آموزه‏هاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى(عج)
اطاعت و پيروى‏

حجةالاسلام و المسلمين محمد محمدى اشتهاردى‏


معنى اطاعت
در دومين فراز از دعاى امام عصر(عج) سخن از اطاعت به ميان آمده (اللّهم ارزقنا توفيق الطّاعة) واژه اطاعت در اصل از «طَوع» به معنى فرمانبرى از روى اختيار است، در مقابل آن، واژه «كُره» به معنى اطاعت اجبارى است. در قرآن در چهار مورد اين دو واژه در كنار هم قرار گرفته‏اند.(1)
از جمله مى‏خوانيم: «وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فِى السَّماواتِ و الاَرضِ طَوعاً وَ كَرهاً؛(2)و تمام كسانى كه در آسمان‏ها و زمين هستند از روى اختيار يا از روى اجبار در برابر فرمان خدا تسليم هستند.»
به عبارت روشن‏تر خداوند در جهان هستى داراى دوگونه فرمان است:

1- فرمان‏هاى تكوينى كه همان فرمان‏هاى مختلف خداوند در طبيعت است مانند گردش سيارات و خورشيد و ماه و آمدن باران و روييدن گياه، و...

2- فرمان‏هاى تشريعى، مانند نماز، روزه، حج، احسان، عدالت و...كه توسط پيامبران و امامان (ع) و وجدان و عقل به انسان‏ها ابلاغ مى‏شود، و آنها در انجام اين امور داراى اختيار هستند، مؤمنان اطاعت مى‏كنند و كافران سرپيچى مى‏نمايند.

اين كه در دعاى مذكور به خدا عرض مى‏كنيم: «خدايا توفيق اطاعت به ما بده» يعنى به ما ظرفيت و لياقت و آمادگى بده تا از روى اختيار، فرمان‏هاى الهى را موبه مو اجرا كنيم، و در پرتو اجراى آنها بهره‏مند شويم.

در حقيقت اطاعت از دو عنصر تصميم راسخ براى انجام دستورهاى الهى، و عمل است به گونه‏اى كه آن دستورها در زندگى انسان عينيّت بيابد و آشكار شود. با توجه به اين كه اطاعت الهى از نظر كمّى و كيفى، گوناگون است، اطاعت كامل اطاعتى است كه از روى معرفت و خلوص و ساير شرايط انجام شده، به گونه‏اى كه مورد قبول درگاه الهى شود. بنابراين اطاعت داراى درجات مختلف است و به طور خلاصه به دو قسم ناقص و كامل تقسيم مى‏گردد. آنچه كه انسان را به تكامل حقيقى مى‏رساند، اطاعت كامل است، مثلاً بعضى دوركعت نماز مى‏خوانند و آن نماز از نظر كيفيت به گونه‏اى است كه اصلاً قبول نمى‏شود، و بعضى به گونه‏اى مى‏خوانند كه قبول مى‏شود ولى آن چنان قبولى آن را به صد درجه مى‏رساند، و بعضى نمازى (مثلاً مانند نماز امام على(ع)) مى‏خوانند كه از نظر كيفى، به ميليون درجه از كمال مى‏رسد. توفيق كامل براى اطاعت آن است كه سعى كنيم آن را به طور شايسته با همه شرايط انجام دهيم.

با كمال تأسف بعضى از بزرگان ما بر اثر غفلت، و عدم توجه به كيفيّت، در اين راستا آن چنان سقوط كرده‏اند كه فرمان خدا را در كنار فرمان شاه، همسان معرفى نموده و گفته‏اند:
چو فرمان يزدان چو فرمان شاه‏
كه يزدان خداى است و شه پادشاه‏

اگر منظور از اين شاه، طاغوت‏هاى تاريخ باشند كه غالباً شاهان چنين بودند، بايد چنين شعرى را شرك آلود دانست، چرا كه:
ميان ماه من تا ماه گردون‏
تفاوت از زمين تا آسمان است‏

اطاعت صحيح و كامل اطاعتى است كه بعد از معرفت و عبوديّت و بندگى خدا، و رعايت تقواى الهى انجام پذيرد چنان كه در قرآن از زبان حضرت نوح(ع) آمده، او به قوم خود فرمود: «ان اعبدوا اللّه و اتّقوه و اطيعون؛(3) خدا را بندگى كنيد، و با رعايت تقوا، از مخالفت با او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد.»

