مقدمه
انديشه حكومت اسلامى، طبق آيات قرآن كريم و رهنمودهاى پيامبر صلى الله عليه و
آله به صحابه، دلالتبر احساس فطرى بشر در تشكيل دولت دارد . (2) علامه
طباطبايىقدس سره با استناد به آيه: «فاقم وجهك للدين حنيفا فطرة الله التى
فطرالناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم و لكن اكثر الناس لا
يعلمون» (3) لزوم دولت اسلامى را اثبات مىكند و در توضيح آن، يادآور مىشود:
فطرى بودن نياز به تشكيلات حكومتى، به حدى بود كه وقتى پيامبر صلى الله عليه و
آله پس از هجرت به مدينه، دستبه ايجاد دولت اسلامى زد، مردم با وجود پرسشهايى
كه در زمينه حيض و اهله و انفاق و ديگر مسائل عادى مطرح مىكردند و از پيامبر
صلى الله عليه و آله توضيح مىخواستند، در مورد تشكيل دولت هيچگونه پرسشى مطرح
نكرده و توضيحى نخواستند . حتى جريانهاى پس از رحلت آن حضرت نيز با تمامى فراز
و نشيب، از همين احساس فطرى سرچشمه مىگرفت . همه به انگيزه فطرت احساس
مىكردند كه چرخ جامعه اسلامى بدون گرداننده، گردش نخواهد كرد و دين اسلام اين
واقعيت را، كه درجامعه اسلامى بايد حكومتى وجود داشته باشد، امضاى قطعى نموده
است . (4)
طبيعى است كه اسلام براى فعليتبخشيدن به اهداف عالى
خويش در زمينههاى گوناگون سياسى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و حتى عبادى،
نيازمند وجود دولت است .
حضرت امام خمينىقدس سره در كتاب ولايت فقيه خويش، وجود احكام مالى، دفاع ملى،
احقاق حقوق و احكام جزايى در متن دين و شريعت را دليل بر لزوم تشكيل حكومت
دانسته، مىنويسند:
«سنت و رويه پيغمبر صلى الله عليه و آله دليل بر لزوم تشكيل حكومت است; زيرا
اولا: خود تشكيل حكومت داد ... و ثانيا: براى پس از خود به فرمان خدا تعيين
حاكم كرده است . (5) »
چنانچه تشكيل حكومت اسلامى، براى سرپرستى و اداره شؤون مسلمانان به حكم ضرورت
لازم آيد، قهرا نظام و تشكيلاتى بايد باشد كه بر تعيين حاكم، شرايط، صلاحيتها،
اختيارات و اوصاف او نظارت داشته باشد و در چگونگى صدور صلاحيتها و رابطه حاكم
بر مردم ضوابطى باشد وگرنه هرج و مرج جاى نظم و انضباط را مىگيرد و اين بر
خلاف اصول اسلام و منطق است .
اين نوشتار بر آن است تا حكومت اسلامى رسول الله صلى الله عليه و آله را، كه پس
از هجرت در مدينه ايجاد كردند، مورد شناسايى قرار دهد و در نگرشى دقيق، سازمان
ادارى آن را تشريح كند .
سازمان ادارى در دوران جاهليت
اعراب حجاز، بدوى بودند . بنابراين ذكر حكومت و سازمان ادارى به معناى دقيق
كلمه در مورد آنان درست نيست; زيرا بدوى بودن و نظام حكومتى دو امر متناقضاند
. ولى شهر مكه، مدينه و طائف وضعى ميانه در بداوت و حضارت (تمدن) داشتند . به
عبارت بهتر، در حالتى ميان زندگى شهرى و قبيلهاى به سر مىبردند .
شهر مكه مقر قبايل قريش بود و هر قبيلهاى محلهاى از آن را در اختيار خود داشت
و اين مجاورت قبايل با يكديگر، نوعى اتحاد و تقسيم كار در ميان آنان ايجاد
نموده، ليكن با اين حال، همچنان علاقمند به استقلال باقيمانده بودند و از
پيوستن به يكديگر خوددارى مىكردند، به همين جهت هيچگاه به مرحله يك شهر به
معناى جديد نرسيد و به سلطه و نفوذ يك قدرت همگانى تن نداد .
هيچگاه ديده نشد كه شخصى به عنوان مكى معروف باشد و منسوب به مكه گردد .
ولى انتساب به قبيله بسيار معمول و متداول بود . مليت فقط مليت قبيلهاى بود و
افتخار، افتخار قبايلى .
دارالندوه
قريش براى مذاكره و مشاوره در امور خصوصى و عمومى اجتماع مىكردند و اين
اجتماعات رسمى در دارالندوه برگزار مىشد . محل آن، خانه قصى بن كلاب بود كه آن
را ساخت و از آن درى به جانب كعبه قرار داد . آن اولين خانهاى است كه در مكه
ساخته شد و سپس مردم خانههاى خود را به تبعيت از او ساختند . مورخان و سيره
نويسان گفتهاند كه وجه نامگذارى «ندوه» از آنرو است كه مشتق از ندى و نادى و
منتدى است و اين لغتبه معناى مجلس است كه مردم براى مشورت در امور خير و شر،
در آنجا گردهم مىآمدند و قريش در آنجا به حل و فصل كارها، پيوندهاى زناشويى،
لواى جنگ، ختنه پسرها و ... مىپرداخت . (6)
پستهاى مهم ادارى مكه
(7)
1 - سرانت و حجابت; يعنى دربانى و پرده دارى كعبه، كه به عهده بنى عبدالدار بود
و پس از آن امور مربوط به دارالندوه نيز بدان افزوده شد .
2 - سقايت و عمارت; يعنى آب دادن حجاج و حفظ و حراست آداب و تشريفات در خانه
كعبه . اين منصب در دستبنىهاشم بود . عمارت يا نگاهبانى مسجدالحرام، يكى از
مؤسسات وابسته به سقايتبود تا مراقبت كنند كه كسى در آن محل مقدس ياوه سرايى و
بدگويى نكند و فرياد نزند .
3 - افادت; يعنى ميهماندارى و اطعام حاجيان . قريش در مواقع معين، مبلغى پول از
ميان خود گرد مىآوردند و براى اطعام فقرا به متصديان ميهمانخانه مىدادند .
اين منصب از آن بنى نوفل بود .
4 - ايسار; تفال و تطير با تيرهاى بى پر، در دوران جاهليتبود كه اعراب از اين
طريق در مشكلات زندگى چارهجويى مىكردند و اين خود به سمتى تبديل شد كه بنى
جمح آن را بر عهده داشتند .
