تصميم براي اشغال ايران از مرداد ماه سال 1320 اتخاذ شده بود و برنامه آن در
سوم شهريور اجرا شد . ساعت چهار بامداد دوشنبه سوم شهريور، دو اتومبيل سياه
رنگ همزمان از سفارتخانههاي انگليس و شوروي كه در مجاورت يكديگر قرار دارند
خارج شدند و در سكوت و تاريكي شب به سوي يك مقصد ،خانه منصور نخست وزير ايران
كه در حوالي پيچ شميران قرار داشت ، روان شدند ، هر دو اتومبيل در حدود ساعت
چهار و پانزده دقيقه در برابر درب خانه نخست وزير توقف كردند. اسميرنوف سفير
شوروي از اتومبيل او و سر بولارد وزير مختار انگليس از اتومبيل دوم پياده شدندو
پس از چند ثانيه گفتگو با يكديگر به اتفاق زنگ در خانه نخست وزير را به صدا در
آوردند. " (1)
موضوعي كه موجب شده بود سفير دو كشور قدرتمند در آن وقت شب به در خانهي منصور
كشيده شوند ،تسليم كردن يك يادداشت كوتاه بود. اما وقتي منصور اين يادداشت را
مطالعه ميكرد ،دستهايش ميلرزيد و رنگش پريده تر و زردتر ميشد . زيرا اين
يادداشت از حملهي هماهنگ روس و انگليس به مرزهاي شمالي و جنوبي ايران خبر
ميداد . وقتي نخست وزير علت اين حمله را سؤال كرد، هر دو سفير اظهار
بياطلاعي نمودند. زماني كه سفير روس و انگليس خداحافظي كرده و از منزل نخست
وزير خارج شدند، اغلب شهرهاي شمالي و جنوبي كشور مورد حملهي قواي زميني
،هوايي و دريايي روس ،انگليس قرار داشت اخبار موحش و جانگدازي از همه جا
ميرسيد . خبر رسيد قدري بعد از نيمه شب ناوهاي جنگي انگليس به ساحل خرمشهر
نزديك شده و با شليك توپ به بندر حمله بردند و ناوهاي ايران را سحرگاه از پاي
در آوردند چند دقيقه بعد خبر رسيد كه سرتيپ باليندر فرماندهي نيروي دريايي را
كشتند و قايق هندي و انگليسي دربندر پياده شدند... چند دقيقه بعد خبر بمباران
هوايي اهواز رسيد. در همين موقع خبرهاي موحش ديگري از شمال ،حمله به آذربايجان
،نقاط مرزي و بمبارانهاي هوايي واصل گرديد: سربازخانهها هدف قرار داده
ميشود ترس و وحشت همهي مردم را فراگرفته ،قشون خارجي به سرعت پيشرفت ميكند و
بسياري از خانوادهها از شهر فرار ميكنند"(2)
رضاخان كه اصلا انتظار چنين حملهاي را از سوي متفقين
نداشت،به سرعت روحيهي خود را باخت و دستور داد سفراي روس و انگليس به كاخ
سلطنتي دعوت شوند. سفراي هر دو كشور در ساعت 10 صبح در كاخ شاه حضور يافتند اما
با جوابهاي مبهم خود بيش از پيش رضاخان را نگران كردند. او به علت بي خبري از
اوضاع و احوال جهاني ، نميتوانست علت حملهي متفقين به ايران را درك كند.
