مي‌دهند كه اين حربه در حوزه و روحانيت تااندازه‌اي كارگر شده‌است: «هنوز حوزه‌ها به هر دو تفكر آميخته‌اند و بايد مراقب بود كه تفكر جدايي دين از سياست، از لايه‌هاي تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند.»

دشمنان اسلام و روحانيت، گاه نعل وارونه هم مي‌زنند و در قالب دفاع از دين و روحانيت و براي حمايت از روحانيان متخلف و منحرف، گاه نظام را متهم مي‌كنند كه به روحانيت امتياز مي‌دهد و گاه نيز آن را متهم مي‌كنند كه آبروي روحانيت را مي‌برد! لذا حضرت امام(ره) هوشيارانه مي‌گويد: «بااينكه در كشور ما در اجراي عدالت بين روحاني و غيرآن امتيازي نيست، ولي وقتي با متخلفي از روحانيت خوش‌سابقه يا بدسابقه برخورد شرعي و قانوني مي‌شود، فورا باندها فرياد مي‌زنند كه چه نشسته‌ايد جمهوري اسلامي مي‌خواهد آبروي روحانيت را ببرد. اگر احيانا كسي مستحق عفو بوده و بخشيده شود تبليغ مي‌كنند كه نظام به روحانيت امتياز بي‌جا مي‌دهد.» ايشان وجود جريانهاي انحرافي و اشخاص منحرف را «نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌ها» مي‌دانند و ضمنا برخورد واقعي با اين خطر را «بسيار مشكل و پيچيده» ارزيابي مي‌كنند، اما نه‌تنها روحانيان، بلكه مردم را هم براي پيشگيري از سوءاستفاده‌ها، به «مواظبت» فرامي‌خوانند.

ويژگيهاي برجسته‌اي كه در اين پيام براي روحانيان اصيل، متعهد و وظيفه‌شناس برشمرده شده، بايد ملاك و شاخص تشخيص و تفكيك اشخاص منحرف از جريان اصلي و اصيل حوزه‌ها و روحانيت قرار گيرد: قناعت، شجاعت، صبر، زهد، عدم تعلق به تجملات دنيا، عدم وابستگي به قدرتها، احساس مسئوليت در برابر توده‌ها، پرهيز از تقدس‌نمايي و تحجر‌گرايي، احاطه به مسائل زمان و آشنايي با مسائل سياسي، بصيرت و توجه به حيله‌ها و تزويرهاي فرهنگ حاكم بر جهان و همچنين پايبندي و وفاداري به سيره علمي و عملي سلف صالح و فقه جواهري و . . . . از ديدگاه حضرت امام(ره) جريان اصيل روحانيت همواره از اين ويژگيها برخوردار بوده و همين‌ عامل توانسته است نقش و تاثيرگذاري روحانيت را در طول تاريخ تشيع، به نقشي بي‌بديل تبديل سازد. لذا اكنون و در آينده نيز بايد همين ويژگيها سرمشق عملي حوزه‌هاي علميه براي استمرار و تعميق جريان علمي و تربيتي حوزه‌ها باشد؛ تا آينده حركت سرنوشت‌ساز انقلاب اسلامي و سلامت نظام جمهوري اسلامي تضمين و تامين گردد و رگه‌ها و لايه‌هاي انحرافي، وابسته، تحجرگرا و ساده‌لوح نتوانند جايگاه اصلي روحانيت را در جامعه اشغال نمايند.

ج ــ آسيبها و چالشها:
بخش اساسي و عمده پيام، درواقع به يادآوري و هشدار نسبت به آسيبها، اشكالات و آفاتي مي‌پردازد كه حوزه‌ها و روحانيت اصيل و متعهد، بايد نسبت به‌آن هوشيار و حساس بوده و ضمن پرهيز خود از اين آسيبها مراقب نفوذ برخي ديدگاهها و تلقيهاي نادرست به ذهن و فرهنگ حوزه‌ها و به‌ويژه طلاب جوان باشند. برخي از اين موارد، چالشهايي است كه چه‌بسا در قالبهاي فريبنده و دنياپسند و يا به بهانه‌هاي مقدس‌مآبانه مطرح مي‌شود، در حالي‌كه غايت آنها تهديد روحانيت است.

اين آسيبها و آفتها ــ كه به‌صراحت در متن اين پيام به آنها اشاره شده ــ به قرار زير مي‌باشد:

1ــ غرق‌شدن حوزه‌ها در احكام فردي و عبادي و غفلت از احكام اجتماعي، اقتصادي و سياسي اسلام.

