آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى (عج)
دورى و پرهيز از گناه‏

حجةالاسلام و المسلمين محمد محمدى اشتهاردى‏


مسأله دورى از گناه‏
در سومين فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از دورى از گناه و ترك آن آمده آنجا كه مى‏خوانيم: «توفيق الطّاعة و بعد المعصية؛ خدايا توفيق اطاعت و دورى از گناه را به من عنايت فرما.»
واژه دورى از گناه همان تقوا و پرهيزكارى و مراقبت در ترك هرگونه گناه و نافرمانى خدا است. مسأله دورى از گناه از عوامل مهم ريشه‏اى و كليدى براى هدايت و ره‏روى در راه كمالات است، چرا كه گناه يك آسيب و آفت خطرناك و سرنوشت برانداز براى هلاكت و گمراهى و سقوط در درّه هولناك عذاب الهى است. براى روشن شدن اين مطلب، نظر شما را به چند مثال جلب مى‏كنم:
1- انسانى كه از نظر جسمى بيمار مى‏شود، نزد طبيب براى معالجه مى‏رود، طبيب به طور كلى در بازگرداندن سلامتى به بيمار، دو برنامه دارد: 1- برنامه بهداشت و پيش‏گيرى 2- برنامه درمان و به عبارت ديگر پزشك در علاج خود داراى دو دستور منفى و مثبت است، در مورد برنامه منفى مى‏گويد: بايد از اين چند موضوع پرهيز كنى، و اگر قبلاً نيز پرهيز مى‏كردى گرفتار بيمارى نمى‏شدى، و در برنامه مثبت مى‏گويد: از اين چند مورد دارو (از قرص، و شربت و آمپول و...) بايد استفاده كنى، و طبق دستور تنظيم شده رفتار نمايى، تا درمان‏يابى. در اين برنامه، قطعاً مسأله پيش‏گيرى و پرهيز مهم‏تر و آسان‏تر و كم هزينه‏تر از برنامه مثبت و درمان (داروها) است، حتى ممكن است بيمار بر اثر ادامه پرهيز بى آنكه دارو مصرف كند، سلامتى خود را بازيابد.

2- درختى را در نظر بگيريد،براى رشد و به ثمر رسيدن آن نياز به فراهم شدن عوامل كمال مانند: نور، حرارت، غذا(كود)، آب و هواى آزاد است، با ايجاد اين عوامل به طور طبيعى و سريع رشد نموده و به رشد و كمال خود ادامه مى‏دهد. ولى آيا همين آمادگى كافى است، قطعاً نه، بلكه بايد از عوامل ضد تكامل مانند آفت‏هاى مختلف گياهى نيز جلوگيرى و پيش‏گيرى شود، و گرنه آن آفت‏ها تار و پود گياه را مى‏خورند، و آن را درهم مى‏شكنند و از درون متلاشى مى‏سازند. در انسان نيز در رابطه با كمالات و رشد معنوى نياز به فراهم شدن عوامل تكامل مانند: علم،ايمان،عمل صالح و رابطه عرفانى و تنگاتنگ با خدا است. ولى همين آمادگى كافى نيست، بلكه بايد از هرگونه عوامل ضد تكامل، يعنى آفت‏هاى گناه دورى كرد، و با سپر تقوا و دژ نيروى ملكوتى ضدگناه، از نفوذ هرگونه گناه به طور قاطع جلوگيرى نمود. وگرنه همان گناه همانند آفت‏هاى گياه در اين مثال، تار و پود معنويت انسان را مى‏خورد، و انسان را بى‏محتوا و بى هويت نموده و در پرتگاه هلاكت و سقوط قرار مى‏دهد.
بر همين اساس مى‏بينيم در دعاى فوق، امام عصر(عج) به ما آموخته كه از گناه فاصله بگيريم و دورى كنيم، و اين تعبير از تعبير ترك گناه، رساتر و پرمعنى‏تر است، چرا كه مسأله دورى از گناه دامنه وسيع‏تر و عميق‏تر دارد، و پيام آور آن است كه گناهان، و اقسام آنها و زمينه‏ها و عوامل و آثار شوم آنها را بشناسيم، خود را در مبارزه و ستيز با گناه به گونه‏اى بسازيم كه از آن متنفّر شده و فرار كنيم و فاصله قاطع بگيريم، چنان كه خداوند در قرآن مى‏فرمايد: «ففرّوا الى اللّه انّى لكم منه نذيرٌ مبينٌ؛(1) پس (از هرگونه گناه و انحراف) به سوى خدا فرار كنيد، كه من از سوى او براى شما هشدار دهنده هستم.» در قرآن در مورد بعضى از گناهان تعبيراتى مانند: اجتناب از گناه، نزديك نشدن به گناه شده كه بيانگر شدت مراقبت براى حفظ خود از گناه است، مثلاً مى‏فرمايد: «واجتنبوا الطّاغوت؛(2) از طاغوت دورى كنيد.» و يا مى‏فرمايد: «ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها و ما بطن؛(3) به كارهاى زشت خواه آشكار و خواه پنهان نزديك نشويد.» و يا مى‏فرمايد: «ولاتقربوا مال اليتيم؛به مال يتيم (براى حيف و ميل آن) نزديك نشويد.» و يا مى‏فرمايد: «ففروا الى اللّه؛(4) از گناهان به سوى خدا فرار كنيد.» تعبير به فرار بيانگر آن است كه لحظه‏اى غفلت نكنيد، بلكه بى درنگ و سريع از گناه فاصله بگيريد.

