اشاره:
مجالسي كه در تعزيت مصائب آلالله و تكريم اهل بيت عليهمالسلام برگزار ميشود
از مغتنمترين فرصتهاي تبليغي و ارشادي و فرهنگساز جامعة ديني ماست، كه با
توجه به پشتوانة اصيل و ريشهدار سنتي ـ و بهويژه ـ خودجوش مردمي، ميتواند
در سطح كلان اثرگذار بوده و به مؤثرترين تجلّي عبادات جمعي و گسترش سنّت امر
به معروف و نهي از منكر، در جهان تشيع مبدل شود.
بالتبع هرگونه انحرافي در اين زمينه نيز ميتواند به همين ميزان حساس و مهم
فرض و ديده شود. چندي پيش «حسينيه يا خانقاه» را در صفحات مجله ديديد و
موضعگيريهاي متعدد ـ و متأسفانه فعلاً شفاهي ـ و اعلامنظرهاي گوناگوني را
در پي داشت. «تقابل شور و شعور» فراخوان ديگري در همين راستاست و دستي كه در
انتظار ياري ـ مكتوب ـ اهالي قلم و اهل تحقيق و دغدغة فرهنگي در اين زمينه،
دراز شده است.
***
از روزي كه رسول اكرم صليالله عليه و آله و سلم فرمود: «از قتل حسين
عليهالسلام حرارتي در دلهاي مؤمنان ايجاد ميشود كه هيچگاه سرد نخواهد شد»،
تمام محرّمها و عاشوراها شاهدند كه اين روايت از زبان حق صادر شده و اين خود
محكمترين سند اين روايت است.
حقيقت اين است كه هر مصيبتي را نسياني است و هر مصيبتزدهاي را آرامشي، غير از
مصيبت حسين عليهالسلام كه اعظم المصائب است. يكي ـ و تأكيد ميكنيم تنها يكي ـ
از مظاهر و تجليات اين مصيبت در عالم ارض، مجالس حسيني است كه به وسيله
دوستداران و شيعيان آن حضرت برگزار ميشود و از آنجا كه شمس جمال و كمال آن
حضرات هر روز پرفروغتر و نورانيتر از پيش ميتابد، اين روزها شاهديم كه نسل
سوم انقلاب به هيئتها و مجالس اهل بيت عليهمالسلام بيش از پيش توجه ميكنند.
در همين وهله اول بايد گفت كه شكراين نعمت از دست و زبان احدي برنميآيد و اين
جز موهبتي ديگر از مواهب حضرت ارحم الراحمين به اين كشور نيست.
تجمع جوانان حول محور اهل بيت عليهمالسلام و يا لااقل به بهانه آن حضرات،
نعمتي است كه فقط وقتي خداي نكرده از دست برود متوجه عظمت و مباركي آن ميشويم.
در اين ميان نقش مدّاحان به عنوان گردانندگان بخش مهمي از اين مجالس بايد بيش
از پيش مورد توجه قرار گيرد.
در حقيقت، محوري بودن شخصيت مداح در بين عامّه هيئتيها در شرايطي كه منبرهاي
سخنراني ما ـ جز در مواردي معدود ـ با سليقه جوانان امروز سازگاري ندارد، بيشتر
به اين اهميت دامن ميزند.
بنابراين در اين روزگار، مداحي شاخصه و نماد مجالس و محافل اهل بيت
عليهمالسلام است.
اين نوشتار ميكوشد در حد وسع و توانايي نويسنده و حوصله مخاطب، به آسيبهاي
وارد آمده بر مداحيهاي جديد كه اين روزها بسيار باب شده، بپردازد. توضيح اينكه
مطمئناً منظور ما از «مداح» همة برادراني كه از سر اخلاص و ادب سر بر آستان
مبارك آلا... عليهمالسلام نهادهاند و به لباس نوكري اين خاندان ملبّس
شدهاند، نيست كه خاك پاي آنان سرمة چشمان ماست، منظور ما همانهاست كه
ميدانيم و ميدانيد.
