امام باقر(ع) فرمود: چون حضرت قائم در مكه قيام كند و خواهد كه قصد كوفه نمايد
منادي فرياد كند كه كسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد. سنگ حضرت موسي(ع)
كه به وزن يك بار شتر است با آن حضرت است در هر منزلي كه فرودآيند چشمه آبي از
آن سنگ بجوشد كه گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند و همان سنگ توشة آنهاست تا
هنگاميكه در نجف به پشت كوفه فرود آيند.
امام مهدي(ع) كه راهنماي امت است، همه علوم انبيا و ائمه پيش از خود را به
تمامي، به ارث برده و ميراثدار جميع دانشها است.
در اين باب احاديثي از ائمه معصومين(ع) وارد شده است كه اثبات مينمايد همه
علوم و دانشهايي كه در نزد پيامبران الهي و ائمه معصومين بوده، به آخرين حجت
الهي و دوازدهمين وصي پيامبر(ص) رسيده و حضرت مهدي(ع) وارث علوم انبيا و
ائمه(ع) است.
براي نمونه چندين حديث كه مؤيد اين موضوع است را ذكر ميكنيم.
امام باقر(ع) فرمود: علمي كه با حضرت آدم(ع) نازل شد، برداشته نشد و علم به ارث
ميرود. علي(ع) عالم اين امت بوده و حق اين است كه از خانوادة ما هرگز عالمي
نميرد مگر آنكه كسي از اهلش كه مثل علم او را بداند جايگزينش گردد يا آنچه را
خدا خواهد.1
اين حديث شريف معلوم مينمايد آن علومي كه به حضرت آدم(ع) نازل شده، از بين
نرفته بلكه بهعنوان ميراث نبوت به خاتم الانبيا(ص) رسيده و از ايشان هم به
ائمه دوازدهگانه كه آخرين آن بزرگواران امام مهدي(ع) است.
و در حديثي ديگر از امام صادق(ع) وارد شده است كه آن بزرگوار فرمودند:
بهدرستي، علمي كه با آدم(ع) نازل شد برداشته نشد، عالمي نمرده مگر اينكه علم
خود را به ديگري به ارث داده است. به راستي زمين بي عالم نميماند.2
وجود مبارك امام مهدي(ع) صاحب تمامي علوم و دانشهاي پيشين است و اين علوم براي
حركت عظيمي كه آن بزرگوار قصد انجامش را دارد لازم است؛ زيرا آن كس كه موعود
تمام اديان توحيدي و غير توحيدي است و قرار است عاليترين حكومت روي زمين را بر
مبناي عدل، قسط و دين خدا اقامه كند و وعدة خدا را در روي زمين تحقق بخشد، بايد
تمام علوم و دانشها را همراه خود داشته باشد.
آن بزرگوار، انسان كامل و مطلق در جهان هستي است كه ما چشم به انتظار ظهورش
دوختهايم و اميد است كه توفيق ديدارش را در ظهور ملكوتياش نظارهگر باشيم.
روايتي ديگر از وجود مبارك امام باقر(ع) در اين خصوص نقل شده است كه فرمود:
رسول خدا(ص) فرمودند: بهدرستي نخستين وصي در روي زمين، هبةالله، پسر آدم(ع)
بود و پيامبري درنگذشت مگر اينكه وصي داشت. همه پيامبران يكصد و بيست هزار
بودند كه پنج نفر آنها اولوالعزماند؛ نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و محمد(ع)؛ و
بهراستي علي بن ابيطالب(ع)، هبةالله براي محمد(ص) بوده، علم همة اوصيا و
پيشينيان خود را به ارث برده است و محمد(ص) علم همه انبيا و مرسلين پيش از خود
را به ارث برده است.3
امام مهدي(ع) وارث اسم اعظم
وجود مبارك امام عصر(ع) كه آخرين وصيّ الهي و ذخيرة تام و كامل انبياي سلف،
خصوصاً جدّ بزرگوارش پيامبر اكرم(ص) و اوصياي قبل از خود ـ يازده امام(ع)
ـاست، اسم اعظم را به وديعت گرفته و وارث اسم اعظم است. در اين زمينه احاديثي
وارد شده، كه ما در اين بخش به چند حديث اشاره ميكنيم.
