موقوفات پيامبر اسلام و اهل بيت (علیهم السلام)

نورالله عليدوست خراسانى


پيامبر اسلام (صلی الله علیه واله) و ائمه (علیهم السلام) گذشته از اين كه به فقرا، ضعفا،مستمندان و قشرهاى محروم اجتماع كمك مى‏كردند، آيندگان را نيز فراموش نمى‏كردند و با به جا گذاشتن صدقات و موقوفات زيادى از املاك وزمينها و اموال خويش، سنت حسنه وقف را پايه‏ريزى كردند. يكى از فصول درخشان زندگانى اين پيشوايان بزرگ، اقدامات آنان در زمينه وقف است كه هم مردم را به وقف تشويق مى‏كردند و هم شخصاً املاك و داراييهاى ارزنده‏اى را وقف مى‏كردند . پيش از بررسى اين موضوع ، چند مسأله مقدماتى درباره وقف را ازنظر خوانندگان ارجمند مى‏گذارنيم.

ضرورت مالكيت واقف ، پيش از وقف‏
نكته‏اى كه در اين جا نبايد از آن غفلت ورزيد اين است كه غرض از ذكر اين مسائل و بيان وقفها و صدقه‏هاى اهل بيت (ع) اين است كه آنان اموالى كه وقف مى‏كردند، ملك شخصى شان بود كه از طرق گوناگون جزء اموالشان به حساب مى آيد و اگرملك شخصى آنها نبود نمى‏توانستند وقف كنند. چرا كه انسان به طورقطع وقتى مى‏تواند تمام يا قسمتى از اموال خود را وقف نمايد و در راه خدا براى استفاده يك قشر خاص يا جميع مسلمانان و... قراردهد كه ملك شخصى او باشد. پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) در غابه (جايى نزديك مدينه در راه شام) وقتى كنار چاه هم رسيد، مسلمانان گفتند: اى رسول خدا آيا اين چاه را مصادره نمى‏كنيد؟ فرمود:خير ، ولى يك نفر اين چاه را بخرد و بهاى آن صدقه داده شود. طلحة بن عبيدالله آن را خريد و وقف كرد. 1
به ديگر سخن ، وقف كردن چيزى وابسته به ملكيت خصوصى است كه اگر شخصى مالك چيزى نباشد نمى‏تواند وقف كند. واقف بايد مالك باشد تا بتواند به ديگرى تمليك كند، همان گونه كه در كتب فقهى آمده است . 2 موقوفه اگر مملوك نباشد؛ يعنى مال ديگرى باشد و غاصب بخواهد آن را وقف كند صحيح نيست . از اين رو وقف هم مانند ديگر صدقات مشروط است بر اين كه مال وقف شده به گونه‏اى باشد كه انسان بتواند با وقف كردن آن به خدا نزديك بشود. پس ا گر واقف مال حرام رابخواهد وقف نمايد، چون آن مال «غصب » و تصرف در آن حرام و معصيت است نمى‏شود با همان چيزى كه به وسيله آن خدا را نافرمانى كرده در پيشگاه خدا مقرب گردد.

جايگاه وقف در اسلام
در اين جا به اختصار درباره اهميت وقف از ديدگاه روايات و جايگاه آن در اسلام و ترغيب پيشوايان دينى به مسأله وقف مى‏بپردازيم .
از جالب‏ترين تعاليم اجتماعى اسلام كه براساس تعاون و حس نوعدوستى بنا نهاده شده، مسأله وقف و صدقات جاريه است .
هدف اصلى از وقف ، تأمين و تثبيت محل سكونت ومنبع ارتزاق و تأمين قسمتى از نيازمنديهاى عمومى و گسترش فرهنگ و تشويق به احداث بناهاى علمى، بهداشتى و مذهبى است .
اسلام با اين كار يك برنامه عالى انسانى را بنيانگذارى كرد كه در اثر آن عواطف بشر دوستى زنده شد.
اسلام با اين ابتكار تا آن جا در روح و اخلاق مردم اثر گذاشت كه از مال خود چشم مى‏پوشند و با وقف كردن قسمتى از اموال خويش به نفع كسانى كه بايد حمايت شوند وسيله آسايش آنان را فراهم مى‏كنند و نيازمنديهاى نسلهاى آينده را نيز از طريق وقف تأمين مى‏كنند.
فقه اسلام در چهارده قرن قبل براى وقف اهميت خاصى قايل گرديده و يك بخش مهم و تقريباً مفصل از كتب فقه و حديث و قوانين اسلامى ويژه احكام و مقررات وقف و صدقات جاريه و كارهايى است كه براى عموم مردم مفيد است .
اسلام با طرح مسأله وقف و تشويق به صدقات جاريه از يك طرف اختيارات و نظرات مالك را نسبت به ملك خود (حتى سالها پس از مرگش ) محترم و نافذ شمرده و از طرفى قدم اساسى را در راه گسترش علم و دانش و پرورش دانشمندان برداشته و بناى عمران و آبادى شهرها ودهات و رفاه عموم را حتى در بيابانها و جاهاى دور از آبادى پايه‏ريزى نموده است .

ترغيب ائمه به مسأله وقف‏
پيامبر اكرم (صلی الله علیه واله) و خاندان رسالت مردم را بر اين كار خير ترغيب و تشويق نموده و از طرف خداوند نويد پاداش براى هر كار نيكى مخصوصاً به عنوان باقيات الصالحات به آنان مى‏دادند كه از بين احاديث فراوانى كه در اين باره رسيده است به عنوان نمونه چند حديث از نظرتان مى‏گذرد:
امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر كس از اين جهان درگذرد پس از مرگ ، چيزى به او نمى‏رسد جز اين كه پيش‏تر سه چيزى از خود باقى گذاشته باشد:
- كار نيكى كه اثرش پس از او باقى باشد؛
- سنت حسنه‏اى كه در ميان مردم رواج داده باشد و بعد از او مردم به آن روش عمل كنند؛
- فرزند صالحى كه براى او دعا كند. 3
در حديث ديگرى از آن حضرت نقل شده كه فرمود:
شش چيزى است كه شخص مؤمن پس از مرگش از آن بهره‏مند خواهد شد:
1- فرزند صالحى كه براى او طلب آمرزش كند؛
2- قرآنى كه از او باشد و مورد استفادقرار گيرد؛
3- درختى كه مى‏نشاند؛
4- چاه آبى كه احداث نمايد؛
5- چشمه آبى كه در راه خدا جارى مى‏كند؛
6- سنت و روش نيكى كه پس از او مردم به آن عمل كنند.4
موقوفه‏ها و صدقه‏هاى پيشوايان دينى
چنان كه اشاره كرديم گذشته از اين كه رسول مكرم اسلام و خاندان آن حضرت درباره وقف مردم را تشويق مى‏كردند، 5 طبق احاديث معتبر و مدارك تاريخى ، خود از نخستين كسانى بودند كه اقدام به وقف املاك شخصى خود نموده و آثار خيرى به عنوان وقف براى اعقاب و طبقات بعد از خود به جاى گذاردند و وقفنامه‏هايى تنظيم كردند كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