اطاعت از ديدگاه قرآن‏
مسأله اطاعت از نظر قرآن از اصول محورى و كليدى بوده و پايه و مايه ارزش‏ها و عوامل سعادت و تكامل است، تا آنجا كه در قرآن نزديك به صد مورد، با تعبيرات مختلف و واژه‏هاى گوناگون از آن سخن به ميان آمده است.(4) مانند اين كه مى‏فرمايد: «اطيعوا اللّه و اطيعوا الرّسول و اولى الامر منكم؛(5) اطاعت كنيد خدا را، و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولوالامر (اوصياى پيامبر) از خودتان را.»
و در مورد ديگر مى‏فرمايد: «و من يطع اللّه و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماً؛(6) و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى (و پيروزى) عظيمى دست يافته است.»
و در مورد ديگر به طور كلى و وسيع مى‏فرمايد: «و ما ارسلنا من رسولٍ الّا ليطاع باذن اللّه؛(7) ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا از وى اطاعت شود.» و در آيه هشدار دهنده ديگر مى‏فرمايد: «اى پيامبر! بگو خدا را اطاعت كنيد و از پيامبرش فرمان بريد، و اگر سرپيچى نماييد، پيامبر(ص) مسؤول اعمال خويش است و شما مسؤول اعمال خود. اما اگر از او اطاعت كنيد هدايت خواهيد شد، و بر پيامبر چيزى جز ابلاغ آشكار (فرمان‏هاى الهى) نيست.»(8)
كوتاه سخن آن كه قرآن با صراحت يهود و نصارى را كه هر كدام مدعى بودند ابراهيم خليل (ع) از آن‏ها است، مورد خطاب قرار داده و مى‏فرمايد: «انّ اولى النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه...؛(9) سزاوارترين مردم به ابراهيم، آنها هستند كه از او پيروى كردند، و همچنين اين پيامبر (اسلام) و كسانى كه به او ايمان آورده‏اند از همه به ابراهيم(ع) سزاوارترند.»

از مجموع اين آيات و تعبيرات به دست مى‏آيد كه مسأله اطاعت و پيروى از خدا و رسول و جانشينان بر حق رسول خدا(ص) از اركان نخستين زندگى هر فرد با ايمان است، كه بايد در سرلوحه زندگى او قرار گيرد، با توجه به اين كه اين پيروى سودى به خدا نمى‏رساند، چرا كه خداوند بى نياز مطلق است، بلكه سود آن كه تكامل و سعادت و رستگارى دو جهان است، به خود اطاعت كننده مى‏رسد، كه ضد آن، سرپيچى و نافرمانى باعث بدبختى و تيرگى دو جهان، و نكبت و عذاب سخت آخرت خواهد شد.

اطاعت از ديدگاه پيامبر(ص) و امامان(ع)
بايد توجه داشت كه اطاعت خداوند يعنى فرمان خدا را روى چشم نهادن، و فرمان شيطان را زير پا نهادن، ولى سرپيچى از خداوند، يعنى فرمان خدا را زير پا نهادن، و فرمان شيطان را روى چشم نهادن، بنابراين با تدبر در اين موضوع، به زشتى سرپيچى از فرمان الهى پى مى‏بريم و نتيجه مى‏گيريم كه اطاعت از خدا موجب خشم شيطان است، ولى اطاعت شيطان موجب خشم الهى است، پس انسان عاقل و با ايمان هرگز نبايد با خشنود كردن شيطان يا انسان‏هاى ضد خدا، خداوند را خشمگين كند. اميرمؤمنان على (ع) فرمود: «لا دين لمن دان بطاعة المخلوق فى معصية الخالق؛ كسى كه روش خود را پيروى از مخلوق در برابر نافرمانى خدا قرار دهد، بى دين است.» رسول خدا (ص) نيز فرمود: «كسى كه سلطانى را به چيزى كه موجب خشم خداوند مى‏شود خشنود كند، از مرز دين خدا خارج شده است.»(10) و امام حسين(ع) فرمود: «من طلب رضا النّاس بسخط اللّه وكله اللّه الى النّاس؛(11) كسى كه خشنودى مردم را با اين كه خشم خدا در آن است بطلبد خداوند او را به مردم واگذار كند.»

