پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و ائمه (علیهم السلام) گذشته از اين كه به
فقرا، ضعفا،مستمندان و قشرهاى محروم اجتماع كمك مىكردند، آيندگان را نيز
فراموش نمىكردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زيادى از املاك وزمينها و
اموال خويش، سنت حسنه وقف را پايهريزى كردند. يكى از فصول درخشان زندگانى اين
پيشوايان بزرگ، اقدامات آنان در زمينه وقف است كه هم مردم را به وقف تشويق
مىكردند و هم شخصاً املاك و داراييهاى ارزندهاى را وقف مىكردند . پيش از
بررسى اين موضوع ، چند مسأله مقدماتى درباره وقف را ازنظر خوانندگان ارجمند
مىگذارنيم.
ضرورت مالكيت واقف ، پيش از وقف
نكتهاى كه در اين جا نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه غرض از ذكر اين مسائل
و بيان وقفها و صدقههاى اهل بيت (ع) اين است كه آنان اموالى كه وقف مىكردند،
ملك شخصى شان بود كه از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب مى آيد و اگرملك شخصى
آنها نبود نمىتوانستند وقف كنند. چرا كه انسان به طورقطع وقتى مىتواند تمام
يا قسمتى از اموال خود را وقف نمايد و در راه خدا براى استفاده يك قشر خاص يا
جميع مسلمانان و... قراردهد كه ملك شخصى او باشد. پيامبر اكرم (صلی الله علیه
واله) در غابه (جايى نزديك مدينه در راه شام) وقتى كنار چاه هم رسيد، مسلمانان
گفتند: اى رسول خدا آيا اين چاه را مصادره نمىكنيد؟ فرمود:خير ، ولى يك نفر
اين چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبيدالله آن را خريد و وقف
كرد. 1
به ديگر سخن ، وقف كردن چيزى وابسته به ملكيت خصوصى است كه اگر شخصى مالك چيزى
نباشد نمىتواند وقف كند. واقف بايد مالك باشد تا بتواند به ديگرى تمليك كند،
همان گونه كه در كتب فقهى آمده است . 2 موقوفه اگر مملوك نباشد؛ يعنى مال ديگرى
باشد و غاصب بخواهد آن را وقف كند صحيح نيست . از اين رو وقف هم مانند ديگر
صدقات مشروط است بر اين كه مال وقف شده به گونهاى باشد كه انسان بتواند با وقف
كردن آن به خدا نزديك بشود. پس ا گر واقف مال حرام رابخواهد وقف نمايد، چون آن
مال «غصب » و تصرف در آن حرام و معصيت است نمىشود با همان چيزى كه به وسيله آن
خدا را نافرمانى كرده در پيشگاه خدا مقرب گردد.
جايگاه وقف در اسلام
در اين جا به اختصار درباره اهميت وقف از ديدگاه روايات و جايگاه آن در اسلام و
ترغيب پيشوايان دينى به مسأله وقف مىبپردازيم .
از جالبترين تعاليم اجتماعى اسلام كه براساس تعاون و حس نوعدوستى بنا نهاده
شده، مسأله وقف و صدقات جاريه است .
هدف اصلى از وقف ، تأمين و تثبيت محل سكونت ومنبع ارتزاق و تأمين قسمتى از
نيازمنديهاى عمومى و گسترش فرهنگ و تشويق به احداث بناهاى علمى، بهداشتى و
مذهبى است .
اسلام با اين كار يك برنامه عالى انسانى را بنيانگذارى كرد كه در اثر آن عواطف
بشر دوستى زنده شد.
اسلام با اين ابتكار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت كه از مال خود چشم
مىپوشند و با وقف كردن قسمتى از اموال خويش به نفع كسانى كه بايد حمايت شوند
وسيله آسايش آنان را فراهم مىكنند و نيازمنديهاى نسلهاى آينده را نيز از طريق
وقف تأمين مىكنند.
فقه اسلام در چهارده قرن قبل براى وقف اهميت خاصى قايل گرديده و يك بخش مهم و
تقريباً مفصل از كتب فقه و حديث و قوانين اسلامى ويژه احكام و مقررات وقف و
صدقات جاريه و كارهايى است كه براى عموم مردم مفيد است .
اسلام با طرح مسأله وقف و تشويق به صدقات جاريه از يك طرف اختيارات و نظرات
مالك را نسبت به ملك خود (حتى سالها پس از مرگش ) محترم و نافذ شمرده و از طرفى
قدم اساسى را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناى عمران
و آبادى شهرها ودهات و رفاه عموم را حتى در بيابانها و جاهاى دور از آبادى
پايهريزى نموده است .
ترغيب ائمه به مسأله وقف
پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) و خاندان رسالت مردم را بر اين كار خير ترغيب
و تشويق نموده و از طرف خداوند نويد پاداش براى هر كار نيكى مخصوصاً به عنوان
باقيات الصالحات به آنان مىدادند كه از بين احاديث فراوانى كه در اين باره
رسيده است به عنوان نمونه چند حديث از نظرتان مىگذرد:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر كس از اين جهان درگذرد پس از مرگ ، چيزى به
او نمىرسد جز اين كه پيشتر سه چيزى از خود باقى گذاشته باشد:
- كار نيكى كه اثرش پس از او باقى باشد؛
- سنت حسنهاى كه در ميان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل
كنند؛
- فرزند صالحى كه براى او دعا كند. 3
در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود:
شش چيزى است كه شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهرهمند خواهد شد:
1- فرزند صالحى كه براى او طلب آمرزش كند؛
2- قرآنى كه از او باشد و مورد استفادقرار گيرد؛
3- درختى كه مىنشاند؛
4- چاه آبى كه احداث نمايد؛
5- چشمه آبى كه در راه خدا جارى مىكند؛
6- سنت و روش نيكى كه پس از او مردم به آن عمل كنند.4
موقوفهها و صدقههاى پيشوايان دينى
چنان كه اشاره كرديم گذشته از اين كه رسول مكرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره
وقف مردم را تشويق مىكردند، 5 طبق احاديث معتبر و مدارك تاريخى ، خود از
نخستين كسانى بودند كه اقدام به وقف املاك شخصى خود نموده و آثار خيرى به عنوان
وقف براى اعقاب و طبقات بعد از خود به جاى گذاردند و وقفنامههايى تنظيم كردند
كه به برخى از آنها اشاره مىشود:
باغهاى مخيريق
واقدى مىنويسد: مخيريق يهودى از علماى يهود بود . روز شنبه كه پيامبر (صلی
الله علیه واله) براى جنگ در احد بود، او به يهوديان گفت: به خدا قسم شما
مىدانيد كه محمد پيامبر است ونصرت و يارى او بر شما فرض و واجب است . آنها
بهانه آوردند كه امروز شنبه است . گفت ديگر شنبه معنايى ندارد! سلاح خود را
برداشت و همراه رسول خدا (صلی الله علیه واله) به ميدان جنگ آمد وكشته شد.
پيامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: مخيريق بهترين يهودى است ، مخيريق وقتى از
مدينه به احد مىرفت گفت : اگر كشته شدم، اموال من مال محمد است كه در راه خدا
صرف كند. آن اموال منشأ اصلى صدقات پيامبر (صلی الله علیه واله) شد. 6
اموال مخيريق هفت مزرعه بودند ، به نامهاى : ميثب، صافيه ، دلال، حسنى، برقه،
اعواف ومشربهام ابراهيم كه مادر ابراهيم (فرزند حضرت رسول) در اين منطقه سكونت
داشت و پيامبر (صلی الله علیه واله) به آن جا مىآمد.7
اصل داستان مخيرين و وصيت كردن وشهادت وى و وقف كردن رسول خدا (صلی الله علیه
واله) و جريانهاى سياسى كه در مورد اين باغها به وقوع پيوسته در كتب حديث و
تاريخ و ... ثبت و ضبط شده است . 8
موقوفههاى ديگر رسول خدا (صلی الله علیه واله)
موقوفههاى آن حضرت منحصر در اين هفت باغ نبود، بلكه در كتب تاريخ زمينهاى
ديگرى را به نام صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله) ذكر كردهاند كه يكى
بويره است.
حموى در معجم البلدان مىنويسد: بويره از زمينهاى بنى النضير بوده است . 9
سمهودى مىنويسد: رسول خدا (صلی الله علیه واله) در خيبر نيز موقوفههايى داشته
است. 10
ابن شبه مىنويسد: بخشى از سرزمين خيبر به نامهاى الوطيح و الكتيبه و سلالم را
پيامبر (ص) وقف كرد. 11
بخارى نقل مىكند: نوشته يا نوشتههايى در دست اميرالمؤمنين على (علیه السلام)
بوده است كه وقفهاى رسول الله در آن نوشته شده بود يا آن نوشتهها وقفنامه
موقوفههاى رسول خدا بوده است ، وليكن توضيح نداده است كه اين موقوفات همان هفت
باغ مذكور بوده يا موقوفههاى ديگر. به هر حال براى روشن شدن مطلب عين عبارت
«بخارى» را ذكر مىكنيم . ابن حنفيه گويد: اگر على (علیه السلام) از عثمان (به
بدى) ياد مىكرد بدون شك روزى عثمان را به بدى ياد مىكرد كه عدهاى از عمال
عثمان شكايت كردند ، پس على (علیه السلام) فرمود: برو پيش عثمان و به او بگو كه
آنها (نامههايى كه على در دست داشت) صدقه پيامبر است؛ (يعنى در آن صدقات نوشته
شده است.) سپس كارمندان خود را دستور بده به آن عمل كنند؛ (يعنى مطابق اين
نوشتهها عمل شود) من نوشتهها را پيش عثمان بردم . عثمان (اعتنا نكرد و ) گفت
: آنها را از ما دور كن ( كه نيازى به آن نداريم) من آنها را پيش على (علیه
السلام) آوردم و جريان را گفتم . به من فرمود: از جايى كه برداشتى به همان جا
برگردان 12 ظاهراً اين نامهها مربوط به آن هفت باغ نبوده است ، زيرا آن باغها
كه صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است . و احتياج به ديدن وقفنامه نبوده،
عثمان و دو خليفه قبلى و ساير مسلمانان و كارمندان دولتى خليفه نيز آنها را مى
شناختند. پس احتياجى به فرستادن وقفنامه و موردى براى بىاعتنايى عثمان نبوده
است . از اين رو بايد گفت : اين موقوفهها غير از آن هفت باغ بوده است كه عثمان
اظهار بىاطلاعى كرده و پس از ديدن وقفنامه نيز توانست بىاعتنا باشد.
