اشاره:
سخن را از اين جا آغاز ميكنيم كه طبق نقل جابربن عبدالله انصاري،
پيامبراكرم(ص) فرمود: جبرئيل نزد من آمد و گفت: خداوند خطاب به شما چنين فرمود:
"يا اَحْمَدُ لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الاَفْلاكَ، وَ لَوْلا عَلِيٌّ لَما
خَلَقْتُكَ، وَ لَوْلا فاطِمَةُ لَما خَلَقْتُكُما؛ اي احمد! اگر تو نبودي،
موجودات را نميآفريدم، و اگر علي(ع) نبود، تو را نميآفريدم، و اگر فاطمه(س)
نبود شما دو نفر را نميآفريدم."1
نيز پيامبر(ص) فرمود: "رائحةُ الأنبياء رائحةُ السَّفَرْجَل، وَ رائحَةُ
الْحُورِ الْعَيْنِ رائحَةُ الآس، وَ رائحَةُ الْمَلائكَةِ رائحة الْوَرْدِ، وَ
رائحة اِبْنَتِي فاطِمَةَ الزَّهْراء رائحةُ السَّفَرْجَلِ والآس وَالْوَرْدِ؛
بوي پيامبران همچون بوي "بِه" است، بوي بانوان بهشت، همچون بوي درخت مورد (شبيه
درخت انار كه برگ و گل خوشبو دارد) ميباشد، بوي فرشتگان همچون بوي گل سرخ است،
و بوي دخترم زهرا(س) همچون بوي به و مورد و گل سرخ است."2
اين دو حديث عميق، حاكي از آن است كه وجود مقدّس حضرت زهرا(س) در جهان معنا و
آشكار، عصاره نيكيها و ارزشهاست، و خوي و سرشت و زيبايي ظاهر و باطن پيامبران،
بانوان بهشت و فرشتگان، در يكجا در وجود پربركت حضرت زهرا(س) جمع است. بنابراين
زندگي درخشان او، سزاوار و شايسته است كه الگوي زندگي انسانها شده تا آنها به
سعادت و پيروزي دو جهان نايل شوند، چنان كه حضرت قائم آل محمد (ص) او را الگو
قرار داده و فرمود: "وَفِي اِبْنَةِ رَسُولِ اللّهِ لِي اُسْوَةٌ حَسَنَةٌ؛
زندگي دختر پيامبر(ص) (حضرت زهرا عليهاالسلام) الگوي شايستهاي براي من است."3
بر همين اساس، نظر شما را به چند نمونه از سيره رفتاري آن بزرگ بانوي تكرار
ناپذير تاريخ جلب ميكنيم، تا درسهاي سازندهاي فرا راه ما باشد:
حمايت از پيامبر (ص)
در خردسالي
پيامبر(ص) در مكّه ميزيست، هنوز به مدينه هجرت نكرده بود، حضرت زهرا(س)، در آن
هنگام خردسال بود، روزي يكي از مزدوران مشرك به تحريك ابوجهل، با افكندن شكمبه
گوسفند به طرف پيامبر(ص) كه در سجده به سر ميبرد، به آن حضرت اهانت كرد، و
همپالكيهاي او خنديدند، در اين هنگام كه هيچ كس جرئت دفاع از پيامبر(ص) را در
خود نميديد، حضرت زهرا(س) با شتاب خود را به پيامبر(ص) رسانيد، شكمبه را به
كنار انداخت، و با صلابت و شجاعت، ابوجهل و مزدورانش را زير رگبار سرزنش خود
قرار داد، و آنها را با شمشير زبان، مجازات نموده و نفرين كرد.4
نيز در يكي از روزها فاطمه(س) در كنار كعبه بود، گروهي از مشركان را در حجر
اسماعيل ديد، هوشمندانه كنجكاوي كرد تا علّت اجتماع آنها را دريابد، چنين
دريافت كه آنها با سه بت لات، عُزّي و منات پيمان ميبندند تا به طور گروهي به
پيامبر(ص) حمله كرده او را بكشند، فاطمه(س) در حالي كه اشك از ديدگانش جاري
بود، با شتاب به محضر پدر آمد و توطئه مشركان را گزارش داد.
پيامبر(ص) از دخترش آب طلبيد و وضو ساخت و سپس كنار كعبه رفت، هنگامي كه مشركان
پيامبر را ديدند، به يكديگر گفتند: "اين است كه ميآيد..." آنها با ديدن چهره
نوراني و شكوهمند پيامبر(ص) آن چنان سرافكنده و وامانده شدند كه هيچ كدامشان
جرئت دست درازي به سوي آن حضرت را نيافتند، پيامبر(ص) مشتي خاك از زمين برداشت
و به صورت آنها پاشيد و فرمود: "شاهَتِ الْوُجُوهُ؛ زشت باد روي شما." آن خاك
به هر كدام از آنها رسيد، در روز جنگ بدر به دست دلاورمردان اسلام هلاك شد.5
ارزش علم و آگاهي بخشي
حضرت زهرا(س) به علم و دانش و آگاهي بخشي، اهميت بسيار ميداد، و خود مخزن علم
الهي بود، و اندوختههاي علم لدنّي و اكتسابي او در سطحي بود كه امامان
معصوم(ع) از آن استفاده ميبردند، و از آن به عنوان "مصحف فاطمه" ياد ميكردند6
در اين راستا نظر شما را به حادثه جالب زير كه بيانگر جدّيت حضرت زهرا(س) به
آگاهي بخشي است جلب ميكنيم:
روزي بانويي به محضر حضرت زهرا(س) آمد و عرض كرد: "مادرِ ناتواني دارم كه
درباره نماز به احكام و مسائلي ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احكام
را از شما بپرسم." فاطمه زهرا(س) فرمود: بپرس.
