چکیده
اندیشه سیاسی امام خمینی منطقی پایدار بر پایه های فقهی است که تحلیل وترسیم همه
اجزا ومولفه های آن مبتنی بر علم اصول فقه است. در چنین نگاهی منطقی فقهی مبتنی بر
وحی(کتاب و سنت) به عنوان منطق حاکم به چشم می خورد که در انتساب هر اندیشه ای به
دین وشریعت الهی ناگزیر از اعمال این منطق می باشیم. ولایت فقیه و تبین جدید وقرائت
نو از آن توسط امام در حقیقت پاسخی است به نیاز زمان درچارچوب مسائل سیاسی روز و
تبین مفاهیم زیر بنائی انقلاب اسلامی.
مقدمه
در بررسی شاخصهای اصلی یک اندیشه سیاسی، منطق حاکم بر آن، اصلی ترین عنصر معروف آن
بشمار می رود وشناخت درست از منطق حاکم بر اندیشه سیاسی، فهم آن را آسان وامکان
تجزیه وتحلیل ومیزان نقدپذیری آن را بالا می برد.
اندیشه سیاسی امام خمینی منطقی پایدار بر پایه های فقهی است که تحلیل وترسیم همه
اجزا ومولفه های آن مبتنی بر علم اصول فقه است. در چنین نگاهی منطقی فقهی مبتنی بر
وحی(کتاب و سنت) به عنوان منطق حاکم به چشم می خورد که در انتساب هر اندیشه ای به
دین وشریعت الهی ناگزیر از اعمال این منطق می باشیم. ارائه اندیشه سیاسی ولایت فقیه
و تبین جدید وقرائت نو از آن از ابتدای طرح مساله توسط امام در حقیقت پاسخی است به
نیاز زمان درچارچوب مسائل سیاسی روز و تبین مفاهیم زیر بنائی انقلاب اسلامی.
امام (ره) از آغازاسقرار نظام دیکتاتوری پهلوی تا دوران رهبری نظام جمهوری اسلامی
اندیشه سیاسی خود را درآثاری چون کشف الاسرار،تحریرالوسیله،کتاب البیع،رساله ولایت
فقیه، پیامها،اعلامیه هاوفرامین سیاسی خود بیان می نمود.در این نگاه تاریخی به
اندیشه سیاسی امام(ره)، خط سیر نسبتا طولانی ومنحنی وار را خواهیم دید که نوعی حرکت
ساده به پیچیده و از اجمال به تبین وبالاخره از ایده تا به عمل در آن دیده می شود.
این نوع تحول در اندیشه سیاسی امام(ره) را می توان با مقایسه مطالب ولایت فقیه در
تحریرالوسیله با مضامین رساله ولایت فقیه وهمچنین با مقایسه مسائل فقه حکومتی در
کتاب البیع با پیامهای سیاسی امام(ره) به ویژه پس از برخورد با مسائل زمان به وضوح
مشاهده نمود وآن را برداشتی منطقی وقابل قبول در مطالعه حرکت علمی و انقلابی تاریخی
امام (ره) ازآغاز تا پایان تلقی نمود. ما در این ساحت برآنیم تا علل ورود حضرت امام
به مسائل سیاسی و نحوه رویکرد ایشان را به اختصار بیان کنیم، چراکه باید دانست چه
منطقی می تواند این فقیه عارف-حکیم اصولی ومفسر وشاعر رابر بلندای و ردای سیاست
برساند ورای سیاست را مزّین به قالب وجودی خود کند.
تقویت باور به نظام سیاسی اسلام
با اندکی تامل در سیره حضرت امام می توان به دست آورد که ایشان هیچ گاه راضی نبودند
که دین تنها به معنای احکام فردی تبلیغ شود وابعاد دیگر دین مورد غفلت قرار گیرد.در
حرکت های رسول خدا دیانت و سیاست لازم ملزوم یکدیگر وهریک از آن دو در خدمت دیگری
بوده است تا انسانهارابه صلاح وسعادت واقعی برساند. حضرت امام دربیان این واقعیت و
ارائه تفسیر دقیقی از سیاست می فرمایند:« سیاست این است که جامعه را هدایت کند وراه
ببرد تمام مصالح جامعه رادرنظربگیرد وتمام ابعاد انسان وجامعه را در نظر بگیرد،
واینها راهدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست
واین مختص به انبیاست. دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند. این مختص انیا
واولیاست...........انبیا علیهم السلام شغلشان سیاست است. دیانت همان سیاستی است که
مردم را از اینجا حرکت می دهد وتمام چیزهایی که که صلاح مردم است که همان صراط
مستقیم است».[1]
امام خمینی با شناخت کافی از سیره رسول اعظم (ص) عدم انزوا طلبی وگوشه گیری در امور
سیاسی و براندازی سلطه های جور و ستم و داشتن نقش فعال و اساسی در امور سیاست
مسلمانان را پیشه کردند: «یک وقت این شیاطین نیایند و بگویند که به شما چه دخالت در
اسلام، دخالت در سیاست، شما بروید سراغ مسئله گفتنتان!...خیلی هم معزز هستید و
چنانچه مسئله می گفتید، دیگر(شهادتی) واقع نمی شد؛ برای دخالت در سیاست بود که
چندین هزار معلول و(شهید) دارید. این اشکال اولش به نبی اکرم وارد است. اگر ایشان
هم به سرمایه دارهای مکه و حجاز کاری نداشت وتو مسجد می نشست و مسئله می گفت،جنگ
پیش نمی آمد، کشتارنمی شد، عموی معظمش کشته نمی شد.»[2]
«پیغمبراکرم در عین حالی که وظایف شخصی خودش را بجا می آورد و خلوتها با خدای تبارک
تعالی داشت، تشکیل حکومت داد وبه انحا عالم برای دعوت آدم فرستاد ومردم را دعوت کرد
به دیانت و دعوت کردند به اجتماع. این طور نبود که بنای او این باشد که بنشیند توی
خانه و ذکر بگوید. ذکر می گفت، لکن همان ذکر هم خودسازی بود. دعا میکرد، ولی همان
دعا هم، هم خودسازی بود وهم مردم سازی بود. ومردم را تجهیز می کرد برای مقاومت.»[3]
«اگر پیغمبرآمده بود وفقط توی مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر
کاری هم نداشت ما هم می رفتیم همین کار را می کردیم، ما تأسی می کردیم»[4]
امام خمینی در کتاب حکومت اسلامی(ولایت فقیه) معتقدند که اسلام برای تمام احکام
حکومتی برنامه دارد هم مخارج وهم راه تامین آن را پیش بینی کرده است.
وبراساس((العلماء ورثه الانبیاء))واینکه یکی از وظایف بارز پیامبران تشکیل حکومت و
نظام الهی است، همین مسئولیت را به عهده علما و فقهای امت می دانند. امام تشکیل
حکومت را عمل به تکلیف می داند و می فرماید:«مسلمین باید تأسی کنند به او(پیامبر
اکرم) که او چه کرد، ما هم باید آن را انجام دهیم، حکومت تشکیل داد، ما هم باید
حکومت تشکیل بدهیم.»[5]
شناخت جایگاه عمل به تکلیف وآشنایی به وظایف مهم و استراتژیک
یکی از ابعاد شخصیت امام راحل(ره) که می توان آن را اساس و زیر بنای خصلت های
دیگرامام نیز به شمار آورد، جایگاه عمل به تکلیف و وظیفه شرعی در حوادث واقع و
شناخت وظایف مهم و استراتژیک از دیدگاه ایشان است. ایشان درسی از سیره خدا(ص) فرا
گرفته بودند وآن عمل به تکلیف شرعی بود. آنچه را وظیفه احساس می کرد به هیچ وجه، در
انجام آن کوتاهی نمی کرد ترس از کشته شدن در قاموس زندگی ایشان راه نداشت.:«همه ما
مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مامور به نتیجه.[6]هیچ وقت هم از جنگ و....از
این ارعابهایی که اینها می کنند. نباید بترسیم، چرا بترسیم؟ برای اینکه ما تکلیف
داریم عمل می کنیم و ما حقیم وقتی که حق هستیم چرا بترسیم؟»[7]
ایشان مبارزه و جهاد در راه خدا را وظیفه دانسته، وقیام برعلیه حکومت جور را عمل به
وظیفه خود می داند وهرگز از کشته شدن و اسیر شدن نمی هراسد ودر ادامه راه دچار
لحظه ای شک و تردید نمی گردد.
«اصلا از همه چیز عزیزتر این است که پیغمبر اسلام وتمام ذریه او و تمام پیروان او،
اینها همه به دنبال این بودند که اسلام را نگهش دارند. اسلام امانت خداست ، امانتی
از جانب خدا، و پیغمبر اسلام مکلف است که این امانت را حفظ کند و از روزی که این
امانت را به دست او دادند تا روزی که رحلت فرمودند، در تمام اوقات، دنبال همین مقصد
بودند و هیچ آنی یک سستی نعوذ بالله به خودشان راه نمی-داد»[8]
در اوایل مبارزات که اعلامیه های متعددی از امام در جهت روشن کردن افکار عمومی نسبت
به رزیم شاهنشاهی صادر می شد، یکی از علمای تهران پیامی به امام در قم فرستادند.
مضمون پیام این بود که چون حضرت عالی در زمره مراجع و صاحبان رساله عملیه هستید،
زیبنده شما نیست این قدر اعلامیه بدهید، قدری آنها را کمتر کنید. وقتی پیام به عرض
امام رسید، ایشان فرمودند: «سلام من را برسانید و بگوئید، من نمی خواهم مرجع بشوم،
می خواهم به وظیفه عمل کنم»[9]
«در روستاهای نزدیک قم یکی از دوستان که از شاگردان حضرت امام بود، آنجا برای تبلیغ
مردم می رفت. مردم آنجا احتیاج به مسجدی داشتند و دو نفر از مالکین آنجا ؛ مقلد
ایشان امام بودند و مسجدی که می خواستند در آنجا بسازند ، منتهی گفته بودند که ما
در صورتی این مبلغ را می پردازیم که حضرت امام بیاید کلنگ مسجد را بزنند.مطلب را به
وسیله ای به داماد امام مرحوم آقای اشراقی(ره) خدمت امام عرض کردند. ایشان فرموده
بودند(من که اهل این کارها نیستم)بعد با توجه به اینکه آنجا مسجد مورد احتیاج بود
راهی هم برای ساختنش جز از طریق کمک همان مالکین نبود و مالکین هم موکول به تشریف
فرمایی امام کرده بودند آقای اشراقی به آنها گفته بود: آنچه را امام در مقابل آن
خاضع است، وظیفه الهی است. اگر مساله برای ایشان توضیح داده بشود و احساس بفرمایند
که وظیفه شان هست که باید بیایند، حتما می آیند. رفتند خدمت امام و جریان آن روستا
و احتیاجش به مسجد و متوقف بودن کمک آن مالکین بر اینکه ایشان تشریف فرما بشوند و
کلنگ مسجد را هم بزنند عرض کردند. امام آماده شدند، دو تا ماشین سواری ترتیب داده
شد. معظم له آنجا تشریف بردند بلکه کلنگ مسجد را هم زنند».[10]
ایجاد وحدت کلمه در بین مردم
«پیغمبر خودمان که تاریخش نزدیک است. وهمه آقایان لابد می دانند این یک شخصی بود که
از همین توده ها و جمعیتها بود وبا همین ها بود؛ واز بدو بعثت تا آخر باقدرتمندها و
با قلدرها ومُکنَت دارها و سرمایه دارها همیشه در جدال بود»[11]
حرکتی که با حضور مردم انجام می شود و به نتیجه برسد، توسط خود مردم نیز بقا و دوام
آن تضمین می شود و امام خمینی با توجه به این مهم، زیر بنای این اصل را وحدت کلمه
قرار داد تا در سایه این وحدت نهال انقلاب به بار بنشیند و امروز شاهد درخت تنومند
حکومت اسلامی باشیم. در تمامی حرکت ها و نهضت های الهی، توجه اصلی معطوف به نیروهای
مردمی و قشر مستضعف است. -انقلاب پیامبر اکرم(ص) که انقلاب بنیادین و همه جانبه
بود-تکیه گاهی جز خداوند و وحدت بین تودهای ضعیف و محروم نداشت و ایشان با این توجه
به این دو تکیه گاه مهم-هیچ گاه از مستکبران و زور مداران استمداد نکرد.
