پيش درآمد
در سيره درخشان پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، گفتار و سخنان حكيمانه و دلنشين
آنها، بخش مهمى از فرهنگ زندگى آنها است، و در اين بخش، فصل برجسته و بالندهاى
از دعاها و مناجاتهاى آنان را تشكيل مىدهد، كه به راستى مىتوان آنها را
كلاس بزرگى براى آموزش عرفان، اخلاق، شيوههاى عالى زندگى، و فرهنگ ناب پاك
سازى و بهسازى نام برد. بنابراين لازم است اين فصل بالنده را در متن زندگى قرار
داد، و از آن اكثر بهره بردارى صحيح را در راستاى تعالى و تكامل و پيروزى همه
جانبه در همه عرصهها نمود.مناجاتها و دعاهايى
همچون مناجاتهاى اميرمؤمنان على (ع) و دعاى كميل و مناجات شعبانيّه او، و
مناجاتها و دعاهاى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به ويژه دعاى عرفه امام حسين(ع)
و دعاهاى صحيفه سجاديه و...كه حضرت امام قدّس سرّه در مورد بهره بردارى از اين
دعاها بسيار سفارش مىكرد، و آنها را قرآن صاعد مىخواند، يعنى آنها را برگرفته
از قرآن و وحى الهى مىدانست، كه از زبان معصومان(ع) و اولياى ممتاز خدا، به
سوى ملكوت صعود مىكند، و انسان را همراه اين براق صعود، به سوى سرچشمه زلال
ملكوت و كمالات اعلى به بالا و بالاها مىبرد. براى روشن شدن مطلب كافى است كه
به فرازى از نوشتار امام خمينى قدّس سرّه پيرامون صحيفه سجاديه توجه كنيم:
«صحيفه كامله سجاديه، نمونه كامل قرآن صاعد است، و از بزرگترين مناجات عرفانى
در خلوت گاه انس است... آن كتابى است الهى كه از سرچشمه نور اللّه نشأت گرفته،
و طريقه سلوك اولياء بزرگ و اوصياء عظيم الشأن الهى است كه در آن همه گونه نعمت
موجود است، و هر كس به مقدار اشتهاى معنوى خود از آن استفاده مىكند.»(1)
نتيجه اين كه: از دعاهاى معصومان(ع) و دعاى امام
عصر(عج) كه در حقيقت در سلك صحيفه سجاديه است، نبايد غافل ماند، و خود را از
اين قرآن صاعد محروم ساخت. بلكه لازم است براى رشد و تعالى با فراهم نمودن
شرايط و حالات، اكثر بهره بردارى را از آنها نموده، و از اين فرهنگ نورانى، كسب
نور نموده و بر صفاى باطن، و پاك زيستى و صعود به سوى قلّه عرفان و كمالات
استفاده بهينه كرد.
با توجه به اين كه رسول خدا(ص) فرمود: «الدّعاء مخّ
العبادة؛(2) دعا جان عبادت است.» و از آيات و روايات استفاده مىشود كه بايد
هنگام دعا به اين امور توجه داشت تا بيشتر بهرهمند شد:
1- توجه به محتواى دعا
2- پاك سازى در پرتو دعا
3- وصول به جان عبادت در پرتو دعا
4- رهايى از اندوه و
حزن و نگرانىها در پرتو دعا
5 - ذكر نامهاى آرام بخش خدا هنگام دعا، و دريافت
توحيد كامل، و اين كه همه چيز از آن خدا و در دست خداست.
6- بهره مندى از
آموزههاى عرفانى و اخلاقى از فضاى روحانى دعا.
اخلاق از زبان امام
عصر(عج)
ترديدى نيست كه بزرگترين وظايف ما در عصر غيبت كه جامع و شامل ساير وظايف است
خودسازى با ترك هرگونه رذايل و ضد ارزشها، و جذب فضايل و ارزشها است، و اين
موضوع به طور شايان و عميق و وسيع و شايسته در پرتو انوار نيايشهاى پيامبر(ص)
و امامان معصوم(ع) به دست مىآيد، و چه بهتر كه به سراغ يكى از دعاهاى معروف
ولى اللّه اعظم امام عصر(عج) كه با جمله: «اللّهمّ ارزقنا توفيق الطّاعة» شروع
مىشود برويم، تا هم از روحانيت اين دعا بهره ببريم، و از تلقين ملكوتى آن از
زبان آن ولى اللّه اعظم(عج) مستفيض گرديم، و هم از آبشخور درسهاى اخلاقى و
منشهاى متعالى آن كه شامل بيست و شش آموزه عميق و ارجمند است سيراب شويم.
