جستاری در ارتباط با رنگ و پوشش سیاه و تأویل عارفانه از آن

یداله قائم پناه


از جمله تجلیات خداوند در جهان هستی رنگ است.رنگها با ظهور و نمود در طیفهای مختلف و در پیکر موجودات اعم از حیاتمند و بی حیات یا جانداروبی جان زیبایی و جمال خاصی به طبیعت بخشید است که موجب جذابیت و دل ربایی آن شده است. چه اینکه یقینا اگر رنگها نبود طبیعت مایه افسردگی، بی نشاطی، خستگی،دلزدگی و دلمردگی و ... می­شد و لذا مطمئناً تأثیر تنوع رنگها باعث انسباط خاطر و آرامش روان، نشاط جسم جان، سرزندگی دل انسان، پیدایش و افزایش جنبش و تکاپو در گیتی می­شود. بر این پایه یکنواختی و تکرار وضع موجود از عرصۀ زندگی و عالم ناسوت و مادی دورو منهظم می­گردد.

رنگ که از نظر اهل لغت و واژه نام نگاران عبارت است از کیفیتی یا از هیأتی که از قرمزی و زردی و جز آنکه به وسیله چشم درک می­شود و موجب تمایز یک شی از شی دیگر می­گردد. در زندگی هیچ موجودی بی تأثیر نیست.اگر چه گاهی این تاثیر ات منفی وگاهی مثبت است. برای نمونه درآیاتی از قرآن به آثار مثبت رنگها اشاره شده است بطوریکه خداوند آنها را نشانی وآیت علم وحسن تدبیر خویش خوانده است چنانکه درسوره فاطر آیه 27 می­فرماید « الم تَر انّ الله انزل مِن السّماء مآءً فَاخرجنا به­ ثمراتٍ مختلفاً الوانها ومِن الجبال جددٌ بیضٌ وّ حمرٌ مختلفٌ الوانها وغرابیب سودٌ» آیا ندیدی که خداوند باران را از آسمانها فرو فرستاد وبه سبب آن انواع میوه ها رادر رنگهای مختلف پدید آورد ودر زمین از کوها طرق زیاد واصناف ورنگهای مختلف [از] سفید وسرخ وسیاه خلقت فرمود.چنانکه گذشت آیه فوق بیانگر این است که فرود باران ودر نتیجه پدید آوردن میوه ها ی گوناگون ورنگارنگ وحکایت از علم خداوند وحسن تدبیر اودارد.

لازم به بیان است که در قرآن از رنگها ی زرد ، سفید،سیاه، قرمز و « احوی» [1] یعنی سیاه متمایل به سبز و« مدهامتان » [2] یعنی سبز سیه فام آشکار سخن به میان آمد ونام برده شده واز رنگهای دیگر اجمالاً ذکر شده است.

همچنین درمواردی ازآیات قرآن سخن ازرنگ ماوراء طبیعی ومتافیزیکیست وآن «صبغه الله » یارنگ الهی است

چنانکه درسوره بقره آیه 138 می­فرماید « صبغۀ الله ومَن احسن مِن الله صبغهً » رنگ خدا وچه رنگی بهتر از رنگ خدا ؟ این آیه در ادامه آیاتی است که خداوند متعال از مردم خواسته که به دستورات حضرتش که به پیامبران نازل شده واز طریق وجانب آن بزرگواران ابلاغ شده ایمان آورندواز تفرقه بپرهیزند . درقرآن ازاین ایمان که تجلی کامل آن دراسلام است به رنگ الهی تعبیر شده است .در تفسیر قمی ذیل این آیه ازامام باقر یا امام صادق ودر معانی الاخبار از امام صادق نقل شده که مقصود از « صبغه الله » اسلام است . علامه طباطبایی می­فرماید :« این معنا از ظاهر سیاق آیات استفاده می­شود.» [3]

میبدی گفته است « صبغه الله » یعنی ازدین وسنت خدا تبعیّت کنید.

این آیه درمعارضه با مسیحیان شهر عموریه است که فرزندان خود را به رنگ آبی متمایل به زرد ملون می­ساختند ومی­گفتند: مااورا به رنگ نصرانیت درآوردیم .اما خداوند فرمود:من اورا به توحید واسلام سرشتم واین صبغه همان است که قرآن فرموده « فطره الله التی فطر الناس علیها » [4]

وپیامبر (ص) فرمود « کل مولود یولد علی الفطره » [5]

لازم به ذکر است فطرت دراین آیه به شهادتهای سه گانه وآیه ای که بخشش گذشت یکی می­باشد .

گفتنی است درقرآن هفتبار صریحاً ودو بار تلویحاً به واژه «سود» (سیاه) ومشتقات آن اشاره شده است که یک مورد آن در ارتباط بانور است وموارد دیگر به مبحث رنگ تعلق دارد.

« الم ترانّ الله انزل مِن السّماء ماءً فاخرجنا به ثمراتٍ مختلفاً الوانُها ومِن الجبال جددٌ بیضٌ وحمرٌ مختلفٌ الوانها وغرابیبٌ سودٌ»[6] آیا ندیدی که خدااز آسمان آبی فرستاد پس با آن میوه هایی از زمین بیرون کرد که رنگهای مختلف دارد ونیز از کوهها راههای سفید وسرخ وبه رنگهای گوناگون وسیاه وپر رنگ آفریدیم؟ « واذا بشِّر احدُهُم بالا نثی ظلَّ وجهُهُ مسودّاً وهو کظیمُ»[7]

وچون یکی از اعراب را بشارت دختر دهند چهره اش تیره وسیاه گردد واندوهگین شود.

« یوم تبیضُّ وجوهٌ و تسودُّ وجوهٌ فامّا الذین اسودّت وجوهُهُم اکفرتم بعد ایمانکُم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون »[8]

روزی که چهره هایی سفید وچهره هایی سیاه می­شود. اما به آنهایی که صورتشان سیاه گشته ، گفته می­شود:« آیا شما نبودید که بعد از ایمان آوردن کفر ورزیدید وکافر شدید؟! پس به سبب آنچه بدان کفر ورزیدید عذاب را بچشید.