5 - اموال محجره; اوقافى بود كه به نام خدايان خود وقف مىكردند . اين سمت در
دستبنى سهم بود . اين پنج منصب جنبه دينى داشت . در كنار آنها منصب جنگى نيز
وجود داشت .
6 - اللواء; پرچمدارى; پرچمى دينى بود كه در جنگ ها آن را خارج مىساختند و آن
را عقاب مىناميدند . پرچم قريش به دست قصى بن كلاب بود كه به فرمان وى آن را
براى جنگ آماده مىكردند .
7 - قبه و اعنه; و آن خيمهاى بود كه برخى از ابزار جنگى و تجهيزات نظامى در آن
نگاهدارى مىشد و مقام «اعنة الخيل» متصدى نگهدارى اسبان قريش در جنگ بود و
اين سمت را بنى مخزوم عهدهدار بود .
در كتاب هاى عرب پنج منصب ديگر براى اعراب ذكر شده و آنها عبارتند از:
8 - قيادت; مقام راهبرى قافله يا جنگجويان يا هر دو، كه ولايت آن در بنى اميه
بود و در اواخر عهد جاهلى، ابوسفيان آن را به دست داشت .
9 - مشورت; عبارت بود از مشاوره در امرى با متصدى اين سمت، پيش از آنكه براى
آن امر اجتماع نمايند . اين منصب در ستبنى اسد بود .
10 - اشناق; مؤسسه اى كه براى حل اختلاف و رضايتخصم تاسيس شد و معمولا براى
پرداخت ديههاى قبايل قريش و يا ديگران بوده است و رياست آن به دستبنىتميم
بود .
11 - سفارت; يعنى اعزام نمايندگان و سفيران براى انجام مذاكرات صلح و جنگ يا
اظهار تفاخر قريش در برابر اقوام ديگر . اين منصب را بنى عدى به دست داشت . و
آخرين مسؤول آن در جاهليت عمربن خطاب بود .
12 - ايلاف; به معناى تضمين راه هاى بازرگانى، بدون پيمان حلف است . نوعى اجازه
تجارت كه قبيله قريش آن را از دولت هاى ايران و روم و از حكام حبشه و يمن در
اختيار داشت و كسانى كه اين مقام ممتاز را براى قريش كسب كردند، هاشم، مطلب،
عبد شمس و نوفل فرزندان عبد مناف بودند .
13 - قضا; نظام ادارى مكه بر روى سه محور دينى، نظامى، اقتصادى مىچرخيد . لذا
جاى مؤسسه قضايى يا قضاوت خالى بود . برخى سران عشاير قريش بر آن شدند . تا اين
خلا را برطرف كنند و در اين راستا حلف الفضول را ميان خود بستند . اساس آن
پيمان دفاع از حقوق افتادگان بود و بنيانگذاران آن، همه نام فضل داشتند و
پيامبر خدا در اين پيمان، كه حقوق مظلومان را بيمه مىكرد، شركت فرمود . (8)
پيامبر صلى الله عليه و آله همه اين مناصب، جز حجابت و سقايت را لغو و باطل
اعلام كرد .
ويژگىهاى اجتماعى مكه در آغاز بعثت
ساختار ادارى مكه متاثر از سه ويژگى اجتماعى بود، كه شهر مدينه آن سه ويژگى را
نداشت و آنها عبارت بودند از:
الف: اكثريتشهروندان مكه را قريش و عشاير و تيرههاى آن تشكيل مىداد، احتمالا
افرادى از قبايل ديگر بودهاند اما در اقليت قرار داشتهاند . يكدستبودن
شهروندان در مكه، اين شهر را از خونريزى و عداوتهاى حاد سياسى بدور مىداشت .
جنگ و خونريزى عمدهاى ميان قريش در تاريخ ثبت نشده است .
ب: خصوصيت ديگر مكه در رنگ و طبع بازرگانى آن بود، بازرگانان قريش با عشاير
قريش و كشورهاى خارج روابط بازرگانى داشتند . تنظيم دقيق حركت كاروانهاى
بازرگانى از اهميت ويژهاى برخوردار بود و مستلزم آن بود كه روابط با قبايل سر
راههاى قافلهها و كشورهاى مقصد به دقتبررسى شود .
ج: به دليل وجود كعبه، اين شهر به عنوان جايگاه عبادت و انجام مراسم حج، براى
اعراب تقدس داشت و از نظر درآمد توريست و بازرگانى، منبع درآمد سرشارى براى
قريش بود .
اين ويژگىهاى سهگانه موجب شد كه اين شهر از يك نظام ادارى و مركز قدرت
برخوردار باشد و پيامبر در مكه مردم را به دينى جديد دعوت مىكرد و عقول را از
خرافات آزاد مىنمود . او به بركت اين دين توانست گروهى از مردم را پيرامون خود
جمع كند و از اين گروه، سازمانى واحد مبتنى بر تعلقات و تمايلات روحى واحد
تشكيل گرديد .
وضعيت دولت اسلامى و سازمانهاى مربوط به آن، در مدينه
اوضاع يثرب در آستانه هجرت پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله
چون ساكنان شهر يثرب (عرب و يهود) قبل از اسلام فاقد پيكره اجتماعى متكامل
بودند، هيچ گونه اقتدار سياسى فراگير و يا نظام ادارى جامع در آن پديد نيامد و
مؤسسه و سازمانى كه بتواند واحدهاى متفرق را در يك زنجيره مصالح مشترك و حياتى
پيوند دهد وجود نداشت . اما پس از آمدن اسلام به مدينه و اندكى پيش از هجرت
پيامبر صلى الله عليه و آله تكوين نظام ادارى در اين شهر آغاز شد .
ممكن استشالوده و زير بناى نظام ادارى شهر يثرب با انتخاب نقباى دوازده گانه،
از ميان بيش از 70 نفر توسط اوس و خزرج كه به تقاضاى پيامبر بود، گذاشته شده
باشد . در دومين بيعت عقبه، (9) سه نفر از اوسيان و نه نفر از خزرجيان با
پيامبر خدا بر اسلام و طاعت و جهاد بيعت كردند . وظيفه و مسؤوليت نقبا، مسؤوليت
ادارى، سياسى، فرهنگى و تبليغ و نشر اسلام در يثرب و زمينه سازى براى مهاجرت
پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان بود .
نقش هجرت در استقرار حكومت
هجرت مرحلهاى بزرگ در زندگى اسلام است و از ديدگاه ما در باب تاريخ حكومت
اسلامى، قطعا مهمترين مرحله پيدايش حكومت اسلامى است . پيامبر خدا صلى الله
عليه و آله در نتيجه زيستن در جو سياسى و ادارى شهر مكه، از درايت و خبرگى لازم
برخوردار بود . آن حضرت در آغاز هجرت، به چند جهتبايد با دشوارى هاى فراوان در
تاسيس نظام ادارى شهر مقابله كند .
