زنان در حكومت امام زمان عليه السلام

محمد جواد طبسي


مقدمه ناشر
انقلاب اسلامى ايران كه با لطف خدا و رهبرى حضرت امام خمينى و خون شهيدان به پيروزى رسيد، گامى بود در زمينه سازى براى حكومت جهانى امام مهدى عليه السلام و رسيدن به جامعه نوين جهانى با جوهره دينى. حضرت امام، صاحب انقلاب را امام زمان مى دانست و يكى از آرمان هاى او اين بود كه خدايا اين انقلاب را به دست صاحب اصلى آن برسان. رهبر معظم انقلاب اسلامى حضرت آيت الله خامنه اى در جمع كارگزاران نظام اسلامى فرمودند: براى رسيدن به حكومت جهانى امام مهدى عليه السلام بايد كشورى اسلامى بعنوان الگو داشته باشيم تا زمينه دعوت مردم جهان به آن حكومت آرمانى فراهم شود.

بنياد فرهنگى امام مهدى عليه السلام بر آن است كه با انتشار آگاهيهايى پيرامون مهدويت، عطر اميد به آينده اى روشن را در بين مسلمين پاشيده و با انعكاس ديدگاه هاى متفكران بزرگ اسلامى انديشه انتظار را بارور سازد. از اينرو كتابهاى «انتظار در انديشه ها»، «آينده زندگى»، «سفر به ايرانشهر» و «مهدى در سنت نبوى» را تاكنون منتشر كرده است.

كتابى كه پيش رو داريد نگاهى است به نقش بانوان شايسته در پيدايش انقلاب امام مهدى عليه السلام و نيز در اداره جامعه جهانى كه نويدش را پيامبران الهى داده اند اميد است كه گامى در ساختن مردان و زنانى منتظر و شايسته باشد.

بنياد فرهنگى مهدى موعود عليه السلام

* * *

اشاره
با آفرينش زن برگ زرّينى به برگهاى زرّين عالم وجود افزوده شد. چرا كه زن مظهر جمال و جلال خداوند بود كه بايد شناخته مى شد. اين نور الهى از آغاز آفرينش تاكنون دورانهاى تلخ و شيرينى سپرى كرده است. گاه همراه با حركت انبياى الهى گام در گام پيامبران خدا گذارده و دوشادوش مردان صالح، از پيامبر زمان خود حمايت كرده است؛ همانند آسيه همسر فرعون كه نخست در حفظ موسى، پيامبر خدا، ايفاى نقش كرده و سرانجام با كشف راز او، به بدترين شكنجه ها گرفتار گرديده است و در هيچ حال دست از دين خدا و پيامبرش برنداشت. همچنين ماشطه كه حاضر مى شود خود و فرزندانش در آتش بسوزند امّا لحظه اى از ايمان به خدا دورى نكند. هاجر همسر ابراهيم به تنهايى در بدترين شرايط اقليمى با كودك نوزادش در كنار خانه خدا زندگى مى كند و فرمان خدا را گردن مى نهد.

زنان اولين كسانى اند كه افتخار آموزگارى بشر را به عهده گرفته اند و دامانشان كانون شكل گيرى تمام فضيلت ها است. زيرا با عطوفت و صبر در برابر تربيت فرزند بهترين و سازنده ترين نقش تربيتى را بر عهده دارند. زن است كه مرد را از دامهاى شيطانى و از منجلاب فساد و بدبختى نجات داده، به اوج قله كمال انسانى و خوشبختى مى رساند. در قرآن كريم در موارد بسيارى از اين گوهر تابناك ياد شده است. سوره اى در قرآن به نام زنان (نساء) و سوره اى به نام يك زن (مريم) است. در برخى از سوره هاى ديگر نيز ماجراهاى زنان مؤمن و فداكار ذكر شده و در سوره تحريم از الگو بودن دو زن چنين ياد شده است: «و ضرب الله مثلاً للذين آمنوا امراة فرعون اذ قالت رب ابن لى عندك بيتاً فى الجنة و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمين»1

و خداوند براى مؤمنان، به همسر فرعون مثل زده است، در آن هنگام كه گفت: پروردگارا، خانه اى براى من نزد خود در بهشت بساز و مرا از فرعون و كار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهايى بخش.

تعبيرهاى قرآن درباره مريم هر فرد را به شگفتى وا مى دارد. آيا اين تكريم هاى بسيار زيبا از اين پاسداران حريم عفت و اخلاق نشان دهنده عظمت روحى و مقام والاى آنها نيست! آيا زنها نبودند كه در صدر اسلام، در جنگ صفين و در حادثه خونين كربلا حماسه آفريدند!