امام صادق(ع) فرمودند:
عيسي بن مريم دو حرف از اسم اعظم را داشت و با آن دو حرف كار ميكرد و موسي بن
عمران چهار حرف داشت و ابراهيم داراي هشت حرف بود و به نوح پانزده حرف و به آدم
بيست و پنج حرف داده شد و خداوند همة آنها را براي محمد(ص) و اهل بيتش جمع كرد.
اسم اعظم هفتاد و سه حرف است كه خداوند به حضرت محمد(ص) هفتاد و دو حرف داده
است.4
اين حديث روشن ميكند كه اسم اعظم الهي هم جزء مواريث انبيا و ائمه سلف(ع) است
و در حال حاضر نزد امام مهدي(ع) است تا آن را هم در حال حاضر و هم در هنگام
ظهور و قيامش مورد استفاده قرار دهد.
در حديث ديگري امام باقر(ع) فرمودهاند:
اسم اعظم خدا، هفتاد و سه حرف است و تنها يك حرف آن نزد آصف [برخيا] بود و آصف
آن يك حرف را گفت و زمين ميان او و تخت بلقيس شكافته شد تا او تخت را بهدست
گرفت، سپس زمين به حالت اول بازگشت و اين عمل در كمتر از چشم برهم زدن انجام شد
و ما هفتاد و دو حرف از اسم اعظم را داريم و يك حرف هم نزد خداست كه آن را در
علم غيب براي خود مخصوص ساخته است و لا حول و لا قوّة الّا بالله.5
بنابراين روشن شد كه يكي از مواريثي كه نزد امام مهدي(ع) است اسم اعظم است كه
از حضرت آدم(ع) تا خاتم(ص) و از ايشان تا امام يازدهم و از ايشان هم به وجود
نازنين حضرت حجت ابن الحسن العسكري(ع) رسيده است.
امام مهدي(ع) وارث صحف انبيا(ع)
يكي ديگر از مواريث سلف كه در نزد امام عصر(ع)است، صحف انبيا(ع) است و صُحف به
معناي قطعهاي پوست است كه بر روي آن نوشتهاي باشد و اين معناي لغوي صحف است؛
ولي در اصطلاح صحف، يعني كتابهايي كه بر انبياي پيشين نازل شده است.
در قرآن به كتابهاي آسماني صحف اطلاق شده است و يكي از نامهاي قرآن صحف است؛
مبيّن اين مطلب آيه 2 سوره بينه است كه ميفرمايد: رسولٌ من الله يتلوا صحفاً
مطهّرةً.
پيامبري از جانب خدا كتابهاي پاك ميخواند.
اما صحفي كه بر انبيا(ع) نازل شده عبارتند از:
1. صحفي كه بر حضرت آدم(ع) نازل شده
و مشتمل بر 10 صحيفه بوده است.
2. صحف حضرت ابراهيم(ع)
كه مشتمل بر 10 صحيفه بوده است و در قرآن كريم
ميفرمايد:
انّ هذا لفي الصّحف الأولي ? صحف ابراهيم و موسي.
قطعاً در صحيفههاي گذشته اين هست ? در صحيفههاي ابراهيم و موسي.
ابوذر روايت ميكند كه رسول خدا(ص) فرمود:
حق تعالي بيست صحيفه بر ابراهيم فرستاد كه همه حكمتها و مثلهاست.
ابوذر گفت: آيا در قرآن چيزي از صحف ابراهيم هست؟
پيامبر فرمود: اي ابوذر بخوان اين آيات را: «إنّ هذا لفي الصّحف الأولي ? صحف
ابراهيم و موسي».6
3. صحف حضرت ادريس(ع)
كه مشتمل بر 30 صحيفه بوده است. نام اين پيامبر دو بار
در قرآن ذكر شده؛ يكبار در سورة مريم:
و اذكر في الكتاب إدريس إنّه كان صدّيقاً نبيّاً.
و در اين كتاب ادريس را ياد كن كه او نيز بسيار راستگو و پيامبر بود.
و همچنين سورة انبيا:
و إسمعيل و إدريس و ذالكفل كلٌّ من الصّابرين.
و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل همه از صابران بودند.