امام راحل در تبین این واقعیت می فرماید:«اینکه می فرماید قاتلوالمشرکین کافهَ
مشرکین در آن وقت، همان قدرتمندها بودند، مشرکین قریش، همه قدرت دست آنها بود.اما
پیغمبر اسلام مردم را بسیج کرد، همین سروپا برهنه ها را بسیج کرد بر ضد مشرکین،
قتال کرد و جنگ کرد تا مشرکین را دماغشان را به خاک مالید و عدالت اجتماعی را ایجاد
کرد. بر عکس آن مطلبی که برای شرقی ها، غربی ها دیکته کردند و مع الاسف بسیاری از
ما هم باورمان آمد»[12]
حضرت امام(ره) پيامدهاي تفرقه را به خوبي شناخته بود و مي دانست كه تفرقه در ميان
ملل اسلامي در ابعاد مختلف سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و نظامي تأثيرات منفي
بسياري بر جاي گذاشته است كه رفع آنها بسيار مشكل است و نياز به زمان زيادي دارد و
تنها راه جلوگيري از صدمات ناشي از اين تفرقه ،وحدت، برادري و انسجام ملي و اسلامي
است كه بايد حول محور اسلام و تعاليم حيات بخش آن صورت گيرد. اولين ضرورت وحدت از
منظر امام(ره)، قيام در راه خدا بود تا جامعه بشري به طور كلي اصلاح گردد[13].در
اين راستا بايستي، عدالت در جهان گسترش يابد[14]و مسلمين جهان به رشد سياسي كافي
برسند[15]و بازگشت به فرهنگ خودي و خود باوري و سعي در خود كفايي از غرب
نهراسند[16]و در برابر قدرت ها ايستادگي كنند[17].امام(ره)مي خواست با وحدت و
انسجام ملي و اسلامي و ايجاد همبستگي اسلامي بين مسلمانان[18]،همه ملل اسلامي به
استقلال و آزادي دست يابند، زيرا مسلمين بايد براي بدست آوردن استقلال و آزادي اين
كليد پيروزي را بدست آورند و براي وحدت كلمه كوشش كنند[19]،و به استكبار جهاني
اجازه ندهند كه در مقدرات كشورهاي اسلامي دخالت كنند[20]امام(ره) براي ايجاد صلح و
صفا، وحدت را ضروري مي داند و مي فرمايد:«جمهوري اسلامي مايل است با همه همجواران و
ديگران با صلح و صفا زندگي كند...»[21]اميدوارم صلح جهاني بر پايه استقلال ملت ها و
عدم مداخله در امور يكديگر و مراعات اصل حفظ تماميت ارضي كشورها بنا گردد.[22]
از نظر امام(ره)لازمه صلح و صفاي جهاني زيست مسالمت آميز با همه كشورهاي عالم
است.[23]
بنابراين خواهان گسترش روابط بر اساس اصل احترام متقابل است:«روابط با تمام خارجي
ها بر اساس اصل احترام متقابل خواهد بود، در اين رابطه نه به ظالمي تسليم مي شويم و
نه به كسي ظلم مي كنيم[24].
الف- لوازم و امكانات وحدت
هر آرمان و هدفي لوازمي دارد كه بدون آنها تحقق ناپذير است و براي نيل به آرمان و
اهداف بايستي امكانات مورد نياز نيز فراهم شود، تا آرمان و اهداف در حد آمال و آرزو
باقي نماند، بلكه به وسيله اين امكانات مورد نياز انسان به اهداف خود و سر منزل
مقصود برسد. انديشه وحدت ملي و اسلامي امام خميني(ره)و آرمان او نيز داراي لوازمي
بود كه امكانات تحقق آن بايد فراهم مي گرديد، ضروري ترين مسئله در اين رابطه عدالت
است، زيرا عدالت لازمه توحيد است و براي ايجاد وحدت اسلامي بايستي عدالت اسلامي به
عنوان زمينه اصلي وحدت گسترش يابد.[25]استقلال و آزادي از ديگر لوازم وحدت است و
حتي مي توان گفت استقلال عملي كشورهاي اسلامي از مهم ترين آنها است. امام(ره)مي
فرمايد:«وقتي، ما مي توانيم در مقابل همه دنيا بايستيم...كه همه مان با هم
باشيم.[26]
مي دانيم كـه انـسان ها، بـه طـور فـطري در فـرقه هاي مـختلف آفـريده شـده اند و
داراي عـقايد و سـلايق گوناگون مي باشند. مسلمانان نيز بر اين اساس داراي عقايد و
نظرات متفاوتي مي باشند كه اين اختلاف عقيده موجب تنش و درگيري هاي زياد ما بين
آنها شده است، اما از نظر حضرت امام(ره)اختلاف عقيده نبايد مانع وحدت شود و مي توان
با داشتن عقايد متفاوت، وحدت نيز داشت. امام (ره)مي فرمايد: «عقايد مختلف، اسباب
اختلاف خارجي چرا بشود؟!».(27)[27]
بنابراين همه انسان ها و به تبع آن همه مسلمانان بايد عقايد و سلايق شخصي، فرقه اي
و نژادي خود را ناديده گرفته و با تأكيد بر اصول مشترك انساني و اسلامي خود، حول
محور توحيد زمينه هاي پياده شدن حاكميت همه جانبه اسلام ناب محمدي(ص)فراهم گردانند.
حضرت امام(ره)براي تحقق وحدت ملي و انسجام اسلامي از امكانات موجود بهره مي جست و
حتي امكانات جديدي را فراهم مي نمود، يكي از اين امكانات مسئله فلسطين و اشغال آن
توسط رژيم اشغالگر قدس يعني اسرائيل بود كه ايده تشكيل «اسرائيل بزرگ يعني از نيل
تا فرات»(28)[28]را در سر داشت و براي تحقق اين ايده خود به كشور هاي اسلامي تجاوز
مي نمود. امام(ره)براي مقابله با خوي تجاوزگري اسرائيل و محو آن از صحنه روزگار،
آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را به عنوان روز جهاني قدس اعلام نمود تا همه مسلمانان
در يك روز عليه اسرائيل به حركت و خروش در آيند و مي فرمايد:«روز قدس، روز اسلام و
روزي است كه بايد ما تمام قواي خودمان را مجهز كنيم و مسلمين از آن انزوايي كه آنها
را كشانده بودند خارج شوند و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در
مقابل اجانب ايستاده ايم.»[29]
مراسم سالانه حج ابراهيمي(ع)از ديگر امكاناتي بود كه حضرت امام(ره)براي تحقق وحدت
اسلامي ملل از آن بهره گرفت و مراسم برائت از مشركين را كه مي رفت به حافظه تاريك
تاريخ و فراموشي ابدي سپرده شود دوباره احياء نمود و فرمود:«مكه معظمه و مشاهد
مشرفه آينه حوادث بزرگ نهضت انبياء اسلام و رسالت پيامبر اكرم(ص)است.»[30]
ب- انگيزه وحدت
حضرت امام خميني(ره)در آرمان وحدت اسلامي خود انگيز هاي گوناگوني داشت كه الهام
گرفته از مكتب ناب محمد(ص)بود. امام(ره)تفاوت هاي اصولي ميان حكومت هاي مادي با
حكومت اسلامي را بدين صورت بيان مي كنند: « حكومت هاي غير الهي فقط در پي تحقق و
حفظ نظم كشور خود بوده و حداكثر كاري كه انجام مي دهند اين است كه نگذارند كسي به
ديگري ظلم و تعدي بكند، در حالي كه اسلام و حكومت هاي الهي براي هر مسئله احكام خاص
خود را دارد.»[31] و يكي از اين مسائل مهم دفاع از كيان اسلام است كه به وحدت
مسلمين بستگي دارد:
«از امور مهمه اي كه بر همه واجب است دفاع از اسلام،دفاع از جمهوري اسلامي
است»[32].كه به وحدت بستگي دارد و مسئله وحدت براي حفظ كيان اسلامي امري حياتي
است،از طرف ديگر تفرقه امر منكري است كه بايد از آن جلوگيري شود،زيرا امر به معروف
و نهي از منكر از واجبات الهي است.انگيزه ديگر امام(ره)انسان سازي است تا در سايه
وجود انسان هاي كامل عدالت نيز گسترش يابد و زمينه هاي آسيب پذير ي جوامع اسلامي از
بين برود،در غير اين صورت آسيب پذيري آنان حتمي است، زيرا«آن روز آسيب به ما مي رسد
كه از باطن بگنديم افراد باطنشان بگندد و اين گند هم سرايت كند و يك دسته اي را از
بين ببرد و متعفن كند»[33]
انگيزه ديگر تأمين استقلال وآزادي و حفاظت از آن و شرافت انساني مسلمانان مي
باشد.امام(ره)مي فرمايد:«اگر ما تسليم آمريكا و ابرقدرت ها مي شديم،ممكن بود امنيت
و رفاه ظاهري درست مي شد...ولي مسلماً استقلال و آزادي و شرافتمان از بين مي
رفت...»[34]
ديگر انگيزه امام(ره)در آرمان وحدت ملي و انسجام اسلامي حل معضلات كشورهاي اسلامي و
مسلمين جهان است،لذا امام(ره) همه آنها را به وحدت فرا مي خواند و برقراري روابط
دوستانه بين آنها ر ا توصيه مي كند.[35]اما امام(ره)به اين نكته واقف است كه هر هدف
بزرگ داراي اشكالات و گرفتاري هاي بزرگ نيزهست[36].مسئله وحدت ملي و انسجام ملل
اسلامي نيز اهداف بزرگي است كه موانع بزرگي در سر راه آن قرار دارد .ولي با عنايت
به اينكه فطرت و سرشت انسان و هستي بر وحدت استوار شده است و همه هستي به سوي هدف
واحدي رهسپار است«با صبر و تحمل انقلابي[37]به پيش مي رويم تا عدل الهي و اسلام
عزيز[38]را در جهان گسترش دهيم.
