اشاره
همه توحيدگرايان و غيب باوران جهان به نوعي، به منجي جهاني ايمان دارند، اما
پيروان دين خاتم، تصوير دقيقتر و ملموستري از آن را ارائه ميدهند. از ديدگاه
مکتب حيات بخش شيعه که دلباخته خاندان رسالت است، منجى آخرالزمان، امام
دوازدهم، حضرت مهدى (عج) است. البته خاستگاه اين مدعا نه يک حدس و احتمال، بلکه
متن دين و چشمهسار زلال وحى است.
خدا، ستايشگر مهدى(ع)
بر اساس گواهى مفسران شيعه و سني و مورخان اسلام شناس، آياتى بسيار در قرآن
مجيد وجود دارد که به مسئله مهم مهدويت و موعودگرايى اشاره دارد. آيات ذيل نيز
بر همين مسئله تأکيد دارند. به علاوه در اين زمينه، يک حديث قدسي را نقل
ميکنيم.
1. (وَ نُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ فِى الْأَرْضِ وَ
نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَ ارِثِينَ)[1]؛ «ما مىخواهيم بر
مستضعفان زمين منّت نهيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم».
امام على(ع) در توضيح اين آيه فرموده است: «لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيا عَلَيْنا
بَعْدَ شِماسِهَا عَطْفَ الضَّرُوس عَلَى وَلَدِها؛[2] دنيا پس از سرکشى به ما
روى مىکند، چونان شتر ماده بدخو که به بچه خود مهربان گردد». سپس اين آيه را
تلاوت کرد.
نيز آن امام همام در تفسير اين آيه فرمود: «هُمْ آلِ مُحمّد يَبْعَثَ اللّهُ
مَهْدِيهِمْ بَعدَ جُهْدِهِمْ، فَيَعِزُّهُمْ وَ يُذِلُّ عَدُوِّهِمْ؛[3] اين
گروه آل محمد(ص) هستند. خداوند مهدىِ آنها را بعد از زحمت و فشارى که بر آنان
وارد مىشود، بر مىانگيزد و به آنها عزت مىدهد و دشمنانشان را ذليل و خوار
مىکند».
2. )بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَّکمْ إِن کنتُم مُّؤْمِنِينَ...([4]؛ «آنچه
خداوند براى شما باقى گذارده، برايتان بهتر است، اگر ايمان داشته باشيد...».
گرچه مخاطب اين آيه قوم شعيب است منظور از «بقيّة اللّه» سود و سرمايه حلال و
يا پاداش الهى است، ولى هر موجود نافعي که از طرف خداوند براى بشر باقى مانده و
مايه خير و سعادت او باشد، بقيةاللّه به شمار مي رود.[5]
در روايات متعدد بقيّة اللّه، به وجود حضرت مهدى(ع) تفسير شده است؛ از جمله
امام باقر(ع) فرموده است: «أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ القَائِم(ع) حِينَ خَرَجَ
هذِهِ الآية: )بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرِ لَّکمْ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(،
ثُمَّ يَقُولُ: أَنَا بَقِيَّةُ اللّهِ وِ حُجَّتُهُ وَ خَلِيفَتُهُ عَلَيْکمْ
فَلا يُسَلِّمْ عَلَيْهِ مُسَلِّمٌ إِلاَّ قَالَ: أَلسَّلاَمُ عَلَيْک يَا
بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ؛ نخستين سخنى که امام مهدى(ع) پس از قيام خود
مىگويد، اين آيه است: )بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرِ لَّکمْ إِنْ کنْتُمْ
مُؤْمِنِينَ(. سپس مىگويد: منم بقية الله و حجت و خليفه او در ميان شما. آن
گاه هيچ کس بر او سلام نمىکند، مگر اينکه مىگويد: أَلسَّلاَمُ عَلَيْک يَا
بَقِيَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ.[6]
3. (اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ يُحْىِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا...)[7]؛
«بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مىکند».