4. زبور حضرت داوود(ع):
داود (يعني محبوب) از پيامبران بنياسراييل است كه نام
شريفش شانزده بار در قرآن مجيد در آيات زير از سورههاي بقره (251)، نساء
(163)، مائده (78)، انعام (84)، اسراء (55)، انبيا (78، 79) نمل (15، 16)، سبأ
(10، 13)، ص (26، 24، 22، 17، و 30) ذكر شده است.
يهوديان او را صاحب كتاب نميشناسند و تنها سرودهاي منتسب به او را مزامير
ناميدهاند، ولي قرآن در سورة انبيا آيه 105 كتاب داوود(ع) را اينگونه معرفي
مينمايد:
و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذّكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصّالحين.
و به تحقيق بعد از تورات در زبور نوشتيم كه بندگان صالح از وارثان زمين خواهند
شد.
و همچنين خداوند سبحان در سورة نساء آيه 163 و در سوره اسراء آيه 55 ميفرمايد:
... و ءاتينا داوود زبوراً.
در اثبات اين مطلب كه صحف ابراهيم و موسي همان الواح است و بهدست مبارك
پيامبر(ص) رسيده است، روايتي را از اصول كافي نقل ميكنيم:
ابوبصير ميگويد امام صادق(ع) به من فرمود:
اي ابامحمد، خداي عزّوجلّ چيزي به پيغمبران عطا نفرموده، جز آنكه آن را به
محمد(ص) عطا فرمود و همة آنچه را كه به پيغمبران داد به محمد(ص) نيز عطا فرمود؛
و آن صحفي كه خداي عزّوجلّ (صحف ابراهيم و موسي) ميفرمايد، نزد ماست. عرض
كردم: آن صحف همان الواح است؟ فرمود: بلي.7
و همچنين در روايتي ديگر دربارة زبور حضرت داوود(ع) و اينكه اين كتاب نيز جزء
مواريثي است كه به پيامبر اكرم(ص) و سپس به ائمه و در نهايت بهدست مبارك امام
عصر(ع) رسيده؛ ميخوانيم.
ابن سنان از امام صادق(ع) راجع آية: « و لقد كتبنا في الزّبور من بعد الذّكر»
پرسيد كه زبور چيست و ذكر كدام است؟ فرمود:
ذكر نزد خداست و زبور آنست كه بر داوود نازل شد و هر كتابي كه نازل گشته، نزد
اهل علم است، و ما اهل علم هستيم. 8
5. تورات
تورات نام كتاب حضرت موسي(ع) است كه به صورت الواح بر آن حضرت نازل گرديد. در
قرآن هيجده بار از تورات نام برده شده است، در آيات زير از سورههاي آلعمران
(آيات 3، 48، 50، 65، 93)؛ مائده (آيات 43، 44، 46، 66، 68، 110)؛ اعراف (آية
157)؛ توبه (آية 111)؛ صف (آية 6)؛ فتح (آية 29) ؛جمعه (آية 5).
البته تورات در اصطلاح قرآن همان تورات اصلي و تحريف نشده است و توراتي كه
اكنون نزد يهوديان موجود، دستخوش تحريفات گستردهاي شده و توحيد و مقام انبيا
پس از موسي به شكل زنندهاي در آن معرفي شده است.
لذا توراتي كه به عنوان يكي از مواريث انبيا(ع) نزد حضرت مهدي(ع) است همان
الواح نازل شده بر حضرت موسي(ع) است و آن حضرت با آن تورات اصلي در زمان ظهورش
با يهوديان عصر ظهور استدلال مينمايد.
6. انجيل
انجيل كه در لغت به معناي «بشارت» است و در قرآن تعداد 12 بار در سورههاي آل
عمران (آيات 65، 48، 2)، مائده (آيات 110، 68، 66، 47، 46)، اعراف (157)، فتح
(29)، حديد (27) و سوره توبه (111) نام انجيل ذكر شده است؛ آن، كتاب حضرت
عيسي(ع) است. البته منظور همان انجيل حقيقي و اصل است كه قرآن آن را تأييد
نموده است.