عسقلانى نيز اين حديث را نقل نموده و اضافه مىكند: بعضى از علماى اهل سنت همه
اموال رسول خدا (صلی الله علیه واله) را كه بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه
ناميده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله) ذكر
مىكنند، به دليل حديثى كه ابوبكر نقل كرده است كه رسول خدا (صلی الله علیه
واله) فرمود: «نحن معاشر الانبياء لانورث ماتركناه صدقه.» 13
ابن ابى الحديد در اين مورد چنين مىگويد:
رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى در «خيبر»، «فدك»،«بنى النضير»،
«وادى نخله» و همچنين «طائف» داشت كه پس از مرگ او همه صدقه شد، به دليل خبرى
كه ابوبكر نقل كرده است . 14
در عمدة القارى در شرح گفتار بخارى «و صدقته بالمدينه» گويد: يعنى املاكى كه
بعد از آن حضرت صدقه شد و گفت مىشود كه صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله)
در مدينه اموال بنى النضير است كه نزديك مدينه بود و از قاضى عياض نقل شده كه
صدقات آن حضرت در مدينه عبارت است از اموال مخيريق و از جمله حق آن حضرت در
اموال بنىالنضير و همچنين نصف زمين فدك و ثلث زمين «وادى القرى» و دو قلعه از
قلعههاى خيبر، و سهم آن حضرت از خمس خيبر كه همه بعد از آن حضرت صدقه شد به
موجب آن حديث . 15
ابن عبدربه 16 و ابن ابى الحديد17 مىگويند: رسول خدا (صلی الله علیه واله)
مهزور را (كه مكانى واقع در بازار مدينه بوده است ) براى مسلمان وقف كرد. 18
علامه عسكرى مىگويد: علماى مدرسه خلفا از محدثان و مورخان و فقها و لغويين و
... توافق كردند بر اين كه هر چه را كه رسول خدا از خود به ارث گذاشته ،
ازمزارع و باغها صدقه بنامند و استناد كردهاند به آنچه كه ابوبكر از رسول خدا
روايت كرده است كه فرمود: «و ما تركناه».
صدقه 19 اين نامگذارى و سازش به دلايل سياسى آن روز بوده است و ريشه سياسى دارد
كه اين جا جاى شرح آن نيست .
علامه مجلسى به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفيد نقل كرده است كه :
هنگام فتح بنى النضير رسول خدا اموال (زمينها و باغها و خانههاى ) بنى النضير
را ميان مهاجرين تقسيم كرد و به على (علیه السلام) دستور داد كه سهم رسول خدا
را تحويل بگيرد و آنها را صدقه قرار دهد 20 معلوم است كه مراد اين محقق بزرگوار
از صدقه وقف است ؛ زيرا آنها اصطلاح علماى اهل سنت را قبول نداشتهاند . البته
اين موقوفات را عملاً به استناد حديث ابوبكر ، جزء اموال عمومى كردند در حالى
كه آنها در موارد خاصى وقف شده بود.
موقوفههاى اميرالمؤمنين (علیه السلام)
اميرمؤمنان (علیه السلام) موقوفههايى داشت كه در تاريخ ثبت شده است و اين
موقوفات از اموال و دارايى شخصى آن حضرت بوده كه محدثان و مورخان نقل كردهاند
و همانگونه كه در بحث كشاورزى و حفر قنات آن بزرگوار بحث خواهد شد از طريق
كشاورزى و توليد و ديگر مواردى به دست مىآورد آن را در راه خدا وقف كرد كه به
برخى از آن موقوفهها در بحث املاك و مزارع على (علیه السلام) اشاره شده و در
اين جا برخى ديگر از موقوفههاى آن امام از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد . و از
آن جا كه اين وقفنامهها با عبارتهاى مختلف نقل شده است ، منابع را در پاورقى
يادآور مىشويم كه هر كس بخواهد تحقيق بيشتر كرده و اختلاف نسخ را بررسى نمايد،
به اين مدارك رجوع كند.
عبدالرحمن فرزند حجاج مىگويد: اين وصيت نامه را ابو ابراهيم (حضرت موسى بن
جعفر (علیه السلام)) نزد من فرستاد ! اين، آن چيزى است كه وصيت كرده و حكم
نموده بنده خدا على در مال خود براى رضاى خدا تا اين كه (به وسيله اين وصيت)
خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزى كه صورتهايى سفيد و صورتهايى سياه مىگردد،
مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد . آنچه در «ينبع» املاك دارم و به من
تعلق دارد و در اطراف «ينبع» هم معروف است كه مال من است، همه وقف است و همچنين
بردههايى كه در آن املاك دارم به غير از ابى نيزر و ابى رباح و جبير كه آزاد
هستند (و حق ولاء دارند) بقيه در همين املاك پنج سال كار مىكنند و مخارج خود و
عائلهشان را از آن جا تأمين مىكنند. علاوه بر اين آنچه كه در «وادى القرى»
21دارم همه مختص اولاد فاطمه است و بردههايى هم كه در املاك وادى القرى دارم،
وقف است غير از اينها هم آنچه در «ذعة» دارم با بردههايى كه آن جا هست وقف است
و مانند بردههاى ديگر در املاك كار كرده و مخارج خود و عائلهشان را از همان
املاك اداره نمايند. علاوه بر اينها آنچه در «اذينه» دارم با بردههايى كه آن
جا دارم وقف است .«قصيره» هم همان گونه كه مىدانيد وقف است .
آن گاه حضرت مىنويسد : در حقيقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه
واجب »است؛ يعنى وقف است كه قابل فسخ نيست و نمىتوان آن را فروخت يا به كسى
بخشيد يا شرايط آن را تغيير داد و قطعى و خارج از ملك خصوصى مىباشد، خواه من
زنده بمانم يا بميرم و در هر موردى كه براى خدا باشد صرف مىشود . بعد در صدد
توضيح شرائط وقف و متولى آن برآمده ، مىفرمايد:
مال محمد رسول الله (صلی الله علیه واله) (موقوفه آن حضرت ) همان طورى كه خود
مقرر داشته ، مال اولاد فاطمه است . و همين طور است اموال فاطمه (سلام الله
علیها) و بردههايى كه در كاغذ كوچكى اسم بردهام همه آنها از بردگى آزادند .