امروز شما بانوان همانند بسيارى از مردم به آينده مى انديشيد؛ به يك انقلاب جهانى و يك حكومت موعود، كه چگونه در برابر قدرتهاى بزرگ غلبه پيدا مى كند! آيا برنامه هاى او چيست؟ چه كسانى با او همكارى مى كنند و زنان در آن زمان چه نقشى دارند؟ دشمنانش چه كسانى اند و راز و رمز موفقيتش در گرو چيست؟

ما در اين نوشتار كوتاه نقش زنان در ايام ظهور امام زمان عليه السلام را مورد بررسى قرار مى دهيم.

در گذر تاريخ
رفتار غيرانسانى مردم جاهليت پيش از اسلام با زنان و دختران چيزى نيست كه بر كسى پوشيده باشد.در آن روزگار زن يك كالاى بى ارزش شناخته و در بازار برده فروشان عرضه مى شد. دختران به بدترين شيوه زنده به گور مى شدند و زنان در شديدترين قيد و بندها بدترين روزها را سپرى مى كردند و از خود هيچ اراده و اختيارى، حتى حق زندگى شرافتمندانه، نداشتند و روزنه هاى اميد به روى آنها بسته بود. در چنين عصرى پيامبر رحمت به دستور پروردگار بارقه اميد و چراغ زندگى در دلهاى مأيوس آن ستمديدگان روشن ساخت و پيوسته با گفتار و رفتار خود در زدودن افكار جاهليت و بازگرداندن شخصيت به زنان سعى وافر نمود.

مشاهده حمايت هاى قاطع و فداكارى ها و تلاش هاى پيگير زنان در تاريخ اسلام گواه تأثير گفتار و عملكرد پيامبر و معصومين قدس سرهما است.

بخشى از اين تلاش هاى خالصانه زنان در دوران پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و على عليه السلام را مى توان در زندگى خديجه كبرى عليه السلام يافت. او اولين زن مسلمان بود كه ثروت انبوه خود را در راه اسلام مصرف كرد. نيز دخت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم بانوى عالم هستى، بهترين نقش را در حفظ اسلام ايفا كرد و سرانجام در راه دفاع از ولايت و امامت شهيد گشت.

بزرگان دين در كتابهاى خود بخشى را به معرفى و شرح حال زنان اختصاص داده اند. شيخ طوسى رحمه الله در كتاب رجال خود در پايان هر بخش بابى به نام «باب النساء» گرد آورده و در آن نام زنان روايت كننده از معصومين را بر شمرده است، كه شمار آنان به شصت و دو نفر مى رسد. اين مقامى والاست كه بانويى افتخار يابد سخن معصومان را براى آيندگان نقل كند و به يادگار نهد و در هر زمان نامش به عظمت ياد شود.

افزون بر اين، در صدر اسلام عده زيادى از زنان به همراه پيامبر در صحنه نبرد شركت مى كردند و به مداواى مجروحان و سرپرستى بيماران مى پرداختند و در انتقال آب و حمل غذا و آشپزى و نگهدارى وسايل رزمندگان و تهيه دارو و رساندن مهمّات به رزمندگان، و تعمير تجهيزات آسيب ديده و انتقال مجروحان و شهدا، انجام وظيفه مى نمودند.

نام تنى چند از آن زنان مجاهد و فداكار به قرار زير است.

1. نسيبه دختر كعب مازنيه.
2. ام عطيه
3. ام ابيه
4. ام ايمن
5. حمنه دختر جحش
6. ربيع دختر معوذ
7. ام زياد
9. ليلا غفاريه
10. ام سليم
11. معاذه غفاريه
12. ام سنان اسلميه2

نقش زنان در دوران امام على عليه السلام
در دوره زندگى على عليه السلام نقش زنان مؤمن در حفظ اسلام چشمگير بود. آنها دفاع از پيشواى مسلمانان را يك وظيفه دينى مى دانستند و زمانى كه دشمنان على قرار گذاشتند تا وى را در نماز غافلگير كرده، به قتل برسانند، اسماء بنت عميس بى درنگ اين توطئه را به وسيله كنيز خود به امير مؤمنان گزارش كرد.3

ام سلمه، همسر محترم پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم بارها از امام على عليه السلام دفاع نمود و سعى مى كرد از رفتن عايشه و طلحه و زبير براى آشوب جلوگيرى نمايد؛ اگر چه آنها به كار خود ادامه دادند4. مادر عبدالله بن عباس نيز يكى از همان زنان با تقوا است كه با فرستادن مردى از قبيله جهينه به نزد اميرمؤمنان على عليه السلام خبر خروج طلحه و زبير را به سوى بصره گزارش كرده است.5

