هنر و زيبايي در سيره پيشوايان

محمد محمدي اشتهاردي


معني هنر
هنر به معني زيبايي شناسي و زيبايي آفريني است، كه شامل هر نوع فن و پيشه زيبا و جالب در عرصه هاي گوناگون مي شود. هنرمند كسي است كه با شناختن زيبايي ها، در پرتو علم و عقل بتواند از آنها بهره گيرد، و عامل خلاقيت و سازندگي و رشد و تعالي خود و ديگران گردد. به عنوان مثال اگر بانويي با شناخت زيبايي ها و عوامل پيدايش آنها درمورد تربيت كودك از آغاز انعقاد نطفه- بلكه قبل از آن- تا هنگام تولد و بعد از آن، و سپس رعايت دقيق آنها، همت كند، مي تواند ازنظر صورت و سيرت فرزندي زيبا پديد آورد، و همين هنر مهم اجتماعي است كه مي تواند سرچشمه آثار و نتايج درخشان گردد، و محتواي شعر فردوسي را تحقق بخشد كه گفت:

زنان را همين بس بود يك هنر
نشينند و زايند شيران نر

و مانند حضرت زينب(سلام الله عليها) در حضور ابن زياد، ماجراي شهادت و سختي هاي كربلا را، جميل و زيبا خواند و فرمود: «ما رأيت الا جميلاً؛ جز زيبايي نديدم»(1) و شايد حضرت امام خميني (قدس سره) اين سخن معروف خود را از اين گفتار زينب (سلام الله عليها) اقتباس كرده كه گفت: «شهادت هنر مردان خدا است» يعني شهادت يك نوع زيور و زيبايي براي انسان ها است. و به طوركلي پديده هاي خلقت، زيبايي و زيبايي آفريني است، و نشان دهنده هنرهاي خيره كننده و گوناگون است كه ذات پاك خدا در جهان هستي پديدار ساخته است، به عنوان مثال در ميان حشرات، زنبور عسل را درنظر بگيريد كه با زيبايي شناسي و زيبايي آفريني غريزي و حركات ظريف خود، شكوفه ها و گلهاي خوشبو را مي شناسد، و از آنها مي خورد، و با تلاش هاي آگاهانه و هوشيارانه و خستگي ناپذيرش، ده ها و صدها و گاهي هزارها كيلومتر ره مي پيمايد، و درنتيجه عسل تهيه مي كند كه درميان غذاها شيرين ترين و پرمحتواترين غذاها است كه قرآن از اين هنر الهي چنين ياد مي كند: «و پروردگار تو به زنبور عسل وحي (و الهام غريزي) نمود كه از كوه ها و درختان و داربست ها كه مردم مي سازند، خانه هايي برگزين، سپس از تمام ثمرات (و شيره گل ها) بخور، و راه هايي را كه پروردگارت براي تو تعيين كرده است، به راحتي بپيما، و از درون شكم آنها نوشيدني با رنگ هاي مختلف خارج مي شود كه در آن شفا براي مردم است.»(نحل/68)

اين يك نمونه از هنر جهان طبيعت از ميلياردها نمونه هاي ديگر است، بايد بادقت و تفكر درمورد آن، برهنر خود افزود، هنرها را شناخت، و هنرآفريني كرد، چنان كه رسول اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) در اين راستا مي فرمايد: «المؤمن كالنحله تأكل طيباً و تضع طيباً؛ مؤمن مانند زنبور عسل است كه چيز پاك (شيره گل) مي خورد، و چيز پاك (عسل) تحويل مي دهد.»(2)

توضيح بيشتر اين كه: روان شناسان مي گويند: روح و روان انسان از چهار بعد تشكيل شده كه عبارتند از: حس مذهبي، حس نيكي، حس دانايي و حس زيبايي. آنها معتقدند كه تمام زيبايي هاي ادبي، شعري، صنايع ظريف، و هنر به معني واقعي از حس زيبايي نشأت گرفته، و از آثار اين حس است، و سراسر جهان را به زيبايي ها فرا گرفته، و همه آن ها نشانه هنر دوستي خدا، و هنر آفريني او است. پس ما كه جزيي از جهان آفرينش هستيم، نمي توانيم از هنر فاصله بگيريم. بنابراين هنر دوستي و زيبايي طلبي از امور فطري، و برخواسته از سرشت انسان است، كه بايد آن را شكوفا و بارور نمود، و به وسيله هنر به آفرينش زيبايي ها در ابعاد گوناگون پرداخت.

