ميدانيم كه زبان وسيله تفهيم و تفاهم و ارتباط ميان اقوام و فرهنگ و تمدنها
معرفي شده است و يادگيري هرزبان تازه به معناي آشنا شدن با يك فرهنگ تازه و
دنياي جديد به شمار ميرود . آشنايي با زبان جديد، اين فرصت را به دست ميدهد
تا اقوام، زبانها و مردمي كه در سرزمينهاي مختلف زندگي ميكنند، آداب مختلف،
ويژگيها و نقاط مشترك و حتي ميراث مشترك فرهنگي و معنوي خويش را بشناسند.
ميگويند ادبيات ملتها، آيينه تمام نماي زندگي اجتماعي
آنان است كه معمولاً در داستانها، اشعار، مثلها، نمايشنامهها، صنايع و عاقبت
در همه جلوههاي ادبي و اجتماعي، متجلي است.
زبان و ادب فارسي نيز به دليل داشتن غناي پرپار فرهنگي خود، قرنها زبان علم و
دين و عرفان بوده است و از اين قاعده خارج نيست. به همين دليل است كه اين زبان
از جمله مقولاتي است كه فكر كردن و سخن گفتن در باره آن، هيچ گاه كهنه و متروك
نميشود. تا وقتي اخلاق و ادب و عشق و دوستي در جهان عده اي را مجذوب خود
ميكند، زبان و ادب فارسي هم زنده است وهم حيات خود را ادامه ميدهد.
سخن گفتن از زبان و ادب فارسي هيچ گاه كسي را خسته و دلزده نميكند زيرا
ميدانيم كه هنوز در جهان تاثير و نفوذ خود را در عرصههاي مختلف فكرو و انديشه
حفظ كرده است. غناي ادبيات فارسي كه مملو از تلميحات، تعابير و ظرايف شوق انگيز
و منطبق و سازگار با فطرت انسان هاست، در دنياي امروز، هم چنان جان و روان
مخاطبان و علاقه مندان خود را تحت تاثير قرار ميدهد. معاني نيكو و سبك استوار
و خيال پردازهاي زيبا و الفاظ فصيح در گنجينههاي نثر و شعر فارسي موهبتي است
كه بايد بيش از پيش در حفظ و اعتلاي آن كوشيد.
به حق بايد گفت ادبيات فارسي و ايراني، يكي از مهم ترين حلقهها در سلسله آثار
ادبيات جهاني و گوهر ممتاز مدنيت و فرهنگ شرق زمين و دنياي اسلام است . كه در
واقع محصول فرايندي عظيم از مبادلات فرهنگي، برخوردها و تاثير پذيريهاي متقابل
است كه در طول قرنها انجام پذيرفته و آن را به يكي از بزرگترين ميراثهاي
فرهنگي بشريت تبديل كرده است . همين عامل به دليل موفقيت جغرافيايي ايران و نيز
حضور موثر ايرانيان در عرصه تجارت و فرهنگ جهاني نقش مهمي به عنوان حلقه اتصال
تمدنهاي آسيايي و اروپايي داشته است . اين ميراث مشترك معنوي، نقاط مهمي در
جهان را مثل شبه قاره هند، چين، عثماني و آسيايي مركزي به يكديگر مرتبط كرده و
مردم اين سرزمينها را از نوعي احساس و علاقه مشترك ديني و انساني برخوردار
ساخته است.
زبان و ادبيات فارسي به دليل ويژگي محتوايي عرفاني و اخلاقي و ارزشهاي انساني
و فطري، در تمام دوران تاريخ خود، زبان شعر و ادب، زبان دل، زبان علم، زبان
سياست و زبان صلح در ميان مردم اين مناطق بوده است . زيرا زبان عرفان به ويژه
از نوع ديني و اسلامي آن، از كشش و جاذبه نيرومندي برخوردار است و صلحي كه
عرفان ايراني جست و جوگر آن بوده است، و زيبايي و رمز داري كه از آن حاصل
ميشود، در كمتر ادبياتي يافت ميشود.
اغراق نيست اگر بگوييم كه گرايش و كشش علاقهمندان به اين زبان و ادبيات ممتاز
آن، در دنياي شرق و غرب، تا حدودي به دليل همين ويژگي اخلاقي آن بوده است
.وهمين رسايي و توانايي شعري و ادبي زبان فارسي در بيان مضامين عرفاني، عارفان
و بزرگان دين و ادب اين سرزمين را براي برقراري ارتباط با مريدان و علاقه مندان
خود راغب و مشتاق تر نمود.
از اين رو بايد دانست كه اين امر تنها قسمتي از واقعيت مربوط به زبان و ادب
فارسي در جهان امروزي شمار ميرود. و درك صحيح و كامل از اين واقعيت در موقعيت
جهان زبان و ادبيات فارسي، وضعيت و هويت فرهنگي ما را در جهان يقيين و تثبيت
ميكند. به بيان ديگر بزرگ ترين جلوه فرهنگي، در طول تاريخ آثار ادبي ماست.
