تعريف برزخ
اگر چيزى ميان دو شى واسطه و فاصله شود, ((برزخ)) ناميده مى شود.
الف: ((راغب اصفهانى)) در ((مفردات)) مى نويسد:
((حد و فاصله بين دو چيز را برزخ گويند و از اين جهت به فاصله بين مرگ تا روز
قيامت نيز برزخ گفته شده است)) 1
ب: در ((مجمع البحرين)) چنين آمده است:
((ما بين دنيا و آخرت ـ از هنگام مرگ تا برانگيختن اخروى ـ را برزخ گويند و هر
كس بميرد وارد آن مى شود))2
ج: ((شيخ طبرسى)) در تفسير نفيس ((مجمع البيان)) سه احتمال براى برزخ بيان
داشته است:
((1ـ واسطه و فاصله ميان مرگ تا برانگيختن از قبر.
2ـ واسطه و حائل ميان مردگان و اهل دنيا تا روز قيامت.
3ـ فاصله و مدت زمان قبر تا روز قيامت)).3
د: در ((تفسير قمى)) نيز چنين آمده است :
((فاصله و ميانه دو چيز را برزخ گويند; و منظور از آن, ثواب و عقاب بين دنيا و
آخرت است)).4
ه': نويسنده ((قاموس قرآن)) در معناى ((برزخ)) مى نويسد:
((برزخ, به معناى حائل و واسطه ميان دو چيز است و عالم پس از مرگ را برزخ
گوييم; چون واسطه ميان دنيا و آخرت است)).5
واژه برزخ
براى آشنايى بيشتر با معنا و مفهوم اين واژه, كاربرد آن را در كتاب و سنت پى مى
گيريم:
الف: اين واژه سه بار در قرآن آمده است:
((مرج البحرين يلتقيان بينهمابرزخ لايبغيان))6
خداوند, دو دريا را به هم آميخت و ميان آن دو, فاصله اى قرار داد تا از مرز خود
خارج نشوند.
((و جعل بينهما برزخاً و حجراً محجوراً))7
بين آب اين دو دريا حائلى قرار داد تا هميشه از هم جدا باشند.
((و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون))8
از لحظه مرگ تا روز برانگيختن, فاصله است .
اين سه آيه به خوبى معناى برزخ را آشكار مى كند; ولى اين لفظ به گونه اى كه در
آيه سوم استعمال شده است, به كار مى رود و در همان معنا, ويژگى يافته است .
برخى از كلمات داراى دو معنا هستند: 1ـ معناى لغوى; 2ـ معناى اصطلاحى ; مانند:
((صلات, زكات, حج و جهاد)) كه در لغت به معناى ((دعا, رشد, قصد و كوشش)) مى
باشند; اما در معانى مصطلح كنونى ويژگى يافته اند.
لفظ ((برزخ)) نيز اينگونه است: در لغت به معناى واسطه و فاصله بين دو چيز است ;
اما در اصطلاح به معناى عالم قبر (حيات برزخى) استعمال مى شود.
از اين رو, هنگامى كه پرسيده مى شود: برزخ چيست؟ امام صادق (ع) در پاسخ مى
فرمايند:
((از لحظه مرگ تا وقتى كه از قبر خارج مى شويم))9
امام نيز لفظ برزخ را در معناى ويژه و اختصاصى آن به كار مى برند; نه در معناى
لغوى آن.
بنابراين, از اين پس, هر جا لفظ ((برزخ)) را استعمال مى كنيم, مراد همين معناى
اصطلاحى است .
ب ـ در ((نهج البلاغه)) اين واژه دوبار ذكر شده است:
((سلكوا فى بطون البرزخ سبيلاً; سلطت الارض عليهم فيه, فاكلت من لحومهم و شربت
من دمائهم...)).10
در درون برزخ راهى را پيمودند كه در آن را, زمين بر آنها چيزه شده; گوشتهايشان
را خورده و از خونهايشان آشاميده است .
((فكانما قطعوا الدنيا الى الاخره و هم فيها; فشاهدوا ما ورا ذلك; فكانما
اطلعوا غيوب اهل البرزخ فى طول الاقامه فيه...))11.
(بندگان شايسته) گويا دنيا را به پايان رسانيده فرا سوى آن را مى نگرند و امور
اخروى را مشاهده مى كنند; و گويى بر احوال پنهانى برزخيان و مدت اقامت آن سامان
آگاهند.
ج ـ اين واژه در روايات نيز به صورت متعدد به كار رفته است ; از جمله:
قال الصادق (ع): ((البرزخ ,القبر; و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و
الاخره)).12
امام صادق (ع) فرمود: ((برزخ, عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و
آخرت است)).
قال الصادق (ع): ((و الله ما اخاف عليكم الا البرزخ)).13
امام صادق (ع) فرمود: ((سوگند خداى را كه جز از عالم برزخ بر شما بيم ندارد)).
آيات برزخ
((حتى اذا جا احدهم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فيما تركت كلا
آنهاكلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون))14
(كافران در فراموشى و غفلتند) تا آنگاه كه يكى از آنها را مرگ فرا رسد (آگاه و
پشيمان گشته)) گويد: پروردگارا! مرا به دنيا بازگردان! شايد گذشته ام را جبران
كرده و كارهاى نيك انجام دهم!
(به او خطاب شود) هرگز! آنچه مى گويى, اينك بى فايده است و از لحظه مرگ تا روزى
كه برانگيخته شوند, ((برزخ)) و فاصله است .
اين آيه, تنها آيه اى است كه از نظر لفظ و معنى, كاملاً تصريح دارد به اينكه
انسان پس از مرگ ـ و قبل از فرا رسيدن قيامت ـ داراى نوعى زندگى است و در آن
عالم به خاطر جبران گناهانش درخواست بازگشت مى كند و از كرده خويش اظهار ندامت
مى نمايد; اما دست رد به سينه اش زده مى شود و او را در همان عالم (برزخ) محبوس
مى دارند.15
امام سجاد (ع) برزخ را در آيه بالا چنين تفسير مى فرمايند:
((البرزخ) هو القبر ; و ان لهم فيه المعيشه ً ضنكا; و الله ان القبر, لروضه من
رياض الجنه ; او حقره من حفرالنيران)).16
برزخ, همان عالم قبر است كه در آن جهان (براى كفار و گنهكاران) زندگى بسى سخت و
دشوار است. سوگند به ذات هستى بخش كه همانا قبر (براى نيكوكاران) همچون باغى
است از باغستانهاى بهشت و (براى بدكاران) همچون گودالى ازگودالهاى آتشين جهنم
است.
امام صادق (ع) در اين باره مى فرمايند:
((البرزخ القبر; و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخره))17
برزخ, عالم قبر است كه عبارت از ثواب و عقاب بين دنيا و آخرت مى باشد.
حدود بيست آيه ديگر از آيات قرآن, بدون دربرداشتن لفظ برزخ, از نظر معنى, بر
جهان برزخى دلالت دارد.
اينك, به سراغ تعدادى از اين آيات مى رويم:
((ولا تقولوا لمن يقتل فى سبيل الله اموات بل احيا ولكن لاتشعرون))18
كسانى را كه در راه خدا كشته شده اند, مرده مى پنداريد; بلكه زنده اند و شما
نمى دانيد.
((ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتاً بل احيا عند ربهم يرزقون فرحين
بما اتيهم الله من فضله و يستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف
عليهم و لا هم يحزنون))19
كشته شدگان راه خدا را گمان مبر كه مرده اند; بلكه زنده اند و نزد پروردگار
خويش رزق و روزى داده مى شوند آنان بدانچه كه خداوند از فضل و رحمت خويش
نصيبشان كرده است, شادمانند(و به دوستان دنياشان كه رهرو آن راهند) و هنوز
بديشان نپيوسته اند, مژده و بشارت دهند كه هيچ ترس و اندوهى نداشته باشيد.
((الذين تتوفاهم الملائكه طيبين يقولون سلام عليكم ادخلوا الجنه بما كنتم
تعملون))20
آنان در حالى كه (از ستم, شرك و ديگر گناهان) پاكند, فرشتگان در مى يابندشان و
بديشان گويند: ((درود بر شما! به سبب كردار نيكتان به بهشت درآييد)).
((لا يسمعون فيها لغواً الا سلاماً و لهم زرقهم فيها بكره و عشياً))21
در آن بهشت, هرگز سخن بيهوده و عبث نشوند; بلكه همه گفتارشان, سلام و درود به
يكديگر است و روزى آنها در صبح و شب بديشان مى رسد.
((قيل ادخل قال ياليت قومى يعلمون بما غفرلى ربى وجعلنى من المكرمين)) 22
پس از مرگ, به موئمن آل يس (ياسين) گفته شد: ((داخل بهشت شو!))!
گفت:((اى كاش! خويشانم (كه سخن مرا نشنيدند) اكنون, آگاه مى شدند كه خدا چگونه
مرا آمرزيد و مورد مهربانى و بخشش قرار داد)).
((و من اعرض عن ذكرى فان له معيشه ضنكاً و نحشره يوم القيامه اعمى)) 23
هر كس ازياد من روبگرداند; زندگى اش (در قبر) به سختى و تنگى خواهد گذشت و در
روز قيامت نيز نابينا محشورش كنيم.
((قالوا ربنا امتنا اثنتين و احييتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الى خروج من
سبيل))24
گويند: ((پروردگارا! ما را دوبار ميراندى و دوبار زنده كردى تا به گناهان معترف
شديم; آيا راهى هست كه از اين عذاب به درآييم؟)).
((فوقيه الله سيئات مامكروا و حاق بآل فرعون سو العذاب النار يعرضون عليها
غدواً وعشياً و يوم تقوم الساعه ادخلوا آل فرعون اشد العذاب))25
پس, خدا, موسى (و قموش) را از مكر و شر فرعونيان نگه داشت و (بعد از غرق شدن)
عذاب ناراحت كننده آتش بر فرعونيان فرا رسيد (كه آن عذاب عبارت است از اينكه)
هر بامداد و شامگاه بر آتش نمايانده شوند تا قيامت كه خطاب رسد: ((فرعونيان را
در سخت ترين عذاب بيفكنيد)).
((اذ الاغلال فى اعناقهم و السلاسل يسحبون فى الحميم ثم فى النار يسجرون ))26
(بدكاران, به زودى كيفر كردارشان را خواهند يافت) آنگاه كه گردنهايشان با غل و
رنجيرهاى آتشين كشيده شود و در آب جوشان انداخته شوند تا قيامت كه در آتش,
افروخته خواهند گشت.
((مما خطيئاتهم اغرقوا فادخلوا ناراً فلم يجدوا لهم من دون الله انصاراً))27
(قوم گنهكار نوح) به سبب زيادى كفر و خطا در دريا غرق شدند و پس از آن به آتش
درافتادند; و جز خدا بر خود هيچ يار و ياورى نيافتند.
برزخ در آيينه عترت
1ـ در آستانه ورود:
قال النبى (ص): ((من احب لقا الله احب الله لقاه; و من كره لقا الله, كره الله
لقاه))28
پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((هر كه مشتاق ديدار خداست, خدا هم مشتاق ديدار اوست و
هر كه ديار خدا بر او ناپسند است, خدا هم ديار او را ناپسند دارد)).
2ـ ماهيت برزخ:
قال الصادق (ع): ((... اما فى القيامه فلكم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع و وصى
النبى ; ولكنى و الله اتخوف عليكم فى البرزخ!))
قيل: و ما البرزخ؟
قال: ((القبر منذ حين موته الى يوم القيامه))29
امام صادق (ع) فرمود: ((شيعيان ما, با شفاعت پيامبر و امامان معصوم (ع) در
قيامت, همگى بهشتى اند; اما سوگند به خدا, از وضع و حالتان در برزخ, خوف دارم))
(زيرا, در برزخ, ديگر شفاعت نيست!).
پرسيدند: برزخ چيست!؟
فرمود: ((از هنگام مرگ تا روز قيامت)).
3ـ برزخ در آيينه وحى:
قال الصادق (ع): ((فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان فى قبره, و جنت نعيم
فى الاخره; و اما ان كان من المكذبين الضالين فنزل من حميم فى قبره و تصليه
جحيم فى الاخره))30
امام صادق (ع) (در تفسير آيات 88 تا 94 سوره واقعه, چنين) فرمود: ((اگر از
نيكان نزديك به درگاه خدا باشد, در قبرش آسوده و شادمان است و در آخرت نيز در
بهشت جاودان خواهد بود.
اگر از بدان گمراه باشد, در قبرش آب جوشان بدو آشامند و در آخرت نيز جايگاهش
آتش است)).
4ـ برزخ در آيينه عترت:
قال النبى (ص): ((انى كنت انظر الى الابل و الغنم و انا ارعاها ـ و ليس من نبى
الا وقد رعى الغنم ـ و كنت انظر اليها قبل النبوه و هى متمكنه فى المكينه ما
حولها شى يهيجها حتى تذعر فتطير, فاقول: ما هذا!؟ و اعجب! حتى حدثنى جبرئيل
(ع): ان الكفار يضرب ضربهً ما خلق الله شيئاً الا سمعها و يذعر لها الا الثقلين
; فقلنا: ذلك لضربه الكافر; فنعوذ بالله من عذاب القبر))31
پيامبر اكرم (ص) فرمود: ((همه پيامبران, زمانى چوپان بودند ـ من هم, پيش از
رسيدن به اين مقام, چوپان بودم ـ گاهى مى ديدم كه گوسفندان و شتران بى جهت, رم
كرده اند و با ترس و وحشت سر از چرا بر مى دارند.
از اين موضوع, بسيار در شگفت بودم, تا اينكه پس از پيامبرى, فرشته وحى (جبرئيل
امين) ماجرا را برايم چنين گفت:
هنگامى كه كافر را در قبر تازيانه مى زنند, همه موجودات ـ غير از جن و انس ـ
صداى ضربات تازيانه را مى شنوند و با شنيدن اين صداى مهيب وحشت و ترس بر آنها
چيره مى شود.
پس گفتم: آن به خاطر زدن كافر بوده است, پس پناه بر خدا از عذاب سخت قبر!)).
5ـ ترسيمى از ((حيات برزخى)):
قال الصادق: ((فاذا قبضه الله عزوجل صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا;
فياكلون و يشربون; فاذا قدم عليهم القادم, عرفوه بتلك الصوره التى كانت فى
الدنيا)).32
امام صادق (ع) فرمود: ((هنگامى كه خداوند, جان موئمن را بگيرد, او را در كالبدى
همانند دنيا قرار مى دهد و (با آن قالب از خوردنى ها و آشاميدنى ها بهشت برزخى)
مى خورند و مىآشامند; و اگر كسى بر آنان وارد شود( به همان شكل و قيافه اى كه
در دنيا داشتند) ايشان را مى شناسند)).