باغ‏هاى مخيريق‏
واقدى مى‏نويسد: مخيريق يهودى از علماى يهود بود . روز شنبه كه پيامبر (صلی الله علیه واله) براى جنگ در احد بود، او به يهوديان گفت: به خدا قسم شما مى‏دانيد كه محمد پيامبر است ونصرت و يارى او بر شما فرض و واجب است . آنها بهانه آوردند كه امروز شنبه است . گفت ديگر شنبه معنايى ندارد! سلاح خود را برداشت و همراه رسول خدا (صلی الله علیه واله) به ميدان جنگ آمد وكشته شد. پيامبر (صلی الله علیه واله) فرمود: مخيريق بهترين يهودى است ، مخيريق وقتى از مدينه به احد مى‏رفت گفت : اگر كشته شدم، اموال من مال محمد است كه در راه خدا صرف كند. آن اموال منشأ اصلى صدقات پيامبر (صلی الله علیه واله) شد. 6
اموال مخيريق هفت مزرعه بودند ، به نامهاى : ميثب، صافيه ، دلال، حسنى، برقه، اعواف ومشربه‏ام ابراهيم كه مادر ابراهيم (فرزند حضرت رسول) در اين منطقه سكونت داشت و پيامبر (صلی الله علیه واله) به آن جا مى‏آمد.7
اصل داستان مخيرين و وصيت كردن وشهادت وى و وقف كردن رسول خدا (صلی الله علیه واله) و جريانهاى سياسى كه در مورد اين باغها به وقوع پيوسته در كتب حديث و تاريخ و ... ثبت و ضبط شده است . 8

موقوفه‏هاى ديگر رسول خدا (صلی الله علیه واله)
موقوفه‏هاى آن حضرت منحصر در اين هفت باغ نبود، بلكه در كتب تاريخ زمينهاى ديگرى را به نام صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله) ذكر كرده‏اند كه يكى بويره است.
حموى در معجم البلدان مى‏نويسد: بويره از زمينهاى بنى النضير بوده است . 9
سمهودى مى‏نويسد: رسول خدا (صلی الله علیه واله) در خيبر نيز موقوفه‏هايى داشته است. 10
ابن شبه مى‏نويسد: بخشى از سرزمين خيبر به نامهاى الوطيح و الكتيبه و سلالم را پيامبر (ص) وقف كرد. 11
بخارى نقل مى‏كند: نوشته يا نوشته‏هايى در دست اميرالمؤمنين على (علیه السلام) بوده است كه وقفهاى رسول الله در آن نوشته شده بود يا آن نوشته‏ها وقفنامه موقوفه‏هاى رسول خدا بوده است ، وليكن توضيح نداده است كه اين موقوفات همان هفت باغ مذكور بوده يا موقوفه‏هاى ديگر. به هر حال براى روشن شدن مطلب عين عبارت «بخارى» را ذكر مى‏كنيم . ابن حنفيه گويد: اگر على (علیه السلام) از عثمان (به بدى) ياد مى‏كرد بدون شك روزى عثمان را به بدى ياد مى‏كرد كه عده‏اى از عمال عثمان شكايت كردند ، پس على (علیه السلام) فرمود: برو پيش عثمان و به او بگو كه آنها (نامه‏هايى كه على در دست داشت) صدقه پيامبر است؛ (يعنى در آن صدقات نوشته شده است.) سپس كارمندان خود را دستور بده به آن عمل كنند؛ (يعنى مطابق اين نوشته‏ها عمل شود) من نوشته‏ها را پيش عثمان بردم . عثمان (اعتنا نكرد و ) گفت : آنها را از ما دور كن ( كه نيازى به آن نداريم) من آنها را پيش على (علیه السلام) آوردم و جريان را گفتم . به من فرمود: از جايى كه برداشتى به همان جا برگردان 12 ظاهراً اين نامه‏ها مربوط به آن هفت باغ نبوده است ، زيرا آن باغها كه صدقات رسول الله بوده، معروف بوده است . و احتياج به ديدن وقفنامه نبوده، عثمان و دو خليفه قبلى و ساير مسلمانان و كارمندان دولتى خليفه نيز آنها را مى شناختند. پس احتياجى به فرستادن وقفنامه و موردى براى بى‏اعتنايى عثمان نبوده است . از اين رو بايد گفت : اين موقوفه‏ها غير از آن هفت باغ بوده است كه عثمان اظهار بى‏اطلاعى كرده و پس از ديدن وقفنامه نيز توانست بى‏اعتنا باشد.
عسقلانى نيز اين حديث را نقل نموده و اضافه مى‏كند: بعضى از علماى اهل سنت همه اموال رسول خدا (صلی الله علیه واله) را كه بعد از رحلت آن حضرت مانده بود صدقه ناميده و همه اموال را به نام «صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله) ذكر مى‏كنند، به دليل حديثى كه ابوبكر نقل كرده است كه رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمود: «نحن معاشر الانبياء لانورث ماتركناه صدقه.» 13
ابن ابى الحديد در اين مورد چنين مى‏گويد:
رسول خدا از دنيا رفت در حالى كه مزارع زيادى در «خيبر»، «فدك»،«بنى النضير»، «وادى نخله» و همچنين «طائف» داشت كه پس از مرگ او همه صدقه شد، به دليل خبرى كه ابوبكر نقل كرده است . 14
در عمدة القارى در شرح گفتار بخارى «و صدقته بالمدينه» گويد: يعنى املاكى كه بعد از آن حضرت صدقه شد و گفت مى‏شود كه صدقات رسول خدا (صلی الله علیه واله) در مدينه اموال بنى النضير است كه نزديك مدينه بود و از قاضى عياض نقل شده كه صدقات آن حضرت در مدينه عبارت است از اموال مخيريق و از جمله حق آن حضرت در اموال بنى‏النضير و همچنين نصف زمين فدك و ثلث زمين «وادى القرى» و دو قلعه از قلعه‏هاى خيبر، و سهم آن حضرت از خمس خيبر كه همه بعد از آن حضرت صدقه شد به موجب آن حديث . 15
ابن عبدربه 16 و ابن ابى الحديد17 مى‏گويند: رسول خدا (صلی الله علیه واله) مهزور را (كه مكانى واقع در بازار مدينه بوده است ) براى مسلمان وقف كرد. 18
علامه عسكرى مى‏گويد: علماى مدرسه خلفا از محدثان و مورخان و فقها و لغويين و ... توافق كردند بر اين كه هر چه را كه رسول خدا از خود به ارث گذاشته ، ازمزارع و باغها صدقه بنامند و استناد كرده‏اند به آنچه كه ابوبكر از رسول خدا روايت كرده است كه فرمود: «و ما تركناه».
صدقه 19 اين نامگذارى و سازش به دلايل سياسى آن روز بوده است و ريشه سياسى دارد كه اين جا جاى شرح آن نيست .
علامه مجلسى به نقل از مناقب ابن شهر آشوب و ارشاد مفيد نقل كرده است كه : هنگام فتح بنى النضير رسول خدا اموال (زمينها و باغها و خانه‏هاى ) بنى النضير را ميان مهاجرين تقسيم كرد و به على (علیه السلام) دستور داد كه سهم رسول خدا را تحويل بگيرد و آنها را صدقه قرار دهد 20 معلوم است كه مراد اين محقق بزرگوار از صدقه وقف است ؛ زيرا آنها اصطلاح علماى اهل سنت را قبول نداشته‏اند . البته اين موقوفات را عملاً به استناد حديث ابوبكر ، جزء اموال عمومى كردند در حالى كه آنها در موارد خاصى وقف شده بود.

