شوق شهادت در مكتب حضرت سيدالشهدا(ع)

حجةالاسلام عبدالكريم پاك نيا


در نظام ارزشى اسلام، شهادت در راه خدا يك معيار اصيل و معنوى است كه ساير امتيازات انسانى و اعمال صالح يك فرد مسلمان را تحت الشعاع خود قرار مى‏دهد و در طبقه بندى ارزشها و اصول اسلامى، جايگاهى بس رفيع دارد. رسول گرامى اسلام در اين مورد مى‏فرمايد: «فوق كل ّ ذى برٍّ، برٌّ حتى تقتل الرّجل فى سبيل اللّه فاذا قتل فى سبيل اللّه فليس فوقه برٌّ؛(1) بالاتر از هر نيكى، نيكى ديگرى است تا اينكه شخص در راه خدا به شهادت برسد. هنگامى كه در راه خدا به شهادت رسيد، ديگر بالاتر از آن نيكى وجود ندارد.

اساساً اگر روحيه شهادت‏طلبى و جهاد در راه خدا در جامعه‏اى نباشد و افراد آن جامعه به تن پرورى و تعلقات مادّى مشغول شدند سرنوشتى ذلت بار و آينده‏اى حقارت‏آميز خواهند داشت.
امير مؤمنان على(ع) در خطبه معروف خود مى‏فرمايد: «فانّ الجهاد بابٌ من ابواب الجنّة فتحه اللّه لخاصّة اوليائه و هو لباس التّقوى و درع اللّه الحصينة و جنّته الوثيقة فمن تركه رغبةً عنه البسه اللّه ثوب الذّلّ و شمله البلاء و ديّث بالصّغار و القماءة و ضرب على قلبه بالاسهاب و اديل الحقّ منه بتضييع الجهاد و سيم الخسف و منع النّصف؛(2) جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است كه خداوند آنرا به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد،لباس تقوا و زره محكم و سپر مطمئن خداوند است. و كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خداوند لباس ذلت و خوارى را بر او مى‏پوشاند و دچار بلا و مصيبت مى‏شود و كوچك و ذليل مى‏گردد، دل او در پرده گمراهى مانده و حق از او روى مى‏گرداند به جهت ترك جهاد به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.»

طبق اين بينش الهى مردمانى كه روحيه جهاد و شهادت را در وجودشان تقويت كنند و در راه اهداف والايشان استقامت ورزند و براى تحقق آرمانهاى مقدس الهى با تمام وجود به استقبال شهادت بروند ملتى عزيز، مورد توجه ديگران، مقتدر و مستقل خواهند بود. انسانهاى شهادت طلب ك ه شايستگى خويش را براى رسيدن به اهداف مقدس اثبات مى‏كند و با ايستادگى آگاهانه و مقاومت هوشمندانه هستى‏اش را به اهل جهان عرضه مى‏دارد هرگز روى ذلت و خوارى نخواهد ديد و او با شهادت در راه خدا به درجات والاى معنوى نائل خواهد شد. مولاى متقيان براين باور وحيا نى تأكيد مى‏كرد كه: «ما ضرّ اخواننا الّذين سفكت دماءهم و هم بصفّين الّا يكونوا اليوم احياءً؟ يسيغون الغصص و يشربون الرّنق، قد و اللّه لقوا اللّه فوفّاهم اجورهم و حلّهم دار الامن بعد خوفهم؛(3) آن گروه از برادران ما كه در مصاف با دشمن - در جنگ صفين - خونشا ن ريخته و به شهادت رسيدند، هرگز زيان نكردند، آنان امروز نيستند (تا همانند من) خوراكشان غم و غصه و نوشيدنى آنها خون دل باشد، بخدا سوگند آنها به ملاقات خداوند رفتند و پاداش خود را به نحو شايسته‏اى دريافت نمودند و پس از گذراندن مرحله خوف و دلهره در سراى امن الهى مسكن گزيدند.

