يكى از نيازهاى اساسى انسان، شاد زيستن است، زيرا انسان متعادل، خود و جامعه
خود را در پرتو آن مىسازد؛ از اين رو همه به دنبال شادى اند. البته اگر ما به
اطراف خود بنگريم، صحنه هايى از غم و شادى را به وضوح مشاهده خواهيم كرد كه هر
كدام در جاى خود لازمه زندگى بشر است.
بهار طربانگيز، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، سرخى طلوع خورشيد، صبح زيبا،
نغمه خوانى پرندگان قشنگ، رويش گياهان، و از طرف ديگر، فصل خزان و برگ ريزان،
لحظه غروب خورشيد، پژمرده شدن گلها و ريزش شكوفهها، بيمارى و مرگ، تنگ دستى و
حوادث تلخ، دو روى سكه زندگى انسان را تشكيل مىدهند.
گاهى غم، و زمانى شادى به سراغ انسان مىآيد، اما او فطرتاً از غم گريزان و به
شادى متمايل است. در اين ميان، جوانى كه به مرحله شكفتگى، پويايى و نشاط دوران
بلوغ پا نهاده، بيش از ديگران به شادى مىانديشد و آن را با خود آرايى و...
ظاهر مىسازد. اين حق جوان است كه در جامعه شاد باشد و از زندگى خود لذت مشروع
ببرد.
قطعاً اسلام كه دينى فطرى و تأمين كننده صلاح دنيا و آخرت انسان است، مخالف
شادى نيست، بلكه حامى و پشتيبان آن نيز مىباشد.
نظر به اهميت اين موضوع، در اين شماره، نقش شادى در همه عرصههاى زندگى، عوامل
فرحانگيز و شادى آفرين و ديدگاه اسلام را در باره شادى به بحث مىنشينيم.
اميدواريم مورد استقبال جوانان قرار گيرد.
معناى شادى
شاد در لغت، به معناى خشنود، خوش حال، خوش وقت، بى غم، خوش و خرم زيستن، زندگى
كردن، و زندگانى كردن، و شادى به معناى شادمانى، خوش حالى، و خوش دلى آمده
است.(1) علم روانشناسى تعريفهاى مختلفى از نشاط ارائه كرده است، اما به طور
اجمال مىتوان گفت: يكى از جنبههاى هيجان، شادى است كه با واژه هايى چون:
سرور، نشاط و خوش حالى هم معناست. در اين جا به چند تعريف از شادى اشاره
مىكنيم:
«شادى، احساس مثبتى است كه از حس ارضا و پيروزى به دست مىآيد. شادى، عبارت است
از مجموع لذتها منهاى دردها. شادى، تركيبى از عاطفه مثبت بالا و عاطفه منفى
پايين است.»(2)
شادكامى و نشاط، حالتى است كه از آن به سرزندگى و آمادگى براى پيشرفت ياد
مىشود. استاد مطهرى در اين باره مىگويد: «سرور، حالت خوش و لذت بخشى است كه
از علم و اطلاع به اين كه يكى از هدفها و آرزوها انجام يافته يا انجام خواهد
يافت، به انسان دست مىدهد. و غم و اندوه، حالت ناگوار و دردناكى است كه از
اطلاع بر انجام نشدن يكى از هدفها و آرزوها به انسان دست مىدهد.»(3)
ضرورت شادى
شادى براى انسان، يك امر ضرورى است. در سايه شادى و نشاط، زندگى معنا و مفهوم
خاصى پيدا مىكند و دلها به هم نزديك، و ترس و بدگمانى و ناكامى و نگرانى بى
اثر مىگردد. شادى، نه تنها بر روح و روان انسان تأثير مىگذارد، بلكه جسم او
را نيز تحت تأثير قرار مىدهد، به طورى كه گفتهاند: حتى قادر است از رشد و
نماى بيمارى سرطان (كه در حالت كمون است) پيشگيرى كند.(4) ارسطو مىگويد: شادى،
بهترين چيزهاست و آن قدر اهميت دارد كه ساير چيزها براى كسب آن هستند.(5)
در شرايطى كه آمار مبتلاين به افسردگى و بيمارىهاى روحى رو به تزايد است، به
طورى كه گفتهاند: در جهان 415 ميليون نفر از بيمارىهاى روانى رنج مىبرند و
در كشور ما پنج ميليون نفر به افسردگى مبتلا هستند(6) و تعداد زيادى از جوانان،
به ويژه دانشجويان با اين بيمارى دست به گريبان اند، همگان را متوجه رويكرد
جديد به موضوع شادى نموده است.
ويژگىهاى افراد با نشاط
در بحث نشاط، اين سؤال مطرح است كه ويژگىهاى افراد شاد چيست؟ آيا تنها لبخند
زدن، نشانه شادى است يا شادى علائم و نشانههاى ديگرى نيز دارد؟
برداشتهاى گوناگونى از شاد زندگى كردن مطرح شده است. ارسطو مىگويد: مردم
عادى، لذت را شادى فرض مىكنند. افراد موفق، عملكرد خوب را برابر با شادى
مىشمارند و دانشمندان، زندگى متفكرانه و جست و جو گرانه را معادل شادى
مىدانند. زنوسيتيومى، بنيان گذار فلسفه رواقى مىگويد: شادى معادل با برآورده
شدن آرزوهاست. جان لاك معتقد است كه شادى بستگى به تعداد لذات زندگى دارد.
همچنين پرفسور مك گيل، شادى را به لذتهاى تمايلاتِ ارضا شده مربوط دانسته است.
برتراند راسل مىگويد: رغبت، همگانىترين نشانه انسان شاد است. برخى از مردم
هم، خنديدن دائمى و بگو مگو نداشتن در زندگى را شادى مىدانند.(7)
شايد بتوان گفت قدر مشترك همه تعابير فوق، احساس خوش بختى در زندگى شخصى و
رضايت مندى از زنده بودن است كه در اصول زير تجلى مىكند:
1 . قدردانى كردن از خوبى ديگران؛ 2 . ديگران را به خوبى ياد كردن؛ 3 . اعتراف
به ارزشهاى خود؛ 4 . دوست شدن با مردم خوب و شاد؛ 5 . لذت بردن از مواهب الهى؛
6 . زندگى در حال؛ 7 . انتظار شادى از خود و ديگران؛ 8 . دوست داشتن ديگران؛ 9
. چهره گشاده داشتن؛ 10 . خودآرايى و آراستگى ظاهر؛ 11 . وقت شناس بودن؛ 12 .
مسئوليت پذيرى؛ 13 . انتقاد پذيرى؛ 14 . رضايت از زندگى؛ 15 . عفو و گذشت.