6ـ وادى برزخ:
((قال على (ع) لابن نباته من اصحابه: ((لو كشف لكم لرايتم ارواح الموئمنين فى
هذا الظهر, حلقاً يتزاورون و يتحدثون; ان فى هذا الظهر روح كل موئمن, و بوادى
برهوت نسمه كل كافر))33
امام على (ع) به اين نباته فرمود: ((اگر, (حجاب برزخى كنار رود و آن جهان) بر
شما نمايان گردد, هر آينه ارواح موئمنان را در پشت اين شهر (نجف) خواهيد ديد كه
حلقه وار گردهم آمده; با هم ديدار كنند و سخن گويند. روح هر موئمنى در اينجاست
34 و ارواح كفار در وادى برهوت)).
7ـ تجسم عمل:
قال على (ع): ((ان للمر المسلم ثلاثه اخلا: فخليل يقول: انا معك حياً و ميتاً و
هو عمله...))35
اما على (ع) فرمود: ((دوستان شخص مسلمان سه تا هستند: (مال, فرزندان, عمل) و
عمل, دوستى است كه مى گويد من در زندگى و مرگ مدم تو هستم)).
8ـ پرسشهاى برزخ:
قال على (ع): ((ان العبد اذا ادخل حفرته, اتاه ملكان (اسمهما: منكر و نكير).
فالاول ما يسالانهُ: عن ربه, ثم عن نبيه, ثم عن وليه...))36
امام على (ع) فرمود: ((هنگام ورود شخص به قبر, دو فرشته (به نامهاى: نكير و
منكر) سراغ او مىآيند. نخستين چيزهايى كه مى پرسند: از خدا, پيامبر و امام
است...)).
9ـ پاداشها و كيفرها:
فيما كتب اميرالموئمنين على (ع) لمحمد ابن ابى بكر: ((يا عبادالله! ما بعد
الموت لمن لايغفرله اشد من الموت; القبر فاحذروا ضيقه و ضنكه و ظلمته و غربته!
ان القبر يقول فى كل يوم: انا بيت الغربه; انا بيت التراب; انا بيت الوحشه; انا
بيت الدود و الهوام. و القبر روضه من رياض الجنه, او حفره من حفر النار.
ان العبد المومن اذا دفن, قالت له الارض: مرحباً و اهلاً! قد كنت ممن احب ان
تمشى على ظهرى ; فاذا وليتك فستعلم كيف صنيعى بك; فيتسع له مد البصر! و ان
الكافر اذا دفن ; قالت له الارض: لا مرحبا بك ولا اهلاً! لقد كنت ممن ابغض ان
تمشى على ظهرى فاذا وليتك فستعلم كيف صنيعى بك فتضمه حتى تلتقى اضلاعه!))37
امير موئمنان على (ع) به محمد ابن ابى بكر نوشت:
((اى بندگان خدا! سختى و آزار قبر براى گروهى كه به درگاه پروردگار آمرزيده
نشده اند, دردآورتر از سختى هنگام جان كندن است; پس, از تنگى, فشار, تاريكى و
تنهايى آن بهراسيد!
قبر, هر روز چنين ندا سر مى دهد: منم خانه غربت! منم خانه ظلمت! منم خانه وحشت!
(براى بدكاران) منم خانه مهر و بخشش! (براى نيكوكاران). قبر (محدود به اين ظاهر
نيست; بلكه) باغى از باغستانهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است.
وقتى, موئمن وارد قبر شود, به او گويد: اهلاً و مرحباً 38... و تا چشم كار مى
كند, قبرش را گشايش دهد; اما هنگامى كه كافر وارد قبر شود, به او گويد: لا
اهلاً و لا مرحبا ـ وه! كه خوش نيامدى ـ و چنان فشارش دهد كه استخوانهايش درهم
شكند و خرد شود)).
10ـ در آستانه خروج:
سئل عن الصادق (ع):ايتلاشى الروح بعد خروجه عن قالبه ام هو باق؟
قال: ((بل هو باق الى وقت ينفخ فى الصور; فعند ذلك تبطل الاشيا كما بداها
مدبرها...))39
از امام صادق (ع) پرسيده شد: آيا روح بعد از خارج شدن از كالبدش متلاشى مى شود
يا باقى مى ماند؟
فرمود: ((روح تا نفخه صور اول در برزخ باقى مى ماند و پس از آن, همه موجودات تا
نفخه صور دوم از بين مى روند و انسان نيز در خاموشى و سكوت خواهد بود)).
ترسيمى از حيات برزخى
پيامبر گرامى (ص) با تعبيرى بسيار زيبا و دقيق ـ به مضمون زير ـ دنيا و برزخ را
چنين تشبيه نموده است:
((مثال موئمن در دنيا, مثل جنين است در شكم مادر (چنان به آن خوگرفته است كه
گويى عالمى برتر و با صفاتر از آن نيست). از اين رو پس از پايان عمر آن جهان,
با اكراه و سختى, همراه با ترس و گريه, دل از آن مكان مى كند.
پس از اندكى كه با اين جهان انس گرفت, ديگر ميل بازگشت به وطن نه ماهه خويش را
ندارد.
موئمن نيز چنان به دنيا خو گرفته است كه دل كندن از آن, برايش سخت و مرگ بر او
ناپسند است; اما پس ازمرگ, وقتى چشمش به جمال نعمتهاى فرحبخش و دل انگيز برزخى
روشن شد, به هيچ وجه حاضر نيست به وطن چند ده ساله خويش باز گردد))40
ثواب و عذاب ((عالم برزخ)) را نيز مى توان به پاداش و كيفر ((عالم روئيا)) كرد.
انسان, در خواب, امورى از قبيل: خوردن, آشاميدن, انديشيدن و... را انجام مى دهد
و اين كارها به وسيله قالبى غير از قالب مادى صورت مى پذيرد; زيرا در هنگام
خواب ديدن, بدن و قالب مادى در بستر خفته است .41
در حديث آمده است:
((هنگام خواب, قالب مادى باقى مى ماند و آنچه از انسان خارج مى شود, قالب برزخى
اوست)).42
طبق نظر فلاسفه الهى (از جمله ملاصدرا) انسان, داراى دو قالب و كالبد است:
1ـ قالب مادى (چهره ظاهرى و بيرونى).
2ـ قالب مثالى (چهره باطنى و درونى).
قالب مثالى چيست ؟
چنانكه بيان شد, روح انسان همواره باقى است و فنا در آن راه ندارد پس از مرگ,
آنچه كه انسان جدا مى شود, قالب مادى اوست و روح در عالم برزخى به واسطه قالب
مثالى ـ كه با آن جهان, سنخيت دارد ـ سير خود را ادامه مى دهد.
مرحوم ((فيض كاشانى)) در اين باره چنين مى نويسد:
روح به واسطه مرگ, تغيير نمى كند; بلكه قالب مادى و اعضاى ظاهرى بدن دگرگون مى
شود. روح پس از مرگ باقى است; رنجها و لذتها را همانند دنيا (ليكن با قالب
درونى و مثالى) درك مى كند.