و امام سجاد(ع) در ضمن خطبه معروف شام، خطاب به خطيب مزدور يزيد كه اطاعت از يزيد را بر اطاعت از خداوند مقدم داشته بود، فرمود: «و يلك ايّها الخاطب اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوّء مقعدك من النّار؛(12) واى بر تو اى سخنران! كه خشنودى مخلوق را به خشم خالق خريدى، پس نشيمنگاه خود را در آتش دوزخ ببين.» يعنى آن كس كه اطاعت خلق را از اطاعت خدا مقدم مى‏دارد در حقيت روى آتش نشسته است. و قرآن مجيد چنين افراد را كه اطاعت طاغوت‏ها و نيكان و سردمداران ضد خدا را بر اطاعت خداوند مقدم مى‏دارند، با سخت‏ترين عذاب بر حذر داشته و با تعبيرى هشدار دهنده مى‏فرمايد: «...يوم تقلب وجوههم فى النّار يقولون يا ليتنا اطعنا اللّه و اطعنا الرّسولا...؛(13) در دوزخ صورت‏هاى نافرمانان دگرگون خواهد شد، و مى‏گويند: اى كاش خدا و پيامبر(ص) را اطاعت كرده بوديم و (نيز) مى‏گويند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم، و آنها ما را گمراه ساختند - پروردگارا! آنان را عذاب دو چندان ده، و آنها را لعن بزرگى فرما.» و از گفتار امام على (ع) است: «خوشا به حال آن كسى كه بر اثر داشتن قلب سليم، از كسى كه موجب هدايت او است پيروى نموده، و از كسى كه باعث سقوط و هلاكت او است دورى نمايد.»(14)

«از خردمند پيروى كن تا بهره‏مند گردى، و از جاهل پرهيز كن تا از لغزش‏ها و خطرها سالم بمانى.»(15) امام سجّاد(ع) در يكى از دعاهاى خود به درگاه الهى عرض مى‏كند: «خدايا! بر محمد(ص) و آل او رحمت و درود بفرست، و ما را از كسانى قرار ده كه اطاعت و گام نهادن در راستاى مقام‏هاى پاكان درگاهت را براى آن‏ها آسان نموده‏اى، آنان كه به حيات جاودان دست يافتند و به درگاهت بر اثر پيروى، نزديك شدند، و بر اثر خدمت، بر مقام عالى كرامت و آراستگى رسيدند.»(16)
و از سخنان گهربار اميرمؤمنان على(ع) است: «نيكوترين و شايسته‏ترين انسان‏ها به رحمت الهى، آن كسى است كه در راه اطاعت خدا قوى و نيرومند باشد.» «اطاعت خدا مايه سود آورى هوشمندان و زبردستان است، و موجب خاموشى آتش خشم خدا مى‏گردد.» «اطاعت الهى دژى محكم براى حفظ و نگهدارى انسان از خطرها است. و موجب افزايش نور چشم، و كرامت ملكوتى است.»

نيز فرمود: «طاعة اللّه مفتاح كلّ سداد، و صلاح كلّ فسادٍ؛(17) اطاعت و پيروى از خداوند كليد هر راه درست و مطمئن است، و مايه سامان يافتن هرگونه تباهى است.»

نتايج درخشان اطاعت خدا
نتايج درخشان اطاعت و پيروى از دستورهاى الهى، در دنيا و آخرت، بسيار چشمگير و گسترده است. و در يك جمله موجب سعادت كامل دنيا و آخرت در همه ابعاد انسانى خواهد شد، بر همين اساس در قرآن در روايات، در اين راستا به طور مبسوط سخن به ميان آمده است، به عنوان نمونه:

1- رسول اكرم(ص) فرمود: «انّه لايدرك ما عند اللّه الّا بطاعته؛(18) انسان به مقامات عالى پيشگاه الهى دست نمى‏يابد مگر در پرتو اطاعت و پيروى از خدا.»

2- امير مؤمنان على(ع) فرمود: «اذا اخذت نفسك بطاعة اللّه اكرمتها؛(19) هرگاه اطاعت خدا را در روح و روانت جاى دادى، به خودت شخصيت داده و آن را داراى مقام كرامت انسانى نموده‏اى.»