دين دارى و شادى
بعضى تصور مىكنند نمىتوان هم دين دار بود و هم شادمان، از اين رو ناگزير بايد
يكى را انتخاب كرد. استاد مطهرى مىگويد: بعضى از مقدس مآبان و مدعيان تبليغ
دين، به نام دين با همه چيز به جنگ بر مىخيزند؛ شعارشان اين است: اگر مىخواهى
دين داشته باشى، به همه چيز پشت پا بزن، دنبال مال و ثروت نرو، حيثيت و مقام را
ترك كن، زن و فرزند را رها كن، از علم بگريز كه حجاب اكبر و مايه گمراهى است،
شاد مباش و شادى نكن، از خلق بگريز و به انزوا پناه ببر و امثال اينها.(8) وى
اين نظر را خلاف منطق اسلام مىداند و مىگويد: يكى از مختصات دين اسلام اين
است كه همه تمايلات فطرى انسان را در نظر گفته و هيچ كدام را از قلم نينداخته
است، و معناى فطرى بودن قوانين اسلامى، هماهنگى آن قوانين و عدم ضديت آنها با
فطريات بشر است.(9)
برداشت نادرست از آيه «فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً جزاءً بما كانوا
يكسبون؛(10) آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند؛ اين جزاى كارهايى است كه
انجام مىدهند»، باعث شده كه عدهاى تصور كنند اسلام با خنده و مظاهرشادى،
مخالف و طرفدار گريه و اندوه است؛ در حالى كه آيه فوق در مورد شادى خاصى است كه
منافقان به منظور تضعيف اراده مسلمانان از خود نشان مىدادند؛ كسانى كه از شركت
در جنگ تبوك سرپيچى كردند و با عذرهاى واهى در خانههاى خود نشستند و ديگران را
هم دلسرد و منصرف مىنمودند و مىگفتند: در اين گرماى سوزان تابستان به سوى
ميدان نبرد حركت نكنيد. آنان از اين عمل خود، خوش حال بودند و قهقهه سر
مىدادند و بسيار مىخنديدند. قرآن مجيد به منافقان اخطار مىكند كه بايد كم
بخندند و بسيار بگريند؛ گريه براى آينده تاريكى كه در پيش دارند. از اين رو در
آخر آيه مىفرمايد: اين جزاى اعمالى است كه آنها انجام مىدادند.(11) نتيجه اين
كه آيه فوق، در صدد نفى شادى به صورت مطلق نيست.
آيه ديگرى كه ممكن است شاهدى براى مذمت شادى تلقى شود، درباره داستان قارون است
كه از زبان قومش مىفرمايد: «اذ قال له قومه لا تفرح ان الله لا يحب
الفرحين؛(12) به خاطر بياور هنگامى كه قوم قارون به او گفتند: اين همه شادى
مغرورانه مكن كه خداوند شادى كنندگان را دوست ندارد»، در حالى كه اين آيه نيز،
شادى خاصى را مذمت كرده و آن، شادى مستانه و مغرورانه است كه با گناه، غفلت و
فساد همراه است.
شادى در سيره معصومان
موضوع شادى به عنوان يكى از نيازهاى اساسى آدمى و عنصرى تأثير گذار در زندگى،
همواره مورد توجه پيشوايان دينى قرار گرفته است، به طورى كه امير مؤمنانعليه
السلاماين حالت عاطفى را به «فرصت» تعبير كرده است: «اوقات السرور خلسة؛(13)
مواقع شادمانى، فرصت است»؛ يعنى فرصتِ اندوختن توانايى و نشاط بيشتر. آن حضرت
يكى از صفات مؤمنان را چهره بشاش و شاد داشتن دانسته و فرموده است: «المؤمن
بِشره فى وجهه و حزنه فى قلبه؛(14) شادى مؤمن در چهرهاش و اندوهش در دلش است.»
امام علىعليه السلامخود به اين صفت آراسته بود. استاد شهيد مطهرى در اين باره
مىگويد: «على، مردى بود بشاش، بر خلاف مقدس مآبهاى ما كه هميشه از مردم ديگر
بهاى مقدسى مىخواهند، هميشه چهرههاى عبوس و اخمهاى در هم كشيده دارند و هيچ
وقت حاضر نيستند يك تبسم به لبشان بيايد؛ گويى لازمه قدس و تقوا، عبوس بودن
است. مؤمن، اندوه خودش را در هر موردى در دلش نگه مىدارد، وقتى با مردم مواجه
مىشود، شادىاش را در چهرهاش ظاهر مىكند. علىعليه السلامهميشه با مردم با
بشاشت و با چهره بشاش رو به رو مىشد؛ مثل خود پيغمبر. علىعليه السلامبا مردم
مزاح مىكرد مادام كه به حد باطل نرسد؛ همچنان كه پيغمبر مزاح مىكرد. يگانه
عيبى كه براى خلافت به علىعليه السلامگرفتند اين بود كه گفتند: عيب علىعليه
السلاماين است كه خنده روست و مزاح مىكند؛ مردى بايد خليفه شود كه عبوس باشد
و مردم از او بترسند.»(15)
پيشوايان دين در تقسيم بندى اوقات و نظم روزانه، براى مسرت و شادى جايگاه خاصى
در نظر گرفتهاند. امام رضاعليه السلاممىفرمايد: كوشش كنيد اوقات روز شما
چهار ساعت باشد: ساعتى براى عبادت و مناجات با خدا، ساعتى براى تأمين معاش،
ساعتى براى معاشرت با برادران مورد اعتماد و كسانى كه شما را به عيبهايتان
آگاه سازند و در باطن به شما خلوص دارند، و ساعتى را هم به تفريحات و لذايذ
اختصاص دهيد و با اين بخش از زندگى، قادر خواهيد بود آن سه بخش ديگر را به خوبى
انجام دهيد.(16)
در اين حديث، به نكته مهم تربيتى و روان شناختى اشاره شده و آن، تأثير نشاط و
شادمانى در آمادگى روحى و روانى انسان است، زيرا آدمى در پرتو شادمانى، با
نيرويى مضاعف به فعاليتهاى روزمره خود مىپردازد.
آن حضرت در حديثى ديگر مىفرمايد: از لذايذ دنيوى (كه قطعاً يك مورد از آنها
شادمانى است) نصيبى براى كام يابى خويش قرار دهيد و خواهشهاى دل را از راههاى
مشروع و حلال بر آوريد، اما در اين كار به مردانگى و شخصيت شما آسيب نرسد و
زياده روى نكنيد. در اين صورت با استفاده از لذايذ دنيوى، بهتر به امور دنياى
خويش موفق خواهيد شد.(17)
اقسام شادى
نكته مهم و اساسى آن است كه اسلام هر گونه شادى را تأييد نمىكند، بلكه براى آن
حد و مرزى قائل است. هر چند شادى يك هيجان طبيعى براى انسان قلمداد مىشود و از
اين حيث نمىتوان آن را نوع نوع كرد، اما با توجه به عامل پديد آورنده، انگيزه
شادى، موقعيت زمانى و مكانى و عوارض ديگر، چه بسا بار مثبت و منفى پيدا مىكند.
از اين رو با نگرش دينى، شادى به دو قسم پسنديده و ناپسند تقسيم مىشود:
الف) شادى پسنديده
از نگاه دين، شادى پسنديده آن است كه جهتگيرى الهى داشته باشد و يا مقدمهاى
براى انجام وظايف شرعى باشد، چون طبق نظام ارزشى اسلام، مطلوب واقعى، تقرب به
خداست و همه حركات و سكنات و افعال انسان بايد در راستاى آن انجام گيرد تا
تكامل حاصل گردد. با توجه به معيار كلى گفته شده، مىتوان براى شادى پسنديده
ويژگىهاى ذيل را بر شمرد:
1 . همراه با گناه نباشد؛ 2 . با غفلت از خدا مقرون نشود؛ 3 . اعتدال و ميانه
روى در آن رعايت گردد.
اينك به چند نمونه از شادىهاى پسنديده اشاره مىكنيم:
1 . شادى در وقت اطاعت خدا: بهترين شادى براى مؤمن، لحظهاى است كه خدا را
بندگى و اطاعت كرده و از اين كه توفيق انجام تكاليف را به دست آورده، احساس خوش
حالى مىكند. امام علىعليه السلاممىفرمايد: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه
على ذنبه؛(18) شادى مؤمن به طاعت پروردگارش، و غمش بر گناه و عصيان است».
پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهدر وصيت خود به امام علىعليه السلامفرمود: اى
على! براى مؤمن در دنيا سه خوش حالى است: ديدار با برادران دينى، افطار از
روزه، و شب زنده دارى در آخر شب.(19) شخصى شادمان و مسرور خدمت امام جوادعليه
السلامرسيد، حضرت فرمود: چيست كه تو را شاد مىبينم؟ عرض كرد: از پدرت شنيدم
كه مىفرمود: بهترين روزى كه سزاوار است بنده خدا در آن روز شاد باشد روزى است
كه توفيق خدمت و دستگيرى از برادران مؤمن نصيب او گردد و امروز من موفق شدم به
ده نفر از برادران فقير بخشش نمايم. حضرت فرمود: «به جان خودم سوگند، تو شايسته
اين شادى هستى. اگر آن انفاق خود را به وسيله منت گذاشتن نابود نكرده
باشى.»(20)
2 . شادى براى احياى حق: امام علىعليه السلامدر نامه خود به عبد الله بن عباس
مىفرمايد: «شادى تو بايد براى احياى حق يا نابودى باطل باشد.»(21)
3 . شاد كردن ديگران: اگر كسى بتواند با چهره گشاده و لبخندى صميمى، غمى را از
دل دوستش بزدايد، با اين كار، علاوه بر اين كه خود به نشاط رسيده، عبادت خدا را
نيز به جا آورده است. امام كاظمعليه السلامبه يكى از كارگزاران مىنويسد: «به
درستى كه زير عرش خدا سايهاى است كه ساكن نمىشود در آن مگر كسى كه كار خيرى
را براى برادر دينى اش انجام دهد، يا گرفتارى او را رفع و يا قلبش را شاد
نمايد.»(22)
امام صادقعليه السلاممىفرمايد: «كسى كه از چهره برادر دينى اش رنج و اندوهى
را بردارد، خداوند به پاداش آن، ده حسنه در نامه اعمالش مىنويسد».(23) در
روايتى ديگر امام باقرعليه السلاممىفرمايد: «در نزد خدا، عبادتى محبوبتر از
شاد كردن مؤمنان نيست».(24) روايات در اين باره زياد است، به طورى كه در
كتابهاى روايى باب مخصوصى به اين موضوع اختصاص يافته است.
البته شاد كردن ديگران از راههاى مختلفى انجام مىگيرد؛ گاهى با توجه كردن،
نگاه كردن، محبت ورزيدن، كلامى را به زبان آوردن و يا دادن هديهاى، مىتوان
شخصى را مسرور كرد و گاهى با قرض دادن و كمك مالى كردن، مىتوان خاطرى را خرسند
ساخت. احاديث فوق، تمام مراتب را در بر مىگيرد.
خواهى چو خليل كعبه بنياد كنى
وان را به نماز و طاعت آباد كنى
روزى دو هزار بنده آزاد كنى
بِه زان نبود كه خاطرى شاد كنى
البته واضح است كه شاد كردن ديگران وقتى عبادت است كه از راه گناه و غير مجاز
انجام نگيرد.
4 . شادى در روزهاى شادى معصومان: يكى از شادىهاى پسنديده، تشكيل مجالس جشن و
سرور به مناسب مواليد ائمه معصومينعليهم السلاماست. امام رضاعليه السلامبه
ريان بن شبيب فرمود: «اگر دوست دارى در درجات عاليه بهشت با ما باشى، به حزن ما
محزون و به شادى ما شاد باش.»(25)
ب) شادى ناپسند
بعضى شادىها كه با هدف تكاملى انسان سنخيت ندارد و يا با گناه، لهو و لعب،
اتلاف وقت، هيجان كاذب و اذيت و آزار ديگران توأم است، از نظر شرع مقدس، مذموم
و ناپسند است. در اين جا به مهمترين آنها اشاره مىكنيم:
1 . شادى از طريق گناه: كسى كه با گناه و معصيت خدا به شادى بپردازد، با اين
كار دو عمل زشت انجام داده است: يكى، خودِ معصيت، و ديگرى شادى به گناه. امام
علىعليه السلاممىفرمايد: «شادى به گناه، از انجام آن زشتتر است.»(26)
2 . شادى در برابر افراد محزون: شادى در برابر فرد مصيبت زده و غصهدار، دور از
ادب و جوانمردى است. امام حسن عسكرىعليه السلاممىفرمايد: «از ادب انسانى دور
است كه آدمى در برابر افراد محزون، اظهار شادى كند.»(27)
گر لب پر خنده دارى شادمان باش ولى
ترك شادى كن چو ديدى چشم گريان كسى
3 . شادى تمسخرآميز: يكى از شيوههاى مستكبران در برابر حق طلبان، شادى
تحقيرآميز به منظور تضعيف روحيه آنان است؛ همان گونه كه فرعون در مواجهه با
معجزات روشن حضرت موسىعليه السلامخنديد و شادى ظاهرى خويش را اظهار كرد.(28)
4 . شادى در برابر لغزش ديگران: بعضى افراد با ديدن لغزش ديگران يا وقوع
حادثهاى مانند زمين خوردن يا تپق زدن فرد در سخن گفتن، خوش حال و شاد مىشوند.
اين شادى از نظر اسلام، مردود است. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «به لغزش
ديگران خوش حال مشو، زيرا تو نمىدانى كه زمانه با تو چه خواهد كرد».(29) تجربه
نيز اين موضوع را ثابت كرده است كسى كه به ديگران خنديده، ديگران نيز بر او
خنديدهاند.
5 . شادى مغرورانه: افراد كم ظرفيت، با دست يابى به مال و ثروت و مقام، چنان به
شادى مىپردازند كه از خود بى خود مىشوند. اين نوع شادى، ناپسند است، چون حاكى
از غرور و غفلت مىباشد. قرآن كريم مىفرمايد: «اگر آدمى را پس از محنت، به
نعمتى رسانديم، مىگويد: دوران زحمت و رنج به سر آمد و در اين حال، سرگرم
شادمانى و فخر فروشى مىگردد.»(30)
6 . شادى با حركات موزون: يكى از شادىهاى ناروا، شادى با رقص و سوت و دست زدن
در مجالس لعو و لهب و شهوتآميز همراه با مفاسد و گناهان ديگر است. البته به
نظر اكثر فقها، اگر كف زدن به نحو غنايى نباشد؛ مثلاً تشويق كردن كسى، اشكال
ندارد؛ اما اگر شكل غنايى به خود بگيرد، از نظر شرع، گناه محسوب مىشود. رقص
نيز اَشكال مختلفى دارد؛ مانند: رقص مفسدهانگيز و بدون مفسده، رقص مختلط با
نامحرم و رقص مردان در جمع مردان و زنان در جمع زنان و...، كه هر يك احكام
جداگانهاى دارند و بايد هر كس نظر مرجع تقليد خود را در مورد آن جويا شود.
فوايد شادى
1 . سلامت روان
سرور و شادى، از ابتلا به افسردگى و ناراحتىهاى روحى و روانى پيشگيرى
كرده و سلامت روان را تضمين مىكند. برخى كشورها براى درمان بيمارىهاى روانى،
به خنده درمانى روى آوردهاند. باشگاه خندانهاى هند، نام تشكيلاتى با اهداف
بهداشت روانى است كه در شهر بمبئى هند فعاليت مىكند و از استقبال زيادى
برخوردار شده است. گردانندگان اين تشكيلات معتقدند: عمل خنديدن، ضمن اين كه
تنشهاى روحى و عصبى را رفع مىنمايد، در بهبود اغلب بيمارىهاى روحى و حتى
جسمى نيز مؤثر مىباشد.(31) امام علىعليه السلامدر اين باره فرمودهاند:
«السرور يبسط النفس و يثير النشاط؛(32) شادمانى، موجب انبساط روح و مايه وجد و
نشاط مىشود.»