اين تعبيرات يك نوع آژير خطر است، چرا كه انجام ندادن و نزديك نشدن، نشانگر دو نوع خطر است، مثلاً در مورد نفت مى‏گوييم كبريت به آن نزنيد، ولى در مورد بنزين مى‏گوييم كبريت را نزديك آن نبريد كه فاجعه مى‏آفريند. موضوع دورى از گناه (بعد المعصيه) بيانگر آن است كه عصيان و نافرمانى خدا چنان وسوسه انگيز است كه نزديك شدن به پرتگاه آن ممكن است انسان را در پرتگاه خطرناك قرار دهد، بنابراين بايد به عوامل زمينه ساز و سوق دهنده به سوى گناه مانند محيط فاسد و آلوده، و غذاى حرام و دوست نامناسب و...كه لغزندگى شديدى براى سقوط در درّه گناه دارند دورى نمود. تا آنجا كه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «من كان يؤمن باللّه و اليوم الآخر فلايقوم مكان ريبةٍ؛(5) كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، در مكانى كه موجب تهمت و شك او مى‏شود نمى‏ايستد.» و امام صادق(ع) فرمود: «انسانى كه به خدا و قيامت ايمان دارد در مجلسى كه امامى را سرزنش كنند، يا مؤمنى را عيب‏جويى نمايند نمى‏نشيند.»(6)

و نيز در رابطه با دورى از گناه، در گفتار بسيارى از پيامبر(ص) و امامان(ع) تعبير به هجرت و «ايّاك و ايّاكم» كه بيانگر شدت پرهيز و دورى از گناه است. و نيز تعبير به «احذر و احذروا» شده كه به معنى هشدار و هراس شديد از گناه است، تا مبادا انسان با نزديك شدن به آن مبتلا گردد.
چنان كه با نگاه به گفتار امام على(ع) (كه در غررالحكم، جلد اول) آمده اين تعبيرات را به طور مكرر مى‏بينيم مثلاً مى‏فرمايد: «ايّاك و النّميمة فانّها تزرع الضّغينة و تبعّد عن اللّه و النّاس؛(7) از سخن چينى، به شدت دورى كن، چرا كه باعث كينه توزى و دورى از خدا و خلق مى‏شود.» يا مى‏فرمايد: «احذر فحش القول و الكذب، فانّهما يزريان بالقائل؛ از زشت گويى و دروغ بترس و برحذر باش، چرا كه اين دو، گوينده‏اش را معيوب مى‏سازد.»
و امام باقر(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «والمهاجر من هجر السّيئات؛(8) مهاجر و فاصله گيرنده كسى است كه از گناهان فاصله بگيرد.»