3- روزى حضرت على (ع) اين آيه را خواند: «انّ اولى النّاس بابراهيم للّذين اتّبعوه و هذا النّبى و الّذين آمنوا؛(20) نزديك‏ترين مردم به ابراهيم(ع) آنانند كه از او اطاعت كردند، و (نيز) مؤمنانى كه به اين پيامبر(اسلام) پيوستند و از او پيروى نمودند.» آنگاه فرمود: «اِنَّ وَلِىّ مُحَمَّدٍ (ص) مَن اَطاعَ اللّهَ وَ اِن بَعُدَت لُحمَتهُ، وَ اِنَّ عَدُوّ مُحَمَدٍ مَن عَصى اللّهَ وَ اِن قَرُبَت قَرابَتُهُ؛(21) دوست محمد(ص) كسى است كه خدا را اطاعت كند هرچند پيوند خويشاوندى او با آن حضرت دور باشد. و دشمن محمّد (ص) كسى است كه خدا را نافرمانى كند هرچند خويشاوند نزديك او باشد.»

4- امير مؤمنان(ع) در ضمن نامه‏اى به يكى از دوستانش به نام حارث همدانى چنين نوشت: «در همه امور از خداوند اطاعت كن، چه آنكه اطاعت خدا از همه چيز برتر است.»(22)

5 - امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال پيامبرش را تربيت و پرورش نمود، تا وقتى كه پيامبر(ص) به درجه عالى اطاعت رسيد و آنچه را خدا خواست انجام داد، آن‏گاه خداوند خطاب به او فرمود: «و امر بالعرف و اعرض عن الجاهلين؛(23) و به نيكى‏ها دعوت نما، و از جاهلان روى بگردان (و با آنها ستيزه مكن)».

وقتى كه پيامبر (ص) از اين دستور نيز پيروى كرد و آن را اجرا نمود، خداوند او را داراى مرتبه عالى پاكى و طهارت نفس گردانيد و به او فرمود: «و انّك لعلى خلقٍ عظيمٍ؛(24) و تو اخلاق بزرگ و برجسته‏اى دارى.» وقتى كه پيامبر درجات اين مقام را نيز پيمود، خداوند دين خودش را به پيامبر(ص) تفويض نمود، و خطاب به مردم فرمود: «و ما آتاكم الرّسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا؛(25) آنچه را كه پيامبر(ص) براى شما آورده بگيريد(و اجرا كنيد) و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد.»(26)

6 - امير مؤمنان على(ع) در ضمن خطبه‏اى خطاب به مردم فرمود: «فان اطعتمونى فانّى حاملكم ان شاء اللّه على سبيل الجنّة و ان كان ذا مشقّةٍ شديدةٍ و مذاقةٍ مريرةٍ؛(27) هرگاه از من پيروى كنيد، من به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هرچند سخت و دشوار و پر از تلخى‏ها باشد.»

در مورد اطاعت قرآن، كه از دستورهاى الهى است، آن حضرت فرمود: «قرآن را فرا بگيريد كه برترين گفتار است و در آن بينديشيد كه بهار قلب‏ها است، و از نور آن شفا بجوييد كه شفاى دل‏هاى بيمار است، و آن را به نيكوترين وجه تلاوت كنيد كه سودبخش‏ترين سرگذشت‏ها است، دانشمندى كه به غير دستورهاى قرآن پيروى و عمل كند همانند جاهل سرگردانى است كه هرگز به هوش نيايد، بلكه مغلوب حجّت الهى، و دچار حسرت و مشمول سرزنش خدا است.»(28)

چهار نمونه از نتايج ملكوتى اطاعت و كيفر معصيت‏
1- روايت شده: روزى كه امام صادق(ع) پس از پايان مدت تبعيد به كوفه، از كوفه به سوى مدينه رهسپار بود، گروهى از بزرگان و پارسايان معروف، از جمله ابن ثورى و ابراهيم ادهم آن حضرت را بدرقه مى‏كردند، اين دو نفر كه جلوتر رفته بودند در مسير راه شيرى را ديدند، جرئت نكردند به پيش روند، ابراهيم ادهم گفت: صبر كنيد تا جعفر بن محمد(امام صادق(ع)) بيايد و نظر دهد. صبر كردند، امام صادق(ع) آمد و سپس به شير نزديك شد، و دو گوش شير را گرفت، و او را از سر راه دور نمود، در اين هنگام امام صادق(ع) به حاضران فرمود: «اما انّ النّاس لو اطاعوا اللّه حقّ طاعته لحملوا عليه اثقالهم؛(29) آگاه باشيد اگر مردم آن گونه كه شايسته اطاعت است، از خداوند اطاعت كنند، به مقامى مى‏رسند كه بارهاى خود را بر پشت شير مى‏نهند و از آن (حيوان درّنده) به عنوان مركب استفاده خواهند كرد.»

