وجه الهي به معناي جهتي است كه انسان مي تواند آن را
ببيند و متوجه آن شود. براساس آموزه هاي وحياني، همه هستي مظاهر وجه الهي
هستند؛ ولي در تمثيل مي توان هريك از موجودات و آفريده هاي الهي را مانند قطره
اي از اقيانوس دانست كه همانند ژن ها همه خصوصيات الهي را به صورت اجمالي يا
بالقوه دارا هستند. ولي اين گونه نيستند كه همه عظمت و بزرگي هستي را برتابند و
به نمايش گذارند. اما با اين همه به دليل وحدت شخصي وجود، همه در حد و اندازه
خود با همه محدوديت ها و حدود، مظاهري از همان وجود شخصي هستند؛ چرا كه خداوند
در همه كثرات مظاهري اش، حضوري احاطي و معيت دارد، چنان كه در آيه 4 سوره حديد
بدان اشاره كرده است و از خود آدم به خودش نزديك تر است.
از اين رو، پيش از اين كه چيزي از مظاهر ديده شود، در
انديشه و چشم خردمندان، قبل، بعد و همراه (معه) آن چيز خدا ديده مي شود؛ زيرا
چيزها جز مظاهر همان وجود نيستند؛ چنان كه اميرمومنان(ع) بدان اشاره داشته و مي
فرمايد: «ما رايت شيئا الا و رايت الله قبله و بعده و معه؛ هيچ چيز را نديدم جز
آن كه خدا را قبل از آن و بعداز آن و با آن ديدم.”
البته در هستي مي توان مصاديقي از مظاهر الهي را يافت
كه در مظهريت، قوي تر و روشن تر و ظاهرتر هستند. اين شدت در مظهريت را مي بايست
در مظاهري جست كه به خداوند نزديك تر و از نظر قرب معنوي، ظهور دهنده كامل تر و
بهتر صفات و اسماي الهي در خود باشند. براساس آموزه هاي وحياني، تنها انسان ها
هستند كه از چنين شرافت قرب ذاتي برخوردارند و در مقام قوه، همه صفات و اسماي
الهي را در خود دارند و آمادگي و بستر مناسبي براي فعليت بخشي به آن و متاله و
خدايي شدن را دارا مي باشند. همين وجود تمام و كمال اسماي الهي در انسان (1)
موجب شده تا ظرفيت خلافت الهي از قرارگاه زمين را به دست آورد (2)
در ميان انسان ها نيز برخي از آن ها كه در مقام قرب
چنان به خداوند و صفات، اسما و ذات الهي نزديك شده اند كه در مقام «قاب قوسين
او ادني (3) قرار گرفته اند، براين مقام سزاوارتر و شايسته ترند؛ چرا كه ايشان
مظهر تمام و كمال همه اسماي الهي اند و متاله شدن و خدايي گشتن ايشان موجب شده
تا به عنوان وجه الله كامل و تمام در هستي جلوه گري كنند.
براساس آموزه هاي وحياني و روايات معتبر اين معنا به
دست مي آيد كه وجه الله كامل، وجود ختمي مرتبت حضرت محمد مصطفي (ص) است و به
حكم آيه 61 سوره آل عمران يعني آيه مباهله، به سبب وحدت نفسي و نوري آن حضرت(ص)
با امير مومنان علي(ع)، همه چهارده معصوم(ع) وجه الله هستند.
از آن جايي كه وجه الله همان بخش ظهوري خداوندي است، آن
كه از نظر ظهور، تمام تر و كامل تر است، عنوان وجه الله در آن راست تر مي باشد.
اين وجه به سبب قرب منزلت كه در آيه 9 سوره نجم بيان شده و در آيات ديگر به
اشكال ديگر همين معنا تصريف شده است، اولين بروز و ظهور الهي است. از اين رو
عارفان معروفي چون ابن عربي، وجود نوري پيامبر(ص) را براساس روايت معتبر تعيين
نخست دانسته است كه از وي همه تعيينات اسمايي در تعيين ثاني ظهور يافته و به
عنوان اعيان ثابت تجلي در صقع ذات الهي پيدا كرده و در نهايت به واسطه ايشان در
خارج ذات به شكل اعيان خارجي مظهريت يافته است. از اين رو پيامبر(ص) تاكيد مي
كند تنها وجود نوري ما به طور مستقيم از خدا آفريده شده و ديگران همه مخلوق و
آفريده مايند.