توليت اين موقوفه در دست حسن بن على مىباشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از
درآمد آن املاك بردارد و هر طورى كه مطابق خواست خداست مصرف كند. اگر قرضى
(دينى) داشته باشد مىتواند از همين املاك بفروشد و آن را ادا كند و اختيار و
سرپرستى اولاد على و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن على در غيرخانه وقفى
سكونت داشته ، مى تواند خانه وقفى را بفروشد و يك سوم پول را به بنىهاشم و بنى
المطلب و يك سوم به آل ابيطالب بدهد و يك سوم باقى مانده را هم در راه خدا مصرف
كند. و اما اگر براى حسن پيشامدى كرد، حسين توليت دارد به همان نحوى كه حسن
دارد و اين امتياز كه براى فرزندان فاطمه قرار دادم براى رضاى خدا و حفظ احترام
رسول خدا (صلی الله علیه واله) مىباشد . و اگر براى حسين پيشامدى كرد، از
اولاد على شخصى را كه اسلام و امانت او مورد قبول باشد براى توليت نصب كنند و
اگر چنين كسى پيدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنين كسى را انتخاب كنند و اگر نشد
از آل ابيطالب اختيار نمايند... اين وصيتنامه را در روز ورود به «مسكن» 22 (20
جمادى الاولى سال 37 يا 39) نوشتم براى خشنودى حق سبحانه و تعالى . 23
وقف خانه
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) خانهاى
در بنى زريق داشته و بدين صورت آن را وقف كرد:
به نام خداى بخشاينده مهربان . اين است آنچه على بن ابى طالب آن را در حالى كه
زنده و كامل بود ، صدقه كرده است .
وقف نمود خانهخود را كه در بنى زريق دارد، صدقهاى كه فروخته نمىشود و هبه
نمىگردد تا خدايى كه وارث آسمان و زمين است ، آن را وارث شود. و در اين خانه
خالههاى خود را سكونت داد مادامى كه خود يا اولادشان زنده هستند و وقتى مرگ
آنها فرا رسيد براى محتاجهايى از مسلمانان باشد. 24
موقوفههاى ديگر اميرالمؤمنين (علیه السلام)
حضرت موقوفههايى ديگرى نيز داشت كه برخى از آنها بدين قرار است:
«سويقه» كه جايى است در نزديكى مدينه و آل على (علیه السلام) آن جا سكونت
مىكردند، از جمله صدقات اميرالمؤمنين (علیه السلام) بود.25
از ابوجعفر نقل شده است كه عمر و على يك قطعه زمين خود را وقف كردند. 26
آن حضرت زمين و خانه خود را در مصر با اموالى كه در مدينه داشت وقف اولاد
نمود.27
فقير و وادى ترعه نيز از موقوفات حضرت على (علیه السلام) است . 28 فقير اسم دو
مكانى است در نزديكى مدينه كه آنها را فقيران مىنامند و از امام جعفر صادق
(علیه السلام) روايت شده كه رسول الله (صلی الله علیه واله) براى على (ع) چهار
قطعه زمين اقطاع نمود: «فقيرين»، «بئرقيس» و «الشجره»...29
حرة الرجلاء (كه در بحث املاك ائمه (علیهم السلام) گذشت) جزء صدقات على (علیه
السلام) بوده است . نصف آن وقف بوده و نصف ديگر در دست «آل منّاع» از بنى عدى
قرار داشته كه على (علیه السلام) به آنها بخشيده بوده است . 30
و باز در حرة الرجلاء درهاى به نام «بيضاء» و در آن مزارع و زمينهاى خالى وجود
داشته كه از جمله موقوفههاى امام بوده است .31
قصيبه (كه در بحث املاك گذشت) منطقهاى است در نزديكى خيبر و مدينه منوره كه
حضرت آن را وقف كرده است . 32
در حره الرجلاء نيز چهار چاه وجود داشته كه جزء صدقات اميرالمؤمنين (علیه
السلام) بوده است و به آنها «ذات كمات» گفتهاند. 33همچنين چاههاى «ذوات
العشراء» ، «قعين»،«معيد» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است .34
وصيت اميرمؤمنان (علیه السلام) در مورد اداره اموال موقوفه او
از وصيتهاى امام (علیه السلام) در مورد مصرف اموالش بعد ازوفات او اين است كه
حضرت پس از بازگشت از صفين مرقوم فرموده است اين دستورى است كه بنده خدا على بن
ابيطالب اميرمؤمنان در مورد چگونگى تصرف در اموالش به خاطر خشنودى خدا داده است
. تا از اين طريق خداوند وى را قرين رحمت و دمساز بهشت سازد و امنيت و آرامش در
سراى ديگر به او عنايت كند.
از آن جمله است : سرپرستى آن به عهده حسن بن على است كه به طور شايسته از آن
مصرف كند و به طور شايسته از آن انفاق نمايد. اگر براى حسن پيشامدى كرد و حسين
زنده است او سرپرستى آن را به عهده بگيرد و به جاى وى وظيفه را انجام دهد .
پسران فاطمه همان مقدار سهم از اين مال را دارند كه پسران على (علیه السلام) و
اين كه سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول
الله (صلی الله علیه واله) و بزرگداشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوندىاش
مىباشد و با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مىكنم كه اصل مال را حفظ كند
وتنها از ميوه و درآمدش در آن راهى كه به او دستور دادهام انفاق نمايد و از
نهالهاى نخل چيزى نفروشد تا همه اين سرزمين يك پارچه زير پوشش نخل قرار گيرد و
آباد شود...35
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ... على بنده خدا بود . خدا بهشت را براى او
واجب كرد مالش را در راه خدا صدقه قرار داد كه بعد از او فقرا استفاده كنند و
گفت : خدايا اين مال را براى اين جهت صدقه قرار دادم كه آتش را ازصورتم و صورت
مرا از آتش دوزخ دور سازى. 36
مرقوفههاى حضرت زهرا (سلام الله علیها)
از جمله اعضاى اهل بيت (علیهم السلام) كه موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه زهرا
(سلام الله علیها) است.