آسيبهاي وارد آمده بر مداحي امروز را ميتوان از سه ديدگاه مورد بررسي قرار
داد. ابتدا از منظر فرم و قالب، سپس از منظر محتوا و مطالب و سپس آسيبهايي كه
شخصيت مداحان امروز را تهديد ميكند.
الف) آسيبشناسي مداحي امروز از منظر فرم و قالب:
1) توجه بيش از حد به قالب و ظاهر مداحي:
در گذشته مداحان، مضامين و محتواهاي عالي و بلند را در قالب اشعار و نوحهها و
سبكهاي مناسب در اعماق جان شنوندگان مينشاندند و تمام هنر مداح در اين بود كه
آن مطالب را با تأثيرگذارترين شكل ممكن به مخاطب تحويل دهد.
امروزه اما قرار است تا در قالب فلان سبك و فلان نوحه و فلان نغمه، محتوايي نه
چندان عالي به گوش شنونده برسد و بين اين دو روش فرسنگها فاصله است.
2) استفاده از سبكهاي مبتذل، تقليدي و نچسب:
يكي از مشكلات جدي مداحيهاي جديد رواج بيحد و حصر آهنگها و سبكهايي است كه هيچ
هماهنگي و قرابت و نسبتي با فرهنگ اهل بيت عليهمالسلام و مجالس آنها ندارد.
تا جايي كه متأسفانه بعضي از آهنگهاي مورد استفاده مداحان كپي برابر با اصل
موسيقيهايي است كه شنيدن آن حرام قطعي است.
استفاده از اين آهنگها، جداي از اينكه دون شأن حضرات اوليا ء و مجالس آنان
است، وقتي براي مخاطبي خوانده شود كه قبلاً ولو يك بار اين آهنگ را شنيده
باشد، تداعي ذهني نامطلوبي خواهد داشت.
در گذشته نواها و نغمات استفاده شده در تعزيه ايراني آنقدر داراي غناي
موسيقايي بود، كه به نظر بعضي صاحبنظران موسيقي، ضامن حفظ موسيقي ايراني بوده
است. (مقاله استاد ابوالحسن خان صبا، نوشته شده در سال 1335 شمسي) و حتي نقل
ميشود كه بعضي بزرگان موسيقي ايران از جمله ابوالحسن اقبالالسلطان براي
يادگيري و درسآموزي در مجالس تعزيه حضور مييافتهاند (به نقل از استاد موسي
معروفي)
ترجيح ميدهيم قضيه را به همين جا ختم كنيم و نپرسيم كه جواب مستمعان مؤمني را
كه ميپرسند بعضي آقايان مداح اين سبكها ـ را از كجا ياد گرفتهاند چه بايد
داد؟ مطمئناً اينجا ديگر نميتوان گفت: اين هم عنايت ارباب بوده.!
3) رواج نوحه محوري و شور محوري و كمرنگ شدن روضهخواني:
كساني كه تجربه مداحي دارند ميدانند كه خواندن نوحه اعم از زمينه، ريز، واحد و
يا شور به مراتب آسانتر از خواندن مصيبت و روضه است. در حقيقت پختگي و هنر و
روحيات يك مداح هنگام خواندن روضه خود را نشان ميدهد.
اين روزها به نظر ميرسد بسياري از مداحان جوان براي ميانبر رفتن اين راه، از
خواندن روضه و مصيبت گريزانند و ترجيح ميدهند قسمت اعظم مجلس خود را با نوحه
پر كنند.
يكي ديگر از دلايل اين امر، قابليتهاي زياد نوحه براي تنوعسازي و جوش و هيجان
و تحرك بيشتر آن براي جوانان است. البته بعضي مداحان عنوان ميكنند كه نه
خودشان و نه مستمعشان ـ كه احتمالاً بسيار آماده و كنايهفهم است ـ تاب شنيدن
روضه و مقتل را ندارند و آنها هم به همين دليل نوحه ميخوانند. بگذريم كه در
نوحهها گاهي مطالبي خوانده ميشود كه در هيچ مقتل مكشوفي به اين صراحت و با
اين بيپردهگي گفته نشده است!