در مقام تعيين اول، نور پيامبر(ص) عقل اول است؛ چنان كه
روح الله، نورالله، القلم، عالين، كروبين و مانند آن مي باشد و خداوند به قلم
وجودي پيامبر(ص) بر عالم نقش وجود بنگاشت. اين معنا افزون بر منابع روايي شيعي
در جوامع روايي اهل سنت نيز آمده است. در روايات اهل سنت عناوين پيش گفته براي
پيامبر(ص) اثبات شده است. به عنوان نمونه در سنن ابن داوود از منابع روايي اهل
سنت آمده كه پيامبر(ص) فرمود: اول ما خلق الله العقل. در مسند احمدبن حنبل يكي
از بنيانگذاران مكاتب و مذاهب چهارگانه اهل سنت نيز آمده كه پيامبر(ص) فرمود:
«من و علي از نور واحد خلق شده ايم و خداوند روح من و روح علي بن ابيطالب را
قبل از خلقت عالم خلق نمود. ابن مغازلي شافعي نيز در كتاب مناقب خود نقل مي كند
كه پيامبر(ص) فرمود: من و علي نوري بوديم در خدمت حضرت حق و اين نور، خداوند را
تسبيح مي گفت و تقديس مي كرد قبل از آن كه آدم خلق شده باشد و اميرالمؤمنين
علي(ع) فرمود: «كنت وليا و آدم بين الماء و الطين»؛ من ولي بودم درحالي كه آدم
ميان آب و گل بود. (4)
امامان(ع)، وجه الله و مظاهر
الهي
خداوند در آيه88 سوره قصص مي فرمايد: كل شي هالك الا
وجهه؛ هر چيزي جز وجه آن هلاك مي شود. اين بدان معناست كه براي هر چيزي دو نسبت
است كه بخشي از آن هلاك مي شود و بخشي از آن باقي مي ماند. آن بخشي كه باقي است
همان بخشي است كه منسوب به خداوند است؛ چراكه آن چه در جهان نام هست، همان جنبه
انتساب آن به خداوند است و جنبه ديگرش در حقيقت نمود وجود و هستي است نه حتي
نماد آن. از اين رو خداوند مي فرمايد: فأينما تولو فثم وجه الله»؛ پس به هرجا
رو بگردانيد آن جا وجه خداست.
باباطاهر همداني خوش در اين باره سروده است:
به صحرا بنگرم صحرا ته بينم
به دريا بنگرم دريا ته بينم
به هرجا بنگرم كوه و در و دشت
نشان روي زيباي ته بينم.
چرا كه هرجا كه از هستي است و نشان از وجود دارد و
قابليت رويت است همان وجه الله است.
اما پرسش اين است كه چه كسي و چه چيزي وجه الله كامل و تمام است و نگاه به آن
كس يا چيز بيانگر آيينه تمام نماي وجه الهي مي باشد. امام جعفر صادق(ع) در اين
باره پاسخ مي دهد: «نحن والله وجه الله نتقلب في الأرض بين أظهركم و نحن عين
الله في خلقه ويده المبسوطه بالرحمه علي عباده؛ به خدا سوگند ما همان وجه الله
هستيم كه در زمين ميان شما هستيم و ما همان چشم خدا در ميان آفريده ها و دست
گشاده به رحمت بر سر بندگان اوييم.” (5).