علت حمله متفقين به
ايران :
اگر چه بهانه متفقين براي حمله وجود عدهاي آلماني در ايران بود،اما
به نظر ميرسد كه علت اصلي اشغال ايران ، چيز ديگري بوده است ، چرچيل
درخاطرات خود دربارهي اشغال ايران مينويسد : " لزوم ارسال انواع و اقسام ساز
و برگ و مهمات براي شوروي از يك طرف و اشكالات روزافزون راه اقيانوس منجمد
شمالي و نقشههاي استراتژيكي متفقين در آينده از طرف ديگر بيش از پيش ما را بر
آن ميداشت كه براي استفاده كامل از ايران به منظور ارتباط با شوروي اقدام
فوري معمول داريم چاههاي نفت ايران به منزله عامل مهمي در جنگ به شمار ميرفت
عده كثيري از آلمانيها در تهران استقرار يافته و جبهه آلمان در ايران روز به
روز بهتر ميشد به هم خود در نقشهي شورش در عراق و اشغال سوريه از طرف انگليس
و فرانسه كه در فاصلهي كمي صورت گرفت ،نقشههاي هيتلر را در خاورميانه مواجه
با اشكالات بسيار نمود. بنابراين ما از موقعيت استفاده كرده و بر آن شديم كه به
روسها دست اتحاد بدهيم و به اتفاق مبادرت به لشكر كشي به ايران نماييم " (3)
اقدامات دستگاه سياسي
ايران:
بعد از ظهر سوم شهريور مجلس شوراي ملي جلسه فوق العادهاي برقرار نمود
و مسئله را بررسي نمود همچنين هيئت وزيران در حضور شاه در كاخ سعدآباد تشكيل
جلسه داد و رضا خان در اين جلسه اعلام كرد كه تصميم براي خروج از كشور گرفته
است البته با توجه به توصيههاي اطرافيان از تصميم خود براي كناره گيري بازگشت
و تصميم گرفت دولت را تغيير دهد با استعفاي دولت منصور ،رضاخان شخصا به درب
منزل محمدعلي فروغي سياستمدار كهنه كار نزديك به انگلستان رفت و او را براي
تشكيل كابينه مأمور نمود فروغي كه از بستر بيماري به كاخ نخست وزيري رفته بود
تلاش خود را براي آرام كردن اوضاع به كار گرفت. رضا خان هنوز فكر ميكرد كه با
مذاكره ميتوان متفقين را از ادامهي حمله منصرف سازد. او به علت بيخبري از
علل واقعي حمله به ايران ، نميتوانست تصميم درستي بگيرد و همچنان دستورات ضد
و نقيض صادر ميكرد اما سرانجام با وساطت فروغي ، متفقين پذيرفتند كه در صورت
كنارهگيري رضاخان ،محمدرضا پهلوي را به تخت سلطنت بنشانند. بنابراين راه حل
نهايي ،اشغال ايران و كناره گيري رضا خان و واگذاري مقام امور به متفقين بود و
دستگاه ديپلماسي ايران ،ناكارآمدي خود را كاملا نشان داد. رضا خان تصور ميكرد
پيمان دفاعي سعدآباد كه ميان چهار كشور ايران ،تركيه ،افغانستان و عراق منعقد
شده بود،موجب ميشود كه اين كشورها به دفاع از ايران برخيزند . اما كشورهاي
عضو پيمان ،حتي از ابراز تأسف هم خودداري نمودند و متفقين بدون هيچ مانعي در
ايران پيروز شدند.
رضاخان حتي دست به دامان آمريكا نيز شده اما تمام
تلاشها بيهوده بودند در روز سوم شهريور 1320 رضا شاه در حالتي يأس آلود تلگرافي
به فرانكلين روزولت رئيس جمهوري ايالات متحده آمريكا كه هنوز وارد جنگ نشده و
بي طرفي خود را حفظ كرده بود مخابره كرد و از او خواست كه براي جلوگيري از
تجاوي قواي روس و انگليس به ايران وساطت نمايد. " (4) اما بنابر شواهد موجود
،انگليس از قبل آمريكا را در جريان نقشه اشغال ايران قرار داده بود و اشغال
ايران موافقت آمريكا صورت گرفته بود روزولت در جواب رضا خان ،اعلام كرد كه
تمام تلاش خود را به كار خواهد برد تا جريان به صورت صلح آميز مؤثر حل و فصل
قرار گيرد. اما در عمل هيچ عمل خاصي انجام نداد در مراحل بعدي جنگ ،نيروهاي
نظامي آمريكا نيز وارد ايران شدند و به قواي اشغالگر روس و انگليس پيوستند.