موقوفه‏هاى اميرالمؤمنين (علیه السلام)
اميرمؤمنان (علیه السلام) موقوفه‏هايى داشت كه در تاريخ ثبت شده است و اين موقوفات از اموال و دارايى شخصى آن حضرت بوده كه محدثان و مورخان نقل كرده‏اند و همان‏گونه كه در بحث كشاورزى و حفر قنات آن بزرگوار بحث خواهد شد از طريق كشاورزى و توليد و ديگر مواردى به دست مى‏آورد آن را در راه خدا وقف كرد كه به برخى از آن موقوفه‏ها در بحث املاك و مزارع على (علیه السلام) اشاره شده و در اين جا برخى ديگر از موقوفه‏هاى آن امام از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد . و از آن جا كه اين وقفنامه‏ها با عبارتهاى مختلف نقل شده است ، منابع را در پاورقى يادآور مى‏شويم كه هر كس بخواهد تحقيق بيشتر كرده و اختلاف نسخ را بررسى نمايد، به اين مدارك رجوع كند.
عبدالرحمن فرزند حجاج مى‏گويد: اين وصيت نامه را ابو ابراهيم (حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)) نزد من فرستاد ! اين، آن چيزى است كه وصيت كرده و حكم نموده بنده خدا على در مال خود براى رضاى خدا تا اين كه (به وسيله اين وصيت) خدا مرا داخل بهشت نموده و در روزى كه صورتهايى سفيد و صورتهايى سياه مى‏گردد، مرا از آتش دوزخ و آتش را از من دور سازد . آنچه در «ينبع» املاك دارم و به من تعلق دارد و در اطراف «ينبع» هم معروف است كه مال من است، همه وقف است و همچنين برده‏هايى كه در آن املاك دارم به غير از ابى نيزر و ابى رباح و جبير كه آزاد هستند (و حق ولاء دارند) بقيه در همين املاك پنج سال كار مى‏كنند و مخارج خود و عائله‏شان را از آن جا تأمين مى‏كنند. علاوه بر اين آنچه كه در «وادى القرى» 21دارم همه مختص اولاد فاطمه است و برده‏هايى هم كه در املاك وادى القرى دارم، وقف است غير از اينها هم آنچه در «ذعة» دارم با برده‏هايى كه آن جا هست وقف است و مانند برده‏هاى ديگر در املاك كار كرده و مخارج خود و عائله‏شان را از همان املاك اداره نمايند. علاوه بر اينها آنچه در «اذينه» دارم با برده‏هايى كه آن جا دارم وقف است .«قصيره» هم همان گونه كه مى‏دانيد وقف است .
آن گاه حضرت مى‏نويسد : در حقيقت آنچه در مورد اموال خودم نوشتم «به گونه صدقه واجب »است؛ يعنى وقف است كه قابل فسخ نيست و نمى‏توان آن را فروخت يا به كسى بخشيد يا شرايط آن را تغيير داد و قطعى و خارج از ملك خصوصى مى‏باشد، خواه من زنده بمانم يا بميرم و در هر موردى كه براى خدا باشد صرف مى‏شود . بعد در صدد توضيح شرائط وقف و متولى آن برآمده ، مى‏فرمايد:
مال محمد رسول الله (صلی الله علیه واله) (موقوفه آن حضرت ) همان طورى كه خود مقرر داشته ، مال اولاد فاطمه است . و همين طور است اموال فاطمه (سلام الله علیها) و برده‏هايى كه در كاغذ كوچكى اسم برده‏ام همه آنها از بردگى آزادند . توليت اين موقوفه در دست حسن بن على مى‏باشد و حق دارد متعارف مخارج خود را از درآمد آن املاك بردارد و هر طورى كه مطابق خواست خداست مصرف كند. اگر قرضى (دينى) داشته باشد مى‏تواند از همين املاك بفروشد و آن را ادا كند و اختيار و سرپرستى اولاد على و اموالشان در دست حسن است و اگر حسن بن على در غيرخانه وقفى سكونت داشته ، مى تواند خانه وقفى را بفروشد و يك سوم پول را به بنى‏هاشم و بنى المطلب و يك سوم به آل ابيطالب بدهد و يك سوم باقى مانده را هم در راه خدا مصرف كند. و اما اگر براى حسن پيشامدى كرد، حسين توليت دارد به همان نحوى كه حسن دارد و اين امتياز كه براى فرزندان فاطمه قرار دادم براى رضاى خدا و حفظ احترام رسول خدا (صلی الله علیه واله) مى‏باشد . و اگر براى حسين پيشامدى كرد، از اولاد على شخصى را كه اسلام و امانت او مورد قبول باشد براى توليت نصب كنند و اگر چنين كسى پيدا نشد از اولاد پسران فاطمه چنين كسى را انتخاب كنند و اگر نشد از آل ابيطالب اختيار نمايند... اين وصيت‏نامه را در روز ورود به «مسكن» 22 (20 جمادى الاولى سال 37 يا 39) نوشتم براى خشنودى حق سبحانه و تعالى . 23