با توجه به اين كه نيايشگران و اهل مناجات در پيشگاه امام عصر(عج) به قدرى
ارزشمندند كه آن حضرت در آغاز يكى از دعاهاى خود به خداوند عرض مىكند: «الهى
بحقّ من ناجاك و بحقّ من دعاك فىالبرّ و البحر؛(3) خدايا! به حق هر كس كه با
تو مناجات كند، و به حق هر كه در صحرا و دريا تو را بخواند و دعا كند.»
شرحى پيرامون دعاى امام
عصر (عج)
از ناحيه مقدّسه امام عصر، حضرت مهدى(عج) دعاهاى مختلفى نقل شده كه يكى از
دعاهاى معروف آن، دعايى است كه با فراز: «اللّهم ارزقنا توفيق الطّاعة» آغاز
مىگردد، اين دعا از محتوايى بسيار عميق و عالى برخوردار است كه گويى درسهاى
فرهنگى و اخلاقى بسيار مفيدى است كه آن بزرگوار در لباس دعا، به پيروانش و به
همه حق پرستان آموخته است، درسهاى سازنده و آموزنده در بيست و شش فراز، كه در
حقيقت 26 درس مهم براى انسانهايى است كه در ميان خصال اخلاقى، هر فرازى از
آنها مناسب حال آنها با صفات مخصوص به خود است.
اين دعا را كه در مفاتيح الجنان محدّث قمى(ره) ذكر شده،
علما و محدثين بزرگ و مورد اعتمادى از پيشينيان نقل نمودهاند از جمله آنها:
1-
محدّث و عالم برجسته قرن نهم هجرى قمرى شيخ تقى الدين كفعمى صاحب كتاب المصباح،
و كتاب بلدالامين است اين دانشمند محقق در قرن نهم در روستاى كفعم از روستاهاى
جبل عامل لبنان چشم به جهان گشود، و كتاب مصباح را در سال 895 ه.ق تأليف
نمود.(4)
2- و نيز عالم و محدث بزرگ سيد بن طاووس (م664 ه.ق) اين دعا را در
كتاب مهج الدعوات نقل نموده است، و هر دو نفر از اين دو محقق بزرگ، اين دعا را
نسبت به امام عصر حضرت مهدى (عج) داده، و از ناحيه مقدسه آن بزرگوار نقل
نمودهاند، و سپس علماى متأخّر مانند علّامه مجلسى در زادالمعاد، و محدّث قمى
در مفاتيح، و محقق كاشانى در مصابيح الجنان، اين دعا را از دو عالم نامبرده نقل
نمودهاند.
ما در اين راستا بر آن شديم كه به يارى خداوند، به شرح
هر يك از بيست و شش فراز اين دعا به صورت بيست و شش درس بزرگ اخلاقى (هر كدام
در يك مقاله) بپردازيم، به اميد آن كه در پرتو عنايات خاص امام عصر(عج) بتوانيم
از اين درسها و آموزهها، آن هم از محضر انور آن بزرگوار استفاده شايان كرده،
و آثار و بركات آن را در همه زواياى زندگى خود به طور سرشار و آشكار بنگريم، و
در نتيجه به سعادت دنيا و آخرت نايل شويم.