نخست: شهر يثرب به لحاظ ناهمگونى ميان شهروندان از هرگونه نظام ادارى كامل و
مناسب تهى بود و اصولا افراد و اجتماع يثرب فرهنگ نظم اجتماعى و ادارى نداشتند
.
دوم: رابطه ميان قبيله اوس و خزرج و رابطه همه آنها با يهوديان بر پايه جنگ و
خونريزى بود و لذا امنيتشهر هميشه نگران كننده مىنمود و مردم را بر آن داشت
تا خانههاى خود را در مجتمعات مسكونى، جدا از هم، به شكل پادگان هاى نظامى بنا
كنند .
سوم: سه گروه كه دشمن اسلام بودند، از ساكنان شهر به شمار مىآمدند:
1 . اعراب (به استثناى اوس و خزرج)، مانند خطمه، بنو واقف، بنو سليم كه در سال
اول هجرت اسلام نياوردند و اسلام بسيارى از ايشان تا سال چهارم هجرت به تاخير
افتاد . (10)
2 . منافقين، گروهى كه عمل به شعائر اسلامى مىكردند ولى با طرح سياسى اسلام و
تشكيل حكومت اسلامى با رياست پيامبر صلى الله عليه و آله مخالف بودند .
3 . يهوديان، كه نمونه عينى مخالفين فرهنگى، سياسى، اجتماعى با اسلام، به
اعتبار آيين و دولت و نظام سياسى - اجتماعى بر مبناى اسلامى به حساب مىآمدند .
اين دشوارى سه بعدى، در راه تلاش پيامبر صلى الله عليه و آله براى سازماندهى
نخستين جامعه اسلامى، بسيار مهم و حساس بود .
پيمان برادرى، نخستين قانون دولت اسلامى
يكى از مهمترين تدبيرهاى پيامبر براى رفع مشكلات و موانع موجود و تكوين سازمان
جامعه جديد، عقد برادرى و اخوت ميان مهاجر و انصار بود . اين پيمان نامه در
واقع قانون مختصرى بود كه وظايف اوليه مدنى افراد را به عنوان شهروندهايى كه
بايد همكارى متقابل با يكديگر داشته باشند، بيان مىكرد . پيامبر با اين پيمان،
آزادى دينى يهود را تضمين كرد و ميان مسلمانان و يهود اتحاد برقرار ساخت . بدين
ترتيب قدرت و سلطهاى عمومى ايجاد كرد كه تا پيش از آن اعراب با آن آشنا نبودند
. پيمان نامه چنين آغاز مىشود:
«بسم الله الرحمن الرحيم، هذا كتاب من محمد النبى بين المؤمنين و المسلمين و من
قريش و اليثرب و من تبعهم فلحق بهم و جاهد معهم انهم امة واحدة ...» (11)
پيامبر صلى الله عليه و آله با اجراى برنامه پيمان برادرى و سازمان دادن به اين
امر مهم، به قصد بناى جامعه سياسى دولت اسلامى، گام پيشرفتهترى برداشت .
مراحل تاسيس سازمان ادارى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در مدينه
مرحله اول، از آغاز هجرت تا سال چهارم (جنگ خندق) بود . در اين مرحله اداره
امور شهر مدينه و همه مسؤوليتها زير نظر شخص پيامبر بود و جز اذان و كتابت وحى
را به هيچ كس واگذار ننمود مگر زمانى كه به سفر و يا جنگ مىرفت . بدليل هجوم
مهاجرين مكه و مهاجرت برخى از افراد قبايل عرب، جمعيت اين شهر زياد شد و در
نتيجه مشكلات مسكن و اقتصادى ظاهر گشت .
مرحله دوم، بعد از جنگ خندق تا سال نهم هجرى (فتح مكه) است . در اين مرحله
اقبال عشاير عرب به آيين اسلام افزون شد و تب مهاجرت به شهر مدينه فرو نشست .
بسيارى از سران عشاير جديدالاسلام از سوى پيامبر نزد قبايلشان باز مىگشتند و
به حل و فصل مشكلات روزانه مردم مىپرداختند . نمايندگان پيامبر مسؤوليتى شبيه
به مسؤوليت قضايى داشتند .
مرحله سوم، پس از فتح مكه تا رحلتحضرت رسول صلى الله عليه و آله كه در آن
متصرفات حكومت اسلامى توسعه يافت و تمام شبه جزيره عربستان و عمده شهرهاى آباد
جز و منطقه جغرافيايى اسلام درآمد و در نتيجه در سازمان اداره اسلامى نيز
تحولات كيفى و كمى صورت گرفت .
مساجد، مقر حكومت و اداره
يگانه مقر عمومى دولت اسلامى مسجد بود . در هيچ ماخذ تاريخى نيامده است كه
پيامبر صلى الله عليه و آله در سال هاى اقامت در مدينه، امور حكومتى و ادارى را
در جايى جز مسجد انجام داده است . نخستين مسجدى كه در اسلام بنا شد مسجد قبا
بود . به استثناى مسجدالنبى، نه مسجد در مدينه در دوران حيات رسول الله صلى
الله عليه و آله ساخته شد . همه آن مساجد مركز عبادت، آموزش و انجام امور
مملكتى و ادارى و غيره بود . از ميان اين مسجدها مسجد النبى در مدينه مقر مركزى
حكومت اسلامى شد و در آنجا پيامبر نمايندگان را به حضور مىپذيرفت و سفيران را
از سوى خود به ماموريتهاى ادارى و سياسى و ديپلماسى و نظامى روانه مىساخت .
(12)
مؤسسات و سازمانهاى ادارى در مدينه (13)
1 . مؤسسه آموزش و تبليغ احكام
الف . آموزش همگانى
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آموزش همگانى را در اولويت امور قرار داده بود
و نه تنها نسبتبه آموزش معارف دين توجه داشت، بلكه به آموزش خواندن و نوشتن به
صحابه امى در مدينه عنايتى خاص داشت . پيامبر خدا شرط آزادى هر يك از اسيران
بدر را، كه خواندن و نوشتن مىدانستند، تعليم ده تن از صحابه و فرزندان آنان
قرار داد . وى به زيد بن ثابت دستور داد سرپرستى امور ترجمه و پاسخ نامهها را
به عهدهبگيرد و در اين راستا زبان سريانى را بياموزد . پيامبر صلى الله عليه و
آله راجع به تعليم حرفه و فن نيز، كه در احتكار يهوديان بود، اهتمام مىورزيد .