بنابراين فرهنگ شهادت معامله‏اى عزتمندانه و سودمند است كه انسانهاى وارسته با خداى خود به عمل مى‏آورند و با زدودن غبارهاى تعلق از تمام مظاهر دنيوى به مقامات عاليه دست مى‏يابند. متفكر شهيد استاد مطهرى در تعريف شهادت مى‏نويسد: شهادت به حكم اينكه عملى آگاهان ه و اختيارى است و در راه هدفى مقدس است و از هرگونه انگيزه خودگرايانه منزه و مبرا است؟ تحسين‏انگيز و افتخارآميز است و عملى قهرمانانه تلقى مى‏شود. در ميان انواع مرگ و ميرها تنها اين نوع از مرگ است كه از حيات و زندگى برتر و مقدس‏تر و عظيم‏تر و فخيم‏تر است.. . پس شهادت قداست خود را از اينجا كسب مى‏كند كه فداكردن آگاهانه تمام هستى خود است در راه هدف مقدس.(4)

صدرالمتألهين در مورد مقام جاويد شهيدان مى‏گويد:
آنانكه ره دوست گزيدند همه‏
در كوى شهادت آرميدند همه‏
در معركه دو كون فتح از عشق است‏
هر چند سپاه او شهيدند همه

شهادت در قرآن
شهادت براى انسانهاى وارسته و خود ساخته كه از دنيا و وابستگى‏هاى آن رسته و به خدا پيوسته‏اند، ميانبرترين راهى است كه آنان را به مقصد نهايى و هدف والاى الهى مى‏رساند. شهادت از ديدگاه آيات وحيانى قرآن نه تنها خسارت نيست بلكه حياتى جاودانى و هميشگى است و اين نداى قرآن همواره در گوش مردمان آزاده جهان طنين انداز است كه: «ولاتحسبن الّذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون؛(5) هرگز گمان مبر كسانى كه در راه خدا كشته شده‏اند، مردگانند، بلكه آنان زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى‏شوند. »
سعدى مى‏گويد:
زنده كدامست بر هوشيار
آنكه بميرد به سر كوى يار

آرى به حقيقت شهداى راه حق زنده‏اند و ما از آن زندگى جاودانه خبر نداريم. آنان در كنار اولياء و انبياء الهى در بهشت برين جاى دارند. آنان انسانهاى با فضيلت و كاملى هستند كه مقام بس عظيمى كسب نموده‏اند.
«فرحين بما آتاهم اللّه من فضله و يستبشرون بالّذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الّا خوف عليهم ولا هم يحزنون؛(6) آنها به خاطر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به ايشان بخشيده است، خوشحالند و به كسانى كه هنوز به آنها ملحق نشده‏اند، بشارت مى‏دهند كه نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهى خواهند داشت.»
شهادت در حقيقت يك پيروزى و فتح است. پيروزى بر شيطان و فتح قلّه‏هاى رفيع كمالات و فضائل «قل هل تربّصون بنا الّا احدى الحسنيين؛ بگو، آيا درباره ما جز يكى از دو نيكى را انتظار داريد؟ (پيروزى يا شهادت).»

براى يك مسلمان دين‏باور و خدا محور، هم شهادت و هم كشتن دشمن، هر دو پيروزى است، چرا كه هدف او از جهاد مقدس، احقاق حق و اعتلاى پرچم حق است و روشن نمودن شاهراه انسانيت. و پرتو افشاندن در ظلمات استبدادها و ستم‏ها و فسادها است، به همين جهت او در هر دو صورت به اين هدف والايش رسيده و موجب استحكام ارزشهاى الهى و انسانى گرديده است.

امام حسين(ع) و شهادت‏
حضرت امام حسين(ع) سرور و سيد شهيدان است. عشق به شهادت و جانفشانى در راه حق سراسر وجود آن حضرت را فرا گرفته بود و آن گرامى، شهادت را برترين نوع مرگ مى‏دانست و مى‏فرمود:
«و ان تكن الابدان للموت انشأت‏
فقتل امرءٍ بالسّيف فى اللّه افضل(7)
اگر بدن‏ها براى مرگ آفريده شده‏اند، پس كشته شدن يك انسان با شمشير در راه خداوند برترين نوع مرگ مى‏باشد.
سالار شهيدان (ع) عشق به شهادت را از مكتب پرمايه رسول گرامى اسلام، پدر گراميش اميرمؤمنان(ع) آموخته بود. رسول خدا(ص) مى‏فرمود: «و الّذى نفسى بيده لوددت انّى اقتل فى سبيل اللّه، ثمّ احيا، ثمّ اقتل، ثمّ احيا، ثم اقتل؛(8) سوگند به آن كه جانم در دست اوست دو ست دارم در راه خدا كشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه كشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه كشته شوم.»