محمد بن على شافعى از عبدالله بن حسن فرزند حسين روايت مىكند كه گفت :عدهاى
از اهل بيت (علیهم السلام) به من خبر دادند كه فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله
علیه واله) و على (علیه السلام) اموال خود را بر بنىهاشم و بنى المطلب وقف
كردند و ديگران را هم در رديف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند. 37
ابى مريم گويد: از امام صادق (علیه السلام) درباره صدقه رسول خدا (صلی الله
علیه واله) وصدقه على بن ابيطالب (علیه السلام) سؤال كردم. امام صادق (علیه
السلام) فرمود: براى ما حلال است . فاطمه (سلام الله علیها) صدقات خود را بر
بنىهاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد. 38
«فرع» (به ضم فاء) و«ام العيال» دهى بوده است ميان مكه ومدينه كه صدقه فاطمه
زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول خدا (صلی الله علیه واله) بوده است . 39
سمهودى از وقف حضرت زهرا (سلام الله علیها) ياد مىكند و مىگويد شافعى بنا به
نقل بيهقى گفته است : صدقه رسول الله (صلی الله علیه واله) و صدقه زبير در
نزديكى آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه على و فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه
واله) و صدقه آنها كه من نمىتوانم بشمارم، در مدينه و اطراف مدينه است . 40
(همان طورى كه بنا به نقل مصباح الانوار در وصيتنامه حضرت زهرا (سلام الله
علیها) اين معنا روشن است ).
و در وقفنامه حضرت على (علیه السلام) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت
فاطمه (سلام الله علیها) اسم برده شده است .41
وقفنامهاى از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حضرت زهرا (سلام الله علیها) هنگام شهادت وصيتنامهاى در مورد باغهاى مخيريق
(كه شرح آن در املاك و داراييهاى پيامبر اسلام گذشت) تنظيم و توليت اين وقف را
كه شرعاً در دست اوبود به اميرالمؤمنين و بعد از او به ترتيب به امام حسن و
امام حسين (علیه السلام) واگذار نمود كه وصيتنامه اين گونه است :
به نام خداوند بخشاينده مهربان.
اين چيزى است كه فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) به آن وصيت كرده است .
فاطمه وصيت مىكند كه باغهاى هفتگانهاش؛ عواف، دلال، برقه، ميثب، حسنى وصافيه،
مشربه ام ابراهيم (يعنى باغى كه مادر ابراهيم، «ماريه» همسر رسول (صلی الله
علیه واله) در آن سكونت داشت) به نام او ناميده شده است در دست على بن ابيطالب
(علیه السلام) باشد اگر على وفات كرد در دست حسن و بعد از او در دست حسين و پس
از وفات او در دست بزرگترين فرزندان من، خدا بر اين امر شاهد و مقداد پسر اسود
كندى و زبير پسر عوام بر آن گواه هستند و على بنابيطالب اين (مكتوب) را نوشته
است. 42
وقفنامه ديگر
وصيتنامه ديگرى از آن حضرت را مرحوم مجلسى در بحار نقل مىكند كه امام باقر
(علیه السلام) فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) بعد از رسول خدا شش ماه زندگى
كرد و اين مكتوب را نوشت، كه به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامى مىگذرد.
اين وصيتنامهاى است كه فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) در مورد مال خود
در صورت درگذشتش نوشته است :
فاطمه وصيت كرد كه از ميوههاى (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از كسر هزينه
آبيارى و ساير هزينههاى كشت و بهرهبردارى از طرف او هشتاد اوقيه صدقه داده
شود. همچنين فاطمه وصيت كرد كه عموم ميوههاى (درختانش) و محصول گندمش در سال
آينده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصيت كرد كه چهل و پنج اوقيه به همسران پدرش محمد (صلی الله علیه واله) و
پنجاه اوقيه به فقراى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدينه نوشت كه : چون على (علیه السلام) از او
خواست است فاطمه او را متولى اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا
(صلی الله علیه واله) يكجا جمع كند تا متفرق نشود، از اين رو، على (علیه
السلام) را - مادامى كه زنده است - متولى اموالش قرار داد و وصيت كرد كه اگر
براى او حادثهاى پيش آيد،آن را به دو فرزندم ، حسن وحسين تحويل دهد تا آن دو
متولى آنها باشند.
فاطمه مىگويد: من اموالم را به على بن ابيطالب تحويل دادم و اختيار آن را به
اوسپردم تا مال من و مال محمد(صلی الله علیه واله) در اختيار او باشد و از هم
جدا نشود.
(على) از طرف من از عوايد اين اموال، آنچه من گفتهام و صدقه قرار دادهام
مىپردازد و وقتى كه صدقه آنها رإ؛ااّّ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا
نمود، اختيار دست خداى تعالى و در دست على است تا هر چه خواست و در هر جا خواست
صدقه و انفاق كند و هيچ باكى بر او نيست . اگر براى على حادثهاى پيش آيد همه
اموال را چه مال من و چه مال مخمد (صلی الله علیه واله) را به دو فرزندم ؛ حسن
و حسين تحويل مىدهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه مىكنند
وهيچ باكى بر آنها نيست ...
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در ادامه وصيتنامه خود اموال و اثاثيهاى را براى
دختر ابوذر غفارى وقف كرده و آن گاه افزوده است : «اگر يكى از كسانى كه براى او
چيزى وصيت كردم، پيش از اين كه به او پرداخت شود بميرد، سهم او به فقرا و
مساكين پرداخت مىگردد.»
در پايان وصيتنامه آمده است كه مقداد بن اسود و زبير بن عوام شاهد آن هستند و
آن را على بن ابيطالب (علیه السلام) نوشته است . 43
وقفنامههاى امام حسين (علیه السلام)
امام حسين (علیه السلام) خانهاى را وقف كرد. امام حسن (علیه السلام) به او
فرمود: خانه را تخليه كن . 44 (چون چيزى را كه انسان وقف مىكند از تصرف او
بيرون مىرود.) خانه هم اين گونه است : وقتى وقف شد خود واقف نبايد در آن تصرف
كند.