ج- دامنه گسترده وحدت
وحدت مورد نظر امام(ره) دامنه وسيعي دارد و از ملت ايران تا كليه مسلمين جهان و
مستعضفان عالم و حتي انسان هاي روي زمين را شامل مي شود،بنابراين امام(ره)به همه
آنها توصيه مي كند كه با الگوگيري از انقلاب اسلامي ايران خود را بيابند و اعتماد
به نفس پيدا كنند[39]بعد از مردم مسلمان ايران اين وظيفه امت اسلامي است كه در
ايجاد وحدت ملي و انسجام اسلامي بكوشند امت ها خودشان بايد امت واحد باشند،مجتمع
باشند،خودشان را از هم جدا ندانند،مرزها را اسباب جدايي قلب ها ندانند.[40]
علاوه بر امت اسلامي،روحانيون هر ديني نيز وظيفه دارند براي تحقق آرمان هاي انبياء
كه وحدت يكي از مهم ترين آنها است اقدام نمايند روحانيون مسيح،روحانيون
مسلم،روحانيون يهود و...در مرتبه اول واقعند براي تحقق دادن به آرمان انبياء كه
همان وحي الهي است...[41]
همچنين علماء و روشنفكران كشورهاي اسلامي وظيفه دارند در ايجاد وحدت اسلامي كوشش
كنند كه تنها راه پيروزي و بقاي آنها است.[42]
د- اهداف وحدت
امام خميني(ره)در آرمان وحدت ملي و انسجام اسلامي خود اهدافي را دنبال مي كرد كه مي
توان آنها را با چند معيار تقسيم بندي نمود كه عبارتند از:اهداف داخلي،اهداف خارجي
و اهداف سياسي،اقتصادي،اجتماعي،فرهنگي و نظامي. اهداف داخلي وحدت شامل اين موارد
است:آزادي و استقلال،[43]،دفع ايادي اجانب[44]،و قطع كردن دست هاي خيانتكاران و
جنايتكاران[45]،عظمت و شرافت،[46]پيشبرد اهداف اسلام،تحقق همه جانبه اسلام در
ايران[47]،استقرار دمكراسي صحيح نه دمكراسي غربي و شرقي فاسد،[48]،بقاي انقلاب
اسلام[49]،تحقق عدالت اجتماعي[50]،
بسط عدالت فردي و اجتماعي[51]،اما اهداف خارجي آرمان وحدت امام(ره)عبارتند از:ايجاد
معرفت براي بشر[52]،برقراري صلح و آرمش در جهان[53]،پياده كردن دمكراسي و آزدي
حقيقي[54]،تحقق يك انقلاب عميق عمومي در سراسر جهان در مقابل جهانخواران ضد
بشريت[55]،بازيابي استقلال روحي و دور كردن احساس حقارت در مقابل حكومت هاي جور از
خود[56]،استقلال تمامي جهان[57]،شكسته شدن سلطه جهان خواران بر ملت مستضعف
جهان[58]،بدست آوردن حق تعيين سرنوشت توسط ملت ها و بيداري ملت ها[59]،استقرار
حكومت اسلام در همه اقطار عالم[60]،تشكيل امتي شكست ناپذير و بنياني
مرصوص[61]،ايجاد هويت اسلامي براي مسلمانان[62]،رهايي از فقر علمي در جوامع
اسلامي[63]،رسيدگي به درد مسلمانان[64].
ه- ثمرات وحدت
انديشه وحدت و آرمان اتحاد ملي و انسجام اسلامي مسلمين ايران و جهان و مسلمين عالم
ثمرات گوارايي در پي داشته و در صورت تحقق عميق تر وحدت پيامد هاي بيشتري نيز خواهد
داشت.انقلاب اسلامي نمونه عيني و ثمره وحدت ملت مسلمان ايران است.
«در اين انقلاب ملت ايران با جان و خون خود،اسلام را زنده كرد،تجديد حيات كرد براي
اسلام و مسلمين،كوشش هاي قريب سيصد ساله استعمار و اجانب را خنثي كرد»[65].
و حضرت امام(ره)اميدوار است كه انقلاب اسلامي و اين: «پيروزي عظيم...راهنمايي براي
ساير ملل ستمديده و تحت سلطه قرار گيرد و با اتحاد و همبستگي ،شر همه سلطه گران و
به خصوص آمريكا اين دشمن بزرگ را از خود كوتاه نموده در تحت تعاليم مقدسه اسلام
عظمت از دست رفته خود را باز يابد» [66].
بنابراين كوتاه كردن شر سلطه گران جهاني و باز يافتن عظمت از دست رفته از ديگر
ثمرات وحدت اسلامي است.ثمره ديگر وحدت سيادت و آقايي سران اسلامي است و تا هنگامي
كه در ميان روساي دولت هاي اسلامي وحدت كلمه[67]،وجود نداشته باشد،سيادت نمي توانند
بكنند.بايد فكر كنند،عمل كنند تا سيادت كنند و اگر اين مطلب را انجام بدهند، سيد
دنيا خواهند شد.[68]
از نتايج بعدي وحدت، وحشت دشمنان اسلام و قدرت هاي جهان خوار شرق و غرب است، زيرا
آنها از وحدت بيش از يك ميليارد مسلمان وحشت دارند و با تمام قوا مستقيماً و يا به
دست عمال منحرف خود،به اين اختلاف دامن مي زنند تا بر مقدارت مسلمانان جهان مسلط و
بر آنها حكومت نموده و ذخاير بي پايان آنها را چپاول نمايند[69]،اما با وحدت كلمه
ملت مسلمان ايران و وقوع انقلاب اسلامي به رهبري امام (ره)...يك كار بزرگ محير
العقول ديگر واقع شد و آن اينكه دست آمريكا و دست انگلستان و شوروي و همه اين ها از
خزائن ما كوتاه شد[70].
بالاخره از نتايج بسيار مهم ديگر وحدت اين است:«كه يك ملتي اگر يك چيزي را خواست
نمي شود تحميلش كرد...به يك ملت نمي شود چيزي را تحميل كرد.»[71]
«آنها كوشش كرده اند كه شخصيت ما را از ما بگيرند و به جاي شخصيت ايراني و اسلامي
يك شخصيت وابسته اروپايي شرقي و غربي به جايش بگذارند»[72].در حالي كه مشرق زمين
بنيانگذار تمدن بوده و سابقه اين تمدن به هفت هزار سال مي رسد مانند تمدن هاي بين
النهرين،ايران،مصر،چين و هند تمدن شرق بر روي غرب تأثير گذاشت و موجب شكل گيري تمدن
مغرب زمين گرديد.اما در برهه اي از تاريخ تمدن غرب به سرعت از شرق پيشي
گرفت،بـنابراين كـشورهاي شـرقي كـه كـشورهاي اسـلامي نـيز بـخشي از آن هستند،عقب
ماندند.حضرت امام(ره)مي فرمايد:«...شرق تمدن را صادر كرد به غرب،حالا ما به واسطه
يك كارهاي ناشايسته اي بايد عقب افتاده باشيم و دستمان را طرف غرب دراز كنيم.»[73]
حضرت امام(ره)در ادامه اين عقب ماندگي را ناشي از تفرقه و اختلاف مي داند و مي
فرمايد:«آمريكا و شوروي براي تضعيف اسلام و دولت هاي اسلامي مشغول فعاليت از قبيل
تفرقه افكني و ايجاد تشنجات داخلي به دست عمّال مزدور يا فريب خورده و بر انداختن
جنگ بين كشورها و ديگر شيوه هاي استعماري هستند[74]...آنچه دو ابر قدرت جهان و قدرت
هاي تابع اين قدرت ها با هم اتفاق دارند-و هيچ گاه از اين اتفاق دست بردار
نيستند-عقب نگه داشتن كشورهاي جهان سوم،خصوصاً كشورهاي پهناور و غني اسلامي در
ابعاد فرهنگي و اجتماعي اقتصادي و سياسي ونظامي است... »[75]
ایجاد روابط سیاسی
اسلام در همه شئون از جمله مسائل حکومتی که شامل روابط سیاسی با دیگران است، نه
تنها پاسخگوی نیاز فعلی ماست و نه تنها گذشت زمان آن را مستهلک نکرده است بلکه گذر
زمان آن را جلا بخشیده و اعجاز قوانین آن را آشکار می سازد.در آیه هشت سوره ممتحنه
آمده است که:«لاینهاکم الله عن الذین لم یقاتلوکم... ان الله یحب المقسطین»
این آیه به مسلمانان اجازه می دهد هر گونه رابطه وعلاقه ای که میان خود و کسانی که
در شؤون وطنی و دینی مسلمانان تعدی و خیانت نمی کنند برقرار کنند. بلکه به ایشان
اجازه می دهد که دامنه این رابطه را تا سطح احسان و نیکی نسبت به غیر مسلمان ادامه
دهند.
فروع و احکام اسلام به بخشهایی از قبیل عبادات، معاملات، احکام و غیره تقسیم
می شود. جایگاه مسائل سیاسی و سیاست خارجی در اسلام، کتب فقهی است و فقها آن را زیر
مجموعه احکام می دانند؛ زیرا مبحثی حقوقی و دارای قواعد الزام آور حقوقی است.در
اسلام روابط سیاسی با دیگران تابع اصول و ضوابط خاصی است. برخی از آن اصول عبارتند
از:
1-برقراری روابط بر اساس ارتباط آرمانی و اهداف انسانی است، البته این شاخصه
هیچگونه منافاتی با اهداف اقتصادی و امنیتی نداشته و می تواند اینگونه منافع را نیز
تضمین کند.
2-اصل دیگر در سیاست خارجی، ایفای رسالت دعوت است که اولین وظیفه پیامبران بوده و
از ضروریات هر حکومت الهی است.
اسلام برای انتشار دعوت مسالمت آمیز و رهایی بخش خود و همچنین برای دفاع و بیان
مزایای آن به همان وسایلی که سایرین در بیان دعوتها و رسالت خود متوسل می شوند از
قبیل: حسن همجواری، فرستادن نامه به ملوک و زمامداران، شرکت در کنفرانس های بین
الملی، همکاری با بعضی از سازمانها و احزاب، تبادل اطلاعات امنیتی، علمی، هنری،
ورزشی، وغیره توسل می جوید.
3- حفظ و صیانت دارالاسلام و مناطق مسلمانان در برابر خطرات بالفعل و بالقوه
دشمنان.
4- نفی سبیل و برتری کافران بر مسلمانان
عناوینی نظیر: کمک به نهضت های رهایی بخش، حمایت از مستضعفین، وحدت جهان اسلام،
روابط صلح آمیز با دول غیر محارب، مبارزه با تبعیض نژادی و.....زیر مجوعه هایی از
چهار چوب اصول فوق است.
