مگربعـثت دگرفجری زضحیهای محمد(ص) بود
طلوع نــزل قرآن و تجلای محمد (ص) بود
درخشان شد کهسار(حراء) از نورسیمایش
جهان بابیقراری محووشیدای محمد(ص) بود
چنان بد مست شاهد ازشهید وجلوه های او
توگویی منظریزدان به سیمای محمد (ص) بود
مگر حق بوده است آن روزاندرشان والایی
چنین هنگامه ای درلیل الاسرای محمد(ص)بود
درآن خلوتگه معنی ورا با هو سری بود
درآنجامحضرحق بودونجوای محمد (ص) بود
خـطا بـی آمدش...اقـراء یعـنی خـوان
که این وحی نوین از رب اعلای محمد (ص) بود
چوحق سررسالت رابه قلب پاکش القاء کرد
علی(ع)درصدرایمان یکدل همرای محمد(ص)بود
پس آنگه ازخدیجه(ع)هم گل ایمان شکوفا شد
کزآن بانوی نخـبه در تمنای محمد (ص) بود
هر آنکو طالب سیرو تکامل بود درعالم
بسان عاشقان پروانه آسای محمد (ص) بود
هله آن یارآذرکیش سلمان گشت ومحرم شد
چون ازسودای عشقش مست صهبای محمد(ص)بود
زبان صادق بوذر! کهی آتشفشان بوده است
تـو پـنداری لـسان سـر افشای محمد (ص) بود
بلال اندر صلاء با پرده ی صوت حجازینش
شباهـنگی غزلخوان خوش آوای محمد (ص) بود
سرعمار چون برنیزه میزان حقیقت شد
نشان روشن عشق وتـولای محمد (ص) بود
اویس ازهرم عشق وی به بطحاء رهسپرگشته ست
درآنجادیدگانش خیره جویای محمد(ص)بود
نه این پروانگان تنها بگردش بوده اند گردان
دل لاهوتیان مجذوب و شیدای محمد (ص) بود
هنوز آدم میان آب و گل اندر سرشتن بود
نبوت خلعـتی پاک و مجلای محمد (ص) بود
پی تهذیب جانها گشته مامور خدای پاک
چو این امر همایون از اهورای محمد (ص) بود
نباشد آدمی تنها ز نور چار وده محظوظ
جهان را این درخششها ز ابنای محمد (ص) بود
ز بعد نام حق شد نام وی مذکور در قرآن
ز سوی اوچو نطقش وحی ویوحای محمد(ص)بود
شگرفی قصه قربی میان هو و با او شد
که حق درخلومعراجش من ومای محمد(ص) بود
کـجـا یـابـی !مـیـان انـبـیـاء واولـیـای حـق
که در فـخـر و سیادت ها هـمـتای محمد (ص) بود
ز حق روح الامین پرسد کیانند درکساء یارب
هـماره پـاسخ حق نام زهــرای(ع)محمد(ص) بود
جهان گرداری بی احمد(ص)هباء باشدهمواره
چوشه گردی گرت برچهره اضوای محمد(ص) بود
اگر قدرو جلالش را حجاب جهل پوشانده است
جهان خواهد مقر درشان فردای محمد (ص) بود
به فردوس برینت گرعطای شایگانی شد
چنین فیضی ز رستاخیز کبرای محمد (ص) بود
چو بینی بارش نعمت ازآن سرچشمه ی رحمت
یقین این لطف سرمد هم زآلای محمد (ص) بود
به معراج حق سخن راند با زبان ساقی کوثر
کلام حق چه مطلوب و دلارای محمد (ص) بود
توگر بحر ادب را بس عمیق وبیکران بینی
چنین یـمی نـمی از قـول غـرای محمد (ص) بود
طریقش گه بشارت بدگهی انذار وگاهی پند
هرازگاهی علی(ع)شمشیر گویای محمد (ص) بود
مرو (عبدا) به هر راهی به شوق روضه ی رضوان
فلاح گشته است راهی کان ز انحای محمد (ص) بود
|