در جاى جاى سنتشريف، پدران و مادران را به آموزش نوشتن، شنا و تيراندازى
فرزندان تشويق كرده است . نتيجه آنكه پيامبر داراى سياست آموزشى ويژه بوده و به
آموزش همگانى اهتمام خاص داشته داشت .
ب . معارف دينى
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله تعليم و تعلم مسائل مذهبى را وظيفهاى عمومى
اعلام كرد و همه افراد با سواد را به اين كار موظف ساخت . ايشان براى آموزش
قرآن از بعضى اصحاب در شهر مدينه كمك مىگرفت . ظاهرا تعليم قرآن در اوقات
معين، در خانه يكى از مسلمانان انجام مىشد و تعدادى براى اين كار گرد هم
مىآمدند . برخى احتمال دادهاند كه پيامبر صلى الله عليه و آله خانه مخصوصى را
براى تعليم قرآن آماده كرده بود . (14) اعزام معلمان به سوى قبايل، به دو صورت
انجام مىگرفته است، در بعضى حالات بنا به درخواست نمايندگان قبايل و در ديگر
احوال با پيش دستى پيامبر بوده است .
ج . كاتبان
گروهى از كاتبان، پيامبر را در انجام كارها يارى مىدادند . از اين افراد چهار
تن اختصاص به نوشتن وحى داشتند; (على ابن ابىطالب، عثمان بن عفان، ابى بن كعب،
زيد بن ثابت) . دو تن، در امور زندگى به آن حضرت مدد مىرساندند; (خالدبن سعيد
بن العاص، معاوية بن ابى سفيان) . دو تن، آن چه را ميان مردم پيش مىآمد
مىنوشتند; (مغيرة بن شعبه، حصين بن نمير) و دو تن مطالب مربوط به قبايل و
مسائل مربوط به آنها را براى مردم مىنگاشتند; (عبدالله بن ارقم بن يغوث، علاء
بن عقبه) . همچنين زيد بن ثابت نامههايى را كه به عنوان پادشاهان بود مىنوشت
. (15)
2 . سازمان ماليات و دارايى
ويل دورانت در كتاب تاريخ تمدن در باره وضعيت ثروت و ميزان آن در عربستان، در
آستانه تشكيل دولت اسلامى مىنويسد: كشور عربستان، كه سه چهارم (34) آن بى آب
وعلف بود، عرصه زندگى قبايلى بدوى به شمار مىآمد كه همه ثروت آنان، براى تزيين
بنايى چون كليساى سانتاسوفيا بسنده نمود . (16)
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در چنين وضعيتى حكومت اسلامى را در مدينه پى
ريزى كرد .
سياستهاى مالى پيامبر صلى الله عليه و آله
در دوران ابتداى ظهور اسلام در مكه، جامعه مسلمانان بسيار كوچك بود و نيازى به
دريافت ماليات وجود نداشت . پس از فتح مكه موقعيت دولت اسلامى تثبيتشد .
پيامبر ماموران مالياتى را براى دريافت زكات به كليه قبايل عرب، به استثناى يك
يا دو مورد، اعزام كرد . تا مطالبات را دريافت كنند . با اينكه دريافت ماليات
زمين در زمان حيات پيامبر آغاز شده بود، اما مبلغ آن بسيار كم بود و فقط به دو
صورت تسهيم محصولاتى زراعى از يك قبيله يهود دريافت گرديد . جمع آورى جزيه نيز
در زمان پيامبر آغاز شد . با اينحال، اين ماليات از نظر مبلغ، زمان و نحوه
دريافت قاعدهمند نشده و با شيوهاى ساده و در مقياس كوچك بود . با وجود سادگى
ساختار مالى، نكته داراى اهميت، تاكيد زياد به پولى كردن اقتصاد بود . معاملات
تجارى اعراب قبل از اسلام با استفاده از سكههاى ساير ملت ها انجام مىشد كه
بيشتر دينارهاى روم شرقى و درهمهاى ايرانى بود . اعراب داراى شيوه توزين پولى
خاص خود بودند و اين سكهها را با توجه به روش خود وزن مىكردند و محاسبات ارزش
پول را انجام مىدادند . بدين معنا كه گويا آنها سكه نيستند . اوزان طلا و نقره
به ترتيب درهم و دينار «مثقال» ناميده مىشدند . وزن هفت دينار، برابر ده درهم
بود . وزن هر دينار برابر 72 دانه جو و با اندازه مشخص بود . از آنجا كه اين
روش پولى براى جمع كردن زكات مشكلى ايجاد نمىكرد، مورد تصويب پيامبر قرار گرفت
. خلفاى بعدى سعى كردند واحد پولى دقيقترى ايجاد كنند . (17)
منابع مالى و روش جمع آورى و توزيع آنها در صدر اسلام
الف . خمس غنايم
نخستين درآمد مالى كه به امر خداوند عمل گرديد، خمس غنايم بود، سپس جزيه و خراج
و آخرين آن زكات بود كه از منابع ديگر، ثبات بيشترى داشت . پيامبر صلى الله
عليه و آله براى اداره درآمدها، اداره مالى تاسيس كرد . اعضاى اين اداره را
كارگزاران و عمال زكات و نگهبانان و كتاب (حسابداران) و همه كسانى كه وجود آنها
براى اداره امور مالى، لازم بود تشكيل مىداد . اداره دارايى گام به گام بر حسب
رشد و تنوع درآمدهاى حكومت اسلامى و مصارف آن، گسترش يافت .
نخستين اقدام پيامبر صلى الله عليه و آله در باره اولين غنيمت جنگى مسلمانان در
بدر، تعيين عبدالله بن كعب براى گردآوردن و حفظ و ضبط اموال در مكان خاص و
جلوگيرى از پخش آن بهدست مجاهدان بود و سپس توزيع غنايم ميان مجاهدان بهوسيله
پيامبر انجام مىشد . (18)
روايت است كه پيامبر معيقب بن ابى فاطمه را رييس مركزى ثبت غنايم در دفاتر ويژه
كرد . (19) افرادى را نيز مسؤول اخماس غنايم كرد; زيرا خمس بايد در بيت المال
محفوظ و نگهدارى مىشد و در موارد نياز، دولت آن را انفاق مىنمود و نام
عبدالله بن كعب و محيمة بن جزء را در ميان اين افراد ذكر كردهاند . در آيه 41
سوره انفال نحوه توزيع غنايم تصريح گرديده است; «و اعلموا انما غنمتم من شىء
فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى و اليتمى و المساكين و ابن السبيل ان كنتم
امنتم بالله و ما انزلنا على عبدنا يوم الفرقان يوم التقى الجمعان و الله على
كل شىء قدير .»