هنر متعهد و سازنده، و هنر صوري ويرانگر
در اينجا آنچه كه مهم است اين است كه هنر در خدمت انسان باشد، و چنين هنري همان هنرمتعهدو هنر مورد امضاي اسلام ناب است، ولي با كمال تأسف امروز در جهان از نام هنر، به جاي سازندگي، در راه ويران گري استفاده مي شود، و با تحريف و به انحراف كشاندن زيبايي ها، بزرگترين ضربه ها بر انسانيت وارد مي گردد، به عنوان مثال با استفاده از زيبايي هاي زنان تحت عنوان هنر پيشه، به فساد و انحراف دامن مي زنند، و موجب بي محتوايي و پوچي زندگي جوانان شده، و آنها را از هنر حقيقي و سازنده باز مي دارند، اينجا است كه بايد مرزها را شناخت، و هنر صوري را از هنر واقعي جدا نمود، و پس از شناخت هنر خلاق، آن را وسيله و نردبان رشد و ترقي قرار داد. تا نكبت در جاي نعمت، و زشتي در مكان زيبايي قرار نگيرد. به عبارت روشن تر هنر مانند زبان است، كه اگر به حق حركت كند سازنده است، وگرنه مخرب و فتنه انگيز خواهد شد، و از سخن گفتن زبان به خوبي مي توان به عيب و هنر صاحب زبان، پي برد.

اگر حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد: «كونوا في الناس كالنحله ؛ همانند زنبور عسل باشيد.»(3) يعني از هنر اين گونه بهره بگيريد و با تلاش هاي خستگي ناپذير و آگاهانه، هنر را در خدمت جامعه و مردم در عرصه هاي گوناگون قرار دهيد.

هنر و زيبايي از ديدگاه قرآن
قرآن در آيات متعدد، ما را به استفاده سالم و بهينه از هنرها و زيبايي ها فراخوانده در يك جا مي فرمايد:
«بگو چه كسي زينت هاي الهي را كه براي بندگان خود آفريده، و روزي هاي پاكيزه را حرام كرده است؟ بگو اين ها در زندگي دنيا براي كساني است كه ايمان آورده اند.(اعراف 32)

اين زينت همان جلوه هاي مختلف هنرو زيبايي در لباس و غذا و ساير شؤون زندگي است كه مؤمنان از آن بهره صحيح مي برند، ولي كافران و منحرفان آن را در راه تباهي ها به كار مي اندازند.
و در آيه ديگر مي فرمايد:
«ما آن چه را روي زمين است زينت آن قرار داديم، تا انسان ها را بيازماييم كه كدامينشان بهتر عمل مي كنند؟»(كهف/7)

نتيجه اين كه هنرها و زيبايي ها نعمت بزرگ الهي براي امتحان بشر در اختيار او قرار داده شده، تا آن كه زيباتر از آنها بهره مي برد، شناخته شود، و هنر مقدمه و مركب راهوار براي وصول به مقصود و اهداف شود.

و به طور كلي نه تنها استفاده از نعمت هاي الهي جايز و رواست، بلكه واجب و لازم است، و بايد آن را آشكار ساخت. چنان كه پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود:
«هنگامي كه خداوند نعمتي را به بنده اي مي بخشد، دوست دارد آثار آن نعمت را از او آشكارا بنگرد.»(4)

نيز فرمود:
«هر كس خيري به او رسد، ولي آثارش از او ديده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمت هاي او و منكر آن نعمت ها به شمار مي آيد.»(5)