دو نكته پيرامون رزق و
توفيق
جالب اين كه در آغاز اين دعا، سخن از «رزق و روزى و توفيق» به ميان آمده اين
گونه كه مىگوييم: «اللّهم ارزقنا توفيق الطّاعة»؛ خدايا! توفيق اطاعت را رزق و
روزى ما گردان.» كه بيان گر آن است كه خصال نيك، و ارزشها از روزىهاى معنوى
است كه همچون رزق و روزى مادى، همواره مورد نياز است، همان گونه كه اگر رزق
مادى به انسان نرسد، او قحطى زده شده و در پرتگاه نابودى قرار مىگيرد، نرسيدن
به رزق معنوى نيز باعث سقوط و هلاكت است، و همان گونه كه رزق و روزى مادى، هر
روزه و در همه اوقات بايد به انسان برسد تا او ادامه حيات بدهد، رزق و روزى
معنوى نيز بايد هميشگى باشد تا موجب ادامه حيات معنوى گردد.
به عبارت روشنتر، رزق و روزى به معنى عطا و بخشش مستمر
و بهرهاى از خير و بركت الهى به طور مداوم است كه هم شامل غذاى جسم و خوراك
روزانه و هرگونه روزى مادى مانند لباس و خانه و مركب و باغ و...مىشود، شامل
روزىهاى معنوى مانند ارزشها و صفات نيك نيز مىشود.
و معنى وسيعى دارد، بلكه رزق و روزى اصلى همين روزى معنوى است، و در دعاها
تعبير به رزق در مورد روزىهاى معنوى بسيار به كار رفته است، و در قرآن نيز،
رزق به معنى عام و جامع است، و شامل امور مادى و معنوى خواهدشد، مثلاً در قرآن
مىخوانيم: «فالّذين آمنوا و عملوا الصّالحات لهم مغفرةٌ و رزقٌ كريمٌ؛(5) آنها
كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، آمرزش و روزى ارزشمندى براى آنها
است.» با توجه به اين كه واژه كريم به معنى هر موجود شريف و پر ارزش است،
بنابراين رزق كريم، شامل هر روزى ارزشمند از مادى و معنوى مىشود، و داراى
مفهوم و معنى گستردهاى است كه فراگيرنده هرگونه نعمتهاى عالى از مادى و معنوى
است، چنان كه راغب لغت شناس معروف قرآن، رزق كريم را، شامل عموم روزىهاى
شايسته از مادى و معنوى گرفته است.(6)
و در ميان دهها بلكه صدها دعا كه از پيامبر(ص) و
امامان معصوم(ع) نقل شده، واژه رزق در مورد امور معنوى به كار رفته است، به
عنوان نمونه نظر شما را به چند مورد جلب مىكنيم:
در فرازى از يكى از دعاهاى امام سجاد(ع) آمده: «اللّهمّ ارزقنى صلة
قرابتى...؛(7) خدايا رابطه نيك با خويشاوندانم، و حج قبول شده، و عمل نيك مورد
پسندت را به من روزى گردان.» و در دعاى ديگر آن حضرت آمده: «خدايا! قلب خاشع و
خاضع و هراسانى از خوف خدا، و بدن صابر، و زبان ذاكر و حمد كننده، و يقين
راستين، و روزى گسترده و علم مفيد به من روزى گردان.»(8)
و در فراز ديگر آمده: «اللّهم ارزقنى قلباً تقيّاً
نقيّاً؛(9) خدايا! دل پاك و پاكيزه به من روزى كن.»
روايت شده روزى يكى از اصحاب بسيار نيك پيامبر(ص) به نام حارثة بن سراقه به
پيامبر(ص) عرض كرد: از خدا بخواه مقام شهادت را نصيبم گرداند، پيامبر(ص) چنين
دعا كرد: «اللّهم ارزق حارثة الشّهادة؛خداوندا!مقام شهادت را به حارثه روزى
گردان.» طولى نكشيد كه جنگ احد رخ داد، او در اين نبرد به شهادت رسيد.(10)
نتيجه اين كه رزق و روزى معنى گستردهاى دارد و شامل
مواهب معنوى نيز مىشود، بنابراين اگر ما خدا را با عنوان يا رزّاق، و يا رازق
خوانديم، روزىهاى معنوى را نيز در نظر بگيريم، بلكه بيشتر به اين نوع روزىها
توجه كنيم. چرا كه غذاى روح، بسيار مهمتر از غذاى جسم است. و از اميرمؤمنان
على (ع) روايت شده فرمود: «در شگفتم از كسانى كه در مورد غذاى جسم اهتمام
مىورزند و از آن پرهيز مىكنند كه زيانبخش نباشد ولى در مورد كيفر غذاى
زيانبخش روح يعنى گناهان، كه آتش دورخ است، بى توجه و غافل هستند.»(11) اين
تعبيرات بيانگر روزىهاى معنوى است كه ما بايد به آن توجه عميق داشته باشيم.