وقف خانه
از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است كه اميرالمؤمنين (علیه السلام) خانه‏اى در بنى زريق داشته و بدين صورت آن را وقف كرد:
به نام خداى بخشاينده مهربان . اين است آنچه على بن ابى طالب آن را در حالى كه زنده و كامل بود ، صدقه كرده است .
وقف نمود خانه‏خود را كه در بنى زريق دارد، صدقه‏اى كه فروخته نمى‏شود و هبه نمى‏گردد تا خدايى كه وارث آسمان و زمين است ، آن را وارث شود. و در اين خانه خاله‏هاى خود را سكونت داد مادامى كه خود يا اولادشان زنده هستند و وقتى مرگ آنها فرا رسيد براى محتاج‏هايى از مسلمانان باشد. 24

موقوفه‏هاى ديگر اميرالمؤمنين (علیه السلام)
حضرت موقوفه‏هايى ديگرى نيز داشت كه برخى از آنها بدين قرار است:
«سويقه» كه جايى است در نزديكى مدينه و آل على (علیه السلام) آن جا سكونت مى‏كردند، از جمله صدقات اميرالمؤمنين (علیه السلام) بود.25
از ابوجعفر نقل شده است كه عمر و على يك قطعه زمين خود را وقف كردند. 26
آن حضرت زمين و خانه خود را در مصر با اموالى كه در مدينه داشت وقف اولاد نمود.27
فقير و وادى ترعه نيز از موقوفات حضرت على (علیه السلام) است . 28 فقير اسم دو مكانى است در نزديكى مدينه كه آنها را فقيران مى‏نامند و از امام جعفر صادق (علیه السلام) روايت شده كه رسول الله (صلی الله علیه واله) براى على (ع) چهار قطعه زمين اقطاع نمود: «فقيرين»، «بئرقيس» و «الشجره»...29
حرة الرجلاء (كه در بحث املاك ائمه (علیهم السلام) گذشت) جزء صدقات على (علیه السلام) بوده است . نصف آن وقف بوده و نصف ديگر در دست «آل منّاع» از بنى عدى قرار داشته كه على (علیه السلام) به آنها بخشيده بوده است . 30
و باز در حرة الرجلاء دره‏اى به نام «بيضاء» و در آن مزارع و زمينهاى خالى وجود داشته كه از جمله موقوفه‏هاى امام بوده است .31
قصيبه (كه در بحث املاك گذشت) منطقه‏اى است در نزديكى خيبر و مدينه منوره كه حضرت آن را وقف كرده است . 32
در حره الرجلاء نيز چهار چاه وجود داشته كه جزء صدقات اميرالمؤمنين (علیه السلام) بوده است و به آنها «ذات كمات» گفته‏اند. 33همچنين چاه‏هاى «ذوات العشراء» ، «قعين»،«معيد» و «رعوان» از موقوفات حضرت بوده است .34
وصيت اميرمؤمنان (علیه السلام) در مورد اداره اموال موقوفه او
از وصيتهاى امام (علیه السلام) در مورد مصرف اموالش بعد ازوفات او اين است كه حضرت پس از بازگشت از صفين مرقوم فرموده است اين دستورى است كه بنده خدا على بن ابيطالب اميرمؤمنان در مورد چگونگى تصرف در اموالش به خاطر خشنودى خدا داده است . تا از اين طريق خداوند وى را قرين رحمت و دمساز بهشت سازد و امنيت و آرامش در سراى ديگر به او عنايت كند.
از آن جمله است : سرپرستى آن به عهده حسن بن على است كه به طور شايسته از آن مصرف كند و به طور شايسته از آن انفاق نمايد. اگر براى حسن پيشامدى كرد و حسين زنده است او سرپرستى آن را به عهده بگيرد و به جاى وى وظيفه را انجام دهد . پسران فاطمه همان مقدار سهم از اين مال را دارند كه پسران على (علیه السلام) و اين كه سرپرستى آن را به پسران فاطمه واگذاردم به خاطر خدا و به خاطر تقرب رسول الله (صلی الله علیه واله) و بزرگداشت حرمت او و احترام پيوند خويشاوندى‏اش مى‏باشد و با كسى كه اين اموال در دست اوست شرط مى‏كنم كه اصل مال را حفظ كند وتنها از ميوه و درآمدش در آن راهى كه به او دستور داده‏ام انفاق نمايد و از نهالهاى نخل چيزى نفروشد تا همه اين سرزمين يك پارچه زير پوشش نخل قرار گيرد و آباد شود...35
امام صادق (علیه السلام) فرمود: ... على بنده خدا بود . خدا بهشت را براى او واجب كرد مالش را در راه خدا صدقه قرار داد كه بعد از او فقرا استفاده كنند و گفت : خدايا اين مال را براى اين جهت صدقه قرار دادم كه آتش را ازصورتم و صورت مرا از آتش دوزخ دور سازى. 36