روايتي از امام صادق(ع) آمده كه تأييد مينمايد پيامبر اكرم(ص) بهعنوان آخرين
سفير الهي، وارث جميع كتب انبيا(ع) بوده و تمامي آنچه بهعنوان ميراث نبوت نزد
پيامبر اكرم(ص) وجود داشته، به ترتيب به ائمه(ع) رسيده است، در نهايت اين
مواريث از جمله كتب انبياي پيشين تماماً به دست مبارك امام مهدي(ع) رسيده است.
همانا سليمان از داوود(ع) ارث برد و محمد از سليمان ارث برد و ما از محمد ارث
برديم. علم تورات و انجيل و همه آنچه در آن الواح بود، نزد ماست.9
7. قرآن
قرآن كريم كه آخرين و كاملترين كتاب آسماني است، يك بار بهصورت دفعي و بار
ديگر در مدت 23 سال رسالت، به تدريج بر وجود مبارك پيامبر اكرم(ص) نازل شد، اين
كتاب، ارزشمندترين و بالاترين ميراث است كه وجود مبارك امام مهدي(ع) جامعة
زمانش را بر اساس آن ميسازد و تمام احكام و قوانين اين كتاب الهي بهطور كامل
به مرحله اجرا درميآيد.
اين كتاب است كه جامعة نمونة آخرالزمان بر مبناي آن ساخته ميشود و انسانهاي
آخرالزمان در جامعة مهدوي شهد شيرين عدالتش را ميچشند و تمام زواياي اين كتاب
الهي به منصة ظهور ميرسد؛ و هيچ سوره و آيهاي از اين كتاب الهي معطل و برزمين
نميماند بلكه به حقيقت و روشني كامل پياده ميگردد.
در اينجا به عنوان نمونه به يك روايت در اين باره، اشاره ميكنيم. امام باقر(ع)
فرمود:
جز اوصياي پيغمبر كسي نميتواند ادعا كند كه ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست.
10
امام مهدي(ع) وارث ودايع انبيا(ع)
جود مبارك امام عصر(ع) علاوه بر انبياي الهي و علم انبيا و اسم اعظم، ودايع و
آثار انبياي الهي را نيز به ارث برده است؛ روايات وارد شده در اين زمينه گواه
اين مطلب است و در تواريخ و قصص نيز به آنها اشاره شده كه تعدادي از آنها
عبارتند از:
1. عصاي موسي(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
«عصاي موسي از آن آدم(ع) بود كه به شعيب رسيد و سپس به موسي بن عمران رسيد. آن
عصا نزد ماست و اندكي پيش نزدم بود مانند وقتي كه از درختش باز شده سبز است، و
چون از او سؤال شود جواب گويد و براي قائم ما ـ امام مهدي(ع) ـ آماده شده است،
او (حضرت مهدي) با آن، همان كاري كه موسي ميكرد انجام دهد. آن عصا هراسآور
است و ساختههاي نيرنگي جادوگران را ميبلعد و به هرچه مأمور شود انجام دهد؛
چون حمله كند هرچه را به نيرنگ ساختهاند، ميبلعد و برايش دو شعبه باز ميشود
كه يكي در زمين و ديگري در سقف و ميان آنها (ميان دو فكش) چهل زراع باشد و
نيرنگ ساختهها را با زبانش ميبلعد چنانكه در زمان حضرت موسي(ع) سحر ساحران
را بلعيد».11
امام صادق(ع) فرمود:
الواح موسي(ع) (تورات) و عصاي او نزد ماست و ما وارث پيامبرانيم. 12
پيداست وقتيكه عصاي حضرت موسي(ع) و تورات دست به دست به حضرت صادق(ع) رسيده،
بعد از ايشان نيز دست به دست به ساير ائمه رسيده تا آنكه به دست مبارك امام
مهدي(ع) - كه خداوند ظهورش را نزديك گرداند - رسيده است.
عصاي حضرت موسي چندين معجزه داشته كه قرآن به آنها اشاره كرده است:
ـ مار شدن عصا هنگام مبعوث شدن حضرت موسي(ع) به پيامبري؛ در سورة قصص آيه 30
ميفرمايد:
و أن ألق عصاك فلمّا رءآها تهتزّ كأنّها جآنٌّ ولّي مدبراً و لم يعقّب يا موسي
أقبل و لاتخف إنّك من الآمنين.
ـ اژدها شدن عصا نزد فرعون. در سورة شعراء آية 32 ميفرمايد:
فألقي عصاه فاذا هي ثعبانٌ مبين.