ميدانيم كه در بسياري از كشورهاي جهان، زبان و ادبيات فارسي تدريس و آموخته
ميشود و صدها دانشجو و استاد به فراگيري اين رشته درسي ميل و علاقه از خود
نشان ميدهند. وجود دهها كرسي زبان فارسي در كشورهاي غربي كه سابقه بسياري از
آنها دست كم به يك قرن پيش باز ميگردد، شاهدي از اين گفتار است . امّا زبان
فارسي، هيچ گاه خود را محدود و محصور به جغرافياي خاصي نكرد و حلاوت و شيريني
آن هميشگي است. در قرون گذشته اين زبان رد انتقال دانشها و تكوين تمدن اسلامي
و انتقال به اروپا در شكل گيري بخشي از تاريخ آن نقش محوري داشته است. تجديد
حيات علمي در ماوراءالنهر و خراسان قرون نخسين اسلامي مديون همين زبان و محتواي
آن بوده است. در بسياري از كشورهاي جهان غرب، به ويژه در ميان انديشمندان خود،
ايران را به آثار ادبي آن ميشناسند همان گونه كه مينياتور و صنايع دستي و
موسيقي و معماري آن را ميشناسند. همين امر سبب شده است تا زبان و ادبيات فارسي
را در رديف زبانها و فرهنگهاي درجه اول جهان قرار دهند و اقرار نمايند كه
زبان فارسي يكي از شيرين ترين و غني ترين زبانهاي دنياست.
بسياري از ايران شناسان و استادان زبان فارسي اروپايي،اعتقاد دارند كه فرهنگ
اسلامي ايراني يكي از بهترين شاهكارهاي ادبيات جهان را در دل خود دارد. و
ميگويند كه زبان و ادب فارسي، حاوي عالي ترين احساسات و تمدن انسان امروزي است
كه ارزش اين زبان و نياز به محتواي ادبي آن را بيش از پيش در ميان جهانيان
نمايان ميسازد.
بسياري از آثار خطي و ادبي فارسي، امروزه زينت بخش گنجينهها و كتاب خانههاي
كشورهاي غربي است از اين رو بايد بيش از پيش براي تقويت و رشد اين زبان به ويژه
در ميان كرسيهاي زبان فارسي در اين منطقه از جهان تلاش كرد. و از اين فرصت در
راه معرفي آثار مكتوب و ريشه دار ميراث فرهنگي ايران اسلامي در ميان علاقه
مندان در جهان غرب بهره برد.
پس بايد اين زبان را به سمت و سويي سوق داد كه هم چون گذشته وسيله مبادله در
ايجاد گفت و گو و تفاهم در جهان باشد. بايد بپذيريم كه ادب فارسي تا قلههاي
بلند ادبيات جهان پيش رفته است . بدون شك آثاري كه هنوز ناشناخته اند و
ميتوانند به دنياي غرب عرضه شوند، شناسايي و دسته بندي شوند. در كنار آن
ميتوان چشم انداز جديدي در آموزش و گسترش زبان و ادبيات فارسي در جهان ترسيم
كرد تا اين زبان نقش خود را در دنيا به عنوان زبان صلح و دوستي و ارزشهاي
تعالي اخلاقي و ديني هم چنان حفظ كند. و در اين راه روشها و ابزار جديد نياز
است.
هنوز در راه ترجمه آثار ادبي فارسي به زبان اسپانيولي و معرفي غناي ادبي فارسي
در ميان كشورهاي آمريكاي لاتين و يا مثلا زبان روسي كه بخش عظيمي از مردم
كشورهاي آسياي ميانه را در بر ميگيرد، كار مهمي صورت نگرفته است. بيشتر
ترجمهها به زبان انگليسي و بخشي نيز فرانسوي و آلماني بوده است.
در حال حاضر در بسياري از كشورهاي اروپايي و آمريكا، زبان فارسي آموزش داده
ميشود. در بسياري كشورها نظير اسپانيا، فرانسه، ايتاليا، اتريش، انگلستان،
آمريكا، كانادا، روسيه، استادان بزرگي مشغله اصلي شان تدريس و تحقيق پيرامون
وجود متفاوت ادبيات فارسي است . در بسياري از اين كشورها كرسي زبان فارسي داير
است . غير از كرسيهاي زبان فارسي و نيز نمايندگيهاي فرهنگي و سياسي رسمي
جمهوري اسلامي ايران در خارج كه كمابيش به امر آموزش مبادرت ميكنند، مراكز و
انجمنهاي ايران شناسي و شرق شناسي هم بي كار نبوده و در كنار فعاليتهاي اصلي
خود، آموزش زبان فارسي را به ميان مردم به ويژه ايرانيان و كودكان و فرزندان
نسل سوم مهاجران بردهاند.