اقدامات نظامي ايران :
رضا خان براي نوسازي و تجهيز ارتش ايران ،هزينهي گزافي بر ملت ايران
تحميل كرده بود. اگر مردم ايران ظلم و ستم رضا خان را ميديدند و سرنيزه ارتش
رضا شاهي را در وقايع مسجد گوهرشاد و اشغال نظامي قم و سركوب عشاير معترض، بر
پيكره خود احساس ميكردند،حداقل اميدوار بودند كه ارتش قوي ايران ،با تجهيزات
مدرن خود ميتواند در مقابل قواي خارجي ،استقلال مملكت را حفظ كند. شاه نيز به
هر مناسبت قواي نظامي خود را به رخ مردم ميكشيد و با خريد سلاحهاي جديد،ارتش
را مجهزتر مي نمود "همه ساله در سوم اسفند در ميدان جلاليه (پارك لاله كنوني
در انتهاي خيابان بلوار كشاورز ) قواي حاضر ارتش در تهران ،سان و رژه
ميدادند اين ميدان به همين منظور ساخته شده بود... ساعت 2 بعد از ظهر از طرف
خيابان پهلوي ( وليعصر كنوني ) شيپور خبردار به صدا در آمده ،مأمورين انتظامي
هر يك در جاي خود ايستاده ،كوچكترين صدا و حركتي ديده نميشد حتي اسبهاي سواره
نظام و توپخانه بيحركت ايستاده و در عالم خود براي مردان صادره اهميتي قائل
بودند. در اين موقع اتومبيل بزرگي آهسته و با طمأنينه از طرف خيابان پهلوي رو
به جلاليه در حركت بود. بعد از رسيدن رولزرويس رضا شاه به ميدان رژه سرلشكر
فرمانده ميدان فرمان اداي احترام ميداد. " (5) رضا خان سوار بر اسب خود با
غرور تمام به سان ديدن از سربازان ميپرداخت . اما درست 7 ماه بعد از آخرين سان
ديدن رضاخان از ارتش ظاهرا مقتدر ايران ،ايران با كمترين مقاومت از قواي
متفقين شكست خورد.
اولين اقدام و واكنش نظامي ارتش شاهنشاهي ،تشكيل "
قرارگاه كل بزرگ ارتشتاران " بود " سرلشكر ضرغامي ضمن شرفيابي روز سوم شهريور
به خدمت شاه دستور صيحي براي تشكيل ستاد جنگ دريافت كرد. " (6) معمولا اينگونه
اقدامات در جنگها موجب وحدت فرماندهي و تسريع امور و جلوگيري از تصميمات غير
كارشناسي ميگردد و به اوضاع جنگ سرو سامان ميدهد اما در مورد ستاد بزرگ
ارتشتاران اين قضيه كاملا برعكس بود. ارتش پوشالي ايران با دستورات اين ستاد
مختصر انسجام خود را نيز از دست داده و در واقع سر رشتهي امور كاملا در دست
انگليس و فراماسونها بود و تمام كارها براي مقابله با قواي اشغالگر ، ظاهر
سازي و مضحك بود. تصميماتي كه از سوي اين ستاد اتخاذ شد، " خيلي عاميانه و دور
از عمل و انديشه بود. " (7)
اولين اقدام اين ستاد ،ضبط كاميونها و باركشهاي مردم
به بهانه حمل و نقل تجهيزات به جبهه نبرد بود! " 20 سال تمام قسمت عمدهي
بودجهي كشور خرج تسليحات و تهيهي مهمات شده بود ولي روز سوم شهريور ماه ستاد
جنگ خود را مجبور ميديد از كاميونها و باركشهاي مردم استفاده كند البته اگر
اين كار به منظر انجام خدمت مفيدي صورت مي"رفت خيلي خوب بود ،ولي بدبختانه در
مورد انجام اين امر، سوءاستفادههاي عجيب و غريبي سند و در مدت كمتر از 7 و 8
روزكه اوضاع آشفتهاي در مركز وجود داشت ،عدهي زيادي از مأمورين به نوايي
رسيده و جيبهاي خود را پر كردند. " (8)
از جمله استفادههاي اين كاميونها در يكي از استانهاي
كشور ، حمل و نقل اثاثيه منزل فرمانده لشكر به سمت تهران بود! در زماني كه
بسياري از سربازان به دليل كمبود آب و آذوقه در جبههها جان دادند ،فرماندهان
نظامي ،به سرعت به سمت داخل كشور فرار كردند و حتي حاضر نشدند از وسايل زندگي
خود بگذرند.
در اعلاميه شماره يك ستاد ارتشتاران ،ضمن اشاره به
حمله متفقين به ايران، از مقاومت دليرانه ارتش سخن گفته شد بنابراين
اعلاميه" در كليهي مناطق شمالي و باختري ،روحيه اهالي بسيار خوب و عموما
تقاضاي دخول در صفوف ارتش و حركت به سمت جبههها را براي دفاع از ميهن
مينمايد. " (9) اما از آنجا كه در واقع درگيري وجود نداشت و متفقين به راحتي
در حال پيشروي به سمت تهران بوند، اعلاميه هاي بعدي صادر نشد !
