سلام در لغتبه معانى گوناگون آمده است، يكى از آنها
معناى تحيت است و در آيه شريفه آمده است: (والسلام على من اتبع الهدى) (1) و
يكى از اسماء الله سلام است زيرا سالم از هرگونه نقص و عيب و فناست (2) و به
معناى درود گفتن و هنيتبه زبان آوردن هم مىباشد. (3)
تحيت و درود از امورى نيستند كه بعد از ظهور اسلام حادث
شده باشد، بلكه مصاديق مختلف آن در ميان اقوام و ملل پيش از اسلام نيز سابقه
دارد; در آيات مختلف قرآن كريم تعبيراتى وجود دارد كه نشانگر وجود اين سنت در
ملل گذشته دارد، از جمله آنها: (ولقد جائت رسلنا ابراهيم بالبشرى قالوا سلاما)
و (السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعثحيا) (4) . اين دو آيه نشانگر آن
است كه در زمان حضرت ابراهيم و حضرت عيسى8 تحيت و سلام وجود داشته است. در
زمان عرب جاهلى نيز نوعى از تحيت رواج داشته است كه حكايت ذيل بيانگر آن است:
«روزى يكى از اعراب جاهلى جهتشنيدن آيات قرآن كريم به حضور پيامبر اكرم(ص)
رسيد و در ابتداى سخن براى تحيت چنين گفت: انعم صباحا كه حضرت در جواب فرمود:
خداى من تحيتبهتر از اين فرستاده و آن اين است كه بگوييم سلام عليكم. (5)
و همچنين تاريخ; رسوم و آداب مختلفى از ملل پيشين نقل
كرده است. شارع مقدس اسلام در بسيارى از موارد عادات پسنديده مرسوم در ميان
امتهاى پيش از خود را امضاء نموده است كه نمونههايى از آن مانند حج و ...را در
مورد پذيرش قرار داده است و سپس برخى اصلاحات و تغييرات در آن سنن و آداب انجام
داده است و مواردى كه كاستيهايى در آنها وجود داشته است را جبران نموده است.
سنت پسنديده سلام و تحيت هنگام ديدار، ورود به خانه و آغاز به تكلم نيز از
مواردى است كه شارع آن را تاييد نموده و دستورات خاصى نيز براى آن وضع نموده
است.
كيفيت سلام و
تحيت در اسلام
در آيين مقدس تاكيد زيادى به روى برخورد صحيح و حسن شده است و يك نوع
تحيتخاص كه همان استفاده از كلمه سلام است، مورد تاكيد و سفارش قرار گرفته
است. در ميان جوامع مختلف از الفاظ يا رفتارهاى مختلفى براى اين منظور استفاده
مىشود اما شارع مقدس كلمه سلام را به عنوان تنها كلمهاى كه احكام خاصى را به
دنبال خود دارد، قرار داده است. گويا بدين وسيله قصد داشته است كه مسلمانان در
برخوردهاى خود نيز داراى وحدت و نشانه باشند تا از غير مسلمانان شناخته شوند. و
لذا اگر به لفظى غير از سلام براى تحيت استفاده شود، مثلا گفته شود: «صبحك الله
بالخير» يا «مساك الله بالخير»; جواب آن واجب نيست، و فقط در صورتى واجب است كه
به لفظ سلام باشد. (6)
و همچنين فقهاء سلام را در نماز واجب مىدانند، اما در
هرگونه تحيتى غير از سلام را واجب ندانسته، بلكه آن را مبطل نماز مىشمرند. (7)
در روايتى چنين مىخوانيم:
لما اسجد الله عزوجل الملائكة لآدم و ابى ابليس ان يسجد فقال له ربه عزوجل
(اخرج فانك رجيم و ان عليك لعنتى الى يوم الدين) ثم قال عزوجل لآدم: انطلق الى
هؤلاء الملا من الملائكة فقل السلام عليكم و رحمةالله و بركاته. فسلم عليهم
فقالوا و عليك السلام و رحمةالله و بركاته فلما رجع الى ربه تبارك و تعالى هذه
تحيتك و تحية ذريتك من بعدك».