حق، تو را از بهر شادى آفريد
تا زتو آرامشى گردد پديد
پس در آرامش نمايى زندگى
وا رهى از مشكلات زندگى
2 . سلامت جسم
شادى، نقش مهمى در سلامتى بدن و درمان بيمارىها دارد، زيرا خنده كه
حاكى از نشاط و شادى است، نوعى آنتى بيوتيك طبيعى مىباشد كه جسم را در مقابل
بيمارىها قوى ساخته و اثر دردها را تخفيف مىدهد. «نورمن كازنيز» معتقد است كه
از طريق خنده، با بيمارى فلج مبارزه كرده است و اعتقاد دارد كه از طريق خنده
مىتواند وضعيت معكوس را به وجود بياورد.(33) مىگويند: يك دقيقه خنده، معادل
با 45 دقيقه ورزش، ارزش دارد.(34)
قرن هاست كه انسان به رابطه مستقيم بين اندوه با ابتلا به انواع بيمارىها
اعتقاد داشته است، اما به تازگى در يك كنفرانس علمى در آمريكا، تعدادى از
كارشناسان رشتههاى مختلف پزشكى و روان درمانى، وجود اين رابطه را به طور علمى
مورد تأييد قرار دادند. نتيجه كنفرانس اين بود كه بين ناراحتىهاى روانى و
بيمارىها، رابطه مستقيم وجود دارد. «دكتر واينبرگر» گفته است: بروز سرطان سينه
در زنان، بالا رفتن فشار خون، سرطان ريه و بيمارى آسم، رابطهاى مستقيم با
سركوب كردن احساسات دارد و كسانى كه عادت دارند از بروز عوارض خارجى اندوه و
غصه جلوگيرى كنند، به اين بيمارى مبتلا مىشوند.(35) به قول فردوسى:
مده دل به غم تا نكاهد روان
به شادى همى دار تن را جوان
3 . امنيت اجتماعى
رواج فرهنگ شادى و نشاط در جامعه، عصبانيت و تند خويى را كمتر مىكند،
از ميزان جرايم مىكاهد و از تنش و برخورد فيزيكى با مردم جلوگيرى مىنمايد.
بسيارى از ناهنجارىها و جرم و جنايتها، ناشى از عدم تعادل روحى افراد است.
كارمندان شاد، با ارباب رجوع خود برخوردى عاطفى و محبتآميز دارند و وظيفه خود
را به طور شايسته انجام مىدهند.
4 . رشد اقتصادى
نقش شادى و نشاط در پيشبرد امور اقتصادى، غير قابل انكار است، زيرا در
اين صورت، مديران و كارمندان انرژى مضاعف پيدا مىكنند و درصد توليد و بهره ورى
افزايش مىيابد. بر اين اساس، بعضى از كشورها براى بالا بردن ميزان توليد، سعى
مىكنند در محل كار مديران و كارگران، فضايى از شور و نشاط ايجاد نمايند.
5 . رشد معنوى
انجام هر كارى و از جمله عبادات، نياز به حوصله و آرامش دارد. كسى كه
غمگين است، حوصله هيچ كارى را ندارد؛ اما افراد شاد از انجام عبادات لذت
مىبرند و احساس خستگى نمىكنند. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «اين دلها
همانند بدنها خسته مىشوند و نياز به استراحت دارند، در اين حال به دنبال
نكتههاى زيبا و نشاط آور باشيد.»(36)
6 . استحكام نظام خانواده
يكى از فوايد شادى و نشاط، استوارى پيوند خانواده و تأمين سلامت روان
كودكان است. پدر و مادرى كه در خانه، با شادى و نشاط خود، محيطى آكنده از صفا و
صميميت را براى خود و فرزندانشان فراهم كردهاند، در حقيقت، اولين گام را در
جهت تقويت روحيه و انگيزه و عزت نفس فرزندان خود برداشتهاند. رابطه مثبت
زناشويى مىتواند دست مايه شادى فرزندان باشد. ريچارد استيل مىگويد: «زندگى
زناشويى همراه يا بدون عاطفه مناسب با آن، كاملترين شكل تصور از بهشت و جهنمى
است كه ما در زندگى قادر به ايجاد، به دست آوردن و يا رسيدن به آن هستيم.»(37)
زندگى مشترك ايجاب مىكند زن و شوهر در غم و شادى يكديگر شريك باشند. در اين
ميان، بانوى خانواده نقش تعيين كنندهاى دارد. امام علىعليه السلاممىفرمايد:
«به خدا سوگند، هيچ گاه حضرت فاطمهعليها السلامرا در زندگى به خشم نياوردم و
او را بر كارى كه ميل نداشت، وادار نكردم تا روزى كه از دنيا رفت و او نيز هيچ
گاه مرا به خشم نياورد و از فرمانهاى من سرپيچى نكرد و هر گاه به او نگاه
مىكردم، نگرانىها و غم هايم از بين مىرفت.»(38)
البته پدر خانواده نيز نبايد غصههاى خارج از خانهها را به خانه ببرد. پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآلهمىفرمايد: «اگر يكى از شما در تنگنا قرار گرفت، از
خانه بيرون رود و خود و خانوادهاش را محزون نسازد.»(39)
وظايف والدين در ايجاد نشاط فرزندان
دين مقدس اسلام به منظور حفظ شادابى در خانواده، توصيه هايى دارد كه مهمترين
آنها عبارت اند از:
1 . بازى با كودكان: جنب و جوش داشتن و ورزش كردن، فشار روانى را كاهش مىدهد و
فرزندان از اين طريق، انرژى درونى شان را آزاد كرده و احساس شادى و نشاط
مىكنند.
لقمان حكيم مىگويد: سزاوار است شخص عاقل در زندگى خانوادگى همچون كودك باشد در
شوخ طبعى، خوش اخلاقى، بازى و خوش گفتار بودن، و در جامعه، با وقار زندگى
كند.(40)
2 . در آغوش گرفتن كودكان: طبق گفته روان شناسان، هر كودكى براى كسب قواى
روزانهاش به چهار بار، براى افزايش انگيزه به هشت بار، و براى رشد و نمو
جسمانى به شانزده بار در آغوش كشيده شدن احتياج دارد.(41)
3 . شاد كردن كودكان: اسلام بر شاد كردن كودك بسيار تأكيد كرده است. پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآلهمىفرمايد: «بهشت را خانهاى است به نام خانه شادى،
كسى در آن داخل نمىشود، مگر اين كه كودكان را شاد كرده باشد».(42) و نيز آن
حضرت فرمود: «كسى كه كودكان را شاد كند، خداوند او را در قيامت شاد خواهد
نمود.»(43)
عوامل شادمانى
بعضى در پاسخ به اين سؤال كه عوامل شادى آفرين كدام اند؟ مىگويند: نبايد عوامل
را مشخص كرد، چون اگر به شادى بينديشى، در واقع شادى را از بين بردهاى؛(44)
اما به نظر مىرسد اين سخن درست نباشد، زيرا شاد بودن، يك نوع مهارت در زندگى
است كه مانند مهارتهاى ديگر، نياز به آموختن دارد. البته هر چند در پارهاى از
موارد، موروثى است ؛ ولى معمولاً شادى، امرى اكتسابى است كه بايد آن را به دست
آورد و در حفظ و پايدارى آن كوشا بود. از طرفى، انسان براى هر كارى نياز به
آگاهى و شناخت دارد و شادى، از اين قاعده مستثنا نيست.