« ویوم القیامه تری الذین کذبوا علی الله وجوهُهُم مسودَّدٌّ الیس فی جهنم مثویً للمتکبِّرین »[9]

ودر روز قیامت دروغ گویان وتکذیب کنندگان بر خدا را می­بینی که چهره هایشان سیاه است . آیا در دوزخ جایگاهی مناسب برای متکبران نیست؟!»

امادر آیاتی که تلویحاً به رنگ سیاه اشاره شده است.

« فلما رأوهُ زُلفهً سیئت وُجوهُ الذین کفروا وقیل هذا الذی کُنتُم به تدعون»[10]

هنگامی که وعده و[عذاب] الهی رااز نزدیک مشاهده می­کنند صورت کسانی که کفر ورزیده اند ، زشت(وسیاه ) می­گردد وبه آنها گفته می­شود این همان (وعده عذابیست) که تقاضایش می­کردید.

« ووُجوهٌ یومئذٍ علیها غبرهٌ* ترهقها قتره »[11]

وچهره هایی درآن روز غبار آلود است* ودود (سیاه و) تاریکی آنها را پوشانده است. در تفسیر صافی « قتره» رابه سیاهی وظلمت معنا کرده ودر کشاف می­نویسد : « قتره » سواد کالدخان ، کما تری من وجوه الزوج اذا اغترت« شاید این بدان معنی است که لازمه آمیختگی با غبار یابه تعبیر ملازم آن ّ سیاهی وکدورت چهره وصورت است.

بکارگیری رنگ سیاه در عرصه زندگی
هیچ رنگی نیست که درزندگی بشر نقشی نداشته باشد. بشربا استفاده از رنگها باعث تنوع درزندگی خود می-شود.

چنانکه گفته شده « رنگهای سیاه وسفید با هر چیزی جور در می­آیند وهماهنگ می­شوند . این دو رنگ رابهتر است برای اتاقی استفاده کنید که کف آن با استفاده ازاین دورنگ به صورتی اصیل کاشی کاری شده است

سایه هایی ازرنگ سیاه وسفید رادر اتاقی به کار ببرید که توسط کاغذ دیواری با رنگهای سیاه وسفید پوشیده شده است »[12]

نیز گفته شده رنگ سیاه رنگ غلط انداز است وچون درایجاد حالت تهوع موثر است ، بکارگیری آن درهواپیما وکشتی ممنوع است.

همچنین بیان شده که برروی پل پلاک فرایاد رلندن، (که رنگ آن سیاه بود) بسیاری اقدام به انتحار وخودکشی می­کردند تااینکه پل مذکور رااز سیاه به سبز تغییر دادند.

بعدازآن دریافتند که انتحار به ثلث تقلیل یافت.[13]البته موارد و تجربه هایی ازاین قبیل مسلماً به حالات روحی وروانی افرادی که مورد آزمایش قرار می­گیرندویا خودبخود تجربه می­کنند بستگی دارد چرا که ممکن است این افراد از تعادل روحی مناسبی برخوردار نباشند.

مؤلف « اولین دانشگاه وآخرین پیامبر » می­گوید: « جلوه رنگ سیاه ابهت بیشتری دارد واین مسئله رااولین دفعه ابومسلم خراسانی برای پیشبرد مقاصد خود بکار برد. ابومسلم با تجربیات سطحی خود رنگها را انتخاب کرد وبدون آنکه متوجه اثر روانی یا فیزیو لوژیکی آن باشد.[ازاین امر استفاده کرد.] اوکه برعلیه امویان قیام کرده بود هر روز سپاهیان را دستور داد لباس وپرچمی برنگ مخصوص داشته باشندتا سان ببیند، روزی همه چیز سبز بود وروز دیگر زرد وبالاخره روزی گه همه پوشش سیاه داشتند ابهت لشکر را افزون دید وهمان رابرای مضطرب نمودن وایجاد بیم وترس دردل دشمنان برگزید.»[14] اما نگارنده براین باورم که درانتخاب پوشش وپرچم سیاه توسط پیروان ابو مسلم خراسانی جنبه مذهبی هم وجود داشته است مثلاً می­خواسته اند خودرا پیرواهل بیت رسول الله (ص) معرفی کنند. لذا عملشان مطابق بود با حدیث علا بن بیته حتی یبعث الله رایه من المشرق سوداء من نصرها نصره الله ، ومن خذلها خذله الله حتی یأتوا رجلا اسمه کا سمی ، فیولیه (فیولونه )امرهم ، فیویده الله وینصره » علابن عتبه ، ازحسن ، ازرسول خدا (ص) نقل می­کند که از بلاهایی که به اهل بیت او خواهد رسید یاد کرد تا آنکه فرمود: پرچمی از مشرق به رنگ سیاه ظهور خواهد کرده که هر کس آنرا یاری کند خداوند اورا یاری کرده وهرکس آنرایاری نکند، خداوند اورا خوار می­نماید . تاآنکه صاحبان پرچم نزد مردم می­آیند که هم نام من است واورا امیر خود می­گردانند وخدا نیز اورا تایید ویاری می­نماید.»[15]

درروایت دیگری نقل شده :« هرگاه دیدید که رایات سود( پرچمهای سیاه) از طرف خراسان (ایران ) آمدند ، خودرابه آن پرچمها برسانید ، اگر چه خوسشتن رابه رویبرف بکشید،زیرا ، مهدی خلیفه الله، درمیان آنان است.»[16] البته باید توجه داشت که قطعاً این احادیث ربطی به قیام ابو مسلم وسیاه جامگان نداشته بلکه مقصود آنها ، پرچمهای سیاهی است که بدست یاران واصحاب مهدی (عج) برافراشته می­شود. لیکن به هرحال مؤثرترین عامل درقیام ابومسلم عامل سیاسی بوده نه چیز دیگر.