ب) آسيبشناسي مداحي امروز از منظر محتوا و مطالب:
1) خواندن روضههاي دروغ و بيپايه:
اين معضل از قديم همواره گريبانگير بخشي از جامعه مداحان بوده و در حقيقت
ميداني بزرگ براي آزمايش تقواي مداح به حساب ميآيد. انتخاب اينكه شما با يك
كلمه دروغ، مجلسي را سرتا پا اشك و داد و فرياد كنيد يا اينكه مقتل را راست و
مستند بخوانيد و حتي اگر يك قطره اشك از چشم كسي نريزد و شما صرفاً به
وظيفهتان عمل كرده باشيد، امتحاني است بسيار بزرگ.
نقل است كه شخصي در خواب ديد كه نسبت به حضرت اباعبدالله عليهمالسلام بيادبي
و جسارت كرده است. فردا صبح پيش يكي از علما ء بزرگ آن دوره رفت و جريان خواب
را نقل كرد. آن عالم با اندكي تأمّل فرمود: شما روضهخوان هستيد؟ مرد گفت:
بله. آن عالم بزرگوار فرمود: ديگر روضه دروغ نخوانيد.
صورت برزخي و مثالي بعضي مطالب و روضههاي دروغ و جعلي، همان است كه آن شخص در
خواب ديده بود. آشنا نبودن مداح با تاريخ و مقاتل معتبر و مشهور، باعث ميشود
كه در خواندن روضه به ذكر وقايع مجعول و بيپايه پناه ببرد و بسياري اوقات به
بهانه «زبان حال» گفتن، چيزهايي بگويد كه موجب وهن و كسر شأن حضرات ائمه
عليهمالسلام شود.
كلام آن حضرات و نحوه برخورد و سلوك ايشان در هنگام مصيبت ديدن، اضطرار، غم،
خشم، شادي و... بسيار بسيار ظريفتر و دقيقتر از آن است كه ما و امثال ما
بتوانيم در چهارچوب زبان حال به جاي آن بزرگواران حرف بزنيم. چون در هر صورت
زبان حال نيز اثر خود را در ذهن شنونده ميگذارد و حتي اگر بداند اينها واقعيات
و مسلّمات تاريخي نيست و ساخته ذهن مداح است، بالاخره به مرور زمان در
شكلگيري فضاي ذهني او نسبت به اولياي دين و قيام و نهضت عاشورا بسيار
تأثيرگذار است.
و اينگونه است كه ابعاد حماسي شخصيتي بزرگوار مانند حضرت عقيله بنيهاشم زينب
كبري سلامالله عليها، كمكم از روضهها و مراثي حذف ميشود؛ زيرا مداحي كه
زبان حال ميخواند، هيچگاه درنمييابد كه چگونه ميتوان در عين زن بودن و سر
تا پا عاطفه بودن، چگونه ميتوان در عين مصيبت كشيدن و در زنجير دشمن اسير شدن،
باز اين همه بزرگ و حماسي و عزيزالنفس بود. در نتيجه در قالب زبان حال و
روضههاي جعلي و ساختگي، اين شخصيت بزرگوار را همچون يك زن معمولي مصيبتديده
معرفي ميكند.
بدبختي بزرگ ديگر اين است كه مداح معمولاً در تكرار زبان حال، ديگر اشارهاي به
زبان حال بودن مطالب ندارد و آن را نيز همرديف روضهها و واقعيات تاريخي مطرح
ميكند و با اين روش بسياري از اين زبان حالها كه ساخته و پرداخته ذهن مداح
است، كمكم به صورت يك باور عمومي و جزئي از تاريخ عاشورا به حساب ميآيد.
2) استفاده از اشعار نامناسب
يكي از خصوصيات و لوازم مداح شدن در گذشته آشنايي با ادبيات، شناخت شعر و
تسلّط بر نحوه اجراي اشعار مختلف بوده است. امروزه اما بعضي مداحان جوان اين
نياز را در خود احساس نميكنند و با پياده كردن اشعار از روي نوار و CD بر كاغذ
و دوبارهخواني آنها، ديگر حتي نگاهشان به ديوانها و مجموعههاي شعر نميافتد.