او ده سؤال، پشت سرهم پرسيد و پاسخ آنها را دريافت كرد، آنگاه از بسياري سؤال
خود شرمنده شد و عرض كرد: "اي دختر رسول خدا، بيش از اين شما را زحمت نميدهم."
فاطمه(س) فرمود: آنچه نميداني بپرس، آيا شخصي را ميشناسي كه در برابر صدهزار
دينار (مثقال طلا) اجير شود كه فقط يك روز بار سنگيني را بالاي بام ببرد، و
اظهار خستگي كند؟ او عرض كرد: نه. فاطمه(س) فرمود: "من نيز در پيشگاه خدا اجير
شدهام كه در برابر هر مسألهاي كه ميپرسي، و به تو پاسخ ميدهم، پاداش بسيار
بگيرم كه اگر بين زمين تا عرش را پر از گوهر ناب كنند و به من بدهند باز ارزش
آن پاداش، بيشتر است، بنابراين من سزاوارتر از آن هستم كه اظهار خستگي نكنم، من
از پدرم رسول خدا(ص) شنيدم كه
فرمود: علماي شيعه ما در قيامت به مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در
راهنمايي مردم، پاداش ميبرند."7
جدّيت در حفظ حريم عفاف
روزي مرد نابينايي، پس از اجازه، به خانه فاطمه(س) آمد، پيامبر(ص) در آن جا
حاضر بود، فاطمه(س) خود را از آن نابينا پوشانيد و از او فاصله گرفت، پيامبر(ص)
به او فرمود: "چرا از مرد نابينا فاصله گرفتي، با اين كه او تو را نميبيند؟"
فاطمه(س) پاسخ داد: "او اگر مرا نميبيند من كه او را ميبينم، وانگهي او بو را
استشمام ميكند." رسول خدا(ص) به نشانه تصديق گفتار فاطمه(س)، خطاب به او
فرمود: "أَشْهَدُ اَنّكِ بَضْعَةٌ مِنّي؛ گواهي ميدهم كه تو پاره تن من
هستي."8
جلوهاي از ايثار در خانه فاطمه(س)
نيازمندي گرسنه به محضر رسول خدا(ص) آمد، و تقاضاي غذا كرد، كمبود غذا به
گونهاي بود كه در خانه فاطمه(س) جز اندكي از آن براي كودكانش نبود، حضرت
علي(ع) شبانه آن نيازمند گرسنه را به خانه خود برد و ماجرا را به فاطمه(س) گفت.
فاطمه و افراد خانوادهاش همان اندك غذا را به آن ميهمان فقير دادند، و خود در
تاريكي در كنار سفره، دهان خود را تكان ميدادند تا فقير گمان كند كه آنها نيز
همراه او غذا ميخورند، فقير از آن غذا خورد و سير شد و در حالي كه گمان ميكرد
فاطمه(س) و افراد خانوادهاش نيز سير شدند، صبح آن شب، فاطمه و فرزندانش همراه
علي(ع) نزد پيامبر(ص) آمدند، پيامبر(ص) به چهره آنها كه نشانگر گرسنگي آنها بود
نگاه كرد و در حالي كه خنده بر لب داشت، آيه نهم سوره حشر را، كه در شأن آنها
نازل شده بود، خواند: "وَ يُؤثِروُنَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ
خَصاصَةٌ؛ آنان تهيدستان را بر خود مقدّم ميدارند، هرچند كه خود به شدّت در
فشار گرسنگي و تهيدستي باشند."9
همسرداري حضرت زهرا(س)
و كمال رضايت علي(ع) از او
پيامبر هنگام عروسي زهرا(س) به او فرموده بود: "دخترم! با همسرت رفتار نيكو كن،
و در هيچ كاري از دستورش سرپيچي نكن." اين سخن همواره آويزه گوش حضرت زهرا(س)
بود، او حدود نُه سال كه همسر علي(ع) بود، هرگز علي(ع) را ناخشنود نكرد، بلكه
همواره مايه نشاط و خشنودي علي(ع) ميشد، و اندوه علي(ع) با ديدار حضرت زهرا(س)
برطرف ميگشت، در اين راستا، حضرت علي(ع) ميفرمايد: "سوگند به خدا من زهرا(س)
را تا آن هنگام كه خداوند او را به سوي خود برد، خشمگين نكردم، او نيز مرا
خشمگين نكرد، و هيچ گاه موجب ناخشنودي من نشد... من هرگاه به چهره زهرا(س) نگاه
ميكردم، هرگونه غم و اندوه از من برطرف ميشد."10
روزي پيامبر(ص) از علي(ع) پرسيد: "زهرا(س) را چگونه همسري يافتي؟." علي(ع) در
پاسخ عرض كرد: "نِعْمَ الْعَوْنُ عَلي طاعَةِ اللّهِ؛ او را در راستاي اطاعت