و حضرت علي (عليه السلام) فرمود:
«خداوند زيبايي ها را دوست دارد، و نيز دوست دارد كه آثار و نشانه هاي زيبايي ها را از بنده اش آشكارا بنگرد.»(6)
پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) و امامان (عليهم السلام) از قرآن اين گونه استفاده مي كردند، مثلاً امام مجتبي (عليه السلام) زيباترين لباس هاي خود را هنگام رفتن به مسجد مي پوشيد، و از برترين عطرهاي خوشبو استفاده مي كرد، و با آراستگي چشمگير در ميان مردم مي آمد، روزي يكي از زاهدنماها از او پرسيد: «اي پسر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) چرا زيباترين لباس خود را در نماز مي پوشيد؟» آن حضرت در پاسخ فرمود: «ان الله جميل يحب الجمال، فاتحمل لربي و يقول خذوا زينتكم عند كل مسجد؛ خداوند زيبا است و زيبايي را دوست دارد، و به همين جهت من براي راز و نياز با خدا لباس زيبا مي پوشم، چرا كه خداوند (در قرآن آيه 31 اعراف) مي فرمايد: زينت خود را هنگام رفتن به مسجد برگيريد.»(7)

قرآن در مورد ديگر مي فرمايد: «و لباست را پاكيزه كن.»(مدثر/4) تفسير اين آيه روايت شده: در عصر جاهليت بين مردم معمول بود كه دامن لباس هايشان را بسيار بلند مي كردند، به طوري كه بر روي زمين كشيده مي شد و آلوده مي شد آيه فوق كه در حقيقت خطاب به مردم است در اين راستا نازل شد، و تبيين كرد كه بلندي دامن لباس نشانه شخصيت نيست، بلكه موجب ناپاكي و نازيبايي مي شود، بلكه پاكيزگي و زيبايي لباس نشانه تربيت و فرهنگ بالنده انسان از نظر اسلام است.

نيز قرآن در ضمن شمردن هدف هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: «او پاكيزه ها را براي مردم حلال مي شمرد، و ناپاكي ها را براي مردم حرام مي نمايد.» (اعراف/17) بنابراين پاكي و آراستگي، و استفاده بهينه از زيبايي ها از برنامه هاي اصلي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در زندگي شخصي خود، و در آموزه هاي مكتبي اش بود، و آنان به هر اندازه از آراستگي و زيبايي دوري كنند، به همان اندازه از مكتب انسان ساز اسلام و قرآن دوري كرده اند.

چند نمونه از روش پيشوايان
در گفتار و رفتار پيشوايان به آنچه كه موجب پاكيزگي و آراستگي است دستور داده شده و از آنچه كه باعث زشتي و ناپاكي مي شود نهي شده است، به عنوان مثال؛ به مسواك، و زدودن موهاي زائد بدن؛ و استفاده از عطريات، و گرفتن ناخن، و كوتاه كردن موي شارب و... دستور داده شده است. از سخنان رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) است: «بئس العبد القاذوره ؛ بنده كثيف، بنده بد و زشتي است.»(8) و نيز فرمود: «دوستم جبرئيل به من گفت: يك روز در ميان، خود را با عطر خوشبو كن، و در روز جمعه حتماً از عطر بهره بگير، و آن را ترك نكن.»(9)

حضرت علي (عليه السلام) فرمود: «مسواك دندان ها موجب پاكيزگي دهان، و خوشنودي پروردگار است.»(10) پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «ان من السنه ان تأخذ من الشارب حتي يبلغ الاطار؛ از سنت اسلام است كه سبيل خود را كوتاه كني به طوري كه به لب بالا برسد و لب بالا آشكار گردد.»(11) در اينجا نظر شما را به چند نمونه از رفتار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امامان (عليهم السلام) جلب مي كنيم:

1- امام صادق (عليه السلام) فرمود: «رسول خدا (صلي الله عليه وآ له و سلم) آن چه را كه براي مصرف عطر و بوهاي خوش خرج مي كرد، بيشتر از آن بود كه براي غذا مصرف مي نمود.»(12)

2- روزي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دندان چند نفر از مسلمانان را ديد كه زرد شده بود، به آن ها فرمود: «مالي اراكم قلحاً مالكم لاتستاكون؟؛ چرا دندان هاي شما را زرد و كثيف مي نگرم؟ چرا مسواك نمي زنيد؟»(13)