اين تعبيرات و شبيه آنها حاكى از آن است كه خطر گناه، خطر بسيار شديد و ويران گر است، و انسان بايد با قاطعيت از آن فاصله بگيرد، وگرنه سيه بخت دو سرا خواهد شد.
جالب اين كه در سخنى از رسول خدا(ص) مسأله دورى و تنفّر و ترس از گناه چنين آمده كه آن حضرت در ميان پندهاى خود به ابوذر فرمود: «انّ المؤمن ليرى ذنبه كانّه تحت صخرةٍ يخاف ان تقع عليه، و انّ الكافر ليرى ذنبه كانّه ذبابٌ مرّ على انفه؛(9) انسان با ايمان نسبت به گناه خود، به گونه‏اى برخورد مى‏كند و مى‏ترسد كه گويى در زير سنگ بسيار سنگينى در سختى قرار گرفته و هرلحظه ترس آن را دارد كه آن سنگ بر روى او بيفتد و او را به هلاكت برساند، ولى كافر گناه را همچون مگسى مى‏پندارد كه از كنار بينيش عبور مى‏نمايد.» نكته قابل توجه اين كه يكى از عوامل زمينه ساز براى انجام گناه، رضايت به آن است كه موجب سوق دادن نيت و عمل به سوى گناه مى‏شود، اسلام براى دورى از گناه، رضايت به آن را نيز گناه شمرده، گرچه سال‏ها از انجام گناهى گذشته باشد، در اين راستا رسول خدا(ص) فرمود: «هرگاه گناهى پديد آيد، كسى كه در كنار گناه ناظر و حاضر است ولى از آن متنفّر مى‏باشد، مانند كسى است كه از آن غايب است، ولى كسى كه از گناه غايب است اما به انجام آن خشنود است، مانند كسى است كه در انجام آن حاضر و شريك مى‏باشد.»(10) و در زيارتنامه امام حسين(ع) آمده: «لعن اللّه امّة سمعت بذلك فرضيت به؛ خدا لعنت كند امّتى را كه ماجراى كربلا را شنيد و به ظلم‏هاى آن نسبت به امام حسين(ع) و يارانش راضى شد.»

آخرين سخن در اين راستا اين كه در تحقيق و ريشه‏يابى چنين به دست مى‏آيد كه عامل اصلى براى سوق دادن انسان‏ها به سوى گناه، شيطان است، او است كه با القائات خود، روح انسان را به نفس امّاره تبديل مى‏كند، و نفس امّاره نيز انسان را به سوى گناهان مى‏كشاند، پس بايد با جهاد اكبر به جنگ شيطان رفت، بهترين راه براى نبرد با شيطان، تحصيل فضايل است كه مى‏توان به يارى فضايل كه لشگر نيرومند عقل هستند، لشگر شيطان را مغلوب كرد، در اين راستا نظر شما را به اين سخن جالب پيامبر(ص) جلب مى‏كنيم، آن حضرت به ياران فرمود: «آيا مى‏خواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه اگر به آن عمل كنيد، شيطان از شما مانند دورى مغرب از مشرق دور مى‏گردد؟» پاسخ دادند. آرى، فرمود: «روزه روى شيطان را سياه مى‏كند، صدقه كمرش را مى‏شكند، دوستى براى خدا و تقويت با عمل صالح، پشتيبانش را متلاشى مى‏نمايد، استغفار، شاه‏رگش را قطع مى‏كند.»(11)

نتيجه اين كه شيطان شكنى باعث دورى بسيار از گناه، و تنفّر شديد از معصيت خواهد شد.
اين مطالب بيانگر آن است كه بايد از ابعاد مختلف با گناه فاصله گرفت و از آن به شدت دورى نمود. و حتى فضاى ذهن را از هرگونه تمايل به آن پاك سازى كرد.

مسأله تخليه و تحليه و تجليه
نكته جالب ديگر در رابطه با ترك گناه، مسأله‏اى است كه علماى اخلاق براى پيمودن راه سير و سلوك عرفانى و اخلاقى بيان كرده‏اند كه خلاصه‏اش چنين است: هرگاه مؤمن تصميم بر ترك گناه گرفت، روح و روانش را از آلودگى گناه خالى نموده و به مقام تخليه رسيده است. سپس اگر روح و روان پاكش را با زيورهاى فضايل اخلاقى بيارايد به مقام تحليه و آراستگى رسيده، و اگر از اين مرحله نيز بالا رفت و دل و روح خود را آينه جمال الهى نمود، عظمت خدا در او تجلّى مى‏كند، و او به مقام مظهريت مى‏رسد كه عالى‏ترين درجه عرفان و اخلاق است. به اين ترتيب پايه نخست اين مقام عالى و ملكوتى، دورى از گناه است.