می توان به طور کلی محور اندیشه و کردار امام خمینی(ره) را جهانی شدن اسلام و دین
پیامبر اکرم(ص) دانست. و در این راستا استراتژی همزیستی مسالمت آمیز و حسن همجواری
با کشورها، همیشه مد نظر امام راحل بوده است. ایشان در پیامی به گورباچف( در سال
67) چنین می نویسند:
«در هر صورت، کشور ما همچون گذشته به حسن همجواری و روابط متقابل معتقد است. وآن را
محترم می شمارد» [76]
امام در پاسخ به عده ای که خواهان تنازع با دولت های خارجی بودند و مانع رابطه حسنه
سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با دولتها بودند، در دیدار با نمایندگان سیاسی ایران در
کشورهای خارجی فرمودند:
«ما نمی خواهیم در یک کشوری زندگی کنیم که از دنیا منعزل باشد، ایران
امروزنمی تواند این طور باشد. بلکه کشورهای دیگر هم نمی توانند اینطور باشند، که
مرزهایشان را ببندند، این غیر معقول است. امروز دنیا مانند یک عایله و یک شهر دارای
محله های مختلفی است که با هم ارتباط دارند.[77]
«الان از قراری که من شنیدم شیطنت دیگری می کنند وآن اینکه ما چرا با دولت ها رابطه
داشته باشیم؟ ما می رویم سراغ ملتها و با دولت ها هیچ کاری نداریم: که این هم
نقشه ای است که اخیراَ تعقیب می شود..که این هم نقشه تازه و مسئله بسیار خطرناک و
شیطنت دقیقی است. ما باید همان گونه که در زمان صدر اسلام، پیامبر سفیر به این طرف
و آن طرف می فرستاد که روابط درست کند عمل کنیم، و نمی توانیم بنشینیم و بگوییم که
با دولت ها چکار داریم. این برخلاف عقل و بر خلاف شرع است، و ما باید با همه رابطه
داشته باشیم. منتها چند استثنا می شود»[78]
امام خمینی در تبیین مشخصه ها و اصول روابط بین الملل در حکومت اسلامی در پاسخ
خبرنگاری فرمودند:« حکومت اسلامی حکومتی است آزاد و مستقل روابطش با شرق و غرب به
یک نحو است. واگر آنها روابط حسنه داشته باشند دولت اسلام هم با آنها روابط حسنه
دارد؛ واجازه نمی دهیم کسی در مقرارات مملکتمان دخالت کند»[79]
آشنایی با حوادث و تحولات سیاسی
از شاخصه ها و نکات بسیار قابل تأمل در حضرت امام آگاهی به ریز تمام مسائل اتفاق
افتاده در جهان بوده است. به طوری که دقت نظر حضرت امام صاحب نظران داخلی و خارجی
را متعجب ساخته بود.
یکی از یاران امام، پشت پرده این سیاست دقیق را چنین بازگو می کند:
«در دفترحضرت امام کار می کردم، ایشان در ایوان منزلشان نماز می خواندند، در ایام
تابستان، وقت اخبار رادیو bbcیک ربع به هشت بود که دقیاَ بین نماز مغرب و عشا واقع
می شد. خودم دیدم که حضرت امام همین که نماز مغربشان تمام شد، برای گوش کردن رادیو
bbc رفتند و زمانی که اخبار مربوط به مسائل ایران و مسائل دنیا تمام شد رادیو را
بستند و نماز عشا را شروع کردند، با آنکه ایشان به نماز اول وقت و تعقیبات و
مستحبات آن بسیار مقید بودند ؛ اما از شنیدن اخبار رادیوهای بیگانه هم غافل نبودند.
آری اینچنین بود که حضرت امام به اوضاع سیاسی کشور مسلط بودند و از سخنان مسموم
دشمن آگاه می شدند و به موقع تبلیغات دشمن را خنثی می کردند»[80]
حضرت امام از ابتدا فردی انقلابی و آگاه به مسائل روز بودند. در دوره طلبگی که
حجره ای در مدرسه فیضیه داشتند همه می دانستند که از ساعت یازده صبح به بعد کسی حق
ندارد با ایشان ملاقات کند زیرا در این ساعت می بایست روزنامه های منتشره را
مطالعه کنند. ایشان با آنکه روزی یک ریال شهریه می گرفتند، یعنی ماهی 3 تومان،ولی
با این پول خرید روزنامه ها را مقدم بر خرید نان و پنیر و غدای روزانه می دانستند،
و تا ظهر مشغول مطالعه مطالب سیاسی بودند، و بدین وسیله در جریان مسائل روز قرار
می گرفتند، لذا زمانی که کاپیتالاسیون یا مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی مطرح شد،
ایشان دارای موضعی روشن بودند، یعنی جنگ با استکبار، و لذا ضربه مهلک را در زمان
مناسب به سر استکبار جهانی فرود آوردند.[81]
مباني سياست خارجي از ديدگاه امام
يكي از ويژگي هاي سياست خارجي دولت اسلامي با ساير كشورها مورد مباني و چگونگي تكيه
بر منابع عقلي و نقلي است. با توجه به اين كه امام خميني، رهبري ايدئولوگ و داراي
انديشه سياسي مبتني بر اسلام است؛ بنابراين با توجه به مباني خاص اسلام از جمله
كتاب و سنّت به بيان اصولي بر اساس مباني پرداخته است. در حقيقت، ساختار سياست
خارجي بر مبناي التزام به احكام شرع مقدس صورت مي گيرد.
بنا براين ارزشي هاي اخلاقي و عقل، مباني امام را در مورد سياست خارجي شكل مي دهند.
ايشان با تأكيد بر انساني و اخلاقي بودن محتواي انقلاب مي فرمايد:
«محتواي اين انقلاب، اسلام و اخلاق اسلامي و اخلاق انساني و تربيت انسان ها بر
موازين انسانيت بوده است.[82]
و در جاي ديگري مي فرمايند:
معنا ندارد كه دولت اسلامي ايران با دولتي كه هيچ اعتقاد به اسلام و به اخلاق بشريت
ندارد، سرميز اصلاح بنشيند.[83]
براي توضيح بيشتر بايد گفت كه براي مثال، مبناي اصل دفاع از مستضعفان در سياست
خارجي از نگاه امام، قرآن كريم است. [84]
و يا در خصوص ياري مظلومان به سخن امام علي(ع) استناد مي كند و مبناي خود را بر آن
قرار مي دهد كه:
كونا لظالم خصما و للمظلوم عونا؛ دشمن ستم گر و يار ستم ديده باشيد.[85]
اصول سياست خارجي مي تواند چهار چوب رفتاري لازم را به كارگزاران نظام اسلامي ارائه
دهد، و پاي بندي به اين اصول، وجه تمايز دولت اسلامي از ديگر دولت هاست. در واقع
دولت اسلامي بر اساس مباني و با اصول مشخص براي رسيدن به اهداف خاص تلاش مي كند.
اصول سياست خارجي را كه امام خميني طراحي نموده و به صورت قوانين موضوعه، تدوين و
سعي در اجراي آن مي شد را مي توان به منزله يكي از منابع رسمي تصميم گيري در سياست
جمهوري اسلامي ايران به حساب آورد. به گونه اي كه حتي رهبر معظم انقلاب اسلامي
بارها بيان داشته اند كه خط كلّي در سياست جمهوري اسلامي ايران، همان خطّي است كه
امام خميني(ره) تبيين و ترسيم نموده اند. [86]
در حقيقت، خصوصيات و ويژگي هاي منحصر به فرد حضرت امام خميني(ره) هم چون فقاهت،
شجاعت، سازش ناپذيري، قاطعيت، خلوص و عرفان به حدّي بود كه نقش پر قدرتي را براي
ايشان ايجاد كرده بود و اين نقش رهبري در چگونگي اتخاذ تصميمات در ابعاد داخلي و
خارجي از اهميت فوق العاده اي برخوردار بود.[87]
اينك به بررسي اصول سياست خارجي از ديدگاه امام خميني مي پردازيم:
1. اصل صدور انقلاب: صدور انقلاب از موضوعات مورد توجه امام بوده كه به معناي صادر
كردن تجربه هاي انقلاب اسلامي به ساير كشورهاي جهان است. از ديدگاه امام خميني،
منظور از صدور انقلاب، همان گسترش اسلام است. [88]
امام در اين باره اعتقاد دارد كه: «ما با صدور انقلاب مان كه در حقيقت صدور اسلام
راستين و بيان احكام محمدي(ص) است، به سيطره و سلطه و ظلم جهان خواران خاتمه مي
دهيم.[89]
از نگاه ايشان براي پيروزي بر مشكلات، بايد در مقابل همه قدرت ها ايستاد و ارزش هاي
انساني را از اين جا به ساير نقاط جهان صادر كرد. در واقع صدور انقلاب در نگاه
ايشان، صبغة فرهنگي دارد.
روح الله رمضاني دربارة صدور انقلاب ايران مي گويد: «ظهور صدور انقلاب به مثابه
اصلي بنيادي در سياست خارجي، هم چون خود انقلاب ايران، بازتاب پويايي سياسي داخلي
ايران است.[90]
در واقع، هدف اصلي سياست خارجي ايران، از همان آغاز به كار حكومت جديد، تبليغ و
گسترش اسلام انقلابي بود؛ اين هدف در وظيفه اي ريشه داشت كه قرآن براي مسلمانان در
جهت تحقق و تبليغ پيام الهي در سراسر گيتي معين كرده است. هدف صدور انقلاب با گسترش
و فتوحات تاريخي اسلام، تحت حاكميت حضرت محمد(ص) همراه شده بود. [91]
خواسته امام خميني مبني بر صدور انقلاب ريشه درتفکر ايدئولوژي امام و فرهنگ سياسي
ايران- اسلامي است. [92]
امام دربارة صدور انقلاب مي فرمايند:
ما بايد با شدت هر چه بيشتر انقلاب خود را به جهان صادر كنيم و اين طرز فكر را كه
قادر به صدور انقلاب نيستيم، كنار بگذاريم؛ زيرا اسلام بين كشورهاي اسلامي تمايز
قائل نيست. ما حامي تمام محرومان مي باشيم. همه ابر قدرت ها و همه قدرت ها براي از
بين بردن ما برخاسته اند. اگر ما در محيط محدودي باقي بمانيم، قطعاً با شكست رو به
رو مي شويم. [93]
ما انقلاب مان را به تمام جهان صادر مي كنيم، چرا كه انقلاب ما اسلامي است و تا
بانگ لا اله الا الله و محمد رسول الله بر تمام جهان طنين نيفكند، مبارزه هست و تا
مبارزه در هر كجاي جهان عليه مستكبران هست، ما هستيم. [94]
البته ايشان براي جلوگيري از سوء استفاده از معناي صدور انقلاب و برداشت هاي منفي
از آن ياد آور مي شوند كه:
اين كه مي گوييم بايد انقلاب ما به همه جا صادر بشود، اين معني غلط را از آن برداشت
نكنند كه ما مي خواهيم كشور گشايي كنيم. همه كشورها بايد در محل خودشان باشند. ما
مي خواهيم اين چيزي كه در ايران واقع شد و خودشان از ابر قدرت ها فاصله گرفتند و
[نجات] دادند، دست آنها را از مخازن كوتاه كردند، اين در همه ملت ها و در همه دولت
ها بشود. معني صدور انقلاب اين است كه همه ملت ها و همه دولت ها بيدار شوند و
خودشان را از اين گرفتاري كه دارند نجات بدهند.[95]
با توجه به مطالب فوق مي توان به اين نتيجه رسيد كه صدور انقلاب از ديدگاه امام
خميني، همان صدور اسلام ناب محمدي(ص) است كه جزء رسالت ها و تعهدات دولت اسلامي به
شمار مي رود. و در نتيجه، حمايت از ملت هاي محروم و مستضعف و حمايت از حكومت جهاني
اسلام در اين راستا، مفهوم و معنا پيدا مي كند.