«اى مؤمنان بدانيد كه هر چيزى را به غنيمت گرفتيد (زياد يا كم) خمس آن خاص خدا
و رسول و خويشان او و يتيمان و فقيران و در راه ماندگان استبه آنها بدهيد، اگر
به خدا و آنچه بر بنده خود (محمد ص) در روز فرقان و روزيكه دو سپاه اسلام و
كفر، در جنگ بدر روبرو شدند نازل فرمود ايمان آوردهايد و بدانيد كه خدا بر هر
چيزى تواناست .»
ب . جزيه (ماليات سرانه)
جزيه، مالياتى است كه در قرآن به صراحت از آن، سخن به ميان آمده است; «قاتلوا
الذين لا يؤمنون بالله و لا باليوم الآخر و لا يحرمون ما حرم الله و رسوله و لا
يدينون دين الحق من الذين اوتوا الكتاب حتى يعطوا الجزية عن يد و هم صاغرون .»
(20)
اى اهل ايمان، با هر كه از اهل كتاب كه ايمان به خدا و روز قيامت نياورده است و
آنچه (خدا و رسول حرام كرده حرام نمىدانند و به دين حق و آيين اسلام
نمىگروند، كارزار كنيد تا آنگاه كه با ذلت و تواضع به اسلام جزيه دهند .»
جزيه تنها بر مردان بالغ، كه از لحاظ مالى توانايى پرداخت داشتند، تعلق مىگرفت
. ميزان اين ماليات به تناسب توانايى افراد، متفاوت بود و در قرآن نرخى براى آن
ذكر نشده است . اين ماليات مخصوص غير مسلمانان بود و معادل زكاتى بود كه فقط از
مسلمانان گرفته مىشد .
ج . خراج (ماليات بر زمين)
پيامبر صلى الله عليه و آله براى خراج كه نوعى ماليات بر زمين بود، سوادبن غزيه
انصارى را عامل خراج خيبر كرد . هنگام تعيين خراج، ارزيابى كننده بايد عناصر
زير را در نظر مىگرفت: كيفيت زمين، نوع محصول برداشتشده و نوع آبيارى . برابر
نظريه ماوردى، وقتى در مورد مبلغ خراج، بر اساس عوامل فوق; يعنى سازگارى با
شرايط زمين تصميمگيرى شد، بهترين شيوه رداختخراج يكى از راههاى زير است:
ماليات زمين، مكان كشتشده، تسهيم در محصول . (21)
د . زكات (ماليات صدقه)
زكات و اخذ آن با اين آيه شريفه تشريع مىشود:
«خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم ...» (22)
«اى رسول، تو از مؤمنان صدقات را دريافت كن تا بدان صفات، نفوس آنان را (از
پليدى و حب دنيا) پاك و پاكيزه سازى و آنها را به دعاى خير ياد كن كه دعاى تو
موجب تسلى خاطر آنان شود كه خدا (به دعاى مخلصان) شنوا و (به مصالح مؤمنان)
داناست .»
پس از تشريع زكات، اداره مالى از جهت نظم و توزيع مسؤوليتها، به سطح
پيشرفتهاى ارتقا يافت; مانند عمال صدقات، مصدقين، جابيان كه وظيفه ايشان
گردآورى زكات از مالكين بود . الخارصون، المخنون كه مقدار و اندازه آن را تخمين
مىزدند و كتاب و محررين اموال صدقه و ... (23)
در حقيقت زكات مالياتى است كه فقط بر روى ثروتى كه از سرمايه گذارى و رشد
سرمايه حاصل شده است وضع مىشود . بنابراين، ثروت و دارايىهايى كه براى نيل به
هدفهاى مختلف; از جمله مصارف شخصى مورد استفاده قرار مىگيرند، مشمول پرداخت
اين ماليات نمىشوند . نكته دوم در باب زكات اينكه پيامبر نصاب زكات را با
توجه به تعداد حيوانات تعيين كرد، نه بر اساس ارزش پولى آنها و وقتى به اين نرخ
ها بر حسب تعداد حيوانات توجه شود، ملاحظه مىگردد كه بسيار نظام گرا هستند .
نكته سوم، از آنجا كه زكات بر ارزش خالص افراد (ثروت خالص) در آخر سال وضع
گرديده است، بنابراين اين نوع ماليات از كالاهايى كه در مبادلات تجارى شركت
دارند، گرفته نمىشود . اين امر موجب مىشود كه هزينههاى معاملاتى را كاهش و
گردش ثروت را تشويق نمايد .
زكات مواد معدنى زير زمينى نيز تحت عنوان ريكارز شناخته شده است كه در صدر
اسلام از اهميت زيادى برخوردار نبوده است .
3 . سازمان بازرگانى و اقتصادى
در زمينه مديريت اسلامى در امور اقتصادى در عهد پيامبر خدا صلى الله عليه و
آله، اصول مبتنى بر احترام مالكيتخصوصى مشروع، بازار آزاد، آزادى توليد، آزادى
عقد قرار داد، التزام به تعهدات و قراردادها و عقود و حرمت كار بدون اجر و
بيكارى مقرر بود . مالكيت ملى زمين، آب، چراگاه، جنگل، معدن، دريا و ... در
اختيار سلطه عاليه مركزى و شخص پيامبر بود . با اين همه پيامبر فعاليتهاى
اقتصادى را بدون كنترل و مراقبت رها نكرد مديريت اسلامى در دو بعد از ابعاد
اقتصادى دخالت مىكرد:
الف . مراقبت و كنترل بازار
بازار زير نظر دولتبوده است تا مبادا در معاملات از التزام به حدود شرع تخلف
ورزد و در صورت لزوم مخالفين را ا ز ظلم باز مىداشت و در بعضى حالات تنبيه
مىكرد . چه بسا اين اقدام ادارى در عصر پيامبر صلى الله عليه و آله در
زمانهاى بعد پايه و اساس حسبه بوده باشد كه يكى از شاخههاى مهم حكومت اسلامى
در كنترل و مراقبت از امور بازرگانى بود .
ب . پيشگيرى از احتكار
رشد جمعيتبه سبب مهاجرت و مركزيتشهر مدينه، رو به افزايش نهاد و كار به سوء
استفاده تجارى از غله و مواد روغنى و خرما و غيره انجاميد و كمبود مواد غذايى
در بازار، بازرگانان را به احتكار آن مواد و فروش آن با قيمتهاى زياد واداشت .
هر محتكرى كه از عرضه كالاهاى خود و فروش آن با قيمت مناسب و سودآور كه متناسب
با قدرت خريد مصرف كننده باشد، امتناع مىورزيد، به دستور پيامبر تحت پيگرد
قرار مىگرفت . در عهدنامه امام على بن ابىطالب عليه السلام به مالك اشتر
(حاكم مصر) آمده است: «... از احتكار جلوگيرى كن كه پيامبر صلى الله عليه و آله
آن را منع كرد .» (24) ظاهرا مديريت و كنترل بر بازار سودمند بوده است; زيرا در
سيره نبوى و در حديث چيزى كه از بحران و كمبود معيشت و اقتصاد خبر دهد، نيامده
است .