بر همين اساس وقتى كه پيامبر(ص) در آخرين جمعه ماه شعبان، در مسجد النّبى در مدينه خطبه‏اى در شأن ماه رمضان القاء فرمود، و پاداش چند برابر اعمال نيك در اين ماه را گوشزد كرد، و حتى فرمود: «تلاوت يك آيه در اين ماه معادل تلاوت همه آيات قرآن پاداش دارد» در قسمت پايانى خطبه، حضرت على(ع) پرسيد: «برترين عمل در اين ماه چيست؟» پيامبر(ص) در پاسخ فرمود: «افضل الاعمال فى هذا الشّهر الورع عن محارم اللّه؛ برترين كارها در اين ماه، پرهيز و دورى از حرام و معصيت خدا است.»(12)

مقام تقوا و دورى از گناه در درجه‏اى است كه از نظر قرآن قبولى و كمال هرگونه عمل نيك بستگى به دورى از گناه دارد، وگرنه كارهاى نيك در كنار گناه، بى خاصيت خواهد شد، و مانند علف هرزه‏هايى است كه مانع رشد و به ثمر رسيدن گياهان مفيد و پرثمر مى‏شود، بايد آن علف‏ها را وجين كرد تا آن گياهان مفيد به رشد و نمو كافى برسند. آرى در آيه نهم مائده قرآن مى‏خوانيم: «انّما يتقبّل اللّه من المتّقين؛قطعاً خداوند كارهاى نيك را از افراد پاك و پرهيزكار از گناه مى‏پذيرد.»
و حتى قرآن براى كسى مفيد و راهنماى كامل است كه او تصميم بر تقوا و دورى از گناه گرفته باشد، چنان كه اين مطلب در آيه 2 سوره بقره تصريح شده است. چرا كه دورى از گناه، بر كيفيّت كارهاى نيك مى‏افزايد، و آنچه كه موجب پاداش‏هاى عظيم است كيفيّت است نه كميت تنها.
نكته قابل توجه در مورد دورى از گناه اين كه بايد عوامل و ريشه‏هاى گناه را شناخت و آنها را از محيط زندگى خود ريشه كن نمود، و مى‏دانيم كه طغيان نفس موجب گناهان است، و اين طغيان بر اثر القائات شيطان ايجاد مى‏شود، پس بايد شيطان‏شناسى، و عوامل و وسائل غلبه بر شيطان را مورد توجه جدى خود قرار دهيم، تا بتوانيم از گناه فاصله بگيريم، بر همين اساس از امام صادق(ع) و او از پدرانش از رسول خدا(ص) روايت مى‏كند كه آن حضرت روزى به اصحاب خود فرمود: «آيا مى‏خواهيد شما را به چيزى خبر دهم كه شما را همانند دورى مغرب از مشرق، از شيطان دور سازد؟» ياران گفتند: آرى. فرمود: «روزه گرفتن روى شيطان را سياه مى‏كند، و صدقه كمر شيطان را مى‏شكند، و دوستى براى خدا، و استمداد از عمل صالح، پشت و پشتوانه شيطان را قطع مى‏كند، و استغفار شاهرگ شيطان را مى‏برد، و براى هر چيزى زكاة و عامل پاك سازى است، پاك سازى بدن، روزه است.»(13)

قرآن و مسأله دورى از گناه‏
در قرآن بسيار از تقوا و دورى از گناه، سخن به ميان آمده، و گاهى با بيان مجازات سخت مجرمان و اهل گناه، و زمانى با بيان آثار درخشان دورى از گناه، با تعبيرهاى گوناگون كه به بعضى از آن‏ها قبلاً اشاره شد انسان‏ها را به سوى تنفّر از گناه فراخوانده است، از جمله در سوره شمس نود و يكمين سوره قرآن، يازده سوگند ياد نموده براى اين مطلب كه: «قد افلح من زكّاها - و قد خاب من دسّاها؛(14)كه قطعاً هر كس روح و روانش را با دورى از گناه، پاك نموده رستگار شده است، و آن كس كه روح و روانش را با گناه آلوده نموده، نوميد و محروم و تيره بخت گشته است.»