ترجمه و تاليف صدها كتاب و مقاله از سوي غربيها و ايرانيهاي مقيم كشورهاي
اروپايي و آمريكا در باره آثار جاودان و جهاني ادب فارسي، مانند شاهنامه
فردوسي، آثار نظامي گنجوي، گلستان و بوستان سعدي، اشعار عرفاني حافظ، رباعيات
حكيم عمر خيام، آثار مولانا و صدها ايران شناس و ايران دوست غير ايراني را به
خود شيفته و مشغول كرده است و بسياري از دانشجويان اين رشته را به سوي خود جلب
كرده است . اما هنوز به آن چه دوست داريم برسيم، نرسيده ايم . و راه دشوار و
درازي در پيش داريم.
چند سالي است كه مشكلات و موانعي بر سر راه آموزش و گسترش ادبيات فارسي در جهان
غرب ايجاد شده است كه هر چه زودتر در رفع آنها بايد اقدام كرد. بايد اعتراف
كنيم كه ايران شناسي و تدريس زبان فارسي در كشوري مثل آمريكا در سالهاي اخير
سير نزولي داشته است . شايد مهمترين دليل آن قطع روابط سياسي، فرهنگي و تجاري
ايران با آمريكاست.
فقدان اشتغال فارسي آموزان و كساني كه اين رشته را ياد ميگيرند يكي ديگر از
عوامل موثر در اين سير نزولي گرايش به زبان فارسي در آمريكا و برخي از كشورهاي
اروپايي عامل مهمي به حساب ميآيد . و يا آن كه ميزان كمك و استقبال دانشجويان
آمريكايي از زبان فارسي به گونه اي نيست كه موجب شكوفايي بخشهاي زبان فارسي و
ايران شناسي در آمريكا شود. هنوز كرسيهاي زبان فارسي در آمريكا وجود ندارد . و
حمايتهاي لازم در اين راه نيز از طرف دولت آمريكا صورت نميگيرد . آن طور كه
گفته ميشود، براي راه اندازي يك كرسي مستقل در دانشگاههاي آن كشور دست كم دو
ميليون دلار پول لازم است. در كنار آن شنيده ميشود كه بسياري از استادان زبان
فارسي در كشوري مثل آمريكا براي آن كه شغل خود را از دست ندهند كم كم به آموختن
و تدريس زبانهاي ديگر خاورميانه روي آورده اند . به دليل قطع روابط سياسي و
فرهنگي و موانعي كه بر سر راه دو كشور وجود دارد، طبعاً امكان كمك مادي از طرف
ايران به طور رسمي فراهم نبوده يا تمايل در راه وجود نداشته است.
مشابه چنين وضعيتي در كانادا نيز وجود دارد. اگر چه در دانشگاه نورنتو ومك گيل
تحت عنوان گروه تمدنهاي شرقي و مركز مطالعات اسلامي، زبان فارسي به عنوان يكي
از درسهاي اختياري ارائه ميشود، اما مطالب و موضوعات مورد تدريس بيشتر جنبه
آموزش صرف دارد تا شناخت ادبيات و فرهنگ و تمدن ايراني. در اين دانشگاهها زبان
فارسي فاقد كرسي رسمي است.
در اين كشور نيز دست يابي به شغل بهتر، گرايش علاقه مندان به يادگيري زبان دوم
را دو چندان ميكند . اگر درسهاي رشته تحصيلي و آموزشي، آينده شغلي روشن تر و
قابل قبولي داشته باشد، در اين صورت با اقبال و توجه بيشتري مواجه ميگردد.
آمار نشان ميدهد جمعيت فارسي زبانان كانادا 15/. جمعيت اين كشور را تشكيل
ميدهد. با اين حال در سال 1996 رشد جمعيت فارسي زبان و افزايش تعداد مهاجران
از كشورهاي فارسي زبان موجب شده است كه اين زبان در شمار ده زبان اول جدول رده
بندي زبانهاي غير رسمي كانادا قرار گيرد.
بنابر اين در اين كشور سازوكار لازم براي احيا و رشد زبان و ادبيات فارسي وجود
ندارد. و مراكز و انجمن هايي كه به اين امر مقدس ميپردازند اگر از حمايتها و
توجه جدي برخوردار نشوند، رفته رفته جاي خود را به ديگر زبانها خواهند داد.
ايجاد كرسي زبان فارسي و ترجمه آثار ادبي و عرفاني ايراني ميتواند دريچههاي
جديدي به روي دانشجويان و علاقه مندان غير ايراني را به اين زبان بگشايد.
وعلاقه آنان را به زبان فارسي بيشتر كند.