پوشش سیاه از منظر روایات
بی گمان عرصه ظهور وتجلی رنگهای بسیار متنوع وگوناگون اجسام وگیاهان وحیوانات است که حضرت حق در اختیار ما قرار داده واستفاده از بسیاری ازاین نعمتها را روا دانسته است . لذا دروهله اول به نظر می­رسد که اسلام بهره مندی از همه رنگهای طبیعی نظر مثبت دارد وحکمی مبنی بر حرمت ویا کراهت استفاده وبهره گیری از هیچ رنگی صادر نکرده است، مگر حکم ودلیل دیگری برآن بار شده باشد مثلاًاگررنگی ویا ترکیبی ازچند رنگ ، شعار وعلامت دشمنان اسلام ویا گروهی از دشمنان دین باشد.گر چه این امر دربرهه ای اززمان رایج ومعمول باشد. به هرحال تا وقتی که آن رنگ ویا ترکیب مورد نظر به عنوان ویژگی آن گروه یا دشمنان است استفاده ازآن جایز نیست.چنانکه درروایتی ازعلی (ع) نقل شده است که حضرتش پوشش سیاه رابه این دلیل که لباس وپوشش فرعون بوده ، نهی فرمودند.[17]

همچنین ازامام صادق (ع) نقل است که فرمودند:« خداوند به پیامبری ازانبیاء وحی کرد که به مو منان بگو : لباسهای دشمنانم را مپوشید وخوردنیهای آنها را نخورید وراههایی راکه آنان طی می­کنند نپیمایید که [ دراین صورت ] دشمنم می­شوید؛ چنانکه آنان دشمنمم هستند محقق بحرانی درادامه این نقل می­نویسند: شیخ صدوق (ره) درکتاب خود « عیون الاخبار» بعداز نقل این خبر وبه سند دیگر می­نویسد:« مقصود امام ازلباس دشمنان [دین وخدا ] لباس سیاه است.»[18]

در تعدادی از روایات ، پوشش سیاه به دلیل اینکه لباس اهل نار جهنم است وزیّ وعادت عباسیان بوده، مکروه اعلام شده. برای نمونه حذیقه بن منصور گوید : درمحضر امام صادق (ع) در« حیره »[19] بودم پیکی از طرف منصور عباسی نزد حضرت آمد وازوی خواست پیش خلیفه برود. امام یک بارانی که یک روی آن سیاه وروی دیگر ش سفید بود ، طلبید وآن را پوشید. وسپس فرمود : من این بارانی را می­پوشم با اینکه می­دانم لباس اهل آتش وجهنم است .[20]

علامه فیض کاشانی در توضیح این حدیث گوید : حضرت با آنکه می­دانست سیاه ، رنگ لباس و پوشش جهنمیان است ، آن راپوشید . واین برای رعایت تقیه بوده زیرا عباسیان جامه های سیاه می­پوشیدند وجز آن رنگ ، رنگ دیگری نظرشان را جلب نمی­کرد.»[21]

همچنین داوود رقی گوید: شیعیان به طور مکرر از امام صادق (ع)در مورد استفاده از لباس سیاه سؤال می­کردند تا اینکه روزی دیدند آن حضرت سرتاپاسیاه پوشیده بطوری که هم ردای ایشان سیاه بود وهم شب کلاه و کفششان ، داوود ، ادامه می­دهد: حتی دیدم که امام جایی از کفش خودرا شکافت وفرمود: آگاه باشید که پنبه اش نیز سیاه است . سپس امام تکه ای از لایه میانی آن را بیرون آورد وبه ما نشان داد وبه من فرمود: قلبت را سپید ونورانی کن وهر چه می­خواهی بپوش .» [22]

شیخ صدوق پس از نقل این حدیث می­گوید: چون امام نزد دشمنان متهم شده بود که به رنگ سیاه رنگی که مورد علاقه وشعار عباسیان بود – توجهی نمی­کند؛ درصدد برآمد به نهایت درجه ممکن این اتهام رااز خود رفع کند. لذا یرای اثبات منظور خود حتی پنبه کفششان را هم به رنگ سیاه درآورده بود. لیکن شیخ حر عاملی بعداز حدیث وسخن شیخ صدوق گوید: با توجه به جمله آخر روایت می­توان گفت: امام می­خواسته جواز استفاده ازرنگ سیاه رابه شیعیان اعلام فرماید ودرصدد تقیه نبوده است.»[23]

پوشش سیاه وحکم آن در فقه اسلامی
برخی از رنگها اثر روحی وروانی نا مطلوب برانسان – می­گذارد- گر چه در مقطع یا برهه ای از زمان – ویا بر اعمال وکردار او می­گذارد که ممکن است هنوز هم از فلسفه وحکمت آنهابی اطلاع باشیم .لیکن از نظر دین نهی شده چون دردین غالباً بدون اینکه ذکری از فلسفه احکام شده باشد حکم ذکر شده است. برای نمونه استفاده از پوشش سیاه در اعمال حج ونماز براین قاعده است. که جهت اطلاع علاقه مندان به این مباحث نظر تعدادی از مراجع را ذیلاً ذکر می­کنیم

1- استفاده از پوشش سیاه درهنگام خواندن نماز مکروه است. ودراین حکم ، تفاوتی بین زن ومرد نیست.[24]

حتی استفاده از ( قلنسوه ) شب کلاه در نمازنامطلوب است.روایت است که از امام صادق (ع) پرسید : آیا می­توانم با شب کلاه سیاه نماز بخوانم؟ حضرت پاسخ داد، خیر زیرا سیاه ، رنگ لباس اهل آتش است.» [25]برخی از فقها براین نظرند که استفاده از شب کلاه سیاه کراهت شدید دارد.» [26]

در روایت دیگر نقل شده « با لباس سیاه نماز نخوان ، امّا استفاده از کفش وعبا وعمامه سیاه اشکالی ندارد. به نظر نگارنده البته مدلول این روایت در غالب کتب فقهی موجود است .

2- بهره گیری از رنگ سیاه در لباس احرام خوشایند نیست. حسین بن مختار : ازامام صادق (ع) درمورد احرام در پوشش مشکی پرسیدم : حضرت فرمود : درلباس سیاه نباید احرام صورت گیرد وبا چنین پوششی نباید میت کفن شود. علامه مجلسی بعد از نقل این روایت می­گوید: شیخ طوسی با توجه به حدیث فوق ، احرام درلباس سیاه را حرام دانسته ، که[27] البته صحیح نیست ، چون مقصود امام تاکید در کراهت استفاده از چنین رنگی است نه حرمت آن.» [28]

« احرام ونماز در جامه سیاه مکروه است.» [29]

« احراماحرام درجامه سیاه مکروه است.»

