محبت راز دلربائی اسلام

آيت الله دكتر سيد مصطفی محقق داماد


گسترش دين مقدس اسلام ونفوذ آن درجوامع مختلف عليرغم وجوداختلاف وگونه گوني زمانها ومكانها بي گمان مي توان براي آن عنصر مشترك يافت. عنصر مشترك نفوذ وگسترش حيرت آور اسلام در سرزمين هاي پهناور آن هم در فاصله زماني بسيار كوتاه به گواهي اسناد ومنابع معتبر تاريخي چيزي جز تامين وفراهم ساختن همگاني ترين خواست هاي بشري نمي باشد .

اگر براي اثبات اين مدعي در خصوص وقايع قرون اوليه اسلامي به ارائه شواهد واسناد كهن نيازمندباشيم ،براي گرايشهاي اعجاب آور متفكران بزرگي در قرون معاصر كه در كمال آزادي با مطالعه عميق ومقايسه تعاليم وآموزه اديان مختلف ،به دين اسلام گرويده وعلیرغم فشارهاي سياسي وهجوم تلخگوئيهاي همكيشان پيشين خود با قامتي استوار ايستاده وانگيزه خودرا تعليمات وآورده هاي اسلامي اعلام داشته اند، راه چندان دور ودراز ي را نبايد بپيمائيم.

اگربراي تحقيق در خصوص كيفيت وانگيزه گسترش اسلام در ايران، روم،هند،وشرق دور در قرون اوليه وگذشته بيش از هزار سال پيش ممكن است دچار چون وچرا باشيم ويابا مدعّي مواجه شويم، خوشبختانه جمال چهره هزاران متفكر معاصر شرقي وغربي گرويده به دين اسلام براي اثبات جذّابيت اسلام حجت موجّه ماست.

حدود چهارقرن است كه مسيحيت ،اعم از كليساي كاتوليك ويا ساير شعب مسيحيت، داراي سازمان تبليغات مستقل ،متشكل ومنظم است .همه ساله گروهي ازكشيشان رابا سياستهاي از پيش تعيين شده آموزش مي دهند وبا صرف هزينه هاي بسيار سنگين به اقصي نقاط جهان به ماموريت تبليغاتي اعزام ميدارند.سازمان تبليغات وابسته به مسيحيت از حمايت دولتهاي بزرگ مسيحي برخوردارندوچنانچه موفق شوند كسي را به آيين مسيحيّت در آورندهمه گونه تسهيلات مادي براي او فراهم مي سازند.با وجود اين،بنا برتحقيقات خود اروپائيان تقريبا پيشرفت مسيحيت متوقف شده است وتبليغات كشيشان حتي در سر زمينهاي پررونق پيشين ،مانند برخي از كشورهاي آفريقائي نيز ديگر تاثيري چندان در رواج مسيحيت ندارد.

در كتاب دائرة المعارف مسيحيت كه در دو جلد چاپ شده است صريحا مي نويسد كه هم اكنون 437راديوي كاتوليك در ايتاليا به زبانهاي مختلف مشغول تبليغ مسيحيت هستند ولي بازهم گريز از مسيحيت امري مسلم است!!

در حاليكه عليرغم مجهز نبودن مسلمانان به سازمان تبليغاتي متشكلي همانند ارگانهاي تبليغاتي مسيحيان وفقدان اعتبارت وامكانات مالي ،دين اسلام همچنان به پيشرفت خود حتي در صنعتي ترين كشورهاي جهان ادامه مي دهدوروز به روز بر اعتلا وكشش آنان افزوده مي شود ،تا آنجا كه قدرتهاي بزرگ مسيحي را به شگفتي همراه با نگراني واداشته است .

راز اين گسترش در چيست؟

اين سئوالي است كه دردرجه نخست براي خود مسيحيان مطرح شده است. موجب خوشبختي است كه در ميان انبوه گرويدگان به اسلام دانه هاي درشت،چهره هاي تابناك علم وادب ومتفكرين نامدار صاحب قلم بسيارند كه در آثار مكتوبشان پاسخ سئوال را به صراحت داده اند.