4 . اداره روابط خارجى (بينالملل)
آغاز فعاليت در زمينه روابط بينالمللى، اول محرم سال هفتم هجرى بوده است; يعنى
پس از صلح نامه حديبيه و فراهم گشتن امكانات نشر دعوت اسلام در شبه جزيره عرب،
اطراف و خارج آن، در بيزانس، ايران، مصر، حبشه، بحرين، يمن، غسان و ميان ديگر
سران قبايل عرب بود . اداره رسايل و ترجمه از چند نفر از صحابيان تشكيل شده بود
كه بارزترين آنها عبارت بودند از: زيدبن ثابت (ترجمه از عربى به سريانى و به
عكس) عبدالله بن ارقم، سرجيل بن حسنه، حنظلة بن ربيع، حنظلة بن صيفى و على بن
ابىطالب عليه السلام از اركان و رؤساى كاتبان پيامبر بوده است . مجموعه اسناد
سياسى و ادارى كه صدور آنها از پيامبر وايتشده، بالغ بر 246فقره است كه شامل:
نامه، عهدنامه، صلح نامه، امان نامه، دعوت نامه به قياصره و پادشاهان و اميران
و سران قبايل مىباشد پس از اينكه به پيامبر صلى الله عليه و آله اطلاع دادند
پادشاهان و اميران نامههاى غير ممهور را دريافت نمىكنند . مهرى تهيه كردند و
در سيره آمده است كه مهردار پيامبر حنظلة بن صيفى بوده است .
پيامبر در مدينه دارالضيافهاى ترتيب داد تا وفود و هياتهايى كه براى ديدار آن
حضرت و تشرف به اسلام و يا مقاصد ديگر به مدينه وارد مىشدند، از آنها پذيرايى
شود و آن را دارالضيفان و الدار الكبرى نيز مىخواندند . در آغاز خانه حميد بن
عبدالرحمن بن عوف بود . سپس درخانه رمله دختر حارث النجاريه استقرار يافت . در
دارالضيافه ناهار و شام فراهم مىكردند و بلال بن رياح مسؤول غذاى آنان بود .
قبل از تهيه دارالضيافه براى پذيرايى از ميهمانان از خانههاى مرفه انصار و
مهاجرين استفاده مىشده است .
دستگاه قضايى
بارزترين و مهمترين مؤسسه در دولت اسلامى بعد از رياست دولت، نهاد قضايى است .
رسول خدا نخستين قاضى در حكومت اسلامى بود، چه در مدينه و چه در خارج آن و با
حضور او هيچ كس اين ولايت را عهده دار نشد . در زمينه استنابت در قضا و اجراى
حدود در تاريخ ثبت نشده است كه پيامبر صلى الله عليه و آله مسؤوليت قضا در خارج
مدينه را به احدى جز على عليه السلام سپرده باشد . (25)
در خصوص سيره و تاريخ آوردهاند كه پيامبر براى جماعات نو مسلمان، يك نفر يا
بيشتر از علماى صحابه را براى تعليم قرآن و احكام اسلام مىفرستادند . احتمال
مىرود كه اين افراد در كنار وظايف آموزشى به حل و فصل و قضاوت در مرافعات و
منازعات ساده مىپرداختهاند و در دعاوى مهم در مدينه به پيامبر رجوع
مىكردهاند و اصولا نمايندگان پيامبر اختيار قضاوت در مسايل عمده را نداشتند .
سازمان قضايى اسلام در مدينه و ساير بلاد اسلامى همزمان با تشكيل حكومت اسلامى
به رياست عاليه پيامبر تشكيل شد و متناسب با نياز جامعه اسلامى و بر حسب
امكانات و وجود نيروى انسانى صلاحيت دار براى تصدى در داخل و خارج مدينه به
تدريج رشد يافت .
براى نخستين بار توسط پيامبر، مسؤوليت مدنى در جرم و كيفر در ميان اعراب مطرح
شد . در عهد جاهليت اگر كسى جرمى مرتكب مىشد، مسؤوليت آن جرم تمام عشيره و
احيانا قبيله را فرا مىگرفت . اسلام با اعلان اصل «لاتزر وازرة وزر اخرى» كه
در حقوق جزايى امروز، مسؤوليت مدنى خوانده مىشود، آن ارزش جامعه را محكوم كرد
.
فرماندهى نظامى و لشكرى
تشكيلات ارتش در نظام اسلام، جزو سازمان هاى دولتى نبوده بلكه سازمانى وابسته
به امتبوده است و جنگ مجاهدان را به حساب جنگ دولتى و دفاع از دولت نبايد
گذاشت، بلكه جنگ، جنگامت و دفاع امتبوده است . مؤيد اين گفته، آيات صريح قرآن
است كه جنگ براى دفاع از امت مسلمان است ضمن آنكه غنايم جنگ و اراضى مفتوحه
متعلق به امت مىباشد .
هزينه جهاد به عهده خود مسلمانان بوده و آنان بعنوان افراد ارتش حقوق دريافت
نمىكردند . تمام دست آوردهاى عظيم نظامى پيامبر در مدتى نسبتا كوتاه و در
وضعيتى دشوار، بر اساس سازمان دقيق و بسيار گسترده بوده است . براى اهداف
نظامى، پيامبر همواره خواهان آمار دقيق مردان مسلمان بود و براى آمار مسلمانان
مرد، دفتر و سجلهاى مدون بوده است . مسؤول اين سجلات حذيفة بن يمان بود، كه او
را صاحب سر رسولالله ناميدهاند . (26)
در زمينه تملك جنگافزار نظامى، پيامبر تدبيرى انديشيد كه سلاح، اسب و ساير
تجهيزات نظامى، در ملك عموم امتباشد و براى آنها قرق معين كرد . و به طور منظم
و در آمادگى براى جنگ از مردان نامزد براى شركت در لشكر بازديد مىكرد تا آنجا
كه مساله تمرين با سلاح و فنون جنگ، جز و فرهنگ عامه جامعه آن روز بود . پيامبر
مسلمانان را به يادگيرى صنايع نظامى تشويق مىكرد و جاسوسى نظامى را بعنوان
برترى تاكتيكى در جنگ عليه دشمن در برنامه ريزى خود داشت . در تنظيم لشكر، شيوه
متعارف در آن عصر را بكار برد و لشكر را به پنج گروه: قلب، ميمنه، ميسره، مقدمه
و ساقه تقسيم كرد . پيامبر صلى الله عليه و آله به جاى روشهاى معمول كر و فر،
روش (زحف) يا پيشروى آهسته را جايگزين كرد و در اداره لشكر، به واليان شهرها
اختيارات نظامى داد .
