بسم الله الرحمن الرحيم
از بيماريهاى خطرناك روانى ، بد بينى و بد گمانى است كه هر كس بدان گرفتار شود،
ناراحتيها، رنجها، و دردها رد انتظار اوست . اين بيمارى گاه چنان شدت مى يابد
كه شخص مبتلا، به هر چه مى نگرد و يا به هر چه فكر مى كند، مى كوشد نقص و يا
عيبى در آن بجويد و نيكوييهاى آنرا از نظر دور كند؛ اگر ساختمانى شگفت ، كتابى
مفيد و ارزنده ، و يا انسانى با ارزش ببيند، به جاى آنكه خوبيهاى آنها را
بستايد، وقت و دقت خود را در اين مى گذراند كه شايد عيب و نقصى در آن بيابد و
آنها را پست و كوچك بشمارد. اين خوى ناپسند و بيمارى اخلاقى از بلاهاى بزرگ و
پر خطر است به طوريكه سوءظن و بى اعتمادى به همه چيز و همه كس حتى به زندگى ؛
بر بسيارى از دلها حكمفرماست و به جاى چاره جويى و درمان اين بيمارى ، دستهاى
در لباس شاعران ، نويسنده و حتى فيلسوف غربى و... به آتش بدبينى دامن زده و
مى زند، و با شعر، رمان ، و فلسفه بافى ، نواى غم انگيز از رنجها و ياءس و
نااميدى به گوش مردم مى رساند.زيانبارتر آنكه بدبينى را به نفرت از حيات كشانده
اند كه انسانها را سرانجام به خودكشى واميدارد !
زيانهاى اجتماعى
خوى زشت و ناپسند بدبينى و بدگمانى ، اعتماد افراد را نسبت به يكديگر از بين مى
برد و بر آبرو و اعتماد آسيب مى رساند. بدبينى بزرگترين مانع همكاريهاى اجتماعى
، اتحاد و به پيوستگى دلهاست و انسان را گوشه گير، تكرو و خودخواه بار مى آورد.
بدگمانى سرچشمه خشمها، جنگ و خونريزى هاست . و چه بسيارى از انسانها را به
نيستى كشانده و كانون خانواده ها را از هم پاشيده است و چه بسا افراد ارزنده كه
مى توانستند منشاء كارهاى مهم و پرمنفعت باشند؛ اما بر اثر بدگمانى خود يا
بدگمانى ديگران نسبت به آنان ، از كارهاى خلاقه بازمانده اند. اين خوى زشت ،
شعله محبت و دوستى را خاموش مى سازد، و به جاى آن ، تخم نفاق و دورويى را در
دلهاى افراد مى افشاند و پرورش مى دهد؛ زيرا بدبين يا بايد از همه كناره گيرد
يا فقط تظاهر به دوستى كند و خود را چنان بنمايد كه در باطن آنگونه نيست . و
چون به اشخاص و رويدادها با عينك بدبينى مى نگرد، نمى تواند با بى طرفى و بى
نظرى ، آنها را بررسى كند و آن پديده يا شخص را آن گونه كه هست بشناسد؛ در
نتيجه ، دچار قضاوت نادرست مى شود و اين خود موجب عقب ماندگى است و نيز موجب
بهره نگرفتن از فرصتها و افراد با ارزش . سو ظن باعث جستجو در كار ديگران است
كه عوارض خطرناكى دارد و نيز موجب غيبت و بدگويى از ديگران ، كه آن نيز گناهى
بزرگ و زيانبار است .
زيانهاى فردى
بدبينى سرچشمه ناراحتيهاى روحى و روانى و موجب اضطراب و نگرانى ، و بدبين ،
بيشتر غمزده و خودخور و ناراحت است و در اثر گمانهاى بدى كه در باره اشخاص و
پديده ها دارد، بسيار رنج مى برد و روحش زير شكنجه و عذابى درونى خرد مى شود.
از همنشينى با دوستان و رفت و آمدهاى مفيد گريزان است و به تنهايى و گوشه گيرى
بيشتر تمايل دارد و بدين جهت از نشاط روحى بى بهره است و شايد كار به جايى برسد
كه از همه كس و همه چيز هراسناك است ؛ و همه پديده ها و كارهاى ديگران را به
ضرر خود ببيند و چنين تصور كند كه همه بر نابودى او كمر بسته اند. قرآن مجيد
درباره منافقان مى فرمايد: ..يحسبون مل صيحه عليهم ...(1)هر صدا و فريادى را بر
ضد خود مى پندارد. آدم بدگمان ، در اثر دورى از معاشرتهاى سودمند و فاصله گرفتن
از افكار ديگران ، از تكامل و رشد فكرى باز مى ماند و نيز خود را در ميان
هزاران نفر تنها مى بيند و تا پايان عمر در تنهايى به سر مى برد. بدبين ، صفاى
روح ندارد و هميشه در دل به بدگويى و غيبت ديگران مشغول و از اين جهت است كه
برخى از علماى اخلاق از سوءظن زير عنوان غيبت قلبى بحث كرده اند. يكى از علل
گرايش مردم به ويژه نسل جوان در كشورهاى متمدن ، به مكتب هاى بى قيدى چون
هيپيسم و... همين بيمارى اخلاقى مى باشد. با توجه به آثار شوم فردى و اجتماعى
اين انحراف اخلاقى ، روانشناسان آنرا يك بيمارى خطرناك مى دانند. انسان بدبين
زندگى خود را به گونه اى دوزخ مى سازد و خود را در جهنم خود ساخته شكنجه و آزار
مى دهد و همواره در خشم و نفرت و كينه توزى به سر مى برد.