به دليل پذيرش تنوع فرهنگها در كانادا و حضور خيل عظيمي از مهاجران، هرگاه
تعداد داوطلبان فراگيري زبان خاصي به حد كافي و مورد قبول مدارس و دانشگاهها
برسد، دولت آن كشورقانوناً هزينه برقراري كلاسها را برعهده ميگيرد. بنابراين
اين نكته قابل تامل خواهد بود اگر تعداد متقاضيان فراگيري زبان فارسي به جهت
نياز و علاقه به مطالعه به تاريخ و فرهنگ و ادبيات ايراني افزايش يابد، در آن
صورت دانشگاهها موظف به ايجاد كرسي زبان و ادبيات فارسي و ديگر موضوعات مرتبط
با مقوله ايران شناس خواهد بود.اما وضعيت و موقعيت زبان و ادبيات فارسي در
كشورهاي اروپايي به گونه اي ديگر بوده و از موقعيت بهتر و مناسب تري برخوردار
است . و ايران شناسان و استادان و دانشجويان زبان فارسي رغبت و علاقه بيشتري به
اين رشته از خود نشان ميدهند. به عنوان نمونه، انگلستان را ميتوان مثال زد.
گرايش انگليسيها به فارسي آموزي، رشد و گسترش زبان و ادبيات فارسي را در ميان
آنان و بسياري از دانشگاههاي آن كشور فراهم كرد.
انگليسيها از دوره صفويه رفته رفته پايشان به ايران بازشد و همين امر آغازي بر
آشنايي دانشمندان انگليسي با علوم و حكمت اسلامي ايران كه بخش مهمي از فرهنگ
جهان اسلام به شمار ميرود، بود. در همان زمان بود كه ترجمه آثاري از دانشمندان
ايراني نظير محمد زكرياي رازي، فارابي، ابوعلي سينا و امام محمد غزالي به زبان
انگليسي و لاتين آغاز گرديد. توجه جهانگردان انگليسي به زبان فارسي، گرايش
انگليسيها را به فارسي آموزي زياد كرد. و همين موضوع بعدها انگليسيها و بعد
اروپاييان را به آشنايي با هنر و ادب و فرهنگ و دانش ايراني و ايجاد دانش جديدي
به نام ايران شناسي و ظهور مستشرقان وادار كرد. پس از استقرار ملل اروپايي در
هند، با توجه به اين كه در سرتاسر هندوستان، فرهنگ و ادب و تمدن ايراني رواج
داشت و زبان فارسي به زبان ادبي و در بار هنديان مورد استفاده بوده و اهميت دو
چندان يافت و اروپاييان به ويژه انگليسيها را به آموختن اين زبان ناگزير كرد.
در قرن 17 در دانشگاه كمبريج، نخستين فارسي دانان و استادان ايران شناس پايه
عرصه ظهور گذاردند و در همان دوران آثار فراوني از فارسي به انگليسي ترجمه و
منتشر شد.
در قرن 19 ايران شناسي در انگلستان رونق گرفت و ايران شناسان فراواني انگليسي
به پژوهشي در زبان و ادبيات فارسي همت كردند.
ادوارد فتيز جرالد، متيتو آرنولد و از همه معروف تر ادوارد براوون انگليسي، از
ايران شناسان معروف انگليسي اند. كارنامه انگليسيها در باره زبان وادب فارسي و
پژوهش آنان در باره آثار ادبي ايراني از جايگاه ممتازي برخوردار است . در
دانشگاههاي اكستورد، كمبريج، منچستر، ادنبورد، دورهام، و دانشگاه لندن
كرسيهاي زبان فارسي هنوز وجود دارد، و در كنار آن ها، دهها مركز و فارسي به
وجود آمده اند و در حال حاضر نيز به طور جدي به فعاليت مشغولند.
در ديگر كشورهاي اروپايي وضعيت كمابيش مشابه يكديگر است . مثلاً در آلمان و
اتريش نيز زبان فارسي و ادبيات فارسي از جايگاه ممتازي در ميان علاقه مندان
برخوردار است . در مراكز اسناد خطي و كتاب خانههاي اتريش، كتابهاي فراواني از
آثار ادبي ايران جلوه گر است. گفتني است در كتاب خانههاي شهروين در حدود 40
هزار نسخه خطي فارسي از كتابهاي شاعران و دانشمندان ايراني نگهداري ميشود.
خدماتي كه افرادي نظير فردريش روكرت، هامرپور گشتال ( به عنوان پدر شرق شناس
اتريش ) در تاليف، ترجمه و معرفي آثار ادبي و زبان فارسي در اتريش كرده اند بر
اهل علم و ادب پوشيده نيست.
روي هم رفته ترجمه آثار ادبي فارسي و مطالعات ايران شناسي و انتشار نشريات
خاورشناس در اتريش به قرن 19 بر ميگردد.
از مهم ترين مراكزي كه در اين كشور به مطالعه و پژوهش و شرق شناسي و ايران
شناسي مشغولند ميتوان به موسسات شرق شناسي دانشگاه وين، موسسه مطالعات زبان
شناسي عمومي و زبان شناسي هند و ژرمن دانشگاه وين، موسسه خاور شناسي دانشگاه
اينبورگ، دانشكده تاريخ هنر در وين و فرهنگستان علوم وين اشاره كرد.
