حجتالاسلام محمدتقي فلسفي واعظ مشهور به سال ۱۲۸۶شمسي در
تهران متولد شد.
در ۶ سالگي به دبستان توفيق رفت و به تحصيل صرف و نحو و مقدمات علوم ديني
پرداخت و با پافشاري و اصرار مادر به منبر روي آورد.۱
خود در اين باره ميگويد:
«چون مادرم عاشق اباعبدالله الحسين بود به آرزوي خويش رسيد و مرا در مسير خطابه
و منبر قرار داد».۲
همزمان با نظارت شديد پدر به تحصيل درس پرداخت و ۲ روز در هفته را به منبر
ميرفت. اولين منبر را در سن ۱۶¬ ۱۵ سالگي در مسجد فيلسوفها و در وصف مولا علي
آغاز کرد.۳
پدر وي آيت الله حاج شيخ محمدرضا تنکابني متولد رامسر با بزرگاني چون مرحوم
سيدحسن مدرس و مرحوم آيت الله کاشاني مرتبط بود. همچنين در غائله انجمنهاي
ايالتي و ولايتي وارد مبارزه با دولت شد و مادر وي طوبي خانم دختر مرحوم
ابوالحسن تاجر اصفهاني ساکن تهران بود.۴
حجت الاسلام فلسفي در ۲۴- ۲۳ سالگي با دخترعموي خويش ازدواج نمود.۵
فلسفي اولين تجربه سياسي خود را در راستاي شعار قلابي جمهوريت که توسط رضاخان
سرداده شده بود مرور کرد و همراه پدر و عمو در تحصن ميدان بهارستان به رهبري
آيت الله مدرس شرکت داشت.
به رغم فشار مأموران رضاخان با کسب جواز عمامه از مرحوم آقا شيخ حسين يزدي
دومين رويارويي سياسي خود را با نظام رضاخان تجربه نمود و با اخذ جواز از قيچي
شدن لباس و عبا و پاره شدن عمامه جلوگيري کرد.۶
شبي از شبهاي سال ۱۳۱۶ شمسي و در منبر با اشاره به حادثه مسجد گوهرشاد
ممنوعالمنبر و از پوشيدن لباس روحانيت محروم گرديد. ليکن پساز ۳ سال با آغاز
جنگ جهاني دوم و عزل رضاخان از ممنوعيت خارج شد.۷
فلسفي با شکلگيري حزب توده در ايران و درک ضرورت مبارزه با اين انحراف به
مبارزه با اين گروه وابسته پرداخت. لذا تودهايها از وي کينه شديدي به دل
داشتند و در همان دوران بود که چندين بار توسط حزب توده مورد سوءقصد قرار
گرفت.۸
وي به دستور آيت الله کاشاني ۱۳ روز پس از تشکيل دولت غاصب اسرائيل در مسجد شاه
مردم را به اعتراض عليه اسرائيل فراخواند.۹
از مهمترين مبارزۀ وي در دهۀ ۲۰ و ۳۰ شمسي ميتوان از
۱- جلوگيري از تخريب
مسجد مادرشاه و ساخت مسجد ارک.
۲- الزامي کردن دروس تعليماتي ديني و از همه
مهمتر مبارزه با بهائيت نام برد.
وي در ماه مبارک رمضان سال ۳۲ شمسي به افشاگري عليه بهائيت پرداخت. خود در اين
خصوص ميگويد: «در سخنراني ماه مبارک رمضان … راجع به بهائيت و موقعيت آنها در
ايران صحبت کردم. فرداي آن روز علم که وزيرکشور بود تلفني به من هشدار داد که:
«آقاي فلسفي من اجازه نميدهم که دربارۀ بهائيها اين چنين صحبت کنيد و امنيت را
مختل نمائيد و موجب خونريزي شويد»! به او گفتم «مؤدب سخن بگوئيد والا گوشي تلفن
را ميگذارم» او هم لحن صحبت را عوض کرد. من گفتم: «با لحني جدي به مسلمانان
ميگويم هدف من آشکار ساختن گمراهي بهائيها است. مبادا مسلماني دست تجاوز
بگشايد و بر روي يک بهائي سيلي بزند و اينکه موجب قتل و خونريزي گرديد».۱۰
سخنراني عليه بهائيها در مسجدشاه و پخش آن از راديو موج عجيبي در مملکت ايجاد
کرد و مردمي که از دست آن فرقه ضاله ستم ديده بودند به هيجان آمدند.