امام باقر(ع) در پاسخ اين سؤال که احيا کننده زمين بعد از مرگ آن، چه کسى است؟
فرمود: «يُحيِيهَا اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا يَعْنِي
بِمَوْتِهَا کفْرَ أَهْلِهَا...؛[8] خداوند بعد از آنکه زمين با کفر و نافرمانى
اهلش مُرد، آن را به وسيله حضرت قائم(ع) زنده مىکند».
4. اميرمؤمنان على(ع) از رسول خدا(ص) چنين نقل کرد: (در شب معراج) وقتى مرا به
آسمان گردش دادند، خدايم به من وحى کرد و فرمود: «يَا مُحَمَّدُ! إِنِّي
اطَّلَعْتُ عَلَى الْأَرْضِ اطِّلَاعَةً فَاخْتَرْتُک مِنْهَا فَجَعَلْتُک
نَبِيّاً وَ شَقَقْتُ لَک مِنِ اسْمِي اسْماً، فَأَنَا الْمَحْمُودُ وَ أَنْتَ
مُحَمَّدٌ، ثُمَّ اطَّلَعْتُ الثَّانِيَةَ....؛[9] «اى محمد! به راستى من نظرى
به زمين کردم و تو را از آن برگزيدم و تو را پيامبر قرار دادم و از نام خودم
براى تو نامى بازگرفتم. من محمودم و تو محمدى. سپس دوباره نظرى افکندم و على را
در آن انتخاب کردم و او را وصى تو و خليفه تو و شوهر دختر تو و پدر نژاد تو
قرار دادم و براى او نيز نامى از نامهاى خود را برگرفتم. من علىّ اعلايم و او
على است، و فاطمه و حسن و حسين را از نور شما آفريدم. سپس ولايت آنها را به
فرشتگان عرضه داشتم. هر کس پذيرفت، نزد من از مقربان شد.
اى محمد! اگر بنده مرا عبادت کند، تا بريده شود و مانند مشک بپوسد و با انکار
ولايت آنان نزد من آيد، من او را در بهشتم جا ندهم و زير عرشم سايه نبخشم. اى
محمد! دوست دارى آنها را ببينى؟
عرض کردم: آرى، پروردگارا.
خداى عزّوجلّ فرمود: سر بلند کن.
سر بلند کردم، و ناگاه انوار على، فاطمه، حسن، حسين، على بن حسين، محمد بن على،
جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن
على و محمد بن حسن قائم را ديدم. و «قائم» در وسط آنها مانند ستاره درخشنده
بود.
عرض کردم: پروردگارا! اينها کياناند؟ فرمود: امامان، و اين است قائم؛ آن که
حلال مرا، حلال کند، و حرام مرا، حرام کند، و به وسيله او از دشمنانم انتقام
بکشم و او راحت دوستان من است و او است که دل شيعيانت را از ظالمان و منکران و
کافران شفا مىدهد و لات و عزّا را تر و تازه بيرون مىآورد و آنها را
مىسوزاند و مردم در آن روز به آنها فريفته شوند و در آزمايش قرار گيرند؛
آزمايشي سختتر از فتنه گوساله و سامرى».[10]
چهارده پرتو از چهارده معصوم(ع)
امامان معصوم(ع) نيز در موقعيتها و مناسبتهاى گوناگون، سخن از مهدى موعود به
ميان آورده و شيعيان و پيروانشان را به انتظار ديدار خورشيد آخرالزمان ترغيب و
تشويق کردهاند. آن بزرگواران چنان به انتظار مهدى باوران، رنگ معنويت
بخشيدهاند که آن را بهترين اعمال امت دانستهاند: «أَفْضَلُ أعمال أُمَّتى
إِنْتِظارُ الفَرَجِ».[11]
در ادامه، اين نوشتار شما را با چهارده کلام نورانى از چهارده معصوم(ع) درباره
امام عصر(ع) مهمان ميسازد.