يكي از توصيههاي مهم رهبر معظم انقلاب به مداحان اهميت دادن به شعر و نخواندن
اشعار سبك و ضعيف در مجالس است، حتي اگر آن شعر ضعيف با اخلاص و حالي خوش سروده
شده باشد. متأسفانه جز تعدادي معدود از مداحان كه اغلب از پير غلامان اين آستان
مقدس هستند، بقيه توجه شايستهاي به رهنمود ايشان نكردند.
در طول تاريخ نيز شاهديم كه شعر شعرايي مانند كميت و دعبل و سيد حميري و... به
لحاظ ادبي و قوّت شعر در جايگاه رفيعي قرار داشته و جز ء اشعار محكم و فخيم
زمان خود محسوب ميشدهاند.
عقل انسان نيز تأييد ميكند كه انسان براي مدح بهترين شخصيتهاي عالم بايد از
بهترين ابزار و وسايل استفاده كند كه يكي از اين ابزار و وسايل شعر است.
امروزه در هيئتها، بسياري از چيزهايي كه به عنوان شعر، مخصوصاً در قالب نوحه و
شور خوانده ميشود، حتي فاقد وزن و رديف و قافيه صحيح است. نكته مهم ديگر رواج
ادبيات عرفاني و غنايي ايران در هيئتهاي مذهبي، طي سالهاي اخير است.
به اين روند توجه كنيد:
مداح، نام رابطه خود و مستمع با اهل بيت عليهمالسلام را، عشق ميگذارد و چون
در حافظه تاريخي اين ملت، عشق با ادبيات عرفاني و غنايي شناخته ميشود، به سراغ
آن اشعار ميرود و صحبت از خال و لب و گيسو و قد و قامت بهميان ميآورد،
بيآنكه متوجه باشد كه در آن ادبيات اين الفاظ نشانهاي بودند براي بيان معاني
عرفاني.
رواج اين كار حتي گاهي باعث توهين به ساحت مقدس اوليا ء عليهمالسلام ميشود.
آنقدر روي اين اشعار تأكيد ميشود كه در نهايت تصوير ابوالفضائل كربلا، جناب
عباس عليهالسلام، از آن كوه كرامات و بزرگواريها تبديل ميشود به يك جوان
رعنا و رشيد و زيباصورت و زيباچشم و البته غيور و هميشه غضبناك.
و خدا ميداند بسيار پيش آمده كه بعضي اشعار و حرفها در مورد شخصيتهايي مثل
ناموس عالم خلقت حضرت زهراي مرضيه سلامالله عليها و يا حضرت رقيه سلامالله
عليها از زبان مداح بيرون آمده كه عرق شرم بر پيشاني كساني نشانده كه ذرهاي و
فقط ذرهاي از حرمت و عظمت اين بزرگواران را درك كردهاند.
3) استفاده از گويش كوچه بازاري و لهجه اهل باطل:
ظاهراً اين به عنوان يك ارزش در بين مداحان مطرح شده كه مداح بايد داشمشديگري
و لوطيگري را در حد اعلاي آن رعايت كند. اين امر وقتي بيشتر به چشم ميآيد كه
شما خارج از يك مجلس با شخصي از طيف مداحان برخورد داشته باشيد. از مشخصات اين
نوع ادبيات استفاده از الفاظ سخيفي است كه به هيچوجه در شأن زباني نيست كه به
ذكر حضرات ائمه عليهمالسلام گوياست.
حتي كلفت كردن صدا نيز به تبعيت از همين فرهنگ و گويش در بين بسياري از مداحان
نوجوان و جوان باب شده است و حال آنكه اين ادبيات هيچگاه در بين بزرگان ديني
ما و علما ء سلف، سابقه و رواج نداشته و هر چه بوده ادب و وقار و طمأنينه بوده.
4) فاش خواندن مصيبت:
يكي ديگر از آسيبهاي محتوايي مداحي امروز اين است كه مداح وقتي هم چند دقيقه
محدود به روضهخواني ميپردازد، روضه را اصطلاحاً مكشوفه ميخواند. اين امر
شايد به اين دليل باشد كه بر فن و هنر مرثيهخواني مسلّط نيست.