«هنگامى كه خداوند متعال فرمان سجده آدم را به ملائكه
صادر كرد و شيطان از سجده سرپيچى كرد، خداوند متعال به شيطان دستور خروج داده
او را طرد نمود و فرمود: همانا لعنت من تا روز قيامتبر تو باد پس خطاب به
آدم(ع) فرمود: به سوى گروه ملائكه برو و برآن بگو: سلام عليكم و رحمةالله و
بركاته، سپس آدم بر آنها سلام كرد و ملائكه در جواب گفتند: سلام و رحمتخدا بر
تو باد، سپس هنگامى كه آدم به سوى پروردگار خود مراجعه كرد، خداوند فرمود اين
تحيت تو و فرزندانتبعد از اين مىباشد». (8)
اهميت سلام نمودن در
قرآن و سنت
كلمه سلام بيش از 40(چهل) بار در قرآن كريم بكار رفته است; گاهى خداوند خود، بر
بندگان برگزيدهاش يعنى انبياء: سلام مىفرستد(سلام على المرسلين). (9) و (قيل
يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك) (10) و (سلام على موسى و هارون) (11)
فرشتگان نيز هنگام دخول اهل بهشت آنها را با سلام و تحيت داخل مىنمايند
(ادخلوها بسلام ذلك يوم الخلود). (12) و (ان المتقين فى جنات و عيون. ادخلوها
بسلام آمنين). (13)
همچنين تحيت اهل بهشت نيز سلام است و شكر الهى (دعويهم فيها سبحانك اللهم و
تحيتهم فيها سلام و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين). (14)
همچنين يكى از نامهاى بهشت نيز دارالسلام است (والله يدعوا الى دارالسلام).
(15)
علاوه بر آيات قرآنى فراوانى كه در مورد تحيت و سلام وجود دارد، در سنتشريف
نيز احاديث زيادى وارد شده است كه به پارهاى از آنها اشاره مىشود:
عن النبى(ص) «يا انس سلم على من لقيتيزيد الله فى حسناتك و سلم فى بيتك يزيد
الله فى بركتك»«اى انس -نام خدمتكار رسول خدا(ص)- سلام كن بر هر كسى كه ملاقات
مىكنى و خدا بر حسنات تو مىافزايد و سلام كن در خانهات و خداوند بر بركاتت
مىافزايد». (16)
و از امام صادق(ع) روايتشده است:
اولى الناس بالله و رسوله من بدا بالسلام».«نزديكترين و مقربترين مردم به خدا
و رسولش كسى است كه ابتداء به سلام نمايد». (17)
در روايتى ديگر چنين مىخوانيم:
«من لقى عشرة من المسلمين فسلم عليهم، كتب الله له عتق رقبة».
«هركس ده نفر از مسلمانان را ملاقات كند و بر آنها سلام كند، خداوند ثواب آزاد
كردن بندهاى را به او عطا مىكند». (18)
از دلايل اهميتسلام كردن، جواز رد سلام در نماز، بلكه با شرائطى وجوب آن است;
تكلم نمودن در نماز و لو اين كه كلام دو حرف باشد موجب ابطال نماز است و ليكن
در مورد جواب سلام استثناء شده است. مرحوم صاحب عروه وجوب رد سلام در نماز را
لازم مىدانند و آن را از واجبات كفايى مىشمرند. (19)
فلسفه سلام كردن
شيعه معتقد است كه احكام اسلام از روى مصالح و مفاسد جعل گرديده است، لذا امرى
كه واجب يا مستحب در اسلام است، داراى مصلحت ذاتى است. رسيدن به علت و فلسفه
احكام اسلام بهطور كامل ميسر نيست مگر اين كه از ناحيه خود شارع به آن تصريح
شده باشد، لكن برخى از مصالح و مفاسد را فىالجمله عقول انسانها مىفهمد. سلام
نيز از اين قاعده مستثنى نيست لذا به پارهاى از آنها اشاره مىشود.