دانشگاه وين يكي از قديمي ترين مراكز علمي اروپاست . كه در سال 1353 شمسي كرسي
مخصوص زبان شناسي را داير كرد كه وظيفه تدريس زبان و ادبيات فارسي را بر عهده
گرفت.
در كتابخانه ملي اتريش و كتاب خانه دانشگاه وين آثار خطي فارسي و مجموعه
فراواني از آثار ادبي فارسي را ميتوان يافت.
در آلمان نيز آموزش زبان فارسي و مطالعات ايراني در بيش از 20 دانشگاه اين كشور
سابقه دارد . يوهان ولفگانگ فن گوته شاعر و متفكر بزرگ آلماني و آنه ماري شيمل
از چهرههاي معروف شهير و از علاقه مندان به فرهنگ و ادب ايراني در اين كشور به
شمار ميآيند . گوته در ايام جواني به شرق و معارف گسترده و متنوع آن علاقه مند
بود. ترجمه قرآن را خوانده بود و از داستانهاي هزار و يك شب اطلاع داشت.
بسياري از آثار بزرگان ادب ايران به ويژه غزليات حافظ در اين كشور به آلمان
ترجمه شده اند در قرن بيستم بسياري از ايران شناسان آلماني در محافل دانشگاهي
درخشيدند شمار اين عده از ايران شناسان در معرفي فرهنگ و تمدن ايران و زبان و
ادب فارسي به آلماني فراون است . كارنامه پژوهشهاي ايراني در آلمان با ترجمه و
انتشار آثاري نظير مولوي شناسي، ترجمه آثار ناصر خسرو، جامي، رباعيات خيام،
نظامي گنجوي، غزالي، حافظ، سعدي، شاهنامه فردوسي و حتي آثار ادبي معاصر بسيار
درخشان است.
همچنين مراكز مطالعات ايران شناسي در آلمان كه موضوعات مختلفي مانند اسلام
شناسي، زبان شناسي و مطالعات خاورميانه، را دنبال ميكنند، فراوان است و ذكر
همه آنها در اين نوشته مقدور نيست. اين مراكز ضمن مطالعات خود، آموزش زبان
فارسي را هم مدنظر دارند.
دانشگاههاي بن، بامبرگ، فرايبورگ، موسسه ايران شناسي دانشگاه برلين، بوخوم،
نورنبرگ، فرانكفورت، هامبورگ، گوتينگن و مونيخ و چند مركز و دانشگاه معتبر اين
كشور به امر ايران شناسي و مطالعه بر روي آثار ادبي ايران و حتي آموزش زبان
فارسي اهتمام دارند.
در اين ميان دانشگاه گوتينگن، يكي از مراكز مهم تحقيق در باره ايران و ايران
شناسي و يكي از قديمي ترين مراكز تدريس زبان و ادبيات فارسي در آلمان به حساب
ميآيد. كما اين كه در كتابخانهها، موزهها، دانشگاهها و مراكز شرق شناسي
آلمان، صدها نسخه خطي و چاپي فارسي نگهداري ميشود.
در فرانسه مطالعات ايران شناسي تا ديرزماني در زمره مطالعات عربي قرار ميگرفته
است . مقامات سياسي فرانسوي در مجموع نظر خوشي نسبت به ايران شناسي و زبان
فارسي نداشته اند. آشنايي با زبان فارسي به تدريج به همت فرقههاي مذهبي و
ديپلماتها حاصل شد . در دوران صفويه بسياري از متون مهم فارسي به فرانسه ترجمه
شد و ترجمه كتاب هزارو يك شب در آن كشور شهرت يافت . در يك قرن پيش در پرتو
وجود مدرسه زبانهاي شرقي، نسلي پر شمار از محققان برجسته در آن كشور پديد
آمدند و اين آغازي برآشنايي با زبان و ادبيات فارسي در اين كشور است.
از سال 1945 تا 1971، سال تاسيس نهادهاي مطالعات ايراني در اين كشور نام گرفت و
در سالهاي بعد از جنگ جهاني دوم، مطالعات ايراني به دانشگاه پاريس در سوربن
راه يافت و بخش ايران شناسي موسسه ايران و فرانسه به دست آقاي هانري كربن تاسيس
شد. لويي ماسينيون، موسسه مطالعات ايراني را در سوربن بنياد گذارد و مطالعات
ايراني روز به روز توسعه يافت.
موسسه ملي زبانها و تمدنهاي شرقي يا همان مدرسه زبانهاي شرقي در فرانسه، بيش
از هر نهاد آموزشي ديگري به فراگيري زبان فارسي اهتمام دارد . مدرسه مطالعات
عاليه يا به اختصار ( EPHE ) در سوربن، يكي از مراكز عمده تدريس در زمينه
مطالعات ايراني بوده است . كتاب خانه اين پژوهشكده، مجموعه ارزشمندي از
كتابهاي مربوط به ايران بعد از اسلام و ايران قبل از اسلام را در خود جاي داده
است.