مرقوفه‏هاى حضرت زهرا (سلام الله علیها)
از جمله اعضاى اهل بيت (علیهم السلام) كه موقوفاتشان ثبت شده، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است.
محمد بن على شافعى از عبدالله بن حسن فرزند حسين روايت مى‏كند كه گفت :عده‏اى از اهل بيت (علیهم السلام) به من خبر دادند كه فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه واله) و على (علیه السلام) اموال خود را بر بنى‏هاشم و بنى المطلب وقف كردند و ديگران را هم در رديف وقف شدگان بر آنها داخل نمودند. 37
ابى مريم گويد: از امام صادق (علیه السلام) درباره صدقه رسول خدا (صلی الله علیه واله) وصدقه على بن ابيطالب (علیه السلام) سؤال كردم. امام صادق (علیه السلام) فرمود: براى ما حلال است . فاطمه (سلام الله علیها) صدقات خود را بر بنى‏هاشم و بنى عبدالمطلب قرار داد. 38
«فرع» (به ضم فاء) و«ام العيال» دهى بوده است ميان مكه ومدينه كه صدقه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول خدا (صلی الله علیه واله) بوده است . 39
سمهودى از وقف حضرت زهرا (سلام الله علیها) ياد مى‏كند و مى‏گويد شافعى بنا به نقل بيهقى گفته است : صدقه رسول الله (صلی الله علیه واله) و صدقه زبير در نزديكى آن و صدقه عمر و عثمان و صدقه على و فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه واله) و صدقه آنها كه من نمى‏توانم بشمارم، در مدينه و اطراف مدينه است . 40 (همان طورى كه بنا به نقل مصباح الانوار در وصيت‏نامه حضرت زهرا (سلام الله علیها) اين معنا روشن است ).
و در وقفنامه حضرت على (علیه السلام) بنا به نقل دعائم الاسلام از وقف حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اسم برده شده است .41

وقفنامه‏اى از حضرت زهرا (سلام الله علیها)
حضرت زهرا (سلام الله علیها) هنگام شهادت وصيت‏نامه‏اى در مورد باغهاى مخيريق (كه شرح آن در املاك و داراييهاى پيامبر اسلام گذشت) تنظيم و توليت اين وقف را كه شرعاً در دست اوبود به اميرالمؤمنين و بعد از او به ترتيب به امام حسن و امام حسين (علیه السلام) واگذار نمود كه وصيت‏نامه اين گونه است :
به نام خداوند بخشاينده مهربان.
اين چيزى است كه فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) به آن وصيت كرده است . فاطمه وصيت مى‏كند كه باغهاى هفتگانه‏اش؛ عواف، دلال، برقه، ميثب، حسنى وصافيه، مشربه ام ابراهيم (يعنى باغى كه مادر ابراهيم، «ماريه» همسر رسول (صلی الله علیه واله) در آن سكونت داشت) به نام او ناميده شده است در دست على بن ابيطالب (علیه السلام) باشد اگر على وفات كرد در دست حسن و بعد از او در دست حسين و پس از وفات او در دست بزرگترين فرزندان من، خدا بر اين امر شاهد و مقداد پسر اسود كندى و زبير پسر عوام بر آن گواه هستند و على بن‏ابيطالب اين (مكتوب) را نوشته است. 42

وقفنامه ديگر
وصيت‏نامه ديگرى از آن حضرت را مرحوم مجلسى در بحار نقل مى‏كند كه امام باقر (علیه السلام) فرمود: فاطمه (سلام الله علیها) بعد از رسول خدا شش ماه زندگى كرد و اين مكتوب را نوشت، كه به طور مختصر از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد.
اين وصيت‏نامه‏اى است كه فاطمه دختر محمد (صلی الله علیه واله) در مورد مال خود در صورت درگذشتش نوشته است :
فاطمه وصيت كرد كه از ميوه‏هاى (درختانش) هر سال در ماه رجب پس از كسر هزينه آبيارى و ساير هزينه‏هاى كشت و بهره‏بردارى از طرف او هشتاد اوقيه صدقه داده شود. همچنين فاطمه وصيت كرد كه عموم ميوه‏هاى (درختانش) و محصول گندمش در سال آينده هنگام درو، در راه خدا انفاق شود.
او وصيت كرد كه چهل و پنج اوقيه به همسران پدرش محمد (صلی الله علیه واله) و پنجاه اوقيه به فقراى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب پرداخت شود.
فاطمه در مورد اصل مال خود در مدينه نوشت كه : چون على (علیه السلام) از او خواست است فاطمه او را متولى اموالش قرار دهد تا اموال او را با اموال رسول خدا (صلی الله علیه واله) يكجا جمع كند تا متفرق نشود، از اين رو، على (علیه السلام) را - مادامى كه زنده است - متولى اموالش قرار داد و وصيت كرد كه اگر براى او حادثه‏اى پيش آيد،آن را به دو فرزندم ، حسن وحسين تحويل دهد تا آن دو متولى آنها باشند.
فاطمه مى‏گويد: من اموالم را به على بن ابيطالب تحويل دادم و اختيار آن را به اوسپردم تا مال من و مال محمد(صلی الله علیه واله) در اختيار او باشد و از هم جدا نشود.
(على) از طرف من از عوايد اين اموال، آنچه من گفته‏ام و صدقه قرار داده‏ام مى‏پردازد و وقتى كه صدقه آنها رإ؛ااّّ در راه خدا پرداخت و آنچه گفته بودم ادا نمود، اختيار دست خداى تعالى و در دست على است تا هر چه خواست و در هر جا خواست صدقه و انفاق كند و هيچ باكى بر او نيست . اگر براى على حادثه‏اى پيش آيد همه اموال را چه مال من و چه مال مخمد (صلی الله علیه واله) را به دو فرزندم ؛ حسن و حسين تحويل مى‏دهد و آن دو هرگونه خواستند از محل آنها انفاق و صدقه مى‏كنند وهيچ باكى بر آنها نيست ...
حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در ادامه وصيتنامه خود اموال و اثاثيه‏اى را براى دختر ابوذر غفارى وقف كرده و آن گاه افزوده است : «اگر يكى از كسانى كه براى او چيزى وصيت كردم، پيش از اين كه به او پرداخت شود بميرد، سهم او به فقرا و مساكين پرداخت مى‏گردد.»
در پايان وصيت‏نامه آمده است كه مقداد بن اسود و زبير بن عوام شاهد آن هستند و آن را على بن ابيطالب (علیه السلام) نوشته است . 43