دين اسلام يك دين اجتماعى است، ضمن اين كه دستورهاى فردى زيادى نيز قرار داده
است; نماز جماعت، حج، زكات، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر و... دستورهاى
اجتماعى اسلام هستند.
اينگونه جعل قوانين توسط شارع در قبال اجتماع نشان دهنده اهميت او به اجتماع و
جهت تشويق توده مردم به حضور در جامعه اسلامى است. سلام كردن و برخورد خوب يكى
از درهاى مهم در برقرارى روابط اجتماعى سالم است كه اينهمه مورد تاكيد دين مبين
اسلام است. اين كلمه (سلام) كه در آن معنى و مفهوم سلامتى و ايمنى نهفته، به
مخاطب اطمينان مىدهد كه طرف مقابل قصد صحيحى در راه آغاز رابطه را با او در
نظر گرفته است. در اين صورت مخاطب نيز اين پيام را دريافت نموده و در صورت
تمايل دو طرف رابطه اجتماعى جديد و كوچكى تشكيل مىشود، ضمن اين كه سلام، روح
تعاون و همكارى و همدلى را بين مسلمانان افزايش مىدهد و همچون شعار و علامتى
جهتشناخت جوامع اسلامى از ديگر جوامع مىباشد.
يكى ديگر از علل حسن سلام ايجاد رابطه دوستى و محبتبين مسلمانان مىباشد.
اسلام تاكيد زيادى بر روى حب و بغض دارد و از صفات مؤمنين، حب به مؤمن و بغض
نسبتبه دشمنان اسلام در قرآن مجيد ذكر شده است:
(محمد رسول الله و الذين معه اشداء على الكفار رحماء بينهم). (20) دين مقدس
اسلام سفارش زيادى نسبتبه گسترش محبتبين مؤمنين نموده است و دستورات زيادى در
اين زمينه قرار داده است. به عنوان نمونه مصافحه كردن، به ديدار يكديگر رفتن و
صلحه رحم از آن دستهاند كه همگى اينها عامل ازدياد پيوند و محبت در جامعه
اسلامى است.
از رسول اكرم(ص) نقل شده است:
«الزيارة تنبتالمودة»«زيارت و ملاقات يكديگر سبب دوستى و محبت است». (21)
و در حديث ديگر اين چنين وارد شده است:
«ما صافح رسول الله(ص) رجلا قط فنزع يده حتى يكون هو الذى نزع يده
منه».«هنگامى كه پيامبر اكرم(ص) با كسى مصافحه مىكرد، دستخود را نمىكشيد
مگر اين كه طرف مقابل دستخود را مىكشيد». (22)
و در اين زمينه احاديث فراوانى وارد شده است كه همگى مشوق مودت و دوستى ميان
مؤمنان است. سلام كردن نيز چون عامل شروع و ايجاد اينگونه روابط است مورد
اهتمام شارع مقدس قرار گرفته است، زيرا بشاشت و برخورد خوب عامل جلب دوستى و
محبت است. از حضرت على(ع) روايتشده است:
«البشاشة حبالةالمودة» «بشاشت و خوشرويى دوام دوستى است». (23)
در روايتى ديگر از ايشان مىخوانيم:
«اذا لقيتم اخوانكم فتصافحوا و اظهروا لهمالبشاشة و البشر، تتفرقوا و ما عليكم
من الاوزار قد ذهب...». (24)
«هنگامى كه با برادران خود ملاقات مىكنيد، مصافحه كنيد و اظهار خوشرويى نمائيد
تا اين كه هنگام جدايى، همه گناهانتان آمرزيده شده باشد».
و به تجربه نيز به اثبات رسيده است كه افراد عبوس و كسانى كه از سلام خوددارى
مىورزند، از جايگاه خوبى در قلوب مردم برخوردار نيستند. و برعكس افراد خوشرو و
كسانى كه ابتدا به سلام مىنمايند، محبوب دلهاى مؤمنينند.