آنچه من در اين مقاله مي خواهم  بيان كنم صرفا همان چيزهائي است كه در نوشته هاي متفكريني كه با مطالعه به اسلام گرويده اند آمده است ومن سعي مي كنم با نقل مستند بيان كنم .

مطالعه آثار متفكرين گرويده به اسلام نشان مي دهد كه براي آنان عناصر جذاب در اسلام مختلف وگوناگون است ولي چند نكته در اغلب آثار آنان مشترك است مثلا اغلب ‌از سادگي‌ اصول‌ اسلام‌ و از سازواري‌ اين‌ اصول‌ با عقل‌ و منطق‌ سخن‌ مي گويند‌. برخي به عدالت و‌ مساوات‌ اسلامي‌  اشاره مي كنند‌ ولی آنچه جملگی برآنند موضوع محبت ودوستی است .همه بدین امر معترفند که اسلام در فرصت کوتاه توانسته است میان گروهها ، نژادها وملتهای مختلف دوستی برقرارساخته وعداوت وخصومت را به آشتی تبدیل نموده تا حد ی که آنان یکدیگررا برادر دانستند.

شايد كمتر كسي از آشنايانِ با ادبيات جهاني است كه نام «ولتر» (1) را نشنيده باشد.زندگي اين فيلسوف فرانسوي تحولات عظيمي به خود ديده است.در مقطعي از عمرش يعني ازحدودسالهاي 1705 تا  1742 ميلادي كه وي دوران دبيرستان را در دبيرستان لوئي كبير (Louis La Grand ( ميگذراند از اسلام به طور سطحي اطلاعاتي به گوشش رسيد،و به علت يافتن احساسي منفي در تاليف نمايشنامه زشت ونارواي خرافات(فناتيسم) به گونه اي از پيامبر اسلام نام  بردكه حتي پيروان ساير اديان را به خشم آورد.(2) انتقادات او از اسلام تا آنجا شهرت يافت كه نويسندگان زيادي وي را «دشمن محمد»عنوان دادند.(3) ولتر به انتقاد بسنده نكرد ودر پي آن شدكه راز گسترش اسلام وپيشرفت عظيم مسلمانان را دريابد.وي در مقطع بعد يعني در سالهاي 1742تا 1763  به بعد به مطالعه وتحقيق در اين باب مي پردازدوبا پشتكار عجيبي كه داشت منابع وآثار مربوط به تمدن ملل شرقي  را بررسي مي كند،ونتيجه آن مي شود كه در آثاري كه در اين مقطع از زندگي او ديده مي شود همه بيانگر پختگي اوست وگواهي مي دهد كه در باب گسترش اسلام وتحول معتقدات مسلمانان ونيز ريشه برخي آداب وسنن اسلامي به افكاري عميق دست يافته وواقعيتهارادرك كرده است.درمقدمه چاپ جديد نمايشنامه فناتيسم (1748م) ديگر ولتر سابق نيست مطالبي آورده كه به هيچ وجه به آثار پيشينش شباهت ندارد.او نسبت به اسلام با تحولي شگرف روبروشده است وديگر پيامبر اسلام(ص) راجاعل ودروغزن نمي نامد بلكه با اعجاب تمام مردي مي داندكه«بزرگترين انقلاب روي زمين را پديد آورده است»(4) اين جمله را در مقطعي مي نويسد كه هنوز صراحتاْ به اسلام نگرويده  وگوئي هنوز در حال تحقيق وبررسي وتلاش براي رسيدن به حقيقت است.وسر انجام به حكم وعده قطعي الاهي كه فرمود:الّذين جاهدوافينا لنهدينهم سبلنا»(5) به ستايش صريح ودفاع از اصول عقائد مسلمانان مي پردازد .وي دراثري تحت عنوان« گورستان خرافات» (La tombeau du fanatisme )ونيز «شرعيات مردي شريف» (La catechisme de l,honnete home, )ستايش او از اسلام  تاحد حماسه اوج مي گيرد.