وقفنامه‏هاى امام حسين (علیه السلام)
امام حسين (علیه السلام) خانه‏اى را وقف كرد. امام حسن (علیه السلام) به او فرمود: خانه را تخليه كن . 44 (چون چيزى را كه انسان وقف مى‏كند از تصرف او بيرون مى‏رود.) خانه هم اين گونه است : وقتى وقف شد خود واقف نبايد در آن تصرف كند.
در حديث ديگرى آمده است : امام حسين (علیه السلام) زمين و اشياى ديگرى را كه ارث برده بود پيش از اين كه تحويل بگيرد، وقف كرد. 45

مرقوفه‏هاى امام صادق (علیه السلام)
آن حضرت نيز موقوفه‏هايى داشته است كه از وقفنامه امام هفتم (علیه السلام) اين مطلب بخوبى استفاده مى‏شود.
مرحوم كلينى در اصول كافى مى‏نويسد يزيد بن سليط مى‏گويد: امام هفتم موسى بن جعفر (علیه السلام) وصيت فرمود و ده نفر را گواه گرفت ... تا آن جا كه مى‏نويسد ... امام وصيت كرد توليت ثلث موقوفه پدرم (امام صادق (علیه السلام)) و ثلث خودم نيز با او (فرزند امام هفتم (علیه السلام) است.) از اين كه حضرت فرمود: توليت ثلث موقوفه پدرم، معلوم مى‏شود كه امام صادق (علیه السلام) هم موقوفه‏هايى داشته است . 46

وقفنامه حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام)
حضرت موسى بن جعفر (علیه السلام) زمينى را وقف كرد كه از نظر خوانندگان گرامى مى‏گذرد : اين است آنچه موسى بن جعفر وقف نمود (كه مشتمل است بر) همه زمين خود كه در فلان مكان واقع است و حدود زمين نيز فلان است كه به طور كلى: درختهاى خرما، زمين، قنات، آب، آسياب، حريم، حقوق، حق آب زمين ، پستى ، بلندى، عرض، طول، ميدان جلوى باغ، نهرهاى كوچك و بزرگ ، مرغزارها ، آباد و خراب همه را وقف نموده است .
متولى وقف، درآمد آن را (پس از كسر كردن مخارج مزرعه و سى عدد درخت خرما براى فقراى آبادى) ميان فرزندان فلان (در بعضى از نسخ به جاى فلان، موسى ذكر شده است ) تقسيم كند براى هر مرد دو برابر سهم زن. بنابراين اگر يكى از دختران موسى ازدواج نمود سهمى در اين صدقه ندارد. 47
تا اين جا از موقوفات خاندان پيامبر استفاده كرديم كه آنان دارايى شخصى داشتند كه مقدارى از آن را وقف كردند(چون همان گونه كه گذشت تا كسى مالك چيزى نباشد، نمى‏تواند آن را وقف كند.) در اين جا مى‏توان اين نتيجه را نيز گرفت كه گرچه بسيارى از اين موقوفات در راه‏هاى عمومى وقف شده بود اما چنان كه از وقفنامه تعدادى از آنها بر آيد، وقف علويان و بازماندگان ائمه (علیهم السلام) بوده كه شامل ائمه بعدى نيز مى‏شده است . بنابراين يكى از منابع درآمد ائمه (علیهم السلام) موقوفات خاصى بوده كه از امامان قبلى مانده بود.