2. اصل نفي سبيل: از ديگر اصول سياست خارجي امام خميني، نفي سلطه گري و سلطه پذيري
است. ايشان براي حيات زير سلطه غير، ارزشي قائل نمي شوند، بلكه ارزش حيات را به
آزادي و استقلال مي دانند و با توجه به آيه شريفه «لن يجعل الله للكافرين علي
المؤمنين سبيلا»[96] كه مي فرمايد خداوند، سلطه اي براي كافرين بر مؤمنين قرار
نداده، اذعان مي دارند كه:«ما منطق مان، منطق اسلام، اين است كه سلطه نبايد از غير
بر شما باشد. نبايد شما تحت سلطه غير برويد. ما هم مي خواهيم نرويم زير سلطه. [97]
3. دفاع از كيان اسلام و مسلمانان: ايشان برنامه سياست خارجي ايران را برنامه اسلام
ذكر مي كنند و مي فرمايند:
ما براي دفاع از اسلام و ممالك اسلامي و استقلال ممالك اسلامي در هر حال مهيا
هستيم. برنامه ما برنامه اسلام است، وحدت كلمة مسلمين است، اتحاد ممالك اسلامي
است... .[98]
و در جاي ديگري دفاع از تمام مسلمين را لازم مي دانند:«ما كشور را، كشور ايران نمي
دانيم، ما همه ممالك اسلامي را از خودمان مي دانيم، مسلم بايد اين طور باشد. ما
دفاع از همه مسلمين را لازم مي دانيم.» [99]
4. اصل احترام متقابل و عدم دخالت در امور يك ديگر: امام در اين مورد قائل به اين
است كه اسلام براي همه و دلسوز براي بشر است و ما همه تابع اسلام و دلسوز براي بشر
هستيم. به اين معنا كه «ما با هيچ ملتي بد نيستيم، اسلام آمده بود براي تمام ملل،
براي ناس، ... ما اعلام مي كنم كه نظر تجاوز به هيچ يك از كشورهاي اسلامي و غير
اسلامي نداريم...» [100]
ايشان در جاي ديگري فرمودند:«ملت ايران اجازه نمي دهد كه هيچ مملكتي در امور داخلي
او دخالت كند و آزادي و استقلال خودش را حفظ مي كند، و با تمام كشورها هم به طور
متقابل عمل خواهد كرد.»[101]
حضرت امام در موارد متعدد به اين مسئله (روابط حسنه و متقابل) در سياست خارجي اشاره
كرده اند. وقتي خبرنگار مجله امريكايي تايمز از ايشان سؤال مي كند كه: در جمهوري
اسلامي به طور كلي سياست خارجي شما چگونه خواهد بود؟ امام در جواب مي
فرمايند:«جمهوري اسلامي ما با تمام ممالك روابط حسنه دارد و احترام متقابل، قائل
است، در صورتي كه آنها هم احترام متقابل، قائل باشند. [102]
5. اصل نفي ظلم و حمايت از مظلوم: امام خميني با استناد به سيرة انبيا، ملت اسلام
را پيرو مكتبي مي دانست كه برنامه آن در دو كلمة «نه ستم كنيد، نه مورد ستم قرار
گيريد؛ لا تَظلمون و لا تُظلمون» خلاصه مي شود. [103]
امام در بيانات خود در جمع سفرا در تاريخ 22/11/59 فرمودند:«ما نه ظلم خواهيم كرد؛
و نه مظلوم خواهيم واقع شد. [104]
در واقع، امام مي خواهد تا با ابر قدرتها و ظالمان مخالفت شود. ايشان سازش با ظالم
را ظلم به مظلومان و ظلم به شرع و خلاف رأي انبياء مي دانست:«ما تحت رهبري پيغمبر
اسلام اين دو كلمه را مي خواهيم اجرا كنيم؛ نه ظالم باشيم و نه مظلوم...» [105]
6. اصل نه شرقي- نه غربي: اين اصل كه در واقع يكي از شعارهاي اساسي مردم در بحبوحه
انقلاب بود و برگرفته از سخنان امام خميني(ره) كه در موارد متعددي به اين مسئله
اشاره كرده اند:«ملت ايران بدون اتكا به غرب و شرق مي خواهد روي پاي خود بايستد و
بر سرمايه هاي مذهبي و ملّي خود استوار باشد. [106]
در جاي ديگري به معناي اين شعار توجه مي دهند كه:«اين كه جوانان ما مي گويند «نه
شرقي نه غربي»، معنايش اين است كه هيچ كدام در ايران دخالت نكنند؛ و اين كاملاً بجا
و بحق است».[107]
امام خمینی در سخنرانیهایش مدام به دشمنی تاریخی دولت آمریکا با ملت ایران اشاره
میکنند. در جایی به صراحت اعلام میکند «آمریکا دشمن ماست»[108] ایشان استبداد
پهلوی را نتیجه سیاستهای آمریکا میدانند. در اندیشه ایشان حضور آمریکا در ایران
موجب بدبختی ملت ، وابستگی کشور و ضعف تجارت و زراعت است. « آمریکا میخواهد ما را
از بین ببرد میخواهد ما را مستعمره خود بکند و تمام حیثیت ما را، حیثیت اسلامی ما
را ، حیثیت ملی ما را و ذخایر ما را میخواهد از بین ببرد»[109]
رهبر کبیر انقلاب دشمنی با آمریکا را نشانه ملی گرایی و وظیفه اسلامی میدانند.
ایشان میگویند: « آدمی که ملی است، با آمریکا دشمن است.»[110]امام در پیامی به
مناسبت نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مینویسند: «دست آمریکا تا مرفق به خون
جوانان آمریکا فرو رفته است ما تا آخرین قطره خون با آنها میجنگیم»
سخنان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در خصوص رابطه با آمریکا تنها به دهه 60 محدود
نمیشود. ایشان دیدگاه استکبار ستیزی خود را در بعدی فراتر از زمان طرح کردهاند.
امام خمینی در اواخر عمر شریفشان در سال 67 به ملت و مسولین توصیه میکند: « چه در
جنگ و چه در صلح بزرگترین ساده اندیشی این است که تصور کنیم جهان خواران خصوصا
آمریکا از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند. لحظهای نباید از کید دشمنان غافل
بمانیم.»[111] ایشان اعتقاد دارند آمریکا به این زودی دست از سر ملت ایران برنخواهد
داشت [112] امام حتی فراتر از این میرود و میگوید: « آمریکا برای درازمدت تا 200
سال بعد هم ممکن است برنامه داشته باشد.»[113]
در واقع ايشان به دنبال دولت اسلامي آزاد و مستقل است كه فارغ از گرايش به سوي غرب
و شرق باشد و تعادل قوا در اين منطقه از جهان حفظ شود.
اهداف سياست خارجي از ديدگاه امام
1. استقلال: اين مفهوم، علي رغم فشارهاي بين المللي و بحران هاي داخلي، به معناي
انزواي ايران نبود، بلكه امام خميني، حريم واقعي ملت ايران و حقوق و حرمت پايمال
شدة آنها را دائماً مورد تأكيد قرار داده و هر نوع رابطه اي را در مرز اصطكاك با
اين اصل، مورد ارزش يابي منفي يا مثبت قرار مي دادند.
در واقع استقلال سياسي از اصولي به شمار مي رود كه تأمين كنندة عزت جامعه اسلامي
است. امام خميني ريشه هاي آسيب به استقلال را، فكري فرهنگي، ارزيابي نموده و بزرگ
ترين وابستگي ملت هاي مستضعف به ابرقدرت ها و مستكبران را وابستگي فكري و دروني مي
دانست كه ساير وابستگي ها از آن سرچشمه مي گيرد.
ايشان راهكار حصول به مقصود و كسب استقلال فكري و رهايي از وابستگي را در دريافتن
مفاخر مأثر ملي فرهنگي مي دانست. و بزرگ ترين فاجعه براي ملت ما را وابستگي فكري مي
دانست كه گمان مي كنيم همه چيز از غرب است و ما در همه ابعاد فقيريم و بايد از خارج
وارد كنيم. [114]
البته وقتي سخن از استقلال در سياست خارجي يك كشور به ميان مي آيد، منظور استقلال
در سه مرحله سياست گذاري، تصميم گيري و اجراي تصميم است كه مصاديق آن در زمينه هاي
سياسي، فرهنگي، اقتصادي، دفاعي و غيره ظاهر مي شود. گرچه در نگاه اول، استقلال
سياسي با اهميّت به نظر مي رسد؛ اما از ديدگاه امام (ره) استقلال فرهنگي مهم تر از
آن است.[115]
بنابراين براي دست يابي به استقلال مي بايست به خود باوري فكري و خوديابي دست يافت.
امام در اينباره مي فرمايند: «اساس، باور اين دو مطلب است: باور ضعف و سستي و
ناتواني. و باور قدرت و قوه و توانايي اگر ملت، اين باور را داشته باشد كه ما مي
توانيم در مقابل قدرت هاي بزرگ بايستيم، اين باور، اسباب اين مي شود كه توانايي
پيدا مي كنند و در مقابل قدرت هاي بزرگ ايستادگي مي كنند.[116]
البته ايشان از وابستگي اقتصادي كه به وابستگي سياسي مي انجامد، نيز غافل نشده و
توصيه مي كردند كه بايد از جهت اقتصادي نيز فارغ شويم. در رابطه با عدم وابستگي
اقتصادي نيز فرمودند:«كار كردن شما و فعال بودن شما علاوه بر ارزش هاي مادي و معنوي
كه براي شما دارد، كشور شما را از وابستگي نجات مي دهد. [117]
امام در جواب خبرنگاري كه از ايشان سؤال كرده بود كه سياست خارجي جمهوري اسلامي،
خصوصاً در رابطه با ابر قدرت ها، چه خواهد بود؟ فرمودند:«سياست دولت اسلامي، حفظ
استقلال، آزادي ملت و دولت و كشور و احترام متقابل بعد از استقلال تمام خواهد بود و
فرقي بين ابر قدرت ها و غير آنها نيست.[118]
در نهايت، امام، استمرار استقلال سياسي، اجتماعي، اقتصادي و امنيت كشور را وابسته
به قواي نظامي و انتظامي دانسته و از آنها به منزلة ركن استقلال كشور ياد مي نمايد.