ـ بلعيدن سحر ساحران توسط عصا. در سورة شعراء آيات 44 و 45 ميفرمايد:
فألقي موسي عصاه فاذا هي تلقف ما يأفكون ? فألقي السحرة ساجدين.
ـ زدن عصا به دريا و باز شدن راه براي نجات قوم بني اسراييل. در سورة شعراء آية
63 ميفرمايد:
فأوحينآ إلي موسي أن اضرب بعصاك البحر فانفلق فكان كلّ فرقٍ كالطّود العظيم.
ـ زدن عصا به سنگ و بيرون آمدن دوازده چشمه آب براي اسباط بنياسراييل؛ در سورة
بقره آية 60 ميفرمايد:
و اذ استسقي موسي لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عيناً
قد علم...
اين عصا، ابتداي امر عصاي حضرت آدم(ع) بوده، سپس به حضرت شعيب(ع) رسيده و آنگاه
كه موسي(ع) متواري بود و در راه به دختران شعيب(ع) در آب كشيدن از چاه كمك
نمود، سپس به خدمت شعيب(ع) درآمد آن عصا به او رسيد. در تواريخ انبيا براي اين
عصا حوادث و وقايعي نقل نمودهاند.
2. حَجَر (سنگ) حضرت موسي(ع)
امام باقر(ع) فرمود:
چون حضرت قائم در مكه قيام كند و خواهد كه قصد كوفه نمايد منادي فرياد كند كه
كسي خوردني و آشاميدني همراه خود برندارد. سنگ حضرت موسي(ع) كه به وزن يك بار
شتر است با آن حضرت است در هر منزلي كه فرودآيند چشمه آبي از آن سنگ بجوشد كه
گرسنه را سير و تشنه را سيراب كند و همان سنگ توشة آنهاست تا هنگاميكه در نجف
به پشت كوفه فرود آيند.13
قرآن در خصوص اين سنگ در سورة اعراف آية 160 ميفرمايد:
أوحينا الي موسي إذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة
عيناً.
به موسي وحي فرستاديم كه عصاي خود را بر سنگ بزن ناگهان دوازده چشمه از آن
بيرون جهيد.
امام باقر(ع) دربارة اين آية شريفه ميفرمايد:
بهدرستي كه ظهور و قيام قائم(ع) در مكه خواهد بود، بعد از آن به سوي كوفه حركت
ميكند و منادي ندا ميدهد: اي ياران امام زمان كسي از شما با خود غذا و آبي
حمل نكند. حضرت مهدي حَجَر موسي بن عمران را با خود دارد، در هر منزلي كه وارد
ميشوند از آن سنگ آبي روان خواهد شد و هر كس گرسنه و تشنه باشد از آن ميخورد.
همه سير و سيراب خواهند شد و اين حالت در تمام منزلگاههاي بين راه ادامه دارد
تا از پشت كوفه وارد نجف شوند.14
چند نكته در خصوص حجر موسي(ع) لازم است گفته شود:
الف - الف و لام حَجَر در اين آيه، نشانة معرفه است، يعني اين سنگ خاص است و نه
هر سنگي، بهعنوان يكي از ودايع نبوت بهدست امام عصر(ع) رسيده است و در هنگام
ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) اين سنگ بهعنوان توشة بين راه ياران آن حضرت مورد
استفاده قرار ميگيرد و احاديث مربوط مبين اين موضوع است.
ب - در زمان موسي(ع) چون قوم بنياسراييل دوازده سبط بودند (بني روبيل، بني
شمعون، بني جاد، بني يهودا، بني يساكار، بني زبولون، بني يوسف، بني بنيامين،
بني اشير، بني دان، بني نفتالي، بني لاوي)، چون اين دوازده سبط با هم اختلاف
داشتند، لذا دوازده چشمة از آن سنگ بيرون آمد تا هر گروهي چشمه آبي براي خود
داشته باشند اما در هنگام ظهور و قيام حضرت مهدي(ع) چون اختلاف و تفرقهاي بين
ياران امام مهدي(ع) نيست، لذا از آن سنگ فقط يك چشمه آب بيرون خواهد آمد.