قابل توجه اين كه واژه معصيت كه در دعاى مورد بحث آمده(و بعد المعصية) در اصل به معنى عصيان و سرپيچى و خروج از فرمان خدا است كه انسان را از مرز بندگى خدا خارج مى‏سازد، و تحت سيطره شيطان قرار داده و عامل گناهان مى‏شود، اين واژه با تعبيرات گوناگون 33 بار در قرآن آمده است. از جمله مى‏فرمايد: «و من يعص اللّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاً مبيناً؛(15) و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، دچار گمراهى آشكارى شده است.» و در مورد ديگر مى‏فرمايد: «و من يعض اللّه و رسوله فانّ له نار جهنّم خالدين فيها؛(16) و هر كس نافرمانى خدا و رسولش كند، آتش دوزخ از آن او است و جاودانه در آن مى‏ماند.» و در مورد كيفر در بدرى و ذلّت و خوارى يهوديان مى‏فرمايد: «ذلك بما عصوا و كانو يعتدون؛(17) اين كيفرهاى شديد براى يهوديان از آن جهت است كه معصيت خدا نموده و به حدود قوانين الهى تجاوز نمودند.»

اين تعبيرات بيانگر آن است كه قرآن با هشدارهاى مكرر، پيروان خود را به دورى از گناه و پرهيز از سرپيچى از فرمان خدا، و نجات از بازتاب شوم و سخت گناه فرا مى‏خواند، و گناه را آفت ويرانگر و عامل بلاها و عذاب‏هاى دنيا و آخرت مى‏داند.

پرهيز از كوچك شمردن گناه‏
يكى از عواملى كه انسان را به سوى گناه سوق مى‏دهد، كوچك شمردن گناه است، و گاهى با تقسيم گناه به صغيره و كبيره، بعضى را فريب مى‏دهد كه پس ارتكاب گناهان صغيره چندان مهم نيست، غافل از آن كه گناه به معنى فرمان خدا را زير پا گذاشتن و فرمان شيطان را روى چشم نهادن است، و چنين كارى بسيار بزرگ و خطرناك است، و مسأله صغيره و كبيره امرى نسبى است، يعنى بعضى از گناهان نسبت به بعضى ديگر كوچك‏ترند، و گرنه هر گناهى ذاتاً بزرگ و خطير است و حتماً بايد از آن دورى جست. وانگهى كوچك شمردن گناه موجب تبديل آن به گناه بزرگ مى‏شود. چرا كه به عنوان مثال اگر كسى سنگى به سوى ما پرتاب كرد، ولى بعداً پشيمان شد و عذرخواهى كرد، شايسته است كه او را ببخشيم، ولى اگر سنگ ريزه‏اى به ما بزند، و در مقابل اعتراض بگويد اين كه چيزى نيست، بى خيالش. او را نمى‏بخشيم، زيرا اين كار از روح استكبارى او پرده بر مى‏دارد، و بيانگر آن است كه او گناهش را كوچك مى‏شمرد، از اين رو اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «اشدّ الذّنوب ما استهان به صاحبه؛(18) بدترين گناهان آن است كه صاحبش آن را كوچك و سبك بشمرد.» و امام سجاد(ع) از خطرناك بودن كوچك شمردن گناه به خدا پناه مى‏برد، و در ضمن دعا عرض مى‏كند: «اللّهم اعوذ بك...من الاصرار على المأثم و استصغار المعصية؛(19)پروردگارا! به تو پناه مى‏برم از اصرار بر گناهان، و كوچك شمردن گناه.»