« بنابراین احتیاط لزومی باید رنگ جامه های سیاه نباشد[30]

« پوشیدن لباس سیاه مکروه است، بلکه اولی ترک پوشیدن هر پارپه رنگ شده است.مگر رنگ سبز که دربعضی روایات معتبره استثناء شده است.«[31]

مواردی که استفاده از پوشش سیاه بلا اشکال است
از امام صادق (ع) نقل شده « رسول اکرم (ص) استفاده از رنگ سیاه را در پوششها البسه دوست نداشت مگر درسه چیز 1- کفش 2- عبا 3 – عمامه.»

در روایت دیگری نقل شده « بالباس سیاه نماز نخوان ، امّا استفاده از کفش وعبا وعمامه سیاه اشکالی ندارد.»

از داوود رقی نقل شده :« [زمانی] به همراه حضررت صادق (ع) به طرف « ینبع » [ که محای بین مکه ومدینه است ] حرکت کردیم . دیدم حضرت کفش قرمز به پا دارد. عرض کردم: قربانت شوم، این کفش سرخ چیست ؟ امام فرمود: کفش سفراست چونکه با گل و باران سازگار تر است . عرض کردم آیا از چنین کفشی می­توانم استفاده کنم؟امام فرمود: درسفر آری، امّا درشهر ومحل سکونت خود نه وچیزی را همتای کفش سیاه قرار مده.» مرحوم مجلسی بعدازنقل روایت فوق می­نویسند: این حدیث به استحباب پوشیدن کفش سیاه دلالت می­کند وآنرا چون عمامه وعبا ازحکم کراهت مستثنا کرده است.[32]»

البته با توجه به اینکه مسلمانان درآن عصر ومکان در خفقان شدیدی بسر می­بردند حکام جور وظلم بربلاد اسلامی حاکم ومسلط بودند وشیعیان وپیروان اهل بیت غالباً از طرف خلفای ستمگر وقت به پیروی و تبعیت از خواسته های خود، دعوت ودر صورت عدم تمکین واجابت گرفتارفشارهای سیاسی وتحریمات اقتصادی می­شدند ودرمواردی دستگیر وحبس وشکنجه وگاهی به شهادت می­رسیدند؛ بعید نیست که کلام حضرت حمل بر تقیه شود.

رنگ سیاه درعالم آخرت
روایتی در « اللهوف فی قتلی الطفوف» نقل شده که دراین روایت آمده است: زمانی که حسین (ع) دو سال داشت رسول خدا (ص) درخطبه ای خبر از شهادت حسین (ع) داد که درادامه خطبه مذکور می­فرماید:« آگاه باشید، روز قیامت دارندگان سه پرچم کهباهریک ازآنها گروهی از امت من هستند، برمن وارد می­شوند: پرچم اوّل پرچمی سیاه وتاریک است که فرشتگان ازدیدار آن به وحشت وفزع می­آیند. صاحبان آن برابر من می­ایستند ازآنان می­پرسم :« شما که نام مرا فراموش نموده اید، کیستید؟» می­گویند:« اهل توحید واز عرب هستیم.» به آنها می­گویم: من احمد پیغمبر عرب و عجم هستم.« می­گویند:« مااز امت تو هستیم« می­پرسم:« پس ازمن با اهل بیت من وقرآن چگونه رفتار کردید؟» می­گویند:« قرآن را ضایع نموده، عمل به دستورات آنرا متروک ساختیم ومی­خواستیم اهل بیت تورا نابود کنیم وازروی زمین برداریم. آنگاه من روی خویش رااز آنان برمی­گردانم وآنان تشنه وبا صورتهای سیاه ازمن دور می­شوند. پرچم دوم ، پیروانش می­آیند وسیاهی آن از پرچم نخست بیشتر است. من به آنان می­گویم : پس از من بادوامانت بزرگ وکوچک من قرآن واهل بیت ، چگونه رفتار کردید؟ پاسخ می­گویند:«با قرآن مخالفت کردیم واهل بیت تورا خوار نموده ، آنان را پراکنده ساختیم. به آنان نیز می­گویم :ازمن دور شوید. آنان نیز با صورتهای سیاه ولبهای تشنه برمی­گردند.[33]

سید بن طاووس می­گوید: درروایتی وارد شده که [ روز قیامت ] ازدیدن [تن بی سر ] حسین (ع) فریادمی­زند:« ای فرزندم وای میوه دلم! » درآن حال خدای متعال برای خاطر فاطمه (س) به ضب می­آید وآتشی راکه «هب هب »نامیده می­شود وهزار سال دمیده شده تابه رنگ سیاه درآمده است وهرکز آسایش وفراغت درآن داخل ، وغم واندوه ازآن خارج نمی­گردد، مامور می­کند که قاتلان حسین(ع) رابرچیند. آتش آنان رااز میان مردم برمی­چیند چون درمیان آن جای گرفتند، آتش فریاد شدیدی می­زند وافروخته می­شود وآن جماعت هم فریاد می­زنند وبرافروخته می­شوند وبا صدای بلند می­گویند :« پروردگارا! برای چه قبل از بت پرستان ، آتش رابرما واجب گردانیدی وما را معذب ساختی؟« خطاب می­رسد:« آن کسی که می­داند مانند آن کسی نیست که نمی­داند.»(شمامی دانستید ولی آنان نمی­دانستند.»[34]

پوشش سیاه درایام سوگواری
پوشش سیاه درایام سوگواری اهل بیت کراهت ومنعی ندارد.

شیخ عبدالله مامقانی دررابطه می­گوید :« کراهت پوشش سیاه، به هنگام برپا یی مراسم عزاداری سیدالشهدا(ع) برطرف می­گردد.»[35]

مؤلف حدائق الناضره می­نویسد:« بعید نیست که پوشش سیاه درعزاداری امام حسین (ع) که استفاده ازآن را نهی کرده اند، مستثناءباشد. چون درتعدادی از احادیث به اظهار نظر غم واندوه امر شده است. وشیخ ما [علامه] مجلسی از « محاسن» برقی روایتی نقل کرده که مطلب فوق را تایید می­کند روایت این است : از عمربن زین العابدین (ع) نقل شده که وقتی جد مظلوم حسین (ع) شهید شد؛ زنان بنیهاشم درعزای آن حضرت لباس سیاه پوشیدند وآن رادر گرما وسرما ازتن درنیاوردند وامام سجاد 0ع) هم درآن ماتم برای آنان غذا تهیه می­فرمودند.»[36]

ابن ابی الحدید می­نویسد: امام حسن (ع) پس از شهادت درلباس برمردم خطبه خواندند.»[37]