در جنگ صفين عده اى از زنان مجاهد و فداكار با خطابه هاى آتشين خود در جمع رزمندگان، آنان را به جنگ تشويق مى كردند، به گونه اى كه معاويه از اين حركت سخت به خشم آمد. زيرا اين امر موجب تقويت روحيه ياران على عليه السلام و تضعيف نيروهاى دشمن شده بود. آگاهان تاريخ مى نويسند: برخى از زنان هوادار على عليه السلام از درون لشكر معاويه گزارش تهيه نموده، به هر وسيله ممكن آن را به على عليه السلام اطلاع مى دادند.6

نقش زنان در دوران غيبت صغرى
در دوران سخت غيبت صغرى، در روزهايى كه شيعيان پس از دويست و شصت سال با يك آزمايش بزرگ رو به رو بودند و بايست با غيبت امام خو كنند، يك زن به عنوان مفزع و پناه معرفى مى شود و آن مادر بزرگوار امام حسن عسكرى عليه السلام است. در اين دوره، اگر چه امام هادى عليه السلام و امام حسن عسكرى عليه السلام زمينه غيبت را از پيش فراهم كرده بودند و شخصيتهاى مورد اعتمادى همانند عثمان بن سعيد عمرى و پسرش محمد بن عثمان را به عنوان وكيل معرفى كرده بودند، به دلايلى از موقعيت مادر امام حسن عسكرى عليه السلام ، معروف به جده، استفاده شد و وى پناه شيعه معروف گرديد. از گفتگوى احمد بن ابراهيم با حكيمه دختر امام جواد عليه السلام برمى آيد كه پس از گذشت دو سال از رحلت امام حسن عسكرى عليه السلام همچنان بسيارى از كارها به دست مادر بزرگوار امام حسن عسكرى عليه السلام انجام مى شده است ولى در حقيقت از طرف حضرت حجة بن الحسن عليه السلام و به فرمان آن حضرت صورت گرفته است.

شيخ صدوق رحمه الله از احمد بن ابراهيم نقل كرده است كه در سال 262 بر حكيمه دختر امام جواد عليه السلام وارد شدم و از پس پرده با وى سخن گفتم و از او درباره اعتقادش به امامان پرسيدم. او همه آنها را يكا يك شمرد و آنگاه حجة بن الحسن بن على را نيز نام برد... .

از او پرسيدم: اين فرزند كجاست؟ گفت: در پس پرده غيب است. گفتم پس شيعه به چه كسى پناه ببرد؟ گفت: به جدّه، مادر امام حسن عسكرى عليه السلام . سپس افزود: اين دستور از سوى امام حسن عسكرى و به پيروى از امام حسين عليه السلام صورت گرفته است. زيرا امام حسين عليه السلام در ظاهر براى حفظ جان فرزندش امام سجاد، به خواهرش زينب كبرى عليه السلام وصيت كرد و در نتيجه تا مدتى هر آنچه از امام زين العابدين عليه السلام صادر مى شد به حضرت زينب عليه السلام نسبت داده مى شد تا امر پنهان باشد7 و حساسيت ها نسبت به امام سجاد عليه السلام كمتر شود. اين امتياز براى جدّه باقى بود تا آنكه كسانى مانند عثمان بن سعيد و ديگر سفرا و نايبان خاص امام زمان عليه السلام در بين شيعيان شناخته شدند و منزلت يافتند.

پس از شهادت امام عسكرى عليه السلام يك بانو، نظر دستگاه خلافت بنى عباس را نسبت به تعقيب امام زمان تغيير داد. نوشته اند پس از گزارش جعفر كذّاب، كه در خانه امام حسن عسكرى عليه السلام فرزند خردسالى از آن حضرت باقى مانده است، آنها به خانه امام هجوم بردند و پس از دستگيرى صيقل (يكى از كنيزان امام) فرزند خردسال را از او مطالبه كردند. او نخست انكار كرد و آنگاه براى اينكه موضوع براى آنها پوشيده ماند گفت من حامله هستم. از اين رو آن كنيز را به دست أبى الشوارب، قاضى وقت، سپردند تا از او مراقبت كند. در مدتى كه صيقل زير نظر قاضى نگهدارى مى شد دستگاه خلافت با مرگ عبيد بن خاقانى و شورش صاحب الزنج رو به رو شد و صيقل از وضعيت آشفته سود جست و فرار كرد.8

نقش زنان در حكومت امام زمان عليه السلام
حال سزاوار است بدانيم زنان در حكومت قائم آل محمد عليه السلام چه مى كنند، چه كسانى هستند، چند نفرند، از كجا مى آيند و چه مسؤوليتى بر عهده دارند. بر اساس برخى از روايات، حضور و نقش اين زنان از نظر زمان و موقعيت، چهار گونه است:

الف: حضور پنجاه زن در بين ياران امام

اولين گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى شتابند آنهايند كه در آن ايّام مى زيسته اند و همانند ديگر ياران امام عليه السلام به هنگام ظهور در حرم امن الهى به خدمت امام عليه السلام مى رسند. در اين باره دو روايت وجود دارد:

روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود: «يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس اليه كالطير الوارده المتفرقه حتى يجتمع اليه ثلاث مأة واربعة عشر رجلاً فيه نسوة فيظهر على كل جبار و ابن جبار...»9

يعنى: در آن هنگام پناهنده اى به حرم امن الهى پناه مى آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى برند به سوى او جمع مى شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده نفر گرد آمده كه برخى از آنان زن مى باشند كه بر هر جبار و جبار زاده اى پيروز مى شود.10

روايت دوم: جابربن يزيد جعفى، ضمن حديث مفصلى از امام باقر عليه السلام در بيان برخى نشانه هاى ظهور نقل كرده كه: «و يجيى ء والله ثلاث مأة و بضعة عشر رجلاً فيهم خمسون امراة يجتمعون بمكة على غير ميعاد قزعاً كقزع الحزيف يتبع بعضهم و هى الاية التى قال الله اينما تكونوا يأت بكم الله جميعاً ان الله على كل شى ء قدير...»11

به خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مى آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناى آيه شريفه: هر جا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى كند. زيرا او بر هر كارى توانا است.

پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!
نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى فرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

دوم آنكه: در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد.12

در پاسخ اين شبهه مى توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام عليه السلام مى فرمايد: «فيهم». يعنى در اين عده پنجاه زن مى باشد.

دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزونى عدد مردان، چنين ذكر شده است.

سوم: اگر مقصود همراهىِ خارج از اين عده بود امام مى فرمود: «معهم»، نه اينكه بفرمايد «فيهم». زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده اند و همه ياران و فرماندهان عالى رتبه و از نظر مقام و قدرت در حد بسيار بالايى هستند كه برخى با ابر جا به جا مى شوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنا بر اين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند رتبه و موقعيت ويژه قائل شده و اگر در زمره ياران ديگر حضرت هستند از امتياز كمترى برخوردارند.

ب: زنان آسمانى

دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى عصر عليه السلام در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى عليه السلام به زمين مى آيند.

ابوهريره از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم روايت كرده كه: «ينزل عيسى بن مريم على ثمان ماة رجل و اربع مائة اِمرأة خيار من على الارض و أصلح من مضى».13

عيسى بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد.

در اينكه اين زنان از امتهاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و معصومين قدس سرهما هستند يا از دورانهاى مختلف، و از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده اند و براى عهده دارى منصبى در حكومت حضرت مى آيند يا براى مسايل ديگر؟ اينها پرسش هايى است كه اين حديث از آن چيزى نمى گويد.

ج: رجعت زنان

سومين گروه از ياوران حضرت بقية الله عليه السلام زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به ميان آمده است.

پيش از ادامه بحث، عقيده شيعه نسبت به رجعت را بررسى مى كنيم.

يكى از عقايد مسلّم شيعه اين است كه همزمان با ظهور مهدى آل محمد عليه السلام برخى از پيامبران مانند حضرت خاتم الانبياء و معصومين قدس سرهما همانند امير مؤمنان عليه السلام و امام حسين عليه السلام و برخى از مؤمنان حقيقى و پيروان اهل بيت به اذن پروردگار زنده خواهند شد و بار ديگر به دنيا باز مى گردند. بازگشت اين عده نه تنها غير ممكن نيست بلكه از نظر قرآن كريم اين پديده امرى مسلم است كه آيات متعددى از آن سخن گفته است. در سوره بقره مى خوانيم:

آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ از خانه هاى خود فرار كردند و آنان هزاران نفر بودند! خداوند به آنها گفت بميريد. سپس خدا آنها را زنده كرد و ماجراى زندگى دوباره آنهارا درس عبرتى براى آيندگان قرار داد... .14

