چكيده
خلاقيت از جمله عواملي است كه نقش بسيار مهمي در توسعه و حل مشكلات درون و برون
سازماني دارد. بنابراين سازمانهايي كه در فكر بقا در بازار رقابت هستند، به اين
مفهوم توجه ويژهاي دارند و براي نهادينه كردن تفكر خلاق در سازمان تلاش مي كنند.
اما همواره موانعي در راه تفكر خلاق وجود دارد كه افراد به دليل ناآگاهي از اين
موانع و يا بيتوجهي به آن در دستيابي به آن ناموفق هستند. ضمنا تنها وجود نداشتن
موانع موجب ايجاد تفكر خلاق در سازمان نميشود؛ بلكه عامل تشويق افراد به كارگيري
اين تفكر موتور محركه افراد در حركت به سوي ايدههاي خلاق است . اين مقاله در پي آن
است كه اين موانع را شناسايي و راههاي غلبه بر آنها را ارائه كند.
مقدمه
همه انسانها از استعداد نوآوري و خلاقيت برخوردارند؛ بنابراين نبايد آن را فقط در
انحصار افراد خاصي فرض كرد. در واقع، جلوگيري از عوامل بازدارنده ظهور خلاقيت مهمتر
از وجود استعداد خلاقيت است، زيرا در صورت آزادسازي ذهن از پيشفرضها و الگوهاي
زنجيرهاي، در مدت كوتاهي ميتوان قدرت خلاقيت و بهكارگيري فكرهاي نو را به نحو
چشمگيري افزايش داد . در راه ظهور خلاقيت موانع متعددي وجود دارد . افزايش توان
خلاقيت و نوآوري ، در گرو رفع اين موانع است .
غلبه بر موانع ذهني تفكر خلاق
-1 فرضيات نادرست
نحوه نگرش ما نسبت به خلاقيت تاثير بسزايي بر ميزان خلاقيت ما در آينده و روش
انتخابي ما براي تشويق ديگران براي بروز خلاقيت خود خواهد داشت.
طبق آمار، دانش آموزان و دانشجويان سال اول بيشترين خلاقيت را دارند ، زيرا هنوز
موانع تفكر خلاق به آنها آموزش داده نشده است.
در اغلب موارد ما بيان سليس و يا حضور ذهن را نشانه فكر قوي ميدانيم ، چنين فرضيات
نادرستي مانع تفكر خلاقانه ما ميشود. (رجوع به دوره تفكر ادوارد بونو،چاپ 1986)
در همين رابطه راجيش ستي(استاد مدرسه بازرگاني كلارسون) ، دانيل اسميت (استاد مدرسه
بازرگاني كلي) و وان پارك (استاد مدرسه بازرگاني مارشال) در مقالهاي بيان مي دارند
كه: «تحقيقات ما نشان ميدهد كه مديران بايد بعضي از فرضيات پذيرفته شده در زمينه
راههاي خلق يك تيم را فراموش كنند و شايد هم آماده قبول مخاطرات بيشتري شوند.به
عنوان مثال،اكثر مديران بر اين باورند كه تنوع تيم فرا وظيفهاي،دسترسي به ديدگاهها
و عقايد مختلف، تفكر خلاق را امكانپذير ميسازد.اما نتايج تحقيقات ما نشان ميدهد
كه صرف انتخاب اعضاي گروه از بخشهاي عملياتي مختلف موجب بهبود نوآوري گروه
نميشود».
در واقع ، ما در تحقيقات خود تفاوت چنداني در نوآوري گروههاي داراي 2 زمينه عملكردي
و گروههاي با 11 زمينه عملكردي مشاهده نكرديم.هر چند با افزايش تنوع زمينههاي كاري
، ايده هاي بيشتري عرضه ميشود،ولي قدرت حل مسئله تيم به همان نسبت تحليل
ميرود.انباشتگي اطلاعات ميتواند در فرايند حل مسئله ايجاد اختلال كند و امكان
دسترسي به ايده ها و ديدگاههاي بيشتررا از بين ببرد. عامل ديگر اينكه تنوع شديدي
نسبت به زمينههاي كاري خود دارند و اين مسئله توانايي آنها را در هويتيابي با تيم
جديد به مخاطره مياندازد.
برخورداري از هويت فوق العاده (حس تعلق به گروه و نقش داشتن در موفقيت آن) اعضاي
گروه را به يافتن ارتباطات بديع ميان ديدگاههاي مختلف تشويق مي كند و اين خمير مايه
نوآوري است.