پي نوشت :
1- واقدى، محمد بن عمربن واقد، المغازى، تحقيق الدكتور مارسدن جونس، دفتر تبليغات اسلامى، رمضان 1414 ه'، ج 1، ص 547.
2- به عنوان نمونه رجوع شود به الحلّى، ابوالقاسم نجم الدين جعفر بن الحسن، شرايع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، مطبعة الاداب فى النجف الاشرف، 1389 ه'، 1969 م، ج .2 كتاب الوقف، ص 212، فى الشرائط.
3- المنذرى، زكى الدين عبدالعظيم بن عبدالوقى، الترغيب و الترهيب، تعليق مصطفى محمد عماره، بيروت، لبنان، داراحياء التراث العربى، ج 1، ص 100 و .118 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج 13، ص .292 كتاب الوقف، حديث 1 و 2، و ص 293، حديث 3 و 4، و ص 294، حديث 10 و ج .11 كتاب الامر بالمعروف، باب 16، ص 437، حديث .6 بابويه قمى، محمد بن على بن حسين، امالى الصدوق، بيروت، منشورات مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، 1400 ه'ق، ط 5، ص 38، حديث 7، مجلس .9
4- قال ابى عبدالله (ع) ستة تلحق المؤمن بعد موته ولد يستغر له، و مصحف يخلفه و غرس يغرسه، و قليب يحفره و صدقة يجريها و سنه يؤخذ بها من بعده، وسائل الشيعه، همان، ص 293، حديث .5 الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لايحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1390 ه'، ق، ط 5، ج 4، ص 182، باب الوقف و الصدقه، حديث .637 فروع كافى، همان، ص 57، حديث 5.
5- به عنوان نمونه يك مورد از مواردى را كه پيامبر اكرم (ص) مردم را به وقف تشويق مى‏كرد يادآور مى‏شويم:
6- يكى از ياران پيامبر (ص) به نام ابوطلحه انصارى در مدينه نخلستان و باغى داشت كه بسيار باصفا و زيبا بود به طورى كه همه در مدينه از آن سخن مى‏گفتند. در آن چشمه آب صافى بود كه هر موقع پيامبر (ص) به آن باغ مى‏رفت از آن آب ميل مى‏كرد و وضو مى‏ساخت. وعلاوه بر همه اينها آن باغ درآمد خوبى براى ابوطلحه داشت. پس از نزول آيه: «لن تنالو البرحتى تنفقوا مما تحبون» (سوره آل عمران، آيه 92) هرگز به (حقيقت) نيكوكارى نمى‏رسيد، مگر اين كه از آنچه دوست مى‏داريد (در راه خدا) انفاق كنيد،... به خدمت پيامبر (ص) آمد و عرض كرد: مى‏دانى كه محبوب‏ترين اموال من همين باغ است و مى‏خواهم آن را در راه خدا انفاق كنم تا ذخيره‏اى براى رستاخيز من باشد پيامبر (ص) فرمود: من صلاح مى‏دانم آن را به خويشاوند نيازمند خود بدهى، ابوطلحه دستور پيامبر (ص) را عمل كرد و آن باغ را برخويشان خود وقف كرد. نيل الاوطار، ج 6، ص .134 جواهر الاخبار در حاشيه بحرز خارج 5،ص .148 فتح البارى، ج 5، ص .284 الاصابه فى تمييز الصحابه، ج 1، ص .567 تراتيب الاداريه للكتانى، ج 1، ص .403 سنن دار قطنى، ج 4، ص .186 جامع احاديث الشيعه، ج 8، ص 412.
7- واقدى، محمد بن عمربن واقد، المغازى، ج 1، ص 262 و .263 السمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، تحقيق و تعليق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العليمه، ط 4، 14014 ه'، 1986 م، ج 3، ص 289 - 288.
8- مغازى، همان، ص .378 تاريخ المدينه، همان، ابى الفرج، عبدالرحمن بن الجوزى، الوفا باحوال المصطفى، تحقيق مصطفى عبدالواحد، مطبعة السعادة بمصر، ط 1، 1386 ه'، 1966 م، ج 1، ص .57 علامه عسكرى آن جا كه املاك رسول خدا (ص) و منشأ تملك آن حضرت را درباره آن اموال بيان مى‏كند، از جمله املاك آن حضرت وصيت مخيريق را نام مى‏برد كه جهت اطلاع بيشتر رجوع شود به: العلامه،العسكرى، السيد مرتضى، معالم المدرستين، المطبعة، كلينى، الناشر المجمع العلمى الاسلامى، ج 2،ط 3، 1413 ه'، 1993 م، ص 141.
9- جهت اطلاع بيشتر رجوع كنيد به ابن هشام، السيرة النبويه، تحقيق مصطفى السقاء، ابراهيم الابيارى، عبدالحفيظ شلبى، داراحياء التراث العربى، بيروت، لبنان، بى‏تا، ج 2، ص .164
10- حموى، ياقوت، معجم البلدان، دار بيروت للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 1، ص 512.
11- سمهودى، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 14014 ه'، ج 4، ص 1210.
12- النميرى، البصرى ابو زيد عمر بن شبه، تاريخ المدينة المنورة، تحقيق فهيم محمد شلتوت، قم، منشورات دارالفكر مطبعة قدس، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص .188 وفاءالوفاء، همان.
13- صحيح البخارى، ابى عبدالله محمد بن اسماعيل... ، ج 4، ص‏.102 السقلانى، احمد بن حجر، فتح البارى، شرح صحيح بخارى، بيروت،لبنان، دارالمعرفة للطباعة و النشر، ج 6، ص 150.
14- العسقلانى، احمد بن حجر، فتح البارى، شرح صحيح البخارى، بيروت، لبنان، دارالمعرفة للطباعة و النشر، ج 6، ص 150.
15- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، داراحياء الكتب العربيه، 1382 ه'، ج 15، ص 147 و ج 16، ص 221.
16- العينى، بدرالدين ابى محمد، عمدة القارى شرح صحيح البخارى، ج 15، ص 20.
17- ابى عمر احمد بن محمد بن عبدربه، العقد الفريد، شرح احمد امين، احمد الزبن، ابراهيم الابيارى، القاهره، مكتبه النهضة المرتضويه، ط 2، 1381 ه'ق، 1962م، ج 4، ص 283.
18- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، منشوارت داراحياء الكتب العربيه، 1378 ه'ق، ج 1، ص 198.
19- همان گونه كه گذشت از جمله صدقات و موقفات رسول خدا (ص) باغهاى مخيريق است كه نام يكى از آنها مشربه‏ام ابراهيم است. عمر بن شبه در اين باره مى‏نويسد: در آخر باب العوالى مدينه منوره بستانى است كه چون ام ابراهيم همسر رسول خدا (ص) را در آن جا درد زايمان عارض شد، دستش را به چوبى گرفته بود و پس از اين كه فرزندش در آن جا متولد شد آن را به مشربه‏ام ابراهيم نامگذارى كردند كه هم اكنون آن چوب در آن مشربه معروف است. البصرى، تاريخ المدينه المنوره، تحقيق فهيم محمد شلتوت، قم، مطبعه قدس، منشورات دارالفكر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 174 - .173 و درختان اين مشربه از وادى «مهزور» آبيارى مى‏شده است. همين مأخذ.
20- عسكرى، علامه مرتضى، مقدمه مرأة العقول فى شرح اخبار الرسول، دارالكتب الاسلاميه، 1404ه'ق، 1363 ش، ج 1، ص .127 علامه عسكرى، معالم المدرستين، المطبعة كلينى، الناشر مجمع العلمى الاسلامى، ج 2، ص 3، 1413 ه'، 1993 م، ص 141.
21- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسة الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 20، ص 173.
22- «وادى القرى» دره‏اى ميان مدينه و شام و از توابع مدينه است. داراى دهات و آباديهاى زياد و در سال هفتم هجرت با قدرت نظامى ارتش اسلام كه اصطلاحاً مفتوحة عنوة ناميده مى‏شود، فتح شد. ساكنين آن يهودى بوده و هر چه زمين آباد داشتند، مال مسلمين شد و رسول خدا (ص) آن را به يهودى‏ها به عنوان مزارعه و مساقات واگذار كرد. السمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء، تحقيق محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العميه، ط 4، 1404 ه'، 1984 م، ج 4، ص 1329 - 1328 حموى، ياقوت، معجم البلدان، داربيروت، للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص .345 جهت اطلاع بيشتر به معجم البلدان كلمه «قرى» و «وادى» رجوع شود.