آخرين شاهكار ستاد بزرگ ارتشتاران ،اعلام ترك مخاصمه و
مرخص كردن سربازان بود. به دستور اين ستاد، درب تمام پادگانهاي تهران باز شد و
سربازان پس از تحويل وسايل مربوط به ارتش به خيابانها سرازير شدند : صحنهاي كه
موجب ترس و وحشت مردم تهران شد . هجوم سربازهايي كه لباس مناسب در بر نداشتند و
براي سير كردن خود مجبور به گدايي بودند و هنوز هم در دستههاي چند ده نفره با
حال زار و نزار در حركت بود، پاياني بود بر تمام اقدامات پهلوي اول در ساختن
ارتش مدرن !
زماني كه رضا خان از ترخيص سربازان آگاه شد ،به شدت
عصباني شد و اعضاي ستاد را حضار كرد. او كه از شدت عصبانيت قادر به كنترل خود
نبود اين افسران را به خيانت به شاه و مملكت متهم نمود. وي ضمن ضرب و شتم
افسران ارشد ستاد، با خشم و فرياد زد: " حيف است كه پاگون افسري روي دوش
اينها باشد . اينها هر گز لايق سربازي نيستند ". بعد با خشم جلو رفت و سردوش
آنها را كند . بلا فاصله به دستور رضا شاه ، دو نفر از امراي ارتش در اطاقهاي
كاخ سعدآباد زنداني شدند." (10) البته پس از استعفاي رضا خان و روي كار آمدن
دولت جديد،اين افسران آزاد شدند. زيرا اين افراد جز اجراي دستور كاري نكرده
بودند . سياستمداران و فرماندهان نظامي نزديك به دولت انگليس با كارشكني و
اقدامات مورد لزوم هرگونه مقاومتي را غير ممكن ساختند.
البته در مراحل اوليه جنگ ،سربازان ايراني ،سعي كردند كه در مقابل دشمنان
ايستادگي كنند، اما ضعف و خيانت فرماندهان ،موجب شد كه اين مختصر مقاومت نيز
درهم بشكند . پس از پايان جنگ صندوقهاي پر از سلاحهاي آخرين مدل برنو كه حتي
يكبار هم استفاده نشده بودند، از انبارهاي ارتش كشف شد. اين سلاحها كه در نوع
خود بينظير بودند،توسط آلمان به ايران فروخته شده بود و شايد از سلاح متفقين
نيز قويتر بود. اما جاسوسان انگليسي اجازه ندادند كه به موقع اين اسلحهها در
اختيار سربازان قرار گيرد . سربازان ايراني با دست خالي تا حد ممكن مقاومت
كردند و اگر كمك به آنها ميرسيد و فرماندهي مركزي در تهران به سرعت دستور ترك
مخاصمه را نميداد شايد ميتوانستند بيشتر هم مقاومت نمايند. " تفنگداران
انگليسي هندي و بلوچ به كمك نيروي دريايي و نيروي هوايي در آبادان پياده شدند و
جنگ مختصري در خيابانها در گرفت كه حدود 50 تن انگليسي و هندي زخمي شدند..
نيروي ديگري كه از خانقين حركت كرده بود با 5000 سرباز تفنگدار ايراني مقابل شد
كه با شليك چندي گلوله توپ تار و مار شدند و نيروي انگليسي به زودي به كرمانشاه
رسيد" (11)
سربازان ايراني احساس تعلقي نسبت به دفاع از شاه
نداشتند . زيرا مردم اصولا از شاه پشتيباني نميكردند. فرماندهان نيز پيش از
سرنوشت مملكت به فكر جيب خود بودند. " گر چه ارتش ايران در باختر جنوب باختر و
شمال ( گيلان ) به مقاومت محدودي در برابر نيروهاي مهاجم دست زد ، اما نوعي
مسامحه ،بي بندو باري ،تنبلي و ميل به گريز و عدم تماس با دشمن در فرماندهان
ايراني مشاهد ميشد كه بيشتر از رفاه طلبي و تن پروري اميران لشكرها ،دست و پا
بسته و محدود بودن فوقالعاه آنان در برابر دستورات ضد و نقيض و گاه ابلهانه
مركز كه بدون آگاهي از موقعيت جغرافياي و سوق الجيشي محل صادر ميشد و مهمتر از
همه از نداشتن نيروي هوايي ، ضد هوايي مؤثر ،توپخانه و تانك و بالاخره وسايل
نقليهي تندرو براي حمل و نقل نيروهاي پياده سرچشمه ميگرفت و با توده به اينكه
همهي هشدارها قبلي فرماندهاي لشكرها در دو ماهه گذشته از سوي ستاد ارتش ناديده