در حديث ديگرى آمده است : امام حسين (علیه السلام) زمين و اشياى ديگرى را كه
ارث برده بود پيش از اين كه تحويل بگيرد، وقف كرد. 45
مرقوفههاى امام صادق (علیه السلام)
آن حضرت نيز موقوفههايى داشته است كه از وقفنامه امام هفتم (علیه السلام) اين
مطلب بخوبى استفاده مىشود.
مرحوم كلينى در اصول كافى مىنويسد يزيد بن سليط مىگويد: امام هفتم موسى بن
جعفر (علیه السلام) وصيت فرمود و ده نفر را گواه گرفت ... تا آن جا كه مىنويسد
... امام وصيت كرد توليت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (علیه السلام)) و ثلث خودم
نيز با او (فرزند امام هفتم (علیه السلام) است.) از اين كه حضرت فرمود: توليت
ثلث موقوفه پدرم، معلوم مىشود كه امام صادق (علیه السلام) هم موقوفههايى
داشته است . 46
وقفنامه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) زمينى را وقف كرد كه از نظر خوانندگان گرامى
مىگذرد : اين است آنچه موسى بن جعفر وقف نمود (كه مشتمل است بر) همه زمين خود
كه در فلان مكان واقع است و حدود زمين نيز فلان است كه به طور كلى: درختهاى
خرما، زمين، قنات، آب، آسياب، حريم، حقوق، حق آب زمين ، پستى ، بلندى، عرض،
طول، ميدان جلوى باغ، نهرهاى كوچك و بزرگ ، مرغزارها ، آباد و خراب همه را وقف
نموده است .
متولى وقف، درآمد آن را (پس از كسر كردن مخارج مزرعه و سى عدد درخت خرما براى
فقراى آبادى) ميان فرزندان فلان (در بعضى از نسخ به جاى فلان، موسى ذكر شده است
) تقسيم كند براى هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراين اگر يكى از دختران موسى
ازدواج نمود سهمى در اين صدقه ندارد. 47
تا اين جا از موقوفات خاندان پيامبر استفاده كرديم كه آنان دارايى شخصى داشتند
كه مقدارى از آن را وقف كردند(چون همان گونه كه گذشت تا كسى مالك چيزى نباشد،
نمىتواند آن را وقف كند.) در اين جا مىتوان اين نتيجه را نيز گرفت كه گرچه
بسيارى از اين موقوفات در راههاى عمومى وقف شده بود اما چنان كه از وقفنامه
تعدادى از آنها بر آيد، وقف علويان و بازماندگان ائمه (علیهم السلام) بوده كه
شامل ائمه بعدى نيز مىشده است . بنابراين يكى از منابع درآمد ائمه (علیهم
السلام) موقوفات خاصى بوده كه از امامان قبلى مانده بود.
پي نوشت :
1- واقدى، محمد بن عمربن واقد، المغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس، دفتر
تبليغات اسلامى، رمضان 1414 ه'، ج 1، ص 547.
2- به عنوان نمونه رجوع شود به الحلّى، ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن الحسن،
شرايع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، مطبعة الاداب فى النجف الاشرف، 1389
ه'، 1969 م، ج .2 كتاب الوقف، ص 212، فى الشرائط.
3- المنذرى، زكى الدين عبدالعظيم بن عبدالوقى، الترغيب و الترهيب، تعليق مصطفى
محمد عماره، بيروت، لبنان، داراحياء التراث العربى، ج 1، ص 100 و .118
الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث
العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 13، ص .292 كتاب الوقف، حديث 1 و 2، و ص 293، حديث 3
و 4، و ص 294، حديث 10 و ج .11 كتاب الامر بالمعروف، باب 16، ص 437، حديث .6
بابويه قمى، محمد بن على بن حسين، امالى الصدوق، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمى
للمطبوعات، 1400 ه'ق، ط 5، ص 38، حديث 7، مجلس .9
4- قال ابى عبدالله (ع) ستة تلحق المؤمن بعد موته ولد يستغر له، و مصحف يخلفه و
غرس يغرسه، و قليب يحفره و صدقة يجريها و سنه يؤخذ بها من بعده، وسائل الشيعه،
همان، ص 293، حديث .5 الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لايحضره الفقيه، تهران،
منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'، ق، ط 5، ج 4، ص 182، باب الوقف و الصدقه،
حديث .637 فروع كافى، همان، ص 57، حديث 5.
5- به عنوان نمونه يك مورد از مواردى را كه پيامبر اكرم (ص) مردم را به وقف
تشويق مىكرد يادآور مىشويم:
6- يكى از ياران پيامبر (ص) به نام ابوطلحه انصارى در مدينه نخلستان و باغى
داشت كه بسيار باصفا و زيبا بود به طورى كه همه در مدينه از آن سخن مىگفتند.
در آن چشمه آب صافى بود كه هر موقع پيامبر (ص) به آن باغ مىرفت از آن آب ميل
مىكرد و وضو مىساخت. وعلاوه بر همه اينها آن باغ درآمد خوبى براى ابوطلحه
داشت. پس از نزول آيه: «لن تنالو البرحتى تنفقوا مما تحبون» (سوره آل عمران،
آيه 92) هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمىرسيد، مگر اين كه از آنچه دوست مىداريد
(در راه خدا) انفاق كنيد،... به خدمت پيامبر (ص) آمد و عرض كرد: مىدانى كه
محبوبترين اموال من همين باغ است و مىخواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا
ذخيرهاى براى رستاخيز من باشد پيامبر (ص) فرمود: من صلاح مىدانم آن را به
خويشاوند نيازمند خود بدهى، ابوطلحه دستور پيامبر (ص) را عمل كرد و آن باغ را
برخويشان خود وقف كرد. نيل الاوطار، ج 6، ص .134 جواهر الاخبار در حاشيه بحرز
خارج 5،ص .148 فتح البارى، ج 5، ص .284 الاصابه فى تمييز الصحابه، ج 1، ص .567
تراتيب الاداريه للكتانى، ج 1، ص .403 سنن دار قطنى، ج 4، ص .186 جامع احاديث
الشيعه، ج 8، ص 412.