قالب درونى و مثالى از جنس ماده نيست; بلكه مجرد (خالى) از طول و عرض (و ديگر
خواص ماده) است)).43
با آوردن دو مثال, كيفيت قالب مثالى را نسبت به قالب مادى بيان مى كنيم; تا فهم
عبارات دقيق و حكيمانه فوق, آسان تر گردد:
مثال اول: سوار كارى را در نظر بگيريد كه پس از مرگ استرش, مركب ديگرى را بر مى
گزيند.
مثل دوم: شخصى جامه اى به تن دارد, پس از مدتى كه كهنه و فرسوده شد, جامه اى
ديگر مى پوشد.
روح انسان نيز پس از مرگ, بدن و قالب مادى را همانند استر مرده و لباس فرسوده
كنار مى گذارد و سوار بر اسبى تازه نفس مى شود و جامه اى نو به تن مى كند كه از
آن به قالب مثالى (بدن مثالى, قالب درونى و بدن برزخى) تعبير مى شود.
علامه مجلسى (ره) در ((بحارالانوار)), بدن مثالى را به اجسام جن و ملائكه تشبيه
نموده است ; 44 يعنى, همانگونه كه جن و ملائكه از قالبى لطيف (حتى لطيف تر از
هوا) برخوردارند, قالب مثالى انسان در برزخ نيز به همين صورت است.
براى تبيين سيمايى روشن تر از قالب مثالى, رواياتى را در اين باره يادآور مى
شويم:
از امام صادق (ع) چنين سوئال شد: آيا درست است كه مى گويند: ((روح موئمن در
سنگدان مرغهاى سبز رنگ قرار دارد؟))
امام صادق (ع) فرمود: ((خير, موئمن, در نزد خدا عزيرتر از آن است كه روحش را در
قيافه يك مرغ جلوه دهد; بلكه در بدنهايى همانند دنياشان قرار مى گيرند)).45
امام صادق (ع) فرمود: ((هنگامى كه خداوند, موئمنى را قبض روح كند او را در
قالبى همانند دنيا قرار مى دهد كه با آن مى خورد, مىآشامد و اگر تازه وارد
آشنايى بيايد, او را به همان شكل كه در دنيا بوده است, مى شناسد)).46
امام صادق (ع) فرمود: ((همانا ارواح موئمنان در برزخ, مانند اجساد دنياشان از
نعمتهاى بهشتى برخوردارند و كسانى كه در دنيا با هم آشنا بودند, اينك همديگر را
مى شناسند و هنگامى كه تازه واردى از دنيا به ديار آنان قدم نهد, ابتدا گويند:
رهايش كنيد; زيرا او اكنون راه سخت و دشوارى را پيموده است .
(پس از اينكه قدرى استراحت كرد) از او پرسند: فلان كس چطور است؟ فلان كس چه شد؟
اگر پاسخ دهد كه او را زنده ترك گفتم, اميد پيوستن به ايشان را دهند; و اگر
پاسخ دهد كه او مرده است, گويندهاى!هاى! هلاك شد)).47
پاداش و كيفر حقيقى
عالم مثال ((برزخ), برزخى است ميان موجودات مادى دنيا و موجودات مجرد آخرت;
يعنى, مانند اين عالم مادى نيست; ليكن به صراحت تجرد آخرت هم نمى باشد و برخى
از لوازم ماده (همچون شكل و عرض فعلى) را داراست.
از اينكه گفته مى شود ((برزخ ماده ندارد)), برخى مى پندارند كه پاداش و كيفر
جهان برزخى, هم و خيالى بيش نيست و هميچگونه وجود خارجى ندارد! اين پندار هم فى
نفسه باطل است و هم انحرافى است در درك مقصود.48
على اى حال, وضع برزخ همان است كه در گفتارهاى پيشين بيان داشتيم و اينك, به
چند حديث كه حقيقى و واقعى بودن پادش و كيفر برزخ را با صراحت بيشتر بيان مى
دارد, اشاره مى كنيم:
امام صادق (ع) فرمود: ((ارواح موئمنين در خانه هاى بهشتى زندگى مى كنند, از
طعامهاى بهشتى مى خورند و از شربتهاى آن مىآشامند)).49
امام صادق (ع) فرمود: ((درى از آتش جهنم به روى مجرمين و كفار گشايند و آنها را
در آب گرم جوشان اندازند)).50
ابوبصير گويد كه از امام صادق (ع) پرسيدم: ارواح مشركين در برزخ چگونه است؟
امام صادق (ع) فرمود: ((در آتش, عذاب مى شوند))51
ارتباط با ارواح
از جمله مسائلى كه در بحث ((حيات برزخى)) مورد اتفاق تمام مذاهب اسلامى است,
گفت و گو و ارتباط با ارواح است .
روايات وارد شده در اين باب بسيار است كه از باب نمونه يك روايت را يادآور مى
شويم:
((در جنگ بدر (نخستين نبرد مسلمانان با مشركان كه موجب پيروزى و سرافرازى سپاه
اسلام گرديد) كشتگان قريش را به دستور پيامبر اكرم در چاهى انداختند. پيامبر بر
سر آن چاه آمد و خطاب به سران كفار (ابوجهل, عتبه, شيبه, اميه و...) فرمود:
اى كفار! شما همسايگان خوبى براى پيامبر خدا نبوديد. او را از ديار خود بيرون
رانديد و به ستيز و جنگ با او برخاستيد; من اينك وعده پروردگارم را حق يافتم.
(شما چطور؟).
عمر بن خطاب كه سخنان پيامبر را مى شنيد به آن حضرت اعتراض كرد: (اينها بدنهايى
مرده و بى جانند) چگونه به آنان سخن مى گوييد؟ پيامبر (ص) فرمود: بس كن! سوگند
به خدا كه تو از آنان شنواتر نيستى; آنان مى شنوند; ولى توانايى پاسخ گفتن را
ندارند اينك هه از آنان روى برگردانم, فرشتگان عذاب با گرزهاى آهنين برسرشان مى
كوبند))52
جهان بيدارى
از روايات استفاده مى شود كه برزخيان به اندازه مقام و منزلت خويش از دنيا ديدن
مى كنند:
امام كاظم (ع) فرمود: ((انسانهاى برزخى, در شكل پرنده اى لطيف به ديوار خانه
هايشان فرود مىآيند. اگر كردار نيكى از خانواده هايشان ببينند, خوشحال مى شوند
و اگر كردار بدى از خانواده هايشان سرزند; اندوهگين مى گردند))53.
امام صادق (ع) فرمود: ((وقتى موئمن به ديار خانواده اش مىآيد, آنچه كه او را
خوش آيد, مى بيند و كارهاى ناپسند از او پوشيده مى گردد; اما وقتى كافر به ديار
خانواده اش مى رود, آنچه كه او را غمگين نمايد, بر او نمايان مى شود و كارهاى
پسنديده از او پوشيده مى گردد)).54
از امام كاظم (ع) سوئال شد: موئمن چه مدت يكبار به ديار خانواده اش مى رود؟
امام كاظم (ع) فرمود: ((به قدر مرتبه و درجه خود به ديدار خانواده هايشان مى
روند)).
سوئال شد: چه هنگام ؟
حضرت فرمود: ((هنگام ظهر كه آفتاب از بلندى زدوده مى شود)).