2ــ پذيرفتن تز عدم دخالت روحانيان در سياست.

3ــ تلقي منفي درباره زيركي، كارداني و سياسي‌بودن عالمان و روحانيان.

4ــ تقدس‌نمايي و فضيلت‌شمردن ظواهر و مظاهرِ گوشه‌نشيني و انزواي اجتماعي.

5ــ فاصله‌گرفتن از دانشها و علوم غيررايج در حوزه‌ها از قبيل فلسفه، عرفان، يادگيري زبان خارجي و. . . و حتي كفرشمردن اين شاخه‌هاي علوم. (كه خوشبختانه امروز اين مصاديق در جو غالب حوزه‌ها مطرح نيست، ولي اصل مساله در مصاديقي متفاوت با دوراني كه امام(ره) از آن ياد مي‌كنند، در برخي سطوح و لايه‌ها، همچنان وجود دارد.)

6ــ سرايت تفكر اهل جمود به طلاب جوان حوزه‌ها. با توجه به اين‌كه امام(ره) هنوز حوزه‌ها را آميخته به هر دو تفكر ــ تفكر ناب ديني و تفكر متحجرانه ــ مي‌داند، اين آسيب را جدي و تهديدكننده ارزيابي مي‌نمايد؛ كه البته تاحدودي در برخي سطوح ترميم‌‌يافته، اما هنوز كماكان در اشكال و قالبهاي گوناگون خود را نشان مي‌دهد.

7ــ اختلاف در ميان روحانيان متعهد و اصيل، در قالب جناح‌بنديهاي سياسي و يا در ميان طلاب جوان و روحانيون پرسابقه.

از ديدگاه امام، گرچه اختلاف سليقه، نقد و اشكال به عملكردها و مديريتها و. . . اشكالي ندارد و چه‌بسا مفيد و اجتناب‌ناپذير هم باشد، ولي درعين‌حال نبايد صف واحد روحانيان انقلابي و اصيل را دچار شكاف نمايد؛ چرا‌كه در‌اين‌صورت زمينه را براي توفيق دشمن فراهم خواهد كرد.

8ــ نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزه‌ها.

9ــ فراموش‌كردن و غفلت از اهداف كلي و بلندمدت و محصورشدن در امكانات موجود، به‌خاطر محدوديتها و شرايطي كه تحقق آن آرمانها و اهداف را در ظرف زماني موجود غيرممكن نشان مي‌دهد.

10ــ توجه به نتيجه و عدول از تكليف. به تعبير امام(ره) «همه ما مامور به اداي تكليف و وظيفه‌ايم، نه مامور به نتيجه».

گرچه اين نگاه ــ به معني درست و دقيق آن ــ در كل جامعه و به‌ويژه در مديران و مسئولان بايد ريشه‌دار و نهادينه گردد، ولي براي روحانيان و حوزه‌ها كه عهده‌دار تربيت ديني و هدايت فكري جامعه‌اند، تضعيف اين اصل آفتي مهم شمرده مي‌شود و روحانيت اصيل را دچار مصحلت‌انديشيهايِ نابجا مي‌سازد.

11ــ عدم باور و اعتماد به مسئولان و مردم و نيز تلقي جداشدن مردم از روحانيان متعهد و اصيل و يا ناتواني مسئولان انقلابي و متعهد.

12ــ فراموش‌كردن خيانتها و انحرافات فكريِ كساني كه به ظاهر «عقلاي قوم» تلقي مي‌شوند و ساده‌انديشي درباره جريانها و اشخاص منحرف، كه زمينه نفوذ آنان را فراهم خواهد ساخت.

13ــ اعتماد به گروههاي سياسي و ليبرالها. . . كه نه دغدغه احكام و ارزشهاي الهي، بلكه انگيزه قدرت‌طلبي و انديشه‌هاي انحرافي، جهت‌گيريهاي اصلي آنان را تشكيل مي‌دهد.

14ــ تاثيرپذيري از القائات روحاني‌نماها و مقدس‌مآبها كه با بزرگ‌نمايي برخي اشكالات يا تكرار برخي شايعات، اصلِ نظام را زير سوال مي‌برند و آب به آسياب دشمن مي‌ريزند. (‌اين، يكي از ابعاد همان آسيبي است كه استاد مطهري(ره) به‌عنوان «عوام‌زدگي» مطرح نموده و امروز مصاديق پيچيده‌تري پيدا كرده است.)