تضمين امنيت دولت در شهرها و جلوگيرى از تاخت و تاز دشمن خارجى و گردآورى جنگجو
از محل ماموريتخويش در جنب مسؤوليتهاى ادارى واليان قرار داشت .
نتيجه گيرى
حكومت اسلامى مبتنى بر مشروعيتسلطه حاكم از ناحيه حق تعالى است و پيامبر صلى
الله عليه و آله بعنوان قائد و حاكم از روز آغازين به قصد بناى اجتماع سياسى و
دولت، چهارچوب كلى مسؤوليتخود را بعنوان رهبر و حاكم امت و دولت و بر اساس
نبوت و رسالتى كه داشت پىريزى كرد . نتيجه اين شد كه آن حضرت پس از هجرت به
مدينه، بلافاصله تشكيل دولت داده و خود شخصا به رتق و فتق امور پرداختند .
تشكيل سازمانهاى متعدد از سوى پيامبر صلى الله عليه و آله نشان دهنده اين است
كه اسلام علاوه بر حكومت، سازمان هم دارد و اين سازمان به حكم تاسى بر پيامبر
قابل اقتباس است و نوع اقتباس هم بدينگونه است كه معيارهاى برگرفته شده از اين
سازمان قابل پىگيرى در هر حكومت اسلامى در هر عصر است .
مهمترين دستاورد سازمان و دولت اسلامى پيامبر صلى الله عليه و آله ارائه اين
اصل مىباشد كه تشكيل حكومت اسلامى و حفظ آن در صورت وجود شرايط و رفع موانع،
از اهم واجبات الهى، بلكه مقدمترين فريضه دينى است و اين خود خط بطلانى استبر
انديشه جدايى دين از سياست در طول تاريخ و ما امروز مفتخريم كه پيروزى انقلاب
اسلامى در ايران و تاسيس جمهورى اسلامى بر مبناى ولايت عامه فقيه، طرح فرضى
حكومت در اسلام را از مرحله انديشه به عرصه عمل درآورده است .
فهرست منابع و ماخذ
1 . قرآن كريم، ترجمه الهى قمشهاى، (تهران انتشارات خورشيد، 1370)
2 . خمينى، روح الله الموسوىقدس سره، «ولايت فقيه» ، (تهران، انتشارات
اميركبير، چاپ اول، 1361) .
3 . عميد زنجانى (آيةالله)، «فقه اسلامى» (تهران، انتشارات اميركبير، 1362)
4 . مكارم شيرازى، ناصر، (آيةالله)، «مديريت و فرماندهى در اسلام» (قم:
انتشارات هدف، بهار1369) .
5 . ابن ابى الحديد، «شرح نهج البلاغه» ، ترجمه محمد ابوالفضل ابراهيم،
(تهران: 1303) .
6 . محمد بن منبع لزهرى، «طبقات ابن سعد» ، ترجمه محمود مهدوى دامغانى (تهران:
1369) .
7 . شمس الدين، محمد مهدى، «نظام حكومت و مديريت در اسلام» ، ترجمه دكتر سيد
مرتضى آيةالله زاده شيرازى، (تهران: انتشارات دانشگاه تهران، پاييز 1375)
8 . استاد بيات، «جزوه درسى تشكيلات اسلامى» ، دانشكده الهيات و معارف اسلامى
دانشگاه تهران .
9 . احمد بن يحيى البلاذرى، «فتوح البلدان» ، ترجمه دكتر آذرنوش (تهران:
انتشارات بنياد فرهنگ، 1349)
10 . سليم رشيد و احمد اوران، «سياست مالى در صدر اسلام» ، ترجمه دكتر احمد
مجتهد، مجله اقتصاد (تهران: انتشارات دانشگاه شهيد بهشتى، شماره 6 بهار 1376) .
11 . جرير طبرى، ابوجعفر، «تاريخ طبرى» ، ترجمه ابوالقاسم پاينده» (تهران:
انتشارات بنياد فرهنگ، 1353)
12 . ابو زيد خلدون، «تاريخ ابن خلدون» ، ترجمه پروين گنابادى، (تهران:
انتشارات علمى فرهنگى، چاپ پنجم، 1366)
13 . ويل دورانت، «تاريخ تمدن» ، (تهران: انتشارات آموزش انقلاب اسلامى، 1365)
14 . شيخ عبدالحى كتانى، «التراتيب الاداريه» ، (بيروت: نشر دارالكتاب العربى)
15 . طباطبايى، محيط، «تطور حكومت در اسلام» ، (تهران: انتشارات بعثت، 1367) .
16 . شريف قرشى، باقر، «نظام حكومتى و ادارى در اسلام» ، ترجمه عباسعلى
سلطانى، (تهران: انتشارات آستان قدس رضوى، چاپ اول، 1369)
17 . طباطبايى، سيد محمد حسين (آيةالله)، تفسير «الميزان» ، (قم: انتشارات
جامعه مدرسين)
18 . نبوى، محمد حسن، «مديريت اسلامى» ، (تهران: انتشارات دفتر تبليغات
اسلامى، چاپ سوم، تابستان 1376) .
توضيح بعضى از كلمات
1 . سدنتسدن - يسدن سدنا سدانة خدمت در خانه كعبه يا بتخانهاى را عهده دار شد
. دربانى و پرده دارى خانه كعبه
معجم الوسيط 424/فرهنگ لاروس، ص1190/المنجمد في اللغه 327 .
حجابت دربانى، پرده دارى، شغل دربانى .
حجب حجبا و حجابا مانع داخل شدنش گرديد .
المنجد 118/فرهنگ لاروس 807/معجم الوسيط 156
2 . سقايت محل آب دادن - ظرف آبخورى، از افتخارات قريش بود، حرفه و پيشه آب
دادن به حاجيان . سقاخانه - آبشخور - حرفه ساقى - ساقى گرى شراب و جام شراب -
مزد ساقى و سقا - آبخورى - هر شراب نوشيدنى .
فرهنگ لاروس، ج2، ص1196 .
عمارت عمورا، عمارة عمرانا ملازم خانه خود شد و از آن بيرون نيامد، آن چيز را
مادام العمر براى او قرار داد . ساليان درازى است .
خداى خود را بندگى كرد يا نماز و روزه بجاى آورد، مال بسيار فراوان شد، هر چيزى
كه روى سر باشد شامل عمامه - كلاه و مانند آن
المنجد 529/فرهنگ لاروس، ج2، ص1487/معجم الوسيط، ج2، ص627 .