يك استاد صاحبدل و دلسوخته ميتواند حتي با نقل مقدمات يك روضه، مانند وداع
حضرت علياكبر عليهالسلام با اهل حرم و مطالبي شبيه اين، مجلس را به اوج
احساس برساند و به اصطلاح از مجلس اشك بگيرد و ممكن است كس ديگري براي گرياندن
مستمع در همين روضه به فجيعترين حالت ممكن حتي مقصود مقتل را از اصطلاح
«ارباً ارباً» هم تشريح كند.
هنوز بازار نوار يكي از مداحان عزيز گرم است كه شعر آتشين و سنگين: «او ميدويد
و من ميدويدم...» را همراه با گروه اركستر اجرا كرده، شعري كه در سال فقط
يكبار آن هم در ظهر عاشورا اگر حال مجلسي اقتضا ء كرد ميشود يكي دو بيتش را
خواند و ديگر هيچ نخواند.
واقعاً اگر ما اعتقاد داشته باشيم حضرت صاحبالامر عليهالسلام در مجالس ما
حاضر و ناظر هستند باز هم مجالس ما و مداحي ما همين وضع را خواهد داشت؟
5) محو شدن برخي سنتهاي پسنديده:
در گذشته بين جامعه مداحان بعضي سنتهاي پسنديده رواج داشته از جمله خواندن
قصايد پندآموز و يا خواندن متن يك روايت همراه با ترجمه و توضيح مختصر كه براي
آمادهتر شدن دلها و ايجاد يقظه و تنّبه در مستمع، بسيار مفيد بود.
در بعضي مواقع نيز مجلس با مناجات آغاز ميشده و به قول يكي از منبريان قديمي
تهران، اول خودشان را كيسه ميكشيدند بعد براي امام حسين عليهالسلام گريه
ميكردند.
اين روزها به نظر ميرسد كه در بين مداحان جوان و امروزي اين سنتهاي نيكو در
حال از بين رفتن است.
6) فراموش شدن ماهيت حقيقي و ناب عزاداري:
براي درك بهتر اين موضوع كافيست سري به بهشت زهرا بزنيد و بر سر قبر كسي كه
تازه به خاك سپرده شده و اطرافيان او بر سر مزارش نشستهاند برويد و گريه و
عزاداري آنها را مقايسه كنيد با انواع و اقسام مدلهاي سينهزني پاپ و راك و...
كه اين روزها مد شده و به كلي خالي از روح و باطن هستند.
و حالات مصيبتزدهها را مقايسه كنيد با حالت مداحي كه در اوج مصيبت خواندن به
تنظيم نبودن صداي ميكروفن اعتراض ميكند.
7) عدم توجه به مسائل اجتماعي روز:
در حقيقت ترويج و اشاعه دين فردگرايانه يكي از آفات مهم بعضي از محافل ديني
امروز ماست. بيتوجهي نسبت به مسائلي مانند فقر، فساد، فقدان عدالت اجتماعي،
تبعيض و... در بعضي مجالس مذهبي، آفتي است كه در صورت بيتوجهي، نوع دينورزي
جوانان را كاملاً دچار تحريف خواهد كرد و جوانان هيئتي ما به سوي صوفيگري و
عزلتگزيني كشيده خواهند شد. در زمان جنگ مملكت ما نياز به رزمنده پرشور و عاشق
داشت. هيئتهاي آن روز نياز آن روز را به درستي درك كردند و از همين مساجد و
هيئتها و روضهها بود كه بسيجيان عازم جبهه ميشدند.
8) پرداختن به آنچه مستمع بيشتر ميپسندد به جاي آنچه بايد بشنود:
تمايل مخاطب عام، بيشتر به سمت مطالبي است كه در جهت تأييد و اميد بخشيدن به او
و مطابق ذوق و سليقه او باشد نه در جهت اعتراض و اصلاح و فرهنگسازي.
و مداح بايد خود را از اين آفت بر حذر دارد.
نمونههاي بسياري از اين تعامل را اين روزها ميبينيم كه مداح طبق خواست و
سليقه صاحب هيئت يا جوّ حاكم بر يك هيئت خاص ميخواند و مورد مقبوليت و تأييد
آن جمع قرار ميگيرد. يعني مداح دنبالهروي مستمع ميشود.