2- در عصر خلافت مأمون عباسى، زيد بن امام موسى بن جعفر(ع) پيش خود بى آنكه امام برحق عصر اجازه دهد در مدينه شورش و قيام كرد، و كوچه‏ها و خانه‏ها را به آتش كشيد، و جمعى را كشت، از اين رو به او زيد النّار گفتند. ماجرا را به مأمون عباسى كه در خراسان بود گزارش دادند، مأمون فرمان داد او را دستگير نموده و به خراسان نزدش آوردند، مأمون دستور داد او را نزد امام رضا(ع) بردند تا آن حضرت درباره‏اش تصميم بگيرد. او را نزد امام(ع) آوردند، امام (ع) وقتى كه زيد را ديد، با تندى به او فرمود: «سخن افراد ابله كوفه تو را مغرور ساخته كه گفتند: «خداوند ذريّه زهرا(س) را از آتش دوزخ مصون داشته است» اين حديث مربوط به حسن و حسين(ع) (نسل بلافصل حضرت زهرا(س)) است، اگر تو مى‏پندارى كه تو در عين نافرمانى خدا به بهشت مى‏روى، ولى موسى بن جعفر(ع) در كمال اطاعت خدا نيز به بهشت مى‏رود، بنابراين فرق تو با آن حضرت چيست؟ اگر چنين باشد مقام تو در پيشگاه خداوند گرامى‏تر از مقام موسى بن جعفر(ع) خواهد شد (كه تو با گناه به بهشت مى‏روى، و او با آن همه عبادت و اطاعت) «و اللّه ما ينال احدٌ ما عند اللّه عزّو جلّ الّا بطاعته، و زعمت انّك تناله بمعصيته فبئس ما زعمت؛ سوگند به خدا هيچ كس به مقامات عالى در پيشگاه خدا نمى‏رسد مگر در پرتو اطاعت و پيروى خدا، ولى تو مى‏پندارى كه با گناه و سرپيچى از خدا به آن مقامات مى‏رسى، و به راستى كه آنچه مى‏پندارى بسيار زشت است.»

زيد عرض كرد: «من برادر تو و فرزند پدر تو هستم. امام رضا(ع) پاسخ داد: «تو مادام كه از فرمان خداوند اطاعت نمودى برادر من مى‏باشى (مگر نمى‏دانى كه) حضرت نوح(ع) به خدا عرض كرد: «پروردگارا! اين پسرم از خاندان من است، و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است و تو از همه حكم كنندگان برترى، خداوند به او پاسخ داد: اى نوح! او از خاندان تو نيست، او عمل غير صالح مى‏باشد.(30)

بنابراين خداوند پسر نوح (ع) را به علت گناه و نافرمانى او، از خاندان نوح (ع) اخراج نمود.»(31)
اين معيار و سنجش مبنى بر اين كه پيوند مكتبى موجب سعادت است نه پيوند نسبى، در ميان همه پيامبران و امامان و اولياى خدا بوده، تا آنجا كه به صورت مثال شده كه در كوچه و بازار به همديگر مى‏گويند:

گيرم پدر تو بود فاضل‏
از فضل پدر تو را چه حاصل؟

يا گويند:

فرزند هنر باش نه فرزند پدر
فرزند هنر زنده كند نام پدر

يا:

چون شير ژيان سپه شكن باش‏
فرزند خصال خويشتن باش‏

3- يكى از احاديث قدسى كه در شب معراج، از سوى ذات پاك خداوند به پيامبر اسلام (ص) خطاب شده اين سخن است: «عبدى اطعنى حتّى اجعلك مَثلى(او: مِثلى) اذا قلت لشى‏ءٍ كن فيكون؛(32) اى بنده من! مرا اطاعت كن تا تو را مظهرى از خودم (يا همانند خودم) قرار دهم، در اين جهت كه وقتى به چيزى بگويى بوده باش، آن چيز بى درنگ تحقق يابد.»
اين سخن بلند پايه نشان دهنده نتيجه عظيم ملكوتى اطاعت و بندگى خالص خدا است، كه مقام مطيع را به حد خدا گونگى مى‏رساند، و او را اهل كرامت مى‏نمايد.