اگر كسي را بخواهيم بشناسيم، اين شناخت به چند چيز ممكن
است. اگر بدانيم كه در اتاق تنها حسين است و انگشت او را ازلاي كليد در ببينم
مي گوييم من حسين را از لاي كليد در ديدم، چراكه مي دانيم تنها حسين در اين
اتاق است و اين انگشت نيز مال حسين است. حال اگر دست و بدن او را ببينيم و
بدانيم تنها او در اتاق است، باز اين گونه حكم مي كنيم كه حسين را ديده ام. اما
اگر صورت او و چهره اش را ببينيم به اين ديدن خود قطع بيش تري داريم و اگر
اندام و سر تا پاي حسين را ببينيم ديگر هيچ شك و ترديدي در ديدن خود نخواهيم
داشت.
بنابراين هرچيزي در دنيا از آفريده هاي الهي، همانند
قطره اي از درياي وجود الهي هستند كه ما مي توانيم آن قطره را به دريا نسبت
دهيم هم چنان كه مي توانيم بگوييم كه دريا نيست بلكه قطره است ولي چون در درون
درياست مي توانيم دريا بودن آن را نيز اثبات كنيم.
اما اگربه گونه اي به دريا احاطه داشته باشيم مانند آن
كه از فراز زمين و درون سفينه هاي فضايي به دريا بنگريم مي توانيم عظمت و بزرگي
اقيانوس و دريا را درك كنيم و فهم ما در اين زمان بيشتر از زماني است كه تنها
قطره اي را درك كرده ايم.
لازمه معرفت الله
درك و ديدن امامان(ع) همانند درك و ديدن اقيانوس با
چنين علم احاطي است؛ چرا كه امامان مظاهر اكمل و آيينه تمام نماي حضرت حق
سبحانه و تعالي هستند. در دعاي ماثور آمده است: «اللهم عرفني نفسك فانك ان لم
تعرفني نفسك لم اعرف رسولك، اللهم عرفني رسولك فانك ان لم تعرفني رسولك لم اعرف
حجتك اللهم عرفني حجتك فانك ان لم تعرفني حجتك ضللت عن ديني، خدايا خودت را به
من معرفي كن كه اگر خودت را به من معرفي نكني، رسولت را نمي شناسم. خدايا رسولت
را به من بشناسان كه اگر رسولت را به من نشناساني، حجت ترا نمي شناسم. خدايا
حجتت را به من بشناسان كه اگر حجتت را به من نشناساني از دينم گمراه مي شوم”.
(6) پس لازمه معرفت الله، معرفت پيامبر(ص) و امام(ع) است و «معرفت الله» بدون
معرفت پيامبر و امام، سودمند و نتيجه بخش نيست؛ زيرا «معرفت الله» بدون ولايت،
درواقع «معرفت الله» و شناخت حق نيست، بلكه تنها تصور يا توهم معرفت الله است.
امام حسين(ع) مي فرمايد كه اصولاً معرفت خداوند بي
معرفت امام زمان شدني نيست؛ از اين رو معرفت الله را به معرفت امام تفسير كرده
است. در حقيقت اين كه چهارده معصوم(ع) وجه الله هستند، به خوبي روشن مي سازد كه
چرا آن حضرت(ع) معرفت خدا را به معرفت امامان(ع) يا همان معرفت امام زمان هر
دوره اي معنا كرده است. از امام حسين(ع) نقل شده است كه فرمود: «يا ايهاالناس
ان الله ما خلق العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه و اذا عبدوه استغيثوا
بعبادته عن عباده من سواه فقال له رجل بابي انت و امي يابن رسول الله ما معرفه
الله؟ قال: معرفه اهل كل زمان امامهم الذي يجب عليهم طاعته؛ اي مردم، خداوند
بندگان را جز به منظور معرفت نيافريد و اگر خداي خود را بشناسند به ناچار سر به
عبادت او خواهند گذاشت و چون او را عبادت كنند، با عبادت او از عبادت ديگران بي
نياز مي گردند. مردي در آن حال از امام پرسيد: اي فرزند رسول خدا، پدر و مادرم
به فدايت، مقصود از معرفت خداوند چيست؟ فرمود: مقصود آن است كه مردم هر زمان
امام واجب الطاعه خود را بازشناسند». (7)
بنابراين وجه الله بودن چهارده معصوم(ع) است كه به ما
اجازه مي دهد معرفت را همان معرفت امام(ع) بدانيم كه وجه الله مي باشند و شناخت
وجه به معناي شناخت ذات وجه و صاحب آن. به سخن ديگر، باب معرفت انسان به شكل
كامل از طريق وجه، شدني است و وجه الله همان معصوم(ع) است كه با شناخت آن مي
توان به معرفت الله نايل شد. از اين رو به آنان باب الله يعني باب معرفت الله
نيز گفته مي شود.