مثلاً خود مداح مقيد به نماز اول وقت است ولي وقتي در يك جوّ خاص كه به
عزاداري بيش از نماز اهميت ميدهند قرار ميگيرد، نه خود نماز اول وقت ميخواند
و نه ديگران را امر به معروف ميكند.
بعضي از مداحان باتقوا كه شاهد اعمال خلاف شرع و شئونات اسلامي در بعضي هيئتها
هستند، از ترس گريز مخاطبشان از يك تذكر عادي و دوستانه نيز ابا دارند و ترجيح
ميدهند همه چيز را به امام حسين عليهالسلام بسپارند.
9) طبقهبندي مستمعان
از رسومات بسيار ناپسند اين روزگار در باب مداحي، تبعيض و تقسيمبندي مستمعان
به محرم و نامحرم(!) و عمومي و خصوصي است آن هم در مجالس عمومي.
مداح بعضي حرفها را ميگذارد براي وقتي كه نامحرمي در مجلس نباشد و همه
بهاصطلاح، اهل حال باشند و اين مطلب را هم پشت ميكروفن و در جلوي همه خلقالله
و با افتخار ميگويد. و من مستمع بيحال نامحرم تازهوارد ناشي فكر ميكنم، با
امام حسين، و دم و دستگاه حضرتش نامحرم هستم و اين غصه مجال اين فكر را به من
نميدهد كه وقتي حضرت صاحبالزمان عليهالسلام لياقت تشرف به مجلس اباعبداالله
را به تو مرحمت فرمودند و تو را قابل حضور ـ فقط حضور خشك و خالي ـ در اين
مجالس دانستهاند، مداح و بزرگتر از مداح كيست كه تو را شهروند درجه 2 و 3
آرمانشهر امام حسين عليهالسلام بداند و خود و هممسلكانش را شهروند درجه 1؟
10) عرفيگرايي:
به معني شكستن وجه قدسي و ملكوتي اولياي دين است. در هنگام خواندن مدح و مرثيه،
مداح ممكن است در دو دام بيفتد.
دام اول: اسطورهسازي
يعني مداح شخصيت اولياي دين را همتراز شخصيتهاي اسطورهاي قرار ميدهد و تنها
بر يكي از وجوه شخصيتي اوليا تأكيد ميكند بهگونهاي كه مثلاً حضرت
اميرالمؤمنين صلواتاللهعليه در حد پهلوان پهلوانان عالم نمود پيدا ميكند و
وجوه ديگر شخصيت ايشان مورد غفلت قرار ميگيرد.
در حقيقت مداح به دنبال جنبههايي ميگردد كه در خود به آنها بيشتر علاقه دارد
و در نتيجه مداحان جوان، اميرالمؤمنين عليهالسلام را همان پهلوان باقدرت
مافوق بشر ترسيم ميكنند و حضرت عباسعليهالسلام را نيز به همراه كمي چاشني
جمال و زيبايي همينطور، و امام حسينعليهالسلام ميشود مظلوميت محض، نه
حماسهاي، نه صلابت و هيبتي، نه خطابه و سياست و حكمتي...
دام دوم: همذاتپنداري با شخصيتهاي ديني
مداح خود را به جاي اولياي دين قرار داده و سپس تشخيص ميدهد كه اگر من به جاي
او باشم در آن لحظه چه حركتي انجام ميدهم؟ و اين ميشود زبان حال! فارغ از
اينكه نگاه آنها به عالم به اندازه طول و عرض اين عالم با نگاه ما به اين عالم
و اتفاقاتش متفاوت است.
11) اظهارنظر پيرامون مسائلي كه دربارة آنها تخصص ندارد.
از آسيبهاي جدي مجامع و محافل مذهبي امروز ما، اين است كه علاقه جوانان به
مداحان باعث شده تا مداحان خود را در جايگاه وعظ و افتا ء و دستگيري از خلق
ببينند و اگر صلاحيت و دانش اين كار را داشتند چقدر خوب بود.
بعضي از مداحان امروز، هم منبرياند هم خطيب، هم استاد اخلاق و سير و سلوك، هم
مرجع تقليد، هم كارشناس و تحليلگر مسائل سياسي و اقتصادي و علمي و نظامي و...