1. از صلب امام حسين(ع)
رسول خدا(ص) فرمود: «وَجَعَلَ مِنْ صُلْبِ الحُسَينِ أَئِمَّةَ يَقُومُونَ
بِأَمْرى وَ يَحْفَظُونَ وَصِيَّتى، التّاسِعُ مِنْهُم قائِمٌ أهلِ بَيتىِ، وَ
مَهْدِىُّ أُمَّتِى، أَشْبَهُ النَّاسِ بى فى شَمائِلِهِ وَ أَقْوالِهِ و
افعاله؛[12] و خداوند از صلب حسين، امامانى را قرار داد تا امر مرا اقامه و
وصيتم را حفظ کنند. نهمين آنها، قائم اهلبيت من و هدايت شده امتم مىباشد که
شبيهترين مردم به من از نظر خَلق و خُلق و گفتار و رفتار است».
2. شبيه پيامبر(ص)
امام على(ع) در حالى که به امام حسين(ع) مينگريست، فرمود: «إنَّ إِبْنىِ
هذَا سَيّدٌ، کما سَمَّاهُ رَسُولُ اللّهِصلى الله عليه وآله وسلم سَيِّداً،
وَ سَيَخْرِجُ اللَّهُ مِنْ صُلْبِهِ رَجُلاً بِاسْمِ نَبِيِّکمْ، يُشْبِهُهُ
فِى الخَلْقِ وَالخُلُقِ...؛[13] اين پسرم (امام حسين(ع)) سرور و مهتر است،
همچنان که رسول خدا(ص) او را سرور و آقا ناميده است. و خداوند از نسل او مردى
را بر خواهد انگيخت که نام او، نام پيامبرتان و خِلقت و خُلق و خُوى او شبيه آن
حضرت است».
3. از نسل فاطمه(س)
حضرت فاطمه زهرا(س) خطاب به جابر بن عبدالله انصارى فرمود: «هذِهِ أَسْماءُ
الأَوصِياء، أَوَّلُهُمْ إِبْنُ عَمِّى وَ أَحَدَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِى وَ
آخِرُهُمُ القائِمُ؛[14] (در اين کتاب و نوشته) اسامى جانشينان رسول خدا(ص)
است: نخستين آنان پسر عمويم (على(ع)) است و سپس يازده نفر از فرزندانم، که
آخرين آنها قائم(ع) است».
4. دوازدهمين امام شيعه
امام حسن مجتبى(ع) فرمود: «الأئمّة بعد رسول اللّه(ص) إثنا عشر، تسعة من صلب
أخى الحسين، و منهم مهدىّ هذه الأمّة؛[15] امامانِ بعد از رسول خد1(ص) 12 نفرند
که نه نفر آنان از پشت و نسل برادرم حسين است و از جمله آن نُه نفر، مهدى اين
امت است».
5. قائم اهلبيت(ع)
محمّد بن ابى عمير از حضرت صادق(ع) و آن حضرت از حسين بن على(ع) نقل ميکند:
«فِي التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِي سُنَّةٌ مِنْ يُوسُفَ وَ سُنَّةٌ مِنْ مُوسَى
بْنِ عِمْرَانَ وَ هُوَ قَائِمُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ يُصْلِحُ اللَّهُ تَعَالَى
أَمْرَهُ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَةٍ؛[16] در نهمين فرزند من، سنّتى از يوسف و
سنّتى از موسى بن عمران خواهد بود، و او قائم ما اهل بيت است و خداوند مقدمات
ظهور او را در يک شب فراهم خواهد کرد».
6. مايه خشنودى خدا
امام سجاد(ع) در ضمن دعايى فرمود: «[أَللَّهُمَ]... اجْعَلْنِى مِنْ خِيارِ
مَوَالِيهِ شِيعَتِهِ، وَ أَشَدِّهِمْ لَهُ حُبّاً، وَ أَطْواعِهِمْ لَهُ
طَوعاً...، وَارْزُقْنِى الشَّهادَةَ بَينَ يَدَيْهِ حَتَّى أَلْقاک وَ أَنْتَ
عَنِّى رَاضٍ؛[17] [پروردگارا!] مرا از شايستهترين ولايت پذيران، و از
شديدترين دوستداران، و از فرمانبردارترين شيعيانش[امام مهدى(ع)] قرار ده
...! و شهادت در محضرش را روزىام کن تا تو را در آن حال که از من راضى هستى،
ملاقات کنم».