و در مورد توفيق - كه در آغاز دعاى مذكور آمده - نيز
بايد توجه داشت كه عامل اصلى، و كليد گشاينده همه ارزشها و ترك گناهان است،
توضيح اين كه واژه توفيق از ماده وفاق و توافق است و منظور از آن اين است كه
كارهاى انسان، موافق فرمان خدا و بر وفق مراد، و هماهنگ با اهداف و مقصود، سهل
و آسان گردد، و اسباب كار، فراهم شود و به اصطلاح مقتضى موجود، و هرگونه مانع،
مفقود باشد تا انسان با اشتياق و با كمال راحتى و روانى، به انجام كار همّت
نمايد.
به عبارت روشنتر توفيق، يارى و عنايت خاص الهى است كه به بندگان شايستهاش
مىدهد، در مقابل خذلان، كه به معنى آن است كه خدا او را به خودش واگذارد.
خداوند در قرآن مىفرمايد: «ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم و ان يخذلكم فمن
ذاالّذى ينصركم من بعده...؛(12) اگر خداوند شما را يارى كند، هيچ كس بر شما
پيروز نخواهد شد، و اگر دست از يارى شما بردارد، كيست كه بعد از او شما را يارى
كند؟ و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.»
البته بايد توجه داشت كه يارى و عنايت الهى به بندهاش،
بستگى به آمادگى و لياقت بنده دارد، او بايد با شناسايى عوامل و زمينه سازى در
اين راستا به استقبال توفيق الهى برود، و گرنه در وادى خذلان الهى سقوط مىكند،
چنان كه گفتهاند:
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شور زار خس
با توجه به اين كه اميرمؤمنان على(ع) در گفتار گوناگونى
فرمود: «توفيق عنايت الهى است، توفيق نخستين نعمت است، توفيق سرلوحه سعادت و
رستگارى، و سر سلسله اصلاح و برترين عمل است، و هيچ رهبر و راهنمايى برتر از
توفيق نيست و هيچ نعمتى ارجمندتر از نعمت توفيق نيست.»(13)
امام صادق(ع) در معنى توفيق فرمود: «هرگاه بندهاى
فرمان خداوند را بجا آورد، كار او موافق و هماهنگ با فرمان خدا است، و چنين
بندهاى به عنوان بنده موفّق ناميده مىشود، و هرگاه بندهاى اراده گناه كند،
ولى يارى خداوند بين او و گناه جدايى بيندازد، و در نتيجه او از گناه پرهيز
كند، چنين بندهاى به توفيق الهى نايل شده است و اگر خداوند بين او و گناه مانع
نشود، نشانه آن است كه او را به خودش واگذارده و در نتيجه او را از توفيق محروم
ساخته است.»(14)
بنابراين توفيق، با ارزشتترين موهبت الهى است، و به
اصطلاح رفيقى است كه به هر كس ندهندش، چنان كه پر زيباى طاووس را به كركس
نخواهند داد، نتيجه اين كه اگر بخواهيم به سعادت همه جانبه برسيم و براى انجام
وظيفه آماده شويم، و خشنودى و يارى الهى را كسب كنيم بايد به ايجاد عوامل توفيق
همّت كنيم، عواملى مانند: سلامتى روح و جسم، وراثت نيك، محيط سالم، غذاى پاك،
همنشين شايسته، اعتماد به نفس، توكل به خدا، اراده نيرومند، رياضت و زحمت، صبر
و حوصله، برقرار نمودن رابطه تنگاتنگ با خدا و به طور كلى دين مدارى، و نيز
بايد از عوامل ضد توفيق پرهيز كنيم. كه همان عوامل ضد عوامل مثبت است، كه همچون
آفتى ويرانگر موجب نابودى توفيقات خواهد شد.