و هم روضهخوان!
به عنوان نمونه بارها شنيدهايم كه بعضي آقايان در مجالس مولودي اينچنين افاضه
فرمودهاند كه:
هر چه بيشتر كف بزنيد حضرت زهرا سلامالله عليها شادتر ميشوند.
حضرت زهرا سلامالله عليها از سر همه تقصيرات و اسائه ادبهاي ما بگذرد كه اگر
چنين شود خدا هم ميگذرد.
ج) آسيبهايي كه شخصيت مداحان را تهديد ميكند:
1) غفلت از تهذيب نفس:
متأسفانه گاهي ديده ميشود كه چون مداح خود را برخوردار از نعمت ارتباط روحي با
حضرات ائمه عليهمالسلام ميبيند، نسبت به تهذيب نفس و رعايت و تمرين تقوا،
غفلت ميورزد. فراموش نكنيم كه آن حضرات با بيانهاي مختلف و در روايات متعدد،
فرمودهاند: «دوست ما نيست مگر كسي كه ترك حرام و ايتان واجب داشته باشد»
اثرات سو ء آلوده بودن مداح به بعضي رذايل، به مراتب بيشتر از آلودگي ديگران
است. زيرا در نظر عوام مردم، مداح نماينده و تابلوي دستگاه سيدالشهدا
عليهالسلام به حساب ميآيد و توقع مردم از اين قشر توقع ديگري است.
يك برخورد نامناسب ممكن است پاي جواني را لااقل تا مدتها از اين مجالس سراپا
نعمت و بركت و مغفرت كوتاه كند كه اين خود گناه بسيار بزرگ ديگري است.
يادمان باشد عزيزترين نوكران در آستان حضرت اباعبدالله عليهالسلام،
متواضعترين، مهربانترين، باتقواترين و بااخلاصترين نوكران هستند نه
خوشصداترين و پرجوش و خروشترين و معروفترين.
2) مريدبازي و نوچهپروري:
شايد دليل رواج اين آفت اين باشد كه مداح به دليل نداشتن هنر مجلسگرداني و
ارتباط با هر نوع مخاطب، فقط در شرايطي خاص و با حضور عدهاي خاص ميتواند خوب
بخواند و گرمي مجلس او وابسته به حضور همين اشخاص و شنوندگان حرفهاي است.
گريهكن حرفهاي، سينهزن حرفهاي، كنايهفهم حرفهاي و...
و در هر صورت اين هم يكي از نتايج غفلت از تهذيب نفس است.
خدا رحمت كند حضرت امام را كه برقي از نور محمد و آل محمدعليهمالسلام بود در
آينه زمان ما.
نقل شده كه ايشان اجازه نميدادند هيچكس اعم از شاگرد و مريد و طلبه و... پشت
سرش راه برود. ميايستاد تا همه رد شوند و دوباره تنها و به دور از هياهو و
تشريفات از كوچه عبور ميكردند.
3) عدم ارتباط با علما ء و روحانيت:
مداح و غير مداح اگر با روحانيت و علماي رباني ارتباط نداشته باشند، در معرض
سقوط قرار دارند و فرقي بين بيسواد و روشنفكر آنها نيست. نتيجه عدم ارتباط با
روحانيت و علماي عامل دين، باز شدن پاي انواع و اقسام بدعتها در مجالس حسيني
است.
امام حسين منهاي تقوا، امام حسين منهاي انجام وظايف اجتماعي و در يك كلام امام
حسين منهاي دين، از اثرات سو ء اين جدايي است.
البته در اين ميان بعضي طلاب و روحانيان و اهل علم نيز بيتقصير نيستند. چرا كه
زماني عمود خيمه مجالس حسيني علما بودند و امروز حاشيهنشين و سخنران قبل از
مداحي شدهاند.
زماني در همين مملكت مجتهدان جامعالشرايط ما هم منبري بودند و هم روضهخوان. و
مگر شياطين انس و جن ميتوانستند به اين راحتي در چنان مجالسي رخنه كنند؟
منبع:ماهنامه سوره ، شماره 20