7. ارزش امامشناسى
از امام باقر(ع) نقل شده است: «... وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لإمامِهِ
لايَضُرُّهُ تَقَدُّمُ هَذَ الأَمْرِ أَو تَأَخُّرُهُ، وَ مَنْ ماتَ عارِفاً
لإمامِهِ کانَ کمَنْ هُوَ مَعَ القائِمِ فِى فُسْطاطِهِ؛[18] هرکس امام خويش را
بشناسد، تقدّم و يا تأخّر اين امر [ظهور ]به او ضرر نمىرساند؛ [ زيرا] کسى که
با شناخت و معرفت امامش از دنيا برود، مانند کسى است که با حضرت قائم(ع) در
خيمهاش باشد».
8. عصاره انبيا و اوليا
امام صادق(ع) فرمود: «وَ سَيِّدُنا القائِمُ مُسْنِدٌ إِلَى الکعْبَةِ وَ
يُقُولُ: يا مَعْشَرَ الخَلائِقِ أَلا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلى
آدَمَ وَ شَيْثٍ فَها أَنَا ذا آدَمُ وَ شَيْث، ... أَلا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ
يَنْظُرَ إِلى مُحَمَّدٍ وَ أَميرِالمُؤمنينَ فَها أَنا ذا مُحمَّدٌ وَ
أَميرُالمُؤمنينَ. أَلا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ اِلَى الحَسَنِ
وَالحُسَينِ فَها أَنَا ذا الحَسَنُ والحُسَينُ، أَلا وَ مَنْ أَرَادَ أَنْ
يَنْظُرَ إِلى الأئِمَّةِ مِنْ وُلْدِ الحُسَينِ فَها أَنَا ذا الأَئِمَّةُ
...؛[19] آقا و سرور ما قائم، بر ديوار کعبه تکيه مىزند و مىفرمايد: اى گروه
مردمان! هرکس مىخواهد آدم و شيث را ببيند، من همان آدم و شيثم ... هرکس مايل
است تا محمد و اميرمؤمنان را تماشا کند، من همان محمد و اميرمؤمنان هستم. هرکس
مىخواهد امام حسن و امام حسين را مشاهده کند، من همان امام حسن و امام حسينم.
هرکس مىخواهد امامان معصوم از نسل امام حسين(ع) را بنگرد، من همان امامان
معصوم مىباشم...».
9. آزمايش الهى
امام موسى کاظم(ع) فرمود: «... إِذَا فُقِدَ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ
السَّابِعِ، فَاللَّهَ اللَّهَ فِي أَدْيَانِکمْ لايُزِيلُکمْ أَحَدٌ عَنْهَا
يَا بُنَيَّ إِنَّهُ لَا بُدَّ لِصَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ مِنْ غَيْبَةٍ حَتَّى
يَرْجِعَ عَنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْ کانَ يَقُولُ بِهِ إِنَّمَا هِيَ مِحْنَةٌ
مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَ بِهَا خَلْقَهُ وَ لَوْ عَلِمَ
آبَاؤُکمْ وَ أَجْدَادُکمْ دِيناً أَصَحَّ مِنْ هَذَا لَاتَّبَعُوهُ فَقُلْتُ
يَا سَيِّدِي مَنِ الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ السَّابِعِ قَالَ: يَا بُنَيَّ
عُقُولُکمْ تَصْغُرُ عَنْ هَذَا وَ أَحْلاَمُکمْ تَضِيقُ عَنْ حَمْلِهِ وَ
لَکنْ إِنْ تَعِيشُوا فَسَوْفَ تُدْرِکوه؛[20] محمّد بن على بن جعفر از برادرش
موسى بن جعفر(ع) نقل کرده که آن حضرت فرمود: هنگامى که فرزند پنجمى از امام
هفتم غايب گردد، دور نکند شما را احدى از دينتان. فرزندم! براى صاحب اين امر
(حضرت حجّت(ع)) چارهاي جز غايب شدن نيست و آن قدر اين غيبت طول مىکشد و
ادامه مييابد که کسانى که به صاحب اين امر قائل و معتقد هستند، از آن
برمىگردند. اين غيبت، امتحان و آزمايشي از خداى عزّوجلّ است که خلايق را با آن
مىآزمايد و اگر پدران شما و اجدادتان دينى صحيحتر از اين سراغ داشتند، حتماً
آن را پيروى و تبعيّت مىکردند.