عواملى كه موجب بدبينى
مى شود:
بايد شناخت كه اين بيكارى اخلاقى چگونه و از چه راهى توليد مى شود و ما، در اين
مقاله كوتاه چند عامل را يادآورى مى كنيم :
1- گاهى ناپاكى و آلودگى روحى خود انسان ، بدبينى مى
آورد؛ همانطور كه بسيارى از خوشبينيها در اثر صفاى باطن و پاكى دل است . زيرا
انسان مطابق اصل كلى مقايسه با خويش انسانها را خوب يا بد مى پندارد و محور
بدى يا خوبى را خود قرار مى دهد، كه گفته اند: (كافر همه را به كيش خود پندارد)
2- گاهى بدبينى در اثر پيش داورى به وجود مى آيد؛ مثلا:
شخصى مى بيند كه دوستش بى تفاوت با او برخورد كرد و بدون اينكه احتمال دهد كه
شايد توجه نداشته باشد؛ قضاوت مى كند كه دوستش با وى خوب نيست و عمدا بدو اعتنا
نكرده و....در صورتيكه اگر تامل كند چه بسا روشن خواهد شد كه اين بى توجهى در
اثر متوجه نشدن آن رفيق بوده است نه بى اعتنايى .
3- تكبر و خودخواهى هم عامل بدگمانى مى تواند شد. چون
تمايل به برترى و بزرگترى در بسيارى از افراد موجود است و چون مردمان در همه جا
و نسبت به همه كس نمى توانند برترى خود را احراز كنند، مى كوشند از راه كوبيدن
افراد و كوچك نمودن آنان ، بزرگى و والايى خود را ثابت و تمايل بيجاى خود را
ارضا نمايند و بدين منظور در ذهن خويش براى ديگران نقاط ضعفى مى تراشند تا آنان
را كوچك سازند و خود را برتر گردانند.
4- همنشينى با مردم فاسد و ناسالم ، اثر مستقيمى در
بدبينى دارد؛ چون نفس انسان رنگ مى گيرد به صفت همنشين خود در مى آيد و سرانجام
نسبت به خوبان كه با او همرنگ نيستند بدبين مى شوند، چنانچه در روايات آمده است
كه : همنشينى با بدان بدگمانى به نيكان را در پى دارد. (2)
چگونه از سوءظن و
بدبينى جلوگيرى كنيم :
نخست اين نكته را يادآور مى شويم كه : منظور از بدبينى ، آن خيالهاى ذهنى نيست
كه بى اختيار دست مى دهد، بلكه مقصود ما در اين مقاله از بدبينى گمانهاى بدى
است كه شخص بااختيار آنرا پرورش مى دهد و در دنياى ذهن و خيال آنرا دنبال مى
كند و از مقدماتى كه خود مى سازد نتيجه مى گيرد و سعى مى كند رفتار و كردار خود
را بر اساس همان خيالهاى خود ساخته ، به ظهور رساند. از اين جهت است كه پيامبر
اسلام مى فرمايد: راه نجات از سوءظن آن است كه آنرا تصديق نكند و به آن ترتيب
اثر ندهد.(3) اكنون به راههاى درمان اين بيمارى مى پردازيم :
1- بايد خود را اصلاح كنيم تا در مقام مقايسه با ديگران
با خود، به فساد و بدى آنان حكم نكنيم و در مرحله اصلاح خويش علاوه بر زدودن
صفات زشت و ناپسند، بايد به خود تلقين كنيم كه نه تنها ديگران بد نيستند بلكه
شايد روحيات عالى تر و برتر از ما نيز، داشته باشند. و اين نكته را هم نبايد از
ياد برد كه اصل مقايسه به خويش از خود دوستى سرچشمه مى گيرد و پايه منطقى و
علمى ندارد و نمى توان آنرا منشاء داورى قرار داد.
2- بايد محيط زندگى را پاك كنيم يعنى از همنشينى با
افراد نادرست و ناشايسته بپرهيزيم ، و بكوشيم با افراد ارزشمند معاشرت كنيم تا
فكر خوش بينى نسبت به ديگران در ما به وجود آيد و ضمنا از افكار عالى و صفات
برجسته آنان بهره مند شويم .