درروایت دیگری نقل شده زنان بنی هاشم درشهادت امام حسن مجتبی (ع) یکسال لباس « حداد » (سیاه) پوشیدند. همچنین سیدبن طاووس درکتاب خود می­نویسند:« اگر نبود امثال امرودستور سنت وکتاب ، که باید در همچو مواردی لباس عزا ومصبت بپوشیم، ازآن جهت که پیشوایان هدایت ما، توسط ارباب ضلالت وگمراهی به فیض شهادت نایل آمده اند، وسیاه پوشی مابه خاطر ازدست دادن این سعادت بزرگ واز دست رفتن شوق واشتیاق شهادت است، جاداشت درمقابل این نعمت بزرگ (وصال به حق) لباسهای شادی وسرور برتن کنیم وشادمانی نماییم .ولی چون درپوشش لباس مشکی ، رضایت و خشنودی حضرت حق ورضایت وعلاقه بندگان نیکوکاروصالح نهفته است، پس جامه ماتم به تن می­کنیم.«[38]

البته مرحوم مامقانی و عدّۀ زیادی از فقیهان استفاده از لباس سیاه را منحصر به عزای سید الشهدا ندانسته و درمورد سایرائمه وحتی مؤمنان ومسلمانان هم جایز شمرده اند-که امروزه به همین طریق عمل می شود-شیخ عبدالله مامقانی دراین باره گوید: به نظر من پوشیدن لباس سیاه درعزای اهل بیت بلکه درغم هر مؤمنی برای رعایت حرمت اورا از موارد استثنا شده از کراهت است.»[39]

رنگ سیاه از نظر نجم الدین کبری
عثمان قره بایف درمقاله ای تحت عنوان « میراث نجم الین کبری ونظریه « لطائف» او می­گوید:« رنگ سیاه ، سمبل ظلمت است و تقریباً از نظربسیاری [از]ملل به معنی بدبختی، مصیبت، سوگ، مرگ، اسرار انگیزی دنیای زیر زمین وغیره می­باشد. برای بسیاری از اقوام ترک رنگ سیاه به معنی قدرت،عظمت، اقتدارو همچنین هدف بود.ازنظر نجم الدین کبری رنگ سیاه باز تاب نزدیک شدن روح به هدف – درگاه ملکوت اعلی است.درک حقانین خداوند، شیفته ملکوت اعلی شدن است.»[40]

«رنگها به نظر نجم الذین کبری به ترتیب ذیل تغییر می­یابد: سفید،زرد، کبود، آبی، سبز، سرخ، وسیاه .این هفت رنگ، هفت احوال روحی مریدرا منعکس می­کند.رنگ سفید: اسلام ، زرد: ایمان (وجدان )، کبود: احسان(هدیه) ، آبی: اطمینان(باور)سبز:یقین(باورکامل)،سرخ:عرفان(شناخت)وسیاه:حیرت وهمچنان(شگفت زدگی،شعف).»[41]

نیز از نظر نجمالدین «رنگ قرمز (رنگ آتش صاف)نشانه حیات همت استو...؛ اگر رنگ قرمز به تیرگی بگراید،آن آتش ، آتش شدت استونشان ازآن دارد که سالک درزحمت ورنج مجاهده بانفس وشیطان واقع است؛ رنگ کبود، رنگ حیات سالک است وزردی، نشانه ضعف وی» چه اینکه او معتقد است« نفسها سه گونه اند: یکی ، اّاره بسوء است ونفس عام به حساب می­آید وتیره وتاریک است»لذا گفته است« بدان که نفس اماره درعالم مشاهده نشانه ای دارد وآن ، دایره بزرگ وسیاهی همچون قیر است که دربرابر تو ظاهر می­شود.»[42]

شیخ (احتمالاً با عنایت به آیه 12 سوره اعراف که می­فرماید: وقتی از ابلیس سؤال شد چه چیزی ترا از سجده به آدم مانع شد؟ تااز امر من نافرمانی کردی « قال انا خیره منه خلقتنی من نار وخلقته من طین» گفت من از او بهترم وبرترم چرا که من ازآتش آفریده شده ام واوازگل.)می­گوید:« شیطان آتش ناخالص است که با سیاهیهای کفر آمیخته شده است»«آتش شیطان ، تیره، دودناک وسیاه وحرکت آن کند است.»[43] شیخ عارف وجود را نیز ظلمت شدید است وچون صفا یافت دربرابر توبه شکل ابر سیاه ظاهر می­گردد.»[44]

رنگ سیاه از نظر شیخ شبستری
شیخ شبستری سیاهی را اولاً نشان غایت قرب دانسته « چون غایت قرب عدم رؤیت وادراک است، [او]می­فرماید:

چو مبصر بابصر نزدیک گردد بهر زادراک او تاریک گردد

مسلّماً از غایت نزدیکی، تاریکی دردیده می­آیدوادراک نمی­ماند، چنانکه فرمود:

سیه جز قابض نور بصر نیست نظر بگذار کاین جای نظر نیست

یعنی نور سیه که از غایت افراطقرب است، قبض نور بصر می­کند وبصیرت درآن حال بی ادراک می­شود ؛ زیرا که چنانکه غایت ظلمت وافراط بعد موجب خفاست، کمال نوریت وافراط قرب نیز موجب خفا وعدم ظهور می­شود ونور محض وظلمت محض مرئی نمی­شوند وآنچه مرئی می­گردد، نور مخلوط به ظلمت است که مسمّا به « ضیا»است.