على(ع) نيز بارها اين عشق درونى خود را اظهار كرده بود. آن حضرت هم براى خود و هم براى ياران نزديكش اين افتخار را آرزو مى‏كرد. آن حضرت براى ممتازترين يارش، جناب مالك اشتر، چنين مقامى را از خداوند خواسته و فرمود: «اسأل اللّه ان يختم لى ولك بالسّعادة و الشّه ادة؛ و انّا اليه راغبون؛(9) من از خداى متعال درخواست مى‏كنم كه پايان عمر من و تو را به رستگارى و شهادت ختم كند و البته كه ما به ملاقات او مشتاق هستيم.»

و هنگامى كه آرزوى ديرينه‏اش در محراب مسجد كوفه در آستانه تحقق قرار گرفت، با كمال رضايت فرمود: «فزت و ربّ الكعبة؛(10) به خداى كعبه سوگند! رستگار شدم.»
البته شوق شهادت در وجود امام حسين(ع) به اين معنا نبود كه خود را تسليم مرگ كند و هيچگونه اقدام و دفاعى از خود نشان ندهد، بلكه آن پيشواى حقيقت طلبان در برابر ظلم و ستم غارتگران بيت المال و متعرضين به مسلمانان شديداً مقابله و دفاع مى‏كرد، امّا هنگامى كه د ر نيمه رجب سال 60 هجرى در معرض بيعت با يزيد قرار گرفت، احساس نمود كه دين خدا جز به شهادت آن حضرت احياء نخواهد شد. به كنار قبر پيامبر(ص) آمد و عرضه داشت: «اى رسول خدا! پدر و مادرم به فدايت! با اكراه و اجبار از جوار تو بيرون مى‏روم، ميان من و تو جدايى اندا ختند، زيرا با يزيد بن معاويه كه شرابخوار و فردى فاسق و فاجر است، بيعت نكردم. اكنون با همه ناخوشايندى از نزد تو خارج مى‏شوم.»

امام را خوابى سبك فرا گرفت و در عالم رؤيا جدّش رسولخدا را زيارت كرد. پيامبر(ص) او را در آغوش گرفته و صورتش را بوسيد و در ضمن سخنانى فرمود: «يا حبيبى! يا حسين! انّ اباك و امّك و اخاك قد قدموا علىّ و هم اليك مشتاقون و انّ لك فى الجنان لدرجةً عاليةً، لن تن الها الّا بالشّهادة؛(11) اى محبوب من، اى حسين! پدر و مادر و برادرت در كنار من مشتاق ديدار تو اند، براى تو در بهشت درجات عالى است كه به آن نخواهى رسيد مگر با شهادت.»

بعد از اين بشارت، شوق شهادت در راه اعتلاى كلمة اللّه در وجودش مضاعف گرديد. هنگامى كه امام با ياران خويش به سوى كربلا رهسپار بود، در راه، فرزدق شاعر، آن حضرت را ملاقات كرده و بعد از سلام گفت: اى پسر رسول خدا! چگونه به كوفيان دل مى‏بندى و اعتماد مى‏كنى، د ر حالى كه پسرعمويت مسلم بن عقيل و دوستانش را كشتند؟! چشمان حضرت پر از اشك شد و فرمود: «رحم اللّه مسلماً فلقد صار الى روح اللّه و ريحانه و جنّته و رضوانه، امّا انّه قد قضى ما عليه و بقى ما علينا؛(12) خدا مسلم را رحمت كند، او به سوى آرامش الهى و بارگاه عطر آگين بهشت و خشنودى خداوند هجرت كرد. او تكليف خود را انجام داد و هنوز تكليف ما باقى است.»