3 . رفادت رفدا، رفادة نگهدارى كردن، زين يا پالان حيوان - پارچه يا كهنهاى كه
روى زخم قرار داده مىشود . آنچه كه قريش از زمان جاهليت از اموالشان كنار
گذاشته در هنگام حج غذا و نوشيدنى براى حاجيان فقير مىخريدند . به او اعطا كرد
. او را كمك و يارى كرد .
فرهنگ لاروس 1079/المنجم الوسيط، ج1، ص359/المنجد فى اللغهه 270 .
4 . يسار ايسر، ايسار توانگر و بى نياز شد، آن مرد در طلب و درخواست كردن سختى
نكرد، قمار كرد، آبستن به آسانى زاييد، شترش را به سمت راستسوق داد . ظاهرا
ارتباط معناى لغوى ايسار با معناى اصطلاحى پيش گفته آن، در همان معناى قمار
كردن باشد; يعنى در اين شيوه تير انداختن نوعى قمار صورت مىگرفت كه بدان ايسار
مىگفتند .
فرهنگ لاروس، ج1، ص405/المنجد 924/المعجم الوسيط، 2 - 1064 .
5 . اموال محجره حجر - تحجيرا الارض و عليها بر روى حدود مرزهاى زمين سنگ
گذاشت، آن را محدود ساخت
فرهنگ لاروس ج1، ص807/المعجم الوسيط، ج1، ص157/المنجد 119 .
6 . اللواء درفش - بيرق - پيشوا - تعدادى از گردان هاى لشگر .
المنجد 741/فرهنگ لاروس، ج2، ص1791 .
7 . قبة لباى دايرهاى شكل قوس دار تو خالى كه با آجر و مانند آن بسته مىشود،
خيمهاى كوچك كه بالاى آن مدور و دايرهاى شكل است .
المعجم الوسيط، ج2، ص709/فرهنگ لاروس، ج2، ص1609/المنجد 604 .
اعنه جمع (عنان) آشكار شدن - ظاهر شدن - زمان - دهانه - وسيله رام و مهار كردن
.
فرهنگ لاروس، ج2، ص1492/المنجد 532 .
8 . قيادت فرماندهى لشگر - ستاد فرماندهى قاد ... قودا - قيادة ... . قيادا
مقابلش حركت كرد در حالى كه افسارش را گرفت
المنجد 660 فرهنگ لاروس، ج2، ص1678 .
9 . مشورت پند - اندرز - نصيحت .
المنجد 408/فرهنگ لاروس، ج2، ص1908
10 . اشناق اشنق - اشناقا - دست را بر گردن حلقه كرد - سر مشك را بهوسيله تسمه
بست - شتر سرش را بلند كرد . بر او دراز دستى كرد . آن را بست .
المنجد 404/فرهنگ لاروس، ج1، ص207 .
11 . سفارت سفر - سفرا - سفاره - سفاره - ميان آن گروه براى صلح ميانجىگرى كرد
. آشتى بر قرار كرد - سفارت كرد ستسفارت .
المعجم الوسيط، ج1، ص432/فرهنگ لاروس، ج2، ص1193/المنجد فى اللغة 337 .
12 . ايلاف اين كلمه مصدر است، هزار گردانيدن - عهد و پيمان - نيك سياست كردن،
نيك اداره كردن «لايلاف قريش ايلافهم» - براى نيك اداره كردن قريش، اداره كردن
آنها . .).
المنجد، ص16/فرهنگ لاروس، ج1، ص406 .
13 . قضا يقضى قضاء - آن چيز را محكم ساخت و اندازهگيرى كرد، حاجتخود را
برآورد و از آن خلاصى يافت، به آرزوى خود رسيد، همه اشك خود را بيرون ريخت -
وام را ادا كرد - نماز گزارد - آن امر را به او رسانيد، عهد و پيمان را بجا
آورد، به او توصيه و سفارش كرد - قضى عليه الامر - آن كار بر او واجب و ضرورى
كرد، ميان طرفين دعوا داورى و حكم كرد، او را كشت، از او سخت در شگفتشد . قضى
الله - خدا دستور داد . قضى الله - او را از كار خود آگاهى داد .
المنجد 436/فرهنگ لاروس، ج2، ص1647 .
پىنوشت:
1) عضو هيات علمى دانشگاه آزاد اسلامى .
2) نساء: 105; آل عمران: 22 و مائده: 49 و 50 .
3) روم: 30 .
4) بررسىهاى اسلامى، ص177 .
5) ولايت فقيه، امام خمينىقدس سره، ص20 .
6) طبقات، ابن سعد، ج1، ص70; سيرة النبى، ابن هشام، ج1، ص130; فتوح البلدان
بلاذرى، ص70; تاريخ طبرى، ج2، ص258 .
7) مراجعه شود به نمودار شماره يك .
8) منصب قضا به نقل از تاريخ ابن كثير، جلد2، ص292 .
9) بيعت دوم عقبه در سال 13 بعثت و در ماه ذى حجه بود .
10) التراتيب الاداريه، الشيخ عبدالحى الكتانى، ج1، ص385 .
11) تاريخ سياسى اسلام، حسن ابراهيم حسن، ترجمه ابوالقاسم پاينده، ج ششم،
صص100 و 101 .
12) در منابع متعدد مساجد دوران حيات پيامبر را بيستباب ذكر كردهاند التراتيب
الاداريه، ج1، صص350 - 349 .
13) مراجعه شود به نمودار شماره 2 .
14) كتاب الوزراء و الكتاب، جهشايرى، ص42 - 40 .
15) تاريخ سياسى اسلام .
16) تاريخ تمدن، ويل دورانت، كتاب دوم، فصل دهم، ص197 .
17) اقتصاد، مجله علمى پژوهشى دانشكده علوم اقتصادى و سياسى دانشگاه شهيد بهشتى
تهران، شماره6 - بهار 1376، صص103 - 102 .
18) تاريخ طبرى، ج2، ص458 .
19) التراتيب الاداريه، ج1، ص381 به نقل از عقدالفريد، ج2، ص144 .
20) توبه: 29 .
21) اقتصاد، نشريه دانشكده علوم اقتصادى و سياسى دانشگاه شهيد بهشتى تهران،
شماره 6 بهار 76، صص110 - 109 .
22) توبه: 103 .
23) الاحكام السلطانيه، ماوردى، ص150 .
24) نهج البلاغه، شرح ابن ابى الحديد، ج3، ص100 .
25) اخبار القضاة همدانى، ج1، صص89 - 88 .
26) التراتيب الاداريهبه نقل از صحيح مسلم، ج1، صص221 - 220 .
منبع:
فصلنامه حكومت اسلامى، شماره 30