15ــ ترحم بي‌جا و بي‌مورد نسبت به دشمنان اسلام و مخالفان و متخلفان نظام.

16ــ تخلف از فقه سنتي و اجتهاد جواهري.

از ديدگاه امام(ره) شيوه اجتهاد و توجه به ميراث عظيم علمي و فكري علماي سلف، سرمايه گرانقدري است كه نبايد تحت تاثير برخي نقدها و القائات، كم‌رنگ شود و در عين دخالت شرايط و اقتضائات زمان و مكان در اجتهاد و استنباط احكام شرعي، چارچوبها و اصول متقن فقهي نبايد مخدوش گردد. درحقيقت پويايي فقه در گرو رعايت اين اصل است و لذا تخلف از فقه جواهري تهديدي عليه حوزه‌هاي علميه مي‌باشد. «فقه جواهري» همان اجتهاد روشمند، اصيل و پويايي است كه نمونه بارز آن در روش علمي نويسنده محقق و مجاهد كتاب «جواهرالكلام في‌ شرح شرايع الاسلام»، مرحوم آقا شيخ محمدحسن نجفي (متوفاي1266.‌ق)، به چشم مي‌خورد و امام راحل(ره)، آن را الگوي روش فقهي حوزه‌ها برمي‌شمارند.

17ــ بي‌توجهي به پرسشها و عدم پاسخ به معضلات جامعه.

18ــ بي‌توجهي به علل خارجي مشكلات و دشواريها و برگرداندن همه اشكالات به جبهه خودي. گرچه امام راحل(ره) به اشكالات و كاستيهاي داخلي توجه دارند، ولي غفلت از توطئه‌هاي قدرتهاي سلطه‌گر را ــ كه براي نابودي اسلام كمر همت بسته‌اند ــ در تحليل و بررسي مسائل جامعه، يك آسيب مي‌دانند.

19ــ مطلق‌انگاشتن اصول و قوانين ديپلماسي و عدول از آرمانها به‌خاطر آن.

امام(ره) با اشاره به جنجالي كه در پيِ‌صدور حكم اعدام سلمان رشدي برپا شد و جمهوري اسلامي ايران متهم به نقض اصول ديپلماسي گرديد، تصريح مي‌كنند: «ما بايد بدون توجه به غرب حيله‌گر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسي حاكم بر جهان، درصدد تحقق فقه عملي اسلام برآييم. . . .»

20ــ غفلت از نيازها و تحولات آينده.

از ديدگاه امام(ره)، «حوزه‌ها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند و همواره چندقدم جلوتر از حوادث، مهياي عكس‌العمل مناسب باشند.»

21ــ كناره‌گيري از مسئوليتهاي اجتماعي و نپذيرفتن كارهاي قضايي و اجرايي و شانه‌خالي‌كردن از خدمت به نظام و مردم در مواردي كه لازم است.

امام راحل(ره) تصريح مي‌كنند كه «روحانيون و علماء و طلاب بايد كارهاي قضايي و اجرايي را براي خود يك امر مقدس و يك ارزش الهي بدانند . . . اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بي‌سابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم، هرگز فرصت و شرايط بهتر از اين را نخواهيم داشت.» ايشان نپذيرفتن منصبهاي خالي امامت جمعه يا قضاوت را به بهانه درس و بحث ــ براي كسي كه قدرت و توان آن را دارد ــ غيرموجه و موجب مؤاخذه الهي مي‌دانند.

آنچه برشمرده شد، فهرست‌گونه‌اي از آسيبها و تهديدهايي بود كه حضرت امام‌(ره) در پيام مهم خود مطرح كرده‌اند. برخي از اين آسيبها، اختصاص به روحانيت و حوزه‌ها ندارد و همه اقشار جامعه را خطاب قرار مي‌دهد و برخي نيز آسيبهايي است كه از فرهنگ غلط و برداشتهاي ناصحيح بخشي از جامعه درباره نقش و رسالت حوزه‌ها ناشي مي‌شود؛ كه البته حوزه‌ها، روحانيان متعهد و امامان جمعه و جماعت مي‌توانند نقشي بسيار موثر براي زدودن اين برداشتها از ذهن جامعه ايفا كنند.