دعوتنامه شهادت‏
امام حسين(ع) در يكى از سخنرانى‏هاى عمومى خود براى حجاج، بعد از تبيين فلسفه قيام خويش و تحليل اوضاع سياسى روز، از شهادت خود به دست ستمگران حكومت اموى خبر داده و از مسلمانان آزاده و متعهد خواست كه در اين حماسه جاويدان، حضرتش را همراهى كرده و آماده شهادت در راه خدا باشند. امام در فرازى از سخنان روشنگرانه خويش فرمود: اى مردم! مرگ بر انسانها چونان گردنبندى كه لازمه گردن دختران جوان است حتمى است، و من به ديدار نياكانم آنچنان اشتياق دارم كه يعقوب(ع) به ديدار يوسف(ع) داشت و براى من قتلگاهى معيّن گرديده است ك ه در آنجا به شهادت خواهم رسيد.
گويا با چشم خود مى‏بينم كه درندگان بيابانها(لشكريان يزيد) در سرزمينى در ميان «نواويس و «كربلا» اعضاى مرا قطعه قطعه و شكم گرسنه خود را سير مى‏كنند، از پيش آمدى كه با قلم تقدير نوشته شده، گريزى نيست.»
آنگاه حضرت ادامه داد:
«رضى اللّه رضانا اهل البيت، نصبر على بلائه و يوفيّنا اجور الصّابرين لن تشذّ عن رسول اللّه لحمته و هى مجموعةٌ له فى حضيرة القدس، تقرّبهم عينه و ينجزبهم وعده، من كان باذلاً فينا مهجته و موطّناً على لقاء اللّه نفسه فليرحل معنا فانّى راحلٌ مصبحاً ان شاء الل ّه تعالى؛(13) رضايت خداوند رضايت ما اهل بيت است بر بلاهاى او صبر مى‏كنيم و پاداش صابران را خواهيم داشت پاره‏هاى تن پيامبر(ص) از او جدا نخواهند شد و آنان در بهشت در كنار پيامبر(ص) گرد خواهند آمد. چشمان پيامبر(ص) با ديدن آنان روشن خواهد شد و توسط اهل بيتش وعده او (گسترش آيين توحيدى اسلام) تحقق خواهد يافت.

هر كسى آمادگى جان نثارى در راه ما و تقديم جان خويش را در راه خدا دارد، پس به همراه ما سفر كند كه انشاء اللّه من فردا صبح حركت خواهم كرد.»
امام حسين(ع) عشق به شهادت را در روز عاشورا در مرحله عمل نشان داد و جان خويش را در راه خدا تقديم نمود.

اين نوشته را با سخنى حكيمانه از استاد شهيد مطهرى به پايان مى‏بريم:
«امام حسين(ع) به واسطه شخصيت عاليقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانه‏اش مالك قلبها و احساسات صدها ميليون انسان است. اگر كسانى كه بر اين مخزن عظيم و گرانقدر احساسى و روحى گمارده شدند - يعنى رهبران مذهبى - بتوانند از اين مخزن عظيم در جهت هم شكل كردن و هم رنگ ك ردن و هم احساس كردن روحها با روح عظيم حسينى بهره‏بردارى صحيح كنند جهان اصلاح خواهد شد. راز بقاء امام حسين(ع) اين است كه نهضتش از طرفى منطقى است، بعد عقلى دارد و از ناحيه منطق حمايت مى‏شود و از طرف ديگر در عمق احساسات و عواطف راه يافته است.»(14)


پى‏نوشت‏ها:
1  الكافى، ج 2، ص 348.
2 نهج البلاغه، خطبه 27.
3 نهج البلاغه، خطبه 182.
4 قيام و انقلاب مهدى (عج)، ص 84.
5 سوره آل عمران، آيه 169.
6 سوره آل عمران، آيه 170.
7 كنزالعمال، ج 4، ص 295.
8 نهج البلاغه، نامه 53.
9 منتهى الآمال، ج 1، ص 174.
10 اللهوف، ص 74.
11 مدينة المعاجز، ج 3، ص 484.
12 اللّهوف، ص 74.
13 شرح الاخبار مغربى، ج 3، ص 146 ؛ فرهنگ سخنان امام حسين(ع) ص 274.
14 قيام و انقلاب مهدى (ع)، ص 122.


منبع: مجله پاسدار اسلام ، شماره 290 بهمن 84