23- مسكن به كسر كاف اسم مكانى در كوفه است. ياقوت حموى مى‏نويسد: كنار نهر دجيل در نزديكى دير جائليق قرار دارد آن جا كه عبدالملك با مصعب در سال 72 جنگ كرد و كشته شد كه قبرش در آن جا معروف است. معجم البلدان، دار بيروت، للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 5، ص 127.
24- الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، ص 312، حديث .4 الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق،ج 7، ص .49 كتاب الوصايا، باب صدقات النبى (ص) و فاطمة و الائمه (ع)، حديث 7، مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 42، ص 25- 71 و ج 41، ص 42 - 40.
26- الحر العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشوارت داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 2، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 6، حديث 4، ص .304 محمودى، محمد باقر، نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغة، مطبعة النعمان، النجف الاشرف، ط 1، ج 4، ص .6
27- معجم البلدان، ج 3، ص .386 وفاء الوفاء باخبار درالمصطفى، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلمية، ط 4، 1404، ج 4، ص 1239.
28- بيهقى، ابى بكر، احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى، بيروت، لبنان، دارالمعرفه، ج 6، ص 161.
29- الحنفى الزيعلى، جمال الدين، ابى محمد عبدالله بن يوسف، نصب الرايه لاحاديث الهداية، داراحياء التراث العربى، للطباعة و النشر، بيروت، لبنان، ط 3، 1407 ه'، 1987 م، ج 3، ص .478 كتاب الوقف.
30- النميرى، ابوزيد، عمربن شبه، تاريخ المدينة المنورة، قم، مطبعة قدس، دارالفكر، 1410 ق، 1368 ش، ج 1، ص 226.
31- سمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء، تحقيق محمد محيى الدين، بيروت، لبنان، دارالكتب العلميه، ط 4، 1404، ج 4، ص 1282.
32- وفاء الوفاء، همان، ص .1186 ابن شبه، همان، ص .224 العباسى، شيخ احمد بن عبدالحميد، عمدة الاخبار فى مدينة المختار، تصحيح شيخ محمد الطيب، قاهره، مطبعة المدنى، 1359، ص 305.
33- عمدة الاخبار، همان. تاريخ المدينة، همان، ص .224 وفاء الوفاء، همان.
34- تاريخ المدينه، همان ص .225 عمدة الاخبار، همان، ص .306 وفاء الوفاء، همان.
35- تاريخ المدينه، همان، ص 224.
36- تاريخ المدينه، همان، درباره موقوفه‏هاى حضرت، صاحب احقاق الحق نيز مواردى را اين گونه نقل مى‏كند: در جلد 8، ص 584 از سمهودى نقل كرده كه چشمه‏هايى كه وقف كرده عبارتند از «عين البحير»،«عين ابى نيزر»، «عين نولا»،«بغيغات»،«عين خيف الاراك»، «عين خيف ليلى» و «عين خيف بسطاس» و در ص 585 عين بغيغه و ابى نيزر را از معجم البلدان و شفاء الغليل و وفاء الوفاء نقل كرده است. الحسينى المرعشى، السيد الشهيد نور الله ،احقاق الحق و ازهاق الباطل به اهتمام حسن الغفارى، كتابفروشى اسلامى، 1384 ه'ق، ج 8، ص 592 - 583.
37- الدكتور صبحى الصالح، نهج البلاغه، قم، منشورات دارالهجرة، 1395 ه'ق، نامه .24 محمد عبده، شرح نهج البلاغه، تحقيق محمد محيى الدين، مطبعه الاستقامة، مصر، بى‏تا، ج 2، ص 26 - 25، نامه .24 ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، بى جا، منشورات داراحيا الكتب العربيه، 1378 ه' ق، ج 15، ص 150 - .146 الخوئى، حاج ميرزا حبيب الله، منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، تحقيق حسن زاده آملى، تهران، منشورات مكتبة الاسلاميه، چ 4، 1364 ش، ج 18، ص 364.
38- النورى الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص .511 دعائم الاسلام، همان، ص .340 كتاب احكام الوقاف، ص 10، صدقة على بن ابيطالب.
39- الشافعى، ابى عبدالله محمد بن ادريس، كتاب الام، رمضان 1388 ه'، 1986 م، ج 3، ص 279 و .281 بيهقى، ابى بكر احمد بن حسين بن على، السنن الكبرى، مطبعه‏دائره المعارف العثمانيه، حيدرآباد دكن هند، چ 1، 1352 ه' ، ج 6، ص .161
40- الكلينى، ابى جعفر محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1391 ه'ق، ج 7، ص .48 كتاب الوصايا، حديث 2 و .4 مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، منشورات مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 43، ص .235 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، ص 294، حديث 8.
41- وفاء الوفاء، همان، ص . 1117 ياقوت حموى، ابى عبدالله، معجم البلدان، دار بيروت للطباعة و النشر، 1408 ه'، 1988 م، ج 1، ص 254.
42- سمهودى، نورالدين، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى، ط 4، 1404 ه'، ج 3، ص 999 - 998.
43- التميمى المغربى، ابى حنيفة النعمان، دعائم الاسلام، قاهره، منشورات دارالمعارف، 1383 ه'ق، ج 2، ص 343.
44- الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلامية، 1390 ه'ق، ط 5، ج 4، ص .180 فى الوقف و الصدقه و النحل، حديث 13، باب .128 الحرالعاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، ص 311، باب 10، حديث 1.
45- مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، منشورات مؤسسة الوفاء ط 2، 1403 ه'ق، ج 100، ص 185 - .184 مجلسى، محمد تقى، روضة المتقين فى شرح من لا يحضره الفقيه، قم، المطبعة العلمية، ج 11، ص 159.
46- النورى، الطبرسى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، تهران، منشورات المكتبة الاسلاميه، 1383 ه'ق، ج 2، ص .511 التميمى، المغربى، ابى حنيفة النعمان، دعائم الاسلام، القاهره، منشورات دارالمعارف، 1383 ه'ق، ج 2، ص 344، حديث شماره 1289.
47- دعائم الاسلام، همان، ص 339، حديث شماره .1271 مستدرك الوسائل، همان.
48- كلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، اصول كافى، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 1388 ه'، ج .1 كتاب الحجة، باب الاشارة و النص على ابى الحسن الرضا (ع)، ص 256 - 253، حديث .15
49- العالعلى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعه، بيروت، منشورات داراحياء التراث العربى، 1391 ه'ق، ط 4، ج .13 كتاب الوقوف و الصدقات، باب 10، حديث 5، ص .314 الشيخ الصدوق، محمد بن على، من لايحضره الفقيه، تهران، منشورات دارالكتب الاسلاميه، 13910 ه'ق، ج 4، ص .184 الكلينى، ابى جعفر، محمد بن يعقوب، الفروع من الكافى، تهران، منشوارت مؤسسه الوفاء، 1403 ه'ق، ط 2، ج 48، ص .281 تاريخ الامام موسى بن جعفر (ع)، باب وصاياه و صدقاته صلوات الله عليه، حديث .2 الشيخ الصدوق.


منبع: منابع مالى اهل بيت (ع)