و به طور كلى از گفتار پيامبر(ص) و امامان(ع) فهميده مى‏شود كه گناهان صغيره در چندين مورد به گناه بزرگ تبديل مى‏گردد، مانند: 1- اصرار بر صغيره 2- كوچك شمردن گناه. 3- اظهار خوشحالى هنگام گناه 4- گناه از روى طغيان 5 - مغرور شدن به مهلت الهى هنگام گناه 6- تظاهر به گناه 7 - گناه افراد با شخصيّت 8 - عزم بر تكرار گناه صغيره 9- رضايت به گناه ديگران. و بايد توجه داشت كه همين گناهانى كه ما آنها را كوچك مى‏پنداريم، انباشته شدن آنها مى‏تواند بزرگترين خطرها را بيافريند، مانند آن كه قطره‏هايى از بنزين را در ظرفى جمع كنيم و آن را با خود حمل نماييم، كه جرقّه‏اى كافى است تا فاجعه‏اى ايجاد كند، براى تجسّم اين مطلب، امام صادق(ع) از مثال عملى پيامبر(ص) بهره گرفت، فرمود: روزى پيامبر(ص) با همراهان خود در سرزمين بى‏آب و علفى فرود آمد، در آنجا به آنها فرمود: «برويد هيزم جمع آورى كنيد، تا با آن آتش روشن كنيم و غذا بپزيم.» ياران عرض كردند: اينجا سرزمين خشكى است و هيچ‏گونه هيزم در آن نيست، پيامبر(ص) فرمود: برويد هر مقدار كه مى‏توانيد جمع كنيد. آنها رفتند و هر كدام مختصرى هيزم يافته و آوردند و روى هم ريختند، و هيزم زيادى انباشته شد، پيامبر(ص) با نگاه به آن هيزم به همراهان فرمود: «هكذا تجتمع الذّنوب؛ گناهان اين گونه روى هم انباشته مى‏گردند.» آنگاه فرمود: «ايّاكم و المحقّرات من الذّنوب...؛(20) از گناهان حقير و ريز بپرهيزيد كه همه آنها ثبت و جمع مى‏گردد...»
امام كاظم(ع) در ضمن گفتارى فرمود: «لاتستقلوا قليل الذّنوب، فانّ قليل الذّنوب تجتمع حتّى يكون كثيراً؛(21) گناهان كوچك و اندك را كم نشمريد، زيرا همان‏ها انباشته شده و بسيار مى‏شوند.» و امام حسن عسكرى (ع) فرمود: «از گناهان نابخشودنى اين است كه انسان بگويد: كاش مرا به غير از اين گناه مجازات نكند.»(22) چرا كه اين تعبير بيانگر كوچك شمردن گناه است.

مسأله حساب‏گرى و مراقبت
در اينجا توجه به دو نكته بسيار كارساز و روشنگر است، اول حسابگرى، دوم مراقبت، در مورد حسابگرى بايد توجه داشت كه همه ما از طرف خداوند مأمور و مسؤول حساب‏رسى همه اعمال خود هستيم، گرچه بعضى از اعمال ما به اندازه خردل (ذرّه‏اى همانند دانه ريز خشخاش) باشد، بر همين اساس قرآن از قول لقمان مى‏فرمايد: «يا بنىّ انّها ان تك مثقال حبّةٍ من خردلٍ فتكون فى صخرةٍ او فى السّماوات او فى الارض يأت بها اللّه؛(23) اى پسرم! اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى(كار نيك يابد) باشد، و آن در دل سنگى يا در (گوشه‏اى از) آسمان‏ها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را در قيامت (براى حساب) مى‏آورد.» و به نقل شيخ بهائى (ره) يكى از علماى برجسته به نام ثوبة بن الصمّه در بسيارى از اوقات شبانه روز، خود را حساب‏رسى مى‏كرد، روزى حساب كرد كه از عمرش شصت سال گذشته، و دريافت كه 60 سال معادل 21500 روز است، گفت واى بر من كه اگر روزى يك گناه كرده باشم، با خدا با 21500 گناه ملاقات مى‏كنم، چه جواب بدهم، اين را گفت و ناله سوزان كشيد و جان باخت.(24)

همه اين دستورات بيانگر دورى از گناه، و دورى از عوامل سوق دهنده به سوى گناه، و احساس خطر نسبت به گناه است كه به راستى اگر انسان‏ها نسبت به هرگونه گناه چنين احساسى داشته باشند، و با حساسيّت و احتياط و در عين حال با قاطعيت از كنار آن دور شوند، مى‏توانند خود را از آثار شوم گناه بيمه كنند، و با پاك زيستى، زمينه‏هاى پيمودن مدارج كمالات را در پيش روى خود هموار سازند، و در پرتو اين فرهنگ سازى و ايجاد زمينه، به سوى قلّه كمال، گام‏هاى راسخ بردارند. و با توجه به حساب رسى دقيق الهى در قيامت خود را كنترل كنند، تا بتوانند در قيامت با سرافرازى بگويند: «آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است.»