راوى مىگويد: عرض کردم: اى سرور و آقاى من! پنجم از فرزند هفتم کيست؟
حضرت فرمود: فرزندم! عقول شما از درک آن قاصر است و وسعت و توان حمل آن را
ندارد، ولى اگر زنده بمانيد، به زودى درکش خواهيد کرد».[21]
10. تحقق ظهور
امام رضا(ع) به دعبل خزاعى فرمود: «يَا دِعْبِلُ! أَلإِمَامُ بَعْدِي مُحَمَّدٌ
ابْنِي وَ بَعْدَ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ عَلِيٌّ وَ بَعْدَ عَلِيٍّ ابْنُهُ
الْحَسَنُ وَ بَعْدَ الْحَسَنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ
فِي غَيْبَتِهِ الْمُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ وَ لَوْ لَمْ يَبْقَ مِنَ الدُّنْيَا
إِلَّا يَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللَّهُ ذَلِک الْيَوْمَ حَتَّى يَخْرُجَ
فَيَمْلَأَهَا عَدْلًا کمَا مُلِئَتْ جَوْراً؛[22]
(دعبل خزاعى گفت: چون قصيده خود را براى حضرت امام رضا(ع) خواندم، امام از
شنيدن آن سخت بگريست، آن گاه رو به من کرد و فرمود: اى خزاعى! روح القدس با
زبان تو اين دو بيت[23] را خواند! مىدانى اين امام کيست؟) آن گاه (در پاسخ)
فرمود: اى دعبل! امام بعد از من پسر من محمد است و بعد از او على پسر او، بعد
از او پسرش حسن و بعد از حسن پسرش، حجت قائم منتظر است که (اهل ايمان) در زمان
غيبتش انتظار او را مىکشند و بعد از ظهورش از وى فرمانبردارى مىکنند. اگر از
عمر دنيا جز يک روز نمانده باشد، خداوند آن روز را چندان طولانى مىگرداند تا
او بيايد و جهان را پر از عدل کند، چنان که پر از ظلم شده باشد».[24]
11. هشدار به جاهلان
امام جواد(ع) از پدرانش از امام على(ع) نقل فرمود: «... لاتُعاجِلُوا الأمْرَ
قَبْلَ بُلُوغِهِ، فَتَنْدِمُوا، وَ لا يَطُولَنَّ عَلَيْکمُ الأَمَدَ،
فَتَقْسُوَا قُلُوبُکمْ ...؛[25] پيش از فرا رسيدن زمان امر [ظهور] عجله نکنيد؛
[زيرا که] پشيمان مىشويد و [نيز ] آن را دور نپنداريد که دلها و قلبهايتان
را قساوت مىگيرد...».
12. انتظار فرج
امام هادى(ع) فرمود:
«إِذَا رُفِعَ عَلَمُکمْ مِنْ بَيْنِ أَظْهُرِکمْ فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ مِنْ
تَحْتِ أَقْدَامِکم؛[26] هر گاه پيشواى شما [دانش شما ] از ميان شما برداشته
شود، از زير پاى خود منتظر فرج باشيد».[27]
13. شرط نگاه به مهدى(ع)
امام حسن عسکرى(ع) خطاب به احمد بن اسحاق قمى: «... لَولا کرامَتُک عَلى
اللَّهِ وَ عَلَى حُجَجِهِ ما عَرَضْتُ عَلَيک إِبْنى هذَا إِنَّهُ سَمِّىُّ
رَسُولِ اللّهِ وَ کنِيُّهُ الذّى يَمْلأُ الأَرضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کما
مُلِئَتْ جَوراً وَ ظُلْماً...؛[28] اگر نزد خداى تعالى و حجّتهايش (امامان)
ارجمند و بزرگوار نبودى، پسرم [امام عصر(ع)] را به تو نشان نمىدادم. همانا او
همنام و همکنيه رسول خداست؛ کسى است که زمين را از قسط و عدل، پر مىسازد،
همان طور که از ظلم و جور پر شده است».