در زمينه فرضيات نادرست، ريچارد فلوريدا (استاد دانشگاه كارنگمينتون)، رابرت
كاشينگ(استاد دانشگاه تگزاس) و گريگيتس(دستيارتحقيق مؤسسه تحقيقات شهري واشنگتن)
نكته جالبي را بيان مي دارند: «وقتي افراد به جوامعي تعلق داشته باشند كه از سطح
بالايي از سرمايه اجتماعي برخوردار هستند،تمايل زيادي به كار با يكديگر دارند و
ريسك پذيرترند و در نتيجه،سرمايه اجتماعي غني،عامل محرك نوآوري است». اما مطالعات
درباره نوآوري در آمريكا خلاف اين را نشان ميدهد.ما دريافتيم كه مناطقي با سطح
پايين نوآوري داراي سطح بالايي از سرمايه اجتماعي هستند.بر عكس ،مناطقي كه در
نوآوري بهتر بودند، امتيازي كمتر از متوسط از لحاظ سرمايه اجتماعي داشتند. روابط
ميتواند آنقدر قوي باشد كه آن جامعه از خودراضي شود و از اطلاعات و چالشهاي بيروني
بي خبر بماند.روابط قوي همچنين ميتواند باعث رشد نوعي همساني شود كه نوآوري را به
تحليل ميبرد.از طرف ديگر،پيوندهاي ضعيف سطحي ،پايهاي از تشريك اطلاعات را مجاز مي
سازد و در ضمن ،اجازه ميدهد كه تازه واردان با نظريات متفاوت بسرعت در شبكه
اجتماعي پذيرفته شوند.بنابراين، ميشود اميدوار بود گروههاي اجتماعي با پيوندهاي
ضعيف مشوق افكار نوآورانه باشند.دستاورد اين يافته آن است كه شركتها ميتوانند از
آن براي مكان يابي محل استقرار عمليات خود كمك گيرند.
2- عادات
اينكه يافتن گزينهها متفاوت براي بسياري افراد كار مشكلي است ، ناشي از آموزشهاي
ما در دوران اوليه تحصيل در مدرسه است:
الف- صرفا يك پاسخ صحيح وجود دارد:
بنابراين پس از رسيدن به اولين پاسخ كار را متوقف نكنيد. بررسي كنيد تا پاسخهاي
ديگري را نيز بنا بر موقعيت و شرايط پيدا كنيد.
ب - نگاه به مسئله به صورت مجزا:
اين مسئله به خصوص در مورد افراد متخصص صدق ميكند. آنها طبيعتا در حوزه كاري خود
به صورت باريكبينانه متمركز ميشوند.آنها فراموش ميكنند كه وراي مسائل روزمره به
افقهاي جديد بنگرند. بنابراين افرادي كه از رويكردي چند رشتهاي (ديدگاهي وسيعتر)
بهره ميبرند ، از نظر سازماني افرادي با ارزش محسوب ميشوند.ما بايد همه جانبه نگر
و آيندهنگر شويم.
ج- تبعيت از قواعد:
بيش از ايجاد باورهاي نوين ضروري است كه موانع موجود را زير سؤال ببريم. بويژه
مديران و كارفرمايان لازم است كه اين عادت را در خود ايجاد كنند.اگر از زير سؤال
بردن سنتها يا معيارهاي اختياري بترسيم ، مطمئنا فرصتهاي تفكر خلاقانه را از دست
خواهيم داد.
در اينجا لازم است كه قدري تأمل كنيم و فرضيه نادرست «تفكر خلاق و شكستن قوانين به
شما اجازه مي دهد با بي نظمي عمل كنيد»، را پاك كنيد.بله خلاقيت فعاليتي سازمان
نيافته است و گاهي لازم است كه در حين بازي با ايدهها، «قوانين» را زير پا
بگذاريم.ليكن خلاقيت زماني بهتر شكوفا مي شود كه حدود و هدفي موجود باشد. به همين
دليل در حل مسائل به صورت خلاقانه مراحلي وجود دارد . دقيقا به همين دليل ما
آدابداني و رفتار مناسب را در زمان معاشرت با ديگر افراد به جا ميآوريم. احترام
گذاشتن به ديگران و ملاحظه كاري بخش مهمي از محيط خلاقانه را تشكيل ميدهد.بنابراين
ما بايد اين قدرت تشخيص را داشته باشيم كه كدام قوانين در تفكر ربع «B» بايد تعليق
شود تا تفكر ربع «D» شكوفا شود و كداميك قوانين به بهبود خلاقيت كمك ميكند.