3- يك روز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دو عدد لباس نزد همسرش عايشه آورد و فرمود: «اين دو جامه را بشوي، آيا نمي داني كه لباس تسبيح خدا مي گويد، و هرگاه چركين شد تسبيح آن قطع مي گردد.»(14)

4- مردي به محضر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، آن حضرت مقداري موي سفيد در ريش او ديد، فرمود: اين نوري است كه نشان مي دهد جواني خود را در راه اسلام پير نموده است. آن مرد رفت و موي صورتش را حنا كرد و نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) وقتي كه او را آراسته ديد، فرمود: اين رنگ نشانه نور و اسلام است. او رفت و اين بار محاسنش را با رنگ مشكي سياه كرد و نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود: «نور و اسلام و ايمان و محبه الي نسائكم، و رهبه في قلوب عدوكم، اين رنگ، نشانه نور و اسلام و ايمان بوده و مايه جلب محبت زنانتان و القاي ترس در دل هاي دشمانتان مي باشد.»(15)

5- از روش هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اين كه به فرموده امام باقر (عليه السلام) «آن حضرت به همه بانوان اعم از شوهردار و بي شوهر دستور مي دهد كه موهاي سر خود را خضاب كنند، زنان شوهردار از اين رو كه در نزد شوهرانشان آراسته گردند، و زنان بي شوهر براي اين كه دستشان همچون دست هاي مردان نباشد.»(16)

جالب اين كه آن حضرت به علي (عليه السلام) فرمود: مصرف يك درهم براي رنگ كردن موي سر و صورت، بهتر از مصرف هزار درهم در امور ديگر در راه خدا است، خضاب چهارده فايده دارد:
1-باد را از گوش برطرف مي كند.
2-به چشم درخشندگي مي دهد.
3-بيني را نرم مي نمايد.
4-دهان را خوشبو مي سازد.
5-لثه را محكم مي كند.
6-بيماري و كسالت را رفع مي نمايد.
7-وسوسه شيطان را كم مي كند.
8-فرشتگان را شاد مي كند.
9-مؤمن را شادمان مي سازد.
10-كافر را خشمگين مي كند.
11-مايه آراستگي است.
12-موجب خوش سيمايي است.
13-دو فرشته نكير و منكر را (در عذاب كردن او) شرمنده مي سازد.
14-موجب نجات از عذاب قبر مي شود.(17)

6- امام صادق (عليه السلام) فرمود: «روزي يكي از مسلمانان به محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد، در حالي كه ريشش را با رنگ زرد خضاب كرده بود، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اين چقدر زيبا است. او رفت و پس از چند روز نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد در حالي كه محاسنش را با حنا رنگ نموده بود، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) لبخندي نمود و فرمود: اين رنگ بهتر از آن رنگ قبل است. او رفت و بعد از مدتي آمد در حالي كه محاسنش را با رنگ مشكي، سياه نموده بود، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خنديد و فرمود: اين رنگ، از رنگ قبل، و رنگ پيش از آن زيباتر است.»(18)

7- ابو ايوب انصاري ميزبان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در مدينه مي گويد: شبي براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) غذايي آميخته به سير و پياز بردم، آن حضرت از آن غذا نخورد، به آن حضرت عرض كردم: چرا از غذا نخوردي، تا از نيم خورده شما تبرك بجوييم؟ در پاسخ فرمود: «غذاي امروز سير داشت، و چون من در اجتماع شركت مي كنم، و مردم از نزديك با من تماس مي گيرند، از خوردن آن خودداري كردم.» از آن پس چنين غذايي را براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آماده نكرديم. (19)

8- حضرت زهرا (سلام الله عليها) به قدري به عطر و خوشبويي و پاكيزگي اهميت مي داد كه در لحظات سخت آخر عمر، به اسماء بنت عميس فرمود: «عطر و لباس پاكيزه و مخصوص نماز مرا بياور، مي خواهم نماز بخوانم. من آنها را آوردم، آن حضرت از آن عطر بهره جست و با آن لباس پاكيزه نماز خواند.» (20)