سوئال شد: در چه شكل؟
فرمود: ((به شكل گنجشك يا كوچك تر از آن!))55
يادآورى مى شود كه برزخيان, چون از بدن لطيف مثال (شبيه اجسام جن و ملائكه)
برخوردارند; در هنگام ديدار خود از دنيا, ديده نمى شوند.
وادى برزخ
دنياى درونى
جهان برزخى از عالم طبيعت جدا و گسسته نيست كه در انتهاى اين دنيا به جهانى
برسيم و اين جهان نيز با ديوارى بسيار بزرگ از طبيعت جدا گردد; بلكه دنيا و
برزخ (مانند دو روى يك سكه) متصل و به هم پيوسته است; لذا دانشمندان اسلامى
معتقدند كه برزخ, در ملكوت همين دنياست.
در روايات نيز گاهى واژه دنيا به جاى برزخ به كار مى رود. هرگاه, اين چنين
تعبير شود, مراد از آن, دنياى درونى و باطنى است .
از امام صادق (ع) پرسيده شد: حضرت آدم (ع) در كدام بهشت بوده است (بهشت برزخى
يا بهشت اخروى)؟
فرمود: ((بهشت دنيا; زيرا در بهشت حضرت آدم, خورشيد و ماه بوده است و اگر در
بهشت آخرت مى بود, هرگز از آن رانده نمى شد))56
از واژه ((صبحگاه)) و ((شامگاه)) در آيات زير نيز فهميده مى شود كه ((برزخ)) در
همين دنيا و جداى از آن نيست:
((ولهم رزقهم فيها بكره و عشياً))57
روز و روزى آنها, صبح و شب بديشان مى رسد.
((النار يعرضون عليها غذواً و عشياً))58
هر بامداد و شامگاه بر آتش عرضه مى شوند.
پرسشهاى برزخ
بازرسان قبر
((پرسش قبر)) از مهم ترين موضوعات اين مبحث است كه در بسيارى از روايات اين
باب, از آن سخن رفته است و در اهميت اين موضوع همين نكته بس كه انكار كننده آن,
شيعه اهل بيت (ع) نيست.
امام صادق (ع) فرمود: ((هر كه سه چيز را انكار كند, شيعه ما نيست: 1ـ معراج, 2ـ
پرسش قبر, 3ـ شفاعت)).59
از روايات استفاده مى شود كه پرسشهاى قبر را دو فرشته به نامهاى نكير و منكر
انجام مى دهند:
پيامبر خدا (ص) فرمود: ((خداوند تعالى, دو فرشته به نامهاى نكير و منكر, جهت
پرسش به قبر مى فرستد))60
از پيامبر اكرم (ص) پرسيدند: سيماى فرشتگان بازرس قبر چگونه است؟
رسول خدا (ص) فرمود: ((بسيار تند خو و زشتند; صدايشان همچون رعد غران و
چشمانشان چون برق تابان است.
موهايشان (به گونه اى بلند است كه از پشتشان آويزان و) به روى زمين كشيده
ميشود; دندانهايشان (به گونه اى تيز است كه وقتى آنها) را در زمين فرو كنند,
گودالى پديدار شود))61.
امام كاظم (ع) فرمود: ((هنگام ورود موئمن به قبر, بازرسان قبر (با احترام) او
را نشانند و سوئالاتشان را پرسند (و چون پاسخ به نيكى شنوند) قبرش را تا چشم
كار مى كند, بگشايند و از طعامهاى بهشتى برايش (ارمغان) آورند)).62
حال اين سوئال به ذهن مى رسد كه آيا سيماى فرشتگان بازرس قبر, نسبت به نيكان و
بدان يكسان است يا تفاوت دارد؟
براى پاسخ به اين سوئال, به نكاتى چند اشاره مى شود:
الف: بازرسان قبر با اين سيماى وحشتناك و هراسنده فقط به سراغ بدكاران مىآيند و
اين ديدار ناميمون سزاى كمى از گناهان بزرگ آنهاست.
ب: سيماى بازرسان قبر نسبت به نيكوكاران بسيار زيبا و برخورد آنها همراه با
مهربانى و محبت است.
ج: در برخى اخبار و ادعيه نيز بين بازرسان قبر, تفاوت گذاشته شده است; نسبت به
بدكاران ((نكير و منكر)) و نسبت به نيكوكاران ((بشير و مبشر)) ناميده شده
اند.63
((نكير و منكر)) را بدين سبب نام نهاده اند كه از منكران خدا, پيامبر, امام
و... همچنين از انجام دهندگان منكرات و زشتى ها سوئال مى كنند.
((بشير و مبشر)) را از اين رو كه بشارت دهنده و مژده آور براى اهل ايمان و
نيكوكاران هستند, بدين اسم نامها نهاده اند.
شايان ذكر است كه گاهى از فرشتگان بشارت نيز, تعبير به ((نكير و منكر)) مى شود.
آزمونى سخت
در برزخ از مسائل كلى (اعمال و عقايد) پرسيده مى شود و رسيدگى به مسائل ديگر,
به قيامت واگذار مى گردد:
پيامبر خدا (ص) فرمود: ((از خدا, پيامبر, دين و امام پرسيده مى شود)).64
امام سجاد (ع) فرمود: ((دريغا! اى فرزند آدم! غافلى; اما خدايت از تو غافل
نيست. مرگ, شتابان سراغت مىآيد; تو را در مى يابد; آنگاه تك و تنها به خانه قبر
خواهى رفت و فرشتگان پرسش براى آزمونى سخت, نزدت مىآيند و درباره پروردگار,
پيامبر, دين, كتاب و امام از تو مى پرسند سپس از شمار عمر و چگونگى گذراندن آن
و بعد, از به دست آوردن مال و چگونگى صرف آن خواهند پرسيد)).65
امام صادق (ع) فرمود: ((قبر از پنج چيز (ديگر, نيز) پرسيده مى شود:
1ـ نماز, 2ـ زكات, 3ـ حج, 4ـ روزه, 5ـ دوستى اهل بيت (ع))).66
بنابراين, مهم ترين سوئالات قبرـ تا آنجا كه ما يافتيم ـ به شرح زير است:
1ـ معبودت كه او را پرستش مى كردى, چه كسى بود؟
2ـ پيامبرت كه بود؟
3ـ كتابش چه نام داشت؟
4ـ امامى كه فرمانش را مى بردى, چه كسى بود؟
5ـ شمار عمرت چند است و آن را چگونه صرف كردى؟
6ـ مالت را از كجا آورده و در چه راهى صرف نمودى؟
7ـ آيات نمازت را بدرستى انجام دادى؟
8ـ زكات و خمس مالت را پرداختى؟
9ـ از عهده حج واجبت به نيكى برآمدى؟
10ـ روزه هاى واجبت را به جا آوردى؟
11ـ آيا نسبت به اهل بيت (ع) محبت داشتى؟
غير از موارد ياد شده, در روايتى آمده است: از دوستان شخص نيز سوئال مى كنند و
چنين پرسند: با كه دوست بودى؟67
پاسخ به سوئالات بازرسان قبر, ارتباط مستقيم با اعمال و عقايد افراد دارد. آنان
كه در اين جهان به نيكى از عهده اين آزمون برآيند, با موفقيت اين راه را پشت سر
مى گذارند; اما كسانى كه در دنيا با كوله بارى از گناه, راهى آن سرا شوند, در
برابر آزمونى بسيار سخت قرار دارند. وقتى در آن خانه تنگ و تاريك قرار گيرند و
با دو موجود وحشت آفرين و هولناك روبه رو شوند; چنان ترس و هراس بر آنان چيره
گردد كه تصورش را نتوان كرد.