گرفته شده يا بي اهميت انگاشته شده بود. " (12)
رضاخان خود نميتوانست در برابر انگليس مقاومت كند،چون
سلطنت خود را مديون آنها بود. بنابراين فرماندهان و سربازان ارتش او نيز چنين
تواني را نداشتند.احساس مرغوبيت و مجذوبيت رضا شاه و رژيم او نسبت به انگلستان
از دربار و فرماندهي كل قوا و دولت و اميران به فرماندهان لشكر در 18 منطقه
نظامي كشور سرايت كره بودو چون براي روسها خشونتي مهيب و براي انگليسيها ،قدرت
و جاذبهاي شيطاني و خارقالعاده قائل بودند دست زند به هر اقدامي را در مقابل
آنان بيهوده ميدانستند چون اين عقيده در اذهان آمران و افسران ارتش به شدت
رسوخ داشت كه رضا شاه را انگليسي ها آوردهاند و رضا شاه و دربار و دولت و ارتش
او را ساخته ي سياست (پليتيك) انگليسيها از در عناد با دست پروردهي ديرين
خود برخاسته بودند،ميل به مقاومت در برابر انلگستان داشتند. (13)
ارتش پرزرق و برق رضاخان به سرعت فروپاشيد نيروي درياي
جنوب ايران كه متشكل از دو ناو به نامهاي ببر و پلنگ بود، در همان حملات
اوليهي انگليسيها غرق شد و سربازان در هر گوشه پراكنده شدند بسياري از آنها
به دليل گرماي هوا و نرسيدن آب به پادگانهاي جنوب ، در بيابانها از تشنگي هلاك
شدندو بقيه نيز با فروختن اسلحهي خود به عشاير و مردم عادي ،هزينه بازگشت به
دهات خود را فراهم كرده و خدمت سربازي را ترك مينمودند.
استعفاي رضا خان :
با صلاحديد نخست وزير جديد ،محمد علي فروغي ، رضا خان استعفا داد ،به
اين اميد كه سلطنت فرزندش ، محمدرضا تضمين گردد. او در استعفا نامهي خود
نوشت: " نظر به اينكه من همهقواي خود را در اين چند ساله مصروف به امور
كشوري كرده و ناتوان شدهام ، حس ميكنم كه اينكه وقت آن رسيده است كه يك قوه و
بنيه جوانتري به كارهاي كشور كه مراقبت دائم لازم دارد بپردازد و اسباب سعادت
و رفاه ملت را فراهم آورد . بنابراين امر سلطنت را به وليعهد و جانشين خود
تفريض كردم و از كار كناره نمودم از امروز كه روز 25 شهريور ماه 1320 است عموم
ملت از كشوري و لشكري وليعهد و جانشين قانوني مرا بايد به سلطنت بشناسند و آنچه
نسبت به من از پيروي مصالح كشور ميكردند ،نسبت به ايشان بكنند. " (14) سفير
انگليس ،سرديدبولارد در خاطرات خود بركناري رضاخان را اجتناب ناپذير ميدانست
به علت نفرت مردم از پهلوي ، چارهاي جز كنار گذاشتن او نبود به گفتهي او
مردم ايران ،" خود را رو در روي شاهي ميديدند كه نه قادر بودند او را از كا
بركنار كنند و نه ميتوانستند اعمال و رفتارش را كنتر ل نمايند " (15)
پس از استعفاي رضاخان به يكباره ابهت رضاخان از بين رفت
او كه از ترس دستگيري توسط نيروهاي سرخ شوروي به سمت نيروهاي انگليس فرار
ميكرد در همه جا با نفرت مواجه ميشد . زماني كه براي ادامه سفر ، به بنزين
نياز داشت ،فرماندار ،از دادن بنزين به او خودداري كرد تا محمدرضا پهلوي پا
در مياني كرد و بنزين مورد نياز را در اختيارش قرار دادند.
رضاخان خود را تسليم نيروهاي انگليسي نمود و به سوي
تبعيدگاه خود جزيره موريس فرستاده شد رضا خان كه پس از استعفا نيز حاضر به جدا
شدن از جواهرات سلطنتي نبود با چمدانهايي پر از جواهر به سمت خليج فارس حركت
كرد اما در آنجا دو كشتي انگليسي منتظر او بودند يك كشتي مأمور بردن جواهرات به
مقصدي نامعلوم بود (كه هرگز سرنوشت اين جواهرات مشخص نشد )و كشتي ديگر مأمور
انتقال رضاخان بود. رضا خان ايران را ترك كرد و ويرانهاي به مراتب خراب تر از
زمان ابتداي سلطنش باقي گذارد.