9- روزي سفيان ثوري (كه زاهد نماي عصر امام صادق (عليه السلام) بود) در كنار كعبه ا مام صادق (عليه السلام) را ديد كه بسيار آراسته و داراي لباس زيبا و نسبتاً ارزشمند است، به عنوان اعتراض به آن حضرت گفت: پدران و اجدادت و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و علي (عليه السلام) چنين لباسي نمي پوشيدند، شما چرا پوشيده اي؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در عصري مي زيست كه نوع مردم فقير بودند (و بر او لازم بود كه همساني با آحاد مردم را رعايت كند) ولي امروز اوضاع اقتصادي مردم خوب شده است، و افراد شايسته به پوشيدن لباس هاي آراسته و زيبا سزاوارتر هستند، آنگاه اين آيه را خواند: «قل من حرم زينه الله...» (كه قبلاً ذكر شد) سپس آن حضرت لباس زيرين خود را به سفيان نشان داد و فرمود: اين لباس زيرين را كه موئين و خشن است، براي رام كردن نفس خود مي پوشم، و اين لباس روئين زيبا را براي مردم و جامعه. آنگاه امام لباس سفيان را گرفت، و فرمود: ولي لباس زيرين تو نرم است، و لباس روئين تو زبر و خشن است، لباس روئين را براي خودنمايي در برابر مردم مي پوشي، ولي براي آرامش تن خود لباس نرم را در زير مي پوشي اين است فرق بين من و تو. سفيان از اين پاسخ درمانده شد و چيزي نگفت. (21)

10- امام صادق (عليه السلام) به قدري از عطريات بهره مي جست كه هرگاه كسي وارد مسجد مي شد و او را نمي ديد، از محلي كه بوي عطر از آن به مشام مي رسيد مي فهميد كه آن حضرت در همان محل نشسته بوده است، زيرا محل سجده او همواره خوشبو بود. (22)

11- حسن بن علي بن مهران مي گويد: به محضر امام كاظم (عليه السلام) رفتم ديدم انگشتر فيروزه در دست دارد، با دقت به آن نگاه مي كردم فرمود: «چرا اين گونه به انگشتر چشم دوخته اي؟» عرض كردم: به من خبر رسيده كه علي (عليه السلام) چنين انگشتري داشت فرمود: آري، اين انگشتر همان است...(23)

12- حسن بن جهم مي گويد به حضور امام كاظم (عليه السلام) رفتم ديدم محاسنش را با رنگ مشكي رنگين و آراسته نموده، از علت آن پرسيدم. فرمود: خضاب و آراستگي موجب افزايش حفظ عفت همسران مي گردد، زناني بودند و هستند كه كارشان بر اثر ژوليدگي شوهرانشان، به فساد و بي عفتي كشيده شد. (24)

نتيجه اين كه پيشوايان الهي بيشترين استفاده را از زيبايي ها نموده، و با كمال آراستگي به ميان مردم مي آمدند، و پاكيزگي و زيبايي را جزء دين و برنامه اصلي زندگي مي دانستند و به آن عمل مي كردند.


پانوشت ها
1- مثيرالاحزان، ص .90
2- علامه مجلسي، بحار، ج 64، ص .238
3- همان، ص .239
4- نهج الفصاحه، حديث .683
5- تفسير قرطبي، ج 10، ص 7192، فروع كافي، ج 6، ص .438
6- فروع كافي، ج 6، ص .438
7- تفسير نورالثقلين، ج 2، ص .19
8- فروع كافي، ج 6، ص .439
9- همان، ص .511
10- همان، ص .495
11- فروع كافي، ج 6، ص .487
12- همان، ص .512
13- همان، ص .496
14- ميزان الحكمه، ج 10، ص .94
15- بحار، ج 76، ص .100
16- همان، ص .102
17 و 18- همان، ص .99
19- سيره ابن هشام، ج 2، ص .144
20- بحار، ج 43، ص .185
21- فروع كافي، ج 6، ص .442
22- همان، ص .511
23- همان، ص .472
24- بحار، ج 76، ص .100 (1)

 

منبع: ماهنامه پاسدار اسلام ش 271 - روزنامه کیهان پنج ‌شنبه 21 آبان 1383