به برخى از اشخاص در هنگام پاسخ, لكنت زبان دست مى دهد. برخى گويند: در دنيا مى
گفتند: خدايى هست, پيامبرى هست ; ولى ما انكار مى كرديم.
گروهى ممكن است از شدت ترس و لرز به آن دو اشاره كنند و گويند: خدا و پيامبر,
شماييد.
پس از آن, فرشتگان با گرز آتشين و عمود آهنين برسرشان كوبند; طورى كه از
قبرهايشان آتش زبان كشد!
شايان ذكر است كه ميزان پاسخگويى و مجازات, به ميزان كردار شخصى بستگى دارد. و
مجازات همگان يكسان نيست.
متوسطان ; مستضعفان
از برخى روايات استفاده مى شود كه تنها نيكان و بدان محض, مورد سوئال و پرسش
قرار مى گيرند:
امام باقر (ع) فرمود: ((در قبر پرسش نمى شود, مگر از كسانى كه داراى ايمان يا
كفر محض هستند))68
امام صادق (ع) فرمود: ((فقط از كسانى كه داراى ايمان و كفر محض هستند, سوئال مى
شود و ديگران به حال خود رها مى گردند))69
بنابراين, از غير نيكان و بدان محض ـ كه از آنان به متوسطان و مستضعفان تعبير
مى گردد ـ پرسش نمى شود.
علامه مجلسى ; در اين باره مى گويد: ((از مستضعفان و متوسطان كه بين ايمان و
كفر قرار دارند, سوئال نمى شود.))70
((متوسطان)) كسانى هستند كه توانايى اداى تكاليف خود را ندارند (مانند: ابلهان,
ديوانگان و كودكان).
((مستضعفان)) كسانى هستند كه زير سلطه فرهنگى قرار گرفته, لذا از تشخيص حق
عاجزند و قادر به هجرت از ديار خود نيستند (مانند: كسانى كه در محيط كفر زندگى
مى كنند و دسترسى به جايى ندارند و نداى حياتبخش آيين اسلام نيز بديشان نرسيده
است).
بنابراين, آن دسته از مستضعفان كه دسترسى به آيين حق يا امكان هجرت از سرزمين
خود را دارند, از عذاب جهان برزخى استثنا نشده اند. آيه زير نيز بر اين مدعا
دلالت دارد:
((ان الذين توفاهم الملائكه ظالمى انفسهم قالو فيم كنتم قالواكنا مستضعفين فى
الارض قالوا الم تكن ارض الله واسعه فتهاجروا فيها فاولئك ماويهم جهنم وسائت
مصيراً))71
پس از مرگ, فرشتگان به انسانهاى بدكردار گويند: چرا در دنيا چنين مى كرديد؟
گويند: ما, در زمين, مستضعف و ناتوان بوديم.
فرشتگان پاسخ دهند: آيا زمين خدا گسترده نبود; تا از آن وادى هجرت كنيد؟
پس, جايگاه اينان, جهنم است كه بسيار بد جايگاهى است .
دنباله آيه فوق, درباره مستضعفينى كه مهاجرت و رسيدن به حق برايشان ممكن نيست,
چنين مى گويد:
((الا المستضعفين من الرجال و النسا و الولدان لايستطيعون حيلهً ولا يهتدون
سبيلاً فاولئك عسى الله ان يعفر عنهم و كان الله عفواً غفوراً))72.
آن گروه از مردان, زنان و كودكان مستضعفى كه گريز و چاره اى برايشان ميسر نبود
و راهى به نجات خود نمى يافتند,اميدوارم به عفو و بخشش خدا باشند كه خدا آمرزنده است و گناهانشان را مى بخشد.
معصومان ; مقربان
گروهى از نيكان نيز كه داراى ايمان و تقواى والايى هستند, مورد سوئال و جواب
قبر واقع نمى شوند اين عده از انسانها برتر كه از آنه به معصومان و مقربان
تعبير مى شود ـ عبارتنداز:
الف: پيامبران و امامان (ع).
ب: دانشمندان پارسا و پيكارگران راه خدا (مجاهدان و شهيدان).
بنا به دلايل زير از پيامبر و امامان معصوم (ع) پرسش و پاسخ پس از مرگ برداشته
شده است:
1ـ آنان از برترين درجه ايمان و بالاترين مرتبه تقوا برخوردارند ـ تا جايى كه
از گناه و اشتباه به دور هستند ـ از اين رو, خلافى انجام نمى دهند تا سزاوار
پرسش و عذاب باشند.
2ـ آنان ميزان عمل ديگران هستند و مقام و منزلتشان از بازرسان قبر برتر است;
لذا پرسش ازآنان ـ علاوه بر اينكه بيهوده به نظر مى رسد ـ گستاخى به مقام شامخ
آن ستارگان پر فروغ انسانيت است .
3ـ آنان از پيش, امتحان خود را به نيكوترين وجه ممكن در دنيا پس داده اند ـ كه
شايستگى به دست آوردن اين منصب بزرگ را يافتند ـ از اين رو, امتحان دوباره
درباره آنان بى مورد است .
4ـ از طرفى دور ازعقل است كه از پيامبران و امامن پرسيده شود كه پيامبرت كيست؟
امامت كيست؟ يا از آنان كه خود سرمشق و اسوه ديندارى براى انسانها هستند,
بپرسند: دينت چيست؟ يا از آنان كه خود از طرف خدا بدين افتخار دست يافته اند,
بپرسند: خدايت كيست ؟
غير از معصومان عده اى ديگر نيز از پرسش قبر مستثنا هستند كه به دليل روايت زير
از آنها به ((مقربان)) تعبير مى شود:
قال رسول الله (ص): ((اقرب الناس من درجه النبوه اهل العلم و الجهاد)) 73
مقرب ترين انسانها به درجه پيامبرى, عبارتنداز: دانشمندان پارسا و پيكارگران
راه خدا.
بيشتر دلايلى كه در بر داشتن پرسش و پاسخ از معصومان بيان شد, نسبت به
دانشمندان پارساى امت اسلامى نيز صادق است. اينان بهترين رهروان راه انبيا مى
باشند و چون در دوران ختم نبوت (پايان پيامبرى) قرار دارند, تمام وظايف سنگين
پيامبران بر دوش آنهاست, به گونه اى كه مقام برخى از دانشمندان پارساى اين امت
از مقام پيامبران بنى اسرائيل نيز برتر است .
به چند حديث نبوى درباره مقام بزرگ علماى صالح بنگريد:
((دانشمندان, چراغهاى زمين, جانشينان انبيا و وارث پيامبران هستند)).74
پىنوشتها
1ـ ((مجمع البيان)), الشيخ الطبرسى, ج 7, ص 118, مكتبه العلميه الاسلاميه.
((اى حاجز بين الموت و البعث فى يوم القيامه من القبور (عن ابن زيد); و قيل:
حاجز بينهم و بين الرجوع الى الدنيا و هم فيه الى يوم يبعثون (عن ابن عباس و
مجاهد); و قيل: البرزخ, الامهال الى يوم القيامه و هو القبر و كل فصل بين شيئين
هم برزخ (عن على بن عيسى).