همچنين قرآن كريم در آيه اى ديگر مى فرمايد: يا همانند كسى كه از كنار يك آبادى (ويران شده) عبور كرد، در حالى كه ديوارهاى آن به روى سقفها فرو ريخته بود و (اجساد و استخوان هاى اهل آن در هر سو پراكنده بود. او با خود) گفت: چگونه خداوند آنها را پس از مرگ زنده مى كند! (در اين هنگام) خدا او را يكصد سال ميراند، سپس زنده كرد و به او گفت: چه قدر درنگ كردى؟ گفت: يك روز يا بخشى از يك روز. فرمود: نه بلكه يكصد سال درنگ كردى. نگاه كن به غذا و نوشيدنى خود (كه همراه داشتى و با گذشت سالها) هيچ گونه تغيير نيافته است؛ ولى به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشى شده است. اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم براى اطمينان خاطر تو است و هم) براى اينكه تو را نشانه براى مردم قرار دهيم. اكنون به استخوان هاى مركب خود نگاه كن كه چگونه آنها را برداشته، به هم پيوند مى دهيم و گوشت بر آن مى رويانيم. هنگامى كه اين حقايق بر او آشكار شد، گفت: مى دانم خدا بر هر كارى توانا است.15

سيد مرتضى علم الهدى در اين باره مى نويسد: علت اينكه شيعه عقيده دارد كه خداوند در موقع ظهور امام زمان عليه السلام برخى از مردگان را زنده مى گرداند اين است كه به ثواب يارى امام زمان نايل شوند و دولت حق آل محمد را كه در انتظار آن بوده اند از نزديك شاهد باشند و تا انتقام عده اى از ظالمان را به چشم ببينند و از ظهور حق و اعتلاى كلمه توحيد لذت ببرند.16

در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت.

طبرى در دلائل الامامة، از مفضل بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود: همراه قائم (آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم ) سيزده زن خواهند بود. گفتم آنها را براى چه كارى مى خواهد؟

فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد.

فرمود: قنواء، دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه، مادر عمار ياسر، زبيده ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.17

صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى زيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على عليه السلام و قنواء در زمان امام حسن و امام حسين عليه السلام و بقيه در زمان هاى ديگر زندگى مى كرده اند.

اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.

در اين روايت امام صادق عليه السلام از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى كند. در كتاب خصايص فاطمى18 به نام نسيبه، دختر كعب مازينه، و در كتاب منتخب البصائر به نام وتيره و أحبشيه اشاره شده است.19

جز اين سه نفر، نام ديگرى به ميان نيامده است.

زنان سرافراز
اينك به اختصار به شرح حال برخى از زنان نامبرده اشاره مى كنيم.

1. صيانه ماشطه
او يكى از همان سيزده بانويى است كه در دولت حضرت مهدى عليه السلام زنده شده، به دنيا باز مى گردد. وى همسر حزقيل، پسر عموى فرعون، و شغلش آرايشگرى دختر فرعون بود. او همانند شوهرش به پيامبر زمان خود، حضرت موسى، ايمان آورده بود امّا همچنان ايمان خود را پنهان مى كرد.

نوشته اند: روزى وى مشغول آرايش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بى اختيار نام خدا را بر زبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آيا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلكه نام كسى را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفريده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صيانه را احضار كرد و گفت: مگر به خدايىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقيقى دست نمى كشم و تو را پرستش نمى كنم.

فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند و همه بچه هاى آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شيرخوارش رسيد صيانه مى خواست به ظاهر از دين برائت جويد كه كودك شيرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر كن كه تو بر حق هستى! فرعونيان آن زن و بچه شيرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند در اثر صبر و تحمل آن زن در راه دين، او را در دولت امام مهدى زنده مى گرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند و هم انتقام خود را از فرعونيان بگيرد.

2. سميه، مادر عمار ياسر
وى هفتمين نفرى بود كه به اسلام گرويد و بدين سبب دشمن سخت به خشم آمد و بدترين شكنجه ها را بر او روا داشت.20

او و شوهرش ياسر در دام ابوجهل گرفتار آمدند و او نخست آنها را اجبار كرد كه پيامبر خدا را دشنام دهند، امّا آنها حاضر به چنين كارى نشدند. او نيز زره آهنى به سميه و ياسر پوشانيد و آنها را در آفتاب سوزان نگه داشت. پيامبر كه گاه از كنارشان عبور مى كرد آنها را به صبر و مقاومت سفارش مى نمود و مى فرمود: «صبراً يا آل ياسر فان موعدكم الجنة»: اى خاندان ياسر، صبر پيشه سازيد كه وعده گاه شما بهشت است. سرانجام ابوجهل بر هر يك ضربتى وارد ساخت و ايشان را به شهادت رساند.21

خداوند اين زن را به پاداش صبر و مجاهدتى كه در راه اعتلاى اسلام نشان داد و بدترين شكنجه را از دشمن خدا تحمل كرد، در ايام ظهور مهدى آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم زنده خواهد نمود تا تحقق وعده الهى را ببيند و در لشكر ولىّ خدا به ياوران آن حضرت خدمت كند.