آداب فقهى سلام كردن
«جايز نيست ابتدا به سلام براى شخص نمازگزار و همچنين «جايز نيست ابتدا به ساير
تحيات مثل صبحك الله بالخير يا مساكالله بالخير و غير اينها». (25)
«واجب استسلام در اثناء نماز به تقديم كلمه سلام بر ظرف -عليكم، عليك و...-
اگرچه شخص سلام دهنده ظرف(جار و مجرور) را بر كلمه سلام مقدم نمايد; و احتياط
مستحب اين است كه در تعريف و نكره آوردن شخص نمازگزار مراعات مماثله را بنمايد
و همانند شخص سلام دهنده جواب دهد و همچنين در جمع و مفرد آوردن. (26)
رد سلام واجب كفايى است پس اگر به جماعتى سلام كنند و يكى از آنها جواب دهد،
كافى است. اما بر بقيه مستحب است جواب دهند. (27) اگر يك نفر از جماعت جواب دهد
و آن شخص بچه باشد، كفايت نمىنمايد. (28) اگر شخص نمازگزار در بين جماعتى باشد
كه بر آنها سلام كنند و شخص نمازگزار شك كند كه او نيز قصد شده استيا نه، جواب
دادن او جايز نيست. (29) واجب است جواب را به گونهاى دهند كه شخص سلام كننده
بشنود خواه در نماز باشد يا غير آن، به اين صورت كه صداى خود را به اندازه
متعارف بلند نمايد به گونهاى كه اگر مانعى نباشد، صداى او شنيده شود و اگر شخص
سلام دهنده خيلى دور باشد كه امكان شنيدن صدا را نداشته باشد، جواب واجب نيست.
(30) جواب سلام واجب است فورا -بهطور عرفى- داده شود و تاخير آن جايز نيست و
اگر به تاخير انداخت وجوب ساقط مىشود. (31)
جايز استسلام مرد نامحرم به زن نامحرم و بالعكس مشروط بر اين كه با ريبه يا
خوف فتنه نباشد. (32)
از حضرت على(ع) روايتشده است:
«و كان يسلم على النساء و كان يكره ان يسلم على الشابة منهن و يقول: اتخوف ان
تعجبنى صوتها فيدخل على اكثر مما اطلب من الاجر».
«حضرت على(ع) بر زنان سلام مىكرد ولى كراهت داشت كه بر زنان جوان سلام نمايد،
و مىفرمود: نگران هستم از اين كه از صداى آنها تعجب نمايم و اين كار ضررش براى
من بيش از ثواب آن باشد». (33)
كراهت دارد كه مسلمان بر شخص كافر سلام نمايد، اما اگر كافر ذمى بر مسلمان سلام
نمايد، احتياط واجب رد سلام استبه لفظ عليك يا سلام بدون عليك. (34)
در روايتى از اميرالمؤمنين از سلام به شش گروه نهى شده است:
«ستة لا ينبغى ان يسلم عليهم: اليهود و النصارى و اصحاب النرد و الشطرنج و
اصحاب الخمر و البربط و الطنبور و المتفكهون بسب الامهات و الشعراء».
«به شش گروه نبايد سلام كرد: يهود و نصارى، كسانى كه نرد و شطرنجبازى مىكنند،
شراب خواران، كسانى كه آلات موسيقى مىنوازند، كسانى كه به مادرشان دشنام
مىدهند و شاعران(ناحق)». (35)
البته آداب فقهى سلام كردن بسيار زياد است كه طالبين مىبايستبه كتب مفصل فقهى
و روايى مراجعه نمايند.