همچنین از نظر شبستری سیاهی رنگ ونور ذات است، لذا گفته است:

سیاهی گر بدانی نور ذات است به تاریکی درون آب حیات است

لاهیجی در شرح خود می­گویدک« یسیاهی وتاریکیبه یک معنی است؛ یعنی سیاهی که در مراتب مشاهدات ارباب کشف وشهود دردیده بصیرت او پیدا پیدا آمده ودر درون آن تاریکی نور ذات که مقتضی فناست ، آب حیات بقاءباالله است که موجب حیات سرمدی است، پنهان است.لاهیجی درادامه به ذکر کشفی از مشهودات خود پرداخته وگفته است «دیدم که درعالم لطیف نورانی ام وکوه وصحرا تمام از الوان انوار است؛ از سرخی وزرد وسفید وکبود.واین فقیر، واله و از غایت ذوق وحضور ، شیدا وبیخودم. بیکبار دیدم که همه عالم رانور سیاه فرو گرفت وآسمان وزمین وهواوهرچه بود، تمام همین نور سیاه شد واین فقیر درآن نور سیاه ، فانی مطلق وبی شعور شدم.بعد ازآن به خود آمدم .حال اگر کسی بپرسد که چرا از نظر عارف رنگ ذات سیاه است؟

پاسخ اینست که، دراندیشه عارف همانگونه که رنگ سیاه همه رنگهای موجود را می­خورد واز بین می­برد ودرحقیقت نمود رنگها رااز آنها می­گیرد وستاند، لذا نمود وجلوه ای درآنها باقی نمی­گذارد.رابطه جهان هستی با ذات حضرت حق نیز چنین است. به این معنی که همه نمودهای هستی نما دربرابر ذات حضرت حق فانی می­شوند واز جلوه می­افتند چون که تنها ذات حضرت دوست است که وجودش حقیقی وبقایش ابدی هست چنانکه حضرتش در قرآن کریم فرمود:« کل من علیها فانو یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» همه چیز دست خوش مرگ است الا خداوندی کهه صاحب کرامت است وجلال.[45]

شارح گلشن راز شبستر درادامه می­گوید:«..ومی­تواند بود که مرا به سیاهی ، کثرات وتعینات باشد؛زیرا کثرات بحسب ذات خود ظلمت وعدمندو وجود کثرات که می­نماید، تجلی ذات حقّ است که به اسم النّور به صور جمع اشیاء ظاهر گشته و خود را به رنگ عالم به خود نموده است.

»به تاریکی درون آب سیاه است« یعنی در درون این ظلمات کثرات، آب حیات وجود واحد مطلق مخفی و پنهان ات که هستی و حیات همۀ از اوست.»[46]

گفتنی است که لاهیجی ر توضیح و شرح:

سیه رویی ز ممکن درد و عالم
جدا هرگز نشد والله اعلم

می­نویسد:«سیه رویی» یعنی ظلمات و نیستی «ز ممکن درد و عالم» که صورت و معنی و ظاهر و باطن است، هرگز جدا نمیشود و نه چنان است ک هست و بود و نیست شد؛ زیرا که هرگز نیست، هست نمی­گردد و هست، نیست نمی­شود؛ چه قلب حقایق ممکن نیست. و فنا و بقاد و امر اعتباری­اند که از تجدّدات تعّینات متباینه و متواقفه نموده می­شوند و وجه نیستی ممکن، دائماً فانی است و وجه هستی او،دائماً باقی« کلُّ شیءٍ هالکٌ الا وجههُ» پس رویی که عبارت از ظلمت ونیستی وجه امکانیّت است، هرگز از ممکن جدا نباشد؛ چه انفکاک شی از نفس خود محال است.»[47]

تاویل عارفانه از مشکی(سیاه ) پوشی.
حال با توجه به مطلب فوق به ترتیب به تاویل غارفانه از چادر سیاه ، عمامه سیاه وسیاه پوشی در سوگواریها می­پردازیم .امید است که این تاویل مورد قبول اهل ذوق و کشف وشهود ودیگر علاقه مندان وخوانندگان این نوشتار واقع شود انشاء ا..

می­دانیم که برای زنان ایرانی تبادر ذهنی اولیه از حجاب غالباً چادر است که به عنوان پوشش اکثریت وغالب مد نظر هست.جادر با اینکه در نواحی مختلف ایران به رنگهای متفاوتی مشاهده می­گردد لیکن آنچه عموماً رایج است همان پوشش تمام قد به رنگ سیاه است که سرتاپای بدن یک زن را می­پوشاند. حال اینکه با توجه به رایج ومعمول بودن استفاده از چادر سیاه زنان ایرانی می­ توان نتیجه گرفت که ویژگیهای رنگ سیاه موجب این انتخاب شده است چه اینکه بیشتر زنان براساس آموره های دین اسلام تمایلی به خود نمایی وحتی زیور وزینت نمایی ندارند. بظوریکه حتی اکثر آنها دوست ندارند رنگ لباس هایشان در منظر ودید نامحرمان قرار گیرد چون ایمان دارند که خداوند فرموده است:« وقل للمؤ منات یغضض من ابصار هنّ ویحفظن فروجهن ولایبدین زینتهن الاّ ما ظهر منها ولیضربن بخورهنّ علی جیوبهنّ ولایبدین زینتهنّ الاّ لبعولتهنّ....ولا یضربن بارجلهنّ لیعلم ما یخفین من زینتهنّ » وای رسول حق زنان مؤمن را بگو تا چشم ها (ازنگاه نااروا ) بپوشند وفروج واندامشان را(ازعمل زشت) محفوظ دارندو زینت وآرایش خود جز آنچه قهراً ظاهر می­شود بربیگانه آشکار نسازند وباید سینه وبردوش خود رابا مقنعه بپوشانند وزینت وجمال خودرا آشکار نسازن جز برای شوهران خود...وآن طور پای برزمین نزنند که خلخال وزینت پنهان پاهای شان معلوم شود.[48]

وبر همین اساس است که اکثر آنان در حالیکه چادر ندارند از مانتوی مشکی استفاده می­کنند.

بنابراین سخن میرزاده عشقی را که در نمایشنامه « کفن سیاه» اززبان زن می­گوید:

مرمرا هیچ کنه نیست بجز آنکه زنم زین گناه است که زنده ام اندر کفنم

من سیه پمشم وتااین سیه ازتن نکنم تو سیه بختی وبدبخت چو بخت تومنم

نمی­توان به عنوان یک امر کلی یا فکری رایج وسنتی همه گیر پذیرفت. بعلت اینکه اولاً این شعر، واشعاری ازاین قبیل بیشتر درزمان وتحت تاثیر تبلیغات برای کشف حجاب سروده شده است . ثانیاً چون بیانگر رنجش خاطر گوینده سخن هست می­توان آنرا حمل برخشم زن گوینده یا شعری کرد وقس علی هذا.