اما متاسفانه در حالي كه مطالعات عربي در فرانسه از حمايتهاي مجامع و موسسات
پرنفوذ متعدد با منابع مالي هنگفت برخوردار است، از مطالعات ايراني و آموزش
زبان و گسترش ادبيات فارسي، جز از طريق نهادهاي دولتي، حمايتي نميشود. و آموزش
و گسترش زبان و ادبيات فارسي در اين كشور كمي مهجور است .
روي هم رفته، مشخصه مطالعات ايراني در فرانسه، بيشتر در باره تحقيقات باستان
شناسي و زبان شناس ايران پيش از اسلام است با اين حال كتاب مشهور دستور زبان
فارسي امروز نوشته لازار، هنوز هم يكي از بهترين كتابهاي فرانسوي در اين زمينه
به شمار ميرود و آثاري از فارسي ادبي قديم و انتشار يك فرهنگ جديد فارسي ـ
فرانسه كه در سال 1988 در اين كشور منتشر شده است. اين نشان ميدهد ترجمه آثار
ادبي فارسي به اين زبان حجم كمي را به خود اختصاص داده است و در مقايسه با
كشوري مثل انگلستان، از جايگاه پاييني برخوردار است.
در ايتاليا در دانشگاههاي پالرمو و رم كرسيهاي زبان فارسي داير است در
دانشكده خاورشناسي دانشگاه سن پترزبورگ روسيه، دانشگاه دولتي تفليس، دانشگاه
بخارست در روماني، در دانشگاه ليدن هلند، مطالعات ايران شناسي و آموزش زبان
فارسي علاقه مندان به خود را جذب اين رشته كرده است . و همه ساله تعدادي از اين
دانشجويان براي افزايش دانش و آموزشهاي خود به ايران سفر كرده و در دورههاي
دانش افزايي شركت ميكنند.
در آمريكا، شوراي گسترش زبان و ادبيات فارسي چند سالي است كه تاسيس شده است .
اين شورا وظيفه نظارت بر شيوههاي آموزشي و ترويج زبان و ادبيات فارسي و
كرسيهاي زبان فارسي در آمريكا و كانادا را برعهده دارد و با برگزاري همايشها،
ارتباط مستمر بر كار مدارس و مراكز آموزش در اين منطقه، به ويژه در ميان نسل
دوم از مهاجران ايراني، نظارت خود را بيش از پيش توسعه داده است.
يكي از مهم ترين دل مشغوليهاي اين شورا وجود بيش از صدها هزار نفر از مهاجران
ايراني و فرزندان آنها در آمريكا و كانادا است كه موضوع آن از بحث فعلي ما
خارج است و جا دارد كه به طور مستقل به آن پرداخت.
اينها مشتي از خروار است؛ با اين حال شناخت و درك ما از دنياي امروز و جايگاه
ايران و ادبيات ايراني، ما را به شناخت جديدتر از موقعيت كنوني زبان و ادبيات
فارسي در جهان و نيز آينده حضور فرهنگي ما در جهان غرب رهنمون ميسازد. از يك
ديدگاه زبان فارسي را زبان انديشه، گفت و گو و زبان اسلام و انقلاب اسلامي در
دنياي حاضر بايد دانست، همان گونه كه اين زبان در شرق و دنياي اسلام، زبان دوم
جهان اسلام لقب گرفته است . و از ديگر سو بايد با تكيه بر روشها و ابزار و
فنون جديد آن را طوري سامان دهي و هدايت كرد كه نه تنها اعتبار گذشته خود را
حفظ كند، بل كه بر جاذبههاي آن روز به روز افزوده شود.
تاكيد مقام معظم رهبري بر توجه به زبان فارسي به عنوان اولين زبان گوياي انقلاب
اسلامي در جهان كه بارها و در مناسبتهاي مختلف فرهنگي از ايشان شنيده شده
است، بر اهميت موضوع ميافزايد.
يكي از بهترين روش ها، در توجه وبازنگري جدي به ارزشهاي زبان و ادبيات فارسي
در جهان به ويژه در ميان غربي ها، تكيه بر مفاهيم عرفاني واخلاقي اين زبان است.
ميتوان اين بعد از ادبيات فارسي را تقويت و برجسته نمود. ميدانيم كه در
سالهاي اخير توجه واستقبال عجيبي به آثار مولانا در امريكا روي داده است.
گرايش جوانان غرب به مفاهيم وارزشهاي الهي وانساني رو به افزايش است وهمين امر
آثار مولانا را در كشوري مثل آمريكا به يكي پر فروش ترين كتابها تبديل كرده
است.
اين فرصت ارزشمندي است كه نبايد از دست برود به ويژه آن كه ابتكار عمل را نيز
نبايد از دست داد. بايد به اين باور رسيد كه شناخت حافظ و عطار در واقع شناخت
اسلام و تطبيق افكار وانديشههاي آنان با تعاليم عاليه اسلامي است. به بيان
ديگر عطار شناسي با حافظ شناسي يك نوع اسلام شناسي عرفاني يا عرفان شناسي
اسلامي است.