2ـ ((مجمع البحرين, الشيخ فخرالدين الطريحى, ص 430, المكتبه المرتضويه
((هو ما بين الدنيا و الاخره من وقت الموت الى البعث, فمن مات فقد دخل
البرزخ)).
3ـ ((قاموس قرآن)), ج 1, ص 118.
4ـ ((تفسير القمى)) على بن ابراهيم قمى, ج 2, ص 94, انتشارات علامه.
بحارالانوار, ج 6, ص :214
((البرزخ, هوامر بين امرين; و هو الثواب و العقاب بين الدنيا و الاخره)).
5ـ ((قاموس قرآن)), ج 1, ص 118.
6ـ رحمان (55) آيه 19 ـ 20.
7ـ فرقان (25) آيه 53.
8ـ موئمنون (23) آيه 100.
9ـ ((تفسير نور الثقلين, العروسى الحويزى, ج 3, ص 554, مطبعه
الحكمه.((بحارالانوار)), ج 6, ص 267.
10ـ ((نهج البلاغه)), خ 212 ص 695 (مطابق شرح و ترجمه فيض الاسلام).
11ـ ((نهج البلاغه)), خ 213, ص 704.
12 ((تفسير نور الثقلين)), ج 3, 553. ((بحار)), ج 6, ص 218.
13ـ ((تفسير نور الثقلين)), ج 3, ص 553 ((بحار)), ج 6, ص 214.
14ـ موئمنون (23)آيه 99 ـ 100.
15ـ در برخى از آيات ديگر نيز آمده است: وقتى انسانها بدكردار, خود را در عذاب
و وعده الهى را حق مى بينند; اظهار مى دارند:
الف ـ ((ربنا ابصرنا و سمعنافار جعنا نعمل صالحاً انا موقنون))
پروردگارا! ما اينك چشمهايمان بينا و گوشهايمان شنوا گشته و به حقايق اين عالم,
يقين آورديم; پس ما را به دنيا باز گردان تا كارهاى شايسته انجام دهيم.|^|سجده
(23)آيه 12
ب ـ ((يا ليتنا نرد و لانكذب بآيات ربنا))
اى كاش, ما را به دنيا باز مى گرداندند; و دگر بار نشانه هاى الهى را دروغ نمى
پنداشتيم.|^|انعام (6) آيه 27
16ـ ((بحارالانوار)), ج 6, ص 214.
17ـ ((مدرك پيشين)). ص 218.
18ـ بقره (2) آيه 154.
19ـ آل عمران (3) آيه 169 ـ 170.
20ـ نحل (16) آيه 32.
21ـ مريم (19) آيه 62.
22ـ يس (36) آيه 26ـ27.
23ـ طه (30) آيه 124.
24ـ موئمن (40) آيه 11.
25ـ موئمن (40) آيه 45 ـ 46.
26ـ موئمن (40) آيه 71 ـ 72.
27ـ بقره (2) آيه 154.
28ـ ((المحجه البيضا)), ج 8, ص 243. ((بحار)), ج 6, ص 133.
29ـ ((الكافى)), ج 3, ص 242. ((بحار)), ج 6, ص 267. ((سفينه البحار)), الشيخ
عباس القمى, ص 71, انتشارات سنايى.
30ـ ((تفسير القمى)), ج 2, ص 350. ((بحار)), ج 6, ص 267.
31ـ ((الكافى)), ج 3, ص 233. ((بحار)), ج 1, ص 226.
32ـ ((الكافى)), ج 3, ص 245. ((بحار)), ج 6, ص 269. ((المحجه البيضا)), ج 8, ص
300.
33ـ ((بحار الانوار)), ج 6, ص 243.
34ـ بهشت برزخى در وادى السلام, و وادى السلام نيز از توابع نجف اشرف است .
35ـ ((كتاب الخصال)), الشيخ الصدوق, ج 1, ص 114, منشورات جماعه المدرسين.
((معانى الاخبار)), ص 232.
36ـ ((بحارالانوار)), ج 6, ص 233.
37ـ ((امالى)), الشيخ المفيد, ص 154 ـ 155, مكتبه بصيرتى. بحار, ج, ص 218
المحجه البيضا ج 8, ص 301.
38ـ كنايه از اين است كه: با سمه و فراخى مصادف شدى ; پس انس و الفت بگير و
وحشت مدار,(فرهنگ عميد, ص 941).
39ـ ((احتجاج الطبرسى)), الشيخ الطبرسى, ج 2, ص 350, موئسسه الاعلمى للمطبوعات.
40ـ ((المحجه البيضا)), ج 8, ص :299
قال رسول الله (ص): ((ان مثل الموئمن فى الدنيا كمثل البجنين من بطن امه; اذا
خرج من بطنها, بكى على مخرجه; حتى اذا راى الضو يحب ان يرجع الى بطن امه; فكذلك
الموئمن يجزع من الموت; فاذا افضى الى ربه, لم يحب ان يرجع الى الدنيا, كما لا
يحب الجنين ان يرج الى مكانه)).
41ـ براى توضيح بيشتر, به گفتار دوم, مبحث ((اصالت روح)) مراجعه شود.
42ـ ((بحار)), ج 61, ص 43. ((ميزان الحكمه)), ج 4, ص :30
روى عن ابى الحسن (ع) يقول: ((ان المر اذا نام, فان روح الحيوان باقيه فى البدن
; والذى يخرج منه روح العقل...)).
43ـ ((المحجه البيضا)), ج 8, ص :311
((و هذا نص صريح فى ان العقل لايتغير بالموت; انما يتغير البدن والا عضا فيكون
الميت عاقلاً مدركاً عالماً بالالام و اللذات كما كن فى حياته ريتغير من عقله
شى, و ليس العقل المدرك هذه الاعضا بل هوشى باطن ليس له طول و لاعرض...)).
44ـ ((بحار)), ج 6, ص :217
((ثم تتعلق الروح بالاجساد المثاليه اللطيفه الشبيهه باجسام الجن و الملائكه)).
45ـ ((الكافى)), ج 3, ص 244. ((بحار)), ج 6, ص 268. ((المحجه البيضا)), ج 8, ص
:300
((عن ابى ولادالحناظ, عن ابى عبدالله (ع), قلت له: جعلت فداك يروون ان ارواح
الموئمنين فى حواصل طيور خضر حول العرش!
فقال (ع): ((لا, الموئمنين اكرم على الله من ان يجعل روحه فى حوصله طير; لكن فى
ابدان كابدانهم)).
46ـ ((لئالى الاخبار)), الشيخ محمد نبى التويسركانى, ج 4, ص 256, مكتبه
المحمديه:
((فاذا قبضه الله (عزوجل), صير تلك الروح فى قالب كقالبه فى الدنيا, فياكلون و
يشربون ; فاذا قدم عليهم القادم ; عرفوه بتلك الصوره التى كانت فى الدنيا)).
47ـ ((الكافى)), ج 3, ص 244. ((بحار)) ج 6, ص :269
((ان ارواح الموئمنين فى صفه الاجساد فى شجره فى الجنه ; تعارف و تسائل. فاذا
قدمت الروح على الارواح, تقول: دعوها, فانها قد افلتت من هول عظيم. ثم
يسالونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان ؟
فان قالت لهم: تركتته حياً ; ارتجوه, و ان قالت لهم: قد هلك ; قالوا: قد هوى,
هوى!)).