3. نسيبه، دختر كعب مازنيه

او معروف به ام عماره و از زنان فداكار صدر اسلام است كه در برخى از جنگهاى پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله وسلم شركت جسته و مجروحان جنگى را مداوا كرده است. او در جنگ احد بهترين نقش را ايفا كرد. با ديدن صحنه فرار مسلمانان و تنها گذاشتن پيامبر به دفاع از جان شريف پيامبر پرداخت و در اين راه بدنش زخمهاى فراوان برداشت.

پيامبر عزيز اين فداكارى را ستود و به فرزندش عماره چنين فرمود: امروز مقام مادر تو از مردان جنگى والاتر است.22

پس از فروكش كردن جنگ، نسيبه با سيزده زخم23 سنگين به همراه ديگر مسلمانان به خانه برگشت و به استراحت پرداخت. با شنيدن فرمان پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم كه فقط مجروحان جنگ بايد به تعقيب دشمن بشتابند، نسيبه از جاى برخاست و آماده رفتن شد، امّا به علت شدت خونريزى نتوانست شركت كند. همين كه پيامبر از تعقيب دشمن برگشت، پيش از آنكه به خانه برود، عبدالله بن كعب مازنى را براى احوالپرسى نسيبه و سلامتى وى به نزد او فرستاد و چون از سلامتى وى آگاه گشت شادمان موضوع را به پيامبر خبر داد.24

نسيبه از كسانى است كه براى يارى امام مهدى عليه السلام زنده خواهد شد.25

4. امّ ايمن
از زنان پرهيزكار و خدمتكار حضرت رسول صلي الله عليه و آله وسلم است. پيامبر به او مادر خطاب مى كرد و مى فرمود: «هذه بقية اهل بيتى»:26 اين زن، باقى مانده اى از خاندان من است. وى همواره در كنار زنان مجاهد، در جبهه جنگ به مداواى مجروحان مى پرداخت.27

ام ايمن از شيفتگان خاندان امامت بود كه در ماجراى فدك، حضرت زهرا عليه السلام او را به عنوان شاهد معرفى كرد. وى پنج يا شش ماه پس از پيامبر از دنيا رفت.28

خداوند به بركت مهدى آل محمد عليه السلام به هنگام ظهور، او را زنده مى گرداند تا در لشكر گاه امام به خدمت گماشته شود.

5. امّ خالد
در روايت دو بانو بدين نام مشهور شده اند: ام خالد احمسيه و ام خالد جهنّيه. شايد مقصود ام خالد مقطوعة اليد (دست بريده) باشد كه يوسف بن عمر، پس از به شهادت رساندن زيد بن على بن الحسين در كوفه، دست او را به جرم شيعه بودن قطع كرد. در كتاب رجال كشّى درباره شخصيت و مقام اين زن فداكار از امام صادق عليه السلام مطلبى ذكر گرديده كه حايز اهميت است. ابو بصير گويد: در خدمت امام صادق نشسته بوديم كه ام خالد مقطوعه اليد از راه رسيد. حضرت فرمود: اى ابابصير، آيا ميل دارى كه كلام ام خالد را بشنوى؟ من عرض كردم: آرى اى فرزند رسول خدا، با شنيدن آن شادمان مى گردم.... در همان موقع ام خالد به
خدمت امام آمد و سخن گفت. ديدم وى در كمال فصاحت و بلاغت صحبت مى كند. سپس حضرت پيرامون موضوع ولايت و برائت از دشمنان با او سخن گفت.29

6. زبيده
مشخصات كاملى از او نقل نشده است. احتمال دارد زبيده زن هارون الرشيد باشد كه شيخ صدوق(ره) درباره اش گفته است: وى يكى از هواداران و پيروان اهل بيت است. هنگامى كه هارون دانست از شيعيان است قسم خورد كه طلاقش دهد. زبيده كارهاى خدماتى بسيارى داشت كه يكى آبرسانى به عرفات است. همچنين نوشته اند وى يكصد كنيز داشت كه پيوسته مشغول حفظ قرآن بودند و هميشه از محل سكونت او صداى تلاوت قرآن شنيده شد. زبيده در سال 216 ق. رحلت كرد.30