الف) شادى، به ثروت مندى نيست
بعضى از مردم، ثروت، شهرت و قدرت را از اسباب شادى مىشمارند، اما به
تجربه ثابت شده كه ميان ثروت و شادى، رابطه منطقى وجود ندارد. اين تجربه با
بررسى و تحقيقات صاحب نظران در كشورهاى مختلف نيز موافق است.(45) دكتر ديويد
مايزر در كتاب خود از افرادى كه با آنان مصاحبه شده، گفتههاى متعددى نقل
مىكند؛ نظير: ترجيح مىدهيم تمام ثروت خانوادگى ام را با خانهاى پر از محبت
عوض كنم، يا پول به هر اندازهاى كه باشد نمىتواند تأثر و غمى را كه از
ناراحتى فرزندانم برايم به وجود آمده، بر طرف كند.(46)
اديب نيشابورى مىگويد:
شادى آن شادى است كز جان رويدت
تا درون از هر ملالى شويدت
ورنه آن شادى كه از سيم و زر است
آتشى دادن كاخرش خاكستر است
ب) شادى، اكتسابى است
هر چند روان شناسان، افراد انسانى را از نظر شخصيت به چهار دسته تقسيم
كردهاند: برون گراى روان رنجور، برون گراى با ثبات، درون گراى روان رنجور،
درون گراى با ثبات، و به اين نتيجه رسيدهاند كه فقط برون گراهاى با ثبات، شادى
را به خوبى احساس مىكنند، چون داراى ژن شادى هستند و از عاطفه مثبت بالا
برخوردارند، و برون گراهاى روان رنجور در سطح متوسط قرار دارند؛ اما درون
گراهاى با ثبات، عاطفه منفى اندكى را تجربه مىكنند، در عين حال ندرتاً عاطفه
مثبت بالا را تجربه مىكنند؛ از اين رو به ندرت شديداً غمگين و يا بسيار خوش
حال مىشوند. و درون گراهاى روان رنجور، مستعد اضطراب و عاطفه منفى اند.(47)
به نظر مىرسد وراثت، عامل تعيين كننده شادى يا غم نيست. البته نمىتوان نقش
وراثت را به كلى ناديده گرفت، ولى عوامل مختلفى در شكلگيرى شخصيت انسان مؤثر
است كه مهمتر از همه، اراده و انتخاب خود فرد است. كسى كه ژن شادى ندارد،
مىتواند با توجه به عوامل شادى آفرين، آن را به دست آورد و بر اندوه و غم
درونى چيره گردد و شادى را تجربه نمايد.
ج) شادى، به سلامتى نيست
برخى سلامتى را عامل مهم شادى مىدانند و از اين رو فكر مىكنند كسى كه
به هر دليلى بيمار يا معلول و يا نقص عضو شد، ديگر نبايد شاد باشد. البته
سلامتى جسم در شادى انسان بى تأثير نيست، ولى لازمه شاد زيستن، سلامتى نيست.
شادى، بيش از آن كه به عوامل خارجى بستگى داشته باشد، به عوامل درونى مرتبط
است. در جامعه افراد فلجى را سراغ داريم كه در نشاط عجيبى به سر مىبرند.
ناتوانى يا بيمارى، دل مردگى نمىآورد، بلكه احساس ناتوانى است كه شادى را از
انسان سلب مىكند. شاد زيستن، يك تصميمِ همراه با عقيده و نوع نگرش است و كسى
كه به اين تصميم رسيده باشد، به شادى دست يافته است، چه سالم باشد و چه بيمار؛
در اين صورت در ناگوارترين شرايط نيز شادمانى خويش را حفظ مىكند، خود را با هر
وضعيت دشوارى تطبيق مىدهد و احساس رضايت دارد. يك ضرب المثل عربى مىگويد: اگر
انسان را در دريا بيندازى، ماهى خواهد شد. اگر آدمى تصويرى منفى براى خود ساخته
باشد، سموم حاصل از آن، انرژى مثبت وى را خواهد گرفت و در نتيجه، در شادترين
موقعيتها، غمگين خواهد بود. در يك بررسى معلوم شد با وجود موانع فراوانى كه
نابينايى به همراه دارد، معمولاً اين افراد به اندازه بينايان شادند.(48) «كن
كايز»، كاملاً فلج بود و روى صندلى چرخ دار زندگى مىكرد، اما يك لحظه لبخند از
لب بر نمىداشت؛ لبخندى كه از يك شادمانى خالص، واقعى و زيبا حكايت مىكرد.(49)
اينك كه مشخص شد شادى، به ثروت مندى و سلامتى نيست و وراثت نيز نقش عمدهاى در
آن ندارد، پس بايد علل واقعى آن را در چيزهاى ديگرى جست و جو كرد.
شاد زيستن، يك هنر، و شاد ساختن، هنرى بزرگتر است. به نظر روان شناسان،
شادمانى، هنرى خدادادى نيست، بلكه مهارت است.(50) بنابر اين بايد هنر و مهارت
آن را آموخت و پس از شناسايى، آنها را به كار بست.
مهمترين راه كارهاى شادى آفرين عبارت اند از:
1 . ايمان
قرآن مجيد رسيدن به اطمينان قلبى را منحصراً در ياد خدا مىداند و اين اطمينان،
اساس هر نوع شادى است. پژوهشهاى روان شناسان غربى نيز نشان مىدهد كه افراد
معتقد به خدا و جهان آخرت و تعاليم كتاب مقدس، شادتر و براى زندگى، پر
انگيزهترند. همچنين افرادى كه به طور مرتب به كليسا مىروند، شادتر از كسانى
هستند كه به كليسا نمىروند.(51)
2 . رضايت و تحمل
يكى از راههاى مهم شادى، كنار آمدن با مشكلات و رضامندى از مقدرات الهى است.