خداوند ياوري نيكو يافتم."11
بيتوقّعي زهرا(س) از همسرش علي(ع) در حدّي بود كه در طول نُه سال زندگي مشترك
همسري، حتي براي يك بار، تقاضاي مادّي از علي(ع) نكرد، روزي به خانه حضرت
زهرا(س) غذا نرسيد، حضرت زهرا(س) اندوخته غذايي خود را به كودكان گرسنهاش داده
بود، و خود شب را گرسنهتر از آنها به سر برد، علي(ع) بامداد آن شب، از حضرت
زهرا(س) تقاضاي غذا كرد، حضرت زهرا(س) ماجرا را به عرض علي(ع) رسانيد، علي(ع)
فرمود: "در چنين وضعي چرا به من نگفتي تا به جستجوي غذا بپردازم؟" فاطمه(س) در
پاسخ گفت: "انّي لاَسْتَحْيِي مِنْ اِلهي اَنْ تَكَلَّفَ نَفْسَكَ ما لا
تُقَدِّرُ عَلَيْهِ؛ من از خدايم شرم كردم كه موجب شوم تا شما خود را در فشار
قرار دهي، و بر چيزي كه مقدورت نيست، خود را به زحمت افكني."12
دخالت در امور سياسي
حضرت زهرا(س) به جهان بيني وسيع اسلام، آگاهي و توجّه كامل داشت، و ميدانست كه
بخش وسيعي از اسلام، امور سياسي است، از اين رو به طور جدّي و عميق، در آن
دخالت ميكرد، مسأله امامت و رهبري، از اركان اصلي سياست اسلامي است، آن حضرت
براي اثبات امامت و رهبري اميرمؤمنان علي(ع) تا پاي جان ايستادگي كرد، و در اين
راستا به شهادت رسيد، هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در اين مورد، بيانگر
بينش سياسي او در سطح بسيار عالي و ژرف است. حتي بخشي از وصيّت او جنبه سياسي
دارد و يك نوع مبارزه با خودكامگان تيرهدل، براي اثبات رهبري حقّ است. و حتّي
در يك
احوالپرسي ساده، مسائل سياسي را مطرح ميكرد؛ به عنوان مثال: يك روز از روزهاي
آخر عمر زهرا(س)، اُمّ سَلَمه (يكي از همسران پيامبر) براي احوالپرسي به بالين
حضرت زهرا(س) آمد و عرض كرد: "حالت چطور است؟!" حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود:
"اَصْبَحْتُ بَيْنَ كَمَدٍ وَ كَرْبٍ؛ فَقدِ النَّبِيّ وَ ظُلْمِ الْوَصِيِّ،
هُتِكَ وَاللهِ حِجابُهُ، مَنْ اَصْبَحَتْ اِمامَتُهُ مُقْتَضَبَةً عَلي غَيْرِ
ما شَرَعَ اللهُ...؛ صبح كردم در حالي كه در ميان حزن شديد و اندوه بزرگ هستم،
از يك سو جدايي و فراق پيامبر(ص)، و از سوي ديگر ظلمي كه به وصيّ او علي(ع) روا
داشتند، به طوري كه حريم حرمتش دريده شد، و به رغم قرآن و سنّت پيامبر(ص) مقام
امامتش ربوده شد، و كينههاي به جا مانده از جنگ بدر و اُحد را آشكار ساختند،
بندهاي ايمانشان بريد، و در نتيجه به جاي ياري علي(ع) به سوي ديگران
رفتند..."13
پاورقيها:
1 ) علاّمه شيخ عبداللّه بحراني، عوالم العلوم، ج11، ص26؛ شيخ
علي نمازي، مستدرك سفينة البحار، ج3، ص334؛ مولي ابوالحسن فاضل مرندي، مجمع
النّورين و ملتقي البحرين،ص187.
2 ) علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج62، ص177.
3 ) همان، ج53، ص180.
4 ) الشّيخ محمد الجُعفي، صحيح بخاري، ج5، ص8.
5 ) الشيخ محمد بن علي بن شهر آشوب، مناقب آل ابيطالب، ج1، ص71.
6 ) اصول كافي، ج1، ص240 ـ 242.
7 ) زين الدّين علي بن احمد عاملي، شهيد ثاني، مُنيةالمريد،ص2.
8 ) علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص91.
9 ) علامه طبرسي، مجمع البيان، ج9، ص60.
10 ) علي بن عيسي اِربِلي، كشف الغمّه، ج1، ص491 و 492.
11 ) علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص117.
12 ) علي بن عيسي اِربِلي، كشف الغمّه، ج2، ص27 و 28.
13 ) علاّمه مجلسي، بحارالانوار، ج43، ص156 و 157.
منبع:
نشريه پاسدار اسلام ، شماره 178