هنوز گنجينههاي غني و ترجمه نشده فراواني از اين دست از ادبيات منظوم و منثور
ايراني وجود دارد كه با سرمايه گذاري صحيح براي آن ها، نقش مجدد اين زبان در
ايجاد صلح جهاني وارتباطات و وحدت فكري انسانها را ميتوان بازيافت . و
باهمكاري واستفاده از توان علاقه مندان وفارسي دانان وايران شناسان اروپا و
آمريكا اين آثار را ترجمه وبه جهانيان شناساند. در اين صورت ميتوان بيشتر
اميدوار بود كه دانشگاههاي غزب حاضر شوند، نسبت به مطالعات ايراني وادبيات
فارسي سرمايه گذاري مضاعف ناميد. وكرسيهاي زبان فارسي مجدداً احيا و تأسيس
شوند.
در گذشته بيشتر توجه شرقشناسان و ايرانشناسان، مختص به خاورشناس به طور عام
بود. اما در حال حاضر اين توجه را به جهانيان بايد داد كه در مكتب عرفاني
ادبيات فارسي نوعي جهان بيني به مردم ارايه ميشود كه درخشان ترين جنبههاي
عالم انساني در جهان بشر را به ارمغان ميآورد . وبايد به آنها فهماند كه زبان
وادبيات فارسي باتكيه بر نظريههاي عرفاني در كنار ارزشهاي حماسي پيام آور
زيباي و صلح وكمال انساني است.
طرحي نو در تعامل فرهنگ زبان فارسي باديگر زبانها و فرهنگها بايد ريخت. كشف
توان مندهاي زبان وادب فارسي در اين راه باديدگاه معرفتي ضروري به نظر ميرسد.
تاكيد ميكنيم عرفان اسلامي ايراني جنبه اي مثبت وپويا دارد. در عرفان اسلامي،
علم ودين و تقوا واشراق وعشق به خداوند وكمال مطلق يك جا جلوه ميكند. عارفان
دانشمند وبزرگان جهان اسلام واديبات و شاعران پارسي گوي با استفاده از علوم
ومعارف اسلامي و قرآن واحاديث، اين علم را تدوين كردند و عبارات زيبا ودل
انگيزي در كتابها وآثار خود گنجاندند كه بسياري از آنها در نظم و نثر فارسي،
از جمله شاهكارهاي علمي، ادبي و عرفاني ايراني و حتي جهاني را پديد آورد.
بدون شك آثار عرفاني ادبيات فارسي، درخشان ترين وجاودانه ترين بخش ادبيان فارسي
است.
با در نظر گرفتن آن كه يكي از بزرگترين دردهاي انسان در عصر حاضر به ويژه در
غرب، ياس ونااميدي و پوچي است و تعاليم حاضر در اديان الهي جواب گوي اين نوع از
نياز انسان غربي نيست، اين مكتب، با سازگاري اي كه با فطرت انسانها دارد،
ميتواند جاذبه فراواني براي انسان امروز به ارمغان آورد وبه طور سازنده، كارا،
جذاب، پاسخ گوي نيازهاي روحي جامعه امروز وآينده در جهان باشد. همچنين در
روزگاري كه روابط ميان مردم و فرهنگها تحت الشعاع روابط وبرخوردهاي سياسي،
نظامي ميان كشورها وسردي روابط سياسي واقع ميشود، به خوبي ميتوان از اين
ابزار اما از ديدگاهي جديد در جهت ثبت موقعيت و نيز توسعه ورشد مناسبات فرهنگي،
با حفظ هويت ملي در فرايند جهاني سازي مشاركت جدي داشت.
زبان فارسي يكي از شيرينترين زبانهاي دنياست و حيف است كه اين تاريخ و غناي
سازنده از بين برود. درست است كه زبان فارسي براي ايرانيان يك زبان ملي تلقي
ميشود اما براي بسياري از مردم جهان، زبان فارسي، اولين وسيله شناخت وآگاهي به
اسلام و معارف شيعي است. وذخاير علمي وگرانقدر ادبيات فارسي، يكي از عوامل مهم
ارج نهادن وبزرگي مقام زبان فارسي در ميان ديگر زبانها قلمداد ميگردد . بي شك
بسياري از استادان رشتههاي زبان فارسي، ايران شناسي و شرق شناسي در اروپا و
آمريكا بدون فراگيري ومطالعات اين زبان، توفيقي در كار خود به دست نياوردهاند.