سلام; اين سنت اسلامى
را پاس بداريم
از مجموعه مطالبى كه گذشت، اهميت اين سنتشريف و لزوم اهميت دادن به آن و به
كار بستن آن، استفاده مىشود. اما با كمال تاسف در جامعه ما اهتمام و توجه به
اين سنت و بسيارى ديگر از سنن اسلامى كمرنگ گرديده است. استفاده از كلمات ديگر
براى تحيت و ابتدا به سخن بدون سلام در جامعه رواج يافته است. و بخش مهمى از
جامعه از بعضى كلمات نامناسب و بعضا فرنگى استفاده مىنمايند، نه تنها در
برخوردهاى حضورى، بلكه در مكالمات تلفنى و مكاتبات نيز كلمات ديگرى جايگزين
گرديدهاند. اين تغيير رويه در جامعه ما علىالخصوص در اقشار مرفه به علل
متعددى صورت گرفته است:
اولا: حس تقليد از ارزشهاى كشورهاى اروپايى و فرنگى است كه عدهاى آن را فرهنگ
برتر و پيشرو در جهان مىدانند.
ثانيا: استفاده مطبوعات و قشر فرهنگى جامعه از لغات ديگر كه سبب مىشود، به
تدريجساير اقشار جامعه به اين سمت كشيده شوند.
ثالثا: عدم آموزش صحيح سنن و آداب اسلامى توسط خانواده و مدارس و عدم تاكيد بر
حفظ سنن پسنديده اسلامى.
رابعا: ضعف تبليغات و عدم معرفى و تبيين ارزشهاى اسلامى در جامعه.
در مورد گروه اول; كار قدرى مشكل است. و به دشوارى
مىتوان آنها را به احياى اين سنت اسلامى متقاعد نمود مگر اين كه اساس فكرى و
عقيدتى آنها دگرگون گردد; اما در مورد كسانى كه به يكى از علل سهگانه ذيل و
اخير از رعايت اين ادب اسلامى غافلند، مىتوان با آموزش و تبليغات صحيح و
الگودهى مناسب، اهميت مساله را براى آنها روشن ساخت و پاداش معنوى و اخروى آن
را به آنها گوشزد نمود. روحانيون معظم نيز مىتوانند در برنامههاى تبليغى خود
به احياى اين امر پسنديده همت گمارند تا انشاءالله اين سنت فراگير شده و مردم
در انجام آن از يكديگر سبقتبگيرند، و هنگامى كه يك بيگانه قدم به مملكت اسلامى
بگذارد، فضاى عطرآگين سلام از همه جاى آن ظاهر شود و در دنيا اين سنتيكى از
نشانههاى شناسايى مسلمان از ديگران قرار گيرد. والسلام.
پىنوشتها:
1) سوره طه: 20.
2) ر.ك: المنجد/ لويس معلوف.
3) ر.ك: فرهنگ معين/ محمد معين.
4) مريم:19.
5) ر.ك: فرازهايى از تاريخ اسلام / جعفر سبحانى.
6) العروةالوثقى سيد محمد كاظم طباطبائى.
7) تحرير الوسيله، ج1، حضرت امام خمينى.
8) بحارالانوار، ج76، علامه مجلسى.
9) صافات: 181.
10) هود: 48.
11) صافات:83.
12) ق: 34.
13) حجر:46.
14) يونس: 10.
15) يونس: 25.
16) بحارالانوار، ج76، مجلسى.
17) ر.ك: المحجة البيضاء ج3، فيض كاشانى.
18) بحارالانوار، ج76.
19) عروةالوثقى.
20) فتح:29.
21) بحارالانوار، ج76.
22) ر.ك: المحجةالبيضاء، ج3، فيض كاشانى.
23) نهجالبلاغه، كلمات قصار.
24) ر.ك: خصال شيخ صدوق.
25) عروةالوثقى.
26) تحريرالوسيله.
27) عروةالوثقى.
28) همان.
29) همان.
30) تحرير الوسيله.
31) همان.
32) عروةالوثقى.
33) ر.ك: اصول كافى، ج1.
34) عروةالوثقى.
35) ر.ك: خصال شيخ صدوق.
منبع:
فصلنامه مكتب اسلام ، شماره 10