7. حبّابه والبيّه
از زنان والامقامى است كه دوره زندگى هشت امام معصوم را درك كرد و پيوسته مورد لطف و عنايت ايشان قرار داشت. در يك يا دو نوبت به وسيله امام زين العابدين و امام رضا عليه السلام جوانى اش به او بازگردانده شد. اولين ملاقات وى با اميرمؤمنان عليه السلام بود كه از آن حضرت دليلى بر امامت درخواست كرد. حضرت در حضور وى سنگى را برداشت و بر آن مهر خود را نقش كرد و اثر آن مهر در سنگ جاى گرفت و به او فرمود: پس از من هر كه توانست در اين سنگ چنين اثرى بر جاى بگذارد او امام است. از اين رو حبابه پس از شهادت هر امامى نزد امام ديگر مى رفت و آنان مهر خود را بر همان سنگ مى زدند و اثر آن نقش مى بست. نوبت كه به امام رضا عليه السلام رسيد حضرت نيز چنين كرد. حبابه نه ماه پس از رحلت امام رضا عليه السلام زنده بود و پس از آن بدرود حيات گفت.31

روايت شده است كه وقتى حبابه به خدمت امام زين العابدين رسيد يكصد و سيزده سال از عمرش سپرى شده بود. حضرت با انگشت سبابه خود اشاره اى نمود و جوانى اش بازگشت.32

همچنين نوشته اند: صورت حبابه از زيادى سجود سوخته و از عبادت همانند چوب خشكيده اى شده بود.33

8. قنواء
دختر رشيد هجرى، يكى از شيعيان و پيروان على عليه السلام و خود از ياران با وفاى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام است34. وى دختر بزرگمردى است كه در راه محبت و دوستى اميرمؤمنان به طرز دلخراشى به شهادت رسيد. از گفتار شيخ مفيد برمى آيد كه قنواء به هنگام ورود پدرش نزد عبيدالله بن زياد شاهد قطع دو دست و دو پاى پدر خود بوده و به كمك ديگران بدن نيمه جان پدر را از دارالاماره بيرون آورده و به خانه منتقل كرده است. روزى قنواء به پدرش گفت: پدر جان، چرا اين همه خود را به رنج و مشقت عبادت مى اندازى! پدر در جواب گفت: دخترم، پس از ما گروهى خواهند آمد كه بينش دينى و شدت ايمانشان از ما، كه اين همه خود را به زحمت عبادت انداخته ايم، بيشتر است.35

د: بانوان منتظِر
چهارمين گروه ياوران امام زمان بانوان پرهيزكارى هستند كه پيش از ظهور بقية الله رحلت كرده اند. به ايشان گفته مى شود امام تو ظاهر گشته است، اگر مايلى مى توانى حضور داشته باشى. آنان نيز به اراده پروردگار زنده خواهند شد.

رجعت زنان مربوط به گروه خاصى نيست و هر بانويى خود را با خواسته ها و شرايط زندگى در حكومت مهدى آل محمد عليه السلام تطبيق دهد ممكن است در آينده از رحمت خداوندى بهره مند گشته، براى يارى امام زنده شود. يكى از آن شرايط خواندن دعاى عهد است كه در فرد، نوعى آمادگى براى پذيرش حكومت آخرين ذخيره الهى ايجاد مى كند. به فرموده امام صادق عليه السلام : هر كه چهل صبح دعاى عهد را بخواند از ياوران قائم ما باشد و اگر هم پيش از ظهور آن حضرت از دنيا برود خداوند او را از قبر بيرون آورد تا در خدمت آن حضرت باشد... .36

انتظار فرج
يكى از شرايط حضور در حكومت بقية الله و توفيق ديدار با آن حضرت انتظار فرج است؛ يعنى آمادگى كامل براى پذيرش حكومت حق و آراستن به آنچه كه مهدى عليه السلام مى گويد و مى خواهد. انتظار فرج يعنى نفى هر گونه سلطه از بيگانگان و مبارزه با افكار انحرافى و فساد اخلاق و در يك كلام، انتظار فرج يعنى بيزارى از دشمنان خدا و پيامبر و معصومين قدس سرهما .

بى سبب نيست كه انتظار از بهترين اعمال شمرده شده است، بلكه فرد منتظرِ دولت مهدى همانند كسى است كه در پيش روى رسول خدا شهيد گشته و در خون خود غلتيده است و اگر بر همان حالت انتظار از دنيا برود بسان كسى باشد كه در خيمه مهدى فاطمه عليه السلام مى باشد.