[119]
2. وحدت امت اسلامي: ايشان وحدت بين مسلمانان و مستضعفان و ساير دول اسلامي را چاره
ساز گرفتاري ها مي دانست و از سران كشورهاي اسلامي مي خواست تا در برابر دشمن
خارجي، وحدت كلمه داشته باشند:«هان اي مسلمانان جهان، و مستضعفان تحت سلطه ستم
گران، به پاخيزيد و دست اتحاد به هم دهيد و از اسلام و مقدرات خود دفاع كنيد و از
هياهوي قدرت مندان نهراسيد.» [120]
3. دفاع از مستضعفين و كمك به نهضت هاي آزادي بخش: از ديدگاه امام خميني، براي
رهايي مستضعفين از شرّ فساد و برخورداري از يك زندگي شرافت مندانه انساني، بايد
مستضعفين دست در دست يك ديگر داده و قدرت مستكبران را محدود نمايند و در اين راه
سياست ايران بر حمايت از آنهاست:«جمهوري اسلامي ايران هم در كنار شما و هم در كنار
همة مسلمانان، بلكه در كنار همة مستضعفان جهان خواهد بود.»[121]
و در ارتباط با كمك به نهضت هاي آزادي بخش جهان مي فرمايند:«ملت آزادة ايران هم
اكنون از ملت هاي مستضعف جهان در مقابل آنان كه منطق شان توپ و تانك و شعارشان سر
نيزه است كاملاً پشتيباني مي نمايد. ما از تمام نهضت هاي آزادي بخش در سراسر جهان
كه در راه خدا و حق و حقيقت و آزادي مبارزه مي كنند، پشتبياني مي كنيم.» [122]
و در جاي ديگر دربارة حمايت از اين جنبش ها تا رسيدن به جامعه آزاد مي گويند:«من
بار ديگر از تمام جنبش هاي آزادي بخش جهان پشتبياني مي نمايم و اميدوارم تا آنان
براي تحقق جامعه آزاد خويش پيروز شوند. اميد است دولت اسلامي در مواقع مقتضي به
آنان كمك نمايد.» [123]
4. روابط حسنه – مدارا و مسالمت آميز: امام در اين ارتباط مي فرمايند:«با همة دولت
ها به طور مدارا رفتار مي كنيم و هيچ وقت ميل نداريم كه با خشونت رفتار كنيم» [124]
و حتي ايشان صلح و زندگي مسالمت آميز با مردم دنيا را با زندگي در بين مردم جهان مي
آميزند و مي گويند:«ما صلح مي خواهيم. ما با همه مردم دنيا صلح مي خواهيم باشيم. ما
مي خواهيم مسالمت با همه دنيا داشته باشيم. ما مي خواهيم در بين مردم دنيا زندگي
بكنيم.» [125]
5. روابط بر پايه مباني اسلامي و انساني: ايشان با ذكر اين نكته كه روابط انساني با
هيچ جا مانعي ندارد، و ما با ملت ها خوب هستيم،[126]مي فرمودند: «بايد روابط بن ملت
ها بر اساس مسائل معنوي باشد و در اين رابطه، بُعد مسافت تأثيري ندارد و چه بسا
كشورهايي كه هم جوار هستند، اما رابطه معنوي بين آنها نيست، بنابراين روابط ديگر هم
نمي تواند مثمر ثمر باشد. ما روابط مان با كشورها بر اساس مباني اسلام خواهد
بود.»[127]
اقامه قسط عدالت اجتماعی
«عدالت روحیه و نیرویی است که همواره متعادل عمل میکند و مطابق حق و واقعیت پیش
میرود و حق هرکسی را به وی میدهد و جلو احساسات نفعطلبانه شخصی یا انتقامجویی و
بدخواهی و یا رفتار برابر سلیقه و میل خود را میگیرد و در یک کلمه تابع حق و قانون
است.»[128]
عالمان مسلمان بیش از بحث در مورد عدالت اجتماعی،به عدالت شخصی و فردی عنایت داشته
و در این خصوص نیز بر عدالت شخصی حاکم تأکید مضاعف نمودهاند. مصادیق توجه به عدالت
فردی از تعاریفی که ارائه شده، پیدا است. همچون تعریف عدالت به اعتدال قوای شهویه،
غضبیه و عقلیه، استقامت بر شرع و طریقت اسلام[129]، داشتن مروت و مردانگی، که مروت
به معنای سازگاری با هنجارهای اجتماعی و سرپیچی ننمودن از آن است.
عدالت اجتماعی بدون عادل بودن مجری یا مجریان آن ناممکن است و شخص غیرعادل در ایجاد
جامعهای عدل محور ناتوان است. علمای مسلمان بر این باورند که حاکم مسلمان، الگوی
جامعه است. بر این اعتقادند که مردم پیرو فرمانروایان خود هستند و اگر آنان
دادگرانه عمل کنند، شهروندان نیز عدالت را پیشه خویش میسازند. سخنی از امام علی(ع)
وجود دارد که در آن به خوبی میتوان نمود این اندیشه را دید: «...پرچم عدالت را در
میان شما برافراشتم و از حدود حلال و حرام آگاهتان کردم و از عدالت خویش جامعه
عافیت بر تنتان پوشاندم و معروف را با گفتار و کردارم در میان شما گسترش
دادم...»[130]
در واقع میشود بیان کرد که توجه به مردم و دخیل دانستن آنان در حکومت، اندیشهای
نو و تازه است و پیشینیان اغلب به آن نمیاندیشیدهاند. امامت شیعه نمونه اعلای
چنین تفکری است و عقیده به وجود عدالت در حاکم جامعه به عنوان مهمترین رکن
اندیشههای سیاسی شیعی میتواند دلیل دیگر برای طرح این مسأله از سوی اندیشمندان
اسلامی باشد. دیدگاه امام خمینی(ره) نیز در باب عدالت، برخاسته از برداشتی است که
از اسلام دارد. ایشان، اسلام را دینی میداند که برای همه بخشهای زندگی انسان چه
در اجتماع و چه در خانواده و چه در وجود او، قوانین و مقرراتی دارد که مطابق با
روحیه و خلق انسان است و در صورت عمل به آنها، به سعادت و کمال خواهد رسید. در باب
عدالت فردی نیز ایشان در ادامه روش فقیهان قبل از خود، عدالت را ملکه راسخهای
میداند که باعث ملازمت بر تقوی در ترک محرمات و انجام واجبات میگردد.[131]. ایشان
عدالت را فطری میداند و معتقد است سنت خداوندی بر این است که انسانها عادلانه
زیست کنند. «حکمت آفریدگار بر این تعلق گرفته است که مردم به طریقه عادلانه زندگی
کنند و در حدود احکام الهی قدم بردارند. این حکمت همیشگی و از سنتهای خداوند متعال
و تغییرناپذیر است» [132]
از آنجا که عدالت فطری است و همیشه در نهاد آدمی وجود دارد، بایستی آن را زنده
نگهداشت؛ برای این کار، امام تهذیب و تزکیه نفس را پیشنهاد میکند و معتقد است تا
وقتی نفس تربیت نشود و عدالت در نهاد انسان راسخ و استوار نگردد تحقق آن در جامعه
شدنی نیست:«هر اصلاحی نقطه اولش خود انسان است، اگر چنانچه خود انسان تربیت نشود،
نمیتواند دیگران را تربیت کند... و امیدوارم که این مجاهده نفسانی برای همه ما
حاصل بشود و به دنبال آن مجاهده برای ساختن یک کشور...» [133]
در ادامه بحث میتوان به سخنانی از امام خمینی(ره) اشاره کرد که در آن به اقشار
مختلف در جامعه توصیه میکند خودسازی را فراموش نکنند. کتب اخلاقی و سیاسی امام
سرشار از دعوت به تهذیب و تزکیه نفس و غنیمت شمردن فرصت دنیا در جهت خودسازی است.
ایشان همچون بسیاری اندیشمندان مسلمان معتقد است که تحقق عدالت اجتماعی از مسیر
عدالت فردی میگذرد. از جمله وی در خطابی به پاسداران بیان میکند که برای حفاظت از
حکومت عدل، خود باید عادل باشند.[134]
این کلام امام گویای این است که ایشان مردم را نیز در تحقق عدالت سهیم میداند،
گرچه مهمترین راه تضمین این امر را عادل بودن حاکم جامعه میداند. وی با تأکید
فراوان بر هیأت حاکمه، از آنان میخواهد تا همسطح کمدرآمدترین اقشار جامعه زندگی
کنند .[135]
بنابراین، فقیه واجد شرایط در اندیشه امام، به عنوان جانشین امام معصوم، وسیلهای
است در راه تحقق عدالت اجتماعی و از همینرو است که باید متصف به صفات علم و عدالت
باشد.
برهمین اساس و با توجه به دیدگاه امام خمینی(ره) با تشکیل حکومت و قرار گرفتن حاکم
عادل در رأس امور، زمینههای تحقق عدالت فراهم میگردد و بایستی تمامی کسانی که به
نحوی مسئولیت امری را عهدهدار هستند، به قوانین جامعه احترام بگذارند، قاضی بر
مبنای قوانین اسلام حکم کند، برنامهریزان امور مالی، مالیات ناعادلانه از کشاورزان
نگیرند و... . در حکومتی که مردم و حاکمان عادلانه رفتار کنند، قوانین به خوبی اجرا
میشود و مساوات و برابری میان همه برقرار میگردد.
در اندیشه امام خمینی(ره)، عدالت شاخص اصلی اسلامیت و درستی عمل بهشمار میرود.
بهطوری که اگر هیأت حاکمه و مرم عادل نباشند، نه عدالت سیاسی محقق میشود و نه
عدالت فرهنگی و اقتصادی.
دراندیشه سیاسی امام خمینی هدایت انسانها و تهذیب نفوس غایت حقیقی و نهائی قدرت
سیاسی است. همچنانکه فساد حکومت، جامعه را به فساد می کشاند، حکومت صالح، جامعه را
اصلاح می کند و این امر منوط به آن است که در راس حکومت شخصی صالح قرار بگیرد: «اگر
یک انسان، یک شاه، یک رئیس مملکت مهذب و صحیح باشد، آنهایی که اطرافش هستند همه
صحیح خواهند شد، آنها هم سرایت می کند صحت عملشان به پایین ترها، یک وقت می بینید
که اگر بیست سال یک حاکم عادل در بین مردم باشد، یک مملکت عادل پیدا می شود. اینکه
ما فریاد می زنیم جمهوری اسلامی، برای این است که اسلام فرد مهذب درست می کند. ...