در ادعيه ازجمله جامعه كبيره اين معنا بارها تأكيد مي
شود كه شناخت خداوند جز از راه شناخت وجه آن يعني معصوم(ع) امكان پذير نيست. در
دعاي جامعه آمده است: «من ارادالله بدا بكم و من وحده قبل عنكم و من قصده توجه
بكم؛ كسي كه خدا را بخواهد از شما آغاز مي كند، كسي كه يگانه اش بداند از شما
مي پذيرد و كسي كه قصد او كند متوجه به شما گردد» (8).
به حكم دايره وجودي «اناالله و انا اليه راجعون» همان
گونه كه آغاز خلقت از ايشان است، آغاز معرفت نيز از ايشان مي باشد، بنابراين
اگر بخواهيم از بابي به خداشناسي برسيم تنها باب كامل و تمام، همين كلمات تامات
وجودي ايشان است. همچنين در حوزه وجودشناختي اگر بخواهيم به كمالي وجودي برسيم
مي بايست از همين وسايل بگذريم؛ چرا كه ايشان السبب المتصل، الحبل المتين،
العروه الوثقي و ريسمان محكم الهي هستند كه دو سر وجودي را به هم متصل مي كنند
به سخن ديگر، اينان مظاهر تمام و كمال وجود الهي هستند كه مظاهر ديگر را به خدا
متصل مي كنند. بنابراين در دو حوزه معرفت شناختي و وجودشناختي مي بايست به اين
انوار معصوم(ع) توجه يافت كه آغاز و انجام هستي در هر دو بعد هستند. از اين رو
در حوزه معرفتي گفته شده كه معرفت الله از باب ايشان امكان پذير است، چنان كه
در سير وجودي نيز آغاز و انجام، ايشان هستند و در روايت آمده است: «بكم فتح
الله و بكم يختم الله؛ خداوند به شما گشود و به شما ختم كرد.” بنابراين صراط
مستقيم و سبب متصل بين مظاهر حق با حق و طريقت نجات آنان هستند: «من اتاكم نجي
و من لم ياتكم هلك؛ آن كه سراغ شما خاندان آمد نجات يافت و آن كه شما را ترك
نمود، هلاك گرديد.”
امام باقر(ع) فرمود: «بنا عبدالله و بنا عرف الله و بنا
وحدالله تبارك و تعالي و محمد حجاب الله تبارك و تعالي؛ به وسيله ما خدا پرستش
شد و به وسيله ما خدا شناخته شد و به وسيله ما خداي تبارك و تعالي يگانه شناخته
گرديد و محمد(ص) پرده دار خداي تبارك و تعالي است تا واسطه ميان او و مخلوقش
باشد.” (9)
اين كه امام باقر(ع) مي فرمايد محمد(ص) حجاب الله است،
به سبب همان مقام تعيين اول و فيض اقدس بودن آن حضرت(ص) است كه همه هستي از
مقام ايشان ظهور يافته است. از اين رو ايشان را عرش الله نيز مي خوانند كه بروز
و ظهور همه تعيينات وجودي در اعيان ثابت و در اعيان خارجي به ايشان است. خداوند
به اين حجاب بودن آن حضرت(ص) در آيه 9 سوره نجم به عنوان «قاب قوسين او ادني»
اشاره مي كند كه نهايت «تدلي» و نزديكي و قرب ميان صاحب مظهر و مظهر است و از
آن نمي توان قرب را تصور و توهم كرد.