حال اینکه ازنظر اسلام زن بود نه تنها گناه نیست بلکه حسنی بی قدر و قیمت است. چرا که « اصالت خانواده به عهده زن است وپایه اصیل تاسیس حوزه رحامت وتشکیل حکومت همد ورافت همانا زن خواهد بود؛ که اولاً با تکثیر نسل دو خانواده رادر اثر مصاهره به هم مرتبط ، می­نماید، ثالثاً دراثررضاع افراد بیگانه را محرم نموده وپیوند رضاعی راچون پیوند مصاهره به رابطه رحامت نزدیک می­نماید.»[49]

اری ن مهره اصلی خانواده ورحامت را زن به عهده دارد گرچه مرد مسؤول کارهای اجرایی وتامین هزینه های زندگی ومانند آن است. ازاین رهگذر قرآن کریم ضمن توصیه انسان به گرامی داشتن پدر ومادر ، زحمات مادر راکه به زایمان وشیر دادن است ومنشاء اصلی آنها رحم است یادآور می­شود:« ووصیّنا الا نسان بوالدیه احساناً حملته امه کرهاً ووضعته کرهاً وحمله وفصاله ثلثون شهراً» وانسان رانسبت به حپدرومادرش بهاحسان سفارش کردیم، مادرش با تحمل رنج به اوباردار شدوبارنج اورا بدنیا آورد وبا برداشتن وازشیر گرفتنش سی ماه است.»[50]

حال اینکه ازنظر عارف به ویژه عرفانی اسلامی « هرموجودی مظهر نامی ازنامهای الهی است، زیرا خلقت که از اوصاف فعلی خداست نه ازاوصاف ذاتی وی، عبارت است از تجلی خالق درچهره مخلوقهای کوناکون ؛ چنانکه حضرت امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: « الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه » سپاس خدای راکه با آفرینش مخلوقات ، برآفرید گانش تجلی کرد. عنوان تجلی از لطیف ترین تعبیرهای عرفانی است که قرآن وعترت ازآن یاد کرده اند ، وسالکان دوراندیش ودوربین رابه خود جذب نموده است.

تجلی حق چون مقول به تشکیک است مراتب گوناگونی دارد.» [51]

بنابراین آنچه که گفته شد یکی از ویژگیهای ذاتی زنان برخورداری از قدرت تولید مثل وبه تعبیر دیگر قدرت پرورش نطفه دررحم وخلق نوزاد است، وازاین حیث آنها مظهر تاهم وبارز خالقیت حضرت حق محسوب می­شوند.وازهمین منظر پذیرفتنی است« رحم را مشتق ازکلمه رحمان »بانیم بنابراین اگرزن رامظهر تمام نمای تجلی خالقیت حق بدانیم که هست می­توان گفت چادر سیاه نیز مظهر تجلی خدایی بودن زن ازحیث خالقیت است وزنان خواسته یانا خواسته رنگ چادر را غالباً سیاه گرفته اند تادرنماد خدایی بودنشان راتجلی بیشتری بخشند. واین برداشت ونظر با توجه به بسیاری ازاحادیث اسلامی درمورد این قشر عزیز ومهربان بشریت قابل توجیه وتاویل است مثلاً بااین بیان مبارک پیامبر که فرمود:«الجنه تحت اقدام الامهات »[52] بهشت زیر پای مادران است، دراین حدیث اگر دقت شود مادربودن رکن وملاک درزیرپاداشتن بهشت است نه زن بودن ،لذا می­توان گفت ازجمله نکاتی که دراین حدیث به آن اهمیّت داده شده است تجلی صفت خالقیت است وچادر سیاه نماد اظهار این تجلیستاینکه عمامه وشال سادات نیز غالباً مشکی می­باشد باهمین تاویلی که گذشت قابل توجیه وتاویل است چرا که سادات ازنسل ائمه اطهارهستند ، وائمه درباور مسلمانان منبع فیض اند ودرحلقه اتصال به حق قراردارند، واز این حیث خدایی اند. این موضوع ازکلام ائمه کلام ائمه کاملاً واضح ومبرهن است چه اینکه نقل شده امام صادق (ع) فرمودند:« نحن ولاه امرا... وخزنه علم الله وعیبه الله» یعنی ماولی امر خدا وگنجینه علم الهی وصندوق وحی خداوند یم.وازامام باقر (ع) نقل شده که فرمودند:« والله انا لخزان الله فی سمائه وارضه ، لا علی ذهب ولا علی فضه الا علی علمه .: بخدا که ما خزانه دار طلا یا نقره باشیم ، بلکه خزانه دارعلمش هستیم .واز امام رضا (ع) نقل شده است که فرمودند:« الائمه خلفاءالله عزّوجل فی ارضه » [53] ائمه خلفاءخدای عزوجل درزمینش باشندبانظر به احادیثی ازاین قبیل که درکتب حدیث گردآوری شده می­توان نتیجه گرفت کهازائمه مقربان ووجیه عند الله اندو لذا ازرنگ الهی برخوردارند وعمامع وشال سیاه عنصر نمادین این برخورداری از صبغه الهیست.

پوشیدن جامهسیاه درسوگواریها همازاین منظر قابل تاویل وتوجیه است چه اینکه وقتی کسی ازداردنیا به دارآخره سفر می­کند.درعرف مسلمانان روحش به رحمت الهی پیوسته است وازاین حیث آن شخص صبغه الهی وخدایی یافته است بنابراین لباس سیاه بیان واظهار نمادین این پیوند رحمانی ودست یازیدن به رنگ سیاه باهمین دیدگاه اثر خودراداشته است چه اینکه عرف اقتضاء می­کرد بعلت شهادت حضرت اباعبدالله الحسین رنگ سرخ برای محرم برگزیده وانتخاب شود حال اینکه سیاه انتخاب شده است، چرا که همه مسامانان وآزادگان عالم اسلامی براینعقیده ان که امام حسین (ع) باشهادت خود به خداوند تقرب جسته وخداوند نیز نعمت تقرب خودرا براو ،وشهیدان دررکابش ارزانی داشته است.لذا آنان ازمقربین درگاه الهی اند ملبس به لباس صبغه الله می­ باشند.بنابراین مقرب وخدایی بودن آنها باید به گونه ای درعالم مادی بیان اظهار شود.وچه بهتر که برای بیان این موضوع ازرنگ سیاه برگزیده می­شود وبدین گونه است که رنگ پرچم های محرم ولباس عزاداران حضرت سیدالشهداءسیاه انتخاب می­شود.البته استحباب پوشش سیاه درسوگ اهل بیت (ع) هم شاید ازاین حیث بوده باشدووالله اعلم