و در مورد مراقبت، بايد گفت از عوامل كليدى و بسيار مهم دورى از گناه است، مراقبت همان پاييدن و توجه كامل و هوشيارى براى گرفتار نشدن در دام گناه است كه اثر به سزايى در دستيابى به توفيق الهى براى دورى از گناه دارد، كه اميرمؤمنان على(ع) فرمود: «رحم اللّه عبداً راقب ذنبه و خاف ربّه؛(25) خداوند رحمت كند بنده‏اى را كه مراقب گناه خود باشد و از خدا بترسد.» جالب توجه اين كه: علّامه طباطبايى(ره) صاحب تفسير الميزان هنگامى كه در لحظات آخر عمر قرار گرفت، يكى از شاگردانش آيت اللّه امينى در بالينش به سر مى‏برد، حال علّامه منقلب بود، شاگرد مى‏گويد مترصّد بودم كه يك فرصتى به دست آيد تا از علّامه درخواست موعظه كنم، آن فرصت به دست آمد، دهانم را نزديك گوشش بردم و گفتم: «استاد! مرا موعظه كن.» علّامه با حالى ملكوتى كه آخرين سخن خود را بيان مى‏كرد، سه بار فرمود: «مراقبت، مراقبت، مراقبت.» آرى مراقبت عامل مهم تصميم‏گيرى براى دورى از گناه است.

براى تكميل اين بحث نظر شما را به يك حديث جالب كه نشان دهنده مراقبت و زمينه سازى براى دورى از گناه است جلب مى‏كنيم، كه چنين زمينه سازى در پرتو صفاى باطن و ايجاد حالت نورانى روحى و تصفيه روح و روان از رذايل و صفات زشت اخلاقى به دست مى‏آيد. روايت شده اباصلت هروى از امام رضا(ع) پرسيد: «درختى كه در بهشت، آدم و حوّا از آن خوردند و به همين دليل از آن اخراج شدند، چه درختى بود؟ بعضى گويند درخت گندم، و بعضى گويند درخت انگور، بعضى گويند درخت حسد بود.» امام رضا(ع) در پاسخ فرمود: اى اباصلت! درخت بهشت مانند درخت‏هاى دنيا نيست، بلكه در بهشت از يك نوع درخت چندين نوع ميوه به دست آيد. وقتى كه آدم و حوا وارد بهشت شدند و فرمان خدا به ساق عرش نگاه كردند، آدم ديد در ساق عرش نام خدا و محمّد(ص) و على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين عليهم السلام به عنوان افراد برجسته نوشته شده، خداوند آنها را معرفى كرد، و به آدم فرمود با چشم حسد به آنها منگر، ولى آدم(ع) (بر اثر ترك اولى) به مقام آنها رشك برد، و تمناى آن مقامات را كرد، وقتى كه اين حالت رذيله در او پديدار شد، شيطان بر او مسلط شده، و او را به خوردن آن درخت نهى شده واداشت، و در نتيجه موجب اخراج آنها از بهشت گرديد.(26) آرى بايد حالات نورانى در خود ايجاد كرد تا بتوان از گناه دورى نمود، و گرنه حالات تيره انسان را به سوى گناه مى‏كشاند.


پى‏نوشت‏ها:
1. سوره ذاريات، آيه 50.
2. سوره نحل، آيه 36.
3. سوره انعام، آيه 151.
4. سوره اسراء، آيه 36، سوره ذاريات، آيه 50.
5. اصول كافى، ج 2، ص 378.
6. همان، ص 377.
7. غررالحكم، ج 1، ص 149.
8. همان، ص 143، اصول كافى، ج 2، ص 235.
9. بحارالانوار، ج 77، ص 79.
10. وسائل الشيعه، ج 11، ص 410.
11. فروع كافى، ج 4، ص 62.
12. عيون اخبار الرّضا، ج 1، ص 295.
13. فروع كافى، ج 4، ص 62.
14. سوره شمس، آيه 9 - 10.
15. سوره احزاب، آيه 36.
16. سوره جن، آيه 23.
17. سوره بقره، آيه 61.
18. نهج البلاغه، حكمت 348.
19. صحيفه سجاديه، دعاى هشتم.
20. اصول كافى، ج 2، ص 288.
21. همان، ص 287.
22. تحف العقول، ص 478.
23. سوره لقمان، آيه 16.
24. سفينة البحار، ج 1، ص 488 (واژه ذنب).
25. غررالحكم؛ ميزان الحكمه، ج 4، ص 166.
26. اقتباس از بحارالانوار، ج 11، ص 164.


منبع: پاسدار اسلام ـ ش 290 - بهمن 84