به هر حال، همين قرب منزلت وجودي است كه شناخت كامل و
معرفت تمام را سبب مي شود. همان گونه كه احاطه اين مظهر نخست بر همه مظاهر
بيشتر است، به سبب مقام برزخيت، آگاهي ايشان به صاحب وجه و ذات وجه نيز بيشتر
خواهد بود. بنابراين هر عنوان عالي و اسم حسنائي را بخواهيم به اين انوار بدهيم
شايسته و بايسته است. آن حضرت(ع) در روايت ديگري مي فرمايد: «نحن حجه الله و
نحن باب الله و نحن لسان الله و نحن وجه الله و نحن عين الله في خلقه و نحن
ولاه امر الله في عباده؛ ما حجت خدائيم ما باب خدائيم، ما زبان خدائيم، ما وجه
خدائيم، ما ديده خدا در ميان خلقش مي باشيم، مائيم سرپرستان امر خدا در ميان
بندگانش.” (10)
بنابراين همان گونه كه از شرايط «خداشناسي»، پيامبر
شناسي و امام شناسي است و بدون شناخت پيامبر و امام درجه كامل خداشناسي ممكن
نيست؛ هم چنين هيچ گونه كمال يابي و شدن كمالي در سير صعود وجودي جز از طريق
امامان(ع) شدني نخواهد بود. عبوديت، طريقت دست يابي به كمال معرفت و كمال وجودي
است و اين هر دو تنها به واسطه ايشان امكان پذير است. اصولا به يك معنا ايشان
خود هدف شناخت و سير وجودي هستند نه وسيله و سببي براي رسيدن به مقصد و مقصودي،
چرا كه ايشان وجه الله هستند و رسيدن به وجه الله يعني رسيدن به مقصد. بنابراين
ايشان نه تنها وسيله بلكه مقصد و مقصود معرفت و سير وجودي حركت كمالي انسان ها
هستند. پس وسيله و مقصد و مقصود يكي است. انسان سالك در حقيقت سيري در امامان و
به قصد ايشان مي كند. بنابراين سبب و صراط و مقصد و مقصود يكي است، يعني ايشان
خود راه، راهبر راه، مقصد راه و مقصود راه هستند. اين گونه است كه ايشان را
مظهر اول و آخر و ظاهر و باطن و مانند آن دانسته اند. هر كس اين گونه نينديشد
در گمراهي است.
«ابوحمزه» مي گويد: امام باقر(ع) به من فرمود: «انما
يعبدالله من يعرف الله فاما من لايعرف الله فانما يعبده هكذا ضلالا. قلت: جعلت
فداك فما معرفه الله؟ قال: تصديق الله عزوجل و تصديق رسوله و مولاه علي(ع) و
الائتمام به و بائمه الهدي و البرائه الي الله عزوجل من عدوهم هكذا يعرف الله
عزوجل؛ همانا خدا را كسي پرستد كه او را بشناسد و اما كسي كه او را نشناسد او
را اينگونه (مانند عامه مردم) گمراهانه مي پرستد. عرض كردم قربانت گردم معرفت
خدا چيست؟ فرمود: باور داشتن خداي عزوجل و باور داشتن پيغمبرش(ص) و دوست داشتن
علي(ع) و پيروي از او و از ائمه هدي عليهم السلام و بيزاري جستن به خداي عزوجل
از دشمن ايشان، آري خداوند عزوجل اين چنين شناخته مي شود». (11)
امام زمان(عج) وجه الله و
مقصد و مقصود معرفت و سير تكاملي بشر
بنابراين بر ماست كه به امامان(ع) به عنوان وجه تمام و
كامل الهي و مظهر اتم و اكمل وي توجه كنيم. اين كه در دعاي ندبه آمده است: اين
وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء؛ كجاست آن وجه الهي كه دوستان خدا به جانب
او روي مي آورند. به اين معناست كه امام، وجه الهي است كه مي بايست بدان توجه
يافت و رو به سوي او آورد. امروز اين وجه الله(ع) همان مظهر نورمحمدي در جلوه
امام زمان(عج) است كه نماز و تمام اعمال ما بايد ما را متوجه آن وجود مبارك
كند. اين كه در پايان نماز به اين حقيقت توحيدي مي رسيم كه مي بايست پس از
معراج نمازي به حقيقت محمدي(ص) سلام دهيم، به معناي سلام به امام زمان(عج) و
دريافت و فهم اين معناست كه توحيد چيزي جز درك وجه الله بودن آن انوار نيست.