خلاصه اینکه رنگ سیاه رنگ ذات اسن صرفاً یک برداشت عرفانی است وآنچه دراین نوشتار ازاین منظر تاویل شده براین پایه استواراست ونگارنده امیدوارم ، این امردرست ومقرون به صواب باشد.انشاءالله


پاورقي ها:
[1] - دانستنیهای قرآن مصطفی اسرار ص 126
[2] - همان
[3] - المیزان ج 1 ص 475
[4] -کشف الاسرار ج 1 ص381-382 وسوره روم ، آیه 30
[5] -بحار الانوار ج 3 ص 281
[6] -فاطر/ 27
[7] - نحل/58
[8] - ال عمران /106
[9] - زمر/60
[10] -الملک /27
[11] -عبس /40-41
[12] -روزنامه جام جم 20/9/85
[13] -اولین دانشگاه واخرین پیامبرص 244ج3 با کمی تصرف و تلخیص در ظاهر کلام
[14] -همان ص 245 وج 5 ص 153
[15] -عقد الدرر ص 130
[16] - همان ص 125
[17] -الحدائق الناظره ووسائل الشیعه ج4 ص 383
[18] - همان ص 117 ووسائل الشیعه ج4 ص 385
[19] - حیره شهری بود در یک فرسخی کوفه
[20] - الحدائق الناضره ج 7 ص 116 ، الکافی ووسائل الشیعه ج 4 ص 384وج 6 ص 449
[21] - حاشیه الکافی ج 6 ص 449
[22] - وسائل الشیعه ج 4 ص 385
[23] - همان
[24] - العروه الوثقی ج 1 ص 572 سید محمد کاظم طباطبایی یزدی
[25] - وسائل الشیعه ج 4 ص 387 الحدائق الناضره ج 7 ص 118 محقق بحرانی
[26] - الحدائق الناضره ج 7 ص 118
[27] - الکافی ج 4 ص 341و حاشیه الکافی ج 4 341
[28] - مناسک حج ص 57 فاضل لنکرانی وتوضیح المسائل ص 28
[29] - مناسک حج امام خمینی ص 57
[30] - مناسک حج سید محمدصادق روحانی ص 113
[31] - مناسک حج لطف ال صافی ص 25
[32] - الکافی ج 6 ص 466 - 467
[33] - اللهوف ص 37
[34] - همان 2ص 167
[35] - مراه الکمال ج 1 ص 85
[36] - حدائق الناضره ص 118 محاسن ص 420
[37] - شرح نهج البلاغهابن ابی الحدید ج 16 ص 22
[38] - اللهوف فی قتلی الطفوف ص 20-21 (ترجمه)
[39] - مرات الکمال ج 1 ص 85 به نقل از فصلنامه فرهنگ جهاد ، شماره 31، بهار 1382
[40] مجموعه مقالات کنفرانس علمی – بین المللی شیخ نجم الدین کبری ص 234
[41] - همان ص 232
[42] - همان ص 228
[43] - همان
[44] - همان ص 227
[45] - الرحمان آیه 26-27
[46] - شرح گلشن راز /26-27
[47] - همان ص 86
[48] - سوره نور/31
[49] - زن درآینه جلال ص 42
[50] - همان ص 41
[51] - همان ص 21-22
[52] - نهج الفصاحه ص 103
[53] - این احادیث از«کتاب الحجه » اصول کافی نقل شده است

منابع
1- اولین دانشگاه وآخرین پیامبر، شهید انتشارات:بنیادفرهنگی شهیددکتر پاک نژاد،چاپهای 1361و1363
2- اصول کافی، کلینی ، ترجمه مصطفوی سید جواد،دفتر نشر فرهنگ اهل البیت (ع)
3- الحدائق الناضره ، البانی یوسف ، مؤسسه النشرالاسلامی
4- الکافی فی الفقه، الحلبی ابی الصلاح ، تحقیق رضا استادی
5- اللهوف علی قتلی الطفوف همراه با ترجمه فارسی ، سیدبن طاووس علی بن موسی، ترجمه عقیقی بخشایشی، عبد الرحیم: دفتر نشر نوید اسلام چاپ پنجم ،1378
6- بحارالنوار، مجلسی محمد باقر،چاپ بیروت مؤسسه وفاء
7- روزنامه جام جم مورخه 20/9/85
8- شرح گلشن راز، محمدلاهیجی شمس الدین تصحیح محمد رضا برزگر خالقی وعفت کرباسی ، انتشارات زوار چاپ سوم،1378
9- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، به تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، دار احیاءالکتب العربیه
10- زن درآینه جلال وجمال،
11- العروه الوثقی،طباطبایی یزدی سیدمحمد کاظم ، چاپ بیروت ، موسسه الاعلمی للمطبوعات
12- قران
13- توضیح المسائل، فاضل لنکرانی محمد، انتشارات مهر، چاپ هفتم 1374
14- مناسک حج، فاضل لنکرانی محمد، انتشارات مهر، چاپ سوم 1373
15- مناسکحج، امام خمینی
16- المحاسن، خالد برقی ، تصحیح حسینی سید جلال الدین ، دارالکتب الاسلامیه
17- مناسک حج ، صافی گلپایگانی شیخ لطف الله ناشر دار القرآن الکریم، چاپ دوم شوال 1416
18- مناسک حج ، حسینی روحانی سید محمد صادق، نشر اسماعیلیان،جاپ دوم شوال 1317
19- مجموعه مقالات همایش بین الملی شیخ نجم الدین کبری، ناشر رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران درترکمنستان چاپ اول 1380
20- نهج الفصاحه ، سخنان پیامبر اسلام ، ترجمه :ابراهیم احمدیان، انتشارات گلستان ادب ، چاپ اول 1385
21- وسائل الشیعه،الحر العاملی محمدبن الحسن، نشر مهر، چاپ دوم 1372
22- کلیات دیوان عشقی، تصحیح علی اکبر مشیر سلیمی،انتشارات جاویدان چاپ اول 1357
23- نرم افزار قرآنی نورالجنه، بنیاد قرآن عترت
24- انترنت (سایت های مختلف)


منبع:وبلاگ ترنم آفتاب