3- از شتابزدگى در داورى يعنى پيش داورى بيجا بپرهيزيم
و توقعات خود را از ديگران كاهش دهيم ؛ هر گاه ديديم دوست با يكى از افراد
خانواده و ديگران ، سلام ما را پاسخ نگفتند و يا بى تفاوت از كنار ما گذشتند و
يا ما را به ميهمانى خويش دعوت نكردند، بجاى اينكه كينه در دل جا دهيم و يا
نسبت به آنان بدگمان شويم ، و هزاران خيال بيجا كنيم ، و به اصطلاح در دادگاه
ذهن ، آنان را محكوم سازيم ؛ بهتر است قضايا را بررسى در رفتار آنان توجه كنيم
، آنگاه خواهيم ديد نود درصد از بدبينى هاى معمولى درمان خواهد شد و از بين مى
رود؛ چون پس از بررسى در اطراف موضوع به اين نتيجه مى رسيم كه آنكس كه ما به
رفتار او بدبين بوده ايم ؛ در حقيقت متوجه نبوده يا فراموش كرده و يا در عالم
افكار و خيالهاى فرورفته كه ندانسته و نفهميده چه كسى به او سلام كرده بوده است
تا پاسخ گويد...
گاهى نيز، انسان مى پندارد شكست و عقب ماندگى او،
ديگران بوده اند. روايات اسلامى سفارش كرده است مسلمانان ، رفتار و كردار
برادران مسلمان خود را به صحت حمل كند، و احتمال هاى درست ، بيابند تا
بدينوسيله بدبينى را از ذهن خود دور سازد. امير مومنان عليه السلام مى فرمايد:
كار برادر دينى خود را به بهترين توجيه ، حمل كن مگر آنكه دليل بر فساد آن
داشته باشيد و تا زمانى كه توجيه نيكويى براى گفتارش مى يابى ، از گمان بد دورى
كن ! (4) امام ششم عليه السلام فرمودند: آنگاه كه مومن برادر دينى خود را متهم
سازد، ايمان در قلب او چون نمك در آب ، حل مى شود. (5) اين نكته را هم بايد
متوجه باشيم كه : بر مسلمان لازم است كارهايى كه باعث بدبينى ديگران مى شود؛
انجام ندهد تا ديگران به اين خطا دچار نگردند مثلا؛ از جاهاى تهمت انگيز و يا
رفتارها و گفتارهاى كه موجب بد گمانى ديگران مى شود؛ دورى جويد؛ چنانچه رسول
گرامى اسلام (ص ) به مسلمانان مى فرمايد: از جاهاى تهمت انگيز بپرهيزيد. (6) و
على عليه السلام مى فرمايد: كسيكه خود را در معرض تهمت و بدگمانى قرار دهد؛ حق
ندارد كسى را كه به او بدگمان شده است سرزنش كند.(7)
يادآورى بسيار لازم
با اينكه در شريعت اسلام بدبينى و بدگمانى حرام است و پيامبر(ص ) مى فرمايد:
خداوند تجاوز به جان و مال عرض به مسلمان و بدگمانى به او را حرام كرده است (8)
ونيز قرآن مجيد مسلمانان را از بدگمانى باز مى دارد و با اينكه در اين آيين به
مومنان سفارش شده به يكديگر خوشبين باشند؛ اما پوشيده نيست كه انسان نبايد در
اثر خوشباورى خود و مردم مسلمان را در خطر بيندازد؛ بنابراين در مواردى كه
درستى افراد قطعى و حتمى نيست با اينكه وظيفه داريم با آنان نيكوكار باشيم ،
اما نبايد از احتياط و محكم كارى دست برداريم و خود را دچار خطر و نگرانى كنيم
و بايد بدانيد اسلام ، همانگونه كه پيروان را از بدبينى و سوءظن بازميدارد، نيز
سفارش مى كند خائنى را كه خيانتش روشن است ، در كارها و اموال امين ندانند و
چيزى به عنوان امانت به او نسپارند. رسول گرامى اسلام (ص )فرمودند: تو نبايد
كسى را كه امين دانستى متهم كنى و يا كسى را كه خائن است و آزموده اى ، امين
بدانى ! (9) ونيز نبايد عيبجويى بيجا را با انتقاد صحيح اشتباه گرفت . عيبجويى
بيجا همان همان تجسس نام دارد كه قرآن پيروان خود را از آن بازداشته (10) اما
انتقاد صحيح عبارتست از گوشزد كردن و ياد آورى نمودن ديگران به كارهاى ناپسند
كه دارند. انتقاد به اين معنا براى جامعه كه خواهان پيشرفت است لازم است .
البته انتقاد بايد تنها به منظور اصلاح جامعه صورت پذيرد تا سود بخشد و نبايد
از روى غرض و ابراز دشمنى باشد.
پىنوشتها
1- سوره منافقون آيه 4
2-مجالسه الاشرار تورث سوظن باالخيار.بحارالانوار ج 74 ص 197
3- جامع السعادات ج 1 ص 282
4-اصول كافى ج 2 ص 362
5- همان كتاب ص 361
6- جامع السادات ج 1 ص 282 (اتقوا مواقع التهم )
7- همان كتاب
8-محجه البيضاج 3 ص 155
9- وسائل ج 13 ص 229
10- سوره حجرات آيه 12
منبع: پايگاه
غدير