اخلاق قرآني حكمت لقماني

جواد محدثي


براي هر چيزي، معيار و ميزاني است. ميزان مسلماني، «قرآني زيستن» است؛ يعني قرآن را «امام» و «هادي» خود قرار دادن و تلاش براي تطبيق رفتار و خصال و اعمال خود با «الگوهاي قرآني».
تدبر در آيات قرآن، به ما مي‌آموزد كه اگر بخواهيم رفتاري خداپسندانه و سلوكي مورد رضاي پروردگار و پيامبر خدا و اولياي دين داشته باشيم، بايد براي هر انديشه و عمل خويش، «حجت قرآني» داشته باشيم و بتوانيم امضاي قرآن را پاي هر عمل خويش قرار دهيم و براي اين سؤال كه «ايا كتاب خدا، رفتار ما را تاييد مي‌كند؟» پاسخ مثبت داشته باشيم.

اين هدف و خواسته، از ما مي‌طلبد كه روي اسوه‌ها و الگوهايي كه قرآن معرفي كرده است، تدبر بيشتري داشته باشيم. ازاين‌رو، به آموزه‌هاي كلام الهي مي‌نگريم و «چگونه بودن» و «چگونه زيستن» را از اين كتاب جاودان مي‌آموزيم و به كار مي‌بنديم.

حضرت لقمان، يكي از چهره‌هاي دوست‌داشتني قرآن و مورد ستايش خداوند است. لقمان را با صفت «حكيم» ياد مي‌كنند و اين ريشه در اين آيه دارد كه مي‌فرمايد: «وَلَقَدْ آتَينَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ ...» لقمان/12؛

ما به لقمان حكمت عطا كرديم.

بي‌شك، درك و دريافت و خرد لقمان حكيم، فراتر از مردم عادي بود و دلش روشن و عقلش فعال و نگاهش بصير بود. حقايقي از عالم را مي‌دانست و دانسته‌هاي ژرف و حكيمانه‌اش را به ديگران هم مي‌آموخت و مي‌كوشيد از هر حادثه و پديده‌اي نكته‌اي و تجربه‌اي بياموزد و آن را به كار بندد.

سعدي در گلستان مي‌گويد:

«لقمان را گفتند: ادب از كه آموختي؟ گفت: از بي‌ادبان، كه هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد، از فعل آن پرهيز كردم1».

از حضرت رسول صلي‌الله‌عليه‌وآله نقل است كه: لقمان پيامبر نبود، ليكن بنده‌اي فكور و انديشمند بود، يقيني نيكو داشت، خدا را دوست مي‌داشت، خدا هم دوستدارش شد و به او حكمت آموخت.2

در روايات، پندهاي بسياري از لقمان نقل شده كه يكي بهتر از ديگري است. قرآن كريم هم از نصايح و حكمتها و پندهاي لقمان حكيم نمونه‌هايي را آورده است كه هر يك از آنها براي «خودسازي» و تهذيب نفس و الگوگيري اخلاقي مفيد و ضروري است. خود لقمان كه صاحب اين مواعظ و پندهاست، انساني خودساخته بود كه با صالحان و حكيمان همنشيني مي‌كرد، از دانش آنان مي‌آموخت، به ديدار حضرت داود عليه‌السلام بسيار مي‌رفت و از معارف او نيز بهره مي‌گرفت و مدتي هم چوپاني مي‌كرد.

روزي به او گفتند: تو كه گوسفندچران بودي، حكمت را از كجا به دست آوردي؟ گفت: از راه امانتداري، راستگويي و سكوت از گفتن آنچه به دردم نمي‌خورد.

اين است الگوي قرآني كه خوب است گوش جان به پندها و مواعظش بسپاريم.

به نقل خداي كريم در قرآن، حضرت لقمان فرزند خويش را نصيحت و موعظه مي‌كرد. پندهاي او از يك سو دعوت به توحيد و عبادت و توحيد در اطاعت بود، از سويي فراخواني به ايمان و اعتقاد به جزاي الهي و محاسبه دقيق پروردگار به اعمال انسان و توجه دادن به حساب روز قيامت بود، از طرفي دعوت به ارتباط با خداوند در قالب «نماز» و احياي ارزشها به صورت امر به معروف و نهي از منكر بود، از طرفي هم به صبر و ثبات و استقامت در اين راه مقدس دعوت مي‌كرد و از توصيه‌هاي او، آراسته شدن به كمالات اخلاقي همچون: تواضع، نداشتن غرور، اعتدال در زندگي، ادب در گفتار و رعايت وقار در سخن و آهنگ كلام بود. اينها نكاتي است كه همه ما به آنها نيازمنديم و بيشتر اشكالات اخلاقي و رفتاري ما از افراط و تفريط و خروج از حد و مرز «اعتدال» است و غفلت از محاسبه الهي و روز جزا.