48ـ برگرفته از: ((حيات پس از مرگ)) ص 29 ـ 30, علامه طباطبايى (دفتر انتشارات
اسلامى).
49ـ ((كافى)), ج 3, ص 244. ((بحار)) ج 6, ص :269
((ان ارواح الموئمنين) لفى حجرات فى الجنه. ياكلون من طعامها و يشربون من
شرابها)).
50ـ ((امالى الصدوق, ص 229. ((بحار)), ج 6, ص :223
((... يفتحان له باباً الى النار و وينزلان اليه الحميم من جهنم)).
51ـ ((الكافى)), ج 3, ص 245 ـ ((بحار)), ج 6 ص :270
((عن ابى بصير, عن ابى عبدالله (ع), قال: سالته عن ارواح المشركين. فقال (ع):
((فى النار يعذبون,...)).
52ـ ((بحار الانوار)), ج 6, ص 254 ـ 255.
((سخن گفتن پيامبر گرامى با سران كفار قريش, از مسلمات تاريخ و حديث است; از
ميان محدثان گروهى آن را نقل كرده اند كه به برخى اشاره مى كنيم:
الف: ((صحيح بخارى)), ج 5, ص 97, 98 و 110(در سرگذشت جنگ بدر).
ب: ((صحيح مسلم)) ج 4, ص 77 (كتاب جنت).
ج: ((سنن نسايى)), ج 4, ص 98 و 90.
د: ((مسند امام احمد)), ج 2, ص 131.
ه': ((سيره ابن هشام)), ج 1, ص 639.
و: ((مغزى واحدى)), ج 1, (غزوه بدر).
ز: ((بحار الانوار)), ج 19, ص 346.
و...(نقل از: ((اصالت روح از نظر قرآن)), ص 158).
53ـ ((الكافى)), ج 3, ص 230.((بحار)), ج 6, ص :257
((ياتى الميت) فى صوره طائر لطيف; يسقط على جدرهم, و يشرف عليهم; فان رآهم
بخير; فرح, و ان رآهم بشر و حاجه حزن و اغتم)).
54ـ ((الكافى)), ج 3, ص 230. ((بحار)), ج 6, ص 256. ((الثالى الاخبار)), ج 4, ص
:256
((ان الموئمن ليزوراهله; فيرى ما يحب و يستر عنه مايكره. و ان الكافر ليزور
اهله; فيرى مايكره و يستر عنه ما يحب...)).
55ـ ((الكافى)), ج 3, ص 231. ((بحار)), ج 6, ص :257
ـ يزور الموئمن اهله؟ قال (ع): ((نعم)).
ـ فى كم؟ قال: ((على قدر فضائلهم منهم من يزور فى يوم و...)).
ـ فى اى ساعه؟ قال: ((عند زوال الشمس)).
ـ فى اى صوره؟ قال: فى صوره العصفور, او اصغر من ذلك!)).
56ـ ((الكافى)), ج 3, ص 247. ((بحار)), ج 6, ص :284
سئل عن ابى عبدالله (ع): من جنه آدم؟
فقال: ((جنه من جنان الدنيا; تطلع فيها الشمس و القمر; ولو كانت من جنان الخلد,
ما خرج منها ابداً)).
57ـ مريم (19) آيه 62.
58ـ موئمن (40) آيه 46.
59ـ ((بحارالانوار)), ج 6, ص :223
((من انكر ثلاثه اشيا, فليس من شيعتنا: المعراج, و المساله فى القبر, و
الشفاعه)).
60ـ ((مدرك پيشين)), ص :246
((ان الله تعالى ملكين; يفال لهما: منكر و نكير; ينزلان على الميت,
فيسالانه...)).
61ـ ((مدرك پيشين)), ص 215 ـ :216
((ملكان فظان غليظان ; اصواتهما كالرعد القاصف, و ابصارهم كالبرق الخاطف! يطئان
فى اشعارهما, و يحفران بانيابهما. فيسالانك)).
62ـ ((مدرك پيشين)), ص :222
((فاذا ادخل (الموئمن) قبره, اتاه منكر و نكير ; فيقعدانه و يقولان له:...
فيفحسان له فى قبره مد بصره; و ياتيانه بالطعام من الجنه...)).
63ـ ((اقبال)), ص 645, ((بحار)), ج 98, ص :291
(به نقل ((مصباح المنير)), آيه الله على مشكينى, ص 190, انتشارات ياسر):
((و امتنى مسرورا و مغفورا, و تول انت نجاتى من البرزخ, و ادرعنى منكراً و
نكيرا و ارعينى مبشرا و بشيرا; واجعل لى الى رضوانك و جنانك مصيرا, و عيشا
قريرا, و ملك كبيرا; وصل على محمد و آل كثيرا)).
بارالها! مرا شاد و آمرزيده بميران; رهايى مرا از گفت و گوى برزخ عهده دار شو;
منكر و نكير را از من باز گردان ; بشير و مبشر را به من بنمايان; مرا به سوى
خشنودى و بهشت خود راهى بگشاى; حياتى با كمال مطلوب كه مايه روشنى چشم باشد,
عطا كن; و بر محمد و خاندانش درود بى اندازه نثار فرماى. (خواندن اين دعا, در
هر روز او ماه رجب, بسيار سفارش شده است).
64ـ ((بحار الانوار)), ج 6, ص ;245
((... يسالانه: عن ربه و نبيه و دينه و امامه)).
65ـ ((امالى الصدوق)), ص 407, ج 6, ص 223 ـ 224. ((لثانى الاخبار)), ج 4, ص
:250
((ابن آدم! ان اجلك اسرع شى اليك... اول ما يسالانك عن ربك الذى كنت تعبده, و
عن نبيك الذى ارسل اليك, و عن دينك الذى كنت تدين به, و عن كتابك الذى كنت
تتلوه, و عن امامك الذى كنت تتولاه; ثم عن عمرك فيما افنيته؟ و مالك من اين
اكتسبته و فيما اتلفته؟)).
66ـ ((الكافى)), چ 3, ص 241. ((بحار)), ج 6, ص 265 ـ 266.
((يسال الميت فى قبره عن خمس: عن صلاته و زكاته و حجه و صيامه و ولايته و ايانا
اهل البيت)).
67ـ ((بحار الانوار, ج 6, ص 260.
68ـ ((الكافى)), ج 3, ص 235. (نقل از ((بحار)), ج 6, ص 260):
((انمان يسال فى قبره من محض الايمان محضاً; او محض الكفر محضاً...))
69ـ ((مدرك پيشين)).((المحجه البيضا)), ج 8, ص :310
((لا يسال فى القبر الا من محض الايمان محضاً ; او محض الكفر محضاً و الاخرون
يلهون عنهم)).
70ـ ((بحار الانوار)), ج 6, ص :260
((انه لايساله عن المستضعفين و المتوسطين بين الايمان و الكفر)).
71ـ نسا (4) آيه 97.
72ـ نسا (4) آيه 98ـ 99.
73ـ ((المحجه البيضا)), ج 1, ص 14. ((ميزان الحكمه)), ج 6, ص 456.
74ـ ((كنز العمال)), ج 10, ص 134, الهندى, موئسسه الرساله.((ميزان الحكمه)), ج
6, ص :457
((العلما مصابيح الارض, و خلفا الانبيا و ورثه الانبيا)).
منبع: كتاب حيات برزخى ،
از طر يق سایت بلاغ (
لينک )