3- نگرش و انگيزه ها
الف- تفكر منفي:
منفي گرايي، انتقاد و بهانهجويي، تمسخر و تحقير موانع ذهنياي هستند كه آثار
تخريبي مضاعفي دارند. اين موانع نه تنها مانع ذهني فردگرا هستند بلكه بر روي افرادي
كه با منفي گرا تماس دارند تاثير ميگذارند.
تفكر منفي ديگري كه خود مانع خلاقيت است بيم از به سرقت رفتن افكار و ابداعات در
هنگام مطرحكردن و به مشاركتگذاشتن آنها با ديگران است. اما بعضي از شركتهاي
آيندهنگر، گروههايكاري تشكيل دادهاند كه بر همكاري تاكيد ميكنند.هدف اصلي اين
گروهها،مبادله اطلاعات است .
ب- پرهيز از خطر و يا ترس از شكست:
خطرپذير نبودن زماني خود را بروز ميدهد كه ما بيش از حد قانون گرا، ايرادگير،
وسواسي و يا نگران باشيم.
شركتهاي ژاپني كه خيلي زياد دغدغه كيفيت دارند، به جاي اينكه نقص را از ديدهها
پنهان كنند ، از ظهور خطا در خط توليد استقبال مي كنند.
شركت تريام (3M) خلاقيت را در كاركنانش تشويق ميكند و پژوهشگران آن مجاز هستند كه
15 درصد وقت خود را صرف بررسي ايدههاي خلاقانه و پژوهشهاي مورد علاقه خود بكنند.
براي اينكه ايدهاي خلاقانه تحقق پيدا كند، نياز به پايداري وجود دارد؛ ممكن است
زماني كه خواهيم ايدهاي را از رؤياي اوليه آن به بازار برسانيم، مجبور شويم،
شكستهاي اوليه را در چندين مرحله تجربه كنيم.
ماتسن (مدير مركز لئونارد- دانشگاه پنسيلوانيا) دريافت، دانشجوياني كه در ابتداي
پروژه اشتباهات بيشتري مرتكب ميشوند، سرانجام موفقترين دانشجويان خواهند بود.
ريچارد فارسون يكي از موسسان و رئيس انستيتو علوم رفتاري در كاليفرنيا معتقد است كه
مديران ميدانند كه شكست بخشي جدايي ناپذير نوآوري است. تا وقتي افراد شكست را نقطه
مقابل موفقيت ميدانند و نه مكملي براي آن ،هرگز قادر نخواهند بود خطراتي را كه
لازمه نوآوري است، بپذيرند.به فراسوي شكست بنگريد.البته شكست داريم تا شكست. بعضي
شكستها كشنده هستند، مانند توليد و بازاريابي يك لاستيك نامرغوب. هيچ زماني مديريت
نميتواند در مورد مقولههاي بهداشتي و ايمني بيتفاوت باشد. اما تشويق شكست به
مفهوم كنار گذاشتن نظارت، كنترل كيفيت يا احترام به اقدامات درست نيست، بلكه كاملا
بر خلاف اين است. مديريتكردن براي شكست نيازمند آن است كه مديران بيشتر درگير كار
شوند و نه كمتر.
اگرچه اشتباهات به هنگام دست زدن به اقدامات نوآورانه اجتناب ناپذير، اما مديريت
نميتواند مسئوليت ارزيابي شكستها را بر عهده فرد ديگري بگذارد.رهبران پذيراي
شكست،اشتباهات موجه را تشخيص ميدهند و به آنها به عنوان نتيجه نهايي مينگرند كه
بايد مورد آزمون قرار گيرد ، درك شود و تصميمات آينده بر پايه آن اتخاذ شود. ايجاد
تمايز بين شكستهاي موجه و شكستهاي غيرموجه،دو مزيت عمده را دربردارد.اول اينكه
ابزاري در اختيار مديران قرارميدهد تا محيطي به دور از تنبيه براي ارتكاب به
اشتباهات ايجاد كنند و در عين حال به آنها اجازه ميدهد تا پروژههاي دقيقا طراحي
شده را دنبال كنند كه اگر با شكست روبهرو شوند،اشتباهات سازندهاي را به بار
خواهد آورد. دوم ، آوردن اين امكان براي مديران است تا بدون داوري ،آن نوع اشتباهات
سازندهاي را بپرورند كه مبنايي براي «يادگيري براي يادگيري» است.با آشكار ساختن
آنچه كه به كار نميآيد، شكستي كه از يك پروژه دقيقا طراحي و اجرا شده، سرچشمه
ميگيرد، بصيرتي نسبت به آنچه كه مؤثر و موفق خواهد بود ايجاد مي كند. بهترين
مربيان موفقيت و شكست را در بلندمدت به دست مي آورند. رهبران پذيراي شكست در همه
زمينهها يكسان عمل ميكنند و به جاي دنبالكردن موفقيت ، برافزايش سرمايه فكري
سازمان خود (تجربه،دانش وخلاقيت نيروي كار) متمركز ميشوند.چگونه؟ از طريق
درگيركردن خود.