4- در مورد مقام ملكوتى امام على(ع) بر اثر عبوديت و اطاعت الهى، يكى از مطالب آن كه آن حضرت در ضمن خطبه قاصعه مى‏فرمايد: «من بر اثر اطاعت از پيامبر(ص) كه سايه به سايه به دنبالش حركت مى‏كردم، به مقامى رسيدم كه به هنگام نزوح وحى بر پيامبر(ص) صداى ناله شيطان را شنيدم، از رسول خدا(ص) پرسيدم اين ناله چيست؟ فرمود: «اين شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس شده، تو آنچه را كه من مى‏شنوم مى‏شنوى، و آنچه را كه من مى‏بينم مى‏بينى، تنها فرق ميان من و تو اين است كه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من هستى و بر طريق و جاده خير گام برمى‏دارى.»(33)

نتيجه اين كه اطاعت موجب تحصيل مقامات بسيار ارجمند شده و آنچه كه موجب رشد و تعالى و پيروزى مى‏شود، و ملاك برترى است، اطاعت است نه حسب و نسب.
بر همين اساس در سيره پيامبر(ص) و امامان(ع) مى‏بينيم كه آنها بر اساس همين ميزان و معيار، افرادى مانند بلال حبشى و ميثم تمّار، و اويس قرنى را كه از هرگونه امتيازات ظاهرى و نژادى محروم بودند، بر اثر اطاعت از خدا، دوست مى‏داشتند، و از افراد به ظاهر ممتازى كه داراى حسب و نسب و موقعيت اجتماعى در سطح بالا بودند، بر اثر نافرمانى، طرد مى‏كردند، مانند دورى پيامبر(ص) از ابولهب كه عمويش بود، و نيز طرد جعفر كذّاب (فرزند امام هادى(ع)) توسط امام هادى(ع) و امام حسن عسكرى(ع) و امام عصر(عج) چرا كه سيرت پاك، مالك آقايى است، نه صورت زيباى ظاهر منهاى باطن پاك و عمل شايسته.

تأكيد نظرى و عملى امامان(ع) به اطاعت
در سيره پيشوايان، در گفتار و عمل، بر مسأله اطاعت، بسيار تأكيد شده، آنها در موارد گوناگون در همه جا با تعبيرات و شيوه‏هاى مختلف، موضوع اطاعت را مطرح كرده و به شاگردان خود مى‏آموختند، و خود در پيشاپيش آنها در پيشانى اطاعت الهى مى‏درخشيدند.
امامان (ع) تنها دوستى مردم با خاندان پيامبر(ص) را براى نجات كافى نمى‏دانستند، و همواره به اطاعت و عمل تكيه مى‏كردند، خيثمه يكى از شاگردان امام باقر(ع) مى‏گويد: در محضر امام باقر(ع) بودم هنگام وداع به من فرمود: «اى خيثمه! اين پيام ما را به دوستان ما ابلاغ كن كه ما هيچ كارى را براى نجات آنها از ناحيه خدا نمى‏توانيم تضمين كنيم، مگر به اطاعت و عمل صالح خودشان، آنها قطعاً به ولايت و دوستى ما نمى‏رسند مگر به پرهيز از گناه، و آنها بدانند آن كس در قيامت بيشتر از همه كس حسرت مى‏برد كه عدالت را براى ديگران توصيف كند، ولى خودش در عمل با آن مخالفت نمايد.»(34)

امام صادق(ع) در سخنى فرمود: «كونوا دعاةً للنّاس بغير السنتكم ليروا منكم الورع والاجتهاد و الصّلاة؛(35) مردم را با غير زبان‏هايتان دعوت و راهنمايى كنيد، آنان بايد از شما(امورى از اطاعات مانند) پرهيزكارى، كوشش در راه خدا و نماز و كارهاى شايسته را مشاهده كنند.»
امام باقر(ع) به يكى از شاگردانش به نام جابر چنين توصيه كرد: «اى جابر! آيا كسى كه ادعاى تشيّع مى‏كند، براى او اين سخن كه دوستدار اهل بيت(ع) هستم كافى است؟ سوگند به خدا شيعه ما نيست مگر كسى كه پرهيزكار بوده و از خدا اطاعت كند. شيعيان ما را به اين صفات بشناسيد: آنها موصوف به تواضع و خشوع و امانت دارى هستند و بسيار در ياد خدا مى‏باشند، اهل نماز و روزه هستند. به پدر و مادر احترام مى‏كنند، نسبت به همسايگان فقير و بدهكار، و يتيمان، مهربانى دارند، راستگو هستند، با قرآن انس دارند، و زبانشان را نسبت به مردم جز به نيكى نمى‏گشايند، و در همه چيز در مورد خويشانشان امين هستند...اى جابر! سوگند به خدا كسى نمى‏تواند به خداوند تقرّب جويد مگر به اطاعت، بدان كه برات آزادى از آتش دوزخ براى كسى است كه در روش همراه و همگون ما باشد، و هيچ كس در برابر خدا، عذر و دليلى جز به عمل ندارد، آرى تنها كسى كه مطيع و فرمانبر خدا است، با ما دوست و همراه است، و كسى كه از اوامر الهى سرپيچى نمايد، دشمن ما است.