7- واقدى، محمد بن عمربن واقد، المغازى، ج 1، ص 262 و .263 السمهودى، وفاء
الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق و تعليق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان،
دارالكتب العليمه، ط 4، 14014 ه'، 1986 م، ج 3، ص 289 - 288.
8- مغازى، همان، ص .378 تاريخ المدينه، همان، ابى الفرج، عبدالرحمن بن الجوزى،
الوفا باحوال المصطفى، تحقيق مصطفى عبدالواحد، مطبعة السعادة بمصر، ط 1، 1386
ه'، 1966 م، ج 1، ص .57 علامه عسكرى آن جا كه املاك رسول خدا (ص) و منشأ تملك
آن حضرت را درباره آن اموال بيان مىكند، از جمله املاك آن حضرت وصيت مخيريق را
نام مىبرد كه جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به: العلامه،العسكرى، السيد مرتضى،
معالم المدرستين، المطبعة، كلينى، الناشر المجمع العلمى الاسلامى، ج 2،ط 3،
1413 ه'، 1993 م، ص 141.
9- جهت اطلاع بيشتر رجوع كنيد به ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفى
السقاء، ابراهيم الابيارى، عبدالحفيظ شلبى، داراحياء التراث العربى، بيروت،
لبنان، بىتا، ج 2، ص .164
10- حموى، ياقوت، معجم البلدان، دار بيروت للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج
1، ص 512.
11- سمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط
4، 14014 ه'، ج 4، ص 1210.
12- النميرى، البصرى ابو زيد عمر بن شبه، تاريخ المدينة المنورة، تحقيق فهيم
محمد شلتوت، قم، منشورات دارالفكر مطبعة قدس، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص .188
وفاءالوفاء، همان.
13- صحيح البخارى، ابى عبدالله محمد بن اسماعيل... ، ج 4، ص.102 السقلانى،
احمد بن حجر، فتح البارى، شرح صحيح بخارى، بيروت،لبنان، دارالمعرفة للطباعة و
النشر، ج 6، ص 150.
14- العسقلانى، احمد بن حجر، فتح البارى، شرح صحيح البخارى، بيروت، لبنان،
دارالمعرفة للطباعة و النشر، ج 6، ص 150.
15- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، داراحياء
الكتب العربيه، 1382 ه'، ج 15، ص 147 و ج 16، ص 221.
16- العينى، بدرالدين ابى محمد، عمدة القارى شرح صحيح البخارى، ج 15، ص 20.
17- ابى عمر احمد بن محمد بن عبدربه، العقد الفريد، شرح احمد امين، احمد الزبن،
ابراهيم الابيارى، القاهره، مكتبه النهضة المرتضويه، ط 2، 1381 ه'ق، 1962م، ج
4، ص 283.
18- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، منشوارت
داراحياء الكتب العربيه، 1378 ه'ق، ج 1، ص 198.
19- همان گونه كه گذشت از جمله صدقات و موقفات رسول خدا (ص) باغهاى مخيريق است
كه نام يكى از آنها مشربهام ابراهيم است. عمر بن شبه در اين باره مىنويسد: در
آخر باب العوالى مدينه منوره بستانى است كه چون ام ابراهيم همسر رسول خدا (ص)
را در آن جا درد زايمان عارض شد، دستش را به چوبى گرفته بود و پس از اين كه
فرزندش در آن جا متولد شد آن را به مشربهام ابراهيم نامگذارى كردند كه هم
اكنون آن چوب در آن مشربه معروف است. البصرى، تاريخ المدينه المنوره، تحقيق
فهيم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفكر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 174
- .173 و درختان اين مشربه از وادى «مهزور» آبيارى مىشده است. همين مأخذ.
20- عسكرى، علامه مرتضى، مقدمه مرأة العقول فى شرح اخبار الرسول، دارالكتب
الاسلاميه، 1404ه'ق، 1363 ش، ج 1، ص .127 علامه عسكرى، معالم المدرستين،
المطبعة كلينى، الناشر مجمع العلمى الاسلامى، ج 2، ص 3، 1413 ه'، 1993 م، ص
141.
21- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسة الوفاء، 1403 ه'ق، ط
2، ج 20، ص 173.
22- «وادى القرى» درهاى ميان مدينه و شام و از توابع مدينه است. داراى دهات و
آباديهاى زياد و در سال هفتم هجرت با قدرت نظامى ارتش اسلام كه اصطلاحاً مفتوحة
عنوة ناميده مىشود، فتح شد. ساكنين آن يهودى بوده و هر چه زمين آباد داشتند،
مال مسلمين شد و رسول خدا (ص) آن را به يهودىها به عنوان مزارعه و مساقات
واگذار كرد. السمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء، تحقيق محيى الدين، بيروت، لبنان،
دارالكتب العميه، ط 4، 1404 ه'، 1984 م، ج 4، ص 1329 - 1328 حموى، ياقوت، معجم
البلدان، داربيروت، للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص .345 جهت اطلاع
بيشتر به معجم البلدان كلمه «قرى» و «وادى» رجوع شود.
23- مسكن به كسر كاف اسم مكانى در كوفه است. ياقوت حموى مىنويسد: كنار نهر
دجيل در نزديكى دير جائليق قرار دارد آن جا كه عبدالملك با مصعب در سال 72 جنگ
كرد و كشته شد كه قبرش در آن جا معروف است. معجم البلدان، دار بيروت، للطباعة و
النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص 127.
24- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث
العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، ص 312، حديث .4
الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب
الاسلاميه، 1391 ه'ق،ج 7، ص .49 كتاب الوصايا، باب صدقات النبى (ص) و فاطمة و
الائمه (ع)، حديث 7، مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه
الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 42، ص 25- 71 و ج 41، ص 42 - 40.
26- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشوارت داراحياء
التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 6، حديث 4، ص
.304 محمودى، محمد باقر، نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغة، مطبعة النعمان،
النجف الاشرف، ط 1، ج 4، ص .6
27- معجم البلدان، ج 3، ص .386 وفاء الوفاء باخبار درالمصطفى، تحقيق محمد محيى
الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404، ج 4، ص 1239.
28- بيهقى، ابى بكر، احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى، بيروت، لبنان،
دارالمعرفه، ج 6، ص 161.
29- الحنفى الزيعلى، جمال الدين، ابى محمد عبدالله بن يوسف، نصب الرايه لاحاديث
الهداية، داراحياء التراث العربى، للطباعة و النشر، بيروت، لبنان، ط 3، 1407
ه'، 1987 م، ج 3، ص .478 كتاب الوقف.
30- النميرى، ابوزيد، عمربن شبه، تاريخ المدينة المنورة، قم، مطبعة قدس،
دارالفكر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 226.
31- سمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان،
دارالكتب العلميه، ط 4، 1404، ج 4، ص 1282.
32- وفاء الوفاء، همان، ص .1186 ابن شبه، همان، ص .224 العباسى، شيخ احمد بن
عبدالحميد، عمدة الاخبار فى مدينة المختار، تصحيح شيخ محمد الطيب، قاهره، مطبعة
المدنى، 1359، ص 305.
33- عمدة الاخبار، همان. تاريخ المدينة، همان، ص .224 وفاء الوفاء، همان.
34- تاريخ المدينه، همان ص .225 عمدة الاخبار، همان، ص .306 وفاء الوفاء، همان.
35- تاريخ المدينه، همان، ص 224.
36- تاريخ المدينه، همان، درباره موقوفههاى حضرت، صاحب احقاق الحق نيز مواردى
را اين گونه نقل مىكند: در جلد 8، ص 584 از سمهودى نقل كرده كه چشمههايى كه
وقف كرده عبارتند از «عين البحير»،«عين ابى نيزر»، «عين نولا»،«بغيغات»،«عين
خيف الاراك»، «عين خيف ليلى» و «عين خيف بسطاس» و در ص 585 عين بغيغه و ابى
نيزر را از معجم البلدان و شفاء الغليل و وفاء الوفاء نقل كرده است. الحسينى
المرعشى، السيد الشهيد نور الله ،احقاق الحق و ازهاق الباطل به اهتمام حسن
الغفارى، كتابفروشى اسلامى، 1384 ه'ق، ج 8، ص 592 - 583.
37- الدكتور صبحى الصالح، نهج البلاغه، قم، منشورات دارالهجرة، 1395 ه'ق، نامه
.24 محمد عبده، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد محيى الدين، مطبعه الاستقامة، مصر،
بىتا، ج 2، ص 26 - 25، نامه .24 ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، بى جا،
منشورات داراحيا الكتب العربيه، 1378 ه' ق، ج 15، ص 150 - .146 الخوئى، حاج
ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، تحقيق حسن زاده آملى،
تهران، منشورات مكتبة الاسلاميه، چ 4، 1364 ش، ج 18، ص 364.
38- النورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة
الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص .511 دعائم الاسلام، همان، ص .340 كتاب احكام
الوقاف، ص 10، صدقة على بن ابيطالب.
39- الشافعى، ابى عبدالله محمد بن ادريس، كتاب الام، رمضان 1388 ه'، 1986 م، ج
3، ص 279 و .281 بيهقى، ابى بكر احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى،
مطبعهدائره المعارف العثمانيه، حيدرآباد دكن هند، چ 1، 1352 ه' ، ج 6، ص .161
40- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات
دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 7، ص .48 كتاب الوصايا، حديث 2 و .4 مجلسى،
محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 43، ص .235
الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث
العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، ص 294، حديث 8.
41- وفاء الوفاء، همان، ص . 1117 ياقوت حموى، ابى عبدالله، معجم البلدان، دار
بيروت للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 1، ص 254.
42- سمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، ط 4، 1404 ه'، ج 3، ص
999 - 998.
43- التميمى المغربى، ابى حنيفة النعمان، دعائم الاسلام، قاهره، منشورات
دارالمعارف، 1383 ه'ق، ج 2، ص 343.
44- الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب
الاسلامية، 1390 ه'ق، ط 5، ج 4، ص .180 فى الوقف و الصدقه و النحل، حديث 13،
باب .128 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء
التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، ص 311، باب 10،
حديث 1.
45- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسة الوفاء ط 2، 1403
ه'ق، ج 100، ص 185 - .184 مجلسى، محمد تقى، روضة المتقين فى شرح من لا يحضره
الفقيه، قم، المطبعة العلمية، ج 11، ص 159.
46- النورى، الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة
الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص .511 التميمى، المغربى، ابى حنيفة النعمان، دعائم
الاسلام، القاهره، منشورات دارالمعارف، 1383 ه'ق، ج 2، ص 344، حديث شماره 1289.
47- دعائم الاسلام، همان، ص 339، حديث شماره .1271 مستدرك الوسائل، همان.
48- كلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، اصول كافى، منشورات دارالكتب الاسلاميه،
1388 ه'، ج .1 كتاب الحجة، باب الاشارة و النص على ابى الحسن الرضا (ع)، ص 256
- 253، حديث .15
49- العالعلى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث
العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، حديث 5، ص .314
الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لايحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب
الاسلاميه، 13910 ه'ق، ج 4، ص .184 الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع
من الكافى، تهران، منشوارت مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 48، ص .281 تاريخ
الامام موسى بن جعفر (ع)، باب وصاياه و صدقاته صلوات الله عليه، حديث .2 الشيخ
الصدوق.
منبع:
منابع مالى اهل بيت (ع)