بخش قابل توجهي از اين هشدارها و تذكرات، براي مراكز برنامه‌ريزي و مديريت حوزه‌ها تكليف‌ساز و تعهدآفرين است. بازنگري و اصلاح نظام تربيتي و آموزشي حوزه‌هاي علميه و بازكاوي و بررسي ريشه‌هاي فكري و فرهنگي برخي از اين آسيبها براي مقابله و چاره‌انديشي اساسي و ريشه‌اي، كاري است كه هنوز، چنانكه بايد، مورد توجه قرار نگرفته‌است. اصلاح نگرش جامعه نسبت به حوزه‌ها و زدودن سطحي‌نگري و ظاهربيني در اين باب و نيز تقويت پيوند منطقي و ارتباطات مفيد و سازنده با اقشار گوناگون جامعه، به‌ويژه نخبگان دانشگاهي و جوانان دانشجو، كارهايي است كه به تامل و تدبير عالمان متعهد و حوزه‌هاي علميه و نيز همكاري و همراهي دستگاه‌ها و مراكز فرهنگي و هنري و نهادها و مراكز رسانه‌اي نياز دارد. در كنار همه اين موارد، بايد گفت: ضامن اصلي پيشگيري از اين آسيبها و عامل موثر مقابله با آنها توسعه، تعميق و تقويت خودسازي علمي، اجتماعي و اخلاقي حوزه‌ها و روحانيت است.

نتيجه
پيام صادره از سوي امام‌خميني(ره) در سوم اسفند1367 كه «خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرامي و طلاب عزيز حوزه‌هاي علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم» صادر و ابلاغ شده است، حاوي نكات مهم، هشدارهاي اساسي و تحليلهاي ظريفي است كه نگاه امام راحل(ره) را نسبت به گذشته، امروز و فرداي حوزه‌هاي علميه و روحانيت، به اجمال و اختصار ترسيم مي‌نمايد. در اين پيام، گرچه دفاع از عملكرد نظام جمهوري اسلامي ايران در دهه اول انقلاب و به‌ويژه تبيين حقانيت نظام و مسئولان آن در اتخاذ تدابير و استراتژي مناسب در دوران دفاع مقدس، يكي از محورهاي مهم آن است، ولي جايگاه علمي، تربيتي، اجتماعي و سياسي روحانيت اصيل و آسيبها و چالشهاي تهديدكننده آن، رويكرد اصلي پيام را تشكيل مي‌دهد. بنابراين بازخواني اين پيام هيجده صفحه‌اي و بازكاوي نكات و ظرائف فراوان و دقيق آن، نه‌تنها براي مخاطبان مستقيم بلكه براي نخبگان و مسئولان جامعه و اقشار تاثيرگذار، امري لازم به‌نظر مي‌رسد؛ به‌ويژه آن‌كه گذشت شانزده سال از صدور اين پيام و تحقق برخي پيش‌بينيهاي امام راحل و درستي نگرش عميق و آينده‌نگرانه ايشان به مسائل مبتلا‌به جامعه، آگاهي و باور نسل امروز را درباره راه و نگاه امام‌خميني(ره) مضاعف خواهد ساخت و مهم‌ترازهمه، مراجع بزرگوار، مدرسين گرامي، طلاب عزيز و همه سطوح و آحاد روحانيت اصيل را نسبت به رسالت خطيري كه در مواجهه با چالشها و پيشگيري آسيبها و يا در راستاي علاج و چاره‌انديشي براي آسيبهاي تحقق‌يافته بر عهده‌ دارند، حساس و انگيزه‌مند خواهد ساخت. گرچه چاره‌انديشي براي برخي از اين چالشها و آسيبها، مشكل و پيچيده است، اما مسلما هيچ مساله مهمي با فراموش‌كردن آن، حل نخواهد شد. بنابراين تامل در اين پيام و حضور ذهني يافتن نسبت به آن در فضاي فكري و فرهنگي روحانيت و حوزه‌ها، گام نخست و حداقلي است كه يادآوري و تاكيد بر آن ــ به هر مناسبتي ــ ضروري است؛ «و ذكر فان الذكري تنفع المومنين.»


پي‌نوشت
* ــ همه نقل‌قولهاي اين مقاله، از متن پيام 3/12/67 امام راحل(ره) اخذ شده است. ر.ك: صحيفه امام، ج 21، محاسبه تنظيم و نشر آثار امام‌خميني، 1378، صص273ـ293 و نيز رك: امام‌خميني، منشور روحانيت، تهران، موسسه تنظيم و نشر آثار امام‌خميني(ره)، 1376 (حاوي متن دستنويس پيام).


منبع: سايت رسا