«و ما تنال ولايتنا الّا بالعمل والورع؛ و به ولايت و دوستى حقيقى ما جز از راه عمل و پرهيزكارى نمى‏توان رسيد.»(36)

و از سخنان امام صادق(ع) است: «انّما شيعة جعفرٍ من عفّ بطنه و فرجه و اشتدّ جهاده، و عمل لخالقه، و رجا ثوابه و خاف عقابه؛(37) در حقيقت شيعه جعفر صادق(ع) كسى است كه شكم و غريزه جنسى خود را از حرام نگهدارد، جهاد و فداكاريش را در راه خدا محكم سازد، و به فرمان پروردگارش عمل نمايد، و اميد به پاداش الهى، و هراسان از كيفر او باشد.»
آخرين سخن آن كه مسأله اطاعت به قدرى مهم است، كه امام صادق(ع) در زيارتى كه در مورد حضرت عباس (ع) مطرح مى‏كند، نخستين سخنش خطاب به او اين است: «السّلام عليك ايّها العبد الصّالح المطيع للّه و لرسوله و لاميرالمؤمنين و الحسن و الحسين؛(38) سلام بر تو اى بنده خدا و پيرو فرمان خدا و رسول خدا(ص) و مطيع على(ع) و حسن(ع) و حسين(ع).»
و امام سجّاد خطاب به ماه درخشنده، نخستين گفته‏اش اين است: «ايّها الخلق المطيع...؛(39)اى ماه! آفريده مطيع، پويا و شتابان در راه اطاعت خدا.»


پى‏نوشت‏ها:
1. سوره آل عمران، آيه 83 ؛ سوره توبه، آيه 53؛ سوره رعد، آيه 15 و سوره فصلت، آيه 11.
2. سوره آل عمران، آيه 83.
3. سوره نوح، آيه 3.
4. المعجم المفهرس لالفاظ القرآن، ص 429 تا 431 (واژه طوع).
5. سوره نساء، آيه 59.
6. سوره احزاب، آيه 71، و نظير اين مطلب در آيات 13 و 69 سوره نساء، آيه 52 سوره نور، 17، سوره فتح؛ و 71 سوره توبه آمده است.
7. سوره نساء، آيه 64.
8. سوره مائده، آيه 92.
9. سوره آل عمران، آيه 68.
10. بحارالانوار، ج 73، ص 393.
11. بحارالانوار، ج 78، ص 126.
12. محدّث قمى، نفس المهموم، ص 261 و 262.
13. سوره احزاب، آيه 66 و 68.
14. نهج البلاغه، خطبه 214.
15. غررالحكم .
16. بحارالانوار، ج 78، ص 126.
17. غررالحكم ؛ ميزان الحكمة، ج 5، ص 565.
18. وسائل الشيعه، ج 11، ص 184.
19. غررالحكم.
20. سوره آل عمران، آيه 68.
21. نهج البلاغه، حكمت 96.
22. همان، نامه 69.
23. سوره اعراف، آيه 199.
24. سوره قلم، آيه 4.
25. سوره حشر، آيه 7.
26. بحارالانوار، ج 17، ص 8.
27. نهج البلاغه، خطبه 156.
28. همان، خطبه 110.
29. بحارالانوار، ج 47، ص 139.
30. سوره هود، آيه 45 و 46.
31. عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 234.
32. تفسير ام الكتاب ميرجهانى، ص 258.
33. نهج البلاغه، خطبه 192.
34. اصول كافى، ج 2، ص 176.
35. همان، ص 78 و 258.
36. اصول كافى، ج 2، ص 74.
37. همان، ص 77.
38. كامل الزّيارات، ص 258.
39. صحيفه سجّاديه، آغاز دعاى 43.


منبع: پاسدار اسلام ـ ش 286 - مهر 84