امام صادقعليه السلاممىفرمايد: «نشاط و شادى، در پرتو راضى بودن به رضاى خدا
و يقين به دست مىآيد و اندوه و غم، در شك و ناخشنودى به مقدرات الهى حاصل
مىشود.»(52)
3 . عبادت
يكى از اسباب شادى و نشاط، نماز و ارتباط و مناجات با خداست. افرادى كه به دعا
و نماز مىپردازند، كمتر دچار نگرانى و اندوه مىشوند. امام صادقعليه
السلامبه يكى از يارانش فرمود: «چه عاملى شما را مانع شده در وقتى كه غم و
اندوه دنيوى برايتان ايجاد گرديد، وضو بگيرد و داخل مسجد شود و دو ركعت نماز
بخواند و خداوند بزرگ را صدا بزند و از او كمك بخواهد!؟ آيا نشنيدهاى كلام خدا
را كه فرموده: از نماز و روزه كمك بگيريد.»(53)
كسى كه گناهى مرتكب شده و عذاب وجدان او را غمگين كرده، به وسيله توبه و
استغفار، از احساس گناه رهايى مىيابد و نشاط اوليه را به دست مىآورد. پيامبر
اكرمصلى الله عليه وآلهمىفرمايد: «كسى كه بسيار استغفار كند، خداوند او را
از هر اندوهى، گشايشى و از هر تنگنايى، راه نجاتى مىبخشد.»(54)
ذكر خدا، آرم بخش دل و نشاط دهنده روح است. امام صادقعليه السلاممىفرمايد:
«اى سفيان! زمانى كه چيزى تو را محزون ساخت، لا حول ولا قوة الا بالله زياد
بگو، زيرا اين جمله، كليد شادى است.»(55)
4 . هدف مندى در زندگى
كسى كه در زندگى خود هدف متعالى و معقولى را دنبال مىكند، در پى يافتن معنا در
زندگى است. تلاش براى يافتن معنا در زندگى، انسان را به حركت در مىآورد، در او
شور و شوق وصف ناپذيرى ايجاد مىكند و انرژى وى را مضاعف مىسازد. روانشناس
شهير، ويكتور فرانكل كه در اسارت نازىها به كشف معنا درمانى نايل گرديد، در
همان زمان همه نزديكان خود را از دست داد. پدر، برادر و همسرش در تنورهاى آتش
از بين رفتند. همه اعضاى خانوادهاش از بيمارى جان دادند، اما گرسنگى، سرما و
شكنجه هرگز زانوان پر توان فرانكل را خم نكرد. او در اين باره مىگويد: آنچه
انسان را از پاى در مىآورد، رنجها و سرنوشت نامطلوب نيست، بلكه بى معنا شدن
زندگى است كه مصيبت بار است. معنا تنها در لذت و شادمانى و خوشى نيست، بلكه در
رنج و مرگ هم مىتوان معنايى يافت.(56)
5 . مثبت نگرى
خوش بينى كه نشانه سلامت روان است، مىتواند شادى را افزايش دهد. «ما تصميم
مىگيريم كه ديگران را چگونه ببينيم. وقتى مىخواهيم كسى را دوست داشته باشيم،
مىتوانيم بسيار صبور و شكيبا باشيم. وقتى تصميم مىگيريم كه از آدمها برنجيم،
بر اشتباهات آنها دقيق مىشويم؛ پس نوع احساسى كه درباره ديگران داريم به
رفتارهاى آنها بستگى ندارد، بلكه به نگرش خود ما مربوط است. اكثر آدمها بيشرين
وقت خود را صرف جست و جوى عيبهاى ديگران مىكنند و كمتر به خوبىهاى آنها
مىپردازند.»(57)
زندگى ما بازتاب كامل اعتقاداتمان است. باورها و اعتقادات انسان، تعيين كننده
كيفيت زندگى او هستند؛ «مثلاً اعتقاد شما اين است كه پدرها بايد فرزندان خود را
تشويق كنند و براى آنها هديه بخرند. هر گاه پدرتان مطابق اين اعتقاد شما رفتار
نمىكند، غمگين و افسرده مىشويد و در نتيجه تصميم مىگيريد كه پدرتان را تغيير
دهيد. اكثر مردم هيچ وقت فكر نمىكنند كه راه حل ديگرى هم وجود دارد. آيا بهتر
نيست كه به جاى پدر، باورهاى خود را تغيير دهيم؟ بعضىها هرگز توقع ندارند كه
يك رفتار خاصى را از ديگران ببينند و در نتيجه از آرامش ذهنى بيشترى
برخوردارند».(58) پس براى به دست آوردن شادى، بايد ياد بگيريم كه انديشه هايمان
را كنترل كنيم، چون« آنچه مايه خوش بختى و شادى انسان مىشود، درون اوست، نه
عوامل بيرونى». البته اين را نيز بايد به ياد داشته باشيد كه: «آنچه شما را
آزرده است، نفس حادثه نيست، بلكه تفكرات شما در باره آن حادثه است.»(59)
فكرت را راست كن نيكو نگر
هست آن فكرت شعاع آن گهر(60)
منفى بافان هميشه نيمه خالى ليوان را مىبينند و با عينك بدبينى، به اطراف خود
مىنگرند. اشتباهات كوچك را بزرگ مىشمارند، از كاه كوهى مىسازند و زندگى را
در كام خود و ديگران تلخ مىكنند. اما مثبت انديشان، هميشه نيمه پر ليوان را
مىبينند و خطاها و لغزشهاى ديگران را ناديده مىگيرند و زندگى را نشاطانگيز
مىنمايند. «آندرو متيوس» به مراجعان خود كه از افسردگى رنج مىبردند، چنين
توصيه مىكرد: «اولين كار براى رهايى از افسردگى و ناراحتى اين است: دهانت را
هنگامى باز كن كه حرفى مثبت و سازنده براى گفتن داشته باشى.»(61)
پرورش حالات روحى مثبت مانند: مهربانى، همدردى، كمك به ديگران و... به سلامت و
شادى روحى منجر مىشوند. اعمال و واكنشهاى ما نتيجه افكار ما هستند. پس اگر
افكار مثبت و شاد داشته باشيم، زندگىمان شاد خواهد بود.
6 . در حال زيستن
شادى در گرو زندگى كردن در زمان حال است. متأسفانه بعضى از مردم به ديروز و
فردا به صورت افراطى مىنگرند؛ يا حسرت ديروز را مىخورند يا خود را در آرزوهاى
دست نيافتنى فردا غرق مىكنند و نشاط و آرامش را از خود سلب مىنمايند. اگر به
آينده نگرى و دور انديشى اهميت داده شده؛ براى ساختن آينده است، اما نه به قيمت
از دست دادن امروز. از طرفى، آينده مجموعهاى از امروزهاست. پس به دست آوردن
آينده در صورتى است كه امروز را ذخيره كنيم. لذا اشتباه است اگر امروز را فداى
آينده كنيم كه در اين صورت، آيندهاى نيز نخواهد بود، چون مهمترين آفت آينده،
از دست دادن اجزاى آن، يعنى امروز است. هر وقت توانستيم از امروز استفاده كنيم،
به آينده نيز خواهيم رسيد.
پيشوايان دين همواره بر اين نكته مهم تأكيد داشتهاند. امام علىعليه
السلاممىفرمايد: «گذشته عمر تو رفته است و باقى مانده آن، محل ترديد است؛ پس
زمانى را كه در آن به سر مىبرى، براى عمل، غنيمت شمار».(62) در جاى ديگر
مىفرمايد: «قلبت را از اندوه گذشته آكنده مساز كه تو را از آمادگى براى آينده
باز مىدارد».(63) و باز فرموده است: «نگرانىهاى سال را بر نگرانى امروزت
اضافه مكن، براى امروز مشكلات خودش كافى است.»(64)
سعديا دى رفت و فردا همچنان معلوم نيست
در ميان اين و آن فرصت شمار امروز را
ويكتور هوگو مىگويد: «سراسر عمر ما تلاشى است پيوسته براى دست يافتن به كام
يابى و سعادت، در حالى كه شايد خوش بختى همين لحظهاى بود كه به آن
مىانديشيم».(65) وقتى به جاى لذت بردن از هر لحظه زندگى، آن را صرف آماده شدن
براى آينده مىكنيم، در واقع شادمانى خود را به تعويق مىاندازيم. ما توانايى
خويش را براى تجربه كردن و لذت بردن از زمان حال از دست مىدهيم. پس وقتى فرصت
شادمانى داريم، آن را از دست مىدهيم.(66)
صائب تبريزى مىگويد:
حالِ ما را غم آينده مشوّش نكند
در بهاران، نبود فكر زمستان ما را
در روايات اسلامى، از «امروز» به عنوان غنيمت و فرصت ياد شده كه دقيقاً همان
چيزى است كه از سوى كارشناسان امور تعليم و تربيت و روان شناسان، در جهان امروز
مطرح شده است.
7 . تبسم و خنده
يكى از اسباب مسرت و شادى، تبسم و لبخند مىباشد. اين موضوع از نظر علمى نيز
ثابت شده است. متخصصان مىگويند: در يك قهقهه، شانهها، گلو، گردن و ديافراگم
تكان مىخورند، به طورى كه عضلات بعضى افراد كه عادت به خنده درست و حسابى
ندارند، دچار گرفتگى مىشود، قلب تندتر مىزند، فشار خون بالا مىرود و سطح
اكسيژن خون افزايش مىيابد؛ همچنان كه تعداد دفعات تنفس بيشتر مىشود. احتمالاً
مهمتر از همه، اندورفين، داروى مغزى، ترشح مىشود كه نه فقط در انسان احساس
سرخوشى به وجود مىآورد، بلكه از نظر بسيارى از پزشكان، يكى از بهترين داروهاى
طبيعى است.(67)
هر كس در روابط اجتماعى خود با ديگران، به كار كرد خنده و اهميت آن در ايجاد
شادى پى برده است. پيشوايان دين به خصوص پيامبر اكرمصلى الله عليه وآلهخنده
رو بودند. در روايتى آمده است: رسول خداصلى الله عليه وآلههنگام سخن گفتن تبسم
مىكرد.(68) البته خنديدن بايد به گونهاى باشد كه شخصيت انسان آسيب نبيند و با
وقار و متانت در تضاد نباشد. در اين صورت، خنده، به موقع و متعادل خواهد بود.