14. تربيت يافتگان خداى
بنا به نقل ابىعمرو عمروى (ابى عمر العامرى) از نواب خاص، امام مهدى(ع)
فرمود: «نَحْنُ صَنَائِعُ رَبِّنا وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنَائِعُنا؛[29] ما به
وسيله پروردگارمان ساخته و تربيت شدهايم و مردم ساخته شده و تربيت يافته ما
هستند».
خوشا به حال موعودگرايان و مهدى باوران؛ آنان که به عشق مهدى زندهاند و با
عشقش مىميرند و با اميد شفاعتش در روز محشر به پا مىخيزند. چه بزرگ و غرور
آفرين است اين نعمت! و اگر چنين نعمتى را خداى ارزانى نداشته بود، چه سرنوشت
دردناک و آينده هولناکى داشتيم. خداي را سپاسگزاريم که اکنون که در عصر غيبت به
سر ميبريم، مورد توجه و عنايت او هستيم؛ چنان که خودش به دستگيرى ما نويد داده
است: «... إِنّا غَيرُ مُهْمَلِينَ لِمُراعاتِکمْ، وَ لا ناسِينَ لَذِکرِکمْ،
وَ لَولا ذلِک لَنَزَلَ بِکمُ اللَّأواءُ، وَاصْطَلَمَکمُ الأَعْدَاءُ ...؛[30]
همانا ما در رعايت حال شما کوتاهى نمىکنيم و شما را از ياد نمىبريم؛ که در
غير اين صورت، سختىها و گرفتارىها بر شما فرو مىآيند و دشمنان، شما را ريشه
کن ميکنند و از بين مىبرند».
به اميد روز و لحظه رؤيت سيماى تابان و ظهور دلانگيزش!
پىنوشتها:
1 . قصص/5.
2 . نهج البلاغه، دشتى، ص 206، قصار 209، انتشارات مشهور، قم، 1380.
3 . تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ج16، ص18، دارالكتب الاسلاميه، قم، 1367ش. (به
نقل از: تفسير نورالثقلين، ج4، ص110.)
4 . هود/ 86.
5 . تفسير نمونه، ج 9، ص 204.
6 . همان، به نقل از: تفسير صافى، ذيل آيه فوق؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج1،
ص331؛ اعلام الورى بأعلام الهدى، ص463 (با اندكى اختلاف در تقديم و تأخير
الفاظ).
7 . حديد / 17.
8 . كمال الدين، ج 2، ص 668؛ بحارالانوار، ج 51، ص 54؛ اثبات الهداة، شيخ حر
عاملى، ج 3، ح 238.
9 . كمال الدين و تمام النعمة، شيخ صدوق، ج1، ص253.
10 . كمال الدين، ترجمه كمرهاى، ج 1، ص364 و 365.
11 . خصال، شيخ صدوق، ترجمه سيد احمد زنجانى فهرى، مقدمه، ص 29، انتشارات علميه
اسلاميه، اول، تهران، بىتا.
12 . أعلام الورى بأعلام الهدى، شيخ طبرسى، ص 398، اسلاميه، سوم، تهران، 1390
ق.
13 . بحارالانوار، علامه مجلسى، ج 51، ص 39 و 116، (اسلاميه، تهران، مختلف).
14 . اصول كافى، ج1، ص442؛ الاحتجاج، طبرسى، ص67.
15 . موسوعة كلمات الامام الحسن(ع)، ص 272، پژوهشكده باقرالعلوم(ع)، اول، نشر
معروف، قم، 1423 ق. به نقل از: بحارالانوار، ج36، ص383، ح1.