مسأله توفيق به قدرى مهم است كه در بسيارى از گفتار و
دعاهاى پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) آمده، بلكه در بسيارى از آنها در سرلوحه
نيايش آنها قرار گرفته است. به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز جلب
مىكنيم:
1- امير مؤمنان على(ع) در سرآغاز فرازى از خطبهاش
مىفرمايد: «نحمده على ما وفّق له من الطّاعة، وزاد عنه عن المعصية؛(15) خداى
را سپاس گوييم كه ما را توفيق اطاعتش و ترك گناهانش بخشيده است.»
2- امام سجاد(ع) در فرازى از دعايش به خدا عرض مىكند:
«و وفّقنى للّتى هى ازكى؛(16) خدايا مرا به آنچه كه پاكترين است موفق كن.» و
در فراز ديگر عرض مىكند: «خدايا! در ماه رمضان مرا براى درك شب قدر توفيق بده،
به گونهاى كه در صف محبوبترين و پسنديدهترين بندگان درگاهت قرار گيرم.»(17)
3- و در قسمت آخر عهدنامه مالك اشتر، حضرت على(ع) آن را
با اين فراز به پايان مىرساند: «و از خدا مىخواهم كه با رحمت گسترده و نيروى
بى كران كه در برآوردن هر حاجتى دارد، مرا و تو را در هرچه رضاى او است توفيق
دهد.»(18)
و در نامه به قثم بن عباس مىنويسد: «وفّقنا اللّه و
ايّاكم لمحابّة؛(19) خداوند ما و شما را بر آنچه دوست دارد موفّق كند.»
نتيجه اين كه توفيق از امور بسيار پراهميتى است كه
همواره مورد نظر پيامبران و امامان و اولياء خدا بوده، و مانيز براى تحصيل
امتيازات عالى انسانى، بايد با مركب توفيق به پيش رويم، و از به دست آوردن آن
در همه ابعاد، با ايجاد زمينه هايش غافل نمانيم، كه سنگ زيرين كاخ ترقى و تعالى
است، چنان كه امام على(ع) فرمود: «لاينفع اجتهادٌ بغير توفيقٍ؛ هيچ كوششى بدون
توفيق به ثمر نمىرسد.»(20) و نيز فرمود: «مشتاقانه به استقبال توفيق روانه
شويد كه توفيق اُسّ وثيق (اساس مطمئن) است.»(21)
پىنوشتها:
1. نامه اخلاقى عرفانى امام خمينى (كه به
نوهاش آقاى سيد على خمينى اهدا شده) مجموعه آثار، شماره يك، نشر كنگره
انديشههاى اخلاقى - عرفانى امام خمينى، ص 168.
2. محدث نورى، مستدرك الوسائل، ج 5، ص 167؛ بحار، ج 93، ص 300.
3. شيخ تقى الدين كفعمى، مصباح كفعمى، ص 305 ؛ سيد بن طاووس مهج الدّعوات، ص
294.
4. محدث قمى، الكنى و الالقاب، ج 3، ص 116؛ فوائد الرضويه، ص 7 و 8.
5. سوره حج، آيه 50.
6. مفردات راغب، ج 14، ص 135، و ج 18، ص 16.
7. بحارالانوار، ج 98، ص 247.
8. همان، ج 95، ص 258.
9. همان، ج 97، ص 89، براى اطلاع بيشتر به اين موارد به المعجم المفهرس بحار
الانوار، ج 12، ص 8436 تا 8438 مراجعه گردد.
10. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد، ج 3، ص 507.
11. بحارالانوار، ج 78، ص 41.
12. سوره آل عمران، ص 160.
13. غررالحكم، ميزان الحكمة، ج 10، ص 590 و 591.
14. توحيد صدوق، ص 242.
15. نهج البلاغه بنياد، خطبه 185، صبحى صالح، خطبه 194.
16. صحيفه سجاديه، دعاى 20.
17. بحارالانوار، ج 98، ص 102.
18. نهج البلاغه، نامه 53.
19. همان، نامه 67.
20. غررالحكم.
21. همان.
منبع:
پاسدار اسلام ـ ش 285 - شهريور 84