امام علىعليه السلامدر توصيف پرهيزگاران مىفرمايد: «اگر بخندد، صدايش به
قهقهه (خنده صدادار) بلند نمىشود.»(69)
8 . شوخى
با مزاح و شوخى، خاطرات غمانگيز فراموش مىشود و طراوت و شادى جايگزين آن
مىشود. اغلب اتفاقات و حوادث ناراحت كننده زندگى را مىتوان با روح شوخى و
بذله گويى به امورى خوشايند و قابل تحمل تبديل كرد. بر اين اساس، اسلام شوخى و
بذله گويى را به منظور به دست آوردن نشاط روحى تجويز كرده و براى زدودن كسالت و
ملالت، در چهارچوب نظم اخلاقى، مطلوب شمرده است. پيامبر اكرمصلى الله عليه
وآلهيكى از صفات مؤمن را شوخ طبعى و زنده دل بودن دانستهاند.(70) امام
صادقعليه السلامبه يكى از يارانش فرمود: «شوخى شما اصحاب با يكديگر چه مقدار
است؟ گفت: كم است. حضرت فرمود: اين گونه نباشيد، به درستى كه شوخ طبعى از حُسن
خلق است. شما بدين وسيله برادرتان را شاد مىكنيد؛ همان گونه كه رسول خداصلى
الله عليه وآلهاهل شوخى و مزاح بودند تا سرور و شادى را در قلب اصحاب ايجاد
كنند.»(71)
البته از نظر اسلام، شوخى بايد معقول و منطقى باشد و از حد اعتدال خارج شود.
رواياتى كه از شوخى كردن نهى كردهاند، ناظر به مواردى است كه اصول اخلاقى در
آن رعايت نشده باشد. امام علىعليه السلاممىفرمايد: «كسى كه زياد مزاح كند،
شكوه و وقار او كم مىشود.»(72)
9 . خودآرايى
آراستگى ظاهرى، جذابيت به همراه دارد، ناخواسته توجه ديگران را به سوى انسان
جلب مىكند و ارتباط صميمانهاى را ايجاد مىنمايد كه در پرتو آن، شادمانه
زيستن پرورش خواهد يافت.
10 . بوى خوش
يكى از عوامل نشاط آور، استفاده از بوى خوش است. انسان با استشمام بوى خوش،
نيرويى تازه مىگيرد و به وجد مىآيد. عطر زدن از سنتهاى پسنديدهاى است كه
اسلام بر آن تأكيد كرده است. امام صادقعليه السلاممىفرمايد: «رسول خداصلى
الله عليه وآلهبراى بوى خوش، بيشتر از خوراكش خرج مىكرد.»(73)
11 . پوشيدن لباسهاى روشن
امروزه اين نظريه روان شناسان به اثبات رسيده است كه رنگها مىتوانند بيانگر
خلق و خو و احساسات و حالات درونى انسان باشند.(74) بر اين اساس، براى هر رنگى
ويژگى و خواصى ذكر شده است. بدون ترديد رنگ روشن مثل سفيد و يا سبز، مفرح و
بهجت آور است. از اين رو پزشكان و جراحان در اتاقهاى عمل، از اين رنگ استفاده
مىكنند تا اميد به زندگى را در دل بيماران خود ايجاد نمايند. معمولاً در
جشنها و عروسىها از لباس سفيد استفاده مىكنند كه پيام آور شادى، نشاط، عشق و
محبت است. اسلام به پوشيدن لباسهاى روشن، به ويژه سفيد توجه زيادى مبذول داشته
است. امام باقرعليه السلاممىفرمايد: «هيچ لباسى بهتر از لباس سفيد نيست».(75)
از سوى ديگر، استفاده از لباس سياه كه غمانگيز مىباشد، مكروه اعلام شده است.
امام علىعليه السلاممىفرمايد: «لباس سياه نپوشيد كه لباس فرعون است.(76)
(البته چادر، عمامه و لباس سياه براى عزادارىها استثنا شده است و چه بسا گاهى
اوقات موجب وقار و نشاط زنان در جامعه ما باشد).
12 . ورزش
تحرك جسمى و فكرى در زندگى ماشينى امروز، در تعادل روحى انسان بسيار مؤثر است.
به تجربه ثابت شده كه پس از انجام حركات ورزشى، سرخوشى و طراوتى به آدمى دست
مىدهد كه شايد تا آخر روز اثرش باقى باشد. ضمن اين كه بر رفتارهاى تحصيلى و
شغلى نيز اثر مىگذارد.
13 . تغذيه مناسب
پژوهشها نشان دادهاند كه صبحانه مناسب و حاوى مختصرى مواد قندى، سهم به سزايى
در شادى روزانه دارد. همچنين برخى پروتئينهاى موجود در گوشت و سبوس غلات و
ويتامينهاى «ب»، نقش مؤثرى در شادى بخشى و پيشگيرى از افسردگى دارد. نقش
سبزيجات و ميوهها، به ويژه سيب، پرتقال، زيتون و شير در افزايش نشاط، غير قابل
انكار است.(77)
14 . مسافرت
سير و سفر و تغيير محيط و جابه جايى، زندگى را از يك نواختى ملال آور خارج
مىكند و نشاط و شادكامى را به ارمغان مىآورد. در شعرى كه به امام علىعليه
السلامنسبت داده شده، آمده است: براى رسيدن به ترقى و تعالى، از وطنهاى خود
دور شويد و مسافرت كنيد كه در سفر پنج فايده است: تفريح و انبساط روح؛ تحصيل
درآمد و تأمين معاش؛ فرار گرفتن علم و تجربه؛ يادگيرى آداب زندگى و آشنايى با
افراد فاضل.(78)
15 . رويكرد به ادبيات و شعر
شعر و شادى، هر دو منشأ درونى دارند و بين آنها رابطه مستقيم برقرار است. از
اين رو هر گاه انسان بخواهد احساسات و عواطف خود را بروز دهد، از شعر استفاده
مىكند. وقتى كسى غمگين مىشود، اقدام به آواز خوانى مىكند. اگر علتش را جويا
شويد، مىگويد: دلم گرفته است و مىخواهم غمهايم را فراموش كنم.
16 . اعتماد به نفس
يكى از اسباب شادى، اطمينان به خود و تجربه آن در عمل است. خانم اليزابت
هارلوك، روان شناس معاصر «سه ميم» را عوامل اصلى شادى مىداند: 1 - محبوبيت؛ 2
- مقبوليت؛ 3 - موفقيت.(79) اين «سه» وقتى حاصل مىشود كه انسان به خود اعتماد
داشته باشد.
تكنيكهاى تقويت اعتماد به نفس و كسب شادى
1 . خود را سرزنش نكنيد: سرزنش و سركوفت زدن به خود، نشاط و شادمانى را از شما
سلب مىكند، زيرا نسبتهاى ناروا به خود دادن، در ضمير ناخودآگاه باقى مىماند
و از ضمير ناخودآگاه پيامهاى منفى به ذهن مخابره مىشود و در اين شرايط احساس
مىكنيد كه توان انجام كارى را نداريد. البته اين گفته بدان معنا نيست كه
اشتباهات را ناديده بگيريد، بلكه نشان مىدهد كه راجع به نقاط ضعف و قدرت، بايد
قضاوت منصفانه داشت.