بهره گيري از اين زبان بايد به عنوان يكي از وسايل ارتباطي به حساب آيد و به
عنوان يكي از ابزارهاي تحكيم پيوندهاي انساني دنياي حاضر ومخاطبان خود در جهان
تقويت روابط دوستي در مجامع و حتي در ميان تودههاي مردم شمرده شود . بايد
فضاسازي لازم براي توجه بيشتر اين زبان در دنياي غرب صورت گيرد. پس بايد براي
افزايش تواناييهاي زبان فارسي تدبيري انديشيد وبا شيوه هايي جديد جذابيتهاي
فرهنگي آن را براي احيا وگسترش ادبيات فارسي در جهان حد اكثر استفاده را كرد.
همان طور كه گفته شد، سطح زبان فارسي در جهان دچار افت محسوس شده و متاسفانه از
شرايط مطلوب و دلخواه خود دور شده است. شناخت ريشهها و علل وعوامل اين سير
ترولي در دنياي غرب واجب وضروري است، سازمانها و دستگاههاي متولي زبان فارسي
وايران شناسي در ايران با صرف بودجههاي فراوان تر، نبايد بگذارند كه زبان
وادبيات فارسي از محل انتقال انديشه و فرهنگ اسلامي وارزشهاي ناب ديني وسلوك
عرفاني خود در دنياي حاضر خارج شود.
در حال حاضر يكي از اقدامات ارزشمندي كه براي زنده نگه داشتن زبان وادب فارسي
در دنيا شاهديم راه اندازي سايت ها، پايگاههاي اطلاع رساني در ايران است كه
سهم ناچيزي در اين راه از خود به يادگار ميگذارد. اما كافي به نظر نميرسد چون
اين سايتها فقط براي كساني كه فارسي ميدانند قابل استفاده است . در حالي كه
بخش عظيمي از مخاطبان غير فارسي زبانان در آمريكا واروپا غير ايراني هستند.
سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي كه با طرح ادغام بخشهاي فرهنگي و تبليغي
نهادها ومؤسسات دولتي و عمومي فعال در خارج از كشور تأسيس شد، به عنوان متولي
رسمي آموزش و گسترش زبان وادب فارسي شناخته ميشود، بايد بيش از پيش در اين بعد
از كار مورد حمايت قرار گيرد. افزايش بودجههاي ارزي و ريالي مربوط به آموزش و
گسترش زبان و ادبيات فارسي در خارج از كشور براي شتاب بيشتر و رسيدن به اهداف
ياد شده بسيار ضروري است .
در خاتمه، جهت يادآوري و تاكيد مجدد بر وجود مشكلات و موانعي كه براي زبان
فارسي در آمريكا و اروپا وجود دارد، راهكارهايي را كه شايد بارها گفته شده
وتكرار تا حدي ميتواند در مسير تقويت و ارتقاء سطح آموزش زبان فارسي در جهان
ميتوانند كارساز باشند، ارائه ميگردد تا بلكه مورد توجه حدي قرار گيرد:
1- ترجمه آثار ادبي فارسي به تمام زبانهاي اروپايي
2- تقويت و حمايت از كرسيهاي زبان فارسي
3- حمايتهاي مالي و معنوي از مراكز و انجمنهاي ايران شناسي
4- افزايش مبادله استاد و دانشجو
5- تاسيس انجمنهاي زبان فارسي در اروپا و آمريكا
6- مشاركت در ترجمه و چاپ آثار ارزشمند مشاهير زبان و ادبي فارسي در اروپا و
آمريكا
7- تشويق دانشجويان خارجي زبان فارسي به ترجمه آثار ادبي و داستانهاي كوتاه
ايراني به زبان كشور خود
8- حمايت از انجمن دوستي و تشويق و استفاده از نفوذ و قدرت اين انجمنها براي
تاسيس يا احياي كرسيهاي زبان فارسي در غرب
9- تلاش نمايندگيهاي سياسي و فرهنگي ايران در اروپا و آمريكا براي نام گذاري
اماكن، خيابان ها، مراكز علمي و دانشگاهي به نام بزرگان و مشاهير معروف و جهاني
علم و ادب فارسي آثار ماندگار.
10- تلاش نمايندگيهاي سياسي و فرهنگي ايران براي ساخت تنديس بزرگان ادب و
عرفان ايران و نصب در ميادين و مراكز مهم شهرهاي اروپا و آمريكا
11- برپايي نمايشگاههاي كتاب در اروپا و آمريكا از آثار مكتوب ايران شناسان و
استادان زبان فارسي به زبانهاي اصلي يا اروپايي
12- تجهيز بيش از پيش دانشگاهها و كتاب خانههاي مراكز ايران شناسي، كرسيهاي
زبان فارسي از آثار ادبي فارسي
13- جلوگيري از موازي كاري و تداخل در امر آموزش زبان فارسي و هماهنگي و
يكپارچگي بيشتر ميان نهادها، موسسات، دانشگاهها و وزارتخانهها و سازمانهايي
كه در اين امر خطير در خارج از كشور فعاليت دارند.
هماهنگي و يكدلي ميان اين موسسات و نهادها، بدون شك بازدهي و ثمره مطلوب در كار
به ارمغان خواهد آورد . ان شاء الله
منبع:
سايت بازتاب