اگر یک حکومت صحیح در یک جایی باشد، مردم چون توجه به او دارند، آنها هم صحیح می
شوند» [136]
اگرچه از لحاظ فقهی شرط عدالت، در موارد مشخصی معتبر است، ولی فقیه در راس حکومت
اسلامی تلاش می کند که در تداوم حرکت انبیاء، «مکارم اخلاق» در کل جامعه گسترش
یابد؛ به عبارت روشنتر ولی فقیه، از دیدگاه حضرت امام، یک معلم اخلاق در مسند
حکمرانی است. نتیجه حاکمیت فقیه عادل این است که انسانهای عادل افزوده شوند و همه
جامعه به تدریج، به صلاح دست یابد. جامعه ای که از انسانهای عادل تشکیل یافته،
جامعه ای عادل است. بر اساس همین نگرش است که حضرت امام اعتقاد دارند در جامعه ای
که تحت هدایت یک حکومت اسلامی است، همه باید عادل شوند و هر کس در هر مقامی که قرار
دارد باید پیشاپیش خود را تزکیه کرده و عادل شده باشد.[137]
لازمه این امر این است که حاکمان و مربیان آینده جامعه، پیشاپیش خود را «مهذب» کرده
باشند و رسیدن به چنین مرتبتی ثمره اخلاق است. از این رو حضرت امام - به ویژه - در
بیانات خود خطاب به روحانیون حوزه های علمیه همواره آنان را به تهذیب نفس دعوت می
کند; اوج این دعوت را می توان در کتاب جهاد اکبر دید.
حضرت امام در این کتاب، حوزه های علمیه را نسبت به خطرها و مسوولیتهایی که رویاروی
روحانیون قرار دارد، آگاه می سازد و هشدار می دهد: «ایادی استعمار می خواهند تمام
حیثیات اسلام را از بین ببرند و شما باید در مقابل ایستادگی کنید، و با حب نفس و حب
جاه و کبر و غرور نمی توان مقاومت کرد، عالم سؤ، عالم متوجه به دنیا، عالمی که در
فکر حفظ مسند ریاست باشد، نمی تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید و ضررش از دیگران
بیشتر است. »[138]
حضرت امام به روحانیون توصیه می فرماید :«مهذب شوید. و یادآوری می شود: شما می
خواهید جامعه ای را تهذیب و ارشاد کنید، کسی که نتواند خود را اصلاح و اداره کند
چگونه می خواهد و می تواند دیگران را راهنمایی و اداره نماید؟ »[139] حضرت امام به
آفات عدم تهذیب نفس در روحانیت اشاره می کند و می گوید:«"تا مورد توجه مردم قرار
نگرفته اید فکری به حال خود نمایید. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد جامعه
به او روی آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می بازد; خود را
گم می کند. قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود خود را بسازید و اصلاح
کنید. :» [140]
زمینه سازی برای فعالیت های گروهی و جمعی
اصل احترام به مردم و توجه به مشارکت آنها در پایه ریزی حکومت اسلامی همیشه مورد
توجه حضرت امام(ره) بوده است.
حضرت امام(ره) جلب رضایت خلق را درجهت رضایت خداوند می دانسته است. همانطور که
پیامبر(ص) تا آنجا که با اصول و اهداف حرکتش منافات نداشت به احساسات مردم احترام
می گذاشت و نهایت تلاش را می نمود تا رضایت عمومی را فراهم کند تا از دشمنی دشمنانش
بکاهد و دشمنانی را که لباس دوست پوشیده اند، جذب و به دوست واقعی تبدیل کند.
بنابر این عنایت و احترام به افکار عمومی، جایگاه ویژه ای در نظام اسلامی داشته و
تا آنجا که مصلحت اهم اقتضا کند و با اهداف و اصول اسلام تضاد نداشته باشد رعایت آن
ضروری است. هدف دین ارشاد و هدایت انسانهاست و در این سیر باید خود آنان پیش قدم
شده و احساس مسئولیت کنند تا بتوانند به هدف تعالی و تکامل نایل آیند.
ودر این باره می فرمایند:«شما باید خدمت کنید به این مردم. شما، ما، همه باید
خدمتگذار اینها باشیم و شرافت و شرافت همه ما به این است که خدمت به خلق خدا بکنیم،
اینها بندگان خدا هستند. خدای تبارک و تعالی علاقه دارد به این بندگان وما مسئولیم
باید خدمت بکنیم ومن امیدوارم که شما به حسب آن روحیه ای که دارید، این مقام شما را
بازی ندهد، مهار کنید او را، در این حال به سعادت نزدیک می شود واگر روحیه ضعیف
باشد و وقتی که به یک مقامی رسید او سوار آدم بشود، او هر جا دلش بخواهد انسان را
می برد تا به هلاکت می رساند.»[141]
«از اهم مسائلی که باید تذکر بدهم، مساله ای است که به همه روحانیت و دست اندرکاران
کشورمربوط می شود و همیشه نگران آن هستم که مبادا این مردمی که همه چیزشان را فدا
کردند و به اسلام خدمت نموده و به ما منّت گذاشتند، به واسطه اعمال ما از مانگران
بشوند، زیرا آن چیزی که مردم از ما توقع داشته و دارند و به واسطه آن دنبال ما و
شما آمده اند و اسلام را به ترویج نموده وجمهوری اسلامی رابپا کردند و طاغوت را
ازمیان بردند، کیفیت زندگی اهل علم است. اگر خدای نخواسته مردم ببینند که آقایان
وضع خودشان را تغییر داده اند، عمارت درست کرده اند و رفت وآمدهایشان مناسب شان
روحانیت نیست وآن چیزی را که نسبت به روحانیت در دلشان بوده است از دست
بدهند.»[142]
«رادیو تلویزیون و مطبوعات مال عموم مردم است –چنانچه شما هم همین اعتقاد را دارید
که عموم بر آنها حق دارند- از این جهت من به سهم خود خیال دارم که راجع به من کم
باشد، مگر در مواقع حساسی که لازم است که آن هم باید از ما سوال شود که آیا مطلبی
راباید نقل بکنند یا خیر. والا آنچه خوب است در رادیو-تلویزیون و مطبوعات باشد، آن
است که برای کشور اثری داشته باشد. مثلا اگر زارعی خوب زراعت کرد و زراعتش خوب بود،
شما این شخص را به جای مقامات کشور در صفحه اول بگذارید و زیرش بنویسید این زارع
چگونه بوده است، این منتشر بشود. و یا کارمندی خوب کار کرد، و یا اگر طبیبی عمل
خوبی انجام داد، عکس او را در صفحه اول چاپ کنید وبنویسید که این عملش چطور بوده
است. این باعث تشویق اطبا می شود و بیشتر دنبال کار می روند. یا مثلا اگر کسی کشفی
کرد، باید مفصل با عکس و مطلب باشد، یا اگر سارقی را دستگیر نمود، و یا یک کشاورز و
یا هنرمند و یا جراح که متاسفانه نه اسمشان است نه عکسشان است . در حالی که اینها
لایقند تا در روزنامه ها مطرح شوند. خلاصه، باید اساس تشویق اشخاصی باشد که در این
کشور فعالیت می کنند....بنابر این آنچه راجع به خودم می گویم این است که اگر قرار
است عکس مرا بگذارید، به جای آن، عکس یک رعیت را بگذارید و زیرش بنویسید این رعیت
چه کار مهمی کرده است.»[143]
«من نظری به دیگران ندارم راجع به خودم می گویم از این وضع موجود رادیو-تلویزیون
خوشم نمی آید. واقع آن است که آنقدر که پابرهنه ها به رادیو-تلویزیون حق دارند، ما
نداریم. این یک واقعیت است و تعارف نیست؛ واقع این است که آنها این نظام را درست
کرده اند و این نهضت را به وجود آوردند؛ همین جمعیت هستند که پیروزیها را به دست
آوردند؛ از قشر بالا کسی در این مسأله حقی ندارد. البته ما هم در اصل مطلب شرکت
داشته ایم، اما حق با آنهاست. من مدتهاست که وقتی می بینم رادیو_تلویزیون را هر
وقتی بازش می کنم از من اسم می برد، خوشم نمی آید. ما باید به مردم ارزش بدهیم،
استقلال دهیم و خودمان کنار باشیم و روی خیر و شرّ کارها نظارت کنیم
[آقای محمد هاشمی، مدیر عامل رادیو-تلویزیون اظهار داشت: شما در قلب مردم جا دارید.
وامام فرمودند:] قلب مردم در غیر از اینهاست. مسئله اینها نیست، ما سابقاَ با مردم
تماس داشتیم و به آنها ارادت داشتیم و مردم به ما لطف داشتند، ولی این طور نبود که
ما رادیو- تلویزیون داشته باشیم، آن باب دیگری است. در هر صورت بعضی مواردی که لازم
است مانعی ندارد، در غیر آن موارد، من میل ندارم، دیگران خودشان می دانند ».[144]
یکی از یاران امام می گوید: «دومین فراز تجلی شرح صدر که زیباترین و روحانی ترین
حالت های اجتماعی امام است برخورد گرم و صمیمانه و عاشقانه با عموم مردم است.
اصولاَ وصف محبت وعشق چیزی نیست که در قالب الفاظ گنجیده شود ومن تصور می کنم که هر
اندازه در این باب توضیح دهم باز در اثر نارسایی در تعریف به مردم ظلم کرده ام و
فقط باید یک جمله عرض کنم که امام رامردم ومردم را امام می شناسند وگمان نمی شود که
در این حکومت ومملکت واقعاَ کسی در همدردی و تشخیص زبان واقعی مردم و بیان عمق
اندیشه آنان مانند امام پیدا شده که مانند پدری مهربان و با چهره ای سرشار ومالامال
از محبت وصفا ودقیقاَ خواسته های فرزندان حویش را احساس کند وآنها را بهتر و بیشتر
از هر کسی می شناسد و برای آنها غمخواری و سفارش می کند. هیچ گاه ما امام را در
ارتباط با کار مردم عصبانی ندایده ایم. گاه امام حتی به خواب ها ودرد دلهای
مراجعینش گوش می کند، بعضی از نامه های کودکان خردسال رابه دقت مطالعه می فرماید
وحتی به بعضی از آنها جواب می دهد . حتماَ نامه ای که امام در جواب یک کودک دبستانی
مرقوم فرموده بودند را دیده اید. اینها نمونه ای از خروار است. تازه به بعضی از
کودکان کشورهای خارج که برای امام نامه می نویسند جواب فرستاده. اخیراَ نیز نامه
بسیار زیبایی از بچه های یکی از مدارس سرخپوستان آمریکا برای امام آمده بود که به
همراه آن هدیه ای نیز برای امام فرستاده بودند.[145]
امام خمینی در دیدار جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی فرموده اند: «ما اگر
فایده ای از جمهوری اسلامی نداشتیم الا همین حضور ملت به همه قشرهایش در صحنه و
نظارت همه قشرها در امور همه، این یک معجزه ای است که جای دیگر من گمان ندارم پیدا
کرده باشند و این یک هدیه الهی است»[146]
پی نوشت:
*) کارشناسی ارشد ادیان ومذاهب، مدیر واحد استعداد یابی معاونت پژوهشی حوزه علمیه
قم
[1] . صحیفه امام جلد 13 صفحه 432
[2] . صحیفه نور،جلد15،
[3] . همان ، جلد18، صفحه 421
[4] . همان، جلد 20 صفحه 412
[5] . همان ،جلد20 صفحه 412
[6] . همان، جلد 21 صفحه 284
[7] . همان ،جلد 13 صفحه 501
[8] . صحیفه امام جلد 15 صفحه9
[9] . روزنامه کیهان12-10-1372شماره 14954 وسرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امام
خمینی جلد5
[10] . سرگذشت های ویژه از زندگی حضرت امام خمینی جلد 5 صفحه 176
[11] . صحیفه امام جلد 6 صفحه 89
[12] . صحیفه نور، جلد 8 صفحه 292
[13] . همان،ج 1 ص 3.