2 . خود را تشويق كنيد: انتظار نداشته باشيد كه ديگران از شما تعريف كرده و يا
شما را تشويق كنند. چه بسا بى توجهى يا حسادت و نظاير آن باعث مىشود كه ديگران
كمتر شما را تشويق كنند، ولى خودتان را هر چند وقت يك بار تحسين كنيد و پاداش
بدهيد. اين امر، وجودتان را از شور و شوق و شادمانى لبريز مىكند.
3 . بر نقاط قوت خود پافشارى كنيد: باليدن به توانايىهاى خود، برچسب منفى به
خود نزدن و برجسته كردن امتيازات، احساس رضايت و خرسندى به شما خواهد داد. پس
با هر نوع تفكر منفى برخورد كنيد تا غم و غصه شما را فرا نگيرد.
4 . محدوديتها و كمبودهاى خود را بپذيريد و با آنها كنار بياييد، از مشكلات
نهراسيد و به شكستها نينديشيد، بلكه به موفقيتها فكر كنيد و بدانيد فقط شما
نيستيد كه داراى اين مشكل هستيد. از اين طريق، جرئت پيشروى و مسئوليت پذيرى
پيدا مىكنيد و شادى بر زندگىتان حاكم خواهد شد.
17 . حضور در جمع افراد شاد
بعضى از محققان، برقرارى ارتباط با خويشاوندان و تشكيل اجتماعات خانوادگى و
محافل دوستانه و صميمى و بحث و گفت و گو با آنان را در ايجاد شور و نشاط درونى
مؤثر مىدانند. همچنان كه آدم عبوس و غمگين، ديگران را اندوهگين مىكند، انسان
متبسم و خنده رو نيز ديگران را به شادى وا مىدارد.
18 . خوش سخنى
در همه زيبايىها، سخن زيبا از جايگاه خاصى برخوردار است، زيرا از يك طرف، سخن
زيبا شادى ساز است و از طرفى ديگر، ساير زيبايىهاى عالم به وسيله سخن بيان
مىشود. سخن و كلام، هم در كمال و شادى انسان مؤثر است و هم در سقوط و غم و
اندوه وى اثر دارد و اين، بستگى به انتخاب كلمات و طرز اداى آن دارد. مسائلى كه
در اين باره بايد مورد توجه قرار گيرد تا سخن زيبا تأثير خود را در شاد زيستن
حفظ كند، عبارت اند از:
1 . سخن، گزنده و نيش دار نباشد؛
2 . همراه با ادب اسلامى باشد؛
3 . با تبسم همراه گردد؛
4 . آهنگ متنوع داشته باشد؛
5 . با گرمى و صميميت درونى همراه باشد.
پىنوشت ها:
1) فرهنگ فارسى عميد، واژه شاد و شادى.
2) ابوالفضل طريقه دار، شرع و شادى، ص 24.
3) مقالات فلسفى، ج 2، ص 66.
4) نشريه پيوند، ش 297، ص 33.
5) مايكل آيزنك، روانشناسى شادى، ترجمه خشايار بيگى و مهرداد فيروز بخت، ص 12.
6) روزنامه انتخاب، 7 آذر 79، ص 8.
7) خسرو امير حسينى، مهارتهاى شاد زيستن، ص 62 و 63.
8) امدادهاى غيبى، ص 56 و 57.
9) همان.
10) توبه (9) آيه 82.
11) تفسير نمونه، ج 8، ص 63 و 64.
12) قصص (28) آيه 76.
13) غررالحكم و دررالكلم، ج 1، ص 272.
14) نهج البلاغه، قصار 333.
15) مرتضى مطهرى، سيرى در سيره نبوى، ص 239 - 240.
16) بحارالانوار، ج 75، ص 321.
17) همان.
18) غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 136.
19) بحارالانوار، ج 77، ص 52.
20) محمود اكبرى، غم و شادى، ص 38.
21) نهج البلاغه فيض الاسلام، نامه 166.
22) بحارالانوار، ج 48، ص 174.
23) اصول كافى، ج 2، ص 206.
24) وسائل الشيعه، ج 11، ص 569.
25) بحارالانوار، ج 44، ص 286.
26) ميزان الحكمه، ج 3، ص 463.
27) بحارالانوار، ج 75، ص 374.
28) زخرف (43) آيه 47.
29) ميزان الحكمه، ج 7، ص 149.
30) هود (11) آيه 10.
31) خندههاى بلند، ص 23.
32) غررالحكم و دررالكلم، ج 2، ص 113.
33) خسرو امير حسينى، همان، ص 71.
34) همان، ص 72.
35) روزنامه جمهورى اسلامى، 5 / 7 / 72.
36) نهج البلاغه، قصار 188.
37) خسرو امير حسينى، همان، ص 156.
38) كشف الغمه، ج 1، ص 363.
39) وسائل الشيعه، ج 12، ص 12.
40) لئالى الاخبار، ج 2، ص 209.
41) نشريه پيوند، ش 292، ص 34.
42) كافى، ج 6، ص 49.
43) كنز العمال، حديث 6009.
44) مهدى بهادرى نژاد، شادى و زندگى، ص 26.
45) همان.
46) همان.
47) ر.ك: مايكل آيزنك، همان، ص 53 - 56 و ابوالفضل طريقه دار، همان، ص 35.
48) مايكل آيزنك، همان، ص 158 - 159.
49) وين داير، عظمت خود را در يابيد، ترجمه محمد رضا آل ياسين، ص 46.
50) باربارا آنجليس، لحظههاى ناب زندگى، ترجمه شهرزاد لولاچى، ص 19.
51) مجله حديث زندگى، ش 9، ص 45.
52) بحارالانوار، ج 68، ص 159.
53) همان، ج 66، ص 342.
54) نهج الفصاحه، حديث 2941.
55) بحارالانوار، ج 75، ص 201.
56) ويكتور فرانكل، انسان در جست و جوى معنى، ترجمه دكتر نهضت صالحيان و مهين
ميلانى، ص 225.
57) اندرو متيوس، آخرين راز شاد زيستن، ترجمه وحيد افضلى راد، ص 96.
58) همان، ص 62.
59) همان، ص 164.
60) مثنوى معنوى، دفتر دوم، بيت 860.
61) آندرو متيوس، ص 83.
62) ميزان الحكمه، ج 8، ص 4036.
63) غررالحكم و دررالكلم، ج 6، ص 345.
64) همان، ص 329.
65) ابوالفضل طريقه دار، همان، ص 36.
66) بارباراد آنجليس، همان، ص 9.
67) روزنامه ايران، 8 آبان 1379، ص 1.
68) مكارم الاخلاق، ج 1، ص 20.
69) نهج البلاغه، خطبه 184.
70) بحارالانوار، ج 74، ص 153.
71) اصول كافى، ج 2، ص 663.
72) غررالحكم و دررالكلم، ج 4، ص 591.
73) وسائل الشيعه، ج 1، ص 443.
74) خسرو امير حسينى، همان، ص 179.
75) بحارالانوار، ج 78، ص 330.
76) همان، ج 83، ص 248.
77) مجله حديث زندگى، همان، ص 46.
78) مستدرك الوسائل، ج 2، ص 22.
79) مجله حديث زندگى، همان، ص 45.
منبع:
با
معارف اسلامى آشنا شويم ـ ش 60 ، فروردين - تير 84