16 . إعلام الورى بأعلام الهدى، ص 427؛ بحارالانوار، ج 51، ص 133؛ كمال الدين،
ج 1، ص 317؛ موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 317.
17 . اقبال الاعمال، سيد بن طاووس، ص364، دارالكتب الاسلاميه، تهران، 1367ش؛
بحارالانوار، ج95، ص234؛ مصباح المتهجّد، ص698 و...
18 . بحارالانوار، ج23، ص78 - 77؛ اصول كافى، ج1، ص371.
19 . بحارالانوار، ج 53، ص 9.
20 . علل الشرائع، شيخ صدوق، ج1، باب علت الغيبه، ص244 - 245، انتشارات داورى،
اول، قم؛ الكافى، ج 1، ص 336؛ اعلام الهداية، مجمع جهانى اهلبيت(ع)، ج9، ص220،
انتشارات مجمع جهانى اهلبيت، اول، قم، 1422ق.
21 . علل الشرائع، ترجمه سيد محمد جواد ذهنى تهرانى، ج 1، ص 783، (انتشارات
مؤمنين، اول، قم، 1380 ش).
22. بحار الأنوار، ج 49، ص 238، به نقل از عيون اخبارالرضا(ع).
22 . بحار الأنوار، ج 49، ص 238، به نقل از عيون اخبارالرضا(ع).
23 . آن دو بيت شعر عبارت بود از:
خُرُوجُ إِمَامٍ لَا مَحَالَةَ خَارِجٌ
يقُومُ عَلَى اسْمِ اللَّهِ وَ الْبَرَكَاتِ
يمَيزُ فِينَا كُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ
وَ يجْزِي عَلَى النَّعْمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ
ظهور امامى كه ناچار مىبايد بيايد، حتمى است. او به نام خدا و بركات او قيام
مىكند تا در ميان ما هر حقى را از باطل تميز دهد و پاداش هر نعمت و نقمتى را
عطا کند.
24 . مهدى موعود (ترجمه جلد سيزدههم بحار)، على دوانى، باب سيزدهم، ص: 383 –
384، دارالكتب الاسلاميه، بيست و هشتم، تهران، 1378 ق، با اندكى تغيير و تخليص.
25 . خصال، شيخ صدوق، ج2، ص622، جامعه مدرسين، اول، قم، 1362 ش؛ بحارالانوار، ج
10، ص100.
26 . الكافي، كلينى، باب فى الغيبه، ج 1، ص 341، كتابفروشى علميه اسلاميه،
تهران، دوم، 1362 ش.
27 . همان.
27. اين روايت به سه گونه معنى مىشود:
1. هر گاه امام شما غايب شد، هميشه و در هر حال مثل اينكه چيزى را به آسانى از
زير پاى خود برميگيريد. انتظار فرج داشته باشيد؛ اگر چه فرج و ظهور امام نزد
خدا دور باشد.
2. هر گاه علوم و معارف دينى از ميان شما رخت بربندد و جهان را جهالت و بىخبرى
فراگيرد، بدانيد كه فرج نزديك است.
3. هر گاه امام شما غايب شود، سر به زير اندازيد و گوشهگيرى و شكيبايى ورزيد
كه شكيبايى كليد فرج و گشايش است. (اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج 2، ص
142،كتابفروشى علميه اسلاميه، اول، تهران.
28 . كشف الغمه فى معرفة الائمّه، على بن عيسى اربلى، ج 2، ص 526، بنىهاشمى،
اول، تبريز، 1381 ق؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج، 2، ص 384.
29 . الاحتجاج على أهل اللجاج، احمد بن على طبرسى، ج 2، ص 467، نشر مرتضى، اول،
مشهد، 1403 ق؛ بحارالانوار، ج 53، ص 178.
30 . الخرائج والجرائح، قطب راوندى، ج 2، ص 903، مدرسه امام مهدى، اول، قم،
1409؛ بحارالانوار، ج 53، ص 175.
منبع:
فصلنامه كوثر ـ شماره 74 ـ تابستان 1387