در اواخرعمر(1772م) ولتر كتابي تاليف كرد كه عنوان او چنين است:سرانجام بايد به سوئي گرائيد منظورش اين است كه سرانجام بايد ديني از ميان اديان برگزيد!!وي در اين كتاب آشكارا اسلام را از همه اديانِ روي زمين برتر مي داند.

آثار اخير ولتركاملاگواهي مي دهد كه آنچه وي رابه اسلام جذب كرده عبارت است از:

اولا:توحید كه نخستين اصل از اصول اعتقادي اسلام است مورد ستايش قرار مي دهدواز خداي مسيحيت كه با اسرار متناقضي همراه است بيزاري مي جويد.

وثانیا :وی پس از توحید مجذوب تعلیمات اسلام نسبت به « همزيستي مذهبي» و«تسامح ديني» است .وي اسلام را« ديني معقول وجدي وپاك ودوستدار بشريت وتعلیم دهنده محبت » معرفی می کند  ومي گويد«اينها نشانه حقيقت اسلام است.» . (6)

يكي ديگر از اشراف نامدار فرانسوي كه در قرن هجدهم به اسلام روي آورد «هانري كنت دوبولن ويلي يه» است.او آثار زيادي از خودبه جاي گذاشته ودر آخرين اثرش تحت عنوان «زندگي محمد»چنان دفاعي از شخصيت پيامبر اكرم (ص) كرده ، كه حساسيت بسياري از مسيحيان را فراهم ساخته است.

« بولين ويلي يه» عليرغم فشارانبوهي از تبليغات عليه پيامبر اسلام(ص) درمجامع غربي،به صراحت نوشته است :

«محمد (ص‌) قانون‌ گذاري‌ بزرگ‌ و خردمند بود كه‌ ديني‌ مهذّب‌ براي‌ جهانيان‌ به‌ ارمغان‌ آورد. خداوند كه‌ بر همه‌ چيز آگاه‌ است‌،  او را فرستاد تا مسيحيانِ گمراه‌ را متنبّه‌ گرداند، بتها را خرد كند، ايرانيان‌ خورشيد پرست‌ را مطيع‌ سازد و آيين‌ خداشناسي‌ را از ديوارهاي‌ چين‌ تا سواحل‌ اسپانيا بگستراند.»(7)

ودر جاي ديگر نوشته است:

« تحقق‌ آنچه‌ محمد(ص‌) انجام‌ داد تنها در ساية‌ نبوغ‌ عظيم وفوق بشري‌ كه‌ خداوند به‌ او عطا فرموده‌ بود، ميسر شد. محمد(ص‌) سجايايي‌ عالي‌ و فصاحتي‌ فوق‌ بشري‌ داشت‌، «چندان‌ كه‌ مي‌توانست‌ نادان‌ترين‌ و خردمندترين‌ مردم‌ روزگارِ خود را به‌ آساني‌ متقاعد سازد و به‌ دين‌ اسلام‌ معتقد گرداند».(8) آيين‌ او چنان‌  بر فطرت‌ انسان‌ منطبق‌ است‌ كه‌ «براي‌ تبليغ‌ آن‌ هيچ‌ نيازي‌ به‌ جبر و قهر نيست‌. كافي‌ است‌ اصول‌ آن‌ را به‌ مردم‌ بفهمانند تا همه‌ به‌ آن‌ بگرايند». از اين‌ رو اسلام‌ در مدتي‌ كمتر از 40 سال‌ در قلب‌ نيمي‌ از مردم‌ روي‌ زمين‌ جاي‌ گرفت‌.مردمی که هیچ رابطه ای میانشان وجودنداشت دلهایشانرا به یکدیگر تاحد برادری نزدیک ساخت وعداوت را به مودت ومحبت تبدیل کرد.(9)

خوشبختانه توسط محققين داخلي وخارجي ،اين حقيقت به اثبات رسيده كه انگيزه گرايش ايرانيان به اسلام در قرون اوليه هجري، به هیچوجه به زور شمشیر نبوده است .گرایش آنان معلول ستمكاري حاكماني بوده كه از طرفي قدرت را مبتني بر دين كرده واز طرف دیگردین را نه با محبت که با خشونت بر مردم تحمیل مینمودند.