ابو بصير از امام صادق روايت كرده كه آن حضرت روزى فرمود: آيا شما را خبر ندهم به چيزى كه خداوند عملى را بدون آن از بندگانش قبول نمى كند؟ گفتيم: آرى. فرمود: شهادت بر وحدانيت خدا و رسالت پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و اقرار به آنچه كه خداوند فرموده، از دوستى ما و بيزارى از دشمنان و اطاعت و پيروى از ما. نيز داشتن ورع و پرهيزكارى و انتظار كشيدن براى قائم عليه السلام . آنگاه فرمود:به درستى كه براى ما دولتى است، خداوند آن را هر زمانى كه اراده كند برقرار مى سازد. سپس افزود: هر كس كه دوست دارد از ياران قائم عليه السلام ما باشد بايد در انتظار به سر برد و خود را به ورع و محاسن اخلاق بيارايد، و اگر در همان حال بميرد براى او اجرى همانند كسى است كه آن حضرت را درك كرده باشد.37

آخرين سخن

بانوى محترم، خواهر مسلمان !
اگر مى خواهيد در زمره ياران امام زمان باشيد... اگر مى خواهيد يكى از آن پنجاه زن باشيد... اگر مى خواهيد يكى از آن چهارصد نفرى باشيد كه همراه عيسى از آسمان فرود مى آيند، ... اگر مى خواهيد به اراده پروردگار و براى ديدار گل روى مهدى فاطمه بار ديگر به دنيا باز گرديد... اگر مى خواهيد فرد مفيدى در حكومت مهدى عليه السلام باشيد، بياييد از همين لحظه با قائم آل محمد صلي الله عليه و آله وسلم پيمان ببنديد و رابطه خود را با او محكم كنيد و خود را با برنامه ها و خواسته هاى مهدى عليه السلام تطبيق دهيد. بدانيد كه امام زمان جز راه جدش پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و اميرالمؤمنين عليه السلام نمى رود.

به اميد حضور و ديدار او


فهرست منابع:
1- احتجاج طبرسى
2- اسدالغابة
3- اختصاص شيخ مفيد
4- بيت الاحزان
5- بحارالانوار
6- تنقيح المقال
7- جامع الرواة
8- دلائل الامامة
9- تهذيب الكمال
10- چشم اندازى از حكومت مهدى عليه السلام
11- الجمل، شيخ مفيد
12- رجال شيخ طوسى
13- رياحين الشريعه
14- سفينة البحار
15- الفصول المهّمة
16- المسترشد، طبرى
17- مجمع الزوائد
18- معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام
19- مغازى واقدى
20- قاموس الرجال
21- نقش زنان مسلمان در جنگ
22- منتهى الآمال
23- كمال الدين، شيخ صدوق
24- الغيبة، شيخ طوسى

پى‏نوشت‏ها:
1. سوره تحريم، آيه 11.
2. رجوع شود به نقش زنان مسلمان در جنگ، از همين نويسنده.
3. بيت الاحزان، شيخ عباس قمى، ص 132، المسترشد طبرسى، ص451؛ احتجاج طبرسى، ج1، ص117.
4. الجمل، شيخ مفيد، ص 124.
5. الفصول المهمه، ص51.
6. در اين باره، ر.ك: نقش زنان مسلمان در جنگ.
7. كمال الدين، ج2، ص507 ؛ الغيبة، شيخ طوسى، ص138.
8. همان، ص476.
9. مجمع الزوائد، ج7، ص315؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج1، ص500.
10. همان.
11. بحارالانوار، ج52، ص223.
12. دلائل الامامة، ص314.
13. معجم الامام المهدى، ج1، ص534؛ به نقل از فردوس الاخبار، ج5، ص515.
14. سوره بقره، آيه 243.
15.سوره بقره، آيه 259.
16. سفينة البحار، ج1، ص511.
17. دلائل الامامة، ص260.
18. رياحين الشريعه، ج5، ص41؛ به نقل از خصايص فاطميه.
19. چشم اندازى از حكومت مهدى عليه السلام ، ص74؛ به نقل از بيان الائمه، ج3، ص338
20. اسدالغابه، ج5، ص481.
21. رياحين الشريعه، ج4، ص353.
22. مغازى واقدى، ج1، ص273.
23. مغازى واقدى، ج2، ص268.
24. مغازى واقدى ج1 ص270.
25. رياحين الشريعه، ج5، ص41؛ به نقل از خصايص فاطمه.
26. چشم اندازى از حكومت مهدى عليه السلام ، ص76؛ تهذيب الكمال، ج35، ص329.
27. نقش زنان مسلمان در جنگ، ص20.
28. قاموس الرجال، ج10، ص387.
29. رياحين الشريعه، ج3، ص381؛ به نقل از تنقيح المقال مامقانى.
30. تنقيح المقال، ج3، ص78.
31. سفينة البحار، ج1، ص204.
32. همان.
33. همان.
34. جامع الرواة، ج2، ص458؛ رجال شيخ طوسى، ص341.
35. اختصاص شيخ مفيد، ص 73072.
36. سفينة البحار، ج2، ص294.
37. منتهى الآمال، ج2، ص486؛ به نقل از غيبة نعمانى.


منبع: کتابخانه تبیان