[14] . همان،ج7،ص 77.
[15] . همان،ج 1،ص 175.
[16] . همان، ج 11،ص 186.
[17] . همان،ج 15،ص 125.
[18] . همان،ج 17،ص 137.
[19] . همان ،ج 6،ص 123-122.
[20] . همان،ج 15، ص 125.
[21] . همان،ج 17،ص 228.
[22] . همان، ج 11،ص267.
[23] . همان،ج 18، ص 13.
[24] . صحیفه نور،ج 2،ص 259.
[25] . همان،ج 17،ص 77.
[26] . همان،ج 19،ص 194.
[27] . همان،ج 20،ص 34.
[28] . همان،ج 18،ص101.
[29] . همان،ج 8،ص234-233.
[30] . صحیفه نور،ج 20،ص 132.
[31] . همان،ج 1،ص 235-234.
[32] . همان،ج 20،ص 13.
[33] . همان،ج 17،ص 98.
[34] . همان ،ج 17،ص 51.
[35] . همان،ج 19،ص 74-73.
[36] . همان،ج 16، ص 47.
[37] . همان،ص 47.
[38] . همان،ص47.
[39] . همان،ج 17،ص 65.
[40] . همان،ج 5،ص 262.
[41] . همان،ج 11،ص 92.
[42] . همان،ج 18، ص 236.
[43] . صحیفه امام خمینی ،ج 1،ص 250.
[44] . همان،ص 250.
[45] . همان،ص 250.
[46] . همان،ج 15،ص 175.
[47] . همان،ج 9، ص 48.
[48] . همان،ص 238.
[49] . همان،ص 8.
[50] . همان،ص 9 و همان ،ج 17 ص 77.
[51] . همان، ص 9.
[52] . همان،ج 19،ص 143.
[53] . همان،ج 13،ص 116.
[54] . همان،ج 8،ص 114.
[55] . همان،ج 16،ص 113.
[56] . همان،ج 1،ص 162.
[57] . همان،ج 16،ص 81.
[58] . همان،ج 14،ص 146.
[59] . همان،ص 146.
[60] . همان،ج 6،ص 169.
[61] . همان،ج 20،ص 111-112.
[62] . همان،ص 234.
[63] . همان،ج 21-ص 19 و همان،ج 19،ص43.
[64] . همان،ج 19،ص146.
[65] . صحیفه نور،ج 1،ص 121.
[66] . همان،ج 19،ص 191.
[67] . همان،ج 6،ص 226.
[68] . همان،ج 2،ص 15.
[69] . همان،ج 11،ص 272.
[70] . همان،ج 15،ص 272.
[71] . همان،ج 1،ص 87.
[72] . همان،ص 76.
[73] . صحیفه نور ،ج 10،ص 72.
[74] . همان،ج 18،ص 122.
[75] . همان،ج 19،ص 203.
[76] . صحیفه امام جلد 21 صفحه 226
[77] . همان جلد19 صفحه403
[78] . همان جلد19 صفحه 93
[79] . همان، جلد5 صفحه419
[80] . برادر ایوبی-واحد خاطرات) در پرتو خورشید صفحه 288
[81] . آیت الله محمدآل اسحاق در پرتو خورشید صفحه 287
[82] . امام خميني، صحيفه نور، ج14، (16/11/1359) ص 45-41.
[83] . همان، ج 18، ص 78-75.
[84] . آيه 75 از سورة نساء.
[85] . نهج البلاغه، نامه 47.
[86] . بيژن ايزدي، در آمدي بر سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران (قم: بوستان كتاب،
1371) ص 112-111.
[87] . سيد صادق حقيقت، مسؤوليت هاي فرا ملّي در سياست خارجي دولت اسلامي (تهران:
مركز تحقيقات استراتژيك رياست جمهوري، 1376) ص 520-519.
[88] . محمد ستوده، پيشين، ص 273؛ صحيفه نور، ج 11، ص 28-21
[89] . در جستجوي راه از كلام امام (دفتر دهم) (تهران: اميركبير، 1362) ص 435.
[90] . جان ال اسپوزيتو، انقلاب ايران و بازتاب جهاني آن، ترجمه دكتر محسن مدير
شانه چي، مقاله صدور انقلاب ايران: سياست، اهداف و وسايل، روح الله كارگر رمضاني
(تهران: مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1382) ص 56.
[91]. همان، مقاله انقلاب ايران: چشم اندازي ده ساله، جان ال اسپوزيتو، ص 47.
[92] . همان، مقاله صدور انقلاب ايران: سياست، اهداف و وسايل، روح الله كارگر
رمضاني، ص 58.
[93] . همان، ص 65.
[94] . پيام امام به مناسبت سالگرد كشتار خونين مكه (29/4/67) صحيفه نور، ج20، ص
8-232.
[95] . آيين انقلاب، پيشين، ص 413.
[96] . نساء (4) آيه 141.
[97] . بيانات امام خميني در مورد مأموريت شاه براي اجراي طرح هاي استعماري،
اقتصادي فرهنگي (20/7/57) صحيفه نور، ج2، ص 139.
[98] . بيانات امام خميني در جمع كليه سفرا، كارداران و ... (18/11/62) صحيفه نور،
ج18، ص 221.
[99] . اعلاميه مشترك آيات عظام امام خميني، نجفي مرعشي و ... (1343) صحيفه نور،
ج1، ص 84.
[100] . آيين انقلاب اسلامي، پيشين، ص 409-407.
[101] . مصاحبه خبرنگار روزنامه دانماركي (5/9/57) صحيفه نور، ج22، ص 146.
[102]. مصاحبه خبرنگار مجله آمريكايي تايم (30/9/57) صحيفه نور، ج 22، ص 156.
[103] . آيين انقلاب اسلامي: گزيده اي از انديشه و آراء امام خميني (تهران: موسسه
تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374)
[104] . بيانات امام خميني در جمع سفرا (22/11/59) صحيفه نور، ج14، ص 68
[105] . بيانات امام خميني در جمع سفرا (22/11/59) صحيفه نور، ج14، ص66
[106] . مصاحبه امام خميني با روزنامه اونيتا، ارگان حزب كمونيست ايتاليا (1/10/62)
صحيفه نور، ج4، ص 195.
[107] . بيانات امام خميني در ديدار با سفير شوروي (19/11/57) صحيفه نور، ج7، ص 89.
[108] . صحیفه امام ، جلد 7 ، صفحه 410
[109] . همان، جلد 16 صفحه 181
[110] . صحیفه نور، جلد 10 ، صفحه 519
[111]. همان، جلد 21 ، صفحه 195
[112]. همان، جلد 1 ، صفحه 193
[113]. همان، جلد 15 ، صفحه 203
[114] . كاظم قاضي زاده، انديشه هاي فقهي – سياسي امام خميني (تهران: مركز تحقيقات
استراتژيك رياست جمهوري، 1377) ص 501.
[115] . محمد ستوده، امام خميني و مباني نظري سياست خارجي، فصلنامه علوم سياسي، سال
دوم، ش پنجم، تابستان 78، ص 271
[116] . در جستجوي راه از كلام امام (دفتر بيست و دوم) فرهنگ و تعليم و تربيت
(تهران: اميركبير، 1364) ص 205
[117] . كاظم قاضي زاده، امام خميني و مباني نظري سياست خارجي، فصلنامه علوم سياسي،
سال دوم، ش پنجم، تابستان 78، ، ص 510.
[118] . مصاحبه امام خميني با خبرنگاران برزيل، انگليس، تايلند و ... (18/8/58)،
صحيفة نور، ج3، ص 89.
[119] . كاظم قاضي زاده، امام خميني و مباني نظري سياست خارجي، فصلنامه علوم سياسي،
سال دوم، ش پنجم، تابستان 78، ، ص 512
[120] . پيام امام خميني به مناسبت شهادت قدوسي و دستگردي (15/6/60) صحيفه نور،
ج15، ص 126-125.
[121] . ديدار با اعضاي شوراي مركز حزب الله لبنان (9/12/66) صحيفه نور، ج20، ص 184
[122] . پيام امام خميني به مناسبت ولادت و هجرت حضرت محمد(ص) (15/11/58) صحيفه
نور، ج11، ص 259.
[123] . پيام امام به مناسبت دومين سالگرد پيروزي انقلاب (22/11/59) صحيفه نور،
ج14، ص 63
[124] . بيانات امام خميني در جمع گروهي از پرسنل وزارت راه و ترابري (11/5/62)
صحيفه نور، ج 18، ص 56.
[125] . بيانات امام خميني در جمع آقايان سيد علي خامنه اي و ... (21/11/64) صحيفه
نور، ج19، ص 274.
[126] . بيانات امام خميني در جمع كارمندان و كاركنان شهرداري اهواز (17/8/58)
صحيفه نور، ج10، ص 165.
[127] . بيانات امام خميني در جمع هيئت نيوزيلندي (31/3/58) صحيفه نور، ج7، ص 164
[128] . عدالت در روابط بینالملل و بین ادیان از دیدگاه اندیشمندان مسلمان و
مسیحی، تهیه کننده: سید عبدالمجید میردامادی، تهران، انتشاران بینالملی الهدی،
1374، ص30.
[129] . محمد حسین جمشیدی، اندیشه سیاسی شهید رابع امام سید محمدباقر صدر، تهران:
مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه،1377، ص255.
[130] . نهجالبلاغه، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بنیاد
نهجالبلاغه، 1377، خطبه 86، ص173
[131] . امام خمینی(ره)، تحریرالوسیله، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بیتا، جزء
اول، ص10.
[132] . امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، قم: انتشارات آزادی، بیتا، ص31.
[133] . صحیفه نور، ج16، ص1.
[134] . همان، ج7، ص
[135] . همان، ج1، ص161 و 162.
[136] . روح الله خمینی صحیفه نور; مجموعه رهنمودهای حضرت امام خمینی (قدس سره) .
[137] . صحیفه نور، ج 5، ص 107; ج 8، صص 439-440.
[138] . جهاد اکبر، ص 61-62.
[139] همان.
[140] . همان.
[141] . همان جلد 15 صفحه 76
[142] . صحیفه نور جلد 19 صفحه 251-252
[143] . همان جلد19 صفحه361
[144] . همان جلد 19 صفحه 346و347
[145] . سرگذشتهای ویژه ای از زندگی امام خمینی جلد2 صفحه 126
[146] . صحیفه امام جلد 14 صفحه 204
منبع:
مسطر شماره اول مخصوص حضرت امام