نگارنده اين سطور به هيچوجه ادعا ندارد كه ايرانيان با ورود اسلام به سرزمينشان بلافاصله در فرصت كوتاه به اسلام گرويده اند،خير اين ادّعا نه منطقي است ونه قابل دفاع. بي ترديد گرايش ايرانيان در يك جريان تدريجي صورت گرفته است.ولي  شگفت  از نويسندگاني است كه پيشرفت اسلام در ايران را معلول زور وشمشير دانسته اند.اين ادعا رانيز قطع نظر ازبي دليل وشواهد بودن آن،توهيني ملّي ونا ديده گرفتن زكاوت وقدرت ارزيابي و سنجش وهوش ايراني ميداند.نگارنده مي پذيرد كه در برخي از سرزمينها، قدرتهاي حاكم بر مسلمين با توسُّل به نام جهاد مقدس مرتكب اعمال ورفتارهاي ناروائي شده اند كه به هيچوجه نمي تواند براي نسل معاصر حجيت حقوقي وفقهي داشته باشد.ولي يك بررسي كوتاه نشان مي دهد كه دراغلب آن نواحي به محض ظهور فتور در قدرت حاكم واحساس آزادي و رفع فشاروزور، مردم آنديار يك سره به آئين قبلي خودباز گشت نموده اند.عثمانيان بازور وخونريزي بر آتن ،مركز يونان، غلبه كردند وحدود 450سال برآن سرزمين حكمراندند ،كليساهارا ويران ويا به مسجد مبدّل ساختند.ولي به محض سقوط امپراطوري عثماني همه سكنه آن منطقه به مسيحيت ارتدوكس برگشتند.تا بدانجا كه  نگارنده در دو سفري كه به آنجا داشت هرچه گشت اثري از مسجد ويا جمعيتي مسلمان نيافت.در حاليكه چنين اتفاقي در ايران هرگزرخ نداد.

واقعيت اين استكه علل گرايش ايرانيان رابه اسلام بايستي در محتواوويژگيهاي موجود در اسلام جستجو كرد،ويژگيهائي كه در ساير اديان ،لااقل در اديان رايج در آن مقطع، وجودنداشته است.سادگي اصول اسلامي وسازواري آن اصول با عقل ومنطق واز همه بالاتر عدالت ،مساوات وآزادي وبالاخره محبت ودوستی وصفائی که در تعلیمات اسلام وجودداشته است ایرانیان را به سوی اسلام کشانده است.عامل محبت ومودّت مهمترین راز دلربائی اسلام است.

از هگل فیلسوف آلمانی نقل شده است که از دین یهود اظهار جدائی میکند به این دلیل که درآن دین رابطه انسان با خدا رابطه برده وارباب است. دو عالَم کاملاً از هم جدا هستند. خدا فرمان صادر می کند و انسان بدون چون و چرا تبعیت می کند . در دین یهود فرامین الهی یعنی ده فرمان  وجوددارد و اگر کسی از فرامین خدا تبعیت نکند و گردن ننهد به عذاب الهی دچار می شود.

این یک واقعیت است که خدای ترسناک بی محبت برای بشر جاذبه ندارد همانطورکه عبادت او هم در چنین رابطه ای موجب کمال نمی شود.ولذا در اسلام رابطه میان انسان با خدا را بر بندگی به معنای ولایت برقرار میسازد.الله ولیُّ الذین آمنوا(بقره     )ذالک بان الله مولی اللذین آمنواوالذین کفروا لا مولی لهم( محمد       ).در رابطه برده با ارباب به هیچوجه محبت وجود نداردوبه جای آن ترس ووحشت وهیبت وجوددارد ،در حالیکه رابطه ولائی برمحبت طرفینی استوار است.یحبونهم ویحبونه(           ) 