حجتالاسلام فلسفي ميگويد” «برايم نقل کردند که در آن ايام حسينعلا نخستوزير
جديد براي معالجه به اروپا رفته بود به شاه تلگراف زده و گفته بود که عکسالعمل
مبارزه با بهائيان در اروپا خوب نيست، زيرا غربيها اعتراض ميکنند و ميگويند
در ايران آزادي نيست».
در ادامه فلسفي ميگويد که « روزي در نيمه ماه رمضان از طرف سرتيپ تيمور بختيار
و سرلشگر علوي مقدم به من هشدار دادند که اعليحضرت امر فرمودند که به شما ابلاغ
کنيم از ضديت و سخنراني عليه بهائيت دست برداريد …».
با اين احوال فلسفي اين هشدارها را مورد توجه قرار نداد و چنانکه خودشان
ميگويد: «خلاصه ما به مخالفتمان با بهائيها ادامه داديم. از طرف ديگر تعدادي
از نمايندگان مجلس طرحي را آماده کردند که به موجب آن اين فرقه غيرقانوني اعلام
شود و پيروان آن از ادارات اخراج شوند». ۱۱
فعاليت فرقه بهائي توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال ميشد. ولي بهائيها
بعد از حملات حجتالاسلام فلسفي و دستور شاه مبني بر تخريب حظيرةالقدس مرکز
بهائيان در ايران احساس خطر کردند و در پي آن ايادي، پزشک مخصوص شاه مدتي از
ايران خارج شد. بهائيت جهاني اين تصور را داشت که ايران ارض موعود بهائيان به
حساب ميآيد.۱۲
در نهايت آيتالله فلسفي ميگويد: «نتيجۀ مقاومت من تا پايان رمضان سال ۳۴ راجع
به بهائيها اين شد که شاه از من خشمگين شود و لذا نه تنها ملاقاتم با شاه جهت
ابلاغ پيامهاي آيتالله بروجردي قطع گرديد بلکه از سوي امام جمعه تهران ديگر
براي سخنراني دعوت نشدم و پخش سخنرانيهايم از راديو ممنوع شد».
ميتوان گفت با اينکه بهائيت در طول اين سالها ضربه خورد ولي آنچه آنها را از
بين برد انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني بود.۱۳ از ديدگاه امام، فرقه بهائي
يک گرايش مذهبي نبود بلکه يک حزب سياسي بود که در گذشته مزدور و جاسوس انگليس
بوده است.۱۴
آيتالله فلسفي در طول مبارزات خود مردم را به افشاي چهره رژيم آشنا کرد و از
ياران امام محسوب ميشد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي نيز عليرغم کبرسن همچنان
در سنگر تبليغ به اداي وظيفه مشغول بود و در سال ۱۳۷۷ در سن ۹۳ سالگي در اثر
کسالت به جوار رحمت حق شتافت.۱۵ وي در حرم مطهر حضرت عبدالعظيم حسني در شهرري
به خاک سپرده شد. از ايشان تأليفات بسياري در زمينههاي گوناگون روانشناسي،
ديني برجاي مانده که علاوه بر آنها تعدادي مقاله و سخنراني نيز از ايشان در
کتاب اسرار خلقت به چاپ رسيده است.۱۶
پي نوشت:
۱ ۰ مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، زبان گوياي اسلام، ج ۹، ۱۳۷۸، ص
يازده.
۲ . همان، ص سيزده.
۳ . همان، ص يازده.
۴ . همان، ص يازده.
۵ . همان، ص سيزده.
۶ . همان، ص چهارده.
۷ . همان، ص ۱۵.
۸ . همان، ص ۱۵ .
۹ . مرکز اسناد تاريخ اسلامي، خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ۱۳۷۶، ص
۱۹۰.
۱۰ . همان، ص۱۹۳- ۱۹۰.
۱۱ . همان، ص ۱۹۷.
۱۲ . مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي اطلاعات، ظهور و سقوط سلطنت پهلوي، ج ۱،
۱۳۷۰، ص ۳۷۴.
۱۳ . خاطرات و مبارزات حجتالاسلام فلسفي، ص ۱۹۹- ۱۹۶.
۱۴ . روزنامه جمهوري اسلامي، فروردين ۱۳۸۴، ش ۷۴۵۷، ص ۱۲.
۱۵ . حسينخادمي، ياران امام به روايت اسناد، مرکز اسنادانقلاب اسلامي، ج ۱۹،ص
۱۸۵.
۱۶ . زبان گوياي اسلام، ص بيست و پنج.
موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران
منبع:
پايگاه اطلاع رسانی حجتالاسلام محمدتقي فلسفي (ره)