مخاطب مواعظ حكيمانه لقمان، پسرش بود. با خطاب «يا بُنَي» كه در آيات الهي آمده، او را مورد عطوفت و مهرورزي قرار مي‌داد و نصايح مشفقانه‌اش را به او مي‌فرمود. اما در واقع، مخاطب اصلي او، همه دلهاي خاشع و پندآموز و گوشهايي است كه شنواي «حكمتهاي لقماني» اند. ما نيز خودمان را جاي فرزند لقمان مي‌گذاريم و لحظاتي پاي مواعظ و پندهاي او مي‌نشينيم:

«پسرم! براي خداوند، شريك قرار مده، كه شرك، ظلمي بزرگ است ....

پسرم! اگر عمل انسان (چه نيك و چه بد) به اندازه دانه خردل و ارزني باشد، در دل سنگي، يا در آسمانها، يا در زمين، خداوند آن را مي‌آورد (و پاداش يا كيفر مي‌دهد).

پسرم! نماز را برپا دار،

امر به معروف و نهي از منكر كن،

و بر آنچه در اين راه به تو مي‌رسد، صبور و مقاوم باش كه اين نشانه عزم استوار است.

پسرم! صورتت را از روي بي‌اعتنايي و تكبر، از مردم برنگردان،

در روي زمين، مغرورانه و متكبرانه راه نرو، خداوند هيچ متكبر مغروري را دوست ندارد.

در راه رفتنت، ميانه‌رو و معتدل باش،

از صدايت بكاه (و داد و فرياد مزن)، همانا زشت‌ترين صداها، صداي الاغهاست.» لقمان/13ـ19.

و اما از مواعظ او در روايات:

«پسرم! از تنبلي و بي‌حالي بپرهيز كه اگر كسل باشي، حقي را ادا نمي‌كني و اگر ملول باشي، بر حق صبر نخواهي كرد.

پسرم! من از سخن پشيمان شده‌ام، ولي هرگز از سكوت پشيمان نشده‌ام.

پسرم! حليم و بردبار هنگام غضب شناخته مي‌شود، و شجاع را در جنگ مي‌توان شناخت، و دوست را هنگام نياز به او.

پسرم! دو زانو نزد عالمان بنشين و از آنان بياموز، اما با ايشان جدل مكن كه تو را دشمن بدارند. از دنيا به اندازه‌اي بگير كه تو را به مقصد برساند. اضافه درآمدت را خرج آخرتت كن، همه دارايي خودت را انفاق نكن كه فقير شوي و سربار ديگران گردي.

پسرم! براي يتيمان همچون پدر باش،

با سفيه همنشيني نكن و از مجالست با دورو و منافق بپرهيز.

پسرم! سه خصلت است كه در هر كه باشد ايمانش كامل است:

اول آنكه چون راضي شود، رضايتش او را به باطل نكشاند.

دوم آنكه چون خشمگين شود، غضب او را از حق بيرون نكند.

سوم آنكه چون قدرت يابد، در پي آنچه حق او نيست، نرود.

پسرم! يا دانا باش، يا دانش‌آموز، يا شنونده باش، يا دوستدار اهل علم، و جز اينها نباش كه هلاك شوي.

پسرم! در مجالس دانشمندان حاضر شو؛ چرا كه خداوند، دلهاي مرده را با دانش حيات مي‌بخشد3».

و ... در پايان، باشد كه از حكمت‌هاي لقماني بهره‌مند شويم، تا به اخلاق قرآني آراسته گرديم.


پى نوشت :
1. گلستان سعدي، باب دوم حكايت 20.
2. اعلام القرآن، شبستري، ص 847.
3. لغتنامه دهخدا، ذيل واژه لقمان، به نقل از منابعي همچون: العقد الفريد، البيان و التبيين و عيون الأخبار.


منبع: نشريه سروش وحي، شماره 23