جمله ای از علی بن ابی طالب در نهج البلاغه منقول است که عبادت عابدان را به سه دسته تقسیم نموده است .می گوید: ان قوما عبدوا الله رغبة ، فتلك عبادة التجار و ان قوما عبدوا الله رهبة ، فتلك عبادة العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا، فتلك عبادة الاءحرار (10)

در منشور جهانی حقوق بشرآمده است که انسانها برابر آفریده شده اند و سپس نتیجه میگیرد که باید با یکدیگر برارد باشند. ولی به هیچوجه جهت ملازمه منطقی را بیان نکرده است، بنابراین این سئوال باقی می ماند که چرا اگر برابر آفریسده شده اند باید با یکدیگر برادر زندگی کنند؟

اما در قرآن برادري را نتيجه ايمان دانسته است . انماالمومنون اخوه (11)

مدعای قرآن این است که منحصراًمعرفت ايماني آدمي را به احساس برادري منتهي مي سازد.

زیرا برادری دارای سه عنصر است :

الف-كمال عطوفت

ب-منع فخرقومي

ج-منع فخر طبقاتي

دو برادر میانشان کمال عطوفت برقرار است و نمي توانند فخرقومی و یا طبقاتي با یکدیگر داشته باشند، براي اينكه پيدايش این گونه مفاهیم ياناشي از نژاد است كه يقينا دوبرادر تفاوت نژادي ندارند.و يا ناشي از جايگاههاي مالي ويا دارائي به معناي اعم  است.  به ادعاي قرآن احساس برادري تفاخر طبقاتي را زائل مي كند و تشدید عواطف تنها طریق برای زوال احساس امتیاز های اجتماعی است.

قرآن مجید یکی از مظاهر قدرت اسلام را ایجاد الفت ومحبت میداند وآنرا از نعم بزرگ الهی معرفی می کند: واذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالّف بین قلوبکم واصبحتم بنعمته اخوانا(                     ) و عداوت و بغضاء از آورده های شیطان رجیم است. انما یریدالشیطان ان یوقع بینکم العداوه والبغضاء.

درآحادیث اهل بیت این جمله به تعبیر های مختلف به حد تواتر آمده است که هل الدین الا الحب ویا الدین هوالحب والحب هوالدین.(12)

درپایان این مقال مایلم به یک نکته تاکید کنم که  معرفی اسلام در شکل خشن توطئه ایست که سالها صهیونیزم در پی آن بوده و هست. و با کمال تاسف گاه توسط برخی از دوستان جاهل نیز مورد تایید قرار میگیرد.


پى نوشت ها:
1 . فرانسوا ماري آروئة مشهور به ولتر(Voltaire francois Marie Aroute) (1694-1778م)فيلسوف فرانسوي ويكي از بزركترين شخصيتهاي فرانسه در قرن هيجدهم.(فرهنگ معين)
2 .نمايشنامه فناتيسم در سال 1739با عنوان Mohamet ou le fanatisme به نمايش گذارده مي شود واز همان آغاز خشم همه حتي پاپ را بر انگيخت.
3 . حديدي ،دكترجواد،صداقت ولتر در ستايش از اسلام،مطبوع در مجموعه مقالات«رهروان حقيقت»نشر دانشگاهي ،تهران1380
4 . كليات فلسفي اسپينوزاج24ص555به نقل از همو.
5 .سوره  عنكبوت آیه 69.

6 . كليات ،ج28ص547به نقل از همو.
7. Boulainvilliers, Henri comte de..., La vie de Mahomet, Amsterdam, 1731, p.177.
8 . همان‌، ص‌ 164.
9 . همان‌، ص‌ 144.
10 .نهج الاغه/حکمت 237
11 .سوره  حجرات آیه 10
12 .سفینه البحار ماده حبب.


منبع: متن سخنرانی در جشن عيد مبعث ، مركز تعليمات اسلامی واشنگتن ، يازدهم اوت ۲۰۰۷