اين مديران علاقه ملموسي به پروژههاي كاركنان خود نشان ميدهند. رهبراني كه
راهگشا بودند، به جهت صميميت با كاركنان و شركت در بحثهاي پرشور و حال در مورد
پروژهها و نه به خاطر حدسزدن يا انتقادكردن شهرت داشتند.
در حالي كه ايده تشويق اشتباهات ممكن است، براي بسياري از مديران ناآشنا(يا حداقل
كمي نگران كننده) به نظر آيد ، اما مدافعان و حاميان سرشناسي نيز دارد.زماني كه
جكولش رئيس جنرال الكتريك بود،گفت : «ما به شكست پاداش ميدهيم» و توضيح داد كه
انجام غير از اين فقط مانع شجاعت ميشود.به نظر كترينگ كه بعد از توماساديسون به
عنوان به عنوان صاحب نامترين مخترع پيشگام امريكايي شناخته ميشود،شكست خوردن يك
رسوايي نيست و بايد هر شكستي را تحليل كردوعلل آن را يافت.بايد آموخت كه چگونه
هوشمندانه شكست خورد.شكست خوردن يكي از بزرگترين هنرهاي جهان است.ولش و كترينگ
ميدانستند كه به وجود آوردن محيطي كه پذيراي خطركردن باشد، نيازمند اين است كه
بصراحت نشان داده شود كه لغزشهايي كه در مسير نوآوري رخ ميدهد، قابل بخشش
هستند.پذيرش اشتباهات نشانه ضعف يك رهبر نيست، بلكه اعتماد به نفس او را نشان
ميدهد.اين امر به ايجاد پيوندهاي نزديكتر با كاركنان و همكاران كمك ميكند.زماني
كه اشتباه فاحشي پذيرفته ميشود، همدلي حاصل ميآيد.
ج- گريز از ابهام
دانش آموزان دبيرستاني و دانشجويان اغلب از ابهام ناراحت ميشوند.اگر تكليف شب
طولاني داشته باشند، در صورتي كه دستورالعمل و اطلاعات مشروح و ويژه ارائه شود،
اصلا ناراحت نميشوند. آنها دوست ندارند براي حل مسائل مجبور باشند چيزهايي را حدس
بزنند و يا خودشان اطلاعات را استخراج كنند_
بنابراين عجله نداشته باشيد كه بسيار بسرعت يك موقعيت مبهم را رفع كنيد. از زواياي
مختلف به موقعيت بنگريد ، سؤالهاي بيشتري بپرسيد و بخصوص به ذهن ناخودآگاه خود مهلت
دهيد تا درباره آن ابهام بينديشد.
نتيجه گيري
ما در اين مقاله به دنبال آن بوديم كه موانع تفكر خلاق را در سازمانها نشان دهيم تا
سازمانها بدين وسيله در پي از ميان برداشتن اين موانع و حتي فراتراز اين در پي
تشويق آن برآيند و در نهايت در مسيري حركت كنند كه اثربخشي و كارايي سازمان افزايش
پيدا كند و در نتيجه سازمان به سمت بقاي بيشتر در بازار و پيشتاز بودن در آن حركت
كنند .
منابع
1- رضاييان علي، مباني سازمان و مديريت، انتشارات سمت ، چاپ دهم ، 1386
2- لامسدين مونيكا و ادوارد ، تفكر خلاق و حل خلاقانه مسئله ، ترجمه: حائري
زاده خيريه ، محمد حسين ليلي ، نشر ني ، چاپ اول ، 1381
3- ستي راجيش ، اسميت دانيل ، پارك وان ، چگونه خلاقيت تيمي را از بين ببريم ؟
، ترجمه: پاشازاده عاطفه ، گزيده مديريت شماره 22 ، 1381
4- فلوريدا ريچارد ، رابرت كاشينگ ، گري گيتس، وقتي سرمايه اجتماعي نوآوري را
سركوب ميكند؟، ترجمه : چلبي راحله، گزيده مديريت شماره 22، 1381
5- فارسون ريچارد، رالف كيز، رهبر پذيراي شكست، ترجمه : شريفيان ثاني، گزيده
مديريت 22 ، 1381
6- احتشامي اكبري كامليا، تشويق نوآوري، گزيده مديريت شماره 22 ، 1381
منبع:
ماهنامه تدبير، شماره 190