بنابراين در هر عبادتي مي بايست كعبه مقصود و مقصد ما امام زمان ما باشد كه:
«من تمام الحج و من تمام الصلاه و من تمام الزكاه لقاء الامام.”
در كتاب مجمع البحرين در لغت وجه روايتي از صدوق عليه
الرحمه نقل كرده كه ابوالصلت هروي گويد: قلت للرضا عليه السلام: يابن رسول الله
ما معني الخبر الذي رووه «ان ثواب «لااله الا الله» ثواب النظر الي وجه الله؟
فقال عليه السلام: من وصف الله بوجه كالوجوه فقد كفر، و لكن وجه الله انبياوه و
رسله و حججه الذين بهم يتوجه الي الله تعالي؛ به حضرت رضا عليه السلام عرضه
داشتم يا ابن رسول الله معني خبري كه روايت كرده اند كه ثواب كلمه «لااله الا
الله» همانند ثواب نظر كردن به وجه خدا است، چيست؟ فرمود: كسي كه خدا را به
وجهي همانند ساير وجوه وصف كند كافر است پس مراد، پيامبران هستند و حجتها كه
توسط آنان به خدا رو كنند. (12)
و در تفسير برهان ذيل آيه شريفه «كل شي هالك الا
وجهه»(قصص، آيه 88) گويد: راوي گفت: خدمت امام ششم(ع) بودم شخصي از آن حضرت از
معناي اين آيه پرسيد، امام(ع) فرمود: ديگران چه مي گويند؟ عرض كردم مي گويند:
هر چيزي هلاك مي شود جز صورت خدا، فرمود: خداوند منزه است، اينان سخن سختي گفته
اند، بلكه مقصود از آيه اين است كه هر چيزي در معرض فنا و نيستي است مگر آن وجه
و طريقي كه بايد از آن طريق به سعادت فائز شوند و مائيم آن وجهي كه امر شده كه
بايد بدان توجه نمايند.
البته هر كسي از طريق اين وجوه الهي مي تواند به
مقاماتي دست يابد كه در تكوين نيز تصرف نمايد؛ ولي به شرط آن كه مسير عبوديت
خود را از طريقت محبت اهل بيت(ع) بپيمايد. اين كه در روايت آمده است كه مومن
چشم و گوش و دست خداوند مي شود، اين معنا اول براي امامان(ع) و دوم براي ديگران
ثابت مي شود. (13)
به هر حال وجه الهي به تمام و كمال، امامان معصوم(ع)
هستند.
پىنوشتها:
1. بقره، آيه 31
2. بقره، آيه 30
3. نجم، آيه 9
4. نگاه كنيد به: شرح اصول كافي، ملاصدرا ص17 و نيز شرح مقدمه قيصري استاد
سيدجلال الدين آشتياني ص223-224 و پاورقي هاي آنان
5. الكافي1/111 كتاب التوحيد: باب جوامع التوحيد
6. جمال الاسبوع، سيد ابن طاوس، دعا در زمان غيبت امام زمان، دعاهاي وارده بعد
از نماز عصر جمعه
7. كنز الفوائد
8. زيارت جامعه كبيره
9. اصول كافي، ج 1، ص 541
10. اصول كافي، ج 1، ص 541
11. اصول كافي، ج1، ص 081
12. توحيد صدوق، مكتبه الصدوق، ص 711
13. اصول كافي، باب كسي كه مسلمانان را آزار كند و خوارشان شمارد
منبع:
روزنامه کیهان، 4/5/1389