ج- در خصوص سنگ حضرت موسي(ع) در قرآن دو بار از آن ياد شده است: سورة بقره آية
60 كه متن آن نقل شد و در سورة اعراف آية 160 ميفرمايد: «و قطّعنهم اثنتي عشره
أسباطاً أُمماً و أوحينا إلي موسي اذ استسقاه قومه أن اضرب بعصاك الحجر فانبجست
منه اثنتا عشره عيناً قد علم كلّ أناسٍ مّشربهم و ظلّلنا عليهم الغمم و أنزلنا
عليهم المنّ والسّلوي كلوا من طيّبت مارزقنكم و ما ظلمونا و لكن كانوا أنفسهم
يظلمون».
و اين حجر حضرت موسي(ع) بهعنوان يكي از ودايع نبوت دست به دست بهوسيله اوصياي
بعد از موسي(ع) بهدست پيامبر اكرم(ص) رسيده و بعد از ايشان هم بهدست وصي آن
حضرت، علي(ع) تا حال حاضر كه نزد خاتمالاوصيا، امام مهدي(ع) است.
3. تابوت الشهاده (تابوت سكينه):
امام صادق(ع) فرمود:
داستان سلاح در خاندان ما، داستان تابوت است در بني اسراييل، تابوت در هر
خانداني از بني اسراييل كه پيدا ميشد، نبوت به آنها داده ميشد، هركس از ما هم
كه سلاح به دستش رسد امامت به او داده ميشود. 15
نام تابوت سكينه يك بار در سورة بقره، آيه 248 ذكر شده است كه ميفرمايد:
و پيامبرشان گفت: دليل و نشانه بر پادشاهي او اين است كه تابوتي به سوي شما
ميآيد كه در آن سكينه و آرامشي از ناحيه پروردگارتان وجود دارد و آنچه را كه
آل موسي و آل هارون باقي گذاشتهاند و آن تابوت بهوسيله فرشتگان حمل ميشود،
به راستي در آن معجزه و دليل براي شماست چنانكه مؤمن باشيد.
تابوت سكينه با نامهاي صندوق عهد، تابوت يهوديان، تابوت مقدس، صندوق تورات،
تابوت الشهاده و تابوت بني اسراييل نيز ذكر شده است و طبق نوشتهها صندوقي بوده
كه محتواي الواح سنگي احكام دهگانه (تورات) در آن قرار داشته است و هروقت قوم
بني اسراييل حركت ميكرد، اين صندوق را با حرمت فراوان در ارابهاي نهاده،
پيشاپيش خود روان ميداشتند و در جنگ نيز آن را پيشاپيش صفوف قرار ميدادند تا
باعث ثبات قدم و آرامش لشكريان گردد. اين صندوق به فرمان حضرت موسي(ع) ساخته
شده بود و علاوه بر آن الواح (2 لوح سنگي)، كاسهاي از منّ (غذاي آسماني
بنياسرائيل) نيز در آن قرار داده بودند.
تا اينكه فلسطينيها به يهوديان تاختند و بر آنها مسلط شدند و صندوق عهد را از
ايشان گرفتند. بعد از آن حضرت داوود(ع) جالوت، پادشاه فلسطينيها را كشت و
صندوق را به يهوديان بازگرداند.
تا زمان حضرت سليمان(ع) اين صندوق در معبد قُبَّةُ الرُّمان (كه اين نام نيز در
دعاي سمات ذكر شده قرار داشت.
مطالب ديگري در خصوص تابوت سكينه وارد شده است؛ مثلاً در كتاب قرب الاسناد
حميري (ص 164) حديثي از امام موسي بن جعفر(ع) نقل شده كه آن حضرت دربارة تفسير
سكينه ( فيه سكينةٌ من ربّكم...) فرمود:
اين سكينه رايحهاي است بهشتي، كه به شكل صورت انساني از صندوق خارج ميشد و آن
صندوق هم اينك نزد ماست.
و همين معنا نيز از سوي حضرت رضا(ع) بيان شده است.
اين تابوت الشهاده نيز اكنون نزد امام مهدي(ع) است. پيامبر اكرم(ص) در حديثي
فرموده است:
«صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وي ـ امام مهدي(ع) ـ آشكار ميشود و آن را
آورده، در پيشگاه مقدس او در بيتالمقدس قرار ميدهند و چون يهوديان آن را
مشاهده مينمايند به جز اندكي، بقيه آنان ايمان ميآورند».16
4. پيراهن حضرت يوسف(ع)
مفضل بن عمر ميگويد، امام صادق(ع) به من فرمود: «ميداني پيراهن يوسف(ع) چه
بود؟» عرض كردم، نه. فرمود:
چون براي ابراهيم(ع) آتش افروختند، جبرييل(ع) جامهاي از جامههاي بهشت برايش
آورد، او پوشيد و با آن جامه گرما و سرما به ابراهيم زياني نميرسانيد. چون مرگ
ابراهيم رسيد، آن را در غلافي نهاد و به اسحاق آويخت و اسحاق آن را به يعقوب
آويخت و چون يوسف(ع) متولد شد آن را به او آويخت و در بازوي او بود تا امرش به
آنجا (زمامداري مصر) رسيد؛ چون يوسف آن را در مصر از غلاف بيرون آورد، يعقوب
بوي خوش آن را دريافت و همين است كه گفت: اگر نادانم نميخوانيد من بوي يوسف را
احساس ميكنم. و آن همان پيراهني بود كه خدا از بهشت فرستاده بود. 17
عرض كردم: قربانت گردم، آن پيراهن به چه كسي رسيد؟ فرمود:
به اهلش رسيد و هنگامي كه قائم ما ـ امام مهدي(ع) ـ ظهور كند، با او خواهد بود.
هر پيغمبري كه دانش يا چيز ديگري را به ارث گذاشته به آل محمد(ص) رسيده است.
همان طور كه در اين حديث طولاني آمده است، امام صادق(ع) حقيقت اين پيراهن را
بيان فرموده كه از كجا آمده و در نهايت به دست اهل بيت(ع) رسيده است. و اين
پيراهن از جمله مواريث انبيا(ع) به شمار ميآيد.
همين يك حديث در توضيح پيراهن حضرت يوسف(ع) ما را كفايت ميكند، و اين پيراهن
هماكنون نزد حضرت امام مهدي(ع) است.
5. طشت حضرت موسي(ع)، انگشتر حضرت سليمان(ع)، شمشير، پرچم و زره پيامبر اكرم(ص)
تعدادي ديگر از مواريث انبيا(ع) نيز وجود دارند كه آنها هم هر كدام بنابر حكمت
و مصلحتي، نزد امام مهدي(ع) موجود ميباشند؛ براي روشن شدن مطلب به ذكر يك حديث
مفصل اكتفا ميكنيم. البته آنچه در كتب تاريخ انبيا و غيره ذكر شده، به سنديت و
اعتبار اين حديث نميرسند و آنها نيز براي اعتبار بخشيدن به تواريخ آن به اين
احاديث استناد مينمايند.
امام صادق(ع) فرمودند:
همانا شمشير رسول خدا(ص)، پرچم و جوشن و زره و خُود پيامبر(ص)، پرچم ظفربخش
پيامبر(ص)، الواح موسي و عصاي او، انگشتر سلمان بن داوود، طشتي كه موسي(ع)
قرباني را در آن انجام داد، اسمي كه نزد پيامبر(ص) بود و چون آن را ميان
مسلمانان و كفار ميگذاشت كه از مشركان به مسلمين نشانهاي نرسد و من آن را
ميدانم و هرآنچه را كه فرشتگان آوردهاند نزد من است. داستان سلاح در خاندان
ما همان داستان تابوت است در بني اسراييل، و بر در هر خانهاي كه تابوت پيدا
ميشد، نشانه اعطاي نبوت بود و سلاح به هركس از خانوادة ما رسد امامت به او
داده ميشود. همانا پدرم، امام باقر(ع)، زره رسول خدا(ص) را پوشيد، دامنش اندكي
به زمين ميكشيد و من آن را پوشيدم همچنان بود؛ قائم ما، امام مهدي(ع)، كسي است
كه چون آن را پوشد به اندازه قامتش باشد انشاءالله.18
اين حديث بهطور صريح بخشي از ودايع نبوت و مواريث انبياي الهي(ع) را ذكر كرده
است و تصريح نموده كه همة آنها به دست ائمه رسيده و در نهايت نيز به خدمت امام
عصر، حضرت مهدي(ع) ميرسد.
در حديث ديگر امام محمد باقر(ع) فرمود:
خداوند بر خلاف وقتي كه تعيينكنندگان وقت ظهور امام مهدي(ع) معين كردهاند،
عمل ميكند؛ پرچم قائم، همان پرچم رسول خداست كه جبرييل در روز جنگ بدر از
آسمان آورد و آن را در ميان جنگ به اهتزاز درآورد، آنگاه جبرييل عرض كرد: اي
محمد، به خدا قسم اين پرچم، از پنبه و كتان و ابريشم و حرير نيست. پيامبر
فرمود: پس از چيست؟ گفت: برگ درخت بهشت است. پيغمبر آن را در جنگ برافراشت، سپس
پيچيد و به دست علي(ع) داد و پيوسته نزد آن حضرت بود تا اينكه در روز جنگ بصره
(جمل) حضرت آن را برافراشته نمود و خدا او را پيروز گردانيد؛ آنگاه علي(ع) آن
را پيچيد و هميشه نزد ما بوده و هست و ديگر هيچكس آن را نميگشايد تا اينكه
قائم ما(ع) قيام كند. وقتي قائم قيام نمود، آن را به اهتزاز درميآورد و هركس
در شرق و غرب عالم باشد آن را ميبيند؛ رعب و ترس از وي يك ماه زودتر. از پيش
روي و چپ و راست او رفته و در دلها جاي ميگيرد. آنگاه گفت: اي محمد او به
خونخواهي پدرانش قيام ميكند و سخت خشمگين است و از اينكه خداوند بر اين خلق
غضب نموده متأسف است. او پيراهن پيامبر(ص) را كه در جنگ احد پوشيده بود، به تن
دارد و عمامه و زره پيغمبر را كه به قامت وي، راست است، ميپوشد و ذوالفقار،
شمشير پيغمبر را در دست دارد، سپس شمشير برميكشد و هشت ماه از كشتههاي
بيدينان، پشتهها ميسازد.19
دو روايت مذكور دقيقاً روشن مينمايد كه تمامي مواريث انبياي الهي در نهايت به
دست با كفايت جان جهان، امام مهدي(ع) ميرسد.
و حديث ذيل اثبات ميكند كه تمامي ودايع و وصاياي انبياي الهي(ع) توسط حضرت
ابوطالب(ع) بهدست پيامبر اكرم(ص) رسيده است.
درست بن ابي منصور نقل ميكند: از امام هفتم(ع) پرسيدم: آيا رسول خدا(ص) مأمور
پيروي از ابوطالب(ع) بود؟ و ابوطالب از طرف خدا بر او حجت بود؟
فرمود: «نه، ولي ابوطالب نگهدار ودائع نبوت بود و وصايا نزد وي سپرده شده، و او
آنها را به آن حضرت(ص) داد.» گفتم: وصايا را به او داد به حساب اينكه حجت بر او
(پيغمبر) بود؟ فرمود: «اگر حجت بر او بود وصيت را به او نميداد.» گفتم: پس
ابوطالب حالش چگونه بود؟ فرمود: «به پيغمبر و هر چه آورده بود اقرار كرد و
وصايا را به او داد و همان روز درگذشت».
پينوشتها:
1. كليني، اصول كافي، ج 2، ص 188، ترجمه مرحوم آيتالله
محمد باقر كمرهاي.
2. همان، ص 192.
3. همان، ص 194.
4. مجلسي، بحارالانوار، ج 27، ح 2، ص 25.
5. كليني، همان، ج 1، ص 324.
6. مجلسي، حيات القلوب، ج 1، ص 132.
7. كليني، همان، ص 327.
8. همان.
9. همان، ص 326.
10. همان، ص 332.
11. همان، ص 335.
12. همان.
13. همان، ص 324.
14. تفسير اطيب البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 6.
15. كليني، همان، ص 343.
16. صافي گلپپايگاني، منتخبالاثر، ص 309.
17. سورة يوسف(12)، آية 94؛ كليني، همان، ص 336.
18. همان، ص 337.
19. كليني، همان، ج 3، ص 274.
منبع:
ماهنامه موعود، شماره 87