" رضا شاه مانند ديگر ديكتاتورهاي ايران در عصر طولاني
تاريخ اين كشور ،افراد لايق و كاردان و با استعدادي را كه در سالهاي نخست
زمامداري پيرامونش كرد آمده بودند به تدريج از اطراف خود پراكنده و در سالهاي
آخر جز مشتي چاپلوس بي فكر تهي مغز مداهنه گو در اطراف خود كسي را باقي نگذاشت
" با رفتن رضا خان كسي غمگين نشد و هيچ كس او را در تاريخ ايران نستود سالهاي
بعد زماني كه پسرش قدرت مطلقه را در دست داشت ،با ترس و لرز و با اقدامات
امنيتي شديد جسدش به ايران بازگردانده شد حتي جسد او نيز نفرت مردم را بر
ميانگيخت . رضا خان با قلدري به سلطنت رسيد و با خواري از سلطنت كنار كشيد و
سالهاي سلطنش جز نكبت بر اين مملكت نيفزود .
فتح راحت و بي دغدغه ايران توسط متفقين يك ثمرهي ديگر
نيز براي دولتهاي در حال جنگ داشت زماني كه مردم انگليس از ضربات خرد كنندهي
هيتلر به ستوه آمده بودند و احساس نااميدي مي كردند به انتظار ديدن صحنههايي
هر چند كوچك از پيروزي قواي متفقين نشسته بودند و اشغال ايران اين فرصت را براي
انگيسيها فراهم نمود. " فيلمبرداران انگليسي از عمليات جنگي ارتش انگلستان در
آبادن و بندر شاپور [امام ] فيلمبرداري كردند كه در هفتههاي بعد فيلمهاي
تهيه شده براي تقويت روحيهي مردم لندن و ديگر شهرهاي انگلستان كه تا آن زمان
ضربات سختي از آلمانيهاي خورده بودند در سينههاي لندن و ديگر شهرهاي انگلستان
به نمايش گذارده شد." (16)
اما شوروي كه بيش از انگليس در معرض حملات آلمان بود
براي واقعي جلوه دادن پيروزيهي خود در ايران و دلگرم كردن اتباع خود ،چنان
شهرهاي بي دفاع ايران را بمباران ميكردند كه گويي برلين را فتح كردهاند!شايد
علت خشونت بيش از حد شوروي در قبال ايرانيان و به خاك و خون كشيدن تبريز و
آذربايجان نيز فراهم كردن خوراك تبليغاتي براي اقناع مردم شوروي بود. " خلبانان
شوروي در ايران بيداد ميكردند زيرا قصد داشتند خبر يك پيروزي مهم خود را از
طريق رسانههاي گروهي به مردم شوروي بدهند" (17) اشغال ايران چنان نيروي
متفقين را سر مست كرده بودكه با خوشحالي خبرهاي آنرا در بي بي سي و ساير
راديوها اعلام ميكردند و آنچه در اين ميان مغفول مانده بود، مردم بيپناه و
هراسان شهرهاي ايران بود كه تحت فشار قواي اشغالگر و ناامني و قحطي سر
ميكردند....
پي نوشت:
1. طلوعي ،محمود – پدر و پسر – نشر علم 1376 - ص 387
2. اطلاعات در يك ربع قرن - صفحات 203 و 202 – به نقل از طلوعي – همان
3. مهدي نيا ،جعفر – هفت يار اشغال ايران در 23 قرن [جلد چهارم ] – انتشارات
پانوس – 1377 – ص 239
4. معتضد ،خسرو – تنش بزرگ . نشر پيكان – تهرن 1377 – ص 680
5. دلدم ، اسكندر ،زندگي پرماجراي رضا شاه – نشر عطايي – ص 867
6. مكي ، حسين – تاريخ بيست سالهي ايران ، ج 7 ، انتشارات علمي – 1363 – ص
262
7. همان صفحه 263
8. همان
9. همان ،ص 265
10. مهدينيا – ص 254
11. معتضد ،ص 658
12. همان ،ص 659
13. همان
14. مكي – ص 220
15. بولارد ،سرريدر – شترها بايد بروند (خاطرات سفير انگلستان در ايران ) -
ترجمه حسين ابوترابيان – نشر نو – ص 53
16. معتضد – ص 661
17. همان ،ص 731 – پوسترهايي در مورد اشغال ايران توسط سربازان شوروي